فاطمه (س)، ناموس الهی

ghiamat

عضو جدید
ابن‏مسعود نقل مى‏كند كه، ديدم على بن ابى‏طالب عليه‏السلام را كه مشغول نماز است و در ركوع و سجودش مى‏گويد: «اللهم بحق محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم عبدك، اغفر للخاطئين من شيعتى»
پروردگارا، به حق بنده‏ى مقربت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم خطاكاران از شيعيان مرا ببخش.
از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم شرفياب شدم. ايشان را در حال نماز يافتم. ديدم كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در نماز خود مى‏گويد:
«اللهم بحق على عليه‏السلام عبدك اغفر للخاطئين من امتى»
خداوندا، خطاكاران از امت مرا، بحق على عليه‏السلام بنده‏ى مقربت ببخش.
از آنچه ديده بودم، در من وحشت و ترديد بزرگى ايجاد شد. وقتى نماز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به پايان رسيد، خطاب به من فرمودند:
اى پسر مسعود، آيا كافر شدى بعد از آنكه ايمان آورده بودى؟
عرض كردم، ابداً چنين نيست يا رسول‏اللَّه، بلكه ديدم على عليه‏السلام را كه خداوند را به حق شما طلب مى‏كرد و شما را ديدم كه خدا را به حق على عليه‏السلام مى‏خوانديد. پس ترديد كردم كه كداميك از شما نزد خداى عزوجل برتريد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: اى پسر مسعود، بنشين.
پس من در مقابل، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم نشستم.
آن حضرت فرمودند: «ان اللَّه خلقنى و علياً من نور قدرته قبل ان يخلق الخلق بالفى عام اذ لا تسبيح و لاتقديس.» خداوند من و على عليه‏السلام را از نور عظمت و بزرگى خود خلق كرد: هزار سال قبل از آنكه ساير خلائق را بيافريند. زمانى كه هيچ تسبيح و تقديسى وجود نداشت.
«ففتق نورى، فخلق منه السموات و الارضين و انا و اللَّه اجل من السماوات و الارضين.» پس نور مرا شكافت و از نور من آسمانها و زمين را آفريد به خداى تبارك و تعالى قسم كه من از آسمانها و زمين برترم.
«وفتق نور على بن ابى‏طالب عليه‏السلام فخلق منه العرش و الكرسى و على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و اللَّه افضل من العرش و الكرسى» و چون نور على عليه‏السلام را منتشر ساخت عرش و كرسى از نور او خلق گرديد؛ به پروردگار قسم كه على عليه‏السلام از عرش و كرسى افضل است.
«و فتق نور الحسن عليه‏السلام فخلق منه اللوح و القلم و الحسن عليه‏السلام و اللَّه افضل من اللوح و القلم». سپس نور حسن عليه‏السلام را باز كرد و لوح و قلم از نور حسن عليه‏السلام به وجود آمد و به خدا قسم كه حسن عليه‏السلام از لوح و قلم نيز برتر است.
«وفتق نور الحسين عليه‏السلام فخلق منه الجنان و الحور العين و الحسين عليه‏السلام و اللَّه افضل من الحور العين.» و چون هستى را از نور حسين عليه‏السلام معطر كرد، بهشت و حوريان زيباروى از نور او پديدار گشتند؛ واللَّه حسين از حورالعين برتر است.
«ثم اظلمت المشارق و المغارب فشكت الملائكه الى اللَّه تعالى ان يكشف عنهم تلك الظلمه فتكلم اللَّه جل جلاله كلمه فخلق منها روحا ثم تكلم بكلمه فخلق من تلك الكلمه نورا فاضاف النور الى تلك الروح و اقامها مقام العرش فزهرت المشارق و المغارب فهى فاطمه الزهراء عليهاالسلام و لذلك سميت الزهراء لان نورها زهرت به السماوات.» سپس همه‏ى هستى از شرق تا به غرب تاريك ماند. ملائكه بر پروردگار از آن همه تاريكى و ظلمت شكايت كردند و خواستند كه پروردگار تاريكى را از ايشان برطرف كند. پروردگار در اجابت خواسته‏ى آنان كلمه‏اى فرمود، از آن كلمه روحى خلق گرديد، سپس كلمه‏اى ديگر فرمود و از آن كلمه نورى خلق شد پس آن نور را به آن روح اضافه كرد و آن را در بلندترين مكان عرش قرار داد. همه‏ى عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آميخته به نور خلق شده از لطف پروردگار كسى نيست، جز فاطمه زهرا عليهاالسلام و به همين دليل او را زهرا عليهاالسلام ناميدند زيرا نورش آسمانها را روشن ساخت. در ادامه‏ى اين روايت زيبا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى‏فرمايند:
«يابن مسعود اذا كان يوم القيامه يقول اللَّه جل جلاله لى و لعلى ادخلا الجنه من شئتما و ادخلا النار من شئتما و ذلك قوله تعالى (القيا فى جهنم كل كفار عنيد) فالكافر من جحد نبوتى و العنيد من جحد بولايه على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و عترته و الجنه لشيعته و لمحبيه.» اى پسر مسعود، چون روز قيامت فرارسد، پروردگار به من و على عليه‏السلام مى‏فرمايد: هركس را كه مى‏خواهيد به بهشت داخل كنيد و به جهنم بفرستيد هركس را كه مى‏خواهيد. و اين قول پروردگار در قرآن مجيد است كه (القيا فى جهنم كل كفار عنيد) (1)
هر كافر متكبر لجوج را به جهنم افكنيد پس كافر كسى است كه از نبوت من سرپيچى كند و عنيد كسى است كه از ولايت على بن ابى‏طالب عليه‏السلام و عترتش و محبت كردن به شيعيان و دوستانش سر باززند. (2)
و در روايت ديگرى است كه:
خداوند نور پنج تن را از نور عظمتش آفريد، و آسمان و زمين را از نور پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و عرش و كرسى را از نور على عليه‏السلام و لوح و قلم را از نور حسن عليه‏السلام و حورالعين را از نور حسين عليه‏السلام آفريد. مشرق و مغرب عالم در ظلمت و تاريكى بود. فرشتگان از اين ظلمت به خدا شكايت كردند و خدا را به اين انوار قسم دادند كه ظلمت را بردارد.
اين بود كه خداوند روح و نور فاطمه عليهاالسلام را آفريد، و مشرق و مغرب آفرينش روشن شد.
 

ghiamat

عضو جدید
تصوير حضرت زهرا (س)در بهشت

تصوير حضرت زهرا (س)در بهشت

«آدم و حوا در كنار هم نشسته بودند كه جبرئيل به نزدشان آمد و آنان را همراه خود به داخل قصرى از طلا برد، در آنجا تختى از ياقوت قرمز بود و بالاى آن تخت قبه‏اى بود نورافشان، و در ميان آن قبه چهره‏اى غرقه در نور، كه تاجى بر سر نهاده و دو گوشوار از لؤلؤ در گوشش، و گردن‏بندى از نور بر گردنش آويخته بود. هر دو از نورانيت حيرت‏انگيز آن تمثال در شگفت شدند به حدى كه حضرت آدم زيبائى همسرش حوا را فراموش نمود (زيرا شاهد يك زيبائى بى‏سابقه و حسن بى‏نظيرى بود)، لذا روى به جبرئيل كرد و پرسيد اين صورت كيست؟ جبرئيل گفت: اين فاطمه است، و آن تاجش احمدنما، گردن‏بندش حيدرنما و دو گوشوارش نشانگر حسن و حسين اوست. آنگاه حضرت آدم سر خويش را به سوى قبه نور بلند كرد، و در آنجا اين پنج اسم را با خط نور نوشته ديد: من محمودم و اين محمد است، من اعلى هستم و اين على است، من فاطرم و اين فاطمه است، من محسنم و اين حسن است، و احسان از من است و اين حسين است.
 

ghiamat

عضو جدید
حضرت زهرا (س) «خير كثير»

حضرت زهرا (س) «خير كثير»

حضرت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏عليه براى پدر و ديگر مردمان گلى بود كه رايحه خوشش حيات‏آفرين دلها بود، و خداوند او را خير كثير ناميد. پس جاى شگفتى نيست كه او بار غم ابتر بودن را از چهره‏ى پدرش، حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله بزدايد، چرا كه فرزندان پسر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چندى نمى‏پاييد كه رخت برمى‏بستند و اين خود بهانه‏اى به دست دشمنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله داده بود تا نغمه‏ساز اين سخن شوند كه بعد از محمد صلى اللَّه عليه و آله نامى از او نمى‏ماند.
«بسم الله الرحمن الرحيم، انا اعطيناك الكوثر، فصل لربك وانحر، ان شانئك هوالابتر»
به نام خداوند بخشنده و مهربان، ما كوثر به تو ارزانى داشتيم. پس پروردگار خود را به نماز گرامى دار و قربانى كن. همانا كه بدخواه تو ابتر است.
 

