دست نوشته های پرویز صادقــــی

N!RVANA

عضو جدید
هر شب ...
آسمان چشم من
به یاد تو می گیرد
و ابرهای خاطره می بارند
هر شب ...
در چشم من به دنیا می آئی
بر گونه ام زندگی می کنی
و بر لبانم می میری
 

N!RVANA

عضو جدید
تنگ که می شود دلم
به آسمان تو می نگرم
نسیم یاد تو
کوچ می دهد
ابرهای غصّه را
از آسمان قلب من
و پیچک دلم
جوانه می زند
به قامت خیال تو
دست که می برم بگیرمت
دوباره ...
دوباره تنگ می شود دلم !
 

N!RVANA

عضو جدید
تو صدایم می کنی
رؤیاها دور سرم می چرخند
پنجره باران می شود
آغوشُ بوسه می بارد
آسمان می خندد
رنگین کمان وا می شود
پر می شوم از بوی گل
رو به تو بر می گردم
تا با غرور یک مرداب
لبریز نیلوفر بگویم: جانم ؟!
 

N!RVANA

عضو جدید
دلم تقویم دیواری ست
که دست خیالت هروز
خواستن ات را
ورق می زند در من
و من در پانویس لحظه ها
پر می شوم از
اسم ماندگار تو
در تمام فصول عشق !
 

N!RVANA

عضو جدید
در من
جائی خالی ست
که غروب های دنیا
از آن می گذرد
و سایۀ کلاغ ها بی خبر ،
که بی صدا
به شب سرد درختان زرد
می پرند
در من
جائی خالی ست
شبیه پرسشی تشریحی
که هیچ گزینه ای ندارد
و تنها راهش
چشم های توست !
 

N!RVANA

عضو جدید
دوست که می دارد
دلش بوی آسمان می گیرد
و نفس های تردش
دورتر از
آوای مرغان بهشتی
در آفاق عشق می پیچد
دوست که می دارد
قلب یک زن
زیباترین جای دنیاست
برای گم شدن ،
پرسه در باران عشق !
 

N!RVANA

عضو جدید
آسمان
پشت پنجره جمع می شود
و کبوترها پای شمعدانی
ماه را نوک می زنند
وقتی بوسه های تو
در دهانم نجوا می کنند !
 

N!RVANA

عضو جدید
دلم ! جای خالی اش را
هیچ خیالی پر نمی کند
تو بخواب
من مشق گریه هایم مانده
 

N!RVANA

عضو جدید
و آن گاه که میان گلها
پرسه می زنی
پروانه ها در هوای تو
باله می رقصند
و چکاوکان بر گرد سرت
تاجی از سرخس و لاله و
گلهای زعفران می بافند
نیلوفران آبی در عطر تو
به شکوفه های زود رس
می رسند
و ماهیهای طلائی
باله های درخشانشان را
به امواج پای ظریف و عریان تو
می سپارند
صنوبرها مخروطهایشان را
به چرخ می آورند
و قاصدکها در نسیم دستانت
سایه های تردشان را
جا به جا می کنند
گلهای شبنم زده لبخند می زنند
و آن گاه در صدای تو با من
عشق را در امتداد ابدیت
آواز میدهیم
سبز و موزون ...
آن سان که قلب من
در انضباط می طپد
فقط بخاطر تو
 

meysam_sky

عضو جدید
سلامممم
واقعا دست نوشته های قشنگی بود و لذت برم.
ممنون از تاپیک جالبتون
 

N!RVANA

عضو جدید
چشم هایت پر از بوی گل
دست هایت
باغ شکوفه های باران ست
چه قدر بهار به تنت می آید !
با تو پائیز
فصل متروکه ست
 

N!RVANA

عضو جدید
وقتی از ردّ خیالت
چشم هایم
باغ گل های سرخ می شود
و سایه سار معطّرت
شکوفه زار رؤیاهایم
خورشید گل می کند
و دورترین دریاها
از جانشان می کاهند
تا ابرها زاده شوند
فرشتگان بال هاشان
فرسوده می شود
و بادها پدید می آیند
تا از دور ِ آسمان
بارانی را
به گونه هایم برسانند
که یک لبخند تو را
در دلم می نشاند
و یک خاطره تنها
تو را می خواهم
 

N!RVANA

عضو جدید
قلب من پرنده ای ست
که دنیا را
از پائیزی به پائیزی دیگر
پرواز می کند
و از شاحه های زمان
بی وقفه زرد می ریزد
که چشمانت
قول بهارند
و تا موسم دستانت
این جا
همیشه پائیز می وزد !
 

N!RVANA

عضو جدید
عشق یعنی
جوری دوست می داری
انگار که هرگز
آزرده ات نمی کنند
و دنیا پایانی ندارد
 

N!RVANA

عضو جدید
سنگ که نیست
سر جایش بنشیند
و از هیچ بادُ بارانی نلرزد
باید آنرا ساخت پرداخت
زندگی بی عشق
خار ندارد امّا
گل سرخی هم
نخواهد داشت
 

N!RVANA

عضو جدید
خاموش که می شود
آنچه در دل می ماند
یک مشت تنهائی سرد ست
شعلۀ عشق را می گویم
 

N!RVANA

عضو جدید
جای دل
سنگ هم که باشد
می شکند
وقتی رؤیایش را
از دستش می گیرند !
 

N!RVANA

عضو جدید
رسم دنیا را
بر هم می زنی
و قتی گل ها
پروانه می شوند
برای بوئیدن تو !
 

N!RVANA

عضو جدید
دست هایم​
چون گیسوی کولی ها​
در باد پریشانند​
و نمی دانند​
برای چه به دنیا آمده اند​
وقتی دست هایت​
از هیچ کوچی گذر نمی کند​
و ساکن هیچ​
قبیله ای نمی شود !​
 

N!RVANA

عضو جدید
پرتیراژترین اثر عشق
بوسه است
که در آغوش
زیر چاپ می رود
 

N!RVANA

عضو جدید
آن روزها یادشان به خیر !
آدم ها قلبشان همراهشان بود
و این روزها گوشی هاشان
 

N!RVANA

عضو جدید
روشن ترین روزهای من
شب هائی ست که رؤیاها
مرا پیش تو می برند !
 

Similar threads

بالا