راهی به سوی آغاز

سوگلییی

عضو جدید
راستی ...
یادت هست...
که در ان روزعزیز
که شکفتی ازدر
قلب من در تپش افتاد
سیب افتادوچرخید
و به پای تو رسید
وتو چون ماه
به من خندیدی
خنده ات ..
ماهی در تنگ بلور
خنده ات..
جام شراب
خنده ات..
تیر خلاص
راستی...
تو اگر میل نبودنت با من
پس چرا خندیدی...!!!؟؟؟
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نازنینامابه نازتوجوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن باماچرا
 

سوگلییی

عضو جدید
دستت رو بزار روي قلبت، اين ساعته عمرته كه داره تيك تيك مي كنه، جالبه، هموني كه بهت زندگي ميده برات شمارش معكوس رو شروع كرد
 

hadi2643

کاربر بیش فعال
هميشه اشک اونايي که به فکرمون هستن رو در مياريم..
و هميشه واسه کسايي که به فکرمون نيستن اشک ميريزيم..
هميشه به کسايي که اصلا به يادمون نيستن فکر ميکنيم..
و هميشه کسايي که اصلا فکرشم نميکنيم به يادمونن
 

hadi2643

کاربر بیش فعال
دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . مارکز
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنیا
برای من همیشه عادل است !
خیالت تخت ...
همان قدر که بخشیده بودی
از من گرفت !!!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدونم تکراریه یا نه اما جالبه

درسهائی از زندگی :
در ۱۵ سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند .
در۲۰ سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد . حتی اگر با مهارت انجام شود .
در ۲۵ سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته محروم می کند .
در ۳۰ سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد و جاذبه ، قدرت زن است .
در ۳۵ سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد بلکه همان چیزی است که خود می سازد .
در ۴۰ سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم بلکه در این است که کاری راکه انجام می دهیم دوست داشته باشیم .
در ۵۰ سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب .
در ۶۰ سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید .
در ۶۵ سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز باید بعد از خوردن آنچه لازم است آنچه را که میل دارد نیز بخورد .
در ۷۰ سالگی یاد گرفتم که زندگی در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است .
در ۷۵ سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است به رشد و کمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده است دچار آفت می شود .
در ۸۰ سالگی یقین پیدا کردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیاست .
در ۸۵ سالگی دریافتم که زندگی همانا زیباست .
 

hadi2643

کاربر بیش فعال
دیگر بر کاغذ ابریشمین اشعار موزون نمی نویسم
و آنها را در قاب زرین نمی گیرم
زیرا
دیرگاهی است نغمه های جانسوز خویش را
بر خاک بیابان می نویسم
تا با دست باد به هر سو پراکنده شود
ولی اگر باد خط مرا با خود ببرد
روح سخنم را که بوی عشق می دهد
جایی نتواند بُرد
 

hadi2643

کاربر بیش فعال
روزی می رسد که دلداده ای از این سرزمین بگذرد
و چون پا بر این خاک نهد
سراپا بلرزد و به خویش بگوید
پیش از من در اینجا عاشقی به یاد معشوقه
ناله سر داده
 

hadi2643

کاربر بیش فعال
شاید مجنون به هوای لیلی نالیده
یا فرهاد در اینجا سر در خاک برده است
هر که هست
از خاکش بوی عشق برمیخیزد
و تربتش پیام وفا می دهد
تو نیز که بر بستر نرم آرمیده ای
وقتی که سخن آتشینم را از زبان نسیم صبا می شنوی
سراپا مرتعش خواهی شد و به خود خواهی گفت:
یارم برای من پیام عشق فرستاده
تو هم ای باد صبا
پیام مهر مرا به او برسان
 

سوگلییی

عضو جدید
از دل با كس نگفتم چون ندارم محرمي
هر كه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
راز دل با آب گفتم تا نگويد با كسي
عاقبت ورد زبان ماهي دريا شدم
 

hadi2643

کاربر بیش فعال
هنگامی که خورشید فروزان عاشقانه
به ابر بهاری چشمک می زند و به او دست زناشویی می دهد
در آسمان رنگین کمانی زیبا پدید می آید
اما در آسمان مه آلود
آنرا بجز رنگ سپید نمی توان دید
ای پیر زنده دل
از گذشت عمر افسرده مشو
هر چند زمانه نیز موی تو را سپید کرده
اما هنوز نیروی عشق که زاینده جوانی است
از دلت بیرون نرفته است
 