ghiamat

عضو جدید
وصاياى حضرت زهرا

وصاياى حضرت زهرا

بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول‏اله و هى تشهد ان لا اله اله الله و ان محمدا رسول‏الله و ان الجنة حق والنار حق و ان الساعة آتية لاريب فيها و ان الله يبعث من فى القبور يا على انا فاطمه بنت محمد زوجنى الله منك لاكون لك فى الدنيا و الاخرة انت اولى بى من غيرى حنطنى و غسلنى و كفنى بالليل وصل على و ادفنى بالليل و لا تعلم احدا و استودعك الله و اقراء على ولدى السلام الى يوم القيامة.(1)
اين است وصيت فاطمه دختر رسول خدا و او شهادت مى‏دهد به يگانگى و يكتايى ذات باريتعالى و رسالت حضرت محمد رسول‏الله و گواهى مى‏دهد كه بهشت حق است و آتش جهنم حق است و بدون شك قيامت در پيش است و خواهد آمد و خدا در آن روز همه را از قبرها برمى‏انگيزد يا على من فاطمه دختر محمدم كه خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنيا و آخرت همسر تو باشم و از آن تو، تو از هركس بر من نزديكترى مرا شبانه حنوط كن و شب غسل بده و شبانه كفنم كن و شب به خاك بسپار و كسى را از دفن من مطلع مكن. تو را به خدا مى‏سپارم و سلام من به فرزندانم تا روز قيامت برسان. و در بعضى از روايات دارد كه زهرا عليهاالسلام به على عليه‏السلام گفت: يابن عم دلم تمناى مرگ دارد ساعتى نخواهد گذشت جز آن كه از تو مفارقت نمايم.
على عليه‏السلام فرمود: اى دختر رسول خدا وصيت كن به آنچه مى‏خواهى و هر چه در دل دارى بيان كن على عليه‏السلام نشست بالاى سر فاطمه و خانه را از بيگانه خالى كرد جز فاطمه و على كسى نبود فاطمه عرض كرد: اى پسر عم هيچگاه در زندگى به شما دروغ نگفته‏ام و در زندگى زناشويى با تو راه خيانت نپيموده‏ام و لا خالفتك منذ عاشرتنى. و هرگز در معاشرت با تو از در مفارقت وارد نشده‏ام و پيوسته مطيع فرمان تو بوده‏ام. على عليه‏السلام فرمود:
پناه مى‏برم به خدا (اى دختر رسول خدا) تو بانوى راستگويى و داناتر و پرهيزگارتر و نيكوكارتر و گرامى‏تر از هركسى، من نيز از خدا در مخالفت با تو بيمناك بوده‏ام و فراق تو بر من سخت ناگوار است فقدان تو بر من تجديد مصيبتى است كه از رحلت پيغمبر بر من وارد شد به خدا قسم مصيبت فراق تو بر من چنان است كه هيچ چيز نمى‏تواند مرا تسليت دهد در آن حال هر دو به گريه افتادند و مدتى زار زار اشك ريختند (بعضى نوشته‏اند كه چون اطاق خلوت شد زهرا عليهاالسلام به على عليه‏السلام عرض كرد پسر عم جلوتر بيا و دستت را روى سينه من بگذار على عليه‏السلام خواهش آن بانو را عمل كرد آنگاه عرض كرد پسر عم از من راضى باش على عليه‏السلام فرمود: زهرا جان از تو راضيم خداى نيز از تو راضى باشد. عرض كرد نه على جان مى‏دانى من از چه چيزى از شما رضايت مى‏خواهم روزى كه دشمن به صورت من سيلى زد و با خستگى و درد جسمانى و روح افسرده آمدم منزل ديدم تو در كنج حجره نشسته‏اى و مشغول جمع‏آورى قرآنى با تندى با شما سخن گفتم و به شما گفتم يابن ابيطالب اى پسر ابى‏طالب در كنج حجره نشسته‏اى و مثل جنين در رحم حجره قرار گرفته‏اى دشمن به همسرت تعدى كرده...
غصه‏دار بودم و با تو پرخاش كردم اينك از تو رضايت مى‏خواهم از من راضى باش) مولاى متقيان سر فاطمه را به سينه چسباند و با مهربانى فرمود: زهرا جان از تو راضيم خدا و رسول از تو راضى باشند هرچه مى‏خواهى بگو كه اجرا خواهم كرد. آن بانو در حالى كه اشك مى‏ريخت گفت شوهر گراميم خداوند تو را جزاى خير دهد وصيت من اين است كه دختر خواهر من امامه را تزويج كنى (امامه دختر زينب بنت رسول‏الله بود كه مادرش در زمان پدر فوت كرده بود) زيرا امامه به فرزندان من مهربانى خواهد كرد و بهترين پرستار آنها است و مرد هم ناگزير است زنى در خانه داشته باشد.
از جمله وصاياى حضرت زهرا عليهاالسلام به همسرش اين بود كه گفت: شوهر عزيزم براى من تابوتى بساز كه فرشتگان صورت آن را به من نشان داده‏اند و امام عليه‏السلام از وى خواست كه وصف آن را برايش بيان كند تا طبق خواسته‏اش عمل نمايد.
«مورخين نوشته‏اند كه وصف تابوت در متن وصيت آن بانوى بزرگ اسلام نيست» و باز گفت: همسرم وصيت ديگرم اين است كه هيچكس به جنازه من حاضر نشود.
من از اين مردم كه به من ستم كردند و حق مرا غصب نمودند متنفرم.
اينها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند اجازه نده از اين قوم و هوادارانشان كسى بر جنازه من حاضر شوند و نماز بخوانند يا على مرا در تاريكى شب آنگاه كه ديدگان مردم به خواب رفت به خاك بسپار تا از دفن من بى‏خبر باشند.
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
سایت ها و مقالات مربوط به حضرت فاطمه زهرا (س )

سایت ها و مقالات مربوط به حضرت فاطمه زهرا (س )

سايت ها و مقالات مربوط به حضرت زهرا (س)
حضرت فاطمه زهرا س تولد و لقبهاي او
http://www.irib.ir/Occasions/H%20Fatemh1/INDEX.HTM

سايت اطلاع رساني حضرت فاطمه زهرا (س ...
http://www.iritn.com/?action=show&type=news&id=44

زندگانى فاطمه زهرا(س). گزارشى در باب موضوع كتاب · صحراى عربستان · خديجه : نسب او ...
http://www.imamalinet.net/k/fatemeh/index.htm

استغاثه هايي به حضرت زهرا ... 3ـ فاطمه زهرا عليهاالسلام شكوفه عصمت/ محمود جويبارى/ ص 228.
www.yazahra.net/far/selecttext.php?ic=504&subid=14

سیر خلقت نورانی حضرت فاطمه زهرا (س)
و از اسم «فاطر» او، نام زهراى اطهر، فاطمه اشتقاق پيدا كرد پس وقتى كه آن انوار را آفريد، ...
www.usc.ac.ir/News/25-4-85%20Top.htm

اسامی فاطمه زهرا سلام الله علیها
فاطمه الزهراء سلام الله علیها خیر كثیری است كه به پیامبر صلی الله و آله و سلم عطا شد.
www.hejab-shia.com/zahra.htm

www.tbzmed.ac.ir/archive/mazhabi/f-zahra/zahra.htm

حضرت فاطمه زهرا (س) - ویکیپدیا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87

شهادت حضرت زهرا - س
حضرت فاطمه زهرا (س) در دوران كوتاه رحلت رسول خدا (ص) با شهادت خويش، يكبار به مسجد نبوى ....
http://www2.irna.ir/index.php?option=com_occations&task=view&id=727
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
فضايل حضرت فاطمه (س) از زبان حضرت امام خميني (ره)

فضايل حضرت فاطمه (س) از زبان حضرت امام خميني (ره)

مراودهه جبرئيل امين با حضرت زهرا (س)
«براي زنها كمال افتخار است كه روز تولد حضرت صديقه را روز زن قرار داده اند. افتخار است و مسئوليت. من راجع به حضرت صديقه (س) خودم را قاصر مي دانم ذكري بكنم. فقط اكتفا مي كنم به يك روايت كه در كافي شريف است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است كه حضرت صادق (ع) مي فرمايد:

فاطمه (س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در اين دنيا بودند و حزن و شدت بر ايشان غلبه داشت و جبرئيل امين مي آمد خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض مي كرد و مسائلي از آينده نقل مي كرد. ظاهر روايت اين است كه در اين 75 روز، مراوده اي بوده است، يعني رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم كه غير از طبقه اول از انبياي عظام درباره كسي اينطور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئيل امين رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتيه اي كه واقع مي شده است، مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذريه او مي رسيده است، در آتيه ذكر كرده است و حضرت امير هم آنها را نوشته است. كاتب وحي بوده است حضرت امير، همان طوري كه كاتب وحي رسول خدا بوده است- و البته آن وحي به معناي آوردن احكام ، تمام شد به رفتن رسول اكرم (ص)- كاتب وحي حضرت صديقه در اين 75 روز بوده است. مسئله آمدن جبرئيل براي كسي يك مسئله ساده نيست، خيال نشود كه جبرئيل براي هر كسي مي آيد و امكان دارد، بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسي كه جبرئيل مي خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است، چه ما قائل بشويم به اين كه قضيه تنزيل، تنزل جبرئيل به واسطه روح اعظم خود اين ولي است يا پيغمبر است، او تنزيل مي دهد او را و وارد مي كند تا مرتبه پايين يا بگوييم كه خير، حق تعالي او را مامور مي كند كه برو و اين مسائل را بگو. چه آن قسم بگوييم كه بعض اهل نظر مي گويند و چه اين قسم بگوييم كه بعض اهل ظاهر مي گويند تا تناسب مابين روح اين كسي كه جبرئيل مي آيد پيش او و بين جبرئيل كه روح اعظم است، نباشد اشكال ندارد اين معنا و آن تناسب بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياي درجه اول بوده است. مثل رسول خدا و موسي و عيسي و ابراهيم و امثال اينها. بين همه كس نبوده است. بعد از اين هم بين كسي ديگر نشده است. حتي در باره انبياء هم من نديده ام كه وارد شده باشد، اين طور كه جبرئيل بر آنها نازل شده باشد.
فقط اين است كه براي حضرت زهرا (س) است كه آن كه من ديده ام كه جبرئيل به طور مكرر در اين 75 روز وارد مي شده و مسائل آتيه اي كه بر ذريه او مي گذشته است، اين مسائل را مي گفته است و حضرت امير هم ثبت مي كرده است و شايد يكي از مسائلي كه گفته است، راجع به مسائلي است كه در عهد ذريه بلند پايه او حضرت صاحب (س) است، براي او ذكر كرده است كه مسائل ايران جزو آن مسائل مي باشد. ما نمي دانيم، ممكن است. در هر صورت من اين شرافت و فضيلت را از همه فضايلي كه براي حضرت زهرا ذكر كرده اند- با اين كه آنها هم فضايل بزرگي است- اين فضيلت را من بالاتر از همه مي دانم كه براي غيرانبياء (ع) آن هم نه همه انبياء، براي طبقه بالاي انبياء (ع) و بعضي از اوليايي كه در رتبه آنها هست، براي كسي ديگر حاصل نشده و با اين تعبيري كه مراوده داشته است، جبرئيل در اين هفتاد و چند روز، براي هيچ كس تاكنون واقع نشده و اين از فضايلي است كه از مختصات حضرت صديقه سلام الله عليها است.»از بيانات حضرت امام خميني (ره) در ديدار جمعي از بانوان در تاريخ 11/12/1364

