قلب من میزان نیست
کوک دل با گذر ثانیه ها همخوان نیست
لحظه های غم من طولانی
گاه عقب میمانم گام شادی را نیز
چه صدای دارد درد جان در شب تنهای بلند
خاک تن میخواند شعر های بی قافیه را بند به بند
قلب من فاتح رسوایی هاست
عشق رسوایی چشمان گریزان تو و حسرت ماست
در دلم وحشت دوری تو میگیرد جان
کاش که میماندی
خواب پرواز تو با من زیباست