سوگلییی

عضو جدید
امشب از اعماق وجودم، با تو به گفت وگو می نشینم،
به خاطر تمام الطاف و نعمت هایی که به من دادی، تو را سپاس می گویم.
و از تو می خواهم که مرا یاری کنی تا تمام صفات خوب و زیبا را در وجودم شکوفا کنم.
معبودا! تقدیر مرا آنگونه که صلاح من در آن است برایم رقم بزن. شاید من در انتخاب راه اشتباه کرده باشم،
از تو می خواهم که راه درست را به من نشان دهی، راهی که مرا به تو برساند
 

hadi2643

کاربر بیش فعال
عاشقان یکدل
در تاریکی شب نیز راه کوی یار را گم نمی کنند
کاش لیلی و مجنون زنده می شدند
تا من راه عشق را به آنان دهم...
 

hadi2643

کاربر بیش فعال
نفرین برهر آنچه که روح آدمی را
با جذبه و جادو به سوی خویش می کشد
و او را در این ماتم کده
با نیروهای اغوا و فریب در بند می کشد.
فراتر از همه نفرین بر اندیشه های والا
که جان خویشتن را با آن ها اسیر می سازد
نفرین بر فریبندگی خیالات
که باری اند بر دوش خرد!
نفرین بر هر آنچه در رویاها بر ما وارد می شوند
به هیات فریب کار شهرت به هیات نام دارندگی
نفرین بر هر آنچه که تملک اش
مثال تملک بر همسر و فرزند و خدم و حشم می فریبدمان .
نفرین بر دارایی که با گنجینه هایش
به اعمال بی پروایانه تهییج مان می سازد
با فریبی که در نشاطی به باطل
مخده های آسایش را برایمان فراهم می سازد.
نفرین برآن مرحمت بالای عشق!...
 

hadi2643

کاربر بیش فعال
در خاموشی شب
بلبل بانگ برداشت و آواز شبانه اش به عرش خداوند رسید
خدا نغمه بلبل را شنید و به پاداش آن
در قفسی زرینش کرد و به او روح نام داد
از آن پس
مرغ روح در قفس تن زندانی است
ولی همچنان گاه و بیگاه نوای دلپذیرش را سر میدهد
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
آموخته ام ...... بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آ‌موخته ام ...... وقتی که عاشق هستید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود.
آموخته ام ...... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید : تومرا . شاد کردی .
آموخته ام ...... داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد .


آموخته ام ...... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی ( نه ) گفت .
آموخته ام ...... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم .
آموخته ام ...... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم .


آموخته ام ...... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند .
آموخته ام ...... که پول شخصیت نمی خرد .
آموخته ام ...... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ...... که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد .
آموخته ام ...... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان .
آموخته ام ...... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی از سوی ما را دارد .
آموخته ام ...... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.
آموخته ام ...... که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ...... که فرصتها هیچگاه از بین نمی روند ،‌ بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.
آموخته ام ...... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن نگاه را وسعت داد.
آموخته ام ...... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم اما می توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب کنم.
آموخته ام ...... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند ، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید .


آموخته ام ...... بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است : وقتی که از شما خواسته می شود ،‌ و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد .

آموخته ام ...... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست اوست و قلبی است برای فهمیدن وی
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی با همه وسعت خویش محمل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و پزمردن نیست
زندگی رفتن و راهی شدن است
زندگی جنبش راهی شدن است.
از سر آغاز وجود تا به جایی که خدا می داند
 
آخرین ویرایش:

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم برای كسی تنگ است كه زیبایی روح را می ستاید مهربانی را دوست دارد گذشت را می فهمد سادگی را زیور می داند وفا را گوهر دلم برای كسی تنگ است كه چشمان خیس از اشك را می بوسد و با سر انگشت مهربانش آبی آسمان را نشان می دهد كسی كه به خاطرم آفتابی می شود
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم


پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخشيد اين جسارتو که گفته بودم عاشقم
گفته بودم واصه شما من تنها مرد لايقم
ببخشيد اين جسارتو ماه قشنگ نازنين
جای شما آسمونه جای من خاک اين زمين
ببخشيد اين جسارتو که دل هنوز دربه دره
يه عمره که گليم من از پای من کوتاه تره
منو ببخشيد که رو دل خونه ميساختم براتون
منو ببخشيد که هنوز يادمه خنده های تون
منو ببخشيد که هنوز خوابها رو جدی ميگيرم
به حرف اون که دوست دارم زنده ميشم و ميميرم
من کجا شما کجا شما زيادين واصه من
من کم ميارم پيش اون چشم عسل ريزشما
ببخشيد اين جسارتو که دل هنوز دربه دره
يه عمره که گليم من از پای من کوتاه تره
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتمش : دل می خری ؟

برسید چند؟

گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !

خنده کرد و دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتاده بود

جای بایش روی دل جا مانده بود ......
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نفرين به عشق و عاشقي

نفرين به بخت و سرنوشت

به اون نگاه كه عشقتو، تو سرنوشتِ من نوشت!