انجمن اسلامی دانشجويان منچست
 

phalagh

مدیر بازنشسته
فاطمه (س)، ناموس الهی

به نام حق
به نام حضرت دادار، به نام پيداي پنهان، به نام خداي بت‌شكن، شاهد شاهدپرستان، به نام جميل جمال پرستان و جلال به خاك افتادگان و به نام حضرت حق و باعث شرر افتاده بر جان عاشق.
شبي بود، محمد (ص) خسته از قوم خواست آهنگ خانه كند، ندا آمد كه بمان، اربعيني سوي يار مرو، بگرد در هر كوي و در هر منزلي و جدا از يار. محمد (ص) عشق در سينه پنهان كرد و پيام فرستاد سوي دلدار كه من به گفته حق نيايم تا به چهل روز، يار ازلي اراده كرده تو تنها بماني هر چند كه مردم بريده‌اند از تو، خديجه چون حرف او بود، به جان خريد و در خانه بماند و چشم به در دوخت و منتظر ماند. ايام گذشت و محمد به گفته دوست روزه‌دار بود تا اين كه روح الامين نداي حق آورد و تحفه از بهشت در نزد محمد نهاد كه بخور. محمد با مائده آسماني افطار كرد و آنگاه حق ندا داد به سوي همسرت روان شو، محمد جامه پاك كرد، تن شست و شو داد. آنگاه امين حق، سيبي بدو داد از باغ بهشت، به او گفت: بخور كه تكثير تو در اين است.


آن لحظه كه فاطمه خواست بيايد، جاهليت عرب خديجه را تنها گذاشت و او تنها ماند با درد خويش و ليكن خداي محمد به ياد او بود كه فاطمه بايد در جاي پاك و به دست پاكان قدم در خاك گذارد، تا خاكف بي‌رونقف هستي را، با گفل وجودش رونق بخشد.
خديجه تنها بود و دردي به وسعت زايش كل هستي در خود احساس مي‌كرد، خديجه تنها بود و شوق موجودي را داشت كه تسبيح حق مي‌كرد در شكم و كل قدسيان با او هم آواز، خديجه متحير كه چه بايد كرد در اين هنگامه، ناگاه از ديوار گلين خانه دري به سوي آسمان گشوده شد و آمدند نواميس حق، پاكان زمان، آن مريم كه مادر عيسي بود و روح‌الله و آسيه آن ايمان آورنده به موسي - كه كشته شد بدست فرعون و جان داد بر سر ايمان و مادر موسي كه نامش يوكابد - پا به عرصه خانه گذاشتند.
يكي ابريقي پر از آب بهشت و آن ديگري گلابي به كف از كافور بهشت و آن ديگر جامه‌اي هديه از حضرت حق. آرامش كردند و بشارتش دادند به سيده النساء العالمين، فاطمه آمد و اولين كلام او تسبيح حق بود و حمد حق، او را پيچيده در پارچه‌اي به لطافت خودش، به دست مادر دادند و به محمد پيام رسيد برخيز و بگير كوثر را كه «انا اعطيناك الكوثر .... » فاطمه را در آغوش گرفت و بوييد، چرا كه بوي بهشت از فاطمه مي‌آمد كه فاطمه از بهشت آمده بود تا در كره خاك ماوا كند، تا زمين را با قدوم خويش، ماواي فرشتگان كند و او نوازشگر حبيب حق باشد و در كنار ولي حق، عهده‌دار علي باشد.
او آمد تا محمد، تكثير خويش در او بيند كه ام ابيها شود، فاطمه آمد تا تكثير اولاد آدم باشد، تا تكثير جلوه حق، در زمين باشد و فاطمه آمد تا بعد از خديجه، آرام‌بخش جان محمد شود و بعد از محمد، يارف علي، در تنهايي علي، فاطمه آمد كه نظر حق شود و بعد از محمد، يار علي در تنهايي علي، فاطمه آمد كه نظر حق به خاك آورد، فاطمه آمد كه شفيعه از بهر امت محمد باشد و او آمد تا همگان ببينند عفاف ملكوت را و ندا برآمد به محمد كه اگر تو نبودي، هستي خلق نمي‌شد و اگر علي نبود، تو و هستي خلق نمي‌شديد و اگر فاطمه نبود، علي و محمد و هستي خلق نمي‌شدند كه فاطمه، باران رحمانيت حق است و از سر اين رحمانيت است كه بهشت زير پاي مادر است. به نام او و به نام قرب نشين او در كسوت ساقي، بر لب حوض و به نام حبيب او قبل از اين كه نداي رفيق اعلي از او شنيده شود بارها گفت: «دو چيز ميان شما مي‌نهم از هم جدا نمي‌شوند تا لب حوض به من برسند، «عترت و قرآن» ولي آنگه كه قوم بازگشت به جاهليت خويش، هم عترت به بلا افتاد و هم قرآن بر نيزه رفت. عترت رسول در روزي حرمتش چنان پاره شد كه داغ اين پريشاني تا ابد ننگي شد بر پيشاني انسانيت. مرگ بر برندگان حرمت كوثر و ننگ بر آنان كه دست به ناموس الهي دراز كردند و او را از ولايت، كه قرب او بود جدا كردند و ولايت ماند و علي ماند، بي‌همدم و بي‌مونس.
به نام حضرت حق، عجب شبي بود آن شب كه ناموس الهي بند كفن پاره كرد تا تين و الزيتون در آغوش كشد و لولو و مرجان به بر كشد و شفع و الوتر، شفع ماند و وتر رفت. شبي كه چراغي نبود ز بيم مومنين مدعي، گريه كننده‌اي نبود ز بيم ديو صفتان.
فاطمه را محمد (ص) نام نهاد و فاطمه چه تنها ماند بعد از پدر و تنهايي خويش با تنهايي علي مداوا و باز او رفت و علي تنهاتر، فاطمه كوثر بود و علي ساقي، ساقي حوض كوثر.
هيچ مي‌داني درون آن حوض چيست؟ همان كوثر، حوض حوض است، اگر كوثر نباشد دگر حوض كوثر نيست.
بينديش كه نااهلان ندانستند آنجا كه كوثر خانه دارد، محل حوض است و آن خانه محل اتصال كثرت به وحدت است، پاره كردند اين حرمت تا ابد كثرت ماند و وحدت به تفرقه گراييد. آن خانه كوچك محل وحدت بود و سكوت علي براي اين وحدت بود. ندانستند، موازنه اين وحدت به هم ريختند. فاطمه كه رفت، ما بين اين قوم تفرقه آمد و در كنار حوض، آن كس درآيد كه فاطمه از او راضي شود كه رسول حق فرمود كه: «خشنوديف فاطمه، خشنوديف من و خشنوديف من، خشنودي خداست». پس بكوش تا رضايت فاطمه به كف آري و رضايت فاطمه در محبت به علي است كه خود، اولين شهيد اين محبت است. اگر بهشت برين خواهي, اگر قرب حق خواهي، همه را در رضايت فاطمه خواه، تا او رضا ندهد، حق رضا ندهد. تا او اجازت ندهد دادار اجازت ندهد و رضايت فاطمه، در قبول ولايت علي است و رضايت فاطمه، در حرمت به حسنين و رضايت فاطمه، در حب به مهدي اوست. اي بي‌خبر! بكوش كه صاحب نظر شوي كه نظر فاطمه بر آن است كه حرمت بدينان نهد، تا فاطمه از كوثر جرعه‌اي به آنان بچشاند. مستي اين حوض، مستي وحدت است نه تفرقه، تا لذت وحدت به ولايت چشي كه حوض كوثر حوض ولايت است همانگونه كه صراط مستقيم صراط علي است يا بهتر كه صراط علي صراط مستقيم است. راهي است از عمق خاك به سوي حوض. اين راه طي نتواني كرد مگر با حب علي و آل علي و حب علي نمي‌شود مگر با عشق به زهرا. عشق به زهرا نشود مگر به عشق حق، عشق حق نشود مگر باز به عشق علي. علي بي فاطمه تنها و فاطمه بي علي باز تنهاست. حق فرمود «انا اعطيناك الكوثر» خدا عطا كرد و قوم جاهل، كفر اين عطا، ننگ بر آنان كه پاره كردند حرمت اين عترت و مرگ بر آنان كه اين عترت را بياد نيارند.
قرآن بي اينان معنا نشود كه اينان معني قرآنند و فاطمه لطافت قرآن و فاطمه نجابت قرآن و فاطمه عفاف قرآن و فاطمه لطف قرآن و فاطمه احساس قرآن. اي كه قرآن خواني بي عشق فاطمه، تو از لطف خدا و كلام او چه مي‌فهمي؟ چه مي‌داني؟ فاطمه عطر نماز است و فاطمه لذت دعاست كه فاطمه بالا برنده دعاست كه فاطمه اشك نيمه شب عاشق است فاطمه را مقبره‌اي نيست، كه جايگاه و مزار او، بر دل عارفان است و در دل هوس‌باز بي سروپايي جاي نگيرد كه فاطمه پاكي عالم است و طهارت جز در مطهر در نيايد. گفتيم از اين رو حريم و حَرمش پنهان است كه هر بي‌ سروپايي و ناپاكي پاي بر آن مكان نگذارد كه آن مكان، حريم ناموس خداست و نشايد دل بيمار در آن وارد شود. ولي آنان كه دل از اغيار كندند، ديده از بد پوشاندند، كلام از ناپاكي زدودند، گوش بر بدي بستند و عقل از فساد پاك كردند، حرم فاطمه در آن دل است. خداوند غيور است و اجازت ندهد كه هر بي سروپايي اندر حرمش درآيد كه فاطمه ناموس خداست. بكوش تا در زمره مَحرمان حرم درآيي كه بي‌اجازت حق هيچ كس را بدان بارگاه راه ندهند. اگر شنيدي كه «راضيه مرضيه» همان است كه گفتيم، رضايت فاطمه رضايت خداست كه فاطمه بلاگردان علي شد كه فاطمه ناموس علي بود و فاطمه با علي قرين ازلي و ابدي كه هر دو به خون نشستند تا كه گفل وجودشان آن دو سرور بهشت، باز در خون جوانه كنند.
اگر به اين بارگاه آتش زدند، غافل بودند كه آتش بر آخر و عقباي خود زدند، اگر طفل فاطمه را از او گرفتند، سقط آدميت بود كه از آن به دور شدند. خواستند كه محمد بي نام و نشان شود ولي ندانستند كه تكثير محمد و علي، در شهادت فاطمه بود و ندانستند كه شهادت، عشق آفرين است كه شهادت، كفر ستيز است كه شهادت، چراغ راه جوانمردان است و شهادت آرمان مردان حق است. فاطمه مي‌دانست كه در آخر الزمان مردان حق گرسنه مي‌مانند و يتيمان حق بي قوت و مي‌دانست كه عاشقان او مي‌آيند تا مزارش بجويند، آنگاه كه جستند با ملائك حق به طواف اين خانه مشغول شوند.
بيايد زماني كه حريم او پيدا شود و عاشقان به وصال رسند، اگر خواهي مزار بي‌چراغش زيارت كني، به طهارت علي باش، اگر نتوانستي، محب علي باش و از حب علي درون خود پاك ساز، شايد كه لياقت رسد تو را كه پاك كني آستان او را از غبار، ما را چه رسد كه محرم خانه يار شويم. اگر مزارش ناپيداست، دل خود حريم او كن كه مادر نسبت به فرزندان مهربان است، كه فاطمه گفت شيعيان ما آن شيعيان جوانمرد و عاشق پيشه همه ساداتند و از ما.
عشق به فاطمه ميسر نيست مگر با شيوه عاشقي و پاكبازي و رندي و پاكي اگر فاطمه گفت، از زبان كسي ديگر كه بر مزار ما غريبان نه چراغي، نه گلي، نه پر پروانه‌اي سوزد و نه بانگ بلبلي، ولي اشك عاشقان در مزارش چراغ و دل‌هاي عارفان پروانه حرمش شود. آنجا كه فاطمه هست، علي هست و آن‌جا كه علي هست خدا هست و آنجا كه فاطمه هست كل قداست هستي آنجاست و مزار فاطمه كمين‌گاه نظر است. اگر مزارش نيافتي دل خود كمينگاه نظر او كن كه فاطمه اسم اعظم خدا است، كه فاطمه نور عالم است، كه فاطمه لطف مجسم خداست، كه فاطمه عشق عالم است كه فاطمه لطف باران است، كه فاطمه لطافت و بوي خوش گل بوستان آفرينش است، كه فاطمه لطف مجسم خداست، كه فاطمه لطافت هستي است، كه فاطمه تكثير رحمت حق است كه فاطمه مونس حق است و از بر او آمد و به بر او رفت و در بر او بود و بر او هست.
با نام او، با ياد او و با درود بر محمد و آل او و بر اولياي حق كه همه از دولت عشق به فاطمه به قرب علي رسيدند و از علي به خدا، و شدند ولي او، در عالم، فاطمه به هيچ كس شبيه نبود و هيچ كس به فاطمه كه فاطمه فاطمه بود.
 

