مجموعه مقالات معماری منظر

azam

عضو جدید
نویسنده : كاوه احمدی علی‌آبادی

از باغ‌بانی به باغ‌پروری
باغ‌بانی به صرف خود فرآورده‌يی فرهنگی نيست‌، مگر اين كه با چنان تغييراتی توسط انسان هم‌راه شود كه هويتی ورای توليد محصول برای سير كردن و فروش ميوه و محصولات بيابد. هنگامی كه تنها به مراقبت و رسيده‌گی به باغ‌ها اكتفا می‌كنيم‌، هنوز آن باغ‌بانی و باغ‌داری‌ست‌. زمانی باغ به فرآورده‌يی فرهنگی به معنای تام كلمه تبديل می‌شود كه انسان به كام ‌بوهای برخاسته از باغ برسد و خوردن محصولات باغ نيز نه صرفا برای سير شدن‌، كه برای متلذذ شدن در ميانه‌ی باغ صورت گيرد. آن‌گاه است كه «باغ‌پروری» به معنای فرهنگی آن شكل گرفته است‌. هنگامی كه باغ‌ها از شكلی كه در كشاورزی داشتند خارج شدند و بخشی از زيبايی محيطی را كه در جوارش قرار داشتند، بر عهده گرفتند، باغ‌پروری شروع شد. باغ‌چه‌ها و گل‌خانه‌های داخل آپارتمان‌ها، نمونه‌هايی از باغ‌پروری را به نمايش می‌گذارند. اشخاصی نيز كه در پرورش و نگه‌داری گل و گياه تبحر داشتند، مأمور سر پا نگه داشتن و سرزنده‌گی آن‌ها شدند، و دانش و مهارتی كه به آن‌ها كمك كند در كجا چه گياهانی پرورش دهند و در چه فصلی چه بكارند و مقدار آب‌، كود و غذای مورد نياز هر يك از گياهان و درخت‌ها چه‌قدر است و با چه داروهايی ‌آفات‌شان را از بين ببرند.

به بار نشستن در هنر
باغ می‌تواند از يك فرآورده‌ی فرهنگی تا يك اثر هنری ارتقا يابد، آن‌جا كه باغ‌پروری در قامت باغ‌آرايی ظاهر می‌شود. آن هنگامی‌ست كه عملا به تاج باغ‌آرايی برسد. عطر گل‌ها و بوی زنده‌ی سبزه و چمن و درختان و حس جريان زنده‌گی از آب جاری‌، در تركيب با چشم‌نوازی‌شان در جوار هم و پرنده‌گان و حيواناتی كه در آن‌جا زنده‌گی يا سير می‌كنند، باغ آرايی را به گردش‌گران سراسر جهان معرفی می‌كند، اما آن محدود به اين سطح نيز نمی‌ماند. باغ‌آرايی می‌تواند با وام گرفتن از موسيقی‌، آواز، معماری و حتا بافنده‌گی غنا يابد. در باغی كه پرنده‌گان مدام سير می‌كنند، نه تنها چه‌چهه كه حتا هر نوع صدايشان می‌تواند الگوی صوتی انسان را به لذت بردن از آن وا دارد و نجوای همه‌ی حشرات و موجودات زنده‌ی باغ‌، موسيقی طبيعی باغ را به گوش برساند و چه بسا نغمه‌های تماشاگری كه از اين فضا متأثر شده‌، به مجموعه افزوده شود. لم دادن و لمس چمن و گل و گياه و آب جاری از ديگر لذائذ در باغ‌آرايی‌ست. آن می‌تواند به وسعت باغ‌آرايی‌های مجلل و عظيم كاخ‌های اروپايی عصر روشن‌گری باشد يا به شكل باغ‌چه‌های كوچك و ظريف ژاپنی‌. ممكن است به مانند باغ‌های معلق بابل نگينی باشند ميان كوير كه چون ‌آب‌شاری از دره‌يی روان به نظر رسند، يا چون باغ‌های شناور تمدن‌های آمريكای ميانه در دوران كلاسيك‌، باغ‌های ساحلی باشند كه ‌با حصير بر كناره‌ها (سواحل رودخانه‌، درياچه و دريا)، بافته‌يی شناور پنداشته شوند. هر يك از آن‌ها لطف خودشان را برای گردش‌گران خواهند داشت‌‏.

باغ‌آرايی نزد ملل مختلف
باغ‌آرايی در ميان ملل و فرهنگ‌های مختلف با شيوه‌ی خاص آنان بر پا بوده است‌. در عهد كهن و باستان پادشاهان بودند كه در جوار كاخ‌هايشان باغ‌هايی پرورش می‌دادند كه هم محل خوش‌گذرانی‌شان باشد و هم مكانی برای پذيرايی از ميهمانان‌. اما باغ در يونان باستان در خدمت علم و فلسفه بود و آكادمی‌ها و كلاس‌های درس در ميان آن‌ها رشد می‌كرد. اين ارثيه تا ام‌روز باقی مانده ‌و‏ بسياری از برترين دانش‌گاه‌های جهان‌، اينك در فضايی كه چون ده‌كده‌يی دانش‌جويی در ميان باغ‌هاست‌، كاشته شده‌اند. باغ‌های مصری تفرج و بهره‌وری (ميوه‌، سبزيجات و پاپيروس‌) را با هم آميزش دادند. گياهان از نقاط مختلف دنيا وارد شده و پوشش گياهی مصر باستان را پررونق ساخته بودند. يك نمونه از آن باغ‌ها در آرام‌گاه مخت ـ رع كشف شد كه به شكل مربع مستطيل و با ديوارهايی بلند است تا از باغ در مقابل شن‌های بيابان و سيل‌آب نيل محافظت كند.

باغ‌های زيبای عربی‌ تمثيلی بودند از بهشت‌، چنان‌كه در قرآن آن را به باغ‌هايی زيبا تشبيه می‌كند. بسياری از اميران و به اصطلاح اربابان خوش‌گذران عرب‌، آن را با لم دادن روی تختی در زير سايه كه غلامان و كنيزان مدام مشغول پذيرايی‌اند، مجسم می‌كردند. كنيزان زيباروی باغ‌های عربی در حقيقت پيكره‌های زنده و متحرك باغ‌ها بودند كه وجه زيباشناسی معماری باغ را تكميل می‌كردند كه گاه به رقص نيز در می‌آمدند. باغ‌های الحمرا و خبرالايف كه در سده‌ی هشتم در اسپانيا ساخته شده‌اند، هنوز از جمله زيباترين باغ‌های دنيا به شمار می‌روند. يونانی‌ها باغ‌های معلق بابل را از عجايب هفت‌گانه دانسته‌اند. باغ‌های بابل چون حلقه‌ی انگشتری سبزی پيرامون بابل را تسخير كرده بودند. در اين باغ‌ها كه به شكل صفه‌هايی پلكانی ساخته شده بودند و سطح فوقانی‌شان گاه به بيست متر از زمين می‌رسيد، انواع گياهان‌، حتا درختان تنومند نيز ديده می‌شدند. آب را با وسايلی كه توسط غلامان راه‌اندازی می‌شد، از فرات گرفته و از راه مجاری‌يی به باغ سرازير می‌كردند تا سطح مصنوعی خاك زراعی و حاصل‌خيزش را سيراب سازد. معروف است كه بخت نصر باغ‌های معلق بابل را برای هم‌سر ايرانی‌اش - دختر خشتره پادشاه سرزمين ماد - آراست تا او كه در سرزمين پدری‌اش ميان باغ‌های اشباع از گياهان و گل‌ها پرورش يافته بود، احساس دل‌تنگی نكند. ايرانی‌ها كه سابقه‌يی ديرينه در باغ‌آرايی داشتند، به تداوم اين سنت خود همت گماشتند. باغ‌های شيراز علاوه بر وجه زيبايی‌، لذت بردن از عطر و بوی گل‌ها را كه صفت برجسته باغ‌آرايی‌ست‌، با كاشتن و گرفتن انواع عرقيات از گل‌ها، در غايت‌اش به منصه‌ی ظهور رسانده‌اند، كه اينك آماده پذيرايی از گردش‌گران داخلی و خارجی‌ست‌‏.

باغ‌های ماياها كه به چينامپا شهرت داشنند، جزايری بودند بر ساحل درياچه كه با حصير از هم منفك می‌شدند و رويشان با گل ‌و‏ لجن پوشانده شده و درون‌شان انواع گياهان و در اطراف‌شان درخت می‌كاشتند. آنان با ذوق خود، چشم‌اندازی جنگل‌گونه در جوار ساحل دريا پديد می‌آوردند كه چون باغ‌هايی شناور به نظر می‌رسيدند. غربی‌هايی كه از شهر تاريخی سمپوآلا پای‌تخت ‌تمدن توتوناك در قرن شانزدهم ديدن كردند، آن را هم‌چون باغی بزرگ و باشكوه با انواع گياهان توصيف كرده‌اند كه با معابد، ميدان‌ها و بناهايی زيبا، آن گونه جلوه‌يی داشتند كه برخی از تازه‌واردان پنداشتند آن‌ها از نقره ساخته شده‌اند! باغ در نزد چينيان ‌مكان آرامی بود برای مراقبه و تأمل‌، هم‌چون باغ‌های ذن ژاپنی‌. تخته‌سنگ‌های عظيم و به شدت شيب‌دار و كلبه‌های كلاه‌فرنگی‌، سبك خاص آنان را نمايش می‌دهد. در باغ‌چه‌های ژاپنی كه چای‌خانه در يك گوشه‌ی آن آراميده بود، مسير سنگ‌فرش شده ‌از‏ ميان سنگ‌های قنديلی شكلی كه خزه‌پوش شده بودند، گذر می‌كرد و به چشمه‌يی طبيعی و سپس چای‌خانه‌ای ختم می‌شد كه شايد نقاشی‌يی به شيوه‌ی ذن نيز ضميمه‌ی آن‌ها شده بود. هر شی‌ئی در آن با قصدی معين و آگاهانه و البته با آداب و رسومی ژاپنی ‌برگزيده شده بود، از جام چای‌خوری و سينی لاكی كه بايد در ساده‌گی و طبيعی عرضه می‌شدند تا رفتار ميزبان كه در كمال آرامش ‌و‏ ادب پذيرايی می‌كرد.

در باغ‌های عصر روشن‌گری‌، طراحی و معماری تعيين‌كننده‌ترين اصول باغ‌آرايی بودند، كه بيش‌تر مكانی برای تعامل ‌اشراف به شمار می‌رفتند. باغ‌های سن پترزبورگ در روسيه‌، لاگرانجا در اسپانيا و كاسترا در ايتاليا، كاخ بلنهايم در انگلستان و مهم‌تر از همه‌، ورسای در فرانسه‌، از اين جمله‌اند. اما پس از ارضا از سبك خشك و فرهيخته‌ی طراحی باغ‌، تمايل به گرايشی درست ضد آن پديد آمد. ديگر طراحی طبيعت بود كه سرمشق طراحی مصنوعی باغ‌آرايی قرار می‌گرفت و حتا به جای كاخ‌ها، ويرانه‌ها را ترجيح دادند تا هرچه بيش‌تر نزديكی به چشم‌اندازهای دنيای واقعی و طبيعی را باورپذير كرده باشند. كامل‌ترين نوع از اين سبك در باغ‌آرايی در باغ‌های دزرت درتز ديده می‌شود. در دره‌يی در قلب جنگل‌، ويرانه‌يی به شكل باستان به جای گذاشته ‌شده است‌. توريست‌ها و بازديدكننده‌گان با عبور از يك غار وارد باغ می‌شوند و معماری‌يی از تمدن‌های مختلف را در هر سوی ‌مشاهده می‌كنند، هرمی به سبك مصر باستان‌، معبدی به شيوه‌ی يونانی و محراب و گوری به سبك رومی‌، با چادرهای تاتاری و كلبه‌يی چينی در ديگر سوی‌، از شاه‌كارهای ديگر آن هستند. در اين ميان‌، نبايد باغ‌های ارمنی را ناديده گرفت‌. آن كليساهای ‌قديمی با رگه‌های شرقی و قيلافه منحصر به فردشان كه از باغ‌هايی در جوارشان سود می‌برند، با درختانی كه گاه به زيبايی هرچه تمام‌تر، از طرح‌های هندسی گرفته تا نقاشی‌های ظريف طبيعت‌گرا كنده‌كاری و منبت‌كاری شده‌اند. باغ‌های گورستان‌های ارمنی ‌كه ريتم صليب‌ها و بعضا حكاكی سنگ قبرها را با هنرمندی در آميخته است، در كشورهای اسلامی‌ فضايی مرموز را در ذهن بچه‌های مسلمانان ترسيم می‌كنند كه با رازواره‌گی خاص‌شان‌، منبع بسياری از داستان‌های خيالی و وحشت‌ناك كودكانه و محلی واقع می‌شوند.

معماری در باغ‌آرايی
چينش همه‌ی عناصر باغ در ارتباط با يك‌ديگر و با قواعد تجسمی‌، معماری باغ‌آرايی را شكل می‌بخشد، اما نه معماری شی‌ئی ‌بی‌جان‌،‏ بل‌كه به مثابه‌ی معماری موجودی زنده و با طروات كه به بيننده‌گان‌اش مدام حس زنده‌گی می‌بخشد. باغی كه در آن مجسمه‌ها، سنگ‌ها، صخره‌ها، پله‌ها و گذرگاه‌های مارپيچ در سطح و ارتفاعی متفاوت با هم قرار گرفته و آب‌روها و آب‌گيرهای آن‌، چون شريانی در همه‌ی قطعات باغ جاری باشد، گزينش گل‌ها و گياهان نسبت به آن‌ها و حتا لانه‌های انواع پرنده‌گان و ساير حيوانات ‌(حشرات‌، سنجاب‌ها و ...)‏ به دقت تعبيه شود و نحوه‌ی گردآوری‌شان در هر باغ‌چه نسبت به ساختار كلی باغ به گونه‌يی ‌باشد‏ كه چشم‌نوازی و خوش‌بويی را نيز مد نظر قرار داده باشد، حتا چه بسا تركيب پيچك‌ها و گياهان خزنده با گل‌ها و درختان‌و همين طور امتزاج‌شان در سطح چمن باغ و نحوه‌ی در كنار هم خفتن انواع گل‌ها با انواع درخت‌ها، بافتی را به آن شكل می‌بخشد كه انگار با كليت باغ به مثابه‌ی يك بافته‌ی هنری روبه‌روييم‌. آن‌گاه است كه معماری در خدمت باغ‌آرايی آمده است و بيننده‌يی ‌می‌تواند‏ با قرار گرفتن در ضلعی از باغ ‌(كه آن هم می‌تواند به دقت انتخاب شده باشد)، از امتزاج همه‌ی اين ابعاد هنری در قالب هنری جديد با نام باغ‌آرايی كمال لذت را ببرد.

باغ‌های عربی‌، مغولی و ايرانی از طرح‌های هندسی استفاده می‌كردند. باغ‌های ايرانی برای اين كه تنها در گذشته فرو نروند، چه چشم‌اندازهايی را می‌توانند نشان دهند؟ باغی كه در آن چيزی شبيه يك فرش‌، امتزاجی گونه‌گون و در عين حال‌، بافته‌يی يگانه باشد، كه ورای طرح‌های هندسی و تركيبی رود و به طرح‌هايی تلخيصی دست يابد؟
در باغ‌های عصر روشن‌گری بود كه طراحی ‌و‏ معماری بر طبيعت غلبه يافت‌. باغ‌های ورسای در فرانسه‌، نمونه‌يی بارز از آن شيوه‌ی باغ‌آرايی‌ست، اما مدتی نگذشته بود كه ‌سليقه‌ها‏ از خطوط هندسی در معماری باغ به سوی طراحی طبيعی چرخيد. ديگر ترجيح می‌دادند كه مناظر طبيعی و تپه‌ها و چشم‌اندازها، همان‌گونه كه در طبيعت به نظر می‌رسند، طراحی شوند.

پارك‌ها در شهرها
اما باغ‌آرايی می‌تواند چون بسياری از ساخته‌های بشر همواره تا حد يك هنر ظاهر نشود. آن می‌تواند بدون اين كه از اصول زيباشناسی هنری لب‌ريز باشد يا صرفا پذيرای هنرشناسان فرهيخته‌يی باشد كه به خوبی بدانند اينك كه از باغ لذت می‌برند با اثری هنری مواجه‌اند، عده‌يی را در اوقات فراغت دور هم جمع كند تا از تجربه‌ی حضور در فضای طبيعی‌، زيبا و آرام لذت ببرند. آن‌ها با استشمام هوای سالم و تجربه‌ی تر و تازه‌گی بوته و چمن‌، حس زنده‌ی زنده‌گی را لمس می‌كنند. آن هنگام است كه پارك‌ها در شهرها شكل می‌گيرند. در جوامع شلوغ و فضای مصنوعی شهری‌، نياز به تجربه‌ی فضايی طبيعی و آرام احساس می‌شود و اين ضرورت ساختن مكان‌هايی در قالب پارك‌ها را ايجاب می‌كند. پارك‌ها مشخصا محصول فرهنگی جوامع شهری هستند. اين فضاهای ‌باصفا،‏ ديگر چون كاخ‌های ورسای در اختيار معدودی نيست‌، بل‌كه هر شهروندی می‌تواند از فضای پارك استفاده كند. پارك‌ها با گل و گياه‌، آب جاری‌، فواره‌ها و مكان‌هايی كه مردم بتوانند هر از گاهی در آن‌جا نشسته و كمی آرام گيرند و پس از كسب ‌انرژی به راه‌شان ادامه دهند، فضايی دنج و مناسب را در اختيار شهروندان قرار می‌دهند. پارك‌ها نشان داده‌اند كه جای مناسبی ‌برای برخی تعاملات اجتماعی نيز هستند: بازنشسته‌گان برای آشنايی‌، گفت‌وگو و تعامل با يك‌ديگر جايی به‌تر از صندلی‌های پارك نمی‌شناسند. از پارك‌ها حتا بچه‌ها نيز لذت می‌برند و آنان علاوه بر جست و خيز در فضای باز پارك می‌توانند در بخش‌هايی كه مخصوص آنان ساخته شده بازی كنند. چنين امكاناتی در فضاهای متعارف شهری و به خصوص آپارتمان‌ها دست‌يافتنی ‌نيست‌‏.

اينك‌، برخی از پارك‌های كلان‌شهرها آن قدر گسترده و مجهز شده‌اند كه بسياری از امكانات باغ‌های كاخ‌های گذشته را با نيازهای ام‌روز در خود جمع زده‌اند. سنترال پارك نيويورك نمونه‌يی مناسب از اين نوع است‌. مساحت بسيار زياد آن بخش بزرگی از منهتن نيويورك را اشغال كرده كه در هر سمت آن يك نوع فرهنگ و جمعيت شهری از مليت‌های مختلف را می‌توان يافت‌. در حالی كه دارای قصری در جوار درياچه است‌، انواع مجسمه‌ها، از يادبودهای تاريخی گرفته تا مجسمه‌هايی شبيه حيوانات كه بچه‌ها از آن لذت می‌برند، قابل مشاهده‌اند. پيست‌های ويژه‌ی دوچرخه و اسكيت و پياده‌روی سر جايشان‌، حيواناتی آزاد در پارك می‌چرخند كه گاه چون سنجاب‌ها از دست مردم چيزهايی گرفته و می‌خورند. درشكه نيز آماده است تا بازديدكننده‌گان را در پارك بچرخاند و به هر نقطه از آن كه مايل‌اند، برساند. در اضلاعی از پارك نيز شعبده‌بازان و هنرمندان گه‌گاه هنرنمايی می‌كنند.

منبع : .forough.net/6th%20Year/Year%2086/124/life-style.htm
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

azam

عضو جدید
M I N A گفت:
سلام بر دوستان عزیز معمار

این تاپیک با هدف آشنایی بیشتر با بــــــاغ های ایرانــــــی ایجاد شده است
امیدوارم که با همکاری هم بتوانیم با زیبایی های منظر ایرانی بیشتر آشنا شویم .

با آرزوی موفقیت شما دوستان :gol:



آشنایی با باغ ایرانی :
در شمال غربي شيراز و در انتهاي خيابان ارم و در تقاطع بلوار شرقي - غربي باغ ارم و بلوار شمالي - جنوبي جام جم و آسياب سه تايي، باغ ارم قرار گرفته است. اين باغ به مناسبت عمارت و باغ بزرگي كه در گذشته توسط شدادبن عاد پادشاه عربستان به رقابت با بهشت ساخته شده و ارم ناميده شده بود، به باغ ارم مشهور گرديده است.
تاريخ ساخت اين باغ را به دروه سلجوقيان نسبت داده اند چرا كه در آن زمان، باغ تخت و چند باغ ديگر توسط اتابك قراجه حكمران فارس - كه از سوي سنجر شاه سلجوقي به حكومت فارس منصوب شده بود، احداث شد و احتمال ايجاد اين باغ به درخواست وي و در آن زمان، زياد است. همچنين احتمال مي رود كه اين باغ در زمان كريم خان زند مرمت شده باشد.
در اواخر سلسله زنديه، بيش ا ز75 سال اين باغ در تصاحب سران ايل قشقايي بود، بناي اوليه عمارت باغ ارم توسط جاني خان قشقايي اولين ايلخان قشقايي و پسرش محمدقلي خان و در زمان فتحعليشاه قاجار احداث شده است. معماري بنا نيز توسط شخصي به نام حاج محمد حسن كه از معماران معروف بود، صورت گرفته است.
در زمان ناصرالدين شاه قاجار، ميرزا حسن علي خان نصيرالملك، آن باغ را از خاندان قشقايي خريد و ساختمان كنوني را به جاي عمارت قبلي ساخت، اما تزئينات ناتمام باغ پس از فوت حسنعلي خان در سال 1311 توسط ابوالقاسم خان نصيرالملك پايان يافت.

