خلیج همیشه فارس ایران

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
نهنگ‌هاي خليج فارس

در حدود۱۱ گونه از تيره بالنها و والها در خليج زندگی ميکنند ؛از جمله بزرگترين پستاندار حال حاضر جهان نهنگ ابی : شما ابعادی رو به اين شکل در نظر بگيريد طولی در حدود ۲۵ تا ۳۶ متر وزنی بين ۶۰ تا۱۷۸ تن سرعت از ۸ تا ۳۰ مايل در ساعت در عين حال بچه ای هم به دنيا بياد که ۷ متر طولش باشه و ۷تن وزنش روزی ۶۰۰ليتر هم شير بخوره اما غذای مادر منحصر به سخت پوستان و پلانگتونها باشه!!
نهنگ باله پشتئ كه بعد از نهنگ ابي كه ان را معرفي كرده بودئم دومين پستاندار بزرگ زمين محسوب ميشود” با طولئ بين 18 تا 25 متر وزنئ بين 35 تا 75 تن سرعتي معادل 40ك و ژرف روي تا اعماق 250 متر كه البته شما اين چنين عمقي را در خليج فارس نميابيد كه تا 26 دقيقه هم قادر به زير اب ماندن خواهد بود “در تمام پهنه خليج خصوصا دهانه درياي عمان و خليج شر قي جاسك يافت ميشود
نهنگ گوژ پشت تيره اي ديگر از خوانواده نهنگها كه در خليج فارس هم زندگي ميكند . با سرعت معادل 8-10 كينومتر تيغه هاي دنداني در هر طرف270-400 عدد كه طول هر تيغه 80 سانتيمتر است . طولي معادل14-19 متر وزنس معادل 34-42تن كه قادر تا 35 دقيقه هم زير اب بماند.
نهنگ خاكستري با سرعتي حيرت اور 60 كيلومتر در ساعت با طول 12-18 متر با وزن 30 تن – با تيغه هاي دنداني در هر طرف از 280 تا 480 عدد. البته تا حد زيادي شبيه نهنگ باله پشتي است.
بر اساس آخرين تحقيقات به عمل آمده و مقايسه و بررسي منابع موجود تاكنون 465 گونه ماهي متعلق به 101 خانواده و 24 رده از آبهاي خليج فارس گزارش شده است كه طبق نظر محققين اين تعداد حدود 70 % كل نمونه هاي موجود در خليج فارس است. پستانداران خليج فارس شامل 13 گونه اند كه عبارتند از 6 گونه نهنگ، 5 گونه دلفين، 1 گونه پورپويز و 1 گونه گاو دريايي. در اين ميان گونه گاو دريايي در رديف جانوران در معرض انقراض و در فهرست CITES قرار دارند. همچنين نهنگ گوژپشت، نهنگ قاتل وپورپويز به عنوان گونه هاي كمياب و نادر محسوب مي شوند .از ميان 8 گونه لاك پشت دريايي شناسايي شده در آبهاي جهان 5 گونه به پهنه هاي آبي خليج فارس و درياي عمان وارد مي شوند كه دو گونه لاك پشت سبز و لاك پشت منقارعقابي در مناطق پراكنده اي از سواحل جنوب ايران حضور دارند .اين گونه ها همگي از جمله جانوران ذكرشده در فهرست CITES مي باشند.
اما راجع به عمق هم صحبت شد که خليج فارس تا 144 متر عمق دارد البته اين عمق در نزديکي جزيره آبادان به 30 متر ميرسد که در همان اعماق هم در خور موسي انواع نهنگ‌ها مشاهده مي‌شود.
مرگ نهنگ ۶۰ تنى در سواحل هرمز

• نهنگ ۶۰ تنى كه بر اثر برخورد با كشتى در خليج فارس زخمى شده بود، در ساحل جزيره هرمز به گل نشست و بر اثر شدت خونريزى تلف شد
هرمز – خبرنگار اعزامى «ايران»: يك نهنگ ۶۰ تنى كه بر اثر برخورد با كشتى در خليج فارس زخمى شده بود، در سواحل جزيره هرمز به گل نشست و بر اثر شدت خونريزى تلف شد .
مردم و مسؤولان جزيره هرمز پس از مشاهده جسد نهنگ پهن پيكر كه ۱۷ متر طول داشت، براى جلوگيرى از ايجاد تعفن در جزيره با دشوارى فراوان اقدام به دفن جسد نهنگ جوان كردند . اهالى قبل از دفن نهنگ طحال حيوان را كه حاوى دو تن روغن است ، از بدن آن خارج كردند .
از روغن طحال نهنگ براى جلوگيرى از نفوذ آب در بدنه كشتى و لنج هاى چوبى استفاده مى شود . تكه اى از گوشت نهنگ تلف شده نيز براى بررسى زيست شناسى به سازمان محيط زيست ارسال شد .
نهنگ آبى بزرگترين پستاندار جهان است كه وزن آن به ۱۳۰ تن نيز مى رسد . بچه اين حيوان هنگام تولد بيش از ۷ تن وزن دارد و روزانه ۶۰۰ ليتر شير مصرف مى كند .
گونه هايى از اين پستاندار بزرگ به دليل فراوانى غذاهاى دريايى در خليج فارس زندگى مى كنند . اهالى هرمز گفتند اين دومين نهنگ است كه در سالهاى اخير در هرمز به گل مى نشيند. صيادان صنعتى هرمز در گذشته هاى دور براى صيد نهنگ به دريا مى رفتند و با ترفندى خاص اين حيوان را شكار مى كردند .
بومى ها مى گويند نياكان آنها در گذشته به آرامى به كنار نهنگ مى رفتند و قلاب بزرگى را در بينى نهنگ فرو مى كردند . نهنگ آسيب ديده در چنين مواقعى از محل حادثه دور مى شد و صياديان نيز به همراه طناب و قلاب در پى نهنگ مى رفتند تا انرژى و ناى نهنگ پايان يابد .
آنها بعد از خستگى شديد نهنگ، آن را به ساحل مورد نظر هدايت مى كردند . بومى ها مى گويند سالهاست كسى براى صيد نهنگ به دريا نزده است.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
مروارید غلتان خلیج فارس


تاریخ کیش

جزیرهكیش ، سرگذشتی دراز و پرفراز و نشیب در تاریخ ایران و خلیج فارس داشته است . این جزیره از دوران باستان تا عصر صفویان ، به تناوب از دوره های رونق و آبادانی نسبی برخوردار بوده است . متاسفانه به دلیل وقفه ها و ضربه های تاریخی در سده های اخیر و افول نقش اقتصادی كیش ، نشانه های زیادی از تاریخ و فرهنگ قدیمی كیش باقی نمانده است با وجود این معدود آثاری كه از فرهنگ مادی و معنوی این دیار به جای مانده ، از ارزش كیفی بالایی برخوردار است كه در پرتو توسعه جدیدكیش مجال بازیابی و بازسازی پیدا كرده است .پوشش گیاهی
جزیرهكیش را نمی توان از نظر تقسیم بندی مناطق گیاهی كره زمین جزء مناطق صحرایی و كویری دانست بلكه بهتر است آن را جزء منطقه علفزار به حساب آوریم . پوشش طبیعی آن از نوع گیاهان منطقه نیمه داغ (نیمه حاره و نیمه استوایی ) است.


