غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظعقدت نکنم اگر چه دل داده شدم
این عشق به برگی کاغذ اعتبارش نیست
باشد به میان من و تو سری پنهان
کین عشق بجز در خفا چیزی نیست!
البته درست یادم نیست شعرش امیدوارم درست باشه
عاشق که شدی راز نگه دار چو خاک
چون باد مکن ساخته خلق خراب
چون آتش بی باک زی و هیبت ناک
چون آب روان باش ز هر زحمت پاک
من عاشــــــق روی تو نـــگارم چکنم
وز چشم خوش تو شرمسارم چکنم
هر لحــــظه یکی شـــور برآرم چکنم
والله به خــــــدا خبر نـــــــدارم چکنم
گر من سر تار هر خسی داشتمی
معشوقه در این شهر بسی داشتمی
ور بر دل خود دست رسی داشتمی
در هر نفسی هم نفسی داشتمی
با تشکر از شعر های زیبای M2002k
گر عاشـــــق زار روی تو نیــــــستمی
چندان به در ســـــرای تو نه ایستمی
گفتــی که مایست بردرم خـــــــیز برو
ای دوست اگر نه ایستمی نیستمی
(ميرماااااا، به زور نگهم دار تا نرفتم ، ديگه خودداني)
خواهش ميكنم، شما لطف داريد
عاشقي را شرط ناله و فرياد نيست
تا كسي از جان شيرين نگذرد فرهاد نيست
تا نشد رسواي عالم كس نشد استاد عشق
نيم رسوا عاشق اندر فن خود استاد نيست
چو گفتم: عاشقم، بر تو، شـدی بر خون من چیره
نمیرنجم کنـــون از تو، که این شوخی ز من داری
معشوق من از همه نهان است بدان
بیرون ز گمان هر گمان است بدان
در سینه من چو مه عیان است بدان
آمیخته با تنم چو جان است بدان
گر هیچ ترا میل ســــوی ماســــــت بگو
ورنه که رهی عاشق و تنــها است بگو
گر هیـــــچ مرا در دل تو جاســــــت بگو
گر هســـت بگو نیست بگو راست بگو
عشق به کمال و دلربایی به جمال
دل پر سخن و زبان ز گفتن شده لال
زین نادره تر کجا بود هرگز حال؟
من تشنه و پیش من روان آب زلال!
دوست دارم
عیدتان پیشاپیش مبارک ای عاشقاندوستت دارم واين نغمه كنم آوازم
سر دهم جان بدهم بر تو فقط دل بازم
عاشقت هستم و پروانه ي پر فريادم
ديگر از پيله ي خاموش دلم پر سازم
حرف مردم ندهم گوش كه غوغا كم كن
مردمي پست چنين را ز دو چشم اندازم
واژه اي سبز تر از عشق نديدم هرگز
با همين نام دگر راه تو را آغازم
با تو از راز دلم پرده ي غم بردارم
داد بي پرده ي من فاش كند هر رازم
بال دل مرهم چشمان تو را مي خواهد
مرحمت كن كه خيالي نشود پروازم
با تو هر معجزه اي رنگ حقيقت گيرد
كم كن اين فاصله را ، منتظر اعجازم
دوستت دارم واين نغمه كنم آوازم
سر دهم جان بدهم بر تو فقط دل بازم
عاشقت هستم و پروانه ي پر فريادم
ديگر از پيله ي خاموش دلم پر سازم
حرف مردم ندهم گوش كه غوغا كم كن
مردمي پست چنين را ز دو چشم اندازم
واژه اي سبز تر از عشق نديدم هرگز
با همين نام دگر راه تو را آغازم
با تو از راز دلم پرده ي غم بردارم
داد بي پرده ي من فاش كند هر رازم
بال دل مرهم چشمان تو را مي خواهد
مرحمت كن كه خيالي نشود پروازم
با تو هر معجزه اي رنگ حقيقت گيرد
كم كن اين فاصله را ، منتظر اعجازم
گر هست تو را به من میلی
بفرست نزد من ایمیلی
تا خوانم و جان تازه گیرم
از بهر لبت قرار نگیرم
در آن بفرست برای من عکس
یا حداقل شماره فکس
گر تو بدی به من شماره
دیگه این دل من غصه نداره
خواهان شنیدن صداتم
هر روز به فکر نامه هاتم
ایم به سراغت آخر یک روز
تا گیرم از آن لبانت یک بوس!
نامه تمام گشت ، به جانان که میبرد؟***پیغام کالبد به سوی جان که می برد؟
این خط پر ز مهر به دلبر که میدهد؟***وین دردسر به مهر به درمان که میبرد؟
این نامه نیست پیرهن کاغذین ماست***پرخون زدست هجر، به جانان که می برد؟
جانان مرا به هجر تو هر مونسی که هست***غم می برد ولی غم هجران که می برد؟
گفتی نگاهدار به فرمان خویش دل***دارم ولی بگوی که فرمان که میبرد؟
دردا که دل ز خسرو بیچاره میرود***واگاه نی ز بردن دل ، آن که میبرد!
تا ما بسر کوی تو آرام گرفتیم
اندر صف دلسوختگان نام گرفتیم
در آتش تیمار تو تا سوخته گشتیم
در کنج خرابات می خام گرفتیم
از مدرسه و صومعه کردیم کناره
در میکده و مصطبه آرام گرفتیم
خال وکله توصمنا دانه و دام است
ما در طلب دانه ره دام گرفتیم!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
نفر قبلی رو تو یه بیت توصیف کن | اشعار و صنايع شعری | 111 | ||
// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\ | اشعار و صنايع شعری | 1176 | ||
آموزش وزن شعر فارسی | اشعار و صنايع شعری | 0 | ||
شعر-بحر طویل | اشعار و صنايع شعری | 4 | ||
کارگاه شعر تجربی و آموزش | اشعار و صنايع شعری | 28 |