باغ ارم پس از فوت ابوالقاسم خان نصيرالملك به پسرش عبدالله قوامي رسيد و بعد از مدتي دوباره يكي از خوانين ايل قشقايي به نام محمد ناصر خان آن را خريد.
عمارت اصلي باغ ارم طبق معماري دوره صفويه تا قاجاريه بنا شده است. اين ساختمان داراي سه طبقه است كه طبقه زيرين داراي حوض خانه اي براي استراحت در روزهاي گرم تابستان است كه در آن آب نماي زيبايي است و طاق آن با كاشي هاي هفت رنگ مزين شده است. جوي آبي نيز از وسط آن مي گذرد و سپس به آب نماي بزرگ جلوي عمارت مي ريزد.
طبقه دوم داراي ايواني دوستوني با سقف مسطح است كه در پشت آن تالاري قرار دارد و دو طرف آن دو راهرو، 4 اتاق در دو طرف راهرو و دو ايوان كوچك و دو طبقه ساخته شده است و بر فراز اين دو راهرو، دو گوشواره به عنوان طبقه سوم وجود دارد. قسمت جلويي ستون هاي اين دو طبقه با كاشي هاي هفت رنگ مزين به مجالسي از سواران، زنان و گل ها شده است.
طبقه سوم، داراي يك تالار بزرگ مانند تالار طبقه دوم است كه پنجره هاي آن به ايوان اصلي باز مي شود. در دو طرف آن ينز دو راهرو وجود دارد. دو ايوان كوچك نيز در هر طرف ايوان بزرگ همانند طبقه سوم قرار دارد.

در پيشاني عمارت، هلالي هايي وجود دارد كه به سنتوري معروف است و داراي سه مجلس بزرگ و دو مجلس كوچك كاشيكاري با كاشي هاي لعابدار رنگي است.
در هلالي ميدان كه بزرگترين هلالي است، نقش ناصرالدين شاه، سوار بر اسب سفيدي ديده مي شود كه نيم تاجي نيز در جلو كلاه خويش دارد. در اطراف آن، سه نقش ديگر كه برگرفته از داستان هاي فردوسي و نظامي است، ديده مي شود. در دو طرف اين مجلس، دو مجلس كوچك وجود دارد كه در وسط يكي از آنها نقش داريوش هخامنشي برگرفته از نقوش تخت جمشيد وجود دارد. دو مجلس ديگر كه در اطراف اين مجلس است، تصوير شكار آهويي توسط پلنگي را بر روي كاشي هايي با طرح اسليمي نشان مي دهد. در ضلع شمالي عمارت و چسبيده به آن هشت باب اتاق قرار دارد كه در حال حاضر مورد استفاده جهت امور اداري باغ گياهشناسي ارم است. در پشت ساختمان اصلي، ساختمان و محوطه اندرون قرار دارد. در جلو اين عمارت، حوض وسيعي قرار گرفته كه با كاشي آبي رنگ كاشي كاري شده است. ازاره هاي جلوي عمارت اصلي از سنگ گندمك يكپارچه است كه بيش از دو متر بلندي دارد. تعداد آنها 8 تاست كه بر روي 6 تاي آنها كتيبه هايي از اشعار حافظ، سعدي و شوريده به خط نستعليق ميرزا علينقي شريف شيرازي نوشته شده است. در تخته سنگ آهكي نيز نقشي وجود دارد و در وسط آنها پنجره آهني قرار گرفته. اين نقوش كه تقليدي از نقوش تخت جمشيد است، تصوير مردي نيزه به دست با لباس و كلاه يك مرد عشايري را نشان مي دهد.

در سال هاي 50-1345 ه. ش. اين باغ در زير نظر مسؤولين دانشگاه شيراز تعمير شد. هم چنين در سال 1358 به وسيله سازمان ميراث فرهنگي مرمت گرديد، هم اكنون اين باغ به عنوان باغ گياهشناسي مورد استفاده قرار گرفته است. اين باغ در تاريخ 1353.8.12 به ثبت تاريخي رسيده است .

منبع :
emjm.blogfa.com/post-94.aspx
.shirazcity.org
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

pinar

عضو جدید
روانشناسی محیطی و معماری منظر

چکیده
منظر یک پدیده ذهنی و عینی است. این بدان معناست که منظر تنها یک فرم نیست بلکه تاریخی است برای روایت که رابطه انسان با محیط را طی زمانها بیان می کند. محیط و منظر بر حسب شرایط جدای از انسانها شکل نگرفته بلکه شکل گیری آن محصول تعامل انسان و طبیعت بوده است. طی بیست سال اخیر رشته روانشناسی نیز مانند دیگر رشته های علمی به این پدیده یعنی تاثیر انسان بر محیط و تاثیر متقابل محیط بر انسان بی توجه نمانده و به یافته های علمی چشمگیری دست یافته است
.

کلید واژه
:
1- روانشناسی محیط 2- معماری منظر 3- محیط 4- بافت و رنگ
روانشناسی محیط و معماری منظر

روانشناسی محیطی مطالعه پیچیده بین مردم و محیط اطرافشان است. به عقیده جیفورد (Gifford)روانشناسی محیطی با شاخه اصلی روانشناسی تفاوت دارد زیرا به محیط فیزیکی روزمره می پردازد. این علم چارچوبی از نقطه نظرات، تحقیقها و فرضیات را فراهم می آورد که می تواند به ما در درک بهتری از روابط متقابل انسان و محیط اطراف، کمک کند. با استفاده از این دانش می توان پیش از طراحی و ساخت، ارزیابیهایی را انجام داد که بهترین ابزار برای طراحان حرفه ای به حساب می آید. اگر ما بدانیم چه چیز در گذشته عملکرد بهتری از خود نشانداده است، برای طراحی بهتر در آینده آمادگی بیشتری خواهیم داشت. با استفاده از تئوریهای کنترل می توان مشاهده کرد که محیط نقش اساسی را در شکل گیری احساس ارزشها و توانمند ساختن برای افراد و گروههای مختلف ایفاء می کند. فرضیه فضای قابل دفاع پیشبینی می کند که تغییرات مشخصی در طراحی فضاهای مسکونی که باعث کاهش فضاهای شهری عمومی و افزایش طبیعی نظارت، بازبینی و حس مالکیت توسط ساکنین می شود، باعث کاهش جرم خواهد شد. در محله هایی در اوهایو و نیویورک با در نظر گرفتن این امر در طراحی و توجه به فضاهای قابل دفاع، نرخ جرم کاهش یافته است. نمونه دیگر پارکی در یکی از محلات سیاتل می باشد که ساکنان محله نهایت مراقبت و نگهداری را از پارک محله خود انجام می دهند. شهروندان نقش فعالی را در از بین بردن علفهای هرز، تمیزکردن مسیرها و بطور کلی مراقبت از سلامت پارک ایفاء می کنند. در اصل آنها پارک را مال خود می دانند.

آپتون (Upton) در پاسخ به سئوال "رابطه عین و ذهن در معماری منظر چیست؟" توضیح می دهد که برداشت و تفسیر مردم از طراحی منظر فراتر از منظره یا فرم فیزیکی محل می باشد. او معتقد است برداشتهای ما نتیجه ای از مشاهدات ما می باشد. یعنی چیزهائیست که هر یک از ما در یک زمان یا مکان مشخص دیده ایم و یا عدم مشاهده است که برداشت ما از طریق سایر راههای ناملموس می باشد. وی می افزاید دیدن همیشه به معنای باورکردن نیست، زیرا ما منظره را بغیر از چشمانمان از طریق سایر اندامهای حسیمان نیز تجربه می کنیم. بعنوان مثال تجربیات شخصی و نقطه نظرات ما که هیچگونه ارتباطی به منظره مشاهده شده ندارند چگونگی دید ما از منظره را تحت تاُثیر قرار می دهند. مطلب اصلی که آپتون می خواهد بیان کند اینست که اگر می خواهیم رفتار انسان را در مقابل محیط بفهمیم باید ابتدا ذهن و عین را در منظره را درک کنیم.
·
دلبستگی مکانی، معنایی است، که ما در محلی که با آن آشنایی کامل داریم پیدا می کنیم و هویت مکان با محیط فیزیکی در ارتباط است. در بسیاری از موارد اینها بنظر می آید باهم درآمیخته شده و قابل تمایز نیستند. در واقع با پیشرفت دلبستگی مکانی در طول زمان، احساس هویت مکانی نیز شکل می گیرد ولی تفاوت آنها در ضمیری است که به هریک از آنها مربوط می شود. بنظر می رسد هویت مکانی برسطحی از ضمیر تمرکز دارد که ایجاد دلبستگی مکانی نمی کند. بعنوان مثال ما نسبت به خانه دوران بچگی خود احساس دلبستگی فراوانی می کنیم ولی در عین حال هویت خود را در شهر پدری خود می یابیم.

کلر مارکوس (Clare Marcus)معتقد است خاطرات محیطی، زندگی ما را، بطرق مختلف تحت تاُثیر قرار می دهد. اینها احساس ارتباط با گذشته، احساسی از کنترل، اعتماد به نفس و احساسی از هویت را باعث می شود. وی با شرح خاطرات محیطی شاگردانش به چگونگی شکل گرفتن زندگیهای کنونی آنها بر مبنای این خاطرات اشاره می کند. جالب است که این سخنان با فرضیه های کنترل مشخص شده توسط جیفورد دارای نقطه نظرات مشترکی می باشند. فقدان کنترل ممکن است منجر به بروز احساس ناتوانی یا عدم توانمندسازی شود. در واقع برای کودکان داشتن احساس کنترل بر محیط اطراف اهمیت داشته و می تواند منجر به وجود احساس قوی اعتماد به نفس و عدم وابستگی در بزرگسالی شود.
·
هستر (Hester)تجلیل جامعی از وابستگی مکانی در جامعه انجام داده است. هدف از انجام این تحقیق شناسایی مکانهای مرکزی و ارزشهای آنها برای افراد است. وی با انجام پرسشنامه از ساکنین محل خواست تا محلهایی را که بیشتر برایشان ارزش و اهمیت دارند را ذکر کنند. نتیجه این تحقیق نشان داد که مکانهایی که بیشتر مورد توجه مردم بودند فاقد ارزش معماری هستند. در واقع وابستگی و هویت مکانی، ناشی از اتفاقات و خاطراتی بود که ساکنان آن محله آنرا تجربه کرده بودند. وی با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده از عموم مردم و لیستی از اماکن مورد علاقه آنها تهیه کرد. این اماکن، فضاهایی بودند که مردم نمی توانستند از آنها چشم پوشی کنند. از لیستی که با استفاده از مردم تهیه شد، برای تغییر طرح توسعه و حفظ روح و فرهنگ منطقه استفاده گشت.
بعقیده برخی از کارشناسان، شهرسازان علاوه بر توجه به ارزش کاربری زمین، باید به ارزشهای احساسی، عاطفی و روانی آن نیز توجه کنند. آنها معتقدند برای انجام این امر، شهرسازان، باید روابط و دیدگاههای مختلف مردم را راجع به زمین و سایت پروژه بدانند. بعنوان مثال بازدیدکنندگانی که حالت رهگذری دارند ارزش یک محیط را در داشتن امکاناتی از قبیل ماهیگیری، دوچرخه سواری و ... می دانند در حالیکه کسانی که دلبستگی عاطفی به منطقه دارند ارزش محل را در خاطرات یا زمانی که در آنجا گذرانده اند می بینند.

در عین حال دسته سومی نیز وجود دارند که برای هر دو مورد فوق ارزش قائلند. اگر شهرسازان، هر دو گروه و نیازهای آنها را درک کنند، می توانند با رعایت توازن و تعادل تصمیمات بهتری را اتخاذ نمایند. · وابستگی و توجه به محیط زیست موضوع مهمی برای تعیین و تصمیم گیری است. اهمیت این کار در تعیین فاکتورهای موُثر و میزان اثرگذاردن آنها می باشد. اینکه فقط از مردم بپرسیم که آیا به محیط علاقه دارند یا خیر در واقع تنها مطرح کردن سئوالی است که یک جواب مثبت را طلب می کند. نتایج مطالعات نشان می دهد که برخی از فاکتورهای تاُثیرگذار در دلبستگی و علاقه عبارتند از: جنسیت، سن، خاطرات بچگی، مذهب، سیاست، طبقه اجتماعی، ملیت، فرهنگ، تفاوتهای شهری و غیر شهری، روحیات و ارزشها، تحصیلات و فعالیتها. باید به این نکته نیز توجه داشت که هر علاقه ای منجر به واکنش نمی شود و در واقع افراد راحتی خود را مهمتر از علاقه می دانند. علاقه مندیهای محیطی ممکن است در سطح گسترده ای وجود داشته باشد، ولی بنظر می رسد که آنقدر پتانسیل ندارد که به عمل منجر شود.با انجام آموزشهای لازم می توان علاقه مندیهای ساکنین و افراد محله را از حالت بالفعل به حالت بالقوه درآورد و اگر قرار است محیط تبدیل به فضایی ملموس شود تنها از راه آموزش و بخصوص از سطح دبیرستان امکان پذیر است
.
ما وابستگی شدیدی به قوه بینایی خود داریم. در اغلب موارد آنچیزی را می بینیم که فکر می کنیم باید ببینیم. بعنوان مثال یک شیُ ممکن است از شیُ دیگری، تنها بدلیل جایگیری آن در صفحه و زمینه بزرگتر دیده شود بدون آنکه فرقی با آن داشته باشد. همچنین ما تنها در هر زمان یک تصویر را می توانیم ببینیم بنابراین ممکن است بخشهایی از یک تصویر را که وجود ندارند با توجه به تصویری که در ذهن خود ساخته ایم ببینیم.

بنظر می رسد که ما در واقع بوسیله درک طراحیهایی که نتیجه تجربیات و آموخته های ما می باشند چیزها را درک می کنیم. درک محیطی در چند زمینه با معنای عامیانه درک تفاوت دارد. این تفاوتها عبارتند از:
· 1.
در میزان و پیچیدگی انگیزه: درک عامیانه به مقوله هایی مثل روشنایی، رنگ و عمق بصورت جزء می نگرد ولی در درک محیطی کل منظره بصورت واحد مورد توجه است.
· 2.
در درک محیطی، شخص درک کننده، بخشی از منظره است که اغلب در حال حرکت و دیدن محل از زوایای مختلف می باشد ولی در درک عامیانه این امر صادق نیست.
· 3.
شخص درک کننده معمولاً بوسیله یک هدف یا مقصد مشخص و واضح به محیط متصل است و اغلب در حال انجام کاری مثل نگاه کردن به علامتها یا پیداکردن یک مسیر می باشد. درک محیطی دارای دریافت و فهم بیشتر اما نامشخصتری است، با اینکه ممکن است این امر برخی از بررسیها را مشکل می کند ولی فهم وسیعتری از درک واقعی را فراهم می آورد.

·
شناخت محیطی مربوط به این امر می شود که ما چگونه اطلاعات راجع به محیط فیزیکی اطرافمان را تهیه، آماده، ذخیره و فراهم می نماییم. این مقوله شامل شناخت فضایی، که به ما در جهت یابی در محیط، کمک می کند و شناخت غیر فضایی، که دربرگیرندهُ خاطرات و مدلهای ذهنی است، می باشد. ما با استفاده از ساده سازی، پیرایه گیری و حذفیات متوجه می شویم که مردم محیط پیرامون خود را چگونه می بینند و چه المانهایی برایشان مهم است. برخی روشها به ما می آموزد که لازم نیست تمام اطلاعات را مانند یک نقشه به خاطر بسپاریم. بجای آن می توانیم یاد بگیریم که اطلاعات را برحسب نیاز خود و به گونه ای خلاصه در ذهن خود نگه داریم. ما ممکن است اطلاعات را ساده کنیم، تغییر دهیم و یا حذف کنیم ولی تمام این کارها در راستای برآوردن نیازهای شخصی ما انجام می گردد.
بحث درباره باور " جزمیت معماری " ریشه های آن و عواقب پیروی از این باور، بخش عمده ای از ادبیات روانشناسی محیط را تشکیل می دهد. پیمایش آنها، جای دیگری را طلب می کند. آنچه در این مختصر قابل ذکر است اینست که برای فرار از دام جزمیت معماری باید میان محیط بالقوه یعنی محیطی که در ذهن معمار وجود داشته و با آرمانهای او آمیخته است و محیط بالفعل یعنی محیطی که در عمل ساخته شده و مورد بهره برداری مردم قرار می گیرد تفاوت قائل شد. هر محیط بالقوه قابلیت تبدیل به محیط بالفعل را نخواهد داشت، مگر اینکه برای شرایط فرهنگی – اجتماعی آن نیز برنامه ریزی شود.

منابع اینترنتی :
.surrey.ac.uk/psychology/staffld.uzzell.html
.web.gc.cuny.edu/psychology/environmental.htm
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصاویری از باغ شاهزاده ماهان کرمان

تصاویری از باغ شاهزاده ماهان کرمان








































































منبع:این عکسها رو استاد گلم سرکار خانم شصتی گرفتند.امیدوارم هرجا که هستند موفق باشند.
 
آخرین ویرایش:

zoha22

عضو جدید
معرفی باغ شازده ماهان دراستان کرمان

معرفی باغ شازده ماهان دراستان کرمان

باغ های ایرانی ازقدیم الایام اززیباترین باغ ها درجهان معماری هستند باغ ماهان نیز از بی نظیرترین آنهاست.
منبع:www.memaran.ir
 

پیوست ها

  • باغ شازده.pdf
    136.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0

khatriya

عضو جدید
آشنایی با باغ های ایرانی

آشنایی با باغ های ایرانی

باغ دولت آباد از نمونه باغ های بزرگ ایران و در ردیف باغ فین کاشان و باغ شاهزاده ماهان است که در سال 1160 هجری قمری ( دوره زندیه) بنا گردیده است.
بررسی موقعیت جغرافیایی:
ورودی اصلی آن در گذشته خیابان دولت آباد کنونی می باشد . ورودی که در حال حاضر استفاده می شود واقع د رخیابان ایرانشهر ، کوچه دولت آباد است.
شیب بندی و دسترسی ها:
در بررسی انجام شده به علت مسیر عبور قنات می توان شیب بندی باغ را اینگونه تجزیه و تحلیل کرد شب باغ از شرق به غرب امتداد دارد . همچنین آبیاری و درختان باغ نیز با این شیب بندی تامین می شده
تاریخچه بنا:
معمار بنای عمارت آن استاد علی اکبر آخوندی می باشد.
این باغ یکی از بنیاد ها و آبادانی های محمد تقی خان مشهور به خان بزرگ سرسلسله حاندان خوانین یزد و مرد مقتدر عصر خویش است . خان مذکور ابتدا قناتی به نام دولت آباد ایجاد کرد که ده فرسنگ دونباله آن بود. سپس از آب آن قنات باغ دولت آباد را به وجود آورد و در باغ مذکور چند دست عمارت (جز اصطبل و خانه خدم و حشم ) حوض ها و جدول های آب متعدد بنا کرد.
از ساختمان های ساخته شده در آن ، دیوانحانه و تالار آیینه ساختمانهای بهشت آیین مشهورتر است.
باغ دولت آباد پس از وفات محمد تقی خان رو به ویرانی رفت و گرچه در دوره های بعد بارها مورد مرمت قرار گرفته است و هیچگاه به روزگاران آبادانی و دلگشایی عهد خان بزرگ محمد تقی خان باز نگشت.
یکبار عبدالرضا خان امیر موید در عهد حکومت شاهزاده محمد ولی میرزا پسر فتحعلی شاه قاجار که حاکم یزد بود به نوسازی این باغ همت گماشت و بار دیگر در عهد حکومت شاهزاده سلطان حسین میرزا مهروف به جلال الدوله (پسر بزرگ مسعود میرزا معروف به ظلالسلطان چهارمین پسر ناصرالدین شاه قاجار سنه 1358 ه.ق ) این باغ مورد مرمت قرار گرفته است.و آخرین تعمیراتی که در این باغ انجام شده مربوط می شود به سال 61_1354 هجری شمشسی که دفتر فنی حفاظت آثار باستانی در یزدئ نسبت به بازسازی بادگیر بلند آن که تا نیمه فرو ریخته بود و همچنین مرمت دیگر قسمتهای آن اقدام می شود.
پس از انقلاب نیز چند سالی این مکان به عنوان دفتر فنی حفاظت آثار باستانی استان یزد مورد استفاده بوده است تا ی=سال 1361 و از این تاریخ تا کنون مدیریت این باغ و موقوفه آن توسط جناب آقای میرزا محمد علی معزالدینی که خود را پشت ششم مرحوم محمد تقی خان بزرگ می داند اداره می شود.
در مصاحبه ای که از مشارالیه صورت گرفته وی در مورد شجره نامه خود چنین اظهار نمود، بدین ترتیب که 1_ آقای میرزا محمد علی معزالدینی _متولی فعلی ) 2_ فرزند زین العابدین خان 3_ فرزند میرزا محمد علی خان 4_ فرزند آقا محمد حسین خان 5_ فرزند معز الدین محمد معروف به معز خان 6_ فرزند محمد تقی خان معروف به خان بزرگ الله و اعلم.
از سال 1348 تا 1364 وزارت فرهنگ و هنر ایرانی این باغ را از اداره اوقاف اجاره نموده و در اختیار دفتر حفاظت از آثار باستانی کشور قرار داد. پس از آن به دستور مرحوم آیت الله شهید صدوقی (جل الله مقامه ) و نظر شورای نگهبان این باغ در اختیار متولی موقوفه قرار داده شده است.
با توجه به تجارب کسب شده در دو دهه گذشته بر سر مشکلات مالکیت این بنا ، نکته حایز اهمیت این است که آـنچه قبل از همه این بحث ها اولویت دارد حفظ و احیای این بنای ارزشمند به هر شیوه ممکن است.
مولف جامع جعفری ذیل عنوان ( ذکر قنات مبارکه دولت آباد یزد و ایراد وقفنامه آن از منشءات عالم فوقانی آقای سید احمد اردکانی ....) و پس از عبارت پدازی های زیاد می نویسد:
( تخمیناً معادل پانصد درب باغ و مساوی دو هزار جریب زمین از آن شاداب است .... منبع و مظهر آن هر دو در بلوک مهریجرد است و ... و در ساخت نه فرسنگ زمین قمری به جهت آن آب حفر فرموده از بلوک مهریجرد و شهرت بنا فرموده ،از بلوک مهریجرد به حوالی ولایت کشانیدند و در حومه شهر به زراعت رسیدند و آسیایی در قریه محمد آباد چاهوک که واسطه میان مهریجرد و شهرت بنا فرموده ، از آن آب دایر ساختند ... با جمله قنات بنای مزبور بر چهار رشته قنات است..... رشته اول قنات مسمی به باقر آباد است که در اصل مرغابی بود و بعد از انتقال به نواب جنت ماب خان مغفور سعید آبی برروی کارش آمد..... رشته دوم قنات مسمی به مهدی آباد است ..... رشته سیم قنات مسمی به .... است .... رشته چهارم نصفه از قنات قدیمه بغداد است که منتقل به خود فرموده.... و این چهار رشته قنات را برروی هم مسمی به قنات دولت آباد ساخته از ساحت مهریجرد به عرصه حومه شهر چنانکه مسطور گشت جاری گردانیده و در موضع آبشاهی ربع از قنات دولت آباد را مفروز نموده و به اولاد فرخنده نهاد خود بخشیده اند و سه ربع دیگر را به حومه آورده ربعی از آن سه ربع را به ضمیمه باغ دولت آباد که نیز از ابنیه آن بزرگوار است با اراضی تابعه باغ مزبور وقف بر چهارده معصوم فرموده اند که متولی شرعی آن ( نام متولی را از نسخه خطی زدوده اند ) ... )
بررسی ساختاری بنای باغ دولت آباد
اجزای باغ دولت آباد:
این باغ دارای فضاهایی چون:عمارت هشتی و بادگیر ، عمارت بهشت آئین ، عمارت تالار آئینه ، عمارت سردر اصلی اصطبل و اشترخان ، عمارت سر در جنوبی و ... است.
گیاهان در باغ دولت آباد
باغ از ردیف‌‌كاری درختان مختلف برخوردار است كه عمده‌ترین آنها را سرو و كاج تشكیل می‌دهد. درختان مثمر باغ شامل انگور و انار است كه داخل كرتها كاشته شده‌اند. در این باغ بوته‌های گل سرخ نیز به فراوانی یافت می‌گردد كه به صورت ردیفی كاشته شده‌اند. در طراحی بـاغ ایرانـی (دولــت آبـاد) ، معمـار(معمـاران) همواره بدنبال تعریف یـک راستای قوی است حتی زمانی که از دو راستای عمود بر هم استفاده می کند باز هم یکی را بر دیگری ترجیح می دهد، که این همان تعریف کننده فضایی باغ است ، بطوریکه در باغ دولت آباد به شکل هر چه قویتر رخ می نمایاند و (با کمک دیگر عناصر طراحی) فضای باغ را بسیار بزرگتر و با صفاتر به نمایش می گزارد .


