تاپیک جانبازان (زینبیان)

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

جانباز شهید مالک عباسی
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عکس اختصاصی:
جانباز شیمیایی احمد قرهی در بیمارستان ساسان
این جانباز شیمیایی چهل و شش سال دارد، در رشته علوم سیاسی تحصیل کرده و سابقه 5 سال حضور داوطلبانه در جبهه های جنگ را دارد. خودش می گوید: هفت برادر با هم به جبهه رفتیم...









 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فقط شرمنده ام
دیگه عاغز زندگی توی این دنیا خسته شدم
تاو رو خدا یکی جوابه منو بده میخوام برم دیگه
بسمه به خدا کم اوردم
دیگه نمتونم ببینم خونه شهدا داره این جور لگد مال میشه تو رو خدا دعا کنید برم دیگه..
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفقا دیدم همچین تاپیکی نیس
اگه لطف کنید بیان و اینجا رو منور کنید
اجرهمه ی شما با مولا مهدی عج
بیاین ها...


سلام برادر
خدا خیرت بده...

خیلی کار خوبی کردی
نباید جانبازان عزیز که همچنان دارند دردی رو که به خاطر ما بهشون رسیده تحمل میکنند فراموش کرد...:cry:

انشالله که بتونیم بیشتر قدرشناسشون باشیم...
التماس دعا
یا علی
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
داداش خدایی قسم اشکمو در اوردی


برادر
این اشکهای ما کجا و خونهای شهدا و جانبازها کجا؟؟

خودم رو میگم، میدونم که اون دنیا در برابر خون شهدا هیچ جوابی جز اظهار شرمندگی نخواهم داشت...
هیچ جوابی...

چه خوب که شما چند قطره اشکی میریزی...
خوشا به حالت...
این دل من که از سنگ سختتر و از شب سیاهتر شده...
نمیدونم باید باهاش چیکار کنم؟؟ چیکار میتونم بکنم؟؟!!
دعام کنین که راه رو پیدا کنم...


اگر یادتان بود و بارن گرفت
دعایی به حال بیابان کنید


التماس دعا
یا علی
:gol:
 

فدکی

عضو جدید
1 - اینهمه معلول وجانباز وشهید ومفقود الاثر داشتیم .........آجرهم عند الله
2 - خوب پیام وهدف ایشان از این همه جانفشانی وایثار چه بود وحالا چه شد ؟
اگر امام حسین شهید شد لا اقل زینب پیامش را به مردم رساند وخط ومرام یزیدیان را رسوا ساخت .................
ما چه کردیم ؟
 

فدکی

عضو جدید
امام حسین فرمود: من کان فینا باذلاً مهجته وموطناًعلی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا
اگر اهل فدا کردن جان در ره یارهستی بسم الله
اگر اهل دادن جان در ره جانان هستی بسم الله
اگر اهل دیدن یار وشوق لقاء الله داری بسم الله



زندگی پیکار باشد در ره اندیشه ها



ضرورت قیام در روزگار غربت حق ورواج باطل
الاترون الی الحق لا بعمل به والی الباطل لایتناهی عنه ایرغب المومن فی لقاء الله
 

bamboo

عضو جدید
براي تو مي نويسم كه ما فراموشت كرديم , اما دردها نه!

براي تو مي نويسم كه ما فراموشت كرديم , اما دردها نه!

قربان لحظه لحظه هاي نفس كشيدنت.قربان تو و آن شانه هاي غريب كه سنگيني كوله بار روز و شبت را به دوش مي كشد.هرچند كه اين قربان رفتن ها هم هيچ دردي از تو دوا نمي كند.

ماجرا كه تمام شد ‘دست ها را تكانديم اسلحه را غلاف كرديم و تمام.

اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد***در دام مانده باشد صياد رفته باشد

ما كتاب جنگ مقدسمان را بستيم اما تو ديباچه ي دردهاي تازه ات را گشودي. 19 سال يا بيشترش را خودت مي داني از آن روز تا به حال شب و روز با تو چگونه مدارا كرد‘ما نمي دانيم. چون نه اهل درديم ‘ نه اهل علم. ما اهل سواديم و تلنگر! مظلوميت تو را چه مي فهميم وقتي نفس زنان پي اتوبوس در حال حركتي كه به آن نمي رسي تنها نا اميدانه نگاه مي كني. فداي نگاههاي نجيبت كه روي جعبه ي قيمت خورده ي دارو مي ماند همانطور كه دارو تنها با يك كلمه ي "خيلي ممنون آقا" روي پيشخوان داروخانه! اما راستي سهميه ها توانسته چيزي از مشكلات تو را كم كند يا آن را هم مثل هميشه گذاشتي براي كساني كه استحقاق بيشتري احساس مي كنند؟

شايد 20 سال و بيشتر‘همنشيني با دردي به خاطر ما و عزت اين آب و خاك؛ ولي ما چه ساده در شلوغي متروهاي اضطراب در فشار رسيدن‘ آن هايي كه نجيبانه و بي صدا باردار اين همه دردند را از خاطر مي بريم. مثل همان موقع ها كه از ترس نزول موشك هاي 12متري دشمن در كوچه هاي 6 متري مان هرچه داشتيم بر مي داشتيم و... فراموش مي كرديم شيراني چون تو همان زمان بي مهابا در مسابقه ي معبر سازي با دلي آكنده از محبت‘معبر ساز برادران محبوبتان مي شديد‘. گريه ات نگيرد. دشمن كه حق دارد شما را نشناسد‘اما ما هم نشناختيم. ما هم سپر سينه هايتان را فراموش كرده ايم مثل حالا كه دردهاي شما را اصلاً نمي بينيم و حتي برايتان دعا هم نمي كنيم. شايد خيلي از اوقات يك صندلي چرخ دار و بستري كه مدام بر زخم ها و دردهاي تو بوسه مي زند بسيار مهربان تر و با معرفت تر از ماها باشد.

ادامه دارد ...
 

bamboo

عضو جدید
براي تو مي نويسم كه ما فراموشت كرديم , اما دردها نه!

براي تو مي نويسم كه ما فراموشت كرديم , اما دردها نه!

ادامه ...

ما شب هايمان را بي هيچ دردي صبح مي كنيم و هيچكس هم از بي خوابي و سرفه و ناله هاي مدام ما در عذاب نيست. ما تمام كارهايمان را خودمان انجام مي دهيم و مجبور نيستيم كه به درد عادت كنيم و تازه مجبور هم نيستيم كه با تن ملول و خسته براي دريافت يك آمپول و... دائم در رفت و آمدي بي انتها باشيم.

ولي اگر اهل بصيرت بوديم حداقل تو را هم مي ديديم كه بعد از اين همه‘ چه طور هنوز هم درگير شب هاي عملياتي. تركش و گازهاي شيميايي كه براي ما قصه اي از گذشته است‘در پي ماموريت زمان پرتابشان هنوز هم بي وقفه تو را دنبال مي كنند. 8سال افتخاريراي همه و يك عمر التهاب و انتظار تنها براي تو. شايد اگر كمي بهتر از ايني كه هستيم‘ بوديم و كمي قدردان تر‘ آنقدر بزرگت مي داشتيم كه براي در نسبت با تو قرار گرفتن از هم سبقت بگيريم.

ما ش*أن تو را مراعات نكرديم. از كوتاهي ماست كه طفل معصوم تو در جلسه ي اولياء مدرسه آهسته عصاي پدر را جمع كند و آرام از او فاصله بگيرد و بعد آهسته و با حسرت در گوش هم كلاسي اش كه فرزند خلبان هواپيماي مسافري است بگويد كاش پدر تو‘پدر من بود. كاش مي دانست كه وجود پدر نابيناي نازنينش كه ما قدردانش نيستيم‘ مدال تابناك عزت بر سينه ي پر غرور ايران ماست. نام خانوادگي تو كافي است تا نسل به نسل براي فرزندانت بگردد و با افتخار در تاريخ بماند. اما افسوس كه جان بازي و دليري بي مثال تو چه غريبانه در لفاف يك نام "جانباز" و يك بنياد و يك سهميه گم شد.از اين همه جاده و راه سازي نامت بهره مند و خودت هنوز هم مانوس تر به هلال احمر. ... مشكلي نيست وقتي كه قرابت با امام غريبت اين گونه قرار است. كه شيعيان غربتشان را هم از مواليانشان به ارث برده اند.الدنيا سجن المومن.

خوشا تو را كه به كم از زينت حيات دنيا بسنده كرده اي و كمتر آلوده ي اين متاع الي حين شده اي. به تيمن نام و وجود پر بركتتان به سوي امام غريبمان تقرب مي جوئيم.و دست و پا و اعضا و جوارح به خاك عزت تيمم كرده تان را در مقابلش وسيله مي سازيم التماس دعا...

صلوات هر شبم براي باز شدن گره از كارهايم نذر سلامتي توست اي ولي نعمت بي توقع.

(به نقل از aviny.com)
 

آقا سید

مدیر بازنشسته
علي رضا جان از شما ممنونم :gol:
بعضي از كارها قيمت نداره ، اينم يكي از اون كارهاست ، فقط يه چيز رو نبايد فراموش كنيم ...
هر فعاليتي كه تو اين تالار انجام ميديم ، و ياد و خاطره شهدا ، جانبازان و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس رو زنده نگه ميداريم زماني ارزش داره كه بتونيم تفكر اونها رو ، بخصوص تو اينترنت كه غالباٌ جوان هستند اشاعه بديم ...
و سعي كنيم بچه هايي كه خط فكري مشترك دارن رو دور هم جمع كرده و يه يد واحد بشيم ... ما به قلم هايي مثل خيبر ، حاج مرتضي ، حسام كربلايي و بقيه بچه هايي كه تو اين راه دل دادن رو نياز داريم ... اجرتون با خدا :gol:
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برادر
این اشکهای ما کجا و خونهای شهدا و جانبازها کجا؟؟

خودم رو میگم، میدونم که اون دنیا در برابر خون شهدا هیچ جوابی جز اظهار شرمندگی نخواهم داشت...
هیچ جوابی...

چه خوب که شما چند قطره اشکی میریزی...
خوشا به حالت...
این دل من که از سنگ سختتر و از شب سیاهتر شده...
نمیدونم باید باهاش چیکار کنم؟؟ چیکار میتونم بکنم؟؟!!
دعام کنین که راه رو پیدا کنم...


اگر یادتان بود و بارن گرفت
دعایی به حال بیابان کنید


التماس دعا
یا علی
:gol:
حاجی منو امثاله من خییییییییییلی گمراه شدیم
دیگه راهیو جایی واسه مانیست
همسر حاج ابراهیم میگه ابراهیم شبا از بس توی نماز سب گریه میکرد صورتش خیس میشد
همسر شهید برونسی میگه شبا از دسته گریه های عبدالحسین خسته میشدیم و بهش اعتراض میکردیم
خانوم غاده همسرشهید چمران هم...

داداش دلامون سیاه شده
بس گناه کردیمو دله مولا روشکستیم
به خدا راسته ها
هرکس به طریقی دله او میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند
بیگانه اگر شکست...
...
دعامون کن حاجی
فقط باید منتقم واقعی بیاد
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
علي رضا جان از شما ممنونم :gol:
بعضي از كارها قيمت نداره ، اينم يكي از اون كارهاست ، فقط يه چيز رو نبايد فراموش كنيم ...
هر فعاليتي كه تو اين تالار انجام ميديم ، و ياد و خاطره شهدا ، جانبازان و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس رو زنده نگه ميداريم زماني ارزش داره كه بتونيم تفكر اونها رو ، بخصوص تو اينترنت كه غالباٌ جوان هستند اشاعه بديم ...
و سعي كنيم بچه هايي كه خط فكري مشترك دارن رو دور هم جمع كرده و يه يد واحد بشيم ... ما به قلم هايي مثل خيبر ، حاج مرتضي ، حسام كربلايي و بقيه بچه هايي كه تو اين راه دل دادن رو نياز داريم ... اجرتون با خدا :gol:
اقا سید حرافتون منطقیه
خدا به شیوایی و تازه گیه کلامتون هرچی بیشتر طراوت بده
واقعا هم ما باید فرهنگ جبهه و روحیه ی شهید و جانباز رو بینه بچه زنده کنیم وزنده نگه دارید
اقاسید درضمن قدم بچه های سایت عقاید اسلامی هم روی چشای ماجاداره
ما گروه یا فرقه حاصی رو نگفتیم به تمام بچه ها هم خبر دادیم بیان و قدمشون رو ی تخمه چشامون جاداره
اقاسید من به همه خبر دادم وتقاضا کردم تابیان

بازم ممنونم ازحرفای قشنگتون
 

bamboo

عضو جدید
آری بسیجیان و شهیدان زنده امروز ما:

می دانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید

می دانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید

ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم

و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم

تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست

و تا شما هستید تنها عشق تنها میاندار این عرصه است ...

ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم

و فریاد برآوریم «ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز


اتل متل یه بابا\ دلیر و زار و بیمار\ اتل متل یه مادر \ یه مادر فداكار
اتل متل بچه‌ها \ كه اونارو دوست دارن \ آخه غیر اون دوتا \ هیچ كسی رو ندارن
مامان بابا رو می‌خواد \ بابا عاشق اونه \به غیر بعضی وقتا \ بابا چه مهربونه
وقتی كه از درد سر \ دست می‌ذاره رو گیجگاش \ اون بابای مهربون \ فحش می‌ده به بچه‌هاش
همون وقتی كه هرچی \ جلوش باشه می‌شكنه\ همون وقتی كه هرچی\ پیشش باشه می‌زنه
غیر خدا و مادر\هیچ‌كسی رو نداره\اون وقتی كه باباجون \موجی می‌شه دوباره
دویدم و دویدم \سر كوچه رسیدم \ بند دلم پاره شد \از اون چیزی كه دیدم
بابام میون كوچه \ افتاده بود رو زمین \ مامان هوار می‌زد \شوهرمو بگیرین
مامان با شیون و داد \ می‌زد توی صورتش \قسم می‌داد بابارو \به فاطمه، به جدش
تو رو خدا مرتضی \زشته میون كوچه \بچه داره می‌بینه \تو رو به جون بچه
بابا رو كردن دوره \بچه‌های محله \بابا یه هو دوید و \ زد تو دیوار با كله
هی تند و تند سرش رو \بابا می‌زد تو دیوار \قسم می‌داد حاجی رو \حاجی گوشی رو بردار
نعره‌های بابا جون \پیچید یه هو تو گوشم \الو الو كربلا \جواب بده به گوشم
مامان دوید و از پشت \گرفت سر بابا رو \بابا با گریه می‌گفت \كشتند بچه‌هارو
بعد مامانو هلش داد \خودش خوابید رو زمین \گفت كه مواظب باشین \خمپاره زد، بخوابین
الو الو كربلا \پس نخودا چی شدن؟ \كمك می‌خوایم حاجی جون \بچه‌ها قیچی شدن
تو سینه و سرش زد \هی سرشو تكون داد \رو به تماشاچیا \چشماشو بست و جون داد
بعضی تماشا كردن \بعضی فقط خندیدن \اونایی كه از بابام \فقط امروزو دیدن
سوی بابا دویدم \بالا سرش رسیدم \از درد غربت اون \هی به خودم پیچیدم
درد غربت بابا \غنیمت َنبرده \شرافت و خون دل \نشونه‌های مرده
ای اونایی كه امروز \دارین بهش می‌خندین\برای خنده‌هاتون \دردشو می‌پسندین
امروزشو نبینین \بابام یه قهرمونه\ یه‌روز به هم می‌رسیم\ بازی داره زمونه
موج بابام كلیده\قفل در بهشته \درو كنه هر كسی\هر چیزی رو كه كشته
یه روز پشیمون می‌شین \كه دیگه خیلی دیره\گریه‌های مادرم\یقه تونو می‌گیره
بالا رفتیم ماسته\پایین اومدیم دروغه\ مرگ و معاد و عقبی\كی میگه كه دروغه؟

شعر از زنده یا د ابوالفضل سپهر
http://www.aviny.com/voice/Defae_moghadas/sepehr.aspx
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

بعضي شبا وقتي بابام كنج دلش غوغا ميشه
يا بعضي وقتا دل شب وقتي كه از خواب پا ميشه
ميره يه گوشه ميشينه آلبومشو وا ميكنه
خوب ميدونم گذشتشو ؛تو عكسا پيدا ميكنه
دردو دل اين روزاشو با اونا نجوا ميكنه
ميگم بابا اينا كين ؛ كه با لباس خاكين ؛ اما هزار تا كهكشون ؛ سر تا سر هفت آسمون ؛ مونده به زير پرشون
ميگه پسرم ؛ نور دلم ؛ باغ گلم ؛ همه حاصلم ؛
الهي هيچ مسافري از رفيقاش جانمونه
تو هم دعا كن كه بابات غريب و تنها نمونه
بعد امام و شهداء زياد تو دنيا نمونه:gol::gol::gol:

http://www.www.www.iran-eng.ir/images/misc/progress.gif
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز

بذارید یه خاطره از آسایشگاه جانبازان بگم.
بابام یه سری از بچه های مدرسه رو برده بود آسایشگاه جانبازان(ساری).جانبازان تو شرایط خیلی سخت اونجا دارن روزاشونو می گذرونند.جالب بود هیچ کدوم گله ای از شرایط زندگیش در اونجا نمی کرد.یکی از جانبازها داشت از خاطره اش از جنگ می گفت که موبایل یکی از بچه ها زنگ خورد.چه آهنگی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همینقدر بگم که جانباز با شنیدن این آهنگ(غیر مجاز)شروع کرد به گریه برای نسل ما!گفت :من دیگه حرفی برای گفتن ندارم.................................
 
بالا