شهیار قنبری -زندگی نامه و اشعار

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز





با سبزترین آبی ترین درودها...
در تهران به دنیا امده ام، هزار سال زیسته ام، اما هنوز و همچنان هفده ساله ام.
حرف که نه،زندگی ام شعر است و واژه بازی.
در میانه دهه شصت میلادی به بریتانیای نه چندان کبیر می روم.
اوج ترانه بیدار راش هادت می دهم.
همه را میبینم و یاد میگیرم، سال 1965 است.
نوجوانی من در موسیقی پاپ گره می خورد،سال 1968.
سال اعتراض به جنگ ویتنام.
در تظاهرات بزرگ لندن شرکت میکنم، همه را می بینم،همه را می خوانم، همه را می شنوم، دیگر تردید ندارم که شاعر خواهم شد. ترانه خواهم نوشت.
به ایران بر میگردم و در نشریه هفتگی می نویسم.
برای رادیو تهران،صبح های جمعه برنامه هایی به نام(آوای موسیقی) می سازم،در تلوزیون گوینده و ترانه نویس برنامه (زنگوله ها ) می شوم .
جایی برای کشف استعدادها ،صداهای نو .
در هجده سالگی با (ستاره ای ستاره) و (دیگه اشکم واسه من ناز میکنه)به ردای ترانه می رسم.
ترانه شناسنامه من می شود.
نوزده سالگی من: ترانه (قصه دو ماهی ) است ،سر آغاز ترانه نوین ایران زمین .
در بیستو پنج سالگی فیلم سینمایی(شام آخر)با بازی پرویز فنی زاده را می نویسم و کارگردانی میکنم. پیش از ان هم در فیلم (خانه خراب) کار نصرت کریمی بازی میکنم.
پیش از هجرت هم فیلم موزیکالی به نام(پاییز،ایستگاه آخر) برای تلوزیون می سازم که هیچگاه پخش نمی شود.
در کنار سیمین بهبهانی ،فریدون مشیری،یدالله رویایی و عماد خراسانی ،عضو انجمن شورای ترانه های روز رادیو ایران می شوم .
پیش از ترک وطن ،یک مجمعه شعر خوانی با نام (یک دهان آواز سرخ) منتشر میکنم.
یک مجموعه شعر و ترانه هم به نام (پیشمرگانه ها)یا (اگر همه شاعر بودند) با صدای خود در تهران ضبط و در پاریس به بازار می فرستم.
در این سالها دو کتاب منتشر میکنم:
درخت بی زمین- دریا در من
و شش آلبوم دیگر با صدای خودم: قدغن-سفرنامه-برهنگی-صدای درخت بی زمین-در مهر آباد
بیش از شش سال است که یک برنامه رادیویی به عنوان(قدغن ها )دارم
سفری تا بلندای زیبایی آفرینان ایران و جهان.
بیش از همیشه ترانه نوشته ام،نمایش های تلوزیونی و رادیویی ساخته ام.
کاری به نام غزلنمایش به روی صحنه برده ام.
سیزدهم آگست 1999 هم به عنوان شاعر- ترانه خوان ایرانی در جشنواره جاز سن خوزه که از مهمترین جشنواره های آمریکاست حضور می یابم و چند ترانه به فارسی-انگلیسی-فرانسوی میخوانم که تجربه درخشانی است و پنجره ای دیگر بر منظره های تماشایی تر.
و هنوز و همچنان:
شعر خوردن. شعر نوشیدن. شعر بوییدن. شعر گریستن. شعر خندیدن. شعر خوابیدن. و شعر نفس کشیدن ،تنها کسب وکار من است.

شهیار قنبری
سال 1378- 2000
در آرامش اقیانوس ارام
دور از خانه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
جمعه
توي قاب خيس اين پنجره ها
عكسی از جمعهء غمگين می بينم
چه سياهه به تنش رخت عزا
تو چشاش ابرای سنگين می بينم


داره از ابر سياه خون میچكه
جمعه ها خون جاي بارون میچكه


نفسم در نمياد جمعه ها سر نمياد
كاش می بستم چشامو اين ازم بر نمياد
داره از ابر سياه خون میچكه
جمعه ها خون جاي بارون میچكه


عمر جمعه به هزار سال میرسه
جمعه ها غم ديگه بيداد میكنه
آدم از دست خودش خسته میشه
با لباي بسته فرياد میكنه


داره از ابر سياه خون میچكه
جمعه ها خون جاي بارون میچكه


جمعه وقت رفتنه موسم دل كندنه
خنجر از پشت مي زنه اون كه همراه منه
داره از ابر سياه خون میچكه
جمعه ها خون جاي بارون میچكه
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادت باشه
یادم باشه یادت باشه
دروغ نگیم به همدیگه
دوسم داری دوست دارم
اینو چشامون به هم میگه
شمعی توی سقا خونه
یادم باشه روشن کنم
یادم باشه فقط برات
رخت عروسی تن کنم
یادم باشه یادت باشه
دروغ نگیم به همدیگه
دوسم داری دوست دارم
اینو چشامون به هم میگه

یادت باشه با تو همه
تو خونه ما دشمنن
از صبح تا شب پشت سرت
حرفای ناجور میزنن
یادم باشه این بار اگه
دیدم دارن باز بد میگن
بگم دارن با دستاشون
واسه دلم گور میکنن
یادم باشه یادت باشه
دروغ نگیم به همدیگه
دوسم داری دوست دارم
اینو چشامون به هم میگه

یادم باشه یادت باشه
دروغ نگیم به همدیگه
دوسم داری دوست دارم
اینو چشامون به هم میگه
یادت باشه هر چی میگم
از دل و جون گوش بکنی
یادت باشه یه وقت نری
منو سیاه پوش بکنی
یادم باشه یادت باشه
دروغ نگیم به همدیگه
دوسم داری دوست دارم
اینو چشامون به هم میگه

یادت باشه عهدمون و
رو تک درختی نکنیم
رو قلبمون جا بذاریم
حرفی که می خوایم بزنیم
یادت باشه گوش نکنیم
به حرف مردم گذر
یادم باشه یه شب با هم
بریم از اینجا بی خبر
یادم باشه یادت باشه
دروغ نگیم به همدیگه
دوسم داری دوست دارم
اینو چشامون به هم میگه
یادم باشه یادت باشه
دروغ نگیم به همدیگه
دوسم داری دوست دارم
اینو چشامون به هم میگه
یادم باشه یادت باشه
دروغ نگیم به همدیگه
دوسم داری دوست دارم
اینو چشامون به هم میگه
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو ماهی
ما دو تا ماهی بودیم
توی دریای کبود
خالی از اشکای شور
از غم بود و نبود
پولکامون رنگارنگ
روزامون خوبو قشنگ
آسمونمون یکی
خونمون یه قلوه سنگ
پولکامون رنگارنگ
روزامون خوبو قشنگ
آسمونمون یکی
خونمون یه قلوه سنگ

خنده مون موجارو تا ابرا میبرد
وقتی دلگیر بودم اون غصه می خورد
تورای ماهیگیرا وا نمیشد
عاشقی تو دریا تنها نمیشد
خوابمون مثل صدف
پر مروارید نور
پر شد این قصه ما
توی درياهای دور
خوابمون مثل صدف
پر مروارید نور
پر شد این قصه ما
توی درياهای دور

همیشه توک میزدیم
به حبابای درشت
تا که مرغ ماهی خوار
اومدو جفتمو کشت
دلش آتیش بگیره
دل اون خونه خراب
دیگه نوبت منه
سایه اش افتاده رو آب
دلش آتیش بگیره
دل اون خونه خراب
دیگه نوبت منه
سایه اش افتاده رو آب

بعد ما نوبت جفتای دیگست
روز مرگ زشت دلهای دیگست
ای خدا کاری نکن یادش بره
که یه ماهی این پایین منتظره
نمی خوام تنها باشم
ماهیه دريا باشم
دوست دارم که بعد از این
توی قصه ها باشم
نمی خوام تنها باشم
ماهیه دريا باشم
دوست دارم که بعد از این
توی قصه ها باشم

 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
سفرنامه
سفري بي آغاز
سفري بي پايان
سفري بي مقصد
سفري بي برگشت
سفري تا كابوس
سفري تا رويا
سفري تا بودا
شبنم تاج محل

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

هق هق پارسيان
تكه ناني در خواب
بوي گندم در مشت
مشت كودك در خاك
كفش مادر در برف
چرخ يك كالسكه
گوشه ي گندم زار
بند رختي پاره

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

چمداني بي شكل
جعبه ي يك دوربين
عكس يك بازيگر
جمعه هاي بي مشق
تلي از ته سيگار
دشنه اي زنگ زده
چشم گاوي در ديس
سفره اي پوسيده

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

برج لندن در مه
جان لنون در باران
سوهو در بي حرفي
رود سن در يك قاب
متروي سن ژقمن
قهوه ي سن ميشل
پرسه اي در پيگل
كافه ها بی لبخند

با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم
با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم

خانه اي در آتش
بوف كوري در نور
گل ياسي در زخم
غربت لالايي
بوسه در راه آهن
سرخي لب در شب
بركه اي از فانوس
انفجاري در ماه

كو چه اي خيس از عشق
شعر سبز لوركا
ساعت 5 عصر
مستي بي وحشت
گريه هاي ژكوند
خط خوب سهراب
نامه اي آب شده
ونگوگ گوش به دست!