جزئیات تزئینی
بناهای این باغ دارای تزئینات بسیار زیبایی از قبیل آجر کاری
کاربندی و یزدی بندی های زیبا در سقف عمارت اندرونی اثر
استاد حاجی علی اكبر آخوند است كه با سیم گل و دمگیری گچی به طرزی بسیار ماهرانه اجرا شده است.




مطلب: باطنی
عکس:خاطره

عکس ها به حجم 900کیلوبایت
کد:
http://www.2shared.com/fadmin/11705958/a9d2a36c/Full_page_fax_print.rar.html
 

فهم

عضو جدید
باغ شازده (شاهزاده)

باغ شازده (شاهزاده)

باغ شازده (شاهزاده)
یکی از زیباترین باغ‌های تاریخی ایران محسوب می‌شود. این باغ در حدود ۴ کیلومتری شهر ماهان و در دامنه کوه‌های تیگران واقع شده و مربوط به اواخر دوره قاجاریه می‌باشد.
این باغ به دستور عبدالحمید میرزا ناصرالدوله حاکم کرمان طی یازده سال حکمرانی وی (١٢٩٨ ه . ق تا ١٣٠٩ ه. ق) ساخته شد و با مرگ وی نیز بنای آن نیمه تمام رها شد. گفته می‌شود وقتی خبر مرگ ناگهانی حاکم را به ماهان می‌برند، بنّایی که مشغول تکمیل سردر ساختمان بود تغار گچی را که در دست داشته محکم به دیوار کوبیده و کار را رها کرده و فرار نموده است. به همین علت جاهای خالی کاشی‌ها را بر سردر ورودی می‌توان دید. تاریخ بنای باغ ۱۲۷۶ خورشیدی است.
این باغ از نمونه باغ تخت های ایرانی است و در زمینی مستطیلی شکل به مساحت پنج و نیم هکتار بنا شده و دارای سردر ورودی بسیار زیبایی است. بناهای باغ عبارتند از كوشك اصلی يعنی سكونتگاه دائمی و يا فصل مالك كه در انتهای فوقانی باغ قرار دارد. سردر خانه در مدخل باغ به صورت بنايی خطی جبهه ورودی باغ را اشغال كرده و در دو طبقه بنا گرديده است. طبقه فوقانی دارای اطاق‌هايی است كه برای زندگی و پذيرايی پيش بينی شده‌اند. ساير بناهای خدماتی باغ از حصار اصلی استفاده نموده و به صورت ديواری مركب بناهای مختلف خدماتی را در نقاط مناسب در خود جا داده است [۱]. این باغ علاوه بر سردر، شامل عمارت شاه‌نشین و حمام نیز می‌باشد. در حال حاظر قسمت شاه‌نشین، به یک رستوران تبدیل شده و توسط بخش خصوصی اداره می‌شود.
در این باغ درختان میوه متنوعی به چشم می‌خورند و در جلوی عمارت هم حوض‌ها و فواره‌ها آب‌نمای زیبایی را تشکیل داده‌اند. منبع آب باغ رودخانه کوچک تیگران است. مسعودی بنای این باغ را از جنبه‌های مختلف معماری و نقش آب در آن بررسی کرده است
هر ساله گردشگران از این باغ زیبای ایرانی بازدید می‌کنند و از زیبایی و طراوت آن لذت می‌برند.
http://fa.wikipedia.org/wiki/
 

mlarchitect

کاربر فعال
باغ دولت آباد

باغ دولت آباد

عکس باغ دولت آباد از اردوی ما به یزد...
 

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نام مقاله : علل پيدايش باغ هاي تاريخي ايران

نویسنده :

حشمت الله متدین

چكيده :
در سرزمين پهناور ايران باغ هايي وجود دارند كه از نقطه نظر هنر و معماري نمونه هاي با ارزشي تلقي شده و باعث ترويج هنر باغ سازيايراني در ديگر سرزمين ها و به خصوص سرزمين هاي اسلامي شده اند.
بسياري از كتب در خصوص باغ هاي رسمي ايران نوشته ها و توصيفاتيرا به رشته تحرير درآورده اند. اما در لابه لاي كتب و مقالات ارايه شدهكمتر به چرايي پديد آمدن اين باغ ها كه اغلب در اقليم گرم و خشكايران به وجود آمده، توجه شده است. آيا تنها دليل ساخت اين باغ هاي زيبا، گريز از گرماي طاق تفرسا بوده و يا اينكه بايد به دنبال دلايل ديگري بود. سؤال اصلي اين تحقيق علل ايجاد باغ هاي تاريخي ايران است. آيا باغ ها سمبل تفكر دوران خويشند؟ آيا دستور ايجاد باغ ها علل متفاوت دارد؟ سعي در
دسته بندي علل پيدايش اين نمونه ها از طريق كنكاش در متون قديم و جديد ضمن پيدا نمودن نقاط كور موجوديت، گامي هرچند كوچك جهت شناخت سير تحول هنر باغ سازي اين خطه مي باشد. با مطالعه انجام شده بايستي اذعان نمود كه همواره روحيه
سلاطين و امرا در ايجاد اين باغ ها به عنوان انديشه دوران تأثير بسزائي داشته است. اما در ميان مجموعه عوامل شكل دهنده باغ ها عللي همچون ثمره داشتن و ايجاد چشم اندازهاي زيبا را مي توان از علل عمومي و بعضاً مشترك در بسياري از باغ هاي
تاريخي دانست. در حالي كه به تبع سلايق هر دوره بعضي مواقع دليل اصلي ايجاد باغ عاملي مذهبي، گاهي تفريحي و در بسياري مواقع علتي سياسي –حكومتي داشته است.
 

پیوست ها

  • bagh.irani.motedayen.pdf
    214.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش توسط مدیر:

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
چکیده:
آمریکا کشوری با عقاید آرمان گرایانه ترکیبی است از فرهنگ های مختلف. این کشور نوپا و پیشرو در دوران مدرن، فرزند اروپا است اروپائیان که به دنبال بازارهای جهانی برای کالاهایشان بودند درآمریکا مستقر شدند.
از آنجایی که مهاجران در کشوری جدید سعی بر خلق دوباره آنچه برای آنها آشنا باشد دارند طرح باغ در آمریکا غالباً از مجموعه ای از مفاهیم برگرفته از سایر فرهنگ ها می باشد. تنوع فرهنگ ها در ترکیب با شرایط جوی گوناگون و پستی و بلندی های زمین سبب ایجاد تزئینات مختلف مناظر گردید.

مقدمه:

بررسی منظر آمریکا از آن رو حائز اهمیت است که این کشور در دوره مدرن از قطب های تاثیرگذار جهان به حساب می آید و به ویژه در معماری منظر که اهمیت منظر آمریکا تا بدان جاست که این کشور رابانی و موسس رشته معماری منظر می دانند و شروع رسمی حرفه معماری منظر را به فردریک المستد نسبت می دهند. وی نهضت پارک (park movement) را در آمریکا پایه گذاری کرد.

کلید واژه ها:
فردریک المستد، پارک های شهری، منظر مدرن آمریکا
اگرچه باغبانی منظر در آمریکا برای نسلهای متعدد انجام می شد اما در سال 1841 میلادی کتاب "آندروجکسون داونین"به نام "رساله ای در باب نظریه و اجرای باغبانی منظر سازش یافته با آمریکای شمالی" اولین و مهمترین کتاب در مورد طراحی منظر بود که در آمریکا انتشار یافت. از ویژگی های مناظر داونین خطوط مواج و تقلید نقاشی وار از طبیعت بود کارهای وی در انگلستان مورد پسند همفری رپتون وجان کلادیوس لودان قرار گرفت. پس از وی فریدریک المستد برجسته ترین معمار منظر در آمریکا شمرده می شد. (طراحی کاشت منظر :47)
فردریک لاالمستد Frederick Law Olmsted پایه گذار و بنیانگذار طراحی پارک های شهری آمریکاست. وی آشنایی با گیاهان و علم گیاهشناسی را به طور تجربی فرا گرفت زیرا از یک خانواده کشاورز بود. سفرش به انگلستان و بازدید از باغهای انگلیسی ایده هایی را برای ایجاد پارکی بزرگ در نیویورک را در ذهن او ایجاد می کند. ایده ایجاد یک چنین پارکی بر اساس نیاز جامعه آن روز به فضای عمومی نه برای تفریح بلکه برای بالا بردن سطح بهداشت عمومی و برقراری عدالت اجتماعی مردم لازم بود و المستد با اعتقاد به این قضیه در سال 1858،Central Park New York را بر پایه آرمانهای خویش احداث نمود.

المستد اعتقاد داشت تغییر فیزیکی منظر تنشهای اجتماعی را کاهش می دهد.
بعد از طراحی این پارک ایده وارد کردن طبیعت به درون شهر در آمریکا شکل تازه ای به خود می گیرد. وی خود را نمونه کامل آمریکایی دموکراتیک می دانست. او بر موارد اجتماعی اخلاقی مانند لحاظ کردن شیر فروشی در طرح سنترال پارک برای مادران فقیر جهت تغذیه کودکانشان با شیر بهداشتی تمرکز کرد و همچنین در طرح قبرستان مانتین ویو در کالیفرنیا وی طرح زمین های دفن را ادغام کرد و درنتیجه مردمی با اعتقادات مختلف می توانستند با یکدیگر سوگواری کنند.
حساسیت او به محیط موجب حفاظت از طبیعت بکر آمریکا در پارکهای ملی یو اسمیت و یلواستون شد. او کمی پیش از مرگش در سال 1903مدرسه جنگلداری را در ملک بیلتمور واقع در شمال کالیفرنیا طرح ریزی کرد.
المستد پس از طراحی پارک مرکزی نیویورک برای انجام پروژه های دیگر به امریکای شمالی می رود. وی ایده های نو وتازه ای را به حیطه طراحی منظر معرفی می کند از آن جمله میتوان به سیستم های سبز راه ها (Parkways) اشاره کرد.
(.wikipedia.org)

پارک وی:
هدف اصلی پارک وی ها حفظ عناصر طبیعی موجود در شهرها و اتصال و برقراری رابطه بین آنها بوده است.
پروفسور هابارد در نشریه شهرسازی دانشگاه هاروارد پارک وی را اینگونه معنا می کند:
"پارک وی جاده ای است که در دو جانب آن باغ احداث شده باشد بنابراین از پارک وی اساساً برای عبور و مرور استفاده می شود اما این عبور و مرور بیشتر و یا منحصراً به منظور گردش و سیاحت است."
در پارک وی اصل بر این است که جریان پیوسته عبور و مرور متوقف نشود از این رو هیچ جاده فرعی به پارک وی راه نمی یابد و حتی ورود مستقیم به پارک وی از املاک مجاور آن ممنوع است. در سنترال پارک نیویورک المستد برای عبور پیاده روندگان پلی از سنگ بر جاده ای که مخصوص وسایل نقلیه است بنا نهاد که این پل مراحل نخستین پارک وی را مجسم می دارد.
شاید به نظر برسد پارک وی ها همان اتوبان های اروپا هستند اما پارک وی جاده ای است برای تفرج خاطر انسان که به زیبایی و لطف مطابق پست و بلند طبیعی زمین ادامه می یابد و جزئی از مناظر طبیعی می شود چندان که تمیز آن از مناظر طبیعی ممکن نیست. (کتاب فضا، زمان، معماری : 644).

نکته حائز اهمیت درباره کارهای المستد عدم پیروی از الگویی مشخص است. وی معتقد بود که زندگی شهری خسته کننده و کسل کننده شده است و بشر نیاز به تفرجگاههایی در داخل و خارج شهر دارد که در این تفرجگاه ها ارتباط با طبیعت اهمیت پیدا می کند.
در کارهای المستد نه اشرافیت باروک و نه مقیاس های بزرگ رمانتیک وجود ندارد در کارهای وی الگوهای سلطه و مونومانتالیست دیده نمی شود و مجسمه هایی که وجود دارد نیز در مقیاس مردم و شهری است. (جزوه لادن اعتضادی - سال1387)

در اواخر کار المستد با هجوم بسیار زیاد مهاجران جمعیت آمریکا افزایش یافته و شرایط زندگی برای بسیاری از مردم بدتر شد و عقیده حفظ کشور از طریق فرهنگ و معماری شکل گرفت این درک جدید سبب تغییر مسیر معماری و معماری منظر شد و معماری منظر آمریکا را به طرف کلاسیک گرایی سوق داد. معماران منظر در این دوره اعتقاد داشتند که سابقه تاریخی و استفاده از اصول تناسب و تقارن می تواند سبب عظمت بخشی به سبک ملی آمریکایی شود. در جستجوی نمادهایی جهت بالا بردن آگاهی، این کشور جوان در مورد زیبایی شناسی معماران از فرمهای کلاسیک استفاده کردند. آنها طراحی قصر های فرانسوی خانه های بزرگ و مجلل تیودور و ویلاهای ایتالیایی را آغاز کردند این تغییر جهت گیری جدیدی را در طراحی منظر ایجاد کرد ترکیبات رسمی محورهای تقارن و محور عرضی و تصویرسازی ذهنی برگرفته از منابع کلاسیک ظاهر شدند. این تغییر سبب ایجاد کشمکش و تضاد در این حرفه شد. یک عده از افراد این حرفه از فلسفه داونین پیروی می کردند و احساس کردند که منظره چشم انداز طبیعی بخش ساده تر و با شکوه تر طبیعت را نشان می دهد. این طراحان بر مناظر ساده و روستایی تاکید داشتند و گروهی دیگر از منظری با ترکیباتی که به طور رسمی سازماندهی شده باشد دفاع می کردند.
معماری منظر مدرن در آمریکا: (1940-1970میلادی)

ایده آل های کلاسیک بعدها توسط سه دانشجوی جوان معماری منظر به نام های "گرت اکبو" و "دان کلی" و "جیمز رز" رد شدند. در سال 1930 این دانشجویان هاروارد خواستار جستجوی ایده های متداول در هنر مدرن به خصوص در نقاشی بودند. آنها معتقد بودند که معماری منظر باید:
1. با سایت سازگار باشد.
2. نیازهای کارفرما را برآورده سازد.
3. مشکلات محیطی و اجتماعی را برطرف کند.

تلاش و کار معمار منظر کالیفرنیایی توماس چرچ فارغ التحصیل پیشین دانشگاه هاروارد نیز تاثیرات زیادی در معماری منظر مدرن آمریکا داشت. کارهای چرچ اهداف کلاسیک را با نظریه های جدید فضای مدرن ترکیب می کرد. مارک تریب این 4 معمار منظر را با عبارات مدل و معیاری برای قضاوت در مورد طراحی مدرن منظر آمریکا توصیف کرده است. (طراحی کاشت منظر : 47)
جین براون در کتاب باغ مدرن که درسال 2000 به چاپ رسید به این نکته اشاره می کند: باغ سازی مدرن در آمریکا جایگاه ویژه ای به دست آورد تا حدی که به عنوان روشی نو در معماری منظر مدرن مطرح شد و دوباره در دهه 1950 به اروپا صادر گردید. (معماری ایران - 12، فیضی، محسن، مینیمالیسم)
جهت پذیرفتن نوگرایی به طور کامل معماران منظر خواستار توسعه ادبیات طراحی جدیدی بر اساس مفاهیم نو ظهور فضا و فرم الهام گرفته از هنر مدرن بودند.

اصول معماری مدرن آمریکا عبارت است از:
اجتناب از طراحی پلان متقارن محور و فرمهای هندسی ساده
فرم ها نامنظم و طبیعی - حرکت در طرح
حساسیت به سایت
توسعه مصالح جدید طرح

نتیجه گیری:

منظر به مثابه نوعي هنر، به زندگي تعلق دارد. هدف آن نيز عبارت است از فراهم آوردن مكان‌ هايي كه زندگي بتواند در آن «به وقوع پيوندد».
«طراحي براي زندگي» به واقع می تواند ذهنیت معماران منظر آمریکایی را نشان دهد. در معماری منظر آمریکا فضاهایی خلق شد که در آن از رسمیت و اشرافی گرایی دوران کلاسیک و باروک خبری نبود. فضاهایی که بر روی عموم گشوده گشتند و برای تمام انسانها به عنوان شهروند ارزش گذاشتند. طبیعت را وارد شهر و با زندگی عجین نمودند سلسله مراتب را بر هم زدند و رهایی و سیالیت فضا را جایگزین آن نمودند.

منابع:

قبادیان، وحید. مبانی و مفاهیم معماری معاصر غرب
منصوري، سيد امير. (1383). "درآمدي بر شناخت معماري منظر". فصلنامه باغ نظر، شماره 2.
فیضی،محسن،مینیمالیسم گرایش هنرمندانه به معماری منظر.فصلنامه معماری ایران، شماره 12
گیدئون، زیگفرید، فضا زمان و معماری، ترجمه منوچهر مزینی
ترنر، تام. "باغ های انتزاعی، باغ های پساانتزاعی" ترجمه حمید یزدانی. مجله آبادی. شماره 51
لشچینسکی، طراحی کاشت منظر، ترجمه محسن کافی
اعتضادی، لادن. جزوه سال1387
manzar.ws/394.aspx
manzar.ws/141.aspx
/en.wikipedia.org/wiki/Fredrick-olmsted
.sfgate.com/cgi-bin/article.cgi
منبع مقاله :نشریه اینترنتی معماری منظر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

marali_64

عضو جدید
اصول بنيادي طراحي باغ
 

پیوست ها

  • اصول بنيادي طراحي باغ.doc
    126 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش توسط مدیر:

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
باغ فین - کاشان

باغ فین - کاشان

باغ فین - کاشان




بنای اولیه باغ فین کاشان به قبل از اسلام بر می گرددو با تمدن 7000هزار ساله شهر قدیمی سیلک پیوندی دیرینه داردو از آب چشمه سلیمانیه مشروب می شود که منسوب به حضرت سلیمان نبی است .




باغ فین کاشان نمونه ستودنی باغ های اصیل ایرانی می باشد که تمام مشخصات و جنبه های مختلف باغ های ایرانی در آن جمع شده است. قرینه سازی محور باغ، خیابان ها و نهرهای متعدد با کفپوش های آبی رنگ و فواره های تعبیه شده که صدای آب را در فضای باغ و ایوان ها می پراکند به این باغ جلوه خاصی داده است.




این باغ نمونه ای از کاخهای عهد صفوی است که در دوره زندیه و قاجاریه بنا هایی به آن افزوده شده. طراحی نهرها و نحوه گردش آب در خیابان های باغ و فواره های فیروزه ای رنگ، منصوب به غیاث الدین جمشید کاشانی، ریاضی دان قرن 9 هجری است.
باغ شاه فین به واسطه وجود چشمه سلیمانی کثرت درختان نهرها و حوضهای متعدد و عمارات با شکوه در اعداد زیباترین باغات قدیمی ایران محسوب می‌شود.بنای اولیه این باغ به قبل از اسلام بر می گرددو با تمدن 7000هزار ساله شهر قدیمی سیلک پیوندی دیرینه داردو از آب چشمه سلیمانیه مشروب می شود که منسوب به حضرت سلیمان نبی است.. این باغ نمونه ای از کاخهای عهد صفوی است و در دوره زندیه و قاجاریه الحاقاتی به آن افزوده شد.طراحی نهرها و نحوه گردش آب در خیابانهای باغ و فواره های فیروزه ای رنگ منصوب به غیاث الدین جمشید کاشانی ریاضی دان قرن 9 هجری است.یعقوب لیث صفاری در سال265 هجری قمری در اینجا اردو زده است وشاه اسماعیل صفوی به سال 909 هجری در این باغ مراسم تاج گذاری خود را جشن گرفت . رضا عباسی نقاش مشهور عهد صفوی هنر خوشنویسی خود را نخستین بار بر در و دیوار این باغ آزمود در حمله افغان این باغ آسیب فراوان دید و ناصر الدین شاه آن را مرمت کرد .