k.m.r.c

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی خواهم بگویم فاطمه مادر حسنین است..
نمی خواهم بگویم همسر علی است
فاطمه ، فاطمه است!
 

phalagh

مدیر بازنشسته
سيماي فاطمه در قيامت

سيماي فاطمه در قيامت

كيفيت‏ برانگيخته شدن
برانگيخته شدن و رستاخيز از لحظات بسيار سخت و وحشتناك آينده بشر است; زمانى كه معصومان عليهم السلام همواره بدان مى‏انديشند و گاه از خوف آن

بيهوش مى‏شدند. فاطمه(س) نيز چنين بود و بيشتر بدين زمان مى‏انديشيد. فكر

زنده شدن، عريان بودن انسانها در قيامت، عرضه شدن به محضر عدل الهى و... او را در اندوه فرو مى‏برد. اميرمؤمنان على(ع) مى‏فرمايد:

«روزى پيامبرخدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناك يافت. فرمود: دخترم! چرا اندوهگينى؟

فاطمه پاسخ داد: پدرجان! ياد قيامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز رنجم مى‏دهد.

پيامبر فرمود: آرى دخترم! آن روز، روز بزرگى است; اما جبرئيل از سوى خداوند

برايم خبر آورد من اولين كسى هستم كه برانگيخته مى‏شوم; سپس ابراهيم و

آنگاه همسرت على‏بن ابى‏طالب(ع). پس از آن، خداوند جبرئيل را همراه هفتاد هزار

فرشته به سوى تو مى‏فرستد. وى هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت‏برقرار مى‏سازد. آنگاه اسرافيل لباسهاى بهشتى برايت مى‏آورد و تو آنها را مى‏پوشى.

فرشته ديگرى به نام زوقائيل مركبى از نور برايت مى‏آورد كه مهارش از مرواريد درخشان و جهازش از طلاست. تو بر آن مركب سوار مى‏شوى و زوقائيل آن را هدايت مى‏كند. در اين حال هفتاد هزار فرشته با پرچمهاى تسبيح پيشاپيش تو راه مى‏سپارند. اندكى كه رفتى، هفتاد هزار حورالعين در حالى كه شادمانند

و ديدارت را به يكديگر بشارت مى‏دهند، به استقبالت مى‏شتابند. به دست هريك از حوريان منقلى از نور است كه بوى عود از آن بر مى‏خيزد... آنها در طرف راستت قرار گرفته، همراهت‏حركت مى‏كنند. هنگامى كه به همان اندازه از آرامگاهت دور شدى، مريم دختر عمران همراه هفتاد هزار حورالعين به استقبال

مى‏آيد و برتو سلام مى‏گويد. آنها سمت چپت قرار مى‏گيرند و همراهت‏حركت مى‏كنند. آنگاه مادرت خديجه، اولين زنى كه به خدا و رسول او ايمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته كه پرچمهاى تكبير در دست دارند، به استقبالت مى‏آيند. وقتى به جمع انسانها نزديك شدى، حواء با هفتاد هزار حورالعين به همراه آسيه دختر مزاحم نزدت مى‏آيد و با تو رهسپار مى‏شود.

حضور فاطمه در ميان مردم
فاطمه جان، هنگامى‏كه به وسط جمعيت‏حاضر در قيامت مى‏رسى، كسى از زير عرش پروردگار به گونه‏اى كه تمام مردم صدايش را بشنوند، فرياد مى‏زند: چشمها را فرو پوشانيد و نظرها را پايين افكنيد تا صديقه فاطمه، دخت پيامبر(ص) و همراهانش عبور كنند.

پس در آن هنگام هيچ كس جز ابراهيم خليل‏الرحمان و على‏بن ابى‏طالب(ع) و... به تو نگاه نمى‏كنند. (1)

جابربن عبدالله انصارى نيز در حديثى از پيامبرخدا(ص) اين حضور را چنين توصيف مى‏كند:

روز قيامت دخترم فاطمه بر مركبى از مركبهاى بهشت وارد عرصه محشر مى‏شود. مهار آن مركب از مرواريد درخشان، چهار پايش از زمرد سبز، دنباله‏اش از مشك بهشتى و چشمانش از ياقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد كه بيرون آن از درونش و درون آن از بيرونش نمايان است. فضاى داخل آن گنبد انوار عفو الهى و خارج آن پرتو رحمت‏خدايى است. بر فرازش تاجى از نور ديده مى‏شود كه هفتاد پايه از در و ياقوت دارد كه همانند ستارگان درخشان نور مى‏افشانند.

در هريك از دو سمت راست و چپ آن مركب هفتاد هزار فرشته به چشم مى‏خورد.

جبرئيل مهار آن را در دست دارد و با صداى بلند ندا مى‏كند: نگاه خود فراسوى خويش گيريد و نظرها پايين افكنيد. اين فاطمه دختر محمد است كه عبور مى‏كند.