گیاهان علفی بومی :مانند تُرشك (حُمبران ) ، آویشن گرمسیری ( پیزنك بجی و پونه دیمی) ، پنیرك (توله ، خُبیز) ، تخم شربتی ، اسفیوش (اسفرزه یا اسپرزه ، اسبغول ، قطونا) آناقالیس ، خارگرگ (شوكزیب) ، نِخِل ، سعد و سنبیل و ... است كه اغلب علاوه بر مصرف دامی ،مصرف خوراكی و دارویی نیز دارند.
گیاهان غیر بومی :
كه در گذشته به ویژه در دهه های اخیر به جزیره آورده شده است ، عبارتند از : گل كاغذی ، درختچه مورد ، نخل زینتی ، درختان میوه ، خرما ، لیمو ترش ، نارگیل ، انار ، موز و درختان دیگر چون سمر (كهور پاكستانی و آمریكایی ) اكالیپتوس ، توج (مسواك) ،چریش و انواع درختان گل ابریشمی و سایر درختان و گلهای بسیار زیبا.
گیاهان درختی و درختچه ای بومی:
در این جزیره 104 گونه گیاه مانند : كهور ، كُنار ، خرما ، لور ، كرت ، گز تاكنون شناخته شده است .
مجموعه درخت سبز
:
در قسمت شمال جزیره ، در نزدیكی محلی موسوم به «دره پرتغالیها» یك درختبزرگ «لور» (انجیر معابد) وجود دارد كه كهن سالترین درخت جزیره محسوب میشود. در اینناحیه مجموعه درخت سبز بصورت تركیبی از فضای سبز ، ساختمان ، نرده های چوبی و پیادهراهها طراحی ومنظره سازی شده است كه فضای مطبوع و چشمگیری برای گشت و تماشا فراهمآورده است .

بناهای تاریخی جزیره كیششهر حریره ،مجموعه تاریخی ساحلی ، خانه های اعیانی و قدیمی ، حمام شهر حریره ، مجموعه آب انبارهای سنتی و درخت سبز ، قنات تاریخیكیش از جمله بناهای تاریخی جزیره کیش هستند.

بقایای كشتی یونانیحدود 30 سال پیش یك كشتی باربری یونانی به دلایلی كه چندان روشن نیست ،در ساحل غربی جزیره به گل نشسته و ماندگار شده است . بقایای زنگار گرفته این كشتی بزرگ ، با اسكلت سه طبقه خود ، در كنار ساحل نیلگون و خلوتكیش، چشم اندازی بدیع و راز آمیز ، به ویژه در غروب به وجودمی آورد كه گردشگران را به كنجكاوی وخیال پردازی دعوت می كند . این یادمان دریانوردی امروز به عنوان یك نشانه و نماد فضایی و بصری به گوشه غربی جزیره هویت بخشیده وزمینه و انگیزه مناسبی برای ایجاد برخی تأسیسات تفریحی و استراحتی پدید آوردهاست.
یكی از مهمترین جاذبه های دیدنیكیش بازارها و مراكز خرید است كه بیشترین اوقات مسافران و گردشگران را به خود اختصاص می دهد.

بازارها و هتل ها این بازارها علاوه براینكه جوابگوی مایحتاج روزمره مسافران است ، فضایی برای گردش، ‌تفریح و آشنایی با كالاها و تولیدات كشورهای جهان فراهم می‌سازد. این بازارها با سبكهای گوناگون معماری، تورپردازی، فضاسازی، و عرضه متنوع محصولات بیشترین اوقات بازدید كنندگان را به خود اختصاص می‌دهد واحدهای تجاری در مجتمع ها و بازارها در حال بهره برداری: بازار پردیس1و2 بازار مرجان بازار ونوس
بازار مریم بازار بهكیش بازار پارس خلیج
بازار قدیمی سفینبازار مروارید مجتمع تجاری پانیذ
بازار زیتون بازار فرانسه مركز تجاری
بازار هرمز
لیست هتلهامریم صدف آنا
شایان ونوسفلامینگو
پارسیان تماشا پردیس
گلدیس كیش الیت آسالار كیش
جام جم تاپ رز دیدنیها
تعطیلات آریان آرام
اسپادانا هتل آرام ساها
قائم قاصدك فانوس
دریا آسیا رویال
پرشیا ستاره فرشتگان (بعثت)
شباویز مروارید نخلستان
متل آرام سیمرغ فردوس
فارابی كلبه های ساحلی خاتم خیام
دریا ، ساحل و آفتابآبهای جزیرهكیش به خاطر مرجانی بودن بزرگترین آكواریم خدادادی است كه هر بیننده ای می تواند با چشم غیر مسلح تمامی موجودات دریایی زیر آب را مشاهده كند این آبها از لحاظ شفاف و زلال بودن در سطح منطقه بی نظیر است كه همه اینها مرهون وجود انبوهی از مرجانها در این آبها است. در مجاورت ساحل مناطق نقطه چینی در مشرق و شمال به چشم می خورد كه حاكی از زمین های شنی مرجانی است و مناطقی نیز در شمال غرب و غرب و جنوب شرقی مشخص گردیده كه وجود صخره های ناپیدا را آگاهی می دهد. ژرفا در شمال ، شمال شرقی وشرق تا فاصله 2تا3و4 كیلومتری تا 25 متر می رسد و امتداد آن تا ساحل ایران از حداكثر 50 متر تجاوز نمی كند . در شمال غرب ، غرب ، جنوب غربی و جنوب در فاصله 5 كیلومتری از 25 متر تجاوز كرده و در جنوب و جنوب غربی در فاصله 14و15 كیلومتری به 75 متر و بیشتر می رسد ، ولی حداكثر از 100 متر تجاوز نمی كند.

ساحل جزیرهكیش یكی از زیباترین سواحل دنیا با وجود ماسه های مرجانی است كه در هر سحر با رنگهای طبیعی جلوه می كند و در ساعات گوناگون روز جلوه های بدیع و زیبایی از شاهكارهای خلقت را نمایش می دهند . به ویژه سواحل شرقی و شمال شرقی و جنوبی جزیره كه از چشم نوازی و جلوه خاصی برخوردار است . محل طلوع آفتاب در كرانه های جنوب شرقی ،از دور دستهای خلیج فارس برآمدن قرص پرهیبت سرخ فام خورشید ، و دریای نقره فام ، مملو از سكه های امواج به ویژه از لابلای نخلها ، آدمی را به رویای افسانه ها می برد و نسیم خنك صبحگاهی گونه ها را نوازش می دهد. عصرگاهان در غرب حال و هوای دیگریست ، فرو رفتن هور در آنسوی خلیج فارس ، احساسی وهم انگیز را در انسان ایجاد می كند به خصوص اگر در مقابل كشتی غول پیكر به گل نشسته یونانی بر ساحل بنشینی و به قصه اش گوش كنی.

بومیها و آداب و رسوم

در تحولات عمومی جزیره كیش، سهم نسبی جمعیت جزیره و سكونتگاههای بومی جزیره كاسته شده و سهم جمعیت غیر بومی افزایش یافته است و در حال حاضر جمعیت بومی جزیره در حدود 3 هزار نفر است ، اما نباید فراموش كرد كه این جمعیت اندك، نمادی از یك فرهنگ و تمدن دیرینه و بزرگ، یعنی فرهنگ سواحل و جزایر جنوب ایران به شمار می‌رود كه از نظر تاریخ، زبان، مذهب، و موسیقی و آداب و رسوم و غیره از هویتی خاص و ریشه دار برخوردار است.مرجان و مرواریدمروارید:
روزگاری مشهورترین مروارید جهان از اطرافكیش و جزیره بحرین صید می شد و نام این دو به همراه مروارید، نشانه برترین و پرطرفدارترین نوع آن برای مشكل پسندان بود انواع مشهور مرواریدهایكیش عبارتند از: یكه، گلوه، بدله، ناعم، صدفهایی كه دركیش برای مروارید آن صید می شوند به اندازه یك جفت نعلبكی چای خوری است (دندان صدفی، كنایه از رنگ شفاف و زیبای دندان، صدف آتشین، كنایه از آفتاب، صدف هزار بیدق، كنایه از آسمان پرستاره و صدف صدو چهارده عقد، كنایه از قرآن مجید است) از این صدفها انواع و اقسام وسایل تزئینی هم می‌سازند كه در بازار سفین گردشكران به عنوان ره‌آورد سفر می‌خرند.

مرجان:

جانوری دریایی، در آبهای گرم با پایه آهكی، که گونه‌های متنوع دارد.
قرمز آن جز سنگهای قیمتی است و به احجار كریمه معروف و در جواهر سازی به كار می روند.
مرجانكیش بیشتر به رنگ لیمویی مایل به سفید است . پوشش رویین جزیرهكیش از پایه آهكی و سایر اعضای بدن این جانور كه شبیه شاخهای كوتاه قد می ‌باشد، تشكیل شده است.آبزیاندورتادور جزیره را خلیجی بزرگ و كم نظیر فرا گرفته كه انواع و اقسام آبزیان را به فراوانی در دامان گرم خود می‌پروراند كه علاوه برآنكه از نظر تغذیه بهترین مواد گوشتی را عرضه می‌كند دیدار زیباترین ماهیان جهان را هم از قایقهای كف شیشه‌ای در برخی از نقاط ساحل به طور مستقیم و بالاخره در محل آكواریوم جزیره ، درمعرض دید گردشگران قرار می‌دهد:
غیر خوراكی و تزئینی عبارتند ازمعروفترین ماهی ها به ترتیب مرغوبیت خوراكی
خوراكی: قباد ، راشكو ، حلوا سفید (زبیدی) ، شوریده ، حلوا سیاه ، شهری(شعری) ، شانك، ها و ور (هو ور) ، كوشك كه هر كدام در انواع پخت لذیذترین خوراكهارا فراهم می آورند.سرخو ، میش ماهی ، هامور ، سنگسر ، سبیتی (سوبیتی) ، خارو ، دخترناخدا . گوازیوم ، گیش (میسك ، برك) برادر راشگو (قوا زرد) ، مومغ (هاشینه ، ساردین)
غیر خوراكی:اره ماهی (سگ ماهی) ، بمبك ، ماهی لقمه (سفره ماهی) ، اسب ماهی (دم اسبی)
پستانداراندریایی : گاو آبی – نهنگ و دلفین
ماهی های زینتی : (برخی از آنها در جهان كمیاب هستند) امپراتور ، جراحی دم زرد ، آنجل (آنژل) ، عروس ناخدا ، عروس زرد ، آنتن دار ، سرخال سفید ، دلقك آبی ، كاردینال ، هامور ، گین ، سقز ماهی ، دم گاوی ، نئون ، آرایشگر ، صندوق، عروس عمان ، خروس دریا ، پیكاسو ، گرین رز ، ملوان، چیتی، شقایق ، ژله، پیكاسوی مشكی.
تهیه و تنظیم برای سایت تبیان: زهره پری نوش
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدف های دریایی


صدف های دریایی خلیج فارس
الف-کلیات:
صذف ها از خانواده Cypraedae هستند.اولین فهرست از صدف ها در خلیج فاری و دریای عمان و دریای عرب در سال 1280 شمسی توسط شخصی به نام تاون سن(Townsen) گزارش شده است.نوعی صدف با نام علمی Cypraea perinceps به طور معمولی در خلیج فارس و دریای عمان دیده می شود که صدف ان کک مکی است.هنوز واقعا ثابت نشده که صدف سپیرای لک دار خلیج فارس متعلق به این اب ها می باشد و یا اینکه به اب های دیگر تعلق دارد.
ب-انواع صدف های سپیرا و موقعیت ان ها در خلیج فارس و دریای عمان:

١-سپیرا انولوس (Cypraea annulus)
این گونه صدف در اب های جاسک و مسقط فراوان هستند.و به عنوان کالای تجارتی به هندوستان صادر می شوند.
2-سپیرای عربی (Cypraea arabica )
این گونه در سواحل مکران و بلوچستان ایران در زیر سنگ های ساحلی یافت می شود.این نوع صدف ها در نتیجه برخورد به سنگ های ساحلی اسیب میبینند.اکثر نمونه های ان دارای صدف های کوچکی هستند ولی نمونه بزرگ ان ها را می توان در سواحل مسقط پیدا کرد.
3-سپیرا کارنئولا(Cypraeae carneola)
این گونه صدف در اب های جاسک و مسقط فراوان پیدا می شوند.مکان ان ها بین خط مرزی مد حداقل تا عمق محدوده 6 متر می باشد.رنگ این گونه صدف بسیار تیره است.ولی نمونه هایی از ان که در منطقه جزیره هنگام پیدا شده اند رنگ روشنی دارند.
4-سپیرا کوریکا(Cypraeae caurica)
این گونه صدف در اب های جاسک و مسقط فراوان پیدا می شوند.این صدف گونه ظریفی است و در سواحل مکران و بلوچستان کمیاب می باشند.
5-سپیرا اروزا (Cyprae erosa)
6-سپیرا فلینا(Cypraea feline var )
7-سپیرا اونیکس(Cypraea onyx)
صدف های خوراکی
این نوع صدف ها از شاخه نرم تنان Mollusca و نام علمیPinctata fucata می باشند.صدف خوراکی روی تخته سنگ ها و در کناره های ساحل بعضی از مناطق خلیج فارس زندگی می کند.این مناطق عبارتند از نواحی جزیره هرمز بندر لنگه (معروف به ساحل صدف)....
صدف های مروارید ساز و اهمیت مروارید ان:

مهمترین نرمتنان مروارید ساز خلیج فارس صدف های نامبرده در زیر هستند:
1-صدف بمبئی(زنی)-Pteria macroptera
2-صدف لب سیاه(محار کبیر)-Pinctada margarifera v.persica
3-صدف بندر لنگه(صدف سیلان محار صفیر و بلبیل)Pinctada imbrictada -
صدف لب سیاه یکی از کمیاب ترین گونه های اویستر(صدف)مروارید ساز موجود در خلیج فارس است که برای حفظ ذخایر ان کوشش های زیادی در حال انجام می باشد.
در دنیا معمولا 4 گونه صدف مروارید ساز را برای تهیه مروارید پرورشی مورد توجه قرار می دهند:
صدف لب سیاه صدف بندر لنگه و دو صدف دیگر به اسامیP.maxima و P.martensii .
از موجوداتی که با صدف لب سیاه همزیستی دارند و در کارگاه کیش نیز یافت می شوند نوعی خرچنگ به نام Conchodytes meleagunae است.یک حیوان نر کوچک و یک حیوان ماده بزرگ از این خرچنگ ها به صورت همزیستی در حفره جبه ای یا شنلی در حیوانات مذبور وجود دارند.ضرر های احتمالی این خرچنگ به صدف هنوز نا معلوم است.

 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز

دفاع همه جانبه ایرانیان از نام خلیج فارس
خلیج فارس یک نام است. نامی شناخته شده . تا اندازه ای که با نگاه به نقشه های طبیعی و یا قرار گرفتن در خلیج فارس در ویژگی فارس بودن این خلیج حتی برای آنی نمی توان شک کرد. این را «زمین» هم به ما می گوید. زمین شناسان می گویند که پانصد هزار سال پیش، شکل نخستین خلیج فارس در کنار دشت های جنوبی ایران پدید آمد. پس از تغییر در ساختار درونی و بیرونی زمین، به شکل استوار کنونی خود درآمد.

این را تاریخ نگاران هم می گویند که «خلیج فارس، گهواره تمدن جهان بوده است» . نیازی نیست که بگوییم نخستین سند تاریخی کاربرد این نام پانصد سال پیش از میلاد ثبت شده است . یا اینکه بگوییم یونانی ها نخستین بار نام خلیج فارس را «خلیج فارس» نامیدند. یا اینکه «استرابن» جغرافی دان قرن نخست میلادی هم بار ها از خلیج فارس نام برده است. یا اینکه «فلاریوس آریانوس» دیگر تاریخ نگار یونانی و نویسندگان قدیم و جدید عرب هم، بارها در کتاب های خود از نام «خلیج فارس» بی کم و کاست یاد کرده اند.


تغییر نام خلیج فارس كه مستندات بسیاری برای آن موجود است به چه هدفی صورت می گیرد؟ .خلیج فارس در طول حیات خود و در طول تاریخ و حتی در زیر نفوذ یونانیان ، اعراب ، پرتغالیان و آخرالامر انگلیسی ها نام خود را حفظ كرده است، ولی در چند دهه گذشته این ساز بدآواز و زشت ازسوی برخی افراد و دولت های عربی و حتی غربی شنیده می شود. " درباره نام خلیج فارس تا اوایل دهه 1960 میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و آمریكایی و دایرة المعارف ها و نقشه های جغرافیایی این كشورها نام خلیج فارس در تمام زبان ها به همین نام ذكر شده است.

اصطلاح "خلیج ع/ر/ب/ی" برای نخستین بار از طرف یكی از نمایندگان سیاسی استعمار پیر انگلیس در خلیج فارس به نام " سر چارلز بلگریو"(Sir Charles Belgrave) عنوان شد، سر چارلز بلگریو كه بیش از 30 سال نماینده سیاسی و كارگزار دولت انگلیس در خلیج فارس بوده است، بعد از مراجعت به انگلستان در سال 1966 كتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر كرد و در آن برای اولین بار نوشت كه " عرب ها ترجیح می دهند خلیج فارس را خلیج ع... بنامند" این در حالی است كه " همین شخص در جزوه ای كه چند سال پیش از آن در سال 1957 به نام " به بحرین خوش آمدید " (Welcome to Bahrain) منتشر كرد در متن نقشه بحرین از خلیج مورد نظر با نام خلیج فارس یادكرده است.". در صورتی كه در طول تاریخ " خلیج ع/ر/ب/ی " به دریای سرخ یا احمر و یا نام قدیم آن " بحر قلزم" اطلاق می شده است و شواهد بسیاری بر آن وجود دارد. اما پس از بدعت گذاری جدید این نماینده استعمار در منطقه برخی رهبران افراطی، واپسگرا و قومگرای کشورهای عربی همچون جمال عبدل الناصر و یا صدام حسین آنرا دست آویز یک بدعت گذاری جدید در تاریخ منطقه بکنند. از نظر آمریكایی ها و اروپایی ها این منطقه " شریان حیاتی غرب" در منطقه " استراتژیك غربی" و " حوزه منافع ویژه" است، لذا اگر قادر باشند خلیج فارس را به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تسلط خود در می آورند. پس از دیدگاه آنها تغییر بافت پارسی و ایرانی این دریا به منزله خروج درازمدت از حوزه اختیارات ایران می باشد و چه بهتر که خلیج فارس مرکز انرژی دنیا در دست عربی باشد که حکام آن دست نشاندگان غرب و نوکران بی چون و چرای خودشان باشد. اما لازم به ذکر است که مشاهیر بی طرف غرب خود بر حقانیت ایرانیان بر این مالکیت در این دریا واقف هستند." ژان ژاك پرینی" نویسنده كتاب خلیج فارس اعتراف می كند." ملل و طوایف بسیاری بر كرانه های خلیج فارس استیلا یافته و فرمانروایی كرده اند ولی روزگارشان سپری شده و منقرض شده اند. تنها قوم پارس است كه با هوش و درایت خود همچنان پا برجا زیسته و میراث حاكمیت خود را تاكنون نگهداری كرده است"

اما با کوک شدن این صدای زشت عربی و جعل این نام بلند آوازه تاریخی، ملت و دولت ایران چه در پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن واکنش های شدیدی نسبت به این اقدام صورت دادند. اعتراضات محمد رضا پهلوی به حکام عرب منطقه ، سخنان هاشمی رفسنجانی در دفاع از خلیج فارس و جزایر سه گانه ، اعتراض دولتهای وقت ایران به ارگانها و نهادهای دولتی و غیردولتی جهان – اعتراض ملی به نشنال جئوگرافی و عذرخواهی این نهاد و اعتراض یک میلیون نفری ایرانیان در محکومیت استفاده از نام جعلی در گوگل ارث تنها بخش کوچکی از این مقاومت ملی در برابر افرادی سودجو و متجاور به هویت یک ملت است. در این میان جوانان و پژوهشگران ایرانی نیز نسبت به این اقدام غیر اخلاقی در به چالش کشیدن هویت یک ملت بی تفاوت ننشسته اند و با اختیارات حداقلی کارهای بزرگی در دفاع از نام خلیج فارس کردند.


یکی از این چهره ها سید عباس مجتهدی کارشناس علوم سیاسی و کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی است که حدود ده سال از جوانی خود را صرف دفاع از نام خلیج فارس کرده است. ماحصل این تلاش سه کتاب ارزشمند به شرح زیر می باشد:

• خلیج فارس / پاسخ به موئسسه نشنال جئوگرافی (انگلیسی)
• خلیج فارس / پاسخ به بی بی سی فارسی (انگلیسی)
• دفاع از نام خلیج فارس (پارسی)

وی انگیزه های خود در بخش مقدمه کتاب دفاع از نام خلیح فارس چنین می آورد:
انگیزه مطالعه – تحقیق و دفاع از نام خلیج فارس در من به زمانی بازمیگردد که که 13 سال سن داشتم و به واسطه ماموریت پدرم در شبه قاره هند، شهر دهلی نو پایتخت هند به مدرسه زبان انگلیسی Dehli Public School میفرتم. در همان زمان روزی با سررسید نفیسی مواجه گردیدم که سفیر یکی از کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس به پدرم هدیه داده بود. با کنجکاوری ویژه آن را گشودم و با نقشه ای از آن کشور مواجه شدم که در کنار آن عبارت نا آشنا و عجیب Arabian Gulf به چشم میخورد!


بسیار متعجب شدم و چون در تمام اطلسهایی که در مدرسه چه در ایران و چه در هند دیده بودم تماما از دریای بین ایران و شبه جزیره عربستان به نام Persian Gulf نام برده شده بود. وقتی از پدر و مادرم دلیل این تفاوت نام را پرسیدم آنها در جواب برای من مسئله را روشن کردند و گفتند که چگونه عده ای سیاست باز افراطی و نانجیب به جای استفاده از نام اصیل و تاریخی خلیج فارس که حداقل 2600 سال سابقه مکتوب دارد از یک نام جعلی و ساختگی استفاده میکنند. آری از آن زمان بود که به عنوان یک ایرانی احساس مسئولیت کردم و باتوجه به آشنایی اینجانب با زبان انگلیسی به جهت علاقه به زبان و ادبیات انگلیسی و هم سالهای اقامت در درکشورهای انگلستان و هند ابعاد این خطر ملی را حس کردم.


من بر این باور هستم مسئله دفاع از خلیج فارس در حال حاضر یکی از مسائل بسیار مهم و در عین حال حساس کشورمان است که باید به آن توجه خاص صورت گیرد. وظیفه دفاع از خلیج فارس در درجه اول متوجه ایرانیان و در درجه دوم متوجه کشورهایی مانند افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان، هند، ارمنستان، ترکمنستان و ازبکستان است که مشترکات فروان زبانی و فرهنگی با ایران دارند.

ایمیل آقای سید عباس مجتهدی جهت تماس:
samojtahedi@yahoo.com







http://www.persiangulfstudies.com/Fa/index.asp?p=NEWS2
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
جغرافياي درياي پارس (خليج فارس)
نویسنده : روزبه پارساپور
دانلود پژوهش
موقعيت خليج فارس
درياي پارس (به زبان فارسي و به عربی الخلیج الفارسی) در 24 تا 30 درجه و 30 دقيقه عرض شمالي و 48 تا 56 درجه و 25 دقيقه طول شرقي از نصف النهار گرينويچ قرار دارد . درياي پارس امروزي بخش كوچكي از گستره آبي پهناوري است كه در روزگاران قديم درياي پارس ناميده مي­شد زيرا در گذشته درياي پترس تمامي درياي مكران (عمان ) و بخشي از اقيانوس هند را تا حدود رود سند در بر مي­گرفته است.
درياي پارس امروزه به آبراهي تلقي مي شود كه در امتداد درياي مكران (عمان) قرار گرفته و با كشورهاي باستانی ايران و کشورهای عربی عربستان ، كويت ، قطر ، امارات ، بحرين ، عمان و عراق مرز آبي مشترك دارد . از آنجايي كه از يك سوي ايران بيشترين مرز مشترك آبي را در درياي پارس دارد و از سوي ديگر در تشكيل تمدن باستاني اين منطقه نقش اصلي را ايفا كرده است و همچنين در طول تاريخ کنترل و فرامانروایی درياي پارس نزد ایرانیان بوده است ، از این روی ايران به عنوان ميراث دار اصلی اين منطقه محسوب مي شود و بارزترين مشخصه آن نيز نام اين پهنه آبي است كه به نام ايرانيان در طول سه هزار سال گذشته ثبت شده است . متاسفانه كشورهاي حوزه جنوبي درياي پارس مانند (بحرين،قطر،كويت،امارات متحده عربي...) اكثرا قراردادي ، كوچك و جديد التاسيس هستند و مرزهاي كشورشان بوسيله اراده و خواست كشورهاي استعماري جهان تقسيم بندي شده است که حتی توان دفاع از خود را نیز ندارند.هيچ پژوهشگري در كتابهاي تاريخي خاورميانه نامي از كشورهايي مانند قطر – امارات – كويت و... نميتواند پيدا كند . تنها از بحرين در كتابهاي تاريخي چند بار نام برده شده است كه آنهم به دليل اين مي باشد كه بحرين بخشي از سرزمين ايران و تمدن كهن بوده است و مردمانش فارسي و عربي زبان مي بوده اند و طی چند دهه گذشته به خواست استعمار انگلستان از ایران تجزیه شده است . از اين جهت كنترل و نقش كليدي اين درياي بزرگ و استراتژيك از گذشته در اختيار ملت و دولت ايران قرار داشته و در آينده نيز بدون شک خواهد بود .
درياي پارس از شرق از طريق تنگه هرمز و درياي مكران (عمان) به اقيانوس هند راه دارد و از غرب به رودخانه اروندرود در خوزستان ايران كه حاصل پيوند دو رودخانه دجله و فرات در عراق و الحاق رود كارون در ايران به آن است ختم مي شود. طول درياي پارس از تنگه هرمز تا آخرين نقطه پيشروي آن در جانب مغرب حدود 805 كيلومتر است .
آب و هوا , عمق , طول و عرض جغرافيايي درياي پارس
درياي پارس به عنوان گرمترين پهنه آبي دنيا شناخته شده است و از نظر آب وهوایی شرایط خشک و نیمه استوایی دارد،عريض ترين بخش آن 180 مايل است و عميق ترين نقطه آن 93 متر در 15 كيلومتري تنب بزرگ ، و كم عمق ترين بخش آن در غرب بين 10تا 30 متر است . عمق كم درياي پارس باعث شده است كه خشكي مرتب بدرون دريا پيشروي نمايد . در عين شوري زياد آب، 200 چشمه آب شيرين در كف و 25 چشمه كاملاً شيرين در سواحل اين دريا جريان دارد كه همگي از كوههاي زاگرس يا پارس ايران سرچشمه مي گيرند، اروند، كارون، دياله، زاب، جراحي، مند، دالكي و ميناب بزرگترين و پر آب ترين رودهايي هستند كه به درياي پارس مي ريزند. گرماي هوا گاهي در تابستان 50 درجه و برودت آن در زمستان تا 3 درجه گزارش شده است. بنادر كيش، بندرعباس،خرمشهر، دبي، شارجه، ابوظبي، كويت، بحرين، دوحه ، و بصره، درياي پارس را به قطب اقتصادي و توريستي جهان تبديل كرده است. درياي پارس از نظر ژيوپلتيك، استراتژيك، انرژي و همچنين تاريخ و تمدن، يك پهنه آبي مهم و منحصر به فرد در كل جهان محسوب مي شود. به طوريكه چشم طمع كشورهاي سودجوي جهان كه فاقد پشتوانه فرهنگي و تمدني هستند و با قدرت نامشروع خود بر بسياري كشورهاي جهان و بخصوص عربي منطقه خاورميانه حكرماني ميكنند هميشه به اين نقظه معطوف بوده است . كشفيات باستان شناسي سالهاي اخير در دو طرف سواحل شمالي و جنوبي درياي پارس ثابت مي كند كه اين پهنه آبي يكي از مهمترين و شايد اولين مركز سكونت انسانها است و گهواره و مرکز تبادل تمدنهای زيادی مانند ايلامی، سومری، آکدی، آشوری، بابلی، مادی، پارسی، يونانی، اسلامی و... بوده است . به طور نمونه منطقه جيرفت در شهر كرمان ايران به قدمتي بالغ بر شش هزار سال شهرنشيني و تمدن مكتوب شهرت جهاني دارد كه درياي پارس پل ارتباطي اين شهر محسوب ميشده است.
درياي پارس امروزه با وسعتي در حدود 237473 كيلومتر مربع (اندازه گيري شده توسط مديريت هيدروگرافي سازمان جغرافيايي ايران، سال 1386)پس از خلیج مکزیکو و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان محسوب می‌شود.
درياي پارس با توجه به آنكه به اقيانوس هند راه دارد و به درياي مكران نيز متصل است با اينحال از كم عمق ترين درياها (كه 93 متر بيشترين عمق آن ميباشد) محسوب مي شود و در رديف درياهاي بالتيك و خليج هودسن قرار دارد . اين در حالي كه عمق درياي مكران در برخي نقاط به 3000 متر نيز مي رسد و عمق درياي سرخ هم از 1000 بيشتر است . ميانگين ژرفاي درياي پارس 30 متر است. اين پهنه آبي قديمي ترين دريايي است كه بشر آن را مي شناخته است بر پايه نقشه هاي تكتونيك درياي پارس جزء كانونهاي زلزله خيز ايران است دانشنامه بريتانيكا در اين خصوص نوشته است " آخرين حركتي كه درياي پارس در معرض آن قرار داشته و دارد عبارت است از بالا آمدن تدريجی است زلزله در درياي پارس و گاهي بسيار شديد است.
ژئومورفولوژیخلیج فارسGeomorphology
از نظر ریخت شناسی ، درياي پارس نامتقارن و شیب ساحل جنوبی آنآرام تر از ساحل شمالی است. به عبارت دیگر ، محور طولی درياي پارس آن را بهدو قسمت تقسیم می کنند یکی تک شیب پایدار جنوبی که پیش بوم سپر عربستان است و شیببسیار آرام دارد و دیگری بخش ناپایدار شمالی است که قسمتی از رشته کوههای چین خوردهزاگرس و تغییرات شیب آن 175 سانتی متر در هر کیلومتر است. کرانه جنوبی درياي پارس ،به ویژه در شرق شبه جزیره قطر ، منطقه وسیع و کم عمقی (10 تا 20 متر) است که به طورعمده با ریخت شناسی بست، محیط تبخیری و منطقه جزر و مدی مشخص است.
این دریا ، از رسوبات سخت و بلند با اشکال خطیساخته شده و با واسطه یکدشت ساحلیباریک ، با دریا در ارتباط است. منطقه کم شیب کرانه جنوبی و دریای کم ژرفای آن باتاقدیسهاییبا یالهای کم شیب با روند شمالی به جنوبی تا شما شرقی- به جنوب غربی ،اغلب میدان های نفتی بزرگی را می سازند. تاقدیس های قطر، رودخان و بحرین اغلب چهرههای توپوگرافی Topography کم شیبی را تشکیل داده اند که با سیستم های گسلی کنترل می شوند. ازسوی دیگر ، کرانه شمالي درياي پارس، کرانه ای کوهستانی با روند شمال غربی است کهپشته های تاقدیسی با بلندی بیش از 1500 متر هستند. به همین دلیل ، ساختارهای کرانهشمالی ، از دیدگاه هندسی ، با آنچه که در کرانه جنوبی است، تفاوت دارد. برخورد ساختارهای کرانه غربی و رشته کوه زاگرس ، توپوگرافی زیر دریایی درياي پارس راتشکیل می دهد. گرچه شیب بستر بسیار آرام است، ولی حدود 20 جزیره و تعدادی پشته هایکوتاه و بلند زیردریایی در آن وجود دارد که بی هنجاریهای توپوگرافی را تشکبیل میدهند. جزایر ایرانی درياي پارس به صورت پشته های کشیده و موازی ساحل و یا کم و بیشدایره ای شکل هستند. از گروه نخست ، قشم و کیش را می توان نام برد که در واقعدنباله زاگرس بوده و بر اثر بالا آمدن سطح آب به صورت جزیره درآمده اند. ولی جزایرگرد مانند هرمز ، ابوموسی و... گنبدهای نمکی سری هرمز هستند. سطح جزایر درياي پارس ،از رسوبات تخریبی و مارن تشکیل شده که کم و بیش صدف دارند. خاک آنها شور و یا گچدار است و به همین دلیل رشد گیاهان ، محدود به انواع خاص است
 

abnoos69

عضو جدید
به نقل از جهان نیوز :
(( عضو كميسيون شوراها و امور داخلي مجلس شوراي اسلامي گفت: استان خليج فارس به عنوان نماد و يادگار ايران اسلامي در جنوب كشور ايجاد شود.

'ولي اسماعيلي' در گفت و گو با ايرنا افزود: با تجميع جزاير كوچكي كه در جنوب كشور قرار دارد مي توان استاني به نام 'خليج فارس' براي زنده نگه داشتن اين نام در نقشه ايران ايجاد كرد.))