میرزا تقی خان امیر کبیر در بازگشت از سفر اصفهان چند روزی در این باغ اقامت کرد ، شاید امیر هرگز تصور نمی کرد که زندگانیش در همین جا ، درست در ضلع چپ محوطه ی باغ در حمام عهد صفوی با رگهای بریده وسریع فرو افتاده، به پایان خواهد رسید. هنوز هم مردم ایران این باغ را به آن حادثه ناگوار بیشتر پیوند می دهند تا به این همه زیبایی و شوکت ماندگار .




شتر گلوی شاه عباسی که از آثار دوره صفوی است به صورت بنای دو طبقه‌ای در وسط باغ واقع شده است و در وسط آن حوض کاشیکاری زیبایی وجود دارد. دیوار این بنای زیبا را با نقاشیهای جالب متشکل از دورنمای شکارگاه و تصاویری از شاهزادگان زینت داده‌اند. بنای دیگر باغ فین شترگلوی فتحعلی شاه است که در سال 1221 هجری ساخته شده است. عمارت کریم خانی و حمام معروف فین از بناهای دیگر این مجموعه زیبا هستند. سکوت و هم انگیز حمام مظلومیت بزرگمرد ایران امیر کبیر و قساوت وخیانت مستبدین و ظالمان را تداعی می‌کند در قسمتی از باغ عمارت بزرگ موزه ساخته شده است و از دو قسمت اصلی باستان شناسی و مردم شناسی و بخش کوچکی که اختصاص به هنرهای سنتی دارد تشکیل شده است .








http://www.www.www.iran-eng.ir/../../../images/gardeshgari/fin/f3.jpghttp://www.www.www.iran-eng.ir/../../../images/gardeshgari/fin/f3.jpg
http://www.www.www.iran-eng.ir/../../../images/gardeshgari/fin/f4.jpghttp://www.www.www.iran-eng.ir/../../../images/gardeshgari/fin/f3.jpg​

http://www.cafedexign.com/showthread.php?t=2997

 

yasi

عضو جدید
باغ های ایرانی

باغ های ایرانی

الگوهای باغهای ایرانی :
الگوی 1 : کوشک ( باغ فین کاشان )
- ساختمان کوشک دارای الگوی فضای میانی می باشد.
- ورودی باغ بر روی محور اصلی مقابل کوشک قرار می گیرد


الگوی 2 : کوشک باغ ( باغ شاهزاده کرمان )
- کوشک در یک سوم میانی قرار می گیرد ، به این صورت که اگر طول مستطیل را به سه قسمت تقسیم کنیم ، کوشک در تقاطع یکی از یک سوم قرار می گیرد


الگوی 3 : باغ ( باغ دولت آباد یزد )


ویژگی باغها :
1- دیوار محصور دورشان دارند => درونگرا بودن
2- هندسی بودن ساماندهی فضایی آن => باغها همه هندسی هستند – باغ ایرانی هندسی است ، حتی درختهای آن ، برخلاف باغهای ژاپنی و چینی که الگوی باغ را از خود باغ گرفته اند.
3- وجود سر در بصورت ساختمان => المانهای ورودی : پیش خان – پیش طاق – آستانه یا پای در – پِلَنگ ( درگاه میان یک دیوار ستبر ، از آستانه تا پایان پهنای دیوار ) –دالان درون باغ – در اغلب باغها ساختمانهای ورودی 2 طبقه هستند
4- دارای برج
5- شبکه خیابان بندی راست
6- شبکه آب نماها و آبیاری راست
7- ساختمان کانونی ( کاخ ، کوشک ، کلاه فرنگی و ... )
8- باغچه های چهارپهلو پر از درختان و گلها

نقشه های باغهای ایرانی :
۱- باغهای تخت و کم شیب => باغ فین کاشان ، باغ دولت آباد یزد
2- باغهای شیبدار و سکوبندی شده => باغ تخت شیراز
3- باغهای ساخته شده بر روی زمینهای دارای پستی و بلندی و کمتر دست خورده => باغ عباس آباد بهشهر


تقسیم بندی باغها در جهان:
1- باغ هندسی : آمیختگی اندامها ، بخش بندی و آراستگی کالبد آن ، چهار چوبی هندسی دارد و برگرفته از سازمان هندسی می باشد => خطوط راست ، گوشه های راست ، اندازه های پیراسته ، راسته راهنما ، دیدهای ویژه ، شبکه بسامان آب و آبیاری => باغهای ایرانی و هندی
2- باغ دورنمایی ( ضد هندسی ) : آمیخته ای از اندامهای چشم نواز با کالبدی آزاد => نرمش خطوط ، راه های اریب ، گوناگونی رویه ها ( گوناگونی سطوح ) ، پرهیز از راسته سازی => باغهای ژاپنی و چینی
3- باغ هندسی - دورنمایی : آمیخته ای از نوع اول و دوم => باغهای فرانسه و انگلیس

ویژگیهای کلی باغ:
- در باغها 4 عنصر مرتبط با آب داریم : 1- جوی ها 2- آب نماها ( در مقاطع جوی ها ) 3- آبفشان یا فواره 4- آبشار یا آبشره
- همه کوشک های دو طبقه هستند
- باغ ایرانی ، باغ پرسپکتیو یک نقطه ای است
- باغ ماهان کرمان شاهکار بازی با آب است ، شیب آن از باغ فین و دولت آباد بیشتر است
- آب و حرکت عناصر اصلی باغسازی هستند
- تَریشه : گذرگاه های باغها
- کهن ترین باغ ایرانی باغ پاسارگاد ( باغ کوروش ) می باشد


منبع : وبلاگ مهرازی


 

marali_64

عضو جدید
واژه شناسی باغ ایرانی 1 :
واژة پارادئزا از دو جزء تشکیل شده است:
جزء اول Pairi به معناي پيرامون و ديگري Daeza به معناي انباشتن و ديوار كشيدن، كه بر روي هم به معناي درختكاري وگلكاري پيرامون ساختمان مي‌باشد. نام ديگر اين فضاي سبز "باغ" است، واژه‌اي فارسيكه در زبان پهلوي نيز به همين شكل Bagh بهكار برده شده است.

باغ ایرانی حاصل تعامل زیبای بین انسان ایرانی و طبیعت پیرامون است؛ در باغ ایرانیعناصر طبیعی باغ به نحوی فرحبخش و چشم نواز در کنار عناصر انسان ساخت به نظم درآمدهاست. تعاریف مختلفی در باب باغ ایرانی و واژه های مرتبط با باغ وجود دارد؛ سلسلهمباحث واژه شناسی باغ ایرانی تعاریف و دیدگاه های مختلف را در مورد این پدیدهمنظرسازی بازگو می کند:
در دورة هخامنشيان و پس از آن در سرتاسر سرزمين ايران، تعدادبي‌شماري باغ‌هاي بزرگ و باشكوه وجود داشته، چنانكه گزنفون چندين بار به آنها اشارهنموده است. اين‌گونه باغ‌ها كه در يونان آن زمان وجود نداشت، با همان واژه‌ فارسيدر آن سرزمین به كار رفت. اين واژه در زبان يوناني Paradeisos و در زبان انگليسي به صورت Paradise بهمعني بهشت به كار برده مي‌شود.

بنابه گفته گزنفون، چهار قرن و نيم پيش از ميلاد، در ليسريا باغيزيبا و بزرگ مي‌بوده كه بنام (پاراديس) خوانده مي‌شده است. باغ‌هاي معلق بابل نيزكه به وسيله بخت‌النصر و به خاطر همسر ايراني وي، دختر فرمانرواي ماد، احداثشده‌اند بر طبق همان اصول طرح پاراديس ايجاد گرديده، به طوري كه از نظمي خاص والگويي مناسب برخوردار و تا زمان اسكندر هم برجاي ماندهبوده‌اند.
واژة پارادئزادر اوستا دو بار به كار برده شده و از دو جزء تشکیل شده است: جزء اول Pairi به معناي پيرامون و ديگري Daeza به معناي انباشتن و ديوار كشيدن، كه بر روي هم به معناي درختكاري وگلكاري پيرامون ساختمان مي‌باشد. نام ديگر اين فضاي سبز "باغ" است، واژه‌اي فارسيكه در زبان پهلوي نيز به همين شكل Bagh به كاربرده شده است.

علي‌اكبردهخدا دربارة واژه پرديس مي‌نويسد: پرديس لغتي است مأخوذ از زبان مادي (پارادئزا) به معني باغ و بستان و از همين لغت است پاليز فارسي و فردوسعربی.
در فرهنگناظم‌الاطباء نيز باغ چنين تعريف شده است: محوطه‌اي كه نوعاً محصور است و در آن گلو رياحين و اشجار مثمر و سبزي آلات و جز آنها غرس و زراعت ميكنند.
در كتاب فارسنامهابن‌بلخي كه بين سال هاي پانصد تا پانصد و ده هجري تأليف شده است، سلسله‌هاي پيش ازاسلام را بنا به روايت قديم به چهار سلسله به نام پيشواديان، كيانيان، اشكانيان وساسانيان برشمرده است، مؤلف اين كتاب، (منوچهر پسر ميشخوريار) را كه هفتمين پادشاهپيشدادي است نخستين كسي مي‌داند كه در جهان به احداث باغ و بستان پرداخته ومي‌نويسد: آثار او آن است كه اول كسي كه باغ ساخت او بود و رياحين گوناگون كي بركوهسارها و دشت‌ها رسته بود جمع كرد و بكشت و فرمود تا چهار ديوار گرد آن دركشيدندو آن را بوستان نام كرده يعني معدن بوي ها.

يعقوب دانش دوست تعريف تا اندازه زيادي فراگير دررابطه با (باغ) دارد: باغ جايگاهي است براي استفاده انسان كه حاصل تركيب عناصرمعماري، درخت‌كاري، گل‌كاري تزئيني و جلوه آب بوده و در رابطه با سليقه و فرهنگمردم و شرايط اقليمي هر سرزمين شكل گرفته است.
تعاريف گوناگوني از باغ ايراني در عصر حاضر وجوددارد كه هر يك ديد خاصي در مورد باغ داشته‌اند. مرحوم دكتر محمدكريم پیرنيا، باغايراني را پيوند فرخندة زيبايي و سودمندي مي‌نامد.
در فرهنگ فارسي امروز، تأليف غلامحسين صدري‌افشار باغ چنين تعريف شده است: زمين داراي حدودي اختياري كه در آن درختان ميوه ياگل كاشته شده است و يا خانه‌اي كه داراي حياط وسيع پرگل و درختاست.

مرحوم لطيفابوالقاسمي نيز تعاريف متعددي از باغ را ارائه نموده است: باغ طبيعتي است برخاستهاز ذهن و پرداخته به دست انسان، فضاي خرم و رنگيني است، آراسته و پيراسته و تابعشرايط محيط كه در شكليابي آن ذوق، سليقه، مهارت، فرهنگ و تصميم انسان نقش اساسيدارد ...؛ تعريف ديگر وي از باغ ايراني چنين است: باغ ايراني از تركيب ساده وموزون، رابطة صحيح و استوار، سلسله مراتب حساب شده، منطق عقلائي، نظام هندسي مشخص،آسه‌بندي‌هاي منظم، خطوط عمود برهم، تخت كرت‌هاي چهارضلعي، تقسيمات متعادل، گذرگاههاي مستقيم با هدف كه به گاه نياز با گشادگي فضايي مي‌آميزند، شبكه مترنم جهت‌دارآب كه در فضاهاي باز و پوشيده وسعت يافته و به چهرة آسمان و آسمانه لبخند شادمانهمي‌‌زنند، تشكيل يافته است. وي باغ ايراني را اثر هنري زيبا، چند منظوره و عملكرديمي‌داند.

واژه شناسی باغ ایرانی 2 :
مفهوم معمارانه باغ بازتاب حس مكان يا مكانيت است؛ باغ فضایي متعينبه شمار مي‎رود كهتصوير كل كيهان را در خود به قاب مي‎گيرد.
باغ قطعاًواژه‎اي فارسي است كه درپهلوي و سغدي نيز به همينشكلBagh بهكاربردهمي‎شود. برخي باغ را مشترك درفارسي و تازي مي‎دانند و بعضي نيز برآنند كه اين واژه در اصل تازي بوده وجمعآن را “بيغان” مي‎آورند، حال آنكه اين واژهقطعاً فارسي است و از فارسي بهديگرزبان ها رفته است. ايراني ها از قديم الايام به ساختن باغ ها و باغچه درحياط ها و دور وبر بناها علاقه خاصيداشته‎‎اند.
برخیاز محققین بر این اعتقادند که خاطره ميهن اصلي و خاستگاه قومآريامنشأ اين علاقه بودهاست. آنها باغچه هايي را كه در اطراف بنا مي‎ساختند “ پهاره دئسه ” مي‎ناميدند كهبه معناي پيرامون دژ يا “ديس” بود. “ديس” يعني بنا وكسي را كهديس مي‎ساخت “ديسا”يعني بنا مي‎ناميدند. فرمانروايان شهرهاي داخلايران يا شهرهاي قلمرو شاهنشاهي ايران در خارج،همه ملزم به ساختن چنينباغچه‎هاييبوده‎اند. مثلاً يكي از اين “په ارهدئسه‎ها ” يا پرديس ها در تختجمشيد بود كه خشايارشاه در هنگام برشمردن نامبناهايي كه ساخته، از آن يادكرده است. واژه پرديس به معناي بهشت در زبان عربي به فردوس تبديلشده است.

برخی نیز باغ راتلاش در بازسازی بهشت آرمانی می دانند. خود بهشت يا “ وهشت ” به معناي بهترين زندگياست واين بهشت به شكل باغيسرسبز و خرم و زيبا مجسم مي‎شده است. براي اين مفهومواژه‎هاي جنت،فردوس، بهشت يا رضوان نیز به كار مي رود. در فارسي قديم واژهپاليزهم به همين معنا بودهاست. چنانكه فردوسي گفته است:‌ “وز آنجا به پاليز بنهادروي”. در بهشت كوثر هست و درختان و گل ها وجويبارها، و در باغ نيز آب روان خوشو گل هاي زيبا و درخت هايي كه مي توان در سايه آنها آرميد و اين همهمحصور درديواري كه مانع ورودجهنميان به آن شود.

برخیریشه باغ را در سفارشات دینی ایرانیان جستجو می کنند؛ آيين و كيش قديم ايرانيانبهكشاورزي و باغ سازي اهميتخاصي داده و آن را ستايش نموده است، چنانكه در ونديداد (فرگرد سوم- فقره 33) مي خوانيم كه زرتشت به اهورامي‎گويد: “اي آفريننده جهانمادي، چهارمين كسي كه زمين را به منتهي درجه وجدآورد كيست؟” اهورامزدا پاسخمي‎دهد:‌ “ آنكس كه بيشترين مقدار گندم كشت كند و بيشترين سبزي ها بكارد وبيشترين درخت ها بنشاند. كسي كه زمين خشك را آبدهد و زمين خيس (باتلاق) را بخشكاند و زير کشت برد.” در كتاب فارسنامه ابن بلخي كهبين سال هاي پانصد تاپانصد وده هجري قمري تأليف شده سلسله‎هاي پيش ازاسلام را بنا به روايت قديمچهار سلسله بنام پيشداديان، كيانيان، اشكانيان و ساسانيان برشمردهاست. مؤلفاين كتاب منوچهرپسر ميشخوريار را كه هفتمين پادشاه پيشدادي است نخستين كسيمي‎داند كه درجهان به احداث باغ و بوستان پرداخته و مي‎نويسد:
“ آثار اوآن است كي اول كسي كهباغ ساخت او بود و رياحين گوناگون كي بر كوهسارها و دشتها رسته بود جمع كرد و بكشتو فرمود تا چهار ديوار گرد آن در كشيدند و آن رابوستان نام كرد، يعني معدن بويها.”
مفهوم معمارانه باغ بازتاب حس مكان يا مكانيتاست؛ باغ فضایي متعين بهشمارمي‎رود كه تصوير كل كيهان را در خود به قابمي‎گيرد. اين مفهوم كهپرورنده انتظام و هماهنگي استمي‎تواند از راه عدد،‌ هندسه، رنگ و مادهبهحيطه حواس درآيد، در عينحال نظر عقل را به ذات، به ساحت باطني مستقر درفضاي مثبت معطوف دارد.
باغ، در حد مظهري از صورت مركزگريز عالم كبير يا ظاهر، و حياط، در حد مظهري ازصورت مركز گراي عالم صغير ياباطن، جنبه‎هايي ازمكان به شمار مي‎آيند كهمتقابلاً مكمل و در نتيجه كاملكننده يكديگرند.
نویسنده مقاله : وحید حیدرنتاج
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

lady -memar

عضو جدید
آشنايي با باغ قدمگاه نيشابور

آشنايي با باغ قدمگاه نيشابور

آشنايي با باغ قدمگاه نيشابور
اين باغ در بستري كوهستاني و در دامنه جنوب كوه بينالود و رو به دشت نيشابور واقع شده است. اين باغ از سمت جنوب به جاده نيشابور - مشهد اتصال مي‎يابد.
از نيشابور حدود 24 كيلومتر و از مشهد حدود 100 كيلومتر فاصله دارد. اين مكان به عنوان مكاني مقدس از سابقه طولاني برخوردار است. اين باغ را زماني به شاپور كسري و زماني به حضرت علي(ع) و سپس به حضرت رضا (ع) نسبت داده‎اند. وجه تسميه باغ با توجه به وجود سنگي سياه است كه جاي دو پا بر آن نقش بسته است.
مي‎گويند سال 200 هـ . ق حضرت رضا (علیه السلام ) كه از مدينه عازم مرو بودند، در اين مكان توقف كرده و چون خواستند با خاك تيمم كنند، آبي جاري پديد آمد. اين وقايع مهم، اين مكان را به مكاني مقدس و ايمن براي زايران در كنار مسير مشهد تبديل كرد كه در دوره‎هاي مختلف مجموعه‎اي ميان راهي شامل: كاروانسرا، آب‌انبار، حمام و مكان‎هايي جهت اطراق زائران و مسافران در حاشيه خيابان شكل گرفت.



شكل اصلي باغ كنوني در دوران صفوي و به دستور شاه عباس اول احداث شد و در دوره‌‌هاي بعدي در زمان شاه سليمان صفوي و در دوران ناصرالدين شاه قاجار مرمت‎هايي جهت حفاظت و احياء باغ صورت پذيرفت. آخرين مرمت و بهسازي مجموعة مذكور در سال 1350 توسط سازمان حفاظت آثار آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد و به شماره 236 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است.
كوشك هشت ضلعي، در مركز باغ قرار دارد. در ضلع شرقي بقعه نيز چهار طاقي كوچكي قرار دارد كه از چشمه‎اي جوشان حفاظت مي‎كند. روايت است آب آن هنگام وضوي حضرت رضا (علیه السلام) جوشيده و جاري گرديده است و به ميمنت آن را چشمه حضرتي مي‎نامند.



اين باغ به عنوان بخش اول اين مجموعه با مساحتي برابر 1 هكتار، به صورت مربعي با ابعاد 100*100 متر و با دو ساختمان قديمي در موقعيت مركزي آن، مهمترين عنصر اين مجموعه است. ين باغ منطبق با شيب كوهپايه بينالود در سه سطح، با اختلاف ارتفاع 5/1 متر از يكديگر شكل گرفته است. در هر سطح، دو كرت بزرگ با درختان كاج وجود داشته كه در دوره‎هاي بعد درختان چنار، گردو، و توت جايگزين بسياري از درختان كاج شده است.
آبياري باغ از طريق دو قنات، كه قنات اولي، قنات اصلي از سمت بالا ده و قنات دوم از سمت پايين ده كه در ميانه باغ به قنات اولي مي‎پيوندد صورت مي‎گيرد كه در حال حاضر قنات دوم جايگزين چشمه اصلي (چشمه حضرتي) مي‎باشد. سردر وردي باغ با پلكاني در دو طرف در خارج از مجموعه به فضاي محصور باغ مرتبط مي‎شود و با آبنمايي در مركز و كرتهاي درختكاري شده به بقعه منتهي مي‎شود.



در بالاي باغ دو كرت كه استخر بزرگي در ميان آن است وجود دارد كه آب پس از ورود به استخر توسط جويهاي باريكي به 4حوض هشت گوش دور بقعه هدايت شده و توسط آبنمايي در محور مركزي به حوضچه‎هاي بعد انتقال مي‎يابد. پوشش گياهي باغ درختان چنار، كاج، توت، گردو و زبان گنجشك مي‎باشد كه در ميان اين درختان، گونه‎هاي درختان چنار، كاج و توت كهنسال به چشم مي‎خورد.


آشنايي با باغ کلات نادري
باغ کلات نادري در شهر کلات، شمال شرقي مشهد، در بستري کوهستاني، در ميان دو رشته کوه در استان خراسان رضوي قرار گرفته است.يکي همان است که با نزديک شدن به شهر کلات چشم‎اندازي حصار گونه دارد و شهر در اين حصار قرار دارد و ديگري در سمت شمال است.
مجموعه باغ و عمارت خورشيد براي آرامگاه نادر شاه افشار به سال 1160 هـ . ق به دستور وي ساخته شده است. اين بنا بعدها در دوراني که آل جلاير (سده سيزدهم هـ . ق ) در اين منطقه حکمراني داشته با تغييرهاي اندکي به صورت کاخ مورد استفاده قرار گرفت.
عمارت خورشيد با معماري ويژه ايراني، با بخشي استوانه‎اي شکل ( 94/20 متر از کف زير زمين و 30/11متر بلندتر از پوشش طبقه هم کف) ساخته شد.



سنگهاي پر حجم و سنگين بنا، که موضوع آن‎ها انواع ميوه‎هاي گرمسيري و پرندگاني چون طوطي است. گفته مي‎شود احتمال دارد سنگ تراش‎هاي اين بنا را نادر شاه از هند آورده باشد زيرا ميوه‎هايي چون موز، آناناس و ... در آن زمان در ايران وجود نداشته است تا سنگ تراشان ايراني توانسته باشند شبيه آنها را حجاري كنند.
از نظام کاشت باغ بجز يک رديف چنار کهنسال در باغچه غربي باغ و در کوچة غربي باغ که جزو عرصه باغ بوده، چيز ديگري بر جاي نمانده است و همين رديف درختان چنار کهن بعدها مبناي درختکاري‎هاي بقيه قسمت‎هاي باغ قرار گرفت و 220 عدد درخت چنار کاشته شد كه اکنون باغ با اين درختان شکل گرفته است.



در حال حاضر منبع آبرساني اوليه باغ از بين رفته است و آب باغ بوسيله موتور پمپ از آب ذخيره شده در آب انباري که در زير پياده‎رو انتهاي شرقي باغ ايجاد شده تامين مي‎شود


آشنايي با باغ گلشن طبس
اين باغ در شهر کويري شمال شرقي استان يزد و در بستر شهري و در انتهاي شرقي خيابان گلشن طبس و بوسيله ميرحسن خان، سومين حاكم طبس، از سلسله خوانيني که به وسيله نادرشاه به حکومت طبس منصوب شدند، احداث گرديد.
اين باغ با عمارتي در دو طبقه و زيرزمين كوچك، در يك نخلستان(2000 نفر خرما) با ابعادي در حدود 266 متر در 260 متر بنا شده و به شماره 1310 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است.
سردر ورودي باغ با نمايي از اندود گچ سفيد، رو به ميدان و سوي ديگر رو به باغ، با ايواني دو ستونه و تزيينات آجري نقش‎دار ساخته شده است.



اين باغ داراي دو خيابان اصلي متقاطع بوده و در مركز آن حوضي است با ابعاد 85/25*5/7 متر و سه فواره، كه محوطه باغ را به چهار مربع بزرگ تقسيم مي‎كند.



كه هر كدام از اين مربع‎ها با گذرگاه‎هاي كوچكي به چهار كرت تقسيم شده، كه در داخل آنها 2500 اصله مركبات (درختان نارنج و...) و انار (500 اصله) كاشته شده است.


اين باغ بر روي امتداد جريان آب چشمه‎هاي سرد و گرم كه به جانب طبس مي‎آيد شكل گرفته، آب از انتهاي مجموعه وارد باغ شده و پس از آبياري كرتها و حركت در جويها و فواره‎ها از زير هشتي ساختمان سردر مي‎گذرد و به شهر مي‎رود.
منبع: http://www.hamshahrionline.ir
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

pocahontas

عضو جدید
بررسي رابطه انسان و طبيعت : لزوم بازگشت نگاه معناگرا و نمادگرا به طبيعت

چكيده

مهم ترين دلايل و انگيزه هاي نوشته شدن اين مقاله نخست اهميت موضوع «طبيعت» (و متعاقب آن رابطه ي آن با انسان) در منظر و معماري منظر و سپس علاقه ي شخصي نگارنده به سينما و داريوش مهرجويي به عنوان يكي از فيلمسازان مورد علاقه و درخت گلابي به عنوان يكي از فيلم هاي محبوب- بوده است. هدف در اين مقاله نه ايجاد ارتباطي بين سينما و معماري منظر ، بلكه در نظر گرفتن فيلم درخت گلابي به عنوان بستري براي نگاهي دقيق تر و متفاوت به طبيعت و بررسي ارتباط آن با انسان بوده است. به عبارت ديگر مي توان گفت كه فيلم تعيين كننده ي ايده ها ، مسير و چگونگي پيشبرد اين بررسي بوده است. بنابراين يكي از اولين محدوديت هايي كه درنظرگرفته شد جلوگيري از واردشدن به بحث ها و تحليل هاي سينمايي و تكنيكي پيرامون فيلم بوده است.
ايده و هدف اوليه؛ بررسي و دسته بندي گونه هاي مختلف ارتباط انسان و طبيعت ، با توجه به آن چه در فيلم ديده مي شود بوده است. اين ارتباط با توجه و تمركز خاص به موضوع «جاودانگي» به عنوان يكي از دغدغه هاي مهم بشري و نقش طبيعت در ايجاد ارتباط انسان با جاودانگي بوده است. مسلما در ادامه ي مطلب، تغييراتي در موضوعات و ايده ها و روند تحقيق پيش آمد. از مهم ترين اين تغييرات طرح اين پرسش اصلي و اساسي است كه : «طبيعت چيست؟» و «چگونه آن را مي شناسيم؟» پاسخ به اين سوالات خود يا مطرح كننده يا پيوند دهنده ي اصلي سوالات پس از آن بوده است. به گونه اي كه اين مقاله به دنبال تعريف يا مفهوم دقيقي براي اين طبيعت نبوده و بيشتر سعي بر تاكيد بر لزوم توجه دوباره به معنا و حقيقت طبيعت و بازگشت تقدس از بين رفته ي آن نزد بشر امروزي دارد. نيز در مرحله ي بعدي بر موضوعات و مفاهيم طبيعي كه شايد صورت فيزيكي نداشته يا تجسم نيافته اند به عنوان بخش فراموش شده ي طبيعت تاكيد مي كند.
در تهيه ي اين مقاله تلاش بسياري صورت گرفته كه با توجه به پراكندگي و تنوع و گسترش موضوعات ، مقاله از وحدت موضوعي برخوردار باشد و به حاشيه پردازي نپردازد. درعين حال از طرح بسياري از اين موضوعات نيز خودداري نشده است چرا كه هر يك مي توانند زمينه ي طرح پرسش ها و ايده هايي باشند و موضوع تحقيقات ديگري واقع شوند تا مباحث مهم و تا حد بسياري تعيين كننده ادامه دار باشند.

درباره فيلم و كارگردان :

درخت گلابي بر اساس داستان كوتاهي از گلي ترقي ساخته شده است . اقتباس ادبي هم در كارنامه ي فيلم سازي مهرجويي كار تازه اي نيست. گاو ، سارا و پري از فيلم هاي پيشين او هستند كه بر اساس اقتباس ادبي ساخته شده اند و مهمان مامان - آخرين فيلم مهرجويي - نيز اقتباس ادبي ديگري از اين كارگردان مطرح سينماي ايران است. اشاره به اين موضوع مقدمه ايي بر طرح اين پرسش است كه چقدر از درون مايه هاي فيلم درخت گلابي را مي توان به مهرجويي نسبت داد. به خصوص با توجه به اين نكته كه فيلم نامه مشتركا به دست مهرجويي و ترقي نوشته شده است. اگرچه شايد در اين مقاله طرح و پاسخ اين پرسش اهميت چنداني نداشته باشد – به خصوص كه در نهايت ، اين كارگردان است كه شكل دهنده ي اثر است و بنابراين او آفريننده و صاحب اثر محسوب مي شود (درست يا غلط) - اما بررسي اين نكته چنان چه در ادامه انجام شده به نتايج مهمي در تحليل داستان و فيلم منتهي مي شود و بستر مناسبي براي آغاز بحث اصلي است.
داريوش مهرجويي داراي مدرك ليسانس فلسفه از دانشگاه لس آنجلس است. دغدغه هاي فلسفي و در پي آن علاقه و توجه خاص به عرفان شرقي يكي از مهم ترين و بارزترين تم هاي موضوعي و پس زمينه هاي محتوايي و مضموني در فيلم هاي او است. در آثار مهرجويي مي توان رنگ و بويي از عرفان و فلسفه را در كنار دغدغه هاي اجتماعي اش مشاهده كرد؛ اگر آپارتمان نشين ها يكي از مهم ترين و موفق ترين فيلم هاي سينمايي در به تصوير كشيدن و نقد جامعه ي ايراني است يا همين مهمان مامان اثري داستاني و ساده و با اشارات اجتماعي فراوان، در عوض پري مستقيما درباره ي مسائل فلسفي و عرفاني است و هامون شاهكار مهرجويي و سينماي ايران، تركيبي پيچيده و متهورانه از همه ي اين موضوعات است.
از سوي ديگر - با اشاره ديگري به عدم تازگي اقتباس ادبي در فيلمهاي مهرجويي- توجهي دقيق تر به محصول نهايي فيلم هاي اقتباسي او و مقايسه ي آنها با متن اوليه براي شناخت بيشتر تاثير مهرجويي در متون ادبي اي كه دستمايه اش بوده است لازم به نظر مي رسد. به عنوان مثال پري كه اقتباسي است از دو داستان كوتاه از جي. دي. سلينجر نويسنده ي مشهور آمريكايي ، به طرز كم نظيري با فرهنگ ايراني سازگار شده و مايه هاي عرفاني و فلسفي آن نيز چنان پررنگ شده اند كه تصور اين كه فيلم بر اساس داستاني از نويسنده اي است كه داستان هايش به شدت از فرهنگ كشورش برآمده ، بدون خواندن داستان مشكل است.

آنچه در بالا به طور خلاصه گفته شد به اضافه ي مقايسه اي گذرا بين فيلم و داستان ، درستي اين گزاره كه درخت گلابي اثري متعلق به مهرجويي است را بيشتر آشكار مي كند. داستان درخت گلابي اثر گلي ترقي داراي مضموني نوستالژيك و عاشقانه است؛ بازگشت يا فلاش بك نويسنده اي به دوران نوجواني و ياآوري خاطرات اولين -و ظاهرا آخرين- عشقش. اما در فيلم؛ ادامه دادن و گستردن داستان و افزودن جزيياتي به آن ، با كاهش مضمون نوستالژيك داستان ، عشق نويسنده را هم به عشقي ابدي و جاودانه كه «ميم» (نام معشوقه اش در داستان) نمودي زميني از آن است تبديل كرده و زندگي نويسنده نيز با مراحل مختلف و فراز و نشيب هايش، به سلوكي عرفاني در يافتن عشق و حقيقت مي ماند. اين تاكيد بر درون مايه ي عرفاني فيلم – بدون آن كه اشاره ي مستقيمي درفيلم به آن شده باشد - با توجه به آن چه پيشتر پيرامون علاقه ي مهرجويي به موضوع عرفان گفته شد صورت گرفته است. درواقع با دانستن اين علاقه و زمينه ي فكري در فيلمساز، با اطمينان و تاكيد بيشتري مي توان از درون مايه ي عرفاني در فيلم سخن گفت. شايد بهتر باشد با مروري بر داستان ، بيشتر و دقيق تر اين مسله را بررسي كنيم.

خلاصه فيلم:

محمود شايان نويسنده ي معروفي است (چون در فيلم چندان بر اسم او تاكيد نمي شود ، در اين جا او را همان «نويسنده» خطاب مي كنيم) كه براي نوشتن و تكميل كتابي كه مدت ها است در حال نوشتن آن است در جستجوي محيطي آرام و ساكت ، به باغي در دماوند پناه آورده كه روزگار كودكي اش را در آن گذرانده است. داستان از جايي آغاز مي شود كه باغبان و كدخدا مرتب مزاحم او مي شوند تا به او گوشزد كنند كه درخت گلابي امسال بار نداده است. نويسنده اين موضوع را به خود مربوط نمي داند اما سماجت آنان باعث مي شود كه نويسنده خاطرات كودكي اش را با درخت گلابي و باغبان و كدخدا و... به يادآورد و كم كم به موضوع درخت هم علاقمند مي شود.
با خاطرات او از دوران نوجواني همراه مي شويم. جايي كه با خانواده ي بزرگي در باغ دماوند زندگي مي كند. او دو تصميم بزرگ در زندگي اش گرفته ؛ يكي نويسنده و شاعر شدن، ديگري وفادار ماندن ابدي به ميم - اولين عشق زندگي اش كه از او بزرگ تر است و دختري است پرجنب و جوش. اين خاطرات تا زماني كه ميم براي هنرپيشه شدن راهي فرنگ مي شود ادامه مي يابد. نويسنده به او قول مي دهد كه پيش او خواهد رفت اما وقتي بزرگ تر مي شود ، درگير مبارزات سياسي مي شود و سياست و حزب به عشق جديد زندگي اش تبديل مي شود. تا زماني كه در زندان از مرگ ميم در يك تصادف باخبر مي شود.
زمان حال مرحله ي سوم زندگي او است. طرفداران و شاگردان زيادي دارد ، اما نويسندگي كه زماني عشق او بود به كارش تبديل شده است و اين كار مداوم او را خسته كرده است. سرگرداني و كلافگي اين نويسنده، آن گاه كه نيمه شب به باغ مي رود و با درخت صحبت مي كند و آن گاه كنار آن مي نشيند ، در حالي كه به حقيقت و ابديت مي انديشد به پايان مي رسد به آرامش تبديل مي شود.

فيلم يا به نوعي زندگي اين نويسنده داراي سه بخش (سه بازه ي زماني) اصلي است كه كارگردان از طريق بعضي تاكيدات فرمي و بصري هم بر اين سه بخش تاكيد مي كند. نوجواني ، جواني و اكنون پيري (اگرچه نويسنده چندان هم پير به نظر نمي رسد ، اما در اين جا منظور از پيري ، اشاره به مرحله ي پاياني زندگي او است). آن چه كه پيوند دهنده ي اين سه بخش به يكديگر و يا همان خط اصلي داستان است ؛ «عشق» و نوعي جستجوي ناآگاهانه يا آگاهانه به دنبال عشق واقعي يا حقيقت است. ميم ، عشق دوران نوجواني او به فرنگ مي رود و دوران نوجواني اين گونه خاتمه مي يابد. در جواني او به گفته ي خودش به دنبال يك «عشق جهاني تر» است و چنان به فعاليت هاي سياسي مشغول مي شود كه نامه هاي معشوقه ي پيشين را بي جواب مي گذارد و با شنيدن خبر مرگ او دوران جواني هم پايان مي يابد. اكنون نويسنده ي مشهور ، پس از سال ها كار و نوشتن كتاب هاي مختلف ، گويي به نقطه ي پاياني نزديك مي شود. ديگر نمي تواند بنويسد. «بعد از اين همه سال... حاصل هيچ» ، «نه حرفي براي گفتن ، نه براي شنيدن» . در خيالش خود را در معرض اتهام و بزخواست شاگردان و طرفدارانشمي بيند. به اين دليل كه در هر زمان از زندگي عقيده اي داشته و هر بار كتابي با موضوع و انديشه ي متفاوتي نوشته و درحال حاضر هم كه مدت ها است قول كتاب جديدش را داده اما... يكي مي پرسد : «استاد آيا اصلا به چيزي اعتقاد داريد؟» او كم كم به نوعي نزديكي و شايد هم ذات پنداري با درخت گلابي مي رسد. درخت گلابي بار نمي دهد، نه از آن جهت كه پايان عمرش رسيده. به گفته ي باغبان درخت لج كرده و خطر بزرگ آن است كه ديگر درختان نيز از او تقليد كنند. اگرچه نويسنده مستقيما به هم ذات پنداري با درخت اشاره نمي كند ، اما نزديك شدن او را به درخت در كل داستان مي بينيم و يا با جملاتي مثل : «اصلا اگر من هم لج كنم و ننويسم چه؟» يا «آرامش درخت به من سرايت كرد»
دليل نويسنده براي ننوشتن هم به نظر نمي رسد كه نه از «به پايان خط رسيدن» باشد (گرچه آن طور كه مي بينيم نويسنده در طول فيلم، در حال تايپ كردن خاطرات و حوادثي است كه روايت مي كند.) بلكه گويي خود را در ، يا در حال ورود به مرحله ي جديدي از زندگي اش مي بيند. مرحله اي كه برخلاف آن سه مرحله ، به واسطه ي گذشت و زمان و بازه ي زماني اش از ديگر مراحل تفكيك و متمايز نمي شود. او توقف كرده و به پشت سر مي نگرد و خود را مورد تحليل و نقد قرار مي دهد. شايد او نسبت به آن چه گذشته احساس پوچي مي كند. شايد هم حقيقت را در گذشته و حال و آينده مي يابد. اما باز هم بدون آن كه اشاره اي به عرفان و سلوك عرفاني وجود داشته باشد ، مي توانيم نويسنده را در آخرين مراحل سلوكش ببينيم كه گويي به عشق يا حقيقتي كه عمري در جستجوي آن بوده نزديك شده است. آن جا كه نيمه شب در زير درخت مي آرامد و خيره به تار عنكبوتي خود را بين بي نهايت گذشته و بي نهايت آينده مي بيند و مي گويد : «خوبم. خوشم. كجايم؟ هيچ جا»
با توجه به آن چه گفته شد، يكي از محورهاي اصلي اين مقاله و بررسي فيلم ، تحليل ارتباط شخصيت اصلي داستان يعني نويسنده با درخت گلابي است و اين سوالات قابل گسترش و تعميم را به ذهن مي رساند : چرا نويسنده آرامش خود را با نزديكي به درخت احساس كرد؟ اين ارتباط با طبيعت ، چه ارتباطي با گونه هاي ديگر ارتباط انسان و طبيعت دارد؟ اصلا در طول تاريخ زندگي بشر ، چه گونه ارتباطاتي وجود داشته است؟

انسان و طبيعت :
طبيعت چيست؟ در ابتداي بررسي هر موضوعي، ارائه ي تعريفي از موضوع مورد بررسي و يا مشخص ساختن محدوده ي مورد بحث از جهات بسياري لازم است. اين كار، يعني تعيين و تبيين دقيق موضوع مورد بحث علاوه بر آن كه مسير و روند پيشروي بحث را روشن تر مي سازد ، همراهي مخاطب با اين روند را نيز با نزديك تر ساختن ذهنيت او و نويسنده ، آسان تر مي كند. با همه ي اين اوصاف، در مورد موضوع طبيعت ، حتي طرح سوال «طبيعت چيست؟» ، «تعريف طبيعت چيست؟» يا «طبيعت شامل چه چيزهايي است و چه گونه محدود مي شود؟» نيز كمي مشكل به نظر مي رسيد. مسلما همه ي ما در برخورد با اين واژه تصوري از آن داريم كه مي توان گفت در مجموع بسيار به هم نزديك است. همين تصور واضح و بديهي است كه حتي پرسش از تعريف «طبيعت» را سخت و غيرمنطقي مي نماياند. اما اهميت موضوع «طبيعت» در معماري منظر، تاكيد بيشتري بود بر لزوم طرح اين سوال كه واقعا وقتي از طبيعت سخن مي گوييم ، منظور ما چيست؟
يكي از نخستين قدم ها در چنين مواردي مراجعه به واژه نامه ها است. اين خلاصه اي از مواردي است كه در واژه نامه ي دهخدا درباره ي طبيعت آمده است : ‌«سرشت كه مردم بر آن آفريده شد (منتهي الارب) نهاد ، آب و گل ، خوي ، گوهر ، فطرت ، خلقت...» از ديگر معاني نام برده شده هم مي توان به اين موارد اشاره كرد : «عنصر؛ چهار عنصر : خاك ،آب ، باد ، آتش . مزاج ، مزاج البدن . در اصطلاح فلاسفه : قوه ي مدبره ي همه ي چيزها است در عالم طبيعي كه عبارت است از زير فلك قمر تا مركز زمين . در مشرب كشف و تحقيق تصوف طبيعت حقيقتي الهي است كه فعاله ي همه ي صور باشد . در اصطلاح پزشكان : قوه اي كه تدبير بدن آدمي كند بي اراده و شعوري »
در واژه نامه ي معين علاوه بر مواردي كه در واژه نامه ي دهخدا آمده است، اين مورد هم ذكر شده است : «آن چه عينيت داشته و در خارج از ذهن متحقق باشد. نقاشان و مجسمه سازان پيرو مكتب هاي كلاسيك ، رئاليسم ، امپرسيونيسم و به خصوص ناتوراليسم هر يك طبيعت را به نحوي مجسم مي سازند.»
جالب است كه در هيچ يك از اين دو واژه نامه اشاره اي به معني اي كه اين واژه در ابتدا به ذهن مي آورد و در اين جا منظور ما است نشده است. يعني جهاني كه در آن زندگي مي كنيم با همه ي عوامل مختلفش. اما مي توان از واژه ي «خلقت» و آن چه از واژه نامه ي معين ذكر شد در مراحل بعدي براي روشن تر كردن موضوع استفاده كرد.
طبيعت را از راه مشخص كردن مخالف يا غير آن نيز نمي توان تعيين و تعريف كرد. چراكه مخالف آن همان «متافيزيك» است كه موضوعي به مراتب پيچيده تر از خود «طبيعت» است. سيد حسين نصر در اين مورد چنين مي گويد : «متافيزيك metaphysics دانش واقعيت مطلق (حقreal ) است. علم آغاز و انجام موجودات. علم «مطلق» و در پرتو آن نسبي. علمي كه به دقت و سفتي و سختي رياضيات و با همان روشني و يقين است؛ هرچند كه علمي است كه از طريق شهود عقلاني قابل دستيابي است، نه صرفا از مجراي خردورزي و انديشه ي منطقي. بدين ترتيب با فلسفه ، آن گونه كه معمولا فهميده مي شود تفاوت دارد.» (نصر ، 1379 : 101)

ارسطو در كتاب فيزيك خود چنين گفته : «طبيعت شكل يا صورت ماده است كه در تعريف يك شي مشخص شود... «صورت» در واقع به جاي آن كه «ماده» باشد طبيعت است، زيرا يك شي وقتي وجودش متعين مي گردد كه از حالت بالقوه به فعل درآمده باشد.» (فرشاد ، 1363) اين گفته اگرچه بيشتر به همان معناي «جوهر» و «ذات» براي طبيعت ، مرتبط است، اما رهنمون كننده به نكته ي جالب توجهي است؛ به گفته ي ارسطو ، فيلسوفان طبيعت (يا «طبيعيون» كه دسته اي از فيلسوفان آن زمان بوده اند و خود ارسطو هم از آن دسته بود) در مواجهه با اين پرسش كه «طبيعت چيست؟» آن را به پرسش ديگر ، يعني اين كه «طبيعت از چه تشكيل شده است؟» تبديل مي كرده اند. بنابراين مي بينيم كه پرسش «طبيعت چيست؟» سرچشمه ي علوم امروزي و به خصوص فيزيك است و انگار بعد از مدت ها فراموشي مطرح شده است. البته فراموش نكنيم كه آن چه فيلسوفاني همچون ارسطو و افلاطون و ديگر فلاسفه و دانشمندان پيش يا پس از آنان، به ويژه دانشمندان اسلامي چون ابوعلي سينا يا ابوريحان بيروني به عنوان «هستي» مي شناخته اند و در جستجوي آن بوده اند با آن چه امروزه به وسيله ي علم جديد مي شناسيم متفاوت است. چهار عنصر آب ، باد ، خاك و آتش كه آن دانشمندان در ذهن تصور مي كرده اند ، آب و باد و خاك و آتش امروزي نبوده است. آنان در جستجوي «حقيقت» يا «ذات» هستي بوده اند. به دنبال «عنصر پنجم» كه وحدت دهنده ي همه ي اين عناصر است. بنابراين نصر معتقد است كه نمي توان انديشه هاي ارسطو را پايه ي فيزيك امروزين دانست. علم «سكولاريزه شده» و «طبيعت تقدس زدايي شده»كه درگير كميات و اعداد است و فقدان معنويت و نمادگرايي در آن ، مسبب بحران هاي امروزين زيست محيطي است. به عبارتي ديگر ، برخي فرقه هاي مسيحيت و پس از آن خردگرايي ، با تقدس زدايي از طبيعت نگاه انسان را به طبيعت تغيير دادند.

