شبی که آواز نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانهای از نی و نغمه ندیدم
«تو ای پری کجایی؟
که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمیگشایی»
من همه جا پی تو گشتهام
از مه و مهر نشان گرفتهام
بوی تو را ز گل شنیدهام
دامن گل از آن گرفتهام
«تو ای پری کجایی؟
که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمیگشایی»
دل من سرگشتهی تو
نفسم آغشتهی تو
به باغ رویاها چو گلت بویم
در آب و آیینه چو مهت جویم
«تو ای پری کجایی؟»
در این شب یلدا ز پیت پویم
به خواب و بیداری سخنت گویم
«تو ای پری کجایی؟»
مه و ستاره درد من میدانند
که همچو من پی تو سرگردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان اشک من چو گل وا شو
«تو ای پری کجایی؟
که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمیگشایی»