ببخش خدا

گویند خدا گناهات را ببخشد...گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم؟!!

هر گاه در خلوت خودم به تو فکر میکنم از شدت شرمساری سرم به زیر می‌افتد.!


هر گاه به یاد پرده ای عظیم که بر عیب‌های من کشیدی می‌افتم...


هرگاه به یاد خوبیهایی که از من بر زبانها جاری ساختی و من لایق آن نبودم می‌افتم ...


هرگاه به یاد نعمتهای فراوانی که به من بخشیدی و من باز ناسپاس بودم می‌افتم...


هرگاه به یاد بلاهایی که با تمام گناهکاری‌ام از من دفع کردی می‌افتم...


و هرگاه به یاد میآورم که با تمام مهربانی‌ات باز از تو گلایه‌مند بودم...


در حالی که تمام مشکلاتم از جانب خودم بود ،عرق شرم سراسر وجودم را فرا میگیرد...! و


آنگاه است که از شدت خجالت نمیتوانم از تو چیزی بخواهم...

و باز وقتی به یاد پیمانهایی که یکی پس از دیگری با تو بستم و همه را شکستم می‌افتم؛



حتی روی آنکه دیگربار از تو عذر‌خواهی کنم را ندارم...!!

 

Similar threads

بالا