اگرچه ممكن است اين موضوعات دور از بحث اصلي –يعني تعريف طبيعت- به نظر برسند ، اما ذكر آن ها از اين لحاظ بسيار ضروري به نظر مي رسد كه بايد در بازنگري اي بر مفهوم يا تعريف طبيعت - آن مفهومي كه در ذهن همه ي ما موجود است – جايي دوباره براي معنويات يا نمادگرايي يا تقدس طبيعت باز كنيم. به ويژه به دليل اهميت مساله براي معماران منظر كه منظر را پديده اي عيني-ذهني مي دانند. نه مثل نويسنده ي فيلم كه از طرفي درخت گلابي را طناز و خودنما مي داند و از جواني و عشوه گري درخت گيلاس لجش مي گيرد ، اما گفته هاي باغبان و كدخدا را مسخره مي كند و به طعنه مي گويد من فيلسوف و شاعر را با اين درختان ابله چه كار؟!
اما هنوز پرسش اوليه باقي است : چگونه مي توان «طبيعت» را تعريف يا محدود و مشخص كرد؟ به نظر مي رسد كه پرداختن به همان موضوع كلي و پذيرفته شده ، بدون توجه به ذات و حقيقت هستي و موجودات (چنان چه فلاسفه ي قديم به آن مي پرداختند) و بدون توجه به نمادگرايي و اسطوره و افسانه سازي هاي باستاني انسان و بدون توجه به جزييات و كميات ، چنان چه علم جديد انجام مي دهد براي آغاز بحث مناسب باشد. از اين رو مي توان طبيعت را كل جهان خلقت از كهكشان هاي دور تا ذرات و موجودات درون آب ها در نظر گرفت. براي كمك به مشخص تر نمودن آن مي توان گفت : آن چه ساخته ي خود بشر نيست و بدون دخالت انسان ساخته شده است.

انسان به عنوان بخشي از طبيعت:
در مرحله ي بعد و به قرينه و تبعيت از تلاش براي تعريف طبيعت اين پرسش به ذهن مي رسد كه : «انسان چيست؟» يا «تعريف انسان چيست؟» اما از آن جا كه درصدد بررسي رابطه ي انسان و طبيعت هستيم، پرسشي كه مهم تر به نظر مي رسد اين است كه : «آيا انسان را مي توان بخشي از طبيعت دانست؟» يا به نوعي ديگر «چه بخش و چه ميزان از انسان را مي توان طبيعي و مربوط به طبيعت دانست؟»
اين سوال يا سوال هاي مشابه آن ، كه بيشتر به صورت پرسش از «تفاوت انسان و حيوانات» يا «منشا انسان» مطرح شده، همواره و زمان طولاني اي ذهن بشر را به خود مشغول داشته و پاسخ هاي گوناگون و غيرقطعي و قابل بحث و بررسي بر آن داده شده است. بعضي اين تفاوت را به زبان ، بعضي به تفكر ، بعضي به اختيار و بعضي به روح نسبت مي دهند. داستان آفرينش انسان در كتاب هاي آسماني، منشا انسان را از بهشت مي دانند. مكاتب عرفاني انسان را جدا شده از خدا تلقي مي كنند و نظريات علمي انسان را موجودي كاملا برآمده از طبيعت مي دانند كه -با توجه به رواج علم و خردگرايي امروزين- اين نظريه بسيار بيشتر مورد توجه است. همه ي ما نيز كمابيش با اين مباحث آشنا هستيم ، اما در هرحال اين نظر مورد توافق جمعي است: كه انسان داراي دو بخش كالبد و روح است كه كالبد او بخش طبيعي او است و غريزه ها مربوط به آن است (روان آدمي يا در واقع آن چه موضوع بررسي روان شناسي است را هم در اين دسته بايد دانست) و روح موضوعي است كه متافيزيك به آن مي پردازد. اما آيا روح ، همه ي آن چيزي است كه باعث شده است انسان امروزي ، خواسته يا ناخواسته ، خود را جدا از طبيعت بپندارد؟ آيا عوامل ذاتي و طبيعي وجود انسان نيز در اين احساس جدايي از طبيعت نقشي داشته اند؟ به چه ميزان؟
نظريه ي تكامل ذهن كه به گونه اي غيرمستقيم به موضوع جدايي انسان از طبيعت اشاره مي كند چنين است: «تكامل ذهن شامل چند مرحله ي پياپي است : نخست مرحله ي بازتاب ساده كه در آن عامل تعيين كننده ي رفتار، ويژگي هاي ذاتي ارگانيسم است، از يك سو و از سوي ديگر چيزي كه ارگانيسم در برابر آن واكنش نشان مي دهد. براي مثال تنگ شدن مردمك چشم در برابر انگيزش فزاينده ي نور. دوم مرحله ي بازتاب شرطي است، كه در آن پاسخ ها نه بر حسب ويژگي هاي ذاتي انگيختار، بلكه بر حسب معنايي تعيين مي شود كه ارگانيسم پاسخده از راه تجربه براي انگيختار مي شناسد : براي مثال ، پاسخدهي غده هاي بزاقي سگ هاي پاولف به صداي زنگ. سوم، مرحله ي ابزاري است و نمونه ي آن شمپانره اي است كه موز را با چوب از درخت مي اندازد. در اين مرحله آن چه پاسخ را تعيين مي كند ويژگي هاي ذاتي اشيايي است كه در اين كار درگيرند (موز ، چوب، دستگاه عصبي-حسي-ماهيچه اي شمپانزه) اما در اين مرحله عنصر جديدي در رفتار در كار آمده است و آن نظارتي است كه ارگانيسم كوشا بر چيزهاي خارجي مي كند. سرانجام مرحله ي نمادگري است كه در آن پيكربندي رفتاري (configuration of behavior) برخلاف آن چه تا كنون گفتيم، چه بسا معناهايي را در بر دارد كه ربطي به ويژگي هاي ذاتي اشيا ندارند. اين چهار مرحله نماينده ي چگونگي تكامل همه ي موجودات زنده است : يعني حركتي در جهت ايمن تر و پايدارتر كردن زندگي» (آشوري ، 1380 : 79)

انسان از همان لحظه اي كه توانست بر طبيعت مسلط شود (به شيوه ها و نمودهاي مختلف و به وسيله ي ابزار، يا با ذهن خود) از طبيعت جداشده يا خود را جدا دانسته است. اين روند با توجه به فرآيند تكامل ذهني در انسان چنين بوده است كه هرچه ذهن انسان پيشرفت بيشتري مي يافته ، انسان خود را جداتر مي ديده است. و اين همان چيزي است كه -چه در علوم و اسطوره هاي قديمي و چه در علوم جديد- سبب گشته انسان ، با ديد و ذهني سوبژكتيو و تحليل گر به تفسير و تجزيه و تحليل طبيعت در زمينه ها و راستاهاي گوناگون بپردازد. درواقع انسان با يافتن جايگاهي والاتر و رفيع تر در طبيعت ، ناخودآگاه (يا آگاهانه) خود را جدا از آن تلقي كرد و هرچه اين جايگاه با تسلط بيشتر بر طبيعت بالاتر رفته، انسان نگاهي زيردستانه تر به منشا خود داشته و فاصله اش را بيشتر حس كرده است.
خداوند در قرآن در سوره ي انعام آيه ي 38 مي فرمايد : «محققا بدانيد كه هر جنبنده در زمين و هر پرنده اي كه با دو بال در هوا پرواز مي كند همگي طايفه ي مانند شما هستند...» اگرچه مي توان تفسيرهاي گوناگوني بر اين آيه داشت ، اما در اين جا تاكيد آيه بر اين كه انسان را چونان ديگر موجودات طبيعت دانسته است منظور و مورد استفاده است.
و البته در قرآن آيات بسياري را نيز مي توان يافت كه زمين و موجودات آن (طبيعت) را خلق شده براي استفاده ي انسان مي داند و اين خود تاكيدي است بر آن كه تسلط بر طبيعت به خودي نمي تواند مذموم و ناپسند باشد و اين شيوه ي ايجاد تسلط و هم چنين پيامدهاي آن است كه مي تواند مورد قضاوت و سنجش قرارگيرد.
به عقيده ي نصر يكي از مهم ترين نتايج تسلط خالي از معنويت انسان بر طبيعت ، همين بحران زيست محيطي است كه گريبان گير بشر امروزي است (نصر ، 1379). مشكلات ديگري را نيز مي توان در زمينه هاي زيست محيطي، اجتماعي، فرهنگي و... برشمرد كه علت يا يكي از علل آن را مي توان در همين فقدان نگاه معناگرا و نمادگرا به طبيعت جستجو كرد.

با توجه به اين مساله و همچنين ناگزيري از تسلط انسان بر طبيعت ، در عين آن كه خود جزيي از طبيعت و برآمده از آن است اين دو گزينه مطرح مي شود :

1 - اگر روند نمادگرايي در ذهن انسان را نتيجه اي طبيعي و ذاتي از روند تكامل خلقت و تكامل انسان بدانيم كه جزيي از طبيعت و مربوط به غريزه و فطرت او است ، فراموشي و ناديده گرفتن آن مي تواند به بشر لطمه وارد كند ، يا حداقل توجه به آن مانند ديگر موارد ذاتي و غريزي داراي اهميت مي شود.

2 - گزينه ي ديگر اين كه نمادگرايي مزبور را بخشي از ذات بشر ندانيم و آن را حاصل دست آوردهاي ذهني و اجتماعي و تاريخي او تلقي كنيم و به عبارت ديگر آن را محصولي بشري و يكي از وجوه تمايز انسان و ديگر موجودات بدانيم. درهرحال نتيجه اي كه از اين گزينه هم به دست مي آيد ، مانند گزينه ي پيشين ، همان لزوم تاكيد و توجه بر نگاه معناگرا و نمادگرا به طبيعت است. چرا كه به هرحال بايد به عنوان يك دست آورد بشري و هويت بخش براي انسان، از ناديده انگاشتن آن خودداري شود.

نكته ي قابل نتيجه گيري و مهم ديگر ، با توجه به اين گفته ها و همچنين با توجه به نظرات نصر در باب فقدان معنويت در علم امروزين و با پذيرفتن انسان به عنوان بخشي از طبيعت ، اين نكته ي هشدار دهنده است كه نگاه تقدس زدايي كه انسان بر طبيعت پيش روي خود افكند ، گويي بر خود او هم به عنوان بخشي از اين طبيعت - زماني كه موضوعي براي بررسي هاي علمي قرار گرفت- افكنده شد. اين نگاه ، باعث شده كه انسان امروزي خود را هم ، چون طبيعت اطراف ، فاقد هرگونه معنويت و معنايي بداند و حتي درجايي كه به وجود روح و متافيزيك در خود معتقد است، آن را فراموش كرده است. اين خطاي تاريخي نيز منشا بسياري از بحران هاي فرهنگي و اجتماعي بشر است. بنابراين بازگرداندن يا تقويت نگاه نمادگرا و معنوي به طبيعت (و خود انسان) مي تواند راه حل بسياري از اين مسايل باشد.

بازگشت انسان به طبيعت : لزوم و چگونگي؟

حال كه انسان را موجودي متعلق به طبيعت و جزيي از آن دانستيم ، مي توان اين نظريه را هم در پي آن مطرح كرد كه علاقه مندي انسان به طبيعت و لذت بردن از حضور در آن هم به طبيعت و غرايز انسان مربوط است. «هر كسي كو دور ماند از اصل خويش – باز جويد روزگار وصل خويش» به نوعي اشاره يا تفسيري بر اين موضوع است كه انسان دوري از طبيعت را خودآگاه يا ناخودآگاه حس مي كند و از اين دوري رنج مي برد و در هنگام حضور در طبيعت هم همين حس بازگشت به اصل و منشا است كه موجب لذت و خوشي او مي گردد.
يكي ديگر از نكاتي كه سبب توجه انسان به طبيعت گشته ، زيبايي بصري طبيعت است. طبيعت همواره به اشكال گوناگون مورد ستايش انسان بوده است و انسان به واسطه ي ذات زيبايي دوست و براي استفاده از اين زيبايي ها است كه به سوي طبيعت جذب مي شود و علاقه به حضور در آن پيدا مي كند.

از سوي ديگر طبيعت مهم ترين بستر براي خداشناسي و خودشناسي انسان، به ويژه در تفكر مذهبي مسلمانان است. چنان چه خداوند در قرآن بيش از آن كه – چنان چه به نمونه هايي اشاره شد- بشر را جزيي از طبيعت نام برده و به او اجازه ي تصرف و تسلط بر آن را داده است ، بر لزوم توجه و تفكر در طبيعت براي رسيدن به شناخت تاكيد كرده است.
اين اشاره ي گذرا و كلي به اين چند مورد به اين دليل صورت گرفت كه وقتي از بازگشت انسان به طبيعت صحبت مي كنيم، به همه ي جنبه ها و انگيزه هاي گوناگون آن توجه كنيم. يعني انسان علاوه بر آن كه به نگاهي معناگرا و نمادگرا به طبيعت نياز دارد، به دلايل كلي ذكر شده هم به بازگشت به سوي طبيعت احتياج دارد. فراموش نكنيم كه منظور از بازگشت به طبيعت ، تنها حضور فيزيكي در طبيعت و يا به نوعي ديگر آوردن طبيعت به محل زندگي نيست.

پايان فيلم را مي توان با نگاهي با پيش زمينه ي عرفاني ، ورود به مرحله ي ديگري از فهم و ادراك نويسنده دانست. در اين نگاه درخت گلابي حالتي منفعل پيدا مي كند ، اما در تفسيري ديگر از پايان فيلم ، نويسنده به اصل و مبدا خود كه همان طبيعت است باز مي گردد و به درخت احساس نزديكي بسياري مي يابد. تحولي كه در شخصيت داستان شكل مي گيرد الگو و نمونه اي از تحولي است كه بايد در انسان شكل بگيرد و در اين جا بسيار بر آن تاكيد مي كنيم. نويسنده اي كه در ابتدا كاملا درختان را بي چيز و بي ارزش مي دانست ، كم كم به آن جا مي رسد كه آرامش و حقيقت را در هم نشيني و صحبت با او و با خيره شدن به آسمان و كهكشان ها و تفكر در معناي بي نهايت مي يابد. «خستگي باستاني ، خستگي موروثي ، ذره ذره از تنم به در مي شود. آرامش پربار اين درخت به من هم سرايت كرده است.». البته بار ديگر بايد بر اين نكته تاكيد كرد كه اين نگاه صرفا نيازمند حضور فيزيكي در طبيعت و يا در كنار آن نيست ، اگرچه در طبيعت بودن ، كمك كننده و تسريع كننده ي آن است.

آن چه از طبيعت فراموش كرده ايم: حال به آغاز بازمي گرديم و با نگاهي دوباره و دقيق تر به تعريف يا مفهومي كه از طبيعت ارائه شد ، متوجه نكاتي خواهيم شد كه نمي توانند صرفا اشكال اين تعريف خوانده شوند و آن اين سوال است كه آيا اين فقط موجودات و اجسام و به طور كل اشيا داراي صورت و جسم هستند كه «طبيعت» خوانده مي شوند؟ به عبارت ديگر آيا مي توان مفاهيمي مانند «مرگ» را نيز جزيي از طبيعت دانست؟ اگر انسان بخشي از طبيعت است ، آيا غرايز او را هم مي توان به عنوان بخشي از طبيعت به تنهايي مورد تاكيد و توجه قرار داد؟
پاسخ به اين سوال از آن جهت مهم به نظر مي رسد كه اگر تمامي مظاهر طبيعت را زيبا و مشاهده و يا حضور و احساس آنان را به صورت غريزي براي انسان مفيد ، لازم يا لذت بخش مي دانيم ، چه جايگاهي مي توان براي اين مفاهيم و معاني (به عنوان بخشي از طبيعت) در نظر گرفت؟ به عبارت دقيق تر اگر از توجه به طبيعت در منظر و معماري منظر صحبت مي كنيم، آيا مي توان اين مظاهر طبيعي را هم در آن لحاظ كرد؟ آيا در اين مورد به همه ي غرايز بشري به يكسان نگريسته شده است؟

«جاودانگي» و «مرگ» دو مثال متفاوت هستند كه توضيح بيشتر در مورد آن ها مي تواند مفهوم مورد نظر را مشخص تر كند. «مرگ» موضوعي است كه صورت فيزيكي و ظاهري ويژه اي ندارد، اما به عنوان يك فرآيند طبيعي و ذاتي ، جزيي انكارنشدني از موجودات زنده و كلا طبيعت است. اما «جاودانگي» موضوع ديگري است كه ذهن معناگراي انسان در مقابل اين موضوع قرارداده است و صورت هاي ذهني متعددي نيز دارد. اين كه آيا «جاودانگي» را نيز مي توان بخشي از طبيعت (به واسطه ي اين ارتباط) دانست پاسخ روشني ندارد و قابل بحث است ، اما موضوع مهم تر آن است كه طبيعت چه ميزان در شكل گيري اين موضوع نقش داشته است. «جاودانگي» كه موضوع اصلي قديمي ترين اسطوره ي بشري (افسانه ي گيلگمش) بوده و پس از آن هم شكل دهنده ي افسانه هاي بسياري تاكنون بوده است. مثال ساده اي از اين تاثير را مي توان تاثير مرگ و زنده شدن دوباره ي درختان در انساني كه مرگ براي او هميشه دغدغه اي هراس انگيز بوده است دانست.
موضوع «مفاهيم طبيعي» و مفاهيم مرتبط با آن ها موضوعي است كه مي تواند دست مايه و ايده ي اصلي شكل گيري مقاله ها و پژوهش هاي بسياري باشد و در اين جا به عنوان طرح سوال و موضوعي براي تفكر بيشتر در پايان اين مقاله مطرح شد. نتايجي كه از اين بحث مي توان گرفت نبايد تنها مربوط به حوزه هاي نظري باشند. در عمل نيز بايد به فكر خلق منظر و فضاهايي بود كه مي توانند تداعي كننده ي چنين مفاهيمي باشند يا بستري براي تفكر بيشتر در طبيعت و مفاهيمي چون مرگ و جاودانگي.

منابع:
- ارسطو . ترجمه : دكتر مهدي فرشاد . طبيعيات . موسسه انتشارات اميركبير . تهران . 1363
- آشوري ، داريوش . تعريف ها و مفهوم فرهنگ . آگاه . تهران . 1379
- ترقي ، گلي . جايي ديگر . انتشارات نيلوفر . تهران . 1379
- زراعتي ، ناصر (گردآورنده) . مجموعه مقالات در معرفي و نقد آثار داريوش مهرجويي . انتشارات ناهيد . 1375
- نصر ، حسين . ترجمه : عبدالرحيم گواهي . انسان و طبيعت (بحران معنوي انسان متجدد) . دفتر نشر فرهنگ اسلامي . تهران 1379

ماخذ: منظر
نگارنده : حسام دادخواه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DDDIQ

مدیر ارشد
در این باغ از خدا خواهد, دگر
پیرایه سر حافظ
نشیند در کنار جویی و سروی :surprised:در کنار آرد


اشاره:
فرض ما این است که گستره باغهای قصرالدشت شیراز، نقش بسیار مهمی در تصفیه و تلطیف هوای شهر شیراز دارد. این پهنه به خوبی مستعد پذیرش انواع فعالیتهای گردشگری، تفرجی و فراغتی، فرهنگی، خدماتی و سکونتی و بخش از هویت تاریخی این شهر مصوب می شود. درستی این گزاره را همه اعم از مدیران شهری، مسوولان استان، مردم و پژوهشگران شهری تایید می کنند. آنچه مورد مناقشه است روشها و راهکارهای عملی برای برخورد با این پهنه به غایت ارزشمند است. این نوشتار به نقد و بررسی روشهای گذشته و ارائه چند پیشنهاد برای اینده می پردازد.
 

پیوست ها

  • باغهای قصردشت ش&#1.pdf
    353.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0

raha

مدیر بازنشسته
رهيافتي بر هنر منظره پردازي و باغ سازي ايراني در دوران پس از ساسانيان
پرهام بقایی، آرین امیرخانی
دکتر علی اکبر تقوایی، دکتر محمدرضا بمانیان

کتاب ماه هنر، بهمن 1387​
 

پیوست ها

  • bagh sazi.pdf
    1.3 مگایابت · بازدیدها: 0

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقدمه
در ايران مردم به علت گرماى سخت و طاقت فرسا هميشه به گل و گياه علاقه نشان داده اند و تلاش كرده اند كه محيطى سرسبز را به وجود آورند. باغ در ايران معمولاً توسط دو محور مستقيم عمود بر هم، به چهار بخش تقسيم مى شود و فرمى چليپايى را به وجود مى آورد. درباره ى چهارباغ مطالعات گسترده اى انجام گرفته است، مثلاً دونالد ويلبر در كتابش، باغ هاى ايرانى را از لحاظ تاريخى بحث كرده و به توصيف كالبدى و ويژگى هاى هر كدام پرداخته است يا رمز و راز هاى باغ در مقاله هاى مختلفى مطرح شده است، اما مفاهيم پنهان موجود در باغ ايرانى و تأثير آن بر شكل فرم صليبى در هيچ كدام به طور كامل گزارش نشده است. به همين دليل در اين پژوهش سعى گرديده كه به سؤالى با اين مضمون جواب داده شود: مفاهيم پنهان موجود در باغ ايرانى چيست و چگونه فرم چليپايى باغ بر اساس آن شكل گرفته است؟ براى دست يابى به پاسخ، نخست دلايل ساخت اولين چهار باغ ايرانى و باغ هاى ساخته شده ى هم زمان با آن را بررسى كرده، سپس مفاهيمى اسطوره اى كه در تكامل فرم باغ به صورت دو محور عمود بر هم نقش داشته اند مطرح مى شود.