چه خوبه که این اتفاق مبارک هر چه سریع تر روی بده .
 

abnoos69

عضو جدید
به نقل از ابصار نیوز :
خلیج فارس ، خلیج همیشگی فارس
خلیج فارس ازگذشته‌های دور تاکنون بافراز و فرودها و تلخی شیرینی‌های فراوانی روبرو بوده با این حال نام آن از تحریف در امان مانده و سینه به سینه به نسل‌های بعدمنتقل شده است.
به گزارش ابصارنیوز به نقل از برنا، دریای پارس یا خلیج فارس از نادر نام‌های باستانی و کهن است که در طول تاریخ درسراسر جهان در همه زبان‌ها و همه زمان‌ها و با همه حکومت‌ها و دولت‌ها باقی مانده است. این نام از آغاز امپراتوری پارسی تا سلطه اسکندر مقدونی و از دولت سلف صالح ( صدر اسلام) تا بنی امیه، بنی عباس ، چنگیز خان و هلاکوخان و بعدها تا سلطه پرتغالی‌ها و انگلیسی‌ها بر خلیج فارس، همواره با حوادث تلخ وشیرین روزگارهای مختلف محفوظ مانده و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.

البته نام خلیج فارس به دلیل اصالت و مقبولیت جهانی خود در زمان‌های خیلی دور هرگز با چالش روبرو نبود. اما در دهه های اخیر برخی کشورهای منطقه ای و حتی فرامنطقه ای در راستای تامین منافع سیاسی و اقتصادی خود اقدام به تحریف نام خلیج فارس کردند.

اما در دو قرن اخیر دشمنان ایران تلاش‌های زیادی را برای تغییر نام تاریخی و واقعی خلیج فارس انجام دادند.

تحریف خلیج فارس از گذشته تا کنون


در دوره جنگ‌های ایران و عثمانی، عثمانی ها برای مقابله با ایران سعی کردند از نام خلیج بصره- نام یکی از خلیج های کوچک در خلیج فارس - استفاده کنند که موفق نشدند و نام خلیج فارس همچنان تداوم یافت.

انگلیسی‌ها نیز در قرن ۱۹ ‪ نام دریای بریتانیا را بکار بردند ولی این نام مقبولیتی نیافت و متداول نشد لذا آن را رها کردند.

پس از ملی شدن نفت ایران و خلع ید از شرکت های انگلیسی و قطع روابط ایران و انگلیس ابتدا نماینده سیاسی انگلیسی مقیم بحرین از سال 1950 عبارت ساحل عربی را برای منطقه جغرافیایی بخش جنوبی خلیج فارس که متعلق به اعراب تحت الحمایه انگلیس بود مرسوم ساخت و سپس به تدریج کلمه خلیج عربی را جایگزین آن ساخت و سپس این نام را به کل خلیج فارس تعمیم داد.

پس از مصادره اموال شرکت نفت انگلیس و خلع ید از شرکت های انگلیسی و قطع روابط ایران و انگلیس برای اولین بار وزارت مستعمرات انگلیس نیز در مکاتبات خود این نام جدید را متداول ساخت.

با انتشار کتابی در لندن در سال 1957 میلادی توسط رودریک اووین کارگزار سازمان جاسوسی انگلیس که بلافاصله به زبان عربی تحت عنوان الفقاهه الذهبیه- وثائق الخلیج العربی ترجمه و انتشار یافت، سناریو تحریف نام خلیج فارس، ابعاد تازه‌ای یافت.

در سال 1966 میلادی نیز سر چالز بلگریو، نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس، در پایان ماموریت خود کتابی تحت عنوان خلیج عربی منتشرساخت.

وی در این کتاب عنوان کرد که اعراب دوست دارند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند. او هم چنین در مجله صوت البحرین خلیج فارس را خلیج عربی نامید، که اعتراض‌هایی را برانگیخت. البته بلگریو در دومین کتاب خود به نام به بحرین خوش آمدید از مواضع خود عقب نشینی کرد و در صدد جبران اشتباه خود برآمد و خلیج فارس را با نام واقعی خود - خلیج فارس - یاد کرد.

تلاش برای تحریف نام خلیج فارس پس از پیروزی انقلاب اسلامی شدت گرفت. برخی بیگانگان تند رو و قوم گرا با تحریک صهیونیست‌ها و صرف هزینه‌های میلیاردی از تمام ظرفیت‌های خود برای تحریف نام خلیج فارس بهره گرفتند.

باتوجه به همین موضوع بود که با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی روز دهم اردیبهشت روز ملی خلیج فارس نام‌گذاری شد.

در واقع شورای عالی انقلاب فرهنگی با توجه به هدف قرار گرفتن هویت فرهنگی و تاریخی ملت ایران توسط برخی بیگانگان تندرو و قوم گرا برای تحریف نام تاریخی وحقیقی خلیج فارس، به پیشنهاد شورای فرهنگ عمومی روز اخراج پرتغالی‌ها از تنگه هرمز را به عنوان روز ملی خلیج فارس نام‌گذاری کرد.


برخی شواهد و مستندات تاریخی


برخی بیگانگان در حالی نام تاریخی خلیج فارس را تحریف و از اسامی مجعول دیگر یاد می‌کنند که خود بهتر از هر کس دیگری می‌دانند که به گواه تاریخ بیشتر کشورهای حوزه خلیج فارس از سال1971( ه.ش)1350تشکیل شده اند و ایران همواره قدرتمندترین ، پرنفوذترین و بزرگ‌ترین کشور منطقه بوده است.

به عنوان نمونه سازمان‌های بین‌المللی از جمله سازمان ملل متحد، همواره نام تاریخی و اصلی خلیج فارس را به کار برده اند. دبیرخانه سازمان ملل متحد در سند مورخ 5 مارس 1971 به دولت ایران یادآور می شود که بنا بر عرف جاری در دبیرخانه سازمان ملل متحد در اسناد و نقشه‌های جغرافیایی، منطقه آبی بین ایران از سمت شمال و شرق و تعدادی از کشورهای عربی از سوی جنوب و غرب به نام خلیج فارس نامیده می شود و این، بنا بر عرف قدیمی انتشار اطلس‌ها و فرهنگ‌های جغرافیایی است.

این دبیرخانه همچنین بابت اشتباه‌هایی که سازمان ملل در برخی اسناد در به کار بردن نام خلیج فارس مرتکب شده، عذرخواهی کرده آن را سهوی دانسته و از کارگزاران سازمان خواسته است که همواره این موضع ایران را در نظر داشته باشند.

پژوهشگرانی که در خصوص نام خلیج فارس تحقیق کرده اند، متفق القول هستند که نام خلیج فارس در تمام قرون گذشته نامی یگانه، بین‌المللی و بدون معارض بوده و در کل جهان و خاورمیانه بر روی کمتر نامی در ادوار مختلف تاریخی چنین اتفاق و یگانگی در میان همه جهانگردان ، نویسندگان و مورخان وجود داشته است.