?your passport please
?Do You have anything to declare
I have a dream

I have a dream


با حريق يادها همسفرم
وقتي دورم به تو نزذيكترم...

 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلریخته
روز پاييزي ميلاد تو در يادم هست
روز خاکستري سرد سفر يادت نيست
ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر يادت نيست
تلخي فاصله ها نيز به يادت ماندست
نيزه بر باد نشسته ست و سپر يادت نيست

يادم هست ..... يادت نيست ......

خواب روزانه اگر درخور تعبير نبود
پس چرا گشت شبانه در بدر يادت نيست
من به خط و خبري از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگويي که خبر يادت نيست

يادم هست ...... يادت نيست ......

عطش خشک تو بر ريگ بيابان ماسيد
کوزه اي دادمت اي تشنه مگر يادت نيست
تو که خود سوزي هر شب پره را ميفهمي
باورم نيست که مرگ بال و پر يادت نيست
تو به دلريختگان چشم نداري بي دل
آنچنان غرق غروبي که سحر يادت نيست

يادم هست ...... يادت نيست
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
غسل تعمید
مرا در تنش غسل تعمید داد
به من اسم شب، اسم خورشید داد
برای تمام نفس های من شعر گفت
مرا از ته خاک بیدار کرد
مرا شستشو داد، آغار کرد
مرا خط به خط خواند، تکرار کرد
شکار همه لحظه ها را به من یاد داد
برای من از شاخه برگی جدا کرد و گفت:
جنگل شو، شاعر
من از ارتفاع ترِ کاغذ و جوهر و عشق جاری شد
شبی کفشم از گَنگ تر شد
به من یاد داد ارتفاع ترِ گَنگ را در ته خواب گُنگِ سفر گم کنم
به من گفت:
گم باش و پیدا، که از سایه ها آفتابی تری

من و سایه را دوخت بر لاله
با لایه های گلایه
من و سایه را برد، تا پشت رمز و کنایه
من و سایه را برد، تا آفتابی ترین من
مرا در تمام نفسهای خود شیر داد
مرا در تنش غسل تعمید داد
به من اسم شب، اسم خورشید داد.

 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین بار
اولین بار اولین یار
اولین دل دل دیدار
اولین تب اولین شب
سرفه های خشک سیگار
زنگ اخر زنگ غیبت
وقت خوب سینما بود
زنگ نور و زنگ سایه
امتحان بوسه ها بود
اولین بار اولین بار
اخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه
بهترین جای صدا بود
اولین بار اولین یار
کشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بیمرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین بار اولین یار
اولین نامه ی کوتاه
درشبی ساکت و سیاه
خطی از دلواپسی ها
از من و تو تاخود ماه
اولین بغض حسادت
کنج دنج شب عادت
بستری از درد و هذیان
تا ضیافت تا عیادت
اولین بار اولین بار
اخرین فرصت ما بود
بهترین جای ترانه
بهترین جای صدا بود
اولین بار اولین یار
کشف طعم بوسه ی تو
مثل کشف یخ و آتش
کشف بیمرگی و ایثار
کشف گستاخی آرش
اولین دروغ ساده
اولین شک بی اراده
وحشت سر رفتن از عشق
گریه های سر نداده
اولین بار اولین یار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
اولین بار اولین بار
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
Baby Blue
مرا ببخش بيبي بيمن
مرا ببخش قندك روشن
مرا ببخش لاله ی شيشه
مرا ببخش شعر هميشه


من از تو با همه گفتم كه گريه بگيرم
من از تو با تو نگفتم كه در تو بميرم که در تو بمیرم


ابري نباش بيبي آبي
بپوش امشب رخت آفتابي
گريه نكن بيبي بيدل
نبض من باش موج بيساحل


مرا ببخش اگر تو را به باد سپردم
اگر تو را به اوج ترانه نبردم
مرا ببخش اگر رفيق و يار نبودم
مرا ببخش اگر كه ماندگار نبودم


مرا ببخش بيبي بيمن
مرا ببخش قندك روشن
مرا ببخش لاله ی شيشه
مرا ببخش شعر هميشه

من از تو با همه گفتم كه گريه بگيرم
من از تو با تو نگفتم كه در تو بميرم که در تو بمیرم

مرا ببوس بی بی بی لب
مرا ببر تا لب امشب
مرا بخوان بی بی بی ساز
مرا برقص تا ته آواز


مرا ببخش اگر تو را به باد سپردم
اگر تو را به اوج ترانه نبردم
مرا ببخش اگر رفيق و يار نبودم
مرا ببخش اگر كه ماندگار نبودم


مرا ببخش اگر تو را به شعر شكستم
در مرگ برگ اگر چه به گريه نشستم
مرا ببخش اگر كه درياوار نبودم
ببخش اگر كه خانه نگهدار نبودم
مرا ببخش !
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
لالا لالا دیگه بسه گل لاله

نخواب ای حسرت سفره گل گندم
نباش تو دالونای قصه سردرگم
نخواب رو بالش پرهای پروانه
که فریاد تو رو کم دارن این مردم! *


لالا لالا دیگه بسه گل لاله
بهار سرخ امسال مثل هرساله
هنوزم تیر و ترکش قلبو میشناسه
هنوزم شب زیر سرب و چکمه می ناله

نخواب آروم گل بی خار و بی کینه
نمی بینی نشسته گوله تو سینه ؟
آخه بارون که نیست ... رگبار باروته !
سزای عاشقای " کرد " ما اینه؟

نترس از گوله ی دشمن گل لادن
که " عزالدین " و داره سرزمین من !
اجاق گرم سرمای شب سنگر
دلیل تا سپیده رفتن و رفتن

نخواب آروم گل بادوم ناباور
گل دلنازک خسته، گل پر پر
نگو باد ولایت پر پرت کرده
دلاور قد کشیدن رو بگیر از سر

دوباره قد بکش تا اوج فواره
نگو این ابر بی بارون نمی ذاره
مث " کرد " دلاور نشکن از دشمن
ببین سر می شکنه تا وقتی سر داره

نذاشتن هم صدایی رو بلد باشیم
نذاشتن حتی با همدیگه بد باشیم
کتابای سفیدو دوره می کردیم
که فکر شبکلاهی از نمد باشیم

نگو رفت تا هزار آفتاب هزار مهتاب !
نگو کو تا دوباره بپریم از خواب !
بخون با من نترس از گوله ی دشمن
بیا بیرون بیا بیرون از این مرداب

نگو تقوای ما تسلیم و ایثاره
نگو تقدیر ما صد تا گره داره
به پیغام کلاغای سیاه شک کن
که شب جز تیرگی چیزی نمیاره

نخواب وقتی که هم بغضت به زنجیره
نخواب وقتی که خون از شب سرازیره
بخون وقتی که خوندن معصیت داره
بخون با من بیا تا من نگو دیره !

سکوت شیشه های شب غمی داره
ولی " کرد " تو مشت محکمی داره !!
عزیز جمعه های سرخ آزادی
کلاغ پر بازی با تو عالمی داره
...
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
خورشید بی حجاب
تازه شو تازه مثل همين ترانه
فکر جنگل باش اگه باغ تو سوخته
فکر شاعر گرسنه باش همونکه
حتي يک غزل به شيطون نفروخته
فکر نو کردن شب باشو سپيده
فکر دستي باش که دنبال کليده
فکر دستي که رو چهل ستون ابري
دوباره خورشيد بي حجاب کشيده
فکر من باش که هنوز مثل قديمم
با همون رفاقت و همون سخاوت
با همون دل ، دل نبضي که هميشه
براي تو ميزنه تا بي نهايت
اگه سقفمون شکسته ميتونيم از نو بسازيم
ميتونيم به هم صدائي به يکي شدن بنازيم
اي بنازم عاشقا رو
که هنوز طلايه دارن
که هنوز حافظ شعرن
همه از جنس بهارن
نگو قحط نور اينجا
عاشقامون خود نورن
براي دلتنگي تو همشون سنگ صبورن
نگو قحط نور اينجا
عاشقامون خود نورن
براي دلتنگي تو همشون سنگ صبورن
گريرو به خنده بفروش
که خراب خنده هاتم
باز بخون مثل قديما که هوادار صداتم
روز نو ارزوني تو
رخت و بخت و تخت تازه
دست تو هنوز ميتونه روزگاري نو بسازه
نگو قحط نور اينجا
عاشقامون خود نورن
براي دلتنگي تو همشون سنگ صبورن
نگو قحط نور اينجا
عاشقامون خود نورن
براي دلتنگي تو همشون سنگ صبورن
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
معلم بد
آهای معلم بد ، چقدر جریمه باید..
چند تا ستاره بسه برای جمع و منها
برای ضرب و تقسیم تا کشف این معما
تا بوسه ی قدیمی چند تا ترانه راهه
چند تا سپیده رنگی چند تا سپید سیاهه
آهای معلم بد ، چقدر جریمه باید..


به تیغ آفتاب قسم نفس بریده منم
از لج این کج کلاه دوباره رج می زنم
جریمه های خطی جریمه های حرفی
جریمه های آبی جریمه های برفی
علم بهتر است یا ثروت ، گوشه ی پرت نیمکت
بغل بغل تعارف غزل غزل خشونت
آهای معلم بد ، چقدر جریمه باید..

بغض کدوم پرنده باید هنوز بباره
زخم کدوم قناری مرهم این دیاره
چند تا شکار آهو تا ته بیشه مونده
تا اینجا داغ آواز چند تا قفس سوزونده
تا بوسه ی قدیمی چند تا ترانه راهه
چند تا سپیده رنگی چند تا سپید سیاهه
آهای معلم بد ، چقدر جریمه باید...
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر کلاس نقاشی
خورشید خانوم چارقد مشکی نمی خواس
مثل شما با این سر و شکل و لباس
کپه ی نور ماه سبک تر از هواس
خورشید خانوم رهاتر از من و شماس

هر کی می خواد با کلاشی
سر کلاس نقاشی
پیرهن گلدار نکشیم
خاطره ی یار نکشیم
درخت سرباز نکشیم
بدتر از اون ساز نکشیم

باید بدون عاقبت
دو بال پرواز می کشیم
درای این مدرسه رو
رنگی و دلباز می کشیم
رو کاغذای بی صدا
ساز می کشیم ، ساز می کشیم...
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
قدغن

آبي دريا ، قدغن
شوق تماشا ، قدغن
عشق دو ماهي ، قدغن
با هم و تنها ، قدغن
براي عشق تازه ،
اجازه بي اجازه...
پچ پچ و نجوا ، قدغن
رقص سايه ها ، قدغن
كشف بوسه ي بي هوا
به وقت رويا ، قدغن
براي خواب تازه ،
اجازه بي اجازه...
در اين غربت خانگي
بگو هرچي بايد بگي
غزل بگو به سادگي
بگو ، زنده باد زندگي
براي شعر تازه ،
اجازه بي اجازه...
از تو نوشتن ، قدغن
گلايه كردن ، قدغن
عطر خوش زن ، قدغن
تو قدغن ، من قدغن
براي روز تازه ،
اجازه بي اجازه
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف

گه سبزم ، اگه جنگل
اگه ماهی ، اگه دريا
اگه اسمم همه جا هست
روی لب ها تو كتابا
اگه رودم رودگنگم
مثل مريم اگه پاك
اگه نوری به صليبم
اگه گنجی زير خاك
واسه تو قد يه برگم
پيش تو راضی به مرگم

اگه پاكم مثل معبد
اگه عاشق مثل هندو
مثل بندر واسه قايق
واسه قايق مثل پارو
اگه عكس چهل ستونم
اگه شهری بی حصار
واسه آرش تير آخر
واسه جاده يه سوار
واسه تو قد یه برگم
پيش تو راضی به مرگم

اگه قيمتی ترين سنگ زمينم
توی تابستون دستای تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر كتابم
برای اسم تو چندتا دونه حرفم
اگه سيلم پيش تو قد يه قطره
اگه كوهم پيش تو قد يه سوزن
اگه تن پوش بلند هر درختم
پيش تو اندازهء دگمهء پيرهن
واسه تو قد يه برگم
پيش تو راضي به مرگم

اگه تلخی مثل نفرين
اگه تندی مثل رگبار
اگه زخمی ، زخم كهنه
بغض يك در رو به ديوار
اگه جام شوكرانی
تو عزيزی مثل آب
اگه ترسی، اگه وحشت
مثل مردن توی خواب
واسه تو قد يه برگم
پيش تو راضی به مرگم
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
پای گوش ماهی ها

عشق تابستانی، بوسه ی پنهانی
وعده ی ما فردا، پای گوش ماهی ها
پشت خواب مرداب، باغ خیس از مهتاب
ته آواز من، تیله های روشن
دخترك بیا نترسیم ، دخترك
بیا دریا رو بدزدیم ، دخترك
نگو نه ، نه ، نه ...

دم عطر لیمو، سر حرفی خوشبو
گوشه ی موجی دنج، دو قدم تا نارنج
لب داغ لاله، بغل چمخاله
زیر ابری ساده، غزلی افتاده
دخترك بیا نترسیم ، دخترك
بیا دریا رو بدزدیم ، دخترك
نگو نه ، نه ، نه ...


لب آهِ آهو ،آخر آلبالو
زیر چتری از یاس، پای كوه الماس
پای خیس پارو، وسط متل قو
آخر شهریور، هتل بابلسر
دخترك بیا نترسیم ، دخترك
بیا دریا رو بدزدیم ، دخترك
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستها

به تو كه فكر می كنم ، از همیشه بهترم
وسط غربت آب ، صدفی ، شناورم
به تو كه فكر می كنم ، باغ خوش عسل منم
منجوق و پولك منم ، بهترین ململ منم
دستم و بگیر ، دستم و بگیر
تو رو كه می نویسم ، دست من خوشبو می شه
دسته ی نرگس می شه ، ناف صد آهو می شه
به تو كه فكر می كنم ، ساز خوش صدا منم
رقص یك پر در هوا ، رقص واژه ها منم
دستم و بگیر ، دستم و بگیر

انگار هفده ساله ام، صبح جمعه، سینما

سینما رادیو سیتی، جای رنگ پریده ها

فرصتی از جنس خواب، سفر پیاده رو

سایه های پشه بند، بهترین من و تو

دستم و بگیر، دستم و بگیر
به تو كه فكر می كنم ، گر می گیرم از خوشی
مثل یك رنگین كمون ، وسط جمعه كشی
دستم و بگیر تا بالم در بیاد،
كه تن من رقص جانانه می خواد،
رقص آزادی رنگ های قشنگ،
رقصی كه پدر بزرگ یادم نداد،
دستم و بگیر ، دستم و بگیر
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
بدا به حال کلاغان

بدا به حال شاه گدايان
بدا به حال اميران
بدا به حال شمايان
هميشه تنهايان

هميشگي ويران هميشه بي ايران
هميشه در نهايت مرگ و هميشه در پايان

بدا به حال شمايان
بدا به حال شمايان


خوشا به حال رفيقان هميشه با ايمان
هميشه در شکفتگي شعر و لختي باران
خوشا به حال رفيقان
خوشا به حال عزيزان

بدا به حال شمايان - هميشه رسوايان
رفيق قافله اما هم بند گردنه بندان
بدا به حال رهزنان و خانه فروشان و شبدلان و آينه دزدان
بدا به حال کلاغان......
بدا به حال کلاغان......

خوشا به حال عزيزان عزيز عزالدين

خوشا به حال عزيزان - ترانه باران (*)

تمام رفيقان - يگانه مرهم ايران
خوشا به حال عزيزان.....خوشا به حال رفيقان
خوشا به حال عزيزان که شانه به شانه پيروز مي شوند
در سربي ي سپيده ي شب سوز
جاودانه ترين عاشقانه ترين روز مي شوند

خوشا به حال عزيزان.....خوشا به حال رفيقان


بدا به حال مرگ فروشان
بدا به حال کلاغان

خوشا به حال عزيزان
خوشا به حال عزيزان
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرمه دان و حنجره


بخور دان ها را چه بر سر آمده است
که بوي گوشت سوخته ميايد ؟
و شاعران چه بر سپيدي کاغذ نوشته اند
که سرمه دان سراغ حنجره را مي گيرد ؟


اوباشان که پيشاني ماه را به سنگ زده بودند
هنوز تماشاي بتي را اصرار مي کنند
و به جست و جوي مژه اي
مرکب و کاغذ را انگار که سرمه اي به چشم ميکشند ...


اوباشان از درخت سوزان برگشته اند
هنگامي که شاعران خود سوزي را بر خط آبي دريا نوشته اند !

نامه اي فرو شده در تنگ حضور جاري عشق است
تا نهايت کف !

پروانه ي سپيد دليل روشن عشق است
و ابريشم دليل جاري آتش

سرمه دان مي خشکد !
حنجره مي ماند اما در قحط سال صداها
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کدوم غزل کدوم قصیده یی تو
که پیش تو ترانه هام حقیره
هوای تو٬ هوای تو چه تازه س
آدم می خواد تو این هوا بمیره
ترانه هام نجیب و عاشقا نه س
تمام خوندنم فقط بها نه س
بها نه یی برای با تو بودن
بمون که موندنت چه مو منا نه س

تو از کدوم ستاره بر می گردی
که دب اکبر این چنین سیا هه
تو از کدوم قبیله و تباری
که از تو دور شدن یه جور گناهه؟
صدای تو به وسعت زمینه
صدای تو صدای آخرینه
تو با ردایی از گیاه و شبنم
بیا که آرزوم فقط همینه!

صدای من هر چی که هس٬ دروغ نیس
صدای من پر از هوای گر یه س

صدای من صدای از تو مردن
صدای من فقط برای گر یه س

تو مثل مثنوی همیشه خوبی به شعر من یه اسم تازه دادی

صدای من٬ صدای التماسه تو از سر ترانه هام ز یادی!
 
کمی با من مدارا کن
که خود را با تو بشناسم
من گم را تو پیدا کن
تو را از شب جدا کردم
تو را از قصه اوردم
نمیشد با تو بد باشم
نمیشد از تو برگردم


کمی با من مدارا کن
صبوری کن تحمل کن
من گم را تو پیدا کن


نه از برگم نه از جنگل
نه از باران نه از شبنم
نه ان تعمیدی رودم
نه ان مریم ترین میرم
منم همسقف دیروزی
که عطر خانگی دارم
که دستان تو را باید
به شام سفره بسپارم
اگر سختم اگر دشوار
اگر سیل مصیبت بار
اگر تلخم اگر بیمار
منم از عشق تو بسیار
من از هم خون و هم گریه
که بغض اش را به دریا داد
که از اوج پریدن ها
بر این ویرانه افتاد


کمی با من مدارا کن
صبوری کن تحمل کن
من گم را تو پیدا کن

تهران1355
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستم داشته باش ، دوستم داشته باش

بادها دلتنگند ، دستها بیهوده ، چشمها بیرنگند

دوستم داشته باش

شهر ها میلرزند ، برگها میسوزند ، یادها میگندند

باز شو تا پرواز ، سبز باش از آواز ، آشتی کن با رنگ ، عشق بازی با ساز

دوستم داشته باش

سیبها خشکیده ، یاسها پوسیده ، شیر هم ترسیده

دوستم داشته باش

عطرها در راهند ، دوستت دارم ها ، آه ... ، چه کوتاهند

دوستت خواهم داشت ، بیشتر از باران ، گرم تر از لبخند ، داغ چون تابستان

دوستت خواهم داشت ، شادتر خواهم شد ، ناب تر روشن تر بارور خواهم شد

دوستم داشته باش

برگ را باور کن ، آفتابی تر شو ، باغ را از بر کن

دوستم داشته باش

عطرها در راهند ، دوستت دارم ها ، آه ... ، چه کوتاهند

خواب دیدم در خواب ، آب آبی تر بود ، روز پر سوز نبود ، زخم شرم آور بود

خواب دیدم در تو ، رود از تب میسوخت ، نور گیسو میبافت ، باغچه گل میدوخت

دوستم داشته باش

عطرها در راهند ، دوستت دارم ها ، آه ... ، چه کوتاهند
. 79


_________________
امان از خنده ای که لابلاي آن

بغض دردناكي گلويت را بفشارد

امان از آن لحظه...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غزلک ، شکستنت کار کیه؟
به عزا نشستنت کار کیه ؟
عسلک ، نبینم افتادن تو
بگو پرپر شدنت کار کیه؟
نگو دیو قصه تو فنجون فالت افتاد
آسمون لهجه فیروزه رو یاد تو نداد
غزلک گریه نکن ،
گریه به چشمات نمی آد!
سنگ فیروزه ی این رنگی به قاب کی شکست؟
زورق رهایی تو چه جوری به گل نشست؟
ای نگین از همه ستاره ها ، ستاره تر
راست بگو سنگ سقوط و کی به پرواز تو بست؟
نگو دیو قصه تو فنجون فالت افتاد
آسمون لهجه فیروزه رو یاد تو نداد
غزلک گریه نکن ،
گریه به چشمات نمی آد!
غزلک ، قشون قشون ستاره دنباله ی تو
همه شون عاشق بدبخت هزار ساله ی تو
پس کدوم گردنه بندی حرمت راه و شکست
که نمی رسه کسی به داد شب ناله ی تو
گلکم ، بهار بی تو ، مرگ پاییزی مونه
تن تنهایی مو ، گل زخم های تو می پوشونه
کاری از دست غزل بر نمی آد ، "آینه دار"
که حضورت غزل ها مو خط به خط می سوزونه!
شبدر پرپر از اقاقیا سر ، غزلک!
از غزل گریه ، به بغض من خودی تر ، غزلک !
دلکم ، حریق ابریشم این رفاقت و
زیر بارون غزل نداره باور ، غزلک!
جشن گل سوزان نذار عادت بشه ، عادت بشه
ریشه ی بیشه ، به دست تیشه بی حرمت بشه
وقتی هم صدایی ، اینجا یعنی "برپایی ی دار"
پس بذار تنهایی ما ، بین ما قسمت بشه !
ناخوشم ، ناخوش ناخوش ، بی خود اما خود تو!
داره من کم می شه از من ، می رسه تا خود تو!
کی برای شونه هات غزل می بافه جای شال ؟
جز من من ، کیه نزدیک مث تن با خود تو؟
غزلک شکستنت کار من و ما که نبود
بغض تو ، گریه تو ، کار غزل ها که نبود
غزلک هر چی که هس ، بدجوری خوبی واسه من
هر چی بود شعرای من ، محض تماشا که نبود!
اگه تن پس می زنیم ، حرمت عشق و نشکنیم
اگه چاوش نشدیم ، به شب شبیخون نزنیم
اگه من جفت تو نیس ، ترانه اندازه ی توست
تو شبای " بی کسی " ما همه دنبال " منیم "
غزلک ، یار اگه آوار تو شد ، گریه نکن!
اگه بر حق شدنت دار تو شد ، گریه نکن
اگه هر پنجره دیوار تو شد ، گریه نکن
یا پرستار اگه بیمار تو شد گریه نکن !
غزلک ، هر جا برم ترانه یعنی اسم تو !
خط هر منظره از جنس خط.ط جسم تو
ته هر کوچه ی بن بست غزل ، خونه ی تو
همه کس به اسم تو ، قصه ی ما طلسم تو !


 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از مهتابی خانه من

تا آفتابی خانه تو

یک دست فاصله ست.

دستت را

دراز کن

تا

مهتابی

آفتابی شود.




"شهیار قنبری"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بیزار

منم این خسته دل درمانده
به تو بیگانه پناه آورده
منم آن از همه دنیا رانده
در رهت هستی ی خود گم کرده
از ته کوچه مرا می بینی
می شناسی ام و در می بندی
شاید ای با غم من بیگانه
بر من از پنجره ای می خندی
با تو حرفی دارم
خسته ام، بیمارم
جز تو ای دور از من
از همه بیزارم
گریه کن، گریه نه بر من خنده
یاد من باش و دل غمگینم
پاکی ام دیدی و رنجم دادی
من به چشم خودم، این می بینم
خوب دیروزی من، در بگشا
که بگویم ز تو هم دل کندم
خسته از این همه دلتنگی ها
بر تو و عشق و وفا می خندم
با تو حرفی دارم
خسته ام، بیمارم
جز تو ای دور از من
از همه بیزارم...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیگه اشکم واسه من ناز می کنه


کاشکی تاریکی می رفت، فردا می شد
صبح می شد، چشمون تو پیدا می شد
لب های ناز تو با قصه ی عشق
مث گل های بهاری وا می شد
تا دلم شکوه رو آغاز می کنه
دیگه اشکم واسه من ناز می کنه
یادته قول دادی پیشم می مونی
قصه ی عشق زیر گوشم می خونی
نمی دونست دل وامونده ی من
که تو رسم بی وفایی می دونی
تا دلم شکوه رو آغاز می کنه
دیگه اشکم واسه من ناز می کنه
هنوز از عشق تو لبریزه تنم
عاشق چشمون ناز تو منم
نمی دونم چرا من هم مث تو
نمی تونم زیر قولم بزنم
تا دلم شکوه رو آغاز می کنه
دیگه اشکم واسه من ناز می کنه...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کودکانه

بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی رنگی
بوی یاس جا نماز ترمه ی مادر بزرگ


با اینا زسمتون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم

شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب


با اینا زمستون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم


فکر قاشق زدن دختر ناز چشم سیاه
شوق یک خیز بلند از روی بته های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه ها


با اینا زمستون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم


عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذوشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب


با اینا زمستون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم


بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی هوس یه اب تنی
با اینا زمستون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم
با اینا بهارو باور میکنم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


جمعه

توی قاب خیس این پنجره‌ها
عکسی از جمعه‌ی غمگین می‌بینم
چه سیاهه به تن‌اش رخت عزا!
تو چشاش ابرای سنگین می‌بینم.

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!


نفسم در نمی‌آد، جمعه‌ها سر نمی‌آد!
کاش می‌بستم چشامو، این ازم بر نمی‌آد!

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!


عمر جمعه به هزار سال می‌رسه
جمعه‌ها غم دیگه بی‌داد می‌کنه
آدم از دست خودش خسته می‌شه
با لبای بسته فریاد می‌كنه:

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!


جمعه وقت رفتنه, موسم دل‌کندنه
خنجر از پشت می‌زنه, اون كه هم‌راه منه!

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!



 

Similar threads

بالا