واژه ى باغ

به معنى خدا گرفته شده است. اين كلمه نخستين بار در « بغ « باغ از منابع مكتوب دوران سلجوقى براى اشاره به نوعى بوستان بزرگ با يك كوشك اصلى و كوشك هاى فرعى ديگر، به كار رفته است. در دوران باستان به جاى واژه ى باغ از كلمه ى پرديس استفاده مى شد كه به معناى ديوار محصور است. واژه ى پرديس به معناى بهشت نيز استفاده شده است كه در زبان عربى به فردوس و در زبان انگليسى به پارادايز تبديل شده است. خود واژه ى بهشت به معناى بهترين زندگى، به شكل باغى سرسبز و زيبا مجسم شده است. (پيرنيا، 1373 )

تعريف چهار باغ يا باغ ايرانى

در ايران باغ در محيطى مستطيل شكل با ديوارى احاطه مى گردد و توسط دو محور عمود بر هم تقسيم بندى مى شود. اين نظم ساده، فرمى چليپايى را شكل مى دهد كه به عنوان ويژگى اصلى باغ هاى ايرانى شناخته مى شود. محمد امين ميرفندرسكى ( 1380 ) درباره ى چگونگى شكل گيرى اين فرم چنين نظر مى دهد كه باغ نشانه ى تلاش انسان براى به نظم درآوردن طبيعت و ساختى مصنوعى از آن است. آدمى در خلق محيطى مصنوع، آنچه را كه در ذهن دارد و مفاهيمى را كه مى شناسد، تأثير مى دهد. در بيشتر نقاط ايران، اقليم به گونه اى است كه سرسبزى به خودى خود در اختيار انسان نيست، اما عناصر تشكيل دهنده ى اين سرسبزى يعنى آب، باد، خاك، خورشيد (آتش) وجود دارد كه نياز به تصميم و اقدام انسان دارد تا تواماً آفريننده ى سرسبزى باشد. مشاهده ى طبيعت به ويژه تماشاى آسمان و ستارگان و حركت خورشيد در انسان حس جهت (شرق، غرب، شمال، جنوب)، حركت و زمان را القا كرده و او را به يك نظم ساده ى هندسى مى رساند. انسان در اين هنگام و در زمان ساخت يك مكان سعى مى كند آنچه را كه درك كرده است بيافريند. همچنين وى ( 1383 ) كالبد باغ و حالت هاى الهام دهنده ى آن را به اين صورت تعريف مى كند كه باغ ايرانى دو شكل عينى (كالبدى) و ذهنى را هم زمان دارد. جنبه ى كالبدى، شكل و فرم را نشان مى-دهد. از اين وجه باغ مكانى محصور است كه شيبى ملايم جهت به جريان درآوردن آب دارد. همچنين داراى دو محور متقاطع عمود بر هم، كوشك يا استخرى در محل رسيدن محورها، سردر ورودى و كوشك هاى فرعى ديگر است. شكل ذهنى يا روحى در حقيقت تأثير مستقيمى است كه فضا يا مكان ساخته شده بر روى اندام هاى حسى مى گذارد و دركى است كه از اين فرآيند حاصل مى شود. دو شكل عينى و ذهنى ممكن است بر مبناى عوامل فرهنگى، اجتماعى، تاريخى بر هم اثر كرده و در يك جهت عمل كند يا به عبارتى ديگر به وحدت برسد، در اين هنگام فضا داراى مفهوم هاى ناشناخته و حالت هاى الهام دهنده مى شود. فضاى باغ هم زمان جسم و روح را در خود دارد.

بررسى اولين چهار باغ

براى يافتن مفاهيم موجود در فرم چليپايى باغ و درك بهتر ريشه هاى آن لازم است كه نخست علل ساخت اولين چهار باغ را بررسى كنيم. طبق يافته هاى باستان شناسى اولين باغى كه با فرم چهار باغ در ايران شكل گرفته، باغ پاسارگاد است كه توسط كوروش ساخته شد. هرچند طرح چهار باغ، توسط كوروش براى پاسارگاد انتخاب شد ولى اين طرح از سوى داريوش مورد استقبال قرار نگرفت؛ چنان كه پرديس تخت جمشيد هيچ شباهى به فرم باغ ايرانى ندارد. ديويد استروناخ ( 1370 ) در اين باره مى گويد:«داريوش اول از شجره ى مستقيم كوروش نبود، او نه تنها گونه-ى جديدى از آرامگاه هاى سلطنتى و تالار بار عام را ابداع كرد، بلكه به نظر مى رسد نوع ديگرى از باغ را ترجيح مى داد كه با طرح باغ هاى پاسارگاد تفاوت داشت. براى مثال منطقه ى فرضى در شرق كاخ داريوش در تخت جمشيد داراى نمايى مصطبه اى بود، اين امر حاكى از آن است كه داريوش تا حدى به الگوهاى متنوع كه از جهان آشورى– بابلى نشأت گرفته بود توجه داشت.

اين موضوع تأثيرپذيرى باغ هاى دوران هخامنشى را از تمدن هاى بين النهرين نشان مى دهد. با اين اوصاف بهتر است قبل از مطالعه ى علل ساخت پرديس پاسارگاد با فرم چهارباغ در ابتدا تاريخچه اى مختصر از باغ هاى بين النهرين و انگيزه ى ساخت آنها را بررسى كنيم.

الف: علل ساخت باغ هاى بين النهرين
تاريخ دقيق شروع باغ سازى يا كشاورزى در بين النهرين معلوم نيست. مداركى از چغامامى در عراق- در نزديكى مرز ايران، عراق و غربى ترين كوهپايه هاى زاگرس مركزى- مربوط به نيمه ى هزاره ى ششم ق.م به دست آمده، كه بيانگر پيشينه ى آبيارى مزارع كشاورزى در كوه هاى زاگرس است. (استروناخ، 1370 )

ساخت باغ دلايل مختلفى مى-تواند داشته باشد. در باغ هاى بين النهرين نيز وضعيت چنين است، اما اغلب مى توان هدف و انگيزه اى خاص را از بقيه متمايز كرد. مثلاً دلايل اصلى ساخت چند مورد
از باغ هاى قبل از پاسارگاد به شرح ذيل است:
حاكم لاگاش (گودا) در اواخر هزاره ى سوم ق.م تاكستان ها و حوضچه هايى را براى پرورش ماهى ايجاد كرده بود.

- متون اساطيرى و مذهبى سومريان اشاره به باغ هايى در كنار معابد مى كند كه براى ايزدان خود مى ساختند. آنها تصور مى كردند كه خدايانشان بى ميل نيستند در آلاچيق هايى كه برايشان مهيا شده است به تفرج بپردازند.
در زمان تيگلت پيله سر اول ( 1077-1115 ) توجه به باغ هاى ميوه حاكى از آن است كه سود دهى باغ ها و درختان بر زيبايى آنها ارجحيت داشته است.
باغ آشور نصير اپلى در حين سودمندى جنبه ى كاملاً آزمايشى داشته است.
در دور ه هايى باغ به عنوان ويژگى زيبايى بخش شهر مطرح بود، مانند اورشليم در اوايل هزاره ى اول.
باغ براى نشان دادن قدرت شاه به كار مى رفت مانند باغ هاىمعلق بابل.

آنچه در مورد باغ هاى آشور نو وجود دارد:
-1 به كار بردن باغ به عنوان نمادى از شخصيت والاى سلطنتى
-2 ايجاد باغچه هايى كوچك درون محوطه ى كاخ و معابد
(استروناخ، 1370)

ب: مفاهيم موجود در پاسارگاد

-1 نظمى كه نشان از عالم هستى دارد و براى بيان قدرت شاه به كار مى رود.
آنچه از بررسى باغ سازى در بين النهرين به دست آمد نشان مى دهد كه از باغ هاى ساخته شده در زمان نزديك به هخامنشيان، براى نشان دادن قدرت سياسى كشور استفاده مى شد، به عبارتى ديگر فضا را به گونه اى طراحى مى-كردند كه در آن به كشورهاى تابعه و خراج گزاران مراجعه كننده، بفهمانند كه توسط حاكمى قدرتمند اداره مى شوند. با توجه به تأثير پذيرى هخامنشيان از بين النهرين و همچنين توجه به اين نكته كه پاسارگاد كاخ- باغى حكومتى بود مى توان يكى از دلايل ساخت پاسارگاد را نشان دادن قدرت سياسى هخامنشيان ذكر كرد. اما چگونه مى توان چنين مفهومى را به مراجعه كنندگان كشورهاى تابعه منعكس كرد؟ در آن زمان انديشه اى در مورد عالم هستى وجود داشت كه بر طبق آن جهان به چهار قسمت تقسيم مى شد. اين تفكر مى تواند طراح را به سمت نظمى ساده راهنمايى كند و آن را در معمارى باغ به تصوير بكشد تا به طور نمادين بيان كند كه شاه حاكم كل جهان است. به بيانى ديگر كوروش با تقسيم باغ به چهار قسمت، نظمى جهانى را به تصوير مى كشد و اين در حالى است كه فرمانرواى اين جهان ساخته شده در زير آسمان الهى كسى نيست جز پادشاه.

-2 ايجاد ارتباط بين باغ و كاخ
هنگامى كه كوروش به سلطنت مى رسد به تأثير از باغ هاى بين النهرين كا خ باغى را كه بيانگر قدرت هخامنشيان باشد در پاسارگاد به وجود آورد. باغ هاى آشور، يا مجزا از كاخ و معبد طراحى مى گرديد يا پيوسته با آن ها ساخته مى شد. باغ كوروش، با توجه به ايوان هاى طويل موجود در كاخ هاى پيرامون محوطه ى باغ، به عنوان بخشى هماهنگ و مكمل با كاخ ها بنا گشته است.
تركيب كلى متشكل است از سه كوشك، با ايوان هايى كشيده، در پيرامون يك محوطه ى مستطيلى شكل كه از لحاظ ديد و منظر مشرف به اين ناحيه است. ممكن است پرسيده شود كه آيا ايجاد ارتباط بين باغ و كاخ تأثيرى در ساخت آن با فرم چليپايى دارد؟ در يافته هاى تاريخى و باستان شناسى نشان داده شده است كه منشأ باغ هايى منظم با خيابان هاى درخت كارى شده به خيلى پيش تر يعنى به سنت هاى ايلام، آشورى، مصرى، بابلى بر مى گردد. همچنين ديويد استروناخ باغ پاسارگاد را به عنوان چهار باغى تكامل نيافته معرفى مى كند. همچنين از كاخ هاى اطراف و نامتقارن بودن آن ها نسبت به محوطه ى باغ مى توان فهميد كه هنوز تكامل نيافته است. فرض كنيد كه اولين چهار باغ باشد و تركيبى از كاخ ها و يك محوطه ى مستطيل شكل به صورتى كه بيان شد براى طراحى باغ موجود باشد؛ حال خواسته شود آن به گونه اى طراحى گردد تا كسى كه در ايوان كاخ به تماشاى باغ ايستاده، از دوردست ترين نقطه ى باغ منظرى داشته باشد تا كششى بين باغ و كاخ ايجاد شود و بالعكس، ممكن است ايجاد معبرى كه در كل باغ امتداد دارد بتواند اين خواسته را برآورده سازد. به عبارتى ديگر فرمى با دو محور متقاطع كه هر محور در برابر ايوان كاخ كشيده مى شود و ديد را به دور دست ها و افق مى برد مى تواند كشش و جاذبه ى زيادى را ايجاد كند. اين جاذبه هم براى كسى كه در باغ واقع است و به سمت كاخ حركت مى كند و هم براى كسى كه در ايوان كاخ قرار دارد و باغ را مشاهده مى كند، وجود دارد. اما اين قضيه تنها در مورد يكى از كاخ-ها صادق است و كاخ هاى ديگر دقيقاً در برابر محورهاى متقاطع قرار ندارد، به همين دليل تنها ايجاد كشش و رابطه بين باغ و كاخ در پاسارگاد نمى تواند دليل محكمى براى رسيدن به فرم صليبى باغ باشد؛ هرچند كه شايد بتوان آن را در دوران هاى بعد به عنوان يكى از دلايل رسيدن به فرم صليبى مطرح كرد.

-3 باغ، تداعى كننده ى بهشت
در ايران گل و گياه و سبزه هميشه براى مردم جاذبه ى خاصى دارد. دلايل آن را مى توان به صورت زير فرض كرد:
- اقليم گرم و خشك و گرماى سوزان آفتاب و همچنين خاطره ى بد كوير و بيابان هاى خشك باعث ايجاد اين علاقه شده است. وضعيت اقليمى اين منطقه، آن چنان جلوه ى بدى در ذهن ايرانيان
ايجاد كرده، كه كوير را جاى ديوان و ددان دانسته، در مقابل، بهشت را هميشه باغى سرسبز و خرم تصور كرده اند. به همين دليل باغ در ايران محيطى مقدس و قابل احترام است.
- خاستگاه آريايى ها را مى توان دليل دوم دانست. مكانى را كه از آنجا كوچ كرده اند جايى سرد سير و پر از گياه و درخت بوده، به همين علت بعد از وارد شدن آريايى ها به ايران، فضايى كه مى
توانست خاستگاه شان را برايشان يادآورى كند باغ بوده است. علاقه ى زياد ايرانيان به گل و گياه باعث شد كه على رغم درونگرايى اكثر بناهاى اين سرزمين، كوشك را در ارتباط با محيط پيرامونش يعنى باغ ايجاد كنند. تأثير اين علاقه را نه تنها در باغ بلكه در اكثر تزيينات معمارى و همچنين در ساير هنرها از قبيل فرش، شعر و ادبيات و نظاير آن مى توان مشاهده كرد.
داراب ديبا در مقاله ى باغ ايرانى اين سؤال را مطرح مى كند كه آيا اين سه كاخ ياد شده در پاسارگاد را نمى توان به عنوان تمثيلى از اعتقادات مزديسنى در مورد سه سراى بهشت فرض كرد؟ اين فرضيه در حقيقت بيانگر اين است كه كاخ- باغ پاسارگاد به گونه اى طراحى گشته كه باغ و كاخ هاى اطراف آن بتواند بهشت را تداعى كند. پس اسطوره ى باغ- بهشت را نيز مى توان يكى از الگوهاى تشكيل دهنده ى باغ پاسارگاد دانست.

همانطورى كه اشاره شد ايرانيان عالم هستى را چهار قسمت فرض مى كردند كه توسط چهار رود از هم جدا مى-شود. همچنين بررسى شد كه در پاسارگاد باغ نمادى از قدرت والاى سلطنتى
است. در واقع هر چند داريوش بعد از به سلطنت رسيدن باغ هايى متفاوت با باغ پاسارگاد به وجود آورد، ولى كاخ– باغى كه كوروش ساخت تا چندين نسل بعد از كوروش محفوظ ماند و اين امر امكان آن را به وجود آورده بود كه اين طرح ابداعى در تمامى قلمرو هخامنشى در خاطره ها بماند (استروناخ،1370) و شاهد اين هستيم كه در دوران هاى بعد اين طرح در ساخت باغ تكرار گرديده و يكى از ويژگى هاى باغ هاى ايرانى مى شود. در دوره ى اسلامى چهارباغ مشخصه ى باغ هاى اسلامى مى شود كه نه تنها در ايران، بلكه در كل قلمروى امپراطورى اسلام، گسترش مى يابد. به طور

خلاصه مفاهيمى را كه در شكل گيرى باغ پاسارگاد با فرم چهارباغ موثر است مى توان چنين بيان كرد:
- نظمى كه نشان از عالم هستى دارد.
- نظمى كه بيان كننده ى قدرت شاه است.
- نظمى كه تداعى كننده ى بهشت است.

بررسى اسطوره ها و انعكاس آن در طرح

باغ ايرانى

- اسطوره ى جهان چهار گوشه انديشه اى در مورد جهان در ايران كهن وجود داشت كه بر پايه ى آن جهان به چهار بخش تقسيم مى شد و چهار رود بزرگ اين بخش ها را از هم جدا مى كرد. در برخى روايت هاى كيهان شناسى فرض كرده اند، در مكانى كه اين چهار رود به هم مى رسند كوهى قرار دارد. مركز عالم را منطبق با اين كوه مى دانند.
در فصل آفرينش كتاب مقدس آمده است:«خداوند خالق، باغ را در مشرق زمين، در سرزمين عدن مقرر فرمود و انسانى را كه پديد آورده بود در آن جاى داد. آن گاه از خاك، هرگونه درختى را پديد آورد كه هيأتى زيبا و ميوه هاى شيرين داشتند. درخت زندگى را در ميان باغ عدن قرار داد و درخت شناخت و رستگارى و تيره روزى را از پس آن. از خاك عدن رودى برخاست كه باغ را آبيارى مى كرد. از آن نقطه بود كه رود به چهار قسمت تقسيم شد تا چهار آب راه به وجود آيد. (124 ، بهار، 1386 )
در باغ انديشه، عالم هستى، به صورت چهار نهرى كه در نقطه اى به هم مى رسد تداعى مى شود. ممكن است سؤالى مطرح شود كه چرا اين انديشه در فرم باغ تأثير مى گذارد؟ در جواب مى توان گفت كه باغ ها در اكثر مواقع براى شاه يا اشخاص ثروتمند و داراى قدرت ساخته مى شد. پس منطقى به نظر مى رسد كه شاه خود را حاكم جهان فرض كند. به همين جهت فضايى كه مى تواند خواسته ى شاه را نشان دهد فضايى چهار قسمتى به عنوان نمادى از عالم هستى است.

- اسطوره ى درخت زندگى
اگر سير تحول باغ از پاسارگاد تا آخر حكومت ساسانى بررسى شود، مشاهده مى كنيم كه هرچند كاخ هاى پاسارگاد در اطراف محوطه ى باغ قرار داشت ولى در دوره ى ساسانى اكثر كوشك
ها دقيقاً در محل تقاطع دو محور متقاطع ساخته شده بود. در اين دوره چهار باغ به طور كامل نمادى از عالم هستى است. قرار گرفتن كوشك در وسط باغ، اصل ديگرى را در معمارى باغ مطرح مى كند آن هم مركزيت است. توجه به يك مركز در اكثر بناهاى معمارى ايرانى رعايت شده است. اگر به معمارى و ساير هنرهاى ايرانى نگاه مختصرى داشته باشيم، درخواهيم يافت كه فرم يا الگوى چهارتايى كه از دو محور متقاطع عمود بر هم تشكيل مى شود، علاوه بر باغ در بسيارى از بناهاى ديگر وجود دارد. مانند چهار طاقى، مسجد چهار ايوانى، كاروانسراى چهار ايوانى، خانه ى چهار صفه و نظاير آن. همچنين در اكثر بناهاى ايرانى توجه به مركز را داريم. به عبارتى ديگر مركزيت يكى از مفاهيم پنهان در معمارى سنتى است. نكته ى جالب آن است كه در اكثر بناهايى كه توجه به مركز وجود دارد، در آن نقطه يك محور عمودى را مى توان احساس كرد كه ديد را به سوى آسمان مى كشاند. به فرض در مساجد چهار ايوانى در جايى كه محور ايوان ها به هم مى رسد معمولاً حوضى وجود دارد كه شخص با نزديك شدن به حوض و ديدن تصوير آسمان ناخودآگاه ديدش به سمت آسمان مى رود. اين پديده در چهار طاقى به وسيله ى گنبد اتفاق مى افتد. در باغ به وسيله استخر يا كوشك، بين زمين و آسمان اتصال برقرار مى شود و محور قائمى كه از آن صحبت شد ايجاد مى شود. حال اين سؤال پيش مى آيد كه چرا كوشك در دوره ى ساسانى به مركز منتقل مى شود؟ اين عقيده كه عالم از مركز خودش يا ناف عالم به وجود مى آيد، در بسيارى از فرهنگ هاى سنتى مورد پذيرش بوده است. معمولاً در اين مركز درخت يا ستون يا كوهى قرار دارد. در ايران نيز جايى از عالم هستى را كه چهار رود به هم مى رسد، ناف جهان يا مركز جهان مى دانند. معمولاً ناف جهان را منطبق با كوهى مى دانند كه بر روى آن درخت زندگى قرار دارد.
داستان سفر زرتشت به سوى نور الهى به اين صورت است كه «زرتشت در سن سى سالگى با گروهى از نزديكانش به سوى ايران ويچ به راه مى افتد. به تدريج همراهانش او را ترك مى كنند
تنها به رودخانه اى چهار شاخه مى رسد، عريان مى شود و از رودخانه مى گذرد و سپس به قله ى كوه Hukairya مى رسد.
اين، قله ى آب هاى ازلى است. همان جايى كه گياه جاودانگى هوم (Hoama) مى رويد. مكانى پر از گل هاى وحشى و چشمه هاى جوشان. در اين منظر عرفانى يشت هاى اوستا به او وحى مى شود. ( باغ ايرانى، 1373 ، ص 14 )

همان طورى كه گفته شد در مركز جهان كوهى قرار دارد كه درخت زندگى بر روى آن واقع است. نقش درخت در باور مردمان مشرق زمين به صورت نمادى از حيات ابدى و زندگى جاودانگى، نمايانگر خط رابط بين سه سطح جهانى است. اين سه سطح شامل بهشت در آسمان، دنياى بشر در روى زمين و دنياى زيرين است. عقيده بر اين بوده كه اين سه سطح با محور عمودى بزرگى كه از مركز آن ها گذشته به هم متصل مى شود. اين اسطوره در باغ به اين ترتيب مطرح مى گردد كه عالم هستى كه توسط چهار رود تقسيم مى شود به صورت چهار نهر كه در مركزى به هم مى رسد. در معمارى باغ تداعى شده است كه خود در پلان باغ به صورت
فرم چليپايى يا صليبى ديده مى شود. در مركز عالم كه كوهى با درخت زندگى قرار دارد، در باغ به صورت كوشكى به تصوير در مى آيد كه نمادى از درخت زندگى است. به عبارتى ديگر، كوشك، زمين و آسمان را به هم وصل مى كند و شاه كه در آن قرار دارد خود را واسط بين زمين و آسمان مى داند.