در اين هنگام، حتى پيامبران و انبيا و صديقين و شهدا همگى از ادب ديده فرو مى‏گيرند تا فاطمه(س) عبور مى‏كند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى‏گيرد. (2)

منبرى از نور براى فاطمه(س)
در ادامه گفتگوى پيامبر با دختر گرامى‏اش درباره چگونگى حضور وى در عرصه قيامت، چنين مى‏خوانيم: سپس منبرى از نور برايت‏برقرار مى‏سازند كه هفت پله دارد و بين هر پله‏اى تا پله ديگر صفهايى از فرشتگان قرار گرفته‏اند كه در دستشان پرچمهاى نور است. همچنين در طرف چپ و راست منبر حورالعين صف مى‏كشند... آنگاه كه بر بالاى منبرقرار مى‏گيرى، جبرئيل مى‏آيد و مى‏گويد: اى فاطمه! آنچه مايلى از خدا بخواه... (3)

شكايت در دادگاه عدل الهى
اولين در خواست فاطمه در روز قيامت، پس از عبور از برابر خلق، شكايت از ستمگران است.

جابرابن عبدالله انصارى از پيامبر(ص) چنين نقل مى‏كند: هنگامى‏كه فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار مى‏گيرد، خود را از مركب به زير انداخته، اظهار مى‏دارد: الهى و سيدى، ميان من و كسى كه مرا آزرده و بر من ستم روا داشته، داورى كن. خدايا! بين من و قاتل فرزندم، حكم كن... (4)

براساس روايتى ديگر، پيامبر اكرم(ص) فرمود: دخترم فاطمه در حالى كه پيراهنهاى خونين در دست دارد، وارد محشر مى‏شود; پايه‏اى از پايه‏هاى عرش را در دست مى‏گيرد و مى‏گويد:

«يا عدل يا جبار احكم بينى و بين قاتل ولدى‏»

اى خداى عادل و غالب، بين من و قاتل فرزندم داورى كن.

قال:«فيحكم لابنتي و رب الكعبة‏»

به خداى كعبه سوگند، به شكايت دخترم رسيدگى مى‏شود و حكم الهى صادر مى‏گردد. (5)

ديدار حسن و حسين عليهما السلام

دومين خواسته فاطمه در روز قيامت از خداوند چنين است: خدايا! حسن و حسين را به من بنمايان.

در اين لحظه، امام حسن و امام حسين عليهما السلام به سوى فاطمه مى‏روند، در حالى‏كه از رگهاى بريده حسين خون فوران مى‏كند. (6)

پيامبر خدا(ص) مى‏فرمايد: هنگامى‏كه به فاطمه گفته مى‏شود وارد بهشت‏شو، مى‏گويد: هرگز وارد نمى‏شوم تا بدانم پس از من با فرزندانم چه كردند؟

به وى گفته مى‏شود: به وسط قيامت نگاه كن.

پس بدان سمت مى‏نگرد و فرزندش حسين را مى‏بيند كه ايستاده و سر در بدن ندارد. دخت پيامبر(ص) ناله و فرياد سر مى‏دهد. فرشتگان نيز (باديدن اين منظره) ناله و فرياد بر مى‏آورند. (7)

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: حسين بن على(ع) در حالى كه سر مقدسش را در دست دارد، مى‏آيد. فاطمه با ديدن اين منظره ناله‏اى جانسوز سر مى‏دهد. در اين لحظه، هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسل و بنده مؤمنى نيست مگر آنكه به حال او مى‏گريد. (8)

در اين موقعيت، خداوند به خشم آمده، به آتشى به نام «هبهب‏» كه هزار سال در آن دميده شده تا سياه گشته و هيچ آسودگى در آن راه نمى‏يابد و هيچ اندوهى از آنجا بيرون نمى‏رود، دستور مى‏دهد كشندگان حسين بن‏على را برگير و جمع كن... آتش به فرمان پروردگار عمل كرده، همه آنها را بر مى‏چيند... (9)

شفاعت‏براى دوستان اهل‏بيت عليهم السلام

سومين درخواست فاطمه در روز قيامت از پروردگار، شفاعت از دوستان و پيروان اهل‏بيت عليهم السلام است كه مورد قبول حق قرار مى‏گيرد و دوستان و پيروانش را مورد شفاعت قرار مى‏دهد.

امام باقر(ع) مى‏فرمايد: هنگامى‏كه فاطمه به در بهشت مى‏رسد، به پشت‏سرش مى‏نگرد. ندا مى‏رسد: اى دختر حبيب! اينك كه دستور داده‏ام به بهشت‏بروى، نگران چه هستى؟

فاطمه(س) جواب مى‏دهد: اى پروردگار! دوست دارم در چنين روزى با پذيرش شفاعتم، مقام و منزلتم معلوم شود.

ندا مى‏رسد: اى دختر حبيبم! برگرد و در مردم بنگر و هر كه در قلبش دوستى تو يا يكى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان. (10)

امام باقر(ع) در روايتى ديگر مى‏فرمايد: در روز قيامت‏بر پيشانى هر فردى، مؤمن يا كافر نوشته شده است. پس به يكى از محبان اهل‏بيت عليهم السلام كه گناهانش زياد است دستور داده مى‏شود به جهنم برده شود. در آن هنگام، فاطمه(س) ميان دو چشمش را مى‏خواند كه نوشته شده است: دوستدار اهل‏بيت. پس به خدا عرضه مى‏دارد:

الهى و سيدى! تو مرا فاطمه ناميدى و دوستان و فرزندانم را به وسيله من از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعده‏ات را زير پا نمى‏نهى.

ندا مى‏رسد: فاطمه! راست گفتى; من تو را فاطمه ناميدم و به وسيله تو، دوستان و پيروانت و دوستان فرزندانت و پيروانشان را از آتش دور گردانيدم. وعده من حق است و هرگز تخلف نمى‏كنم.

اينكه مى‏بينى دستور دادم بنده‏ام را به دوزخ برند، بدين جهت‏بود كه درباره‏اش شفاعت كنى و شفاعتت را بپذيرم تا فرشتگان، پيامبران، رسولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهى يابند. حال بنگر، دست هركه بر پيشانى‏اش «مؤمن‏» نوشته شده، بگير و به بهشت‏ببر. (11)

شفاعت دوستان فاطمه از ديگران
عظمت و مقام حضرت فاطمه در روز قيامت چنان است كه خداوند به خاطر فاطمه به دوستان آن حضرت نيز مقام شفاعت مى‏دهد. امام باقر(ع) به جابر فرمود: جابر! به خدا سوگند، فاطمه(س) با شفاعت‏خود در آن روز شيعيان و دوستانش را از ميان اهل محشر جدا مى‏سازد. چنانكه كبوتر دانه خوب را از دانه بد جدا مى‏كند.

هنگامى‏كه شيعيان فاطمه همراه وى به در بهشت مى‏رسند، خداوند در دلشان مى‏افكند كه به پشت‏سر بنگرند. وقتى چنين كنند، ندا مى‏رسد: دوستان من!

اكنون كه شفاعت فاطمه را در حق شما پذيرفتم، نگران چه هستيد؟

آنان عرضه مى‏دارند: پروردگارا! ما نيز دوست داريم در چنين روزى مقام و منزلت ما براى ديگران آشكار شود.

ندا مى‏رسد: دوستانم! بر گرديد و بنگريد و هر كه به خاطر دوستى فاطمه شما را دوست داشت و نيز هر كه به خاطر محبت فاطمه به شما غذا، لباس يا آب داده و يا غيبتى را از شما دور گردانيده همراه خود وارد بهشت كنيد. (12)

به سوى بهشت
فاطمه(س)، پس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانش و رسيدگى به شكايتش در دادگاه عدل الهى به فرمان خدا، با جلال و شكوه خاصى وارد بهشت مى‏شود. پيامبراكرم(ص) مى‏فرمايد: روز قيامت دخترم فاطمه در حالى كه لباسهاى اهدايى خداوند را كه با آب حيات آميخته شده، پوشيده، محشور مى‏شود و همه مردم از مشاهده اين كرامت تعجب مى‏كنند. آنگاه لباسى از لباسهاى بهشت‏بر وى پوشانده مى‏شود. بر هزار حله بهشتى براى او با خط سبز چنين نوشته شده است: دختر پيامبر را به بهترين شكل ممكن و كامل‏ترين هيبت و تمامترين كرامت و بيشترين بهره وارد هشت‏سازيد. پس، فاطمه(س) را به فرمان پروردگار در كمال عظمت و شكوه، در حالى‏كه پيرامونش هفتاد هزار كنيز قرار گرفته، به بهشت مى‏برند. (13)

استقبال حوريان بهشتى
رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: هنگامى‏كه به در بهشت مى‏رسى، دوازده هزار حوريه، كه تاكنون به ملاقات كسى نرفته و نخواهند رفت در حالى‏كه مشعل‏هاى نورانى به دست دارند و بر شترانى از نور كه جهازهايشان از طلاى زرد و ياقوت سرخ و مهارهايشان از لؤلؤ و مرواريد درخشان است‏سوارند، به استقبالت مى‏شتابند. پس وقتى داخل بهشت‏شدى، بهشتيان به يكديگر ورودت را بشارت خواهند داد و براى شيعيانت‏سفره‏هايى از گوهر، (14) كه بر پايه‏هايى از نور برقرار ساخته‏اند، آماده مى‏سازند و در حالى كه هنوز ساير مردم گرفتار حسابرسى‏اند، آنان از غذاهاى بهشتى مى‏خورند. (15)

اولين سخن فاطمه در بهشت
سلمان فارسى از پيامبر اسلام(ص) چنين روايت كرده است: هنگامى‏كه فاطمه داخل بهشت مى‏شود و آنچه خداوند برايش مهيا كرده مى‏بيند، اين آيه را تلاوت مى‏كند:

(بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله الذى اذهب عناالحزن ان ربنا لغفور شكور الذى احلنا دارالمقامة من فضله لايمسنا فيها نصب و لا يمسنا فيها لغوب) (16)

ستايش و سپاس ويژه خدايى است كه اندوهمان را زدود. بدرستى‏كه پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنده است; پروردگارى كه در سايه بخشش خود ما را به بهشت و اقامتگاه هميشگى‏مان فرود آورد. ما در آن جا با رنج و ملالى رو به رو نمى‏شويم.

