اعتراف کنید

FilmBazZZ

کاربر بیش فعال
ایول چه تاپیک باحالی :smile:
اعتراف میکنم بعضی شبا خواب میبینم اومدن دنبالم دوباره ببرنم سربازی
منم هی فرار میکنم و گریه میکنم که من سربازی رفتم و کارت پایان خدمت دارم :biggrin:
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف ک نه دارم مینالم از درد-به خاطر الودگی هوا گلوم گرفته-2 هفتس همش سرفه میکنم قرص و شربت هرچی خوردم خوب نشدم-از بس سرفه کردم الان ی دو روزی میشه سرم درد گرفته دیوونم کرده -چی کار کنم ملت؟
 

FilmBazZZ

کاربر بیش فعال
اعتراف ک نه دارم مینالم از درد-به خاطر الودگی هوا گلوم گرفته-2 هفتس همش سرفه میکنم قرص و شربت هرچی خوردم خوب نشدم-از بس سرفه کردم الان ی دو روزی میشه سرم درد گرفته دیوونم کرده -چی کار کنم ملت؟
منم رفیقم اینجوری بود، کلماستین خورده بود میگفت خوبه.
 

FilmBazZZ

کاربر بیش فعال
اعتراف میکنم یه سری مسائل هست که نمیشه بهشون اعتراف کرد :D
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف
من زندگي را دوست دارم
ولي از زندگي دوباره مي ترسم!
دين را دوست دارم


ولي از كشيش ها مي ترسم!
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبان ها مي ترسم!
عشق را دوست دارم

ولي از زن ها مي ترسم!
كودكان را دوست دارم
ولي از آينه مي ترسم!
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم مي ترسم!



من مي ترسم ، پس هستم
اين چنين مي گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم


ولي از روزگار مي ترسم!

 

Mo0nlight

عضو جدید
اعتراف میکنم دوستای دانشکدم از دست شیطنت های من آسایش ندارن:redface:
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم یه نابغه ناشناخته م. (اسفند دارم دود میکنم واسه خودما.حواستون باشه...، ماشاا...!)
 
آخرین ویرایش:

FilmBazZZ

کاربر بیش فعال
اعتراف میکنم در دوران دبستان با چندتا از رفیقام میرفتیم خوراکی های بقیه رو کِش میرفتیم :D
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
77

77





اعتراف اینکه : در این شیوه سرآمد شده ام

پدرم خواست که فرزند مطیعی بشوم

شعر پیدا شد و من آنچه نباید شده ام

عشق یرخواست که شاعرتر از آنم بکند


که همان لحظه ی دیدار تو شاید شده ام

شعر و عشق این سو آن سوی صراط اند که من

چشم را بسته و از واهمه اش رد شده ام

مدعی نیستم اما هنری بهتر از این؟


که همانی که کسی حدس نمی زد شده ام

مادرم شاعری و عاشقی ام را که گریست

باورم گشت که گمگشته ی مقصد شده ام

پیرزن گر چه بهشتی ست، دعایم همه اوست


یادم انداخت که چندیست مردد شده ام

یادم انداخت زمان قید مکان را زد و رفت

منِ جامانده در این قرن زمانزد شده ام

مثل آئینه که از دیدن خود می شکند


مثل عکسم که نمی خواست بخندد شده ام

لحظه ها نیش به بلعیدن روحم زده اند

شکل آن سیب که از شاخه می افتد شده ام

همسرم حاصل جمع همه ی آینه هاست

حیف من آنچه که او یاد ندارد شده ام.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم یه روز که رفتم سلف و ظرفو برداشتم، به آقایی که غذا میریخت گفتم شما این ظرفا رو میشورید یا دستمال میکشید؟؟؟! :biggrin: (مخصوصاً گفتم).
بعد آقاهه خندید ولی بهش برخورد و گفت میشوریم!.... بعد خلاصه خیلی باحال شد قضیه.... گفت من بهم برخورد...چجوری میشه فقط دستمال کشید؟؟....مثلا فکرکن قرمه سبزی رو دستمال بکشیم خخخ. بعد رفت دو تا آقا و خانوم که طرفا رو میشورن اورد تا اثبات کنه میشورن!. و توضیح میداد که این ظرفا پشتشون چسبه! چربی و کثیفی روشونم بخاطر اینه آب گرم تو دانشکده نداریم!. خخخ. بعد روز بعد دیدم تا چند روز طرفا تمیز بود. ولی دوباره ......!!!!!
البته نسبت به قبل بهتر شده. :biggrin:
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف واسه مجرماس ما که مجرم نیستیم اعترافم نمیکنیم!:D
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعترافم میکنم خیلی سردمه.سرما در اعماق جانم نفوذ کرده:Ph34r:
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کار سختشو من انجام میدم بعد تو راحت کش میری؟
راحت طلب مجرم سارق

دیگه استعداد مجرمی من تا همین اندازه رشد کرده -باشد ک به لطفش یه چند میلیاردی بزنم به جیب -قول میدم بعدش اعتراف کنم اما پولا رو پس نمیدم
 

Similar threads

بالا