خوش باوری واینکه حرفای یکی رو گوش می کردم وباور می کردم اما افسوس ودریغ ازاین آدم های دوپای امروز ...............................
خیلی با حال بود منکه داغون شدم از خندهخوش باوری واینکه حرفای یکی رو گوش می کردم وباور می کردم اما افسوس ودریغ ازاین آدم های دوپای امروز ...............................
خیلی با حال بود منکه داغون شدم از خنده
حقش بودهیادمه ۱۲-۱۳ساله بودم.. رفته بودیم دل طبیعت
ی تاب واس ما بچه ها بسته بودن
دختر عموم سوار شد نیومد پایین.. بهش گفتم بذار منم سوار شم قبول نکرد..
بعد بهش گفتم میخوای هلت بدم اوج بگیری؟ گفت عارهههههه
منم نامردی نکردم هرچی زور داشتم هلش دادم طوری ک بیچاره از تاب پرت شد و با کمر افتاد پایین
بعدش کلی گریه کردو کمرشم کبود شده بود
عخی خخخخحقش بوده
منو دختر خالمم یه بار تو حیاط خونه مامان بزرگم اینا چوب و پارو و هرچی دم دستمون اومده بود و به هم بسته بودیم ک الاکلنگ درست کنیم ظاهرش ک خعلی شبی الاکلنگ بودواسه همین گول زنک بودبا ذوق رفدیم سوار شدیممن وزنم خیلی کمتر بود سری رفدم بالاداشتیم از ته دل میخندیدیمک یهو پغغغغغغغ همش از هم پاشید و من ازون ارتفاع نقش بر زمین شدم
مال خعلی سال پیشه من یه کف دست بچه بودم
تو پارک خخخ من نمیوفتادم ولی مشکلی ک داشتم با هرکی بازی میکردم ازش سبک تر بودم منو میبردن اون بیخ خودشون مینشستن رو صندلی ک پایین بود هر هر هر میخندیدن بعد فک کن من با شکم رو میله بودم همش خخخخعخی خخخخ
از الاکلنگم افتادم
حالا ی گند کوچولویی هم تابستون پارسال زدم یکم مناسب باشگاه نیست
تو پارک خخخ من نمیوفتادم ولی مشکلی ک داشتم با هرکی بازی میکردم ازش سبک تر بودم منو میبردن اون بیخ خودشون مینشستن رو صندلی ک پایین بود هر هر هر میخندیدن بعد فک کن من با شکم رو میله بودم همش خخخخ
اون چرخ و فلکای زمان ما هم خعلی ناجور بود من میرفتم داخلش از خود بیخود میشدم خخخ اینقد میچرخوندم که پدر مادرا میومدن بچه هاشونو در حال چرخش ازون تو درمیوردن بعد همه حالت تهوع گیج و منگ
بوگو بوگو همه خودین عب نداره
عاره عاره اونا ک وسطش یه میله دایره ای شکل بود باید میچرخوندیم من ک قشنگ مست میشدم سوار ک میشدم خخخخ ولی نه از آن دست که میخانه بخواهد خخخ اصا حس خلا به آدم دس میداد آزاد و رها از همه چیعخی ..ظالما خخخخ
از اون چرخ و فلک دستیا؟ دیدم اما سوار نشدم..عاره خیلی تند میچرخوندن یهو دیدی چپ کرد باو
دیدی تذکر دادن بهم
عاره عاره اونا ک وسطش یه میله دایره ای شکل بود باید میچرخوندیم من ک قشنگ مست میشدم سوار ک میشدم خخخخ ولی نه از آن دست که میخانه بخواهد خخخ اصا حس خلا به آدم دس میداد آزاد و رها از همه چی
میدونی بدی پارکا اون سنگ ریزه هایی بود که کفشون ریخته بودن : ||| بعد شیب سرسره ها هم زیاد بود با شتاب با کمر فرود میومدی رو سنگا
عه جدا ؟ چه تذکری عاخه بی تلبیتا چی گفدی مگه
خوب کردیمن هیچوقت سوار نشدم.. زشت بود از اون بالا مالاها ، یهو رو سر پایینیا بالا بیارمخب
سنگاش همچینم ریز نبود
چیزی نگفتمی کاری کردم..حالا ممکنه تذکر بدن خخخخخ
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
****بی حال ترین فرد باشگاه کیه****؟؟؟؟؟ | زنگ تفريح | 7 | ||
بزرگ ترین خدمتی که تا به حال به یک نفر یا به همه کردی بنویس | زنگ تفريح | 14 | ||
ضد حال | زنگ تفريح | 14 | ||
الان در حال حاضر تنها نگرانیت چیه؟؟؟؟؟ | زنگ تفريح | 174 | ||
شرح حال منه بی ادعا !!! | زنگ تفريح | 185 |