// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گنه کردم گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
گنه کردم چشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
فروخواندم به گوشش قصه عشق
ترا می خواهم ای جانانه من
ترا می خواهم ای آغوش جانبخش
ترا ای عاشق دیوانه من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
بروی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخه الماس منی ، واسه منی
تو دوتا بال ، واسه ی پرواز منی
واسه ی موندن و رفتن آره در بازه
ولی تو حالا که دوست دارم بی اندازه
نری تو ، احساس و خواست و راز منی تو
ناز منی تو ، شانس منی تو
توی قمار زندگی آس منی تو
تو روزها شبها با ما سپری کن
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتن از عشق سخت است

اما دل دادن به کسی آسان است
عشق مثل خورشید گرم و سوزان است
عشق مثل دریا یک روز آرام یک روز طوفان
پس بدان ای عاشق دل به هر کس مده
چون دل دادن از دل گرفتن آسان است
ولی پس گرفتن سخت است
اگر عاشقی پس به انتظارش بنشین
و اگر عاشق نیستی عاشقان رو درک کن

یا عاشق شو تا بدانی عاشقان چه با خود حمل می کنند
عاشق شو تا بدانی عاشقان چه می کشند.
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیا
درخواستی از تو
پس واستی از من
امیدوارم که نبینی کم کاستی از من
صدها بار گفتم باز میگم
حالا دیگه خود دانی چون من راست میگم
این همه خوشگلا دارن از یاس میگن
ولی من ، واسه ی تو وسواسیم
که وایسادم جلوی تو دست باز جیگر
بیا تو بغلم جای ما تو ابراست دیگه
اگه دعواست ، که واسه فرداست دیگه
اینو کسی که دیگه بی تو یه تنهاست میگه
با منی ، تو دل همه بلواست
چشا شور تر از نمک دریاست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش امروز به لبخند تو مهمان بشوم
تا ته جاده پر از خیسی بارا ن بشوم
باز هم منتظرم تا تو نگاهم بکنی
شاید از رفتن از این شهر پشیمان بشوم
عشق یک زلزله یک لرزش شش ریشتری است
دوست دارم که از این زلزله ویران بشوم
تخت جمشید دلم سوخته مقدونیه من!
من دلم خواسته از دست تو داغان بشوم
قلب تو در قفس سینه تو زندان است
دوست دارم پس از این راهی زندان بشو
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
توفقط خوشبخت شو هرجا هستی خوش باش
اصلا هروقت هرجا منا دیدی نشناس
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینک
سرشاراز آزادی ام
آزاد از تمام سکوت ها و ترانه ها
آزاد از تو
آزاد از خودم
آزاد از حرف های در گلو مانده
اگربدانی چه لذتی دارد
بی تو به توت فرنگی ها گاز زدن
و نگاه کردن به ستاره ها،
چیدن گوجه سبزهای ترش،
آب دادن به گلهای رز صورتی...
خاطره می سازم به تنهایی!
بدون حتی ذره ای تو ،
گیلاسها را گوشواره می کنم
و خوشبخت می شوم
بی تو...! ...
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت

جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت

چون رمیدنهای آهو ناز کردن های او

دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت

ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت

عقده در دل داشت روی خاک خالی کرد و رفت

آرزویم با تو بودن بود کوشیدم ولی

واقعیت را به من تقدیر حالـــــــــــی کرد و رفت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تو را