نفرين به من... نفرين به تو... نفرين به عشقِ من و تو!

به ساده بودنه منو... به اون دلِ سياهِ تو!
 

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم


پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست
پس چرا وقتي من بهت گفتم براي چي زنده اي گفتي براي سركار گذاشتن كاربراي باشگاه مهندسان؟:confused::confused:
 

سوگلییی

عضو جدید
گل من، قلبت را، به خداوند سپار...
آن همه تلخی و غم، این همه شادی و ایمانت را...
گاهی از عشق گذر کن و دلت را، بسپار
به خداوندی که
خوب می داند گل من؛
سهم تو از دل چیست...!
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس چرا وقتي من بهت گفتم براي چي زنده اي گفتي براي سركار گذاشتن كاربراي باشگاه مهندسان؟:confused::confused:

از اون مغزت کار بکش این تاپیک مث تاپیکای تو نیست که جای اسپم باشه تا کی میخوای درکتو بالا ببری زن گرفتی دیگه بسه ادامه هم نده چون تو این تاپیک جوابت و نمیدم
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چکه های خاطره

از کوچه های حادثه به آرامی می گذرم ، با دستهایم چشمانم را محو می کنم تا ببینم آن کوچه بن بست تنهایی عشق را...

دلم عجیب هوای دیدنت را کرده است ، دستانم را کمی کنار می زنم و از لا‌ به لا‌ی انگشتان لرزانم نیم نگاهی به گذشته ناتمامم می اندازم ، چیز زیادی نیست و از من نیز چیزی نمانده است جز آیینه زلا‌لی که از آن گله دارم که چرا حقیقت زندگی را از من پنهان کرد... !؟ و تو ای سنگ صبور لحظه لحظه های عمر کوتاه من ، چقدر

بی کس و تنها ماندی ! جواب صفحه های سفیدت را چه دهم که من نیز بی وفایی را از زمانه آموختم.

می دانم دلت آنقدر بزرگ و دریایی است که مرهم زخم های بی کس ام باقی بمانی و یک امشب دیگر را با من تا سحرگاهان همنوا شوی.

به سراغت نیامدم چون روح باران زده شیدای روزهای آشنایی گرفتار تگرگی بی پایان شد و اینگونه سیلا‌ب عشق در مسیر طغیان آمال و آرزوهایم تبدیل به سرابی شد.

نبودی تا ببینی که چگونه غزل در تاب یاسمن تب کرد و تا صبح نالید ، نبودی تا ببینی که آسمان چه بی قرار و معصومانه اشک می ریخت و تن سرد مرا نوازش می کرد ، نبودی تا ببینی که چگونه چشمانم در انتظارت ماند و نیامدی...

تو خود گفتی که دنیا فدای تو و چشمانت ، تو خود گفتی آبیِِِ آرامشِ دریا فدای نگاهت ، تو خود گفتی سرخی آتشین شقایق ها فدای قلب کوچکت...

حالا‌ از آن حرفهای رنگین اثری نیست و تمام آبی ها و قرمزها برایم رنگ باخته اند ، از تو نیز به خاطر دو رنگ بودنت شکوه ای ندارم ، چون دیگر دنیا برای من بی رنگ است!

و اما باز هم تو ای حریم پاک و بی آ لا‌یشم! می خواهم ترکت کنم و هیچ گاه به سوی صفحه های قلم خورده ای که خود بر رویت حک کردم ، باز نگردم . شاید اینگونه مجبور نباشی دستهای سفیدت را به زیر چکه های دلتنگی ام بگیری و له شوی و گیسوانم را بر تن لطیفت احساس کنی.

لحظه ، لحظه ای است جادوئی... ! در کنج خلوت این اتاق دستهای دختری ، آرام صندوقچه ای را مهر می کند و زمزمه ای در زیر لب دارد . نوایش ضعیف نیست اما هیچ کس نمی تواند بفهمد او چه می گفت و دیگر نمی گوید.
 

سوگلییی

عضو جدید
گاه، دلتنگ شوی،
گاه، بی حوصله و سخت و غریب!
و زمانی را هم، غرق شادی و پر از خنده و عشق...
همه را، ای گل ناز، به خداوند سپار...
 

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از اون مغزت کار بکش این تاپیک مث تاپیکای تو نیست که جای اسپم باشه تا کی میخوای درکتو بالا ببری زن گرفتی دیگه بسه ادامه هم نده چون تو این تاپیک جوابت و نمیدم
گر كه خواهي دوستي يابي عزيز
پس صداقت پيشه كن حقه نريز
 

Similar threads

بالا