- اسطوره درخت همه تخمه
در مورد آفرينش گياهان و درختان در كتاب پژوهشى در اساطير ايرانى آمده است : «چون چهارم بر گياه آمد به مقابله ى او همان گياه بكوشيد. چون آن گياه بخشكيد، امرداد كه او را گياه نشان
گيتى است (وى را)برگرفت و او را خرد بكوفت و با آب آن تيشترى بارانى بياميخت. پس از باران، همه زمين را رستنى ها آشكار شد. ده هزار نوع اصلى و يكصد هزار نوع به نوع چنان رستند كه از هرگونه اى و آيينى (بود). او آن ده هزار نوع را به باز پس داشتن ده هزار بيمارى آراست. پس از آن يكصد هزار نوع گياه تخم برگرفت. از گرد آمدن تخم(ها) درخت همه تخمه را ميان درياى فراخگرد بيافريد كه همه گونه(هاى) گياهان از او همى رويند و سيمرغ آشيان بدو دارد .» ( بهار، 1386 ، 126) اين اسطوره به نوعى ديگر در باغ هاى كهن چينى تكرار شده است.
باغ كهن چينى به صورت استخرى با نام « سپيده دم جاودان » که در وسط آن جزيره اى يا كوهى با نام «كوه خوشبختى » قرار دارد . مجسم مى شود. سطح اين جزيره به وسيله ى درختان كاج به چهار قسمت تقسيم مى شود كه آن را نمادى از كاسه ى لاك-پشت كه چهار گوشه است، مى دانند. چينى ها اعتقاد دارند كه لاك پشت اولين جانورى است كه از آب بيرون آمده و توسط لاك خود به انسان آموزش داده است.( ماسينيون، 1357)
انعكاس اسطوره ى درخت همه تخمه كه در اقيانوس قرار دارد و بيان آن آمد، به اين صورت در معمارى باغ مطرح مى گردد كه كوشك را در وسط آب قرار دهيم، به اين صورت به فرمى مى رسيم كه مى توانيم آن را در باغ شاه گلى تبريز مشاهده كنيم. در اين اسطوره ها نيز كوشك به عنوان نمادى از درخت مطرح مى گردد و واسط بين زمين و آسمان مى شود.

- اسطوره ى باغ بهشت

آرزوى زندگى بهتر و برپا داشتن شهر آرزوها، همواره با انسان بوده است. بهشت به معناى بهترين زندگى بوده و در ايران به شكل باغى سرسبز تصور شده است. منشأ اين آرزو را مى توان به دلايل زير مطرح كرد:

-1 آن را مربوط به روز ازل دانست و به رانده شدن انسان از بهشت اشاره كرد.
-2 اعتقاد به جهان بعد از مرگ و رفتن به بهترين مكان وعده داده شده يعنى بهشت.
-3 آب و هواى خشك و گرم ايران .

درباره ى ميزان تأثير بهشت بر فرم باغ مى توان گفت چهار قسمت كردن باغ اشاره به خارج شدن چهار رود از باغ عدن كه در روز ازل ساخته شده، دارد كه به چهار گوشه ى عالم جارى می شوند. اين انديشه به اسطوره ى عالم هستى برمى گردد كه بررسى گرديد.
كتاب « اوستا » به رستگاران وعده داده است كه در پايان سومين شب پس از مرگ شان، يكباره در ميان انبوهى از گياهان خوشبو چشم خواهند گشود و وزش نسيم نوازشگرى را بر پوست تن خود احساس خواهند كرد كه از جنوب يعنى از سوى بهشت مى وزد.
باغ بهشت با يك نور ازلى به نام(خورته) روشن است كه همان روشنايى جاودان ايزدى است .» (فقيه، 1384 ) معمارى باغ در اوستا به گونه اى نيست كه بتوان از آن فرم چليپايى باغ را الهام
گرفت.

در دوره ى اسلامى و كتاب مقدس مسلمانان، باغ به نوعى ديگر توصيف مى شود. قرآن به آبيارى بهشت، توسط چهار نهرى كه از آب، شير، عسل و شراب است اشاره مى كند (سوره ى واقعه، آيه ى 22 ) هر چند خيلى سعى شده كه معمارى باغ و فرم صليبى آن را مرتبط با اين آيه بدانند، ولى ايراداتى را مى توان به اين نظريه ها گرفت. اول اينكه فرم صليبى باغ قبل از ورود اسلام به ايران تكامل مى يابد. حتى اگر مفهوم باستانى آن پس از ورود اسلام تغيير كرده باشد باز هم چهار باغ به قبل از اسلام برمى گردد و انديشه اى ديگر و قديمى تر داشته است. هرچند فرم صليبى باغ در دوره ى اسلامى، خود را با فرهنگ جديد سازگار كرد اما نمى توان تنها دليل را اين فرض كرد كه چون در قرآن از چهار نهر بهشتى صحبت مى شود، پس فرم چهار باغ الهام گرفته از اين آيه است يا در ارتباط با آن شكل گرفته است. علاوه بر اين، دليل ادامه ى روند شكل چليپايى در طراحى باغ را بايد در مفاهيم پنهان موجود در آن بررسى كرد. مفاهيمى كه در ادوار مختلف
تاريخى زير اساس نقشه ى معمارى آن بوده است. ريشه ى مفاهيم مذكور كه مربوط به رموز موجود در تصاوير ارايه شده براى عالم است، در دوره ى اسلامى نيز وجود دارد. بر همين اساس است كه در دوره ى اسلامى نيز چهارباغ مورد پذيرش قرار مى گيرد و ادامه پيدا مى كند. اما اينكه چرا در دوره ى اسلامى موقعيت كوشك در باغ تغيير مى كند و در انتها يا در دو- سوم محور اصلى باغ قرار مى گيرد، مى تواند به علت تغيير چگونگى بيان مفاهيم يا حتى به علت فراموشى اين مفاهيم باشد.
دونالد ويلبر دليل اصلى جاذبه ى بهشت و تصور آن به شكل باغ را گرماى سوزان و اقليم گرم و خشك ايرانى بيان مى كند .چنان كه مى گويد: « هنگام پيمودن جاده ى طويل بغداد– تهران در گرماى سوزان تابستان دانستم ... قهوه-خانه هايى ... داراى حوض آب و ... باغچه هايى معطر كه نهر آبى در آن جريان داشت، بلافاصله تشبيه باغ به بهشت كه ايرانيان مكرر به آن اشاره مى كنند، در نظر من امرى طبيعى جلوه كرد .» (ويلبر، 1384 ، ص 12 ) واضح است كه صرفاً اقليم گرم و خشك ما را به شكل چليپايى در باغ رهنمون نمى كند و تنها از اين لحاظ مى توان آن را با بهشت قياس كرد كه باغ در برابر بيابان هاى گرم و خشك مانند بهشت است.
به طور كلى مى توان گفت كه على رغم آن كه بهشت در ايران به صورت باغى تصور مى شود، از لحاظ فرمى نه در دوره ى باستانى و نه در دوره ى اسلامى، با شكل صليبى توصيف نمى شود كه
بگوييم باغ از آن ملهم شده است؛ بلكه در حقيقت فضاى باغ و حسى كه انسان در آن درك مى كند بهشت را تداعى مى كند.

نتيجه گيرى
اقليم گرم و خشك و خاطره ى خاستگاه و سرزمين اصلى آريايى ها باعث مى شود كه باغ در ايران فضايى مقدس باشد. پس براى ساخت آن نياز به تفكراتى مقدس است. باغ مكانى جهت سكونت شاهان يا حاكمان بود، كه گاهى اوقات از آن جهت نمايش قدرت و سلطنت خود استفاده مى كردند. انديشه ى موجود درباره ى عالم هستى و تقسيم آن به چهار قسمت و همچنين درخت زندگى و قرار گيرى آن بر روى كوهى در ناف جهان در ذهن ايرانيان وجود داشته است. فرآيند تركيب عوامل ذكر شده روشن است. شاه كه مى خواهد خود را حاكم مردم و گاهى حاكم جهان نشان دهد، نظمى جهانى را برمى گزيند و مانند عالم چهار قسمتى، باغ را با چهار نهر به چهار قسمت تقسيم مى كند. كوشك كه محل سكونت شاه نيز است، نمادى از ناف جهان مى شود و در مركز قرار مى گيرد. كوشك مانند درخت زندگى كه پيوند دهنده ى زمين و آسمان است، مرتبط كننده ى زمين و آسمان مى-شود. گاهى اوقات آب نما يا استخر باغ اين نقش را به عهده مى گيرد. شاه كه در داخل كوشك سكونت دارد، رابط بين زمين و آسمان يا به عبارتى ديگر، رابطى ميان مردم و ايزدان مى شود. به اين ترتيب باغ تبديل به مكانى مى شود كه در آن نظمى مقدس و آسمانى تصوير شده است. همچنين مكانى براى تجلى بهشت نيز مى باشد، اما براى تبلور اين انديشه فرم آن تحت تأثير معمارى ارايه شده از بهشت قرار نمى گيرد، بلكه درك دريافتى از محيط باغ است كه ياد آور بهشت مى شود. مفاهيم پنهان در معمارى باغ را در بسيارى از بناهاى ديگر نيز مى توان پيدا كرد كه تبديل به نقشه اى پنهان در زير نقشه ى اصلى شده است. ريشه-ى تمامى مفاهيم گفته شده را مى توان به كشف رموز موجود در عالم و بيان هنرمندانه ى آن توسط معمار ايرانى بيان كرد. با توجه به يكسانى مفاهيم در معمارى و ساير هنرهاى ديگر پژوهشى تطبيقى بين آنها مى تواند نكات مبهمى را آشكار كند كه در درك بهتر مفاهيم نهفته ى باغ موثر باشد.

نویسنده مقاله :شيركو محمدى
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mehrabe

عضو جدید
حمام و باغ فین

حمام و باغ فین

حمام فین و باغ فین
 

پیوست ها

  • hamam1.jpg
    hamam1.jpg
    34.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • hamam2.jpg
    hamam2.jpg
    40.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • برش اب - ب   حمام  باغ فين کاشان.jpg
    برش اب - ب حمام باغ فين کاشان.jpg
    29.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • برش الف - الف  حمام  باغ فين کاشان.jpg
    برش الف - الف حمام باغ فين کاشان.jpg
    42.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • پلان باغ فين کاشان.jpg
    پلان باغ فين کاشان.jpg
    60.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • پلان حمام  باغ فين کاشان.jpg
    پلان حمام باغ فين کاشان.jpg
    34.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DDDIQ

مدیر ارشد
منظر سازی کوهستان با استفاده از گیاهان بومی

هما ایرانی بهبهانی
بنفشه شفیعی

محیط شناسی -سال سوم -شماره 46- تابستان 86
چکیده:
طبیعت، با وجود مقاومت و استحکام خود از حساس ترین و شکننده ترین اکوسیستم های جهان به شمار می آید. در سالیان اخیر در اثر عواملی از قبیل گسترش شهرها، احداث جاده ها، بهره برداری بی رویه از منابع و گردشگری در کوهستان، مسائلی همچون تغییرات آب و هوایی، فرسایش خاک، سیل، تخریب پوشش گیاهی بومی و جایگزینی با گیاهان غیر بومی بروز کرده اند بنابراین تحقیق حاضر با هدف دستیابی به اصول و مبانی طراحی در محیط کوهستان( یه طور خاص پارک های کوهستانی) و حفظ و بازگرداندن پایداری به این محیط انجام شده و منظر سازی طبیعی به عنوان رویکردی اکولوژیک و مبنایی برای مراحل شناخت و تحلیل مورد توجه واقع شده است.
از آنجا که استفاده از گیاهان بومی در رویکرد مذکور مهمترین اصل است، بنابراین برداشتها و بررسی های میدانی بر روی گیاهان بومی اکوسیستم دامنه های جنوبی رشته کوه البرز (در مقیاس کلان) و اکوسیستم دره جمشیدیه ( در مقیاس خرد) براساس معیارهای زیبایی، دوام و پایداری نسبت به شرایط محیطی، مقاومت به خشکی و آفات و بیماری ها و توانایی نگهداری آسان انجام پذیرفته است. نتیجه این مطالعات ارائه راهکارهای طراحی پایدار دامنه های کوهستانی برای ایجاد پارک کوهستانی مورد نیاز شهرهاست که از تخریب پوشش گیاهی دره جلوگیری کرده و پایداری زیستگاه و رویشگاه های دره را تضمین مینامید. در نهایت، طراحی طرح توسعه پارک کوهستانی جمشیدیه، بااستفاده از گونه های بومی دره و رعایت اصول الگوهای منظرسازی طبیعی و با تاکید برایده مناظر سایه (جنگل) و آفتاب (غلفزار) صورت گرفته است. در نتیجه، منظری طبیعی و پایدار و سازگار با محیط ارائه شده است که می تواند الگویی تعمیم برای طراحی پارک های کوهستانی دره های دامنه جنوبی البرز باشد. پارک هایی که علاوه بر هزینه نگهداری پایین، به واسطه سازگاری با کوهستان، تبدیل به مکانی مناسب برای حفاظت از گیاهان بومی باشند.

واژگان کلیدی:
منظر سازی طبیعی- پارکهای کوهستانی-گیاهان بومی- طراحی سازگار با محیط- دره جمشیدیه-دامنه های جنوبی رشته کوه البرز
 

پیوست ها

  • منظرسازی با گیا&#1.pdf
    363.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

mahsa hf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تاریخچه باغ عفیف آباد (باغ گلشن)

تاریخچه باغ عفیف آباد (باغ گلشن)

باغ عفیف آباد برگ زرینی در پهنه ی میراث پرافتخار ایران زمین محسوب می گردد و از معدود باغ هایست که به ثبت رسیده و حدود 13هکتار مساحت دارد. بسیاری از مورخین کهن و پژوهشگران معاصر قدمت باغ را به دورا صفویه و بنای مرکزی باغ را متعلق به دوره ی قاجاریه می دانند که در سال1240 ه.ش ،به فرمان علی محمد خان قوام الملک ،حاکم فارس در عهد محمد شاه قاجار ساخته شده و بعد از مرگ وی این باغ به ورثه ی او میرسد که پس از دست به دست شدن بین وراث نهایتا در سال1340 ه.ش به عفیفیه (پریچهره) که یکی از نواده های او بوده می رسد . عفیفیه این باغ را در سال 1341 ه.ش به خاندان پهلوی هدیه می دهد . واین باغ توسط آنها به مزایده ی فروش گذاشته می شود که در این مزایده ، ارتش برنده و باغ را خریداری می کند. این باغ اعم از عمارت ، محوطه و سایر قسمت ها توسط ارتش به مدت 7 سال مورد مرمت و بازسازی واقع می گردد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به همت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و ساز مان عقیدتی سیاسی در روز 29 فروردین سال 1370ه.ش مصادف با روز ارتش رسما به عنوان موزه ی نظامیه شماره 2 ارتش افتتاح شد.







 
آخرین ویرایش:

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نقدي بر فرضيه الگوي چهارباغ در شكلگيري باغ ايراني
نویسنده :وحيد حيدر نتاج

چکیده:
باغ ايراني با تاريخ درخشان خود به عنوان يكي از بهترين الگوهايمنظرسازي، محصول تعامل سازنده انسان ايراني در مواجهه با طبيعت است .چرايي و چگونگي شكل اين پديده، محمل نظرات گوناگوني بوده است. از بينعوامل مختلف شكلگيري باغ ايراني و هندسه خاص آن، فرضيه الگويچهارباغ به عنوان يكي از مشهورترين فرضيهها شناخته شده است. اغلب نقلقولها حاكي از اين تعريف است كه چهارباغ به باغي گفته مي شود كه بهوسيله دو محور عمود بر هم به چهار قسمت با استناد به تعابير و تفاسير متعدداز عدد چهار- تقسيم ميشود؛ محورها در وسط شامل كانالهاي آب بوده و درمحل تقاطع محورها، حوض يا كوشكي تعبيه شده است. اين تعريف به عنوانريشه هندسي باغ ايراني شناخته شده و داراي بيشترين طرف دار در بينانديشمندان باغ ايراني است. الگوي چهارباغ در باغ ايراني چنان مشهور شدهاست كه بسياريازنويسندگان و محققان فعلي بدون ريشهيابي واژه و بررسيتاريخي، آن را بدون هيچ ترديدي به عنوان يك اصل پذيرفته و به كهن الگوبيان ميكنند. به جرأت ميتوان گفت اغلب نوشته هاي موجود درباره باغايراني كه منبع مطالعات دانشجويان و پژوهشگران است مؤيد نظريهچهارباغاند؛ به گونهاي كه فكر درباره باغ ايراني بدون فرم چهارباغ معناييندارد. مقاله درصدد است با بررسي و نقد آراي مختلف در اين باب، اين الگو رادر باغ ايراني به چالش كشيده و به دنبال معناي واژه چهارباغ و يافتن پاسخاين پرسش باشد كه آيا چهارباغ را ميتوان به عنوان الگوي هندسي باغ ايرانيشناخت؟
فرضيه مقاله اين است كه واژه چهارباغ، نه دلالت بر چهاربخشي بودن باغايراني دارد و نه ميتواند توجيه كننده شكل و هندسه غالب بر باغهاي ايرانيباشد. لذا در ابتدا به تعاريف موجود در مورد چهارباغ و ريشهاي شكلگيري اينمفهوم پرداخته و در بخش بعد به بررسي تاريخي و تحليل الگوي هارباغ بهنقد نظريات موجود و بهرهگيري از روايات و اسناد متضاد به اثبات فرضيهتحقيق ميپردازيم
 

پیوست ها

  • naghd4bagh.pdf
    800.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش توسط مدیر:

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تحليل فرآيند ادراك محيط باغ ايراني براساس نظريه روانشناسي بوم شناختينویسنده :دکتر ازاده شاهچراغیچکیده:مروري بر مطالعات محققان در خصوص بازخواني و بازانديشي باغ ايراني نشان مي دهد كه تاكنون اين بررسيهاعمدتاً با دورويكرد اصلي (اول: با پيش فرض استقلال شناسنده و موضوع مورد شناسايي (باغ )، دوم: با پيشفرض اين هماني شناسنده و موضوع مورد شناسايي (باغ)) صورت گرفته است.در اين تحقيق براي تحليل فرآيند ادراك محيط باغ ايراني با استفاده از يافته هاي علم روان شناسي محيط،رويكرد سومي مد نظر است كه در آن تأثير متقابل شناسنده و باغ بر يكديگر بررسي شده و فرآيند ادراك محيطباغ ايراني با روش تكوين استقرايي و ب ه كارگيري قياسي مقوله ها انجام گرفته است . دراين راستا از نظريه هايعلوم رفتاري و نيز ادراك و شناخت اكولوژيك در فهم چگونگي ادراك محيط باغ و شناخت نظام هاي معناييآن استفاده شده است . درنتيجه با تأكيد بر اهميت نظام تمركز حواس در ايجاد خلوت مطلوب، فرآيند ادراكي"گسست محيطي- پيوست معنايي" را در باغ ايراني تبيين ميشود.
 

پیوست ها

  • edrak mohit bgh.irn.shahcherghi.pdf
    981.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش توسط مدیر:

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شکل گیری باغ سلطنتی پاسارگاد و تاثیر ان در باغ سازی ایراننویسنده :دیوید استروناخچکیدهیکی از شگفتی های پاسارگاد عبارتست از باغ مستطیلی شکلی که به خوبی محفوظ مانده و به نظر میرسد که به دست کوروش بزرگ طراحی و احداث شده است.در این نوشتار به 3 مسئله عمده پرداخته میشود:انچه الهام بخش کوروش بوده د.م ساختار باغ و سوم تاثیری که این باغ بر باغ های اینده گذاشته استhttp://www.4shared.com/rar/4qU6ysXs/file.html?پسورد:www.iran_eng.com
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بررسي تطبيقي راهكارهاي دستيابي به آسايش، آرامش و تفكر در باغ هاي سنتي ايران و ژاپننویسنده :فاطمه مهدي زاده سراج-عاطفه نيكوگفتارچکیدهتحقيقات انجام يافته در مورد با غهاي تاريخي به طور عمده شامل نحوه شكل گيري، نوع عناصر ب هكاررفته و نحوه چيدمان و ساختارفضايي آنها است در حالي كه، اين مقاله قصد دارد تا علاوه بر موارد فوق به تأثيرگذاري عناصر و اجزاء و كالبد بر كاربر نيز بپردازد.ساخت مايه هاي دست بشر به منظور برآورده كردن نيازهاي مادي و معنوي وي بوده و طراح و سازنده با اشراف براين موضوع دست بهخلق فضايي مي زده تا بتواند نيازهاي فطري انسان، به مانند دست يابي به آرامش، را برآورده سازد. در اين ميان، با غسازي شرقي باغ رافضايي مقدس مي داند و نه صرفاً زيبا و در اين رهگذار به مفاهيم بينشي در طراحي خود توجه مي كند. اين مقاله بر آن است تا دونمونه از باغ هاي ايراني و ژاپني، با سابق هاي كهن و تكام ليافته طي قرون متمادي را به گونه اي تطبيقي همراه با نتيج هگيري منطقيبه مقايسه بنشيند و با بيان اشتراكات و افتراقات آنها، شيوه هاي متفاوت طراحي جهت خلق مفهوم واحد را در انطباق با شرايط محيطيو فرهنگي متنوع به مكاشفه بپردازد. نتايج حاكي از آن است كه مؤثرترين راه حصول آرامش در فضا از ترجمان كالبدي اعتقاداتمذهبي مردمان حاصل شده اگرچه در فرهنگ ها و اقليم هاي گوناگون به گونه اي متفاوت نمود يافته است.http://www.4shared.com/rar/kLP9C7XJ/file.html?پسورد:www.iran_eng.com
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
maxer مبانی معماری منظر معماری منظر 30
roya_arch معرفی پروژه های شاخص معماری منظر معماری منظر 162

Similar threads

بالا