taranom.s
عضو جدید
یکی از صبح های سرد دی ماه 1390،مردی در متروی تهران،ویولن می نواخت.
او به مدت 45 دقیقه،6قطعه از باخ را نواخت.در این مدت،تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه
شدند،بیشتر آنها سر کارشان می رفتند.
بعد از سه دقیقه،یک مرد میانسال،متوجه نواختن موسیقی شد.او سرعت حرکتش را کم کرد و
چند ثانیه ایستاد،سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
4دقیقه بعد،ویولنیست،نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به
حرکت خود ادامه داد.
5دقیقهبعد، مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد،سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
10 دقیقه بعد،پسر بچه سه ساله ای در حالی که مادرش با عجله دستش را می کشید،ایستاد.
ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد.پسر بچه در حالی که دور میشد، به عقب
نگاه می کرد و ویولنیست را میدید.
چند بچه هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه ها را مجبور کردند که نایستند و
سریع با آنها بروند.
45 دقیقه بعد،نوازنده بی توقف می نواخت.
تنها 6 نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش دادند.
20 نفر پول دادند،ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه دادند.
ویولنیست، در مجموع 14500 تومان کاسب شد.
یک ساعت بعد،مرد،نواختن موسیقی را قطع کرد.
هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.
بله. هیچ کس این نوازنده را نمی شناختو نمی دانست که او " سید محمد شریفی " است،یکی از بزرگ ترین موسیقی دان های دنیا. او یکی از بهترین و پیچیده ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن اش که 35 میلیون تومان می ارزید،نواخته بود.
تنها دو روز قبل، سید محمد شریفی در برج میلاد کنسرتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی اش به طور متوسط 100 هزار تومان بود.
این یک داستان واقعی است.
روزنامه همشهری در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم،ترتیبی داده بود که سید محمد شریفی به
صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
سوالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد میشود:
در طول زندگی خود چقدر زیبایی اطرافمان بوده که از دیدن آنه غافل شده ایم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم،چقدر اهمیت داده ایم؟
در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟
آیا زیبایی را خودمان تشخیص می دهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟ و نتیجه ای که از این داستان گرفته می شود: ایا ما یک لحظه
وقت برای ایستادن و گوش دادن به یکی از بهترین موسیقی دان های دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقی های نوشته شده با یکی از بهترین ساز های دنیاست، نداریم،...
پس: از چند چیز خوب دیگر در زندگی مان غفلت کردیم؟؟؟؟؟
او به مدت 45 دقیقه،6قطعه از باخ را نواخت.در این مدت،تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه
شدند،بیشتر آنها سر کارشان می رفتند.
بعد از سه دقیقه،یک مرد میانسال،متوجه نواختن موسیقی شد.او سرعت حرکتش را کم کرد و
چند ثانیه ایستاد،سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
4دقیقه بعد،ویولنیست،نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به
حرکت خود ادامه داد.
5دقیقهبعد، مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد،سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
10 دقیقه بعد،پسر بچه سه ساله ای در حالی که مادرش با عجله دستش را می کشید،ایستاد.
ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد.پسر بچه در حالی که دور میشد، به عقب
نگاه می کرد و ویولنیست را میدید.
چند بچه هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه ها را مجبور کردند که نایستند و
سریع با آنها بروند.
45 دقیقه بعد،نوازنده بی توقف می نواخت.
تنها 6 نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش دادند.
20 نفر پول دادند،ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه دادند.
ویولنیست، در مجموع 14500 تومان کاسب شد.
یک ساعت بعد،مرد،نواختن موسیقی را قطع کرد.
هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.
بله. هیچ کس این نوازنده را نمی شناختو نمی دانست که او " سید محمد شریفی " است،یکی از بزرگ ترین موسیقی دان های دنیا. او یکی از بهترین و پیچیده ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن اش که 35 میلیون تومان می ارزید،نواخته بود.
تنها دو روز قبل، سید محمد شریفی در برج میلاد کنسرتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی اش به طور متوسط 100 هزار تومان بود.
این یک داستان واقعی است.
روزنامه همشهری در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم،ترتیبی داده بود که سید محمد شریفی به
صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
سوالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد میشود:
در طول زندگی خود چقدر زیبایی اطرافمان بوده که از دیدن آنه غافل شده ایم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم،چقدر اهمیت داده ایم؟
در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟
آیا زیبایی را خودمان تشخیص می دهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟ و نتیجه ای که از این داستان گرفته می شود: ایا ما یک لحظه
وقت برای ایستادن و گوش دادن به یکی از بهترین موسیقی دان های دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقی های نوشته شده با یکی از بهترین ساز های دنیاست، نداریم،...
پس: از چند چیز خوب دیگر در زندگی مان غفلت کردیم؟؟؟؟؟