مشاعرۀ سنّتی

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تهی بود آن زمین از سبزه و آب
ز نور آفتاب و شمع مهتاب
 

Mahdi JooN

عضو جدید
بيا دنيا نمي ارزد باين پرهيز و اين دوري
فداي لحظه اي شادي كن اين رؤياي هستي را
لبت را بر لبم بگذار كز اين ساغر پر مي
چنان مستت كنم تا خود بداني قدر مستي را
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
از آن زمان که شکست از شکوه طوفان بید
در آن میانه نلرزیدنم خودش خیلی است

 

Mahdi JooN

عضو جدید
تنها
اگر دمی
کوتاه آيم از تکرارِ اين پيشِ پاافتاده‌ترين سخن که «دوست‌ات می‌دارم»،
چون تنديسی بی‌ثبات بر پايه‌هایِ ماسه
به خاک درمی‌غلتی
و پيش از آن که لطمه‌یِ درد درهم‌ات شکند
به سکوت
می‌پيوندی.
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوشینه که بر من به ستم آشفتی
بس در و گهر که بی محابا سفتی
گفتی که تویی خار گلستان وجود
ای غنچه خجل از دهنت گل گفتی
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من تاب جدائی ندارد گل من

چه نسازی به نگاهی مرتفع مشکل من

گوش بفرمان توام امر نما

چه کنم تا که شوم لایق دیدار شما؟
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
من شوریده شتابان پی سرچشمه ی نور

به امید دل روشن مثل از جنس بلور

گشتم و لیک به خود گم گشتم

من به دنبال خودم می گشتم

اندکی غور در اندیشه شدم

متحیر ز خود و بیشه شدم

و خودم غرق تماشای وجودم ماندم

فارغ از خود شدم و سر به بیابان راندم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
من و خزانِ خموشي و كنج تنهايي!‌
به گوشه گوشه گلشن، دگر گذارم نيست
 

Derakht-e-marefat

عضو جدید
تا آب شدم سراب ديدم خود را
دريا گشتم،حباب ديدم خود را
آگاه شدم، غفلت خود را ديدم
بيدار شدم به خواب ديدم خود را
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن شب كه تورا به خواب دیدم از وحشت و غم زجا پریدم
بیـــــدار شــــدم وَ در كــــنارم آرام تــو را به خــواب دیدم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مات و پریده رنگ چو مهتاب پشت ابر
غمگین و دلشکن چو هلال محر مم
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما درس و سـخن نخـوانده رفـتیم از بـاغ جـهان، نـرانــده، رفـتیم
هر كس كه زما نشانه‌ای خواست گو رفت و نشان نمانده، رفتیم
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو

جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وصل تو اجل را ز سرم دور همی داشت
از دولت هجر تو کنون دور نمانده ست
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه ی توست
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می ومیخواران ازنرگس مستش مست
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟!!
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش....
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا