سرمد کاشانی که کمتر شناخته شده است را بسیاری شاعر شیطان می دانند و امروزه وی موردتوجه شیطان پرستان است.
اگر از او شعری دارید یا مطلبی لطفا ارسال نمایید.
زندگی نامه به روایت کتاب اثرآفرینان :
(وف 1070 ق)، شاعر، متخلص به سرمد. مشهور به سعیدا. وى از ارامنه و یا یهودیان كاشان بود كه عاقبت به شرفاسلام مشرف شد و به تصوف مایل گشت به درجهى بالایى در عرفان نایل شد. محمدسعید چند گاهى محضر میر ابوالقاسم فندرسكى و ملاصدراى شیرازى را درك كرد، در خدمت مشایخ به تصفیهى باطن پرداخت، آخرالامر مجذوب شده و به هندوستان رفت. از آن پس برهنه مىگشت. چنان بود كه هرچه داشت به یغمائیان داد تا آنكه از ستر عورت هم باز ماند. سرمد پس از چندى اقامت در تته به لاهور رفت و سپس به حیدرآباد دكن و از آنجا به دهلى عزیمت كرد و در آن شهر با پسر شاه جهان آشنایى یافت. لیكن عالمان شرع با او به دشمنى برخاستند و سرمد به فتواى یكى از عالمان بنام ملا عبدالقوى و موافقت فقیهان دیگر به قتل رسید قبرش نزدیك مسجد شاه جهانآباد و مزار اهل دل است. از جمله آثارش: «دیوان» شعر.
زندگی نامه به روایت ویکی پدیای فارسی :
وی که گفته میشود بعد از عمر خیام بهترین رباعیها را در زبان فارسی از آن خود دارد(اکثر قریب به اتفاق آنها در مدح شیطان هستند) در ابتدا یهودی بوده که بعدها تحت تأثیر ملاصدرا و در شهر شیراز به دین اسلام گرویده. پس از این در طی پارهای از توهمات اعلام میدارد که از سوی شیطان به وی وحی میرسد و خود را مرید و پیرو شیطان میخواند. او به منظور تجارت به دربار پادشاه دانشمند هند دارا شکوه میرود و در آنجا در اثر رفتارهای عجیب و غیر اخلاقی خود(از جمله اینکه برهنه در دربار تردد میکرده) به دستور شاه سر از تنش جدا میسازند. نقل است در هنگام جدا شدن سر ، بدن آن را برداشته چند قدمی راه میرود و سپس به زمین میافتد.
چند رباعی از سرمد کاشانی :
سرمد غم عشق بوالهوس را ندهند
سوز دل پروانه مگس را ندهند
عمري بايد كه بار آيد به كنار
اين دولت سرمد همه كس را ندهند
………………….
آنكس كه ترا تاج جهانباني داد
ما را همه اسباب پريشاني داد
پوشيد لباس هر كه را عيبي ديد
بيعيبيان را لباس عرياني ديد
………………………………
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
لاغر صفتان زشتخو را نكشند
گر عاشق صادقي ز كشتن مگريز
مردار بود هر آنكه او را نكشند
اگر از او شعری دارید یا مطلبی لطفا ارسال نمایید.
زندگی نامه به روایت کتاب اثرآفرینان :
(وف 1070 ق)، شاعر، متخلص به سرمد. مشهور به سعیدا. وى از ارامنه و یا یهودیان كاشان بود كه عاقبت به شرفاسلام مشرف شد و به تصوف مایل گشت به درجهى بالایى در عرفان نایل شد. محمدسعید چند گاهى محضر میر ابوالقاسم فندرسكى و ملاصدراى شیرازى را درك كرد، در خدمت مشایخ به تصفیهى باطن پرداخت، آخرالامر مجذوب شده و به هندوستان رفت. از آن پس برهنه مىگشت. چنان بود كه هرچه داشت به یغمائیان داد تا آنكه از ستر عورت هم باز ماند. سرمد پس از چندى اقامت در تته به لاهور رفت و سپس به حیدرآباد دكن و از آنجا به دهلى عزیمت كرد و در آن شهر با پسر شاه جهان آشنایى یافت. لیكن عالمان شرع با او به دشمنى برخاستند و سرمد به فتواى یكى از عالمان بنام ملا عبدالقوى و موافقت فقیهان دیگر به قتل رسید قبرش نزدیك مسجد شاه جهانآباد و مزار اهل دل است. از جمله آثارش: «دیوان» شعر.
زندگی نامه به روایت ویکی پدیای فارسی :
وی که گفته میشود بعد از عمر خیام بهترین رباعیها را در زبان فارسی از آن خود دارد(اکثر قریب به اتفاق آنها در مدح شیطان هستند) در ابتدا یهودی بوده که بعدها تحت تأثیر ملاصدرا و در شهر شیراز به دین اسلام گرویده. پس از این در طی پارهای از توهمات اعلام میدارد که از سوی شیطان به وی وحی میرسد و خود را مرید و پیرو شیطان میخواند. او به منظور تجارت به دربار پادشاه دانشمند هند دارا شکوه میرود و در آنجا در اثر رفتارهای عجیب و غیر اخلاقی خود(از جمله اینکه برهنه در دربار تردد میکرده) به دستور شاه سر از تنش جدا میسازند. نقل است در هنگام جدا شدن سر ، بدن آن را برداشته چند قدمی راه میرود و سپس به زمین میافتد.
چند رباعی از سرمد کاشانی :
سرمد غم عشق بوالهوس را ندهند
سوز دل پروانه مگس را ندهند
عمري بايد كه بار آيد به كنار
اين دولت سرمد همه كس را ندهند
………………….
آنكس كه ترا تاج جهانباني داد
ما را همه اسباب پريشاني داد
پوشيد لباس هر كه را عيبي ديد
بيعيبيان را لباس عرياني ديد
………………………………
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
لاغر صفتان زشتخو را نكشند
گر عاشق صادقي ز كشتن مگريز
مردار بود هر آنكه او را نكشند