نورانى شدن بهشت از نور فاطمه(س)
ابن شهرآشوب مى‏نويسد: در بسيارى از كتابها، از جمله كشف ثعلبى و فضائل ابوالسعادات، در معناى اين آيه (لايرون فيها شمسا و لازمهريرا) (17)

(ونمى‏بينند در بهشت نه آفتاب و نه سرمايى را.)

آورده‏اند كه ابن عباس گفت: چنانكه بهشتيان در بهشت هستند، ناگاه نورى مى‏بينند كه باغهاى بهشت را نورانى كرد. اهل بهشت اظهار مى‏دارند: خدايا! تو در كتابى كه بر پيامبرت فرستادى، فرمودى: (لايرون فيها شمسا) (بهشتيان در بهشت‏خورشيدى نخواهند ديد.) ندا مى‏رسد: اين، نور آفتاب و ماه نيست، بلكه على و فاطمه از چيزى تعجب كرده و خنديدند و از نور آن دو، بهشت روشن گرديد. (18)

زيارت انبيا از فاطمه در بهشت
آنگاه كه همه انبيا و اولياى خدا وارد بهشت‏شدند، آهنگ ديدار دختر پيامبر خدا مى‏كنند. رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود: هرگاه اولياى خدا در بهشت مستقر گرديدند، از آدم گرفته تا ساير انبيا همه به ديدارت مى‏شتابند. (19)

عنايات خداوند به فاطمه در بهشت
پروردگار منان به فاطمه زهرا(س) در بهشت عناياتى ويژه خواهد داشت. بخشى از آن عنايات چنين است:

1 - خانه‏هاى بهشتى
پيامبرخدا(ص) فرمود: هنگامى‏كه مرا به معراج بردند و داخل بهشت‏شدم، به قصر فاطمه رسيدم; درون آن هفتاد قصر بود كه تمام در و ديوار و تاقهايش از دانه‏هاى مرواريد سرخ ساخته شده، همه آنها به يك شكل زينت داده شده بود. (20)

2 - همنشينى با پيامبر(ص)
پيامبر اكرم(ص) به على(ع) فرمود:

ياعلى! تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشين من هستيد. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (برادران بر تختهاى بهشتى رو به روى هم مى‏نشينند.) (21)

3 - درجه وسيله
رسول خدا(ص) فرمود: فى‏الجنة درجة تدعى الوسيلة فاذا سالتم الله فاسالوا لي الوسيلة قالوا يا رسول‏الله من يسكن معك فيها؟ قال على و فاطمة و الحسن و الحسين (22)

در بهشت درجه‏اى به نام «وسيله‏» است. هرگاه خواستيد، هنگام دعا، چيزى برايم بخواهيد، مقام وسيله را از خداوند خواستار شويد.

گفتند: يا رسول‏الله! چه كسانى دراين درجه (مخصوص) با شما همنشين خواهند بود؟

فرمود: على، فاطمه، حسن و حسين.

علامه امينى در منقبت‏بيست و ششم مى‏نويسد:

از مناقب حضرت زهرا (ص) همراه بودن او با پدر و همسر و فرندانش در درجة الوسيله است. آنجا پايتخت ظمت‏حضرت حق تبارك و تعالى است و جز پنج تن عليهم السلام هيچ يك از انبيا و اوليا و مرسلين و صالحان و فرشتگان مقرب كسى بدان راه نمى‏يابد. (23)

4 - سكونت در حظيرة القدس
سيوطى در مسند مى‏نويسد:

«ان فاطمة و عليا و الحسن و الحسين فى‏حظيرة القدس فى‏قبة بيضاء سقفها عرش الرحمن.» (24)

فاطمه و على و حسن و حسين در جايگاهى بهشتى به نام «حظيرة‏القدس‏» در زير گنبدى سفيد به سرمى‏برند كه سقف آن عرش پروردگار است.

پيامبرخدا(ص) فرمود: در قيامت، جايگاه من و على و فاطمه و حسن و حسين سرايى زير عرش پروردگار است. (25)

نويسنده خصايص فاطمه، ضمن بيانى مفصل درباره حظيرة‏القدس، مى‏نويسد: والاترين جايگاه‏ها در هشت‏حظيرة‏القدس است. (26)

5 - بخشيدن چشمه تسنيم به فاطمه(س)
طبرى از همام بن‏ابى‏على چنين نقل مى‏كند: به كعب الحبر گفتم: نظرت درباره شيعيان على‏بن‏ابى‏طالب چيست؟

گفت: اى همام! من اوصافشان را در كتاب خدا مى‏يابم. اينان پيروان خدا و پيامبرش و ياران دين او و پيروان ولى‏اش شمرده مى‏شوند. اينان بندگان ويژه خدا و برگزيدگان اويند. خدا آنها را براى دينش برگزيد و براى بهشت‏خويش آفريد.

جايگاهشان در فردوس اعلاى بهشت است; در خيمه‏اى كه اتاقهايى از مرواريد درخشان دارد، زندگى مى‏كنند. آنان از مقربين ابرارند و سرانجام از جام «رحيق مختوم‏» مى‏نوشند.

رحيق مختوم چشمه‏اى است كه به آن «تسنيم‏» گفته مى‏شود و هيچ كس جز آنها از آن چشمه استفاده نخواهدكرد. تسنيم، چشمه‏اى است كه خداوند آن را به فاطمه(س) دختر پيامبر(ص) و همسر على‏ابن ابى‏طالب(ع) بخشيد و از پاى ستون خيمه فاطمه جارى مى‏شود. آب آن چشمه چنان گواراست كه به سردى كافور و طعم زنجفيل و عطرمشك شباهت دارد... (27)
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرآن بي اينان معنا نشود كه اينان معني قرآنند و فاطمه لطافت قرآن و فاطمه نجابت قرآن و فاطمه عفاف قرآن و فاطمه لطف قرآن و فاطمه احساس قرآن

شاید نصف تمام مطلبی که گذاشتین کفر و شرک توش بود....!!
یعنی چی فاطمه ناموس الهی یه؟!
یعنی چی قران بدون فاطمه معنی نمیشه؟

فاطمه " فاطمه ست
خدا یا شریک خدا که نیست!!:surprised:
 

Admin

مدیر کل سایت
عضو کادر مدیریت
مدیر کل سایت
شاید نصف تمام مطلبی که گذاشتین کفر و شرک توش بود....!!
یعنی چی فاطمه ناموس الهی یه؟!
یعنی چی قران بدون فاطمه معنی نمیشه؟

فاطمه " فاطمه ست
خدا یا شریک خدا که نیست!!:surprised:

خير فاطمه شريك خدا نيست و از اين مطالب هم اينگونه استفاده نميشه. برداشت شما نادرسته.

ناموس ‏ يعنى احكام و قوانين و ضوابط دين حق كه خداى متعال قرار داده و بايد محترم باشن. اگر انسان بر ضد نواميسى كه خدا قرار داده عمل كنه هتك ناموس الهى كرده و عاقبت بدي خواهد داشت.

قرآن بدون فاطمه معنا نميشه يعني فاطمه نمونه بارز تجلي قرآن و دستورات الهي و نمونه انسان كامله.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناموس شما کیه؟
مادر بزرگوارتون
خواهرتون
و فک و فامیل شما....
خدا که کسی یا فامیلی نداره.....نه؟
همه ما بندش هستیم....
چه من که یه کاربر معمولی سایت هستم....
چه شما که ادمین سایت هستین....
چه محمد که پیامبر خداست....
چه فاطمه که دخترشه....
و یا هر کس دیگه ای...
 

phalagh

مدیر بازنشسته
ناموس شما کیه؟
مادر بزرگوارتون
خواهرتون
و فک و فامیل شما....
خدا که کسی یا فامیلی نداره.....نه؟
همه ما بندش هستیم....
چه من که یه کاربر معمولی سایت هستم....
چه شما که ادمین سایت هستین....
چه محمد که پیامبر خداست....
چه فاطمه که دخترشه....
و یا هر کس دیگه ای...
دوست عزیز فکر میکنم آقای ادمین جواب شما رو به خوبی دادند.
ناموس ‏ يعنى احكام و قوانين و ضوابط دين حق كه خداى متعال قرار داده.
و توی فرهنگ لغت هم اگه نگاه کنی ناموس رو به معنای فرهنگ و قانون به کار برده.
بهتره وقتی یه متن ادبی میخونید اونو از دید ادبی بررسی کنید نه چیزی که در بین عام هست.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
ناموس
دهخدا :
[ ] [ معرب ، اِ ] احکام الهي . (برهان قاطع). شريعت . (اقرب الموارد) (المنجد). قانون و شريعت و احکام الهي...
معین :
[ ] [ (اِ.) ] 1 ـ آبرو، نيك نامي . 2 ـ قانون و شريعت الهي . 3 ـ عصمت ، شرف . ج . نواميس
 

winter

عضو جدید
دعای حضرت زهرا (س)

دعای حضرت زهرا (س)