در نفس سرخ برگهای خزان دیده

در رویای رنگین پروانه های عاشق

در شتاب آبی موج های سرگردان

در تپش خونین شقایق های در انتظار دیدار

دیده ام

خوانده ام

خواسته ام

من تو را

در دانه دانه غبار جاده های بی پایان انتظار

در شعله شعله اخگران خفته در دلهای عاشق صبور

در زلال چشمه های پاک احساس

در غرش دلگیر آسمان پاییز

دیده ام

خوانده ام

نوشیده ام

من تو را

در آیه آیه نماز اخلاصم

در طنین اذان برخاسته از مناره های عشقم

در گلدسته های پاک محراب دلم

در واژه واژه ترانه های ناسروده ام

دیده ام

خوانده ام

فریاد زده ام

من تو را

در ذره ذره گیتی

می بینم

می خوانم

می پرستم

گویا که من خدای را

به عشق تو

زیسته ام

خواسته ام
 

nznnznb

عضو جدید
به اخمت خستگی در می رود ،لبخند لازم نیست /
کنـــــار سینی چــــای تـــــو اصلا قند لازم نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کآتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چاره گر
شمع را پروانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت
کاسه سر از تو پر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت
جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت
شمس تبریزی که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت​
 

arefe

عضو جدید
آرزويم اين است نتراود اشك در چشم تو هرگز، مگر از شوق زياد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه ي هر روز تو عاشق باشي
عاشق آنكه تو را مي خواهد
و به لبخند تو از خويش رها مي گردد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه كه دلت مي خواهد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم هوای تورا می کند هر صبح
وقتی بجای دستهای نوازشگرت بر روی گونه هام
وقتی بجای صدای مهربان تو در لاله ی گوشهام
که نرمِ نرم می خوانند :
- بیدار شو نازنینم
بیدارشو
ببین
ساعت از وقت گذشته است -

وقتی که
با صدای دلخراش گوشی
از خواب می پرم
بدون تو

دلم هوای تورا می کند هرصبح!
 

arefe

عضو جدید
حتی برای خدا « طاقت فرسا » ترین دردها تنهائی است
بی آشنا بودن است
گنج بودن و در ویرانه ماندن است
وطن پرست بودن و در غربت بودن است .
عشق داشتن و زیبائی نیافتن است ،
زیبا بودن و عشق نجستن است ،
نیمه بودن است ناتمام زیستن است
بی انتظار گشتن است ،
چنگ بودن و نوازنده نداشتن است ،
نوازنده بودن و چنگ نداشتن است
متن بودن و خواننده نداشتن است
در خلا زیستن است ،
برای هیچ کس بودن است
برای زنده بودن کسی نداشتن است
بی ایمان بودن است
بی بند و بی پیوند و آواره بودن است
جهت نداشتن است
دل به هیچ پیوندی نبستن است...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از من نپرس چقدر دوستت دارم

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست.

به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم!!!

مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد؟

مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم؟


بگو معنی تمرین چیست ؟

بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟

بریدن از خودم را ؟

مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...

از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم؟

همه می دانند که دوری تو روحم را می آزارد!!!

تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند.

نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ..
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از من رمیده ای و من ساده دل هنوزبی مهری و جفای تو باور نمی کنمدل را چنان به مهر تو بستم که بعد از ایندیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
دیگر چگونه عشق تورا آرزو کنمدیگر چگونه مستی یک بوسه تورادراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا دنیا نمی فهمد

که انجا پای دیوار دختری ارام و غمگین میدهد جان

مردکی با صورتی ارام و مهتابی امان میخواهد از طوفان

نسیمی سرد و بی پروا میزند سیلی به گوش کودکی تنها

چرا دنیا نمی فهمد

که در خانه ای در انتهای کوچه ای تاریک و تنگ

عده ای هستند که می خواهند مرگ خود را از خدا

یا کلاغی روی بام میکند راز و نیاز

یا که انجا اسب تنها می دود شیهه کشان

چرا دنیا نمی فهمد

که انها با دلی غمگین و درد الود به او دل بسته اند
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

این روز‌ها گویا خسته ای
موهای سیاهت را کوتاه کرده ای
نمی‌ خندی
شعر نمی‌‌گویی
مرا به نام نمی‌خوانی
بهانه میگیری
آغوشم را نمی‌خواهی
صدایت میزنم
جز سکوت
کلامی‌ برایم نداری
با این حال هنوز بانوی منی
بانوی من
که موهای سیاهش را کوتاه کرده
نمیخندد
شعر نمی‌‌گوید
بهانه می‌‌گیرد
سکوت کرده
مرا
و نامم را
و آغوشم را
نمی‌ خواهد
بانوی من
که این روز‌ها فقط کمی‌ خسته است
( تقدیم به تمام مردانِ دنیا ، که بانوی خسته‌شان را هنوز دوست دارند)

نیکی‌ فیروزکوهی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک ملیارد و سه // یک ملیارد و چهار // یک ملیارد و .....