برای همه امور مادی و معنوی

پروردگارا مرا به آنچه روزی فرموده‌ای قانع کن که از آن چه از نعمت‌هايت دارم راضی باشم و مرا با الطاف و محبت‌هايت پوشش بده و برای هميشه به من عافيت، دوری از امراض روحی و جسمی، عنايت فرما.
پروردگارا مرا ببخش و به من رحم فرما آن گاه که مرا از دنيا می‌بری.
پروردگارا در جستجوی آنچه برايم در نظر نگرفته‌ای سرگردان و عاجزم مفرما و آن چه را برايم خواسته‌ای به آسانی و سهولت در اختيارم قرار ده.
خدايا پاداش نيکو به پدر و مادرم مرحمت فرما و به هر کس که حقی بر گردن من دارد با او چنين کن.
پروردگارا مرا برای آنچه آفريده‌ای برای همان قرارم ده و به آنچه که خود متکفل انجام آن برايم شده‌ای، مشغولم مفرما.
خدايا مرا عذاب مفرما در حالی که من از تو طلب بخشش دارم و محرومم مفرما در حالی که از تو تقاضا و خواهش می‌کنم.
الهی مرا نزد خودم ذليل و بی‌مقدار قرار ده ولی مقام خودت را نزد من عظيم فرما و اطاعت خويش و انجام آن چه رضای تو در آن است و پرهيز از آنچه تو را به خشم می‌آورد را در همه امور به من الهام فرما.
ای مهربانترين مهربانان
 

yareza2006

عضو جدید
مسجد فاطمة الزهراء (سلام الله علیها) - در گذشته و حال

مسجد فاطمة الزهراء (سلام الله علیها) - در گذشته و حال

در شمال غربی مدینه – در دامنه غربی کوه سلع ، تعدادی مسجد وجود دارد که آنها را مساجد سبعه ( مساجد فتح یا مساجد خندق ) می نامند. این کوه مشرف بر خندقی بوده است که مسلمانان در جنگ احزاب در شمال مدینه حفر کردند. مساجد موجود در دامنه سلع هفت مسجد هستند که عبارتست از : 1) مسجد فتح 2) مسجد سلمان 3) مسجد امام علی بن ابیطالب (ع) 4) مسجد ابوبکر 5) مسجد فاطمةالزهرا (س) 6) مسجد عمر 7) مسجد ذوقبلتین
«مسجد فاطمة الزهراء» جزو مساجد سبعه مي باشد و در جنوب غربى محوطه مساجد فتح ، درمنطقه احزاب قرار دارد كه در سال هاى اخير به این نام شهرت يافته و حدود پانزده متر مربع مساحت دارد.
به بهانه ازدحام زياد جمعيتِ زن و مرد نمازگزار در این مسجد، در سال 1419 درِ مسجد با بلوك هاى سيمانى مسدود شده و مردم در بيرون آن نماز مى خواندند. در سال قبل ( 1428) نیز براي جلوگيري از حضور مردم در كنار اين مسجد كانتينري قراردادند تا ديگر امكان نماز خواندن در كنار مسجد دردانه رسول الله (ص) وجود نداشته باشد.

 

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز پیش که اونجا بودم ، در زیارت دوره ، روحانی کاروانمون گفت که مسجد حضرت فاطمه رو دارن خراب می کنن. حسابی هم خاکی بود اونجا. فقط مسجد فتح رفتیم و سریع برگشتیم که هوا آلوده بود
 