می دانم او رفته است ،

می دانم قایم باشک ما سالها پیش تمام شد

بگذارید بشمارم ؛ و باز خیال کنم این بازی هنــــوز ادامه دارد .

مـــن ...

تاب چشم باز کردن و نیافتن او را ندارم .



مهران پیرستانی / بیست و هفت خرداد نود

 
  • Like
واکنش ها: RZGH

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک ملیارد و سه // یک ملیارد و چهار // یک ملیارد و .....

می دانم او رفته است ،

می دانم قایم باشک ما سالها پیش تمام شد

بگذارید بشمارم ؛ و باز خیال کنم این بازی هنــــوز ادامه دارد .

مـــن ...

تاب چشم باز کردن و نیافتن او را ندارم .



مهران پیرستانی / بیست و هفت خرداد نود


امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم
گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم
تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست
ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم
يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
يه احترام رجعتت من ناز كمتر مي كنم
يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن
من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم
شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم
زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت
با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم
 

majid.rk

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کنم هز شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش
ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم
گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم
تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست
ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم
يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
يه احترام رجعتت من ناز كمتر مي كنم
يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن
من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم
شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم
زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت
با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم

فرقـــــــی ندارد ...


شــــــــــــــــــــرق یا غــــــــــــــرب


شمــــــــــــــال یا جنــــــــــــــــوب


من ...

تو را به هر جهت دوست دارم هنوز



مهران پیرستانی / زمستان 89
 

arefe

عضو جدید
بزن بارون به یاد یک ترانه
بزن بارون به سوز عاشقانه

بزن نم نم دلم خیلی گرفته

بزن بارون کرانه تا کرانه غم گرفته

بزن بارون روی گلبرگ پونه

بزن اروم بدون هیچ بهونه

ببارو تازه کن بوی علف رو

تو این بی رحمی سخت زمونه

بزن تا پر بشه بوی خوش خاک

بزن تا این تن آلوده شد پاک...





 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرار آمدنت را

تقدیر که یادش می رود

و دست تو

در تقویم روزگار من

اتّفاق نمی افتد

رؤیای تو هر شب

بادکنک های رنگی می شود

آویخته بر سقف دلم

که حُسن ختام ِ

جشن چشم هایم

یکی یکی می ترکند

در صدای بلند بیداری
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرشب به خواب من می آئیُ

هر روز از بیداریم می روی

شکایت نمی کنم ای گل

وقتی که پشتُ رو نداری !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سپیده که سر بزند

در این بیشه زار خزان زده

شاید گلی بروید

مانند گلی که در بهار روییده

پس به نام زندگی

هرگز مگو هرگز
کوچه پس کوچه های ذهنم

واسه صدای پاهات خیلی وقته لک زده.
نفرین به دستهای آلوده ی تقدیر
که همیشه باید قاب خالی در را نظاره گر باشم.
زیباترین اتفاق من
نمی دانستم تو فقط به اندازه یک خاطره در زندگی من سهم خواهی داشت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنگـــــامــی کِـــه دستهــــایــمـ را
بــِــه وسعـتــ همـــه اتــ بـــاز میکنـــمـ
آنگـــــاه هیــچ را بغــــل میکنــمـ
و ایــــــن استــ همــه ی سهـــمـ ِ مـــن از تــــو.....

 

Similar threads

بالا