shamim_2000

عضو جدید
فاطمه(س) معني نماز عشق

فاطمه(س) معني نماز عشق

فاطمه کيست؟
حضرت فاطمه زهراء (س) دخت گرامي بزرگ زني چون خديجه کبري است که از نيکوترين و عفيفترين زنان جهان و نخستين زني است که به پيامبر ايمان آورد وهرآن چه از مال دنيا در اختيار داشت در راه پيشرفت اسلام بذل کرد فاطمه فرزند نيکو مردي چون محمد(ص) فرستاده رحمت ومغفرت است.محمد هموکه پس از 1400سال از عروج ملکوتي اش, سياه دلان تاريخ ,او و پيروان راستينش را از گزندتهمت و ناروا رها نکرده اند و در عصر دموکراسي و آزادي بيان حتي ياراي شنيدن نام مقدس و راستينش را که برگرفته از صداقت بي منتهاي اوست ندارند,و به بهانه هاي واهي و با علم کردن و بازخواني سناريوهاي از پيش تعيين شده و بعضا حتي با به رقص در آوردن مترسکان مسلمان نما تحت لواي سلمان رشدي وامثالهم هربار به بهانه اي مفاخرمسلمانان را نشانه رفته و با ادعاهايي چون حقوق بشر و امثال آن که به واقع جز لق لقه زبان بشر امروزي هيچ تعبير ديگري نمي توان براي آنها يافت, دين رحمت و عزت را آماج طعنه و پرسش قرار مي دهند غافل از آنکه اين دين به اعتبار پيامبر صلح و دوستي و به عزت خون حمزه ، حسين(ع),علي(ع) وديگر شهداي راستين اين مکتب تا هميشه تاريخ آبياري و سيراب شده است.
پرورش زهرا در کنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوت بود، ‌آنجا که منزلگاه زميني فرشتگان،‌ و مرکز نزول وحي و آيه هاي قرآن است. زهرا همسر بزرگمردي است که بيش از سيصد آيه از قرآن شريف درباره او نازل شده و بقاي اسلام وامدار تلاشهاي بي دريغ اوست. در دامن پاک فاطمه دو امام و دو شخصيت ممتاز عالم بشري ( امام حسن و امام حسين ( ع)) رشد يافته اند, عقيله بني هاشم زينب کبري ( ع ) پيام رسان بزرگ حماسه عاشورا پرورش يافته چنين مادري است.
فضايل فاطمي:
زهراي اطهر(عليها‌السلام) انساني چند بعدي و در تمام جنبه‌هاي انساني در اوج کمال بود. حضرت زهرا(عليها السلام) بيشتر اوقات شب را به عبادت مشغول مى شد. حسن بصري مي‌گويد: «در اين امت، عابدتر از فاطمه‌(عليها‌السلام) نيامده است، آنقدر نماز و عبادت را ادامه مي‌داد که پاهايش ورم مي‌کرد. رسول الله درباره‌ي فاطمه سلام الله عليها فرمود: اي سلمان به راستي که خداوند قلب و تمام اعضاي فاطمه تا استخوان‌هايش را از ايمان و يقين آکنده ساخته به گونه‌اي که او غرق در اطاعت پروردگار است. و يا در جايي ديگر مي فرمايد:وقتى دخترم فاطمة در محراب عبادت مى ايستاد همچون ستاره اى براى ملائكه آسمان مى درخشيد. خدا به ملائكه مى گويد: اى ملائكه بنگريد به بهترين بنده من فاطمه, او در مقابل من ايستاده و از خوف من تمامى وجودش مى لرزد و با تمامى حضور قلبش به عبادت من روى آورده.فاطمه به هنگام عبادت آنچنان در معشوق غرق مي‌شد که با گذشت ساعت‌ها، گذر زمان را حس نمي‌کرد. اما در وقت حمايت از رهبري و ولايت، تو گويي جز سياست کار ديگري نداشت، و تا پاي جان مي‌ايستاد و جوانمردانه افشاگري مي‌‌کرد. امام‌ صادق(عليه‌السلام) مي فرمايد: «وقتي در محراب عبادت به نماز مي‌ايستاد براي آسمانيان مي‌درخشيد همان‌گونه که نور ستاره‌ها براي زمينيان.» (و به همين علت وي «زهرا» لقب داده اند).زهراء (ع) هرگز از انجام عمل خير دريغ نمي کرد. روزي پيرمرد فقيري و گرسنه نزد پيامبر اکرم آمد و درخواست کمک کرد. پيامبر فرمود: اكنون چيزى ندارم ولى «راهنماى خير چون انجام دهنده آن است.» سپس او را به منزل فاطمه(عليها السلام) راهنمايى كرد. زهرا(عليها السلام) فرمود: ما نيز اكنون در خانه چيزى نداريم، سپس گردن بندى را كه دختر حمزةبن عبدالمطّلب به او هديه كرده بود از گردن باز كرد و به پيرمرد فقير داد و... . زهراء (ع) و خاندان ايشان به امر پيامبر براي شفاي حسنين (ع) سه روز روزه نذر کردند واقعه ايکه در نهايت به نزول آيات سوره دهر( و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما واسيرا. انما نطمعکم لوجه الله لا نريد منکم جزاءا و لا شکورا)منتهي شد. حضرت فاطمه(س) مي فرمايد: اي علي! من از پروردگارم شرم دارم كه چيزي از تو درخواست كنم كه توان برآوردن آن را نداشته باشي ماجراي پيراهن شب عروسي که حضرت زهرا آن را به زني مستمند بخشيد و يا گفتار ماندگار "الجار ثم الدار" وي و ... همه گوشه‌اي از ايثارگري‌هاي اين بانوي فرهيخته وبا عظمت است. براساس اسنادي که در دست و مورد قبول و اتفاق فريقين است خداي در قرآن او را کوثر يا خير کثير ناميدو اساس نزول آن کوتاه کردن شر سخن مشرکان از سر پيامبر بود.گل ياس پيامبر؛مصداق آيه نسائنا، در داستان مباهله است که بين پيامبر (ص) و مسيحيان نجران پديد آمد.دختر معصوم روضه نبوي مصداق بارز آيه تطهير( انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيراً )در قرآن است. در کتاب صواعق المحرقه، تفسير طبري، و کتب ديگر از رسول خدا نقل شد که اين آيه درباره من و علي (ع) و حسن و حسين و فاطمه (س) نازل شده است و طبري در تفسير خود 15 روايت به سندهاي مختلف در اين باره ذکر مي‏کند.دردانه رسول اکرم ,مصداق ذي القربي در( قل لا اسالکم عليه اجراً الا المودة في القربي) است ,اومصداق همان ذي القربائي است که در قرآن مودت او درخواست شده ,به راستي از او خويشاوندتر به پيامبرکيست؟
به حقيقت بايد چشم‌ بصيرت‌ داشت‌ تا گوشه‌اي‌ از سراپردة‌ جلال‌ فاطمي‌ را درک نمود.فاطمه براي‌ هر يك‌ از روزهاي‌ هفته‌، دعاي‌ ويژه‌اي‌ داشت‌ و براي‌ تعقيبات‌ نماز هم‌ ادعية‌ خاص‌ .دختر وحي,آزاد ساختن‌ بردگان‌ در نظرش كاري‌ بس ارزشمند بود ،گردنبندي‌ را كه‌ علي‌ (ع‌) برايش خريده‌ بود، فروخت‌ و با پول‌ آن‌ برده‌اي‌ خريد و آزاد كرد.پيامبر اكرم‌ (ص‌) از اين‌ كار دخترش‌ بسيار شادمان‌ گرديد و او را ستود .
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فرمود: "هر کس عبادت خالص خود را به سوي پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترين مصلحت خود را به سوي او مي‌فرستد.
منزلت فاطمه از سخن بزرگان و در کلام وحي:
فاطمه (س) را نزد پيامبر احترامي عظيم بود بسي فراتر از احترام پدري به دخترش و اين بگونه‏اي بود که حيرت ديگران را بر مي‏انگيخت او با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را مي‏بوسيد و به گفته عايشه هرگاه که فاطمه (س) بر پيامبر وارد مي‏شد رسول خدا به احترامش از جاي بر مي‏خاست و پيشاني او را مي‏بوسيد در حين ورود از او جداً استقبال مي‏کرد و يا در حين خروج از محضرش مشايعتش مي‏فرمود.
پيامبر مي فرمايد:او برترين بانوي اسلام و سيده زنان عالم است. گاهي مي‏فرمود فاطمه (س) يک شاخه گل است (ريحانه)؛ زماني مي‏فرمود فاطمه (س) پاره تن من است (بضعة مِنّي)، و گاهي مي‏فرمود فاطمه (س) عزيزترين مردم به نزد من است.مي فرمود دخترم فاطمه را بدان جهت فاطمه ناميدند كه خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم به دور نگه مى‏دارد,يا مي‏فرمود هر که فاطمه (س) راشادان کند مرا شادان کرده است، و هر که فاطمه را بيازارد مرا آزرده است، با اين تذکره که شادي و غضب رسول خدا ،همانند محبت و آزار خداوند است، رسول الله (ص)، بارها و بارها فاطمه (عليها السلام) را ستود و از او تجليل کرد. در مواقع بسياري مي‌فرمود: "پدرش به فدايش باد" و گاه خم مي‌شد و دست او را مي‌بوسيد. به هنگام سفر از آخرين کسي که خداحافظي مي‌نمود، فاطمه (عليها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولين محلي که وارد مي‌شد، خانه او بود. گاه در جواب خرده‌گيران، لب به سخن مي‌گشود که خداوند مرا به اين کار امر نموده و يا مي‌فرمود: "من بوي بهشت را از او استشمام مي‌کنم."
اى سلمان! كسى كه دخترم فاطمة را دوست داشته باشد در بهشت با من است و كسى كه دشمن او باشد در آتش است. سلمان! محبت فاطمه در صد مورد نافع است[ و مايه نجات] كه آسان ترينش مرگ, قبر, هنگام سنجش اعمال, و... مى باشد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:هر آن كس كه فاطمة را آن گونه كه بايد بشناسد, ليله القدر را درك كرده, و فاطمه را از آن رو فاطمه گفته اند كه مردم از شناخت او عاجزند.
رسول خدا (ص)مي فرمايد:فاطمة فرشته اى در سيماى انسان است, هرگاه مشتاق بوى بهشت مى شوم دخترم فاطمه را مى بويم.ريحانه نبي، گوهري تابناک در منظومه نسل پيامبرو فرشته‏اي است از ملکوت اعلي.او داراي درجه‏اي اعلي است که در عالم زنان همتائي و در عالم مردان کفوي جز علي (ع) برايش نيست.
صبر فاطمه:
کودکى ريحانه رسول (سلام الله عليها) با دوره نخست تبليغ دين در مکه توأم بود. مشاهده پدر که به ضرب سنگباران زخمى شده بخشى از سهم کودکى فاطمه (س ) در رسالت دشوار رسول خدا محمد (ص) بود.
اوج اين سختى، در سه سال محاصره در شعب ابى طالب به وقوع پيوست قضاي الهي ، در همان سالهاي تبعيد ومحاصره اقتصادي در شعب، مادر وابوطالب را در يک سال از او جدا کرد ، رحلت مادر وابوطالب مسوليت فاطمه رادر قبال پدر ،افزود وپيامبراو را (امّ ابيها ) مام پدر ناميد. فاطمه زهرا (س) در آن روزها قد برافراشت و با دستهاي کوچک خود غبار محنت را از چهره پيغمبر زدود.دشمن شکمبه شتر يا گوسفند بر سر پدر مي‏ريزد و او با دستهاي کوچک خود آنها را از سر و روي پدر پاک مي‏کند.پدرش را کتک مي‏زنند و او از شدت تاثر مي‏گريد و پدر را نوازش مي‏کند.بر بدن پدرش جراحات وارد مي‏کنند. او همچون پرستاري مهربان بر آن جراحات مرهم مي‏گذاردآغاز نوجوانى در مدينه با جنگ هاى پى درپى عليه مسلمانان همراه شد. ياس نبى در غياب همسر خود که سردار بى بديل سپاه اسلام بود، بارسنگين کارهاى خانه و رسيدگى به فرزندان خردسال را به دوش مى کشيد.فاطمه همدم‌ رنجها و غصه‌هاي‌ شوهر بود و او را پناه‌ محسوب‌ مي‌شد. علي‌ (ع‌) مي‌فرمود: «وقتي‌ به‌ خانه‌ مي‌آمدم‌ و به‌ زهرا نگاه‌ مي‌كردم‌، تمام‌ غم‌ و اندوهم‌ برطرف‌ مي‌شد. هرگز كاري‌ نكردم‌ كه‌ فاطمه‌ از من‌ خشمناك‌ و ناراحت‌ شود. فاطمه‌ نيز، هرگز مرا خشمناك‌ نساخت‌ . داستان دستان زهراى مرضيه (س ) که از چرخاندن آسياب سنگى زخم شده بود و چادر وصله دار حضرتش که سلمان را به گريه انداخت، همچنين ماجراى شبهاى خانه على عليه السلام که فرزندان کوچکش گرسنه سر بر بالين مى گذاشتند، گوشه هايى از درد و رنج نوعروس آسمانى اسلام است که همگى به پاى نونهال اسلام و براى جان گرفتن درخت رسالت بود عزاى غمبار سيدالشهدا عليه السلام که بزرگترين مصيبت تاريخ بشر است، پيشاپيش, خاندان نبوت را به استقبال خود برد
زهرا عصاره عصمت،آيينه پاکي و زلال کوثر است. فاطمه ، ياس نبي است که شميم همه گلهاي عصمت را از او مي‌بوييم.
کلام آخر و پرسش نگارنده از خوانندگان اين نوشتار آن است که پاسخ شما به اين سوال چيست؟
تمامي ستارگان برخاك افتاده نام‌ونشاني برمزار خويش دارند، "مدينه‌النبي" "بقيع"، "نجف"، "مشهد الرضا"، "كربلا"، اما نام مزار مادر دلهاي بيقرار ما چيست كه همچنان ناپيداست و با هزاران فانوس اشك هم نمي‌توانيم سراغ آن را بگيريم. آيا پنهان بودن قبر مبارک آن حضرت نشان ازآگاهي‌، درايت‌ و آينده‌ نگري‌ آن حضرت و همسر مظلومش ندارد؟ علي و فاطمه اي که در امور دين به هيچ عنوان اهل مسامحه نيستند و به طور قطع از وصيت به تدفين پنهاني و ناشناخته ماندن قبور مطهرشان -که تا ان زمان شايد مرسوم نبوده است- هدفي سياسي را دنبال مي کرده اندآيا اين عمل جز افشاي‌ ستم‌ غاصبان‌ ، نوعي اعلام نارضايتي از مردمان زمان و اعتراض به تنهايي حضرت علي (ع) مفهومی دیگر دارد.آيا پنهان ماندن قبر پاره تن رسول خدا آن هم در شرايطي که کمتر از سه ماه از رحلت پيامبر اکرم مي گذرد نوعي پيام رساني به تمامي اعصار براي بيان واقعيتي که اززمان درگذشت پيامبر تا پيوستن دختر گرانمايه اش به ايشان، رخ داده است نيست؟واقعا چه اتفاقي افتاد که گل ياس پيامبر که همه مردم احترام پيامبر به اورا به کرات ديده بودند به اين نتيجه مي رسد که وصيت‌ کند‌ پيكرش‌ را شبانه‌ غسل‌ دهند و به‌ خاك‌ سپارند ،آيا از اين تدبير قصدي غير از اين داشته اند که ظالماني‌ كه‌ او را آزرده‌ بودند، در مراسم‌ دفن‌ او حضور نيابند و از اين‌ حضور ،بهره‌ برداري‌ سياسي‌ براي‌ تطهير خود و توجيه‌ كارهايشان‌ نكنند.منبع:نويسنده :سيد وحيد احمدي,کارشناس ارشد اقتصاد و معارف اسلامي
1- www.irib.ir/tv/madar86/koniyeh.htm
2- www.hamshahrionline.ir/News/?id=57064
3-فاطمه زهرا(س) تولد و لقبهاي او، tiknews.org/display/?ID=62244&page= - 84k
4- رسول توده زارع، زندگينامه حضرت زهراء، http://www.whc.ir/index.php?action=article&cat=91&id=3192&artlang=fa
5- مقدم‌نيا شاهرودي محمدحسن، زيبايي‏هاي معنوي در سيره فاطمي، http://www.ido.ir/a.aspx?a=1387031205
 
بالا