وجود 3 هزار نقشه و حداقل 300 کتاب تاریخی، ادبی و دینی متعلق به 250 نفر از مورخان و جهانگردان سرشناس کشورهای اسلامی، عرب، یونانی، رومی و اروپایی در قرن‌های گذشته که در توصیف خلیج فارس و نام‌گذاری آن بطور مستقیم و یا ضمنی توضیحاتی داده‌اند بهترین گواه بر این است که خلیج فارس از دیرباز به همین نام خوانده شده و شهرت جهانی یافته است.

اسناد و مدارک تاریخی نشان می‌دهد در تمام کتب و منابع دولتی کشورهای عربی تا دهه 1960 میلادی نیز همواره از نام خلیج فارس استفاده می شد. از جمله می توان به یکی از سروده های ملی مصر که در آن جمله "حدودنا من خلیج الفارسیه حتی بحر الابیض" آمده است و کتاب انور ساداد رییس جمهوری سابق مصر تحت نام طغیان رودنیل در سال 1975 میلادی و ده‌ها مورد دیگر اشاره کرد که همگی از آبراه جنوب ایران به نام خلیج فارس نام برده اند.
 

abnoos69

عضو جدید
خلیج فارس نامی است به جای مانده از کهن‌ترین منابع، زیرا که از سده‌های پیش از میلاد سر بر آورده‌است، و با پارس و فارس - نام سرزمین ملت ایران - گره خورده‌است. در سالهای اخیر نام جعلی خلیج ع رب ی نیز در برخی منابع بطور محدود بکار رفته که مخالفت ایرانیان را برانگیخته‌است.

از دیدگاه حقوق بین‌الملل :

سازمان ملل متحد در چندین نوبت در بیانیه‌ها، اصلاحیه‌ها و مصوبه‌های گوناگون و با انتشار نقشه‌های رسمی، نه تنها بر رسمی بودن نام «خلیج فارس» تاکید کرده، بلکه از هیات‌های بین‌المللی خواسته که در مکاتبات رسمی به ویژه در اسناد سازمان ملل از نام کامل «خلیج فارس» استفاده نمایند.

لیست اسناد سازمان ملل درباره نام «خلیج فارس» :

سند شماره ۶۱ نشست بیست و سوم سازمان ملل متحد در وین (۲۸ مارس تا ۴ آوریل ۲۰۰۶) با عنوان «رسمیت تاریخی، جغرافیایی و حقوقی نام خلیج فارس»

سند ST/CS/SER.A/۲۹/Add.۲ در تاریخ ۱۸ اوت ۱۹۹۴ (۲۷ مرداد ۱۳۷۳)

قطعنامه UNLA ۴۵٫۸.۲ در تاریخ ۱۰ اوت ۱۹۸۴ (۱۹ مرداد ۱۳۶۳)

قطعنامه UNAD ۳۱۱/Qen در تاریخ ۵ مارس ۱۹۷۱ (۱۴ اسفند ۱۳۴۹)

نقشه رسمی کمیسیون اقتصادی و اجتماعی غرب آسیا، شماره ۳۹۷۸ چاپ سازمان ملل (سپتامبر ۲۰۰۷)

نقشه رسمی ایران، شماره ۳۸۹۱ چاپ سازمان ملل (ژانویه ۲۰۰۴)

نقشه رسمی غرب آسیا، شماره ۳۹۷۸ چاپ سازمان ملل (نوامبر ۱۹۹۸)

در دوران باستان :

قدمت خلیج فارس با همین نام چندان دیرینه‌است که عده‌ای معتقدند«خلیج فارس گهواره تمدن جهان یا خاستگاه نوع بشر است.» ساکنان باستانی این منطقه، نخستین انسان‌هایی بودند که روش دریانوردی را آموخته و کشتی اختراع کرده و شرق و غرب را به یکدیگر پیوند داده‌اند.
تا قبل از ورود آرياييان به فلات ايران در منابع آسوري از خليج فارس با عنوان « نارمرتو Narmarratu» نام برده شده است که به معناي رود و يا آبراه تلخ است و اين قديمي‌ترين عنواني است که بر خليج فارس داده شده است.

دوران هخامنشی :

دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس، قریب پانصد سال پیش از میلاد مسیح و در دوران سلطنت داریوش اول آغاز شد. داریوش بزرگ، نخستین ناوگان دریایی جهان را به وجود آورد. کشتی‌های او طول رودخانه سند را تا کرانه‌های اقیانوس هند و دریای عمان و خلیج فارس پیمودند، و سپس شبه جزیره عربستان را دور زده و تا انتهای دریای سرخ کنونی رسیدند. او برای نخستین بار در محل کنونی کانال سوئز فرمان کندن کانالی را داد و کشتی‌هایش از طریق همین کانال به دریای مدیترانه راه یافتند. در کتیبه‌ای که در محل این کانال به دست آمده نوشته شده‌است:

«من پارسی هستم. از پارس مصر را گشودم. من فرمان کندن این کانال را داده‌ام از رودی که از مصر روان است به دریایی که از پارس آید پس این جوی کنده شد چنان که فرمان داده‌ام و ناوها آیند از مصر از این آبراه به پارس چنان که خواست من بود.»
سفرنامه فیثاغورث ۵۷۰ قبل از میلاد تا سال ۱۹۵۸ در تمام منابع مکتوب جهان نام خلیج فارس و یا معادلهای آن در دیگر زبانها ثبت شده‌است.

در دوره داریوش دوم ناوگانی ایرانی به رهبری سردار صداسپ ماموریت یافت تا جهان را دور بزند. وی عازم دریای مدیترانه و سواحل شنقیط (موریتانی) تا نزدیک اشانتی و سواحل بنین پیش رفتند ولی در اثر برخورد با اقوام وحشی سفر را ناتمام کذاشتند.
داریوش در این کتیبه از خلیج فارس به نام «دریایی که از پارس می‌آید» نام برده‌است. در کتاب اوستا اگرچه از نام خلیج فارس بطور صریح نام برده نشده اما در مهر یشت در مبحث مهر یا میترا اشاره‌ای نیز به اروندرود شده‌است که در آن دوره ارونگ گفته می‌شده‌است:
«دارنده دشت‌های فراخ و اسب‌های تیزرو که از سخن راستین آگاه است و پهلوانی است خوش اندام و نبرد آزما، دارای هزار گوش و هزار چشم و هزار چستی و چالاکی یاد شده، کسی است که جنگ و پیروزی با اوست، هرگز نمی‌خسبد، هرگز فریب نمی‌خورد، اگر کسی با او پیمان شکند خواه در شرق هندوستان باشد یا بر دهنه شط ارنگ، از ناوک او گریز ندارد، او نخستین ایزد معنوی است که پیش از برآمدن خورشید فنا ناپذیر تیز اسب بر بالای کوه هرا بر می‌آید و از آن جایگاه بلند سراسر منزلگاه‌های آریایی را می‌نگرد.»

در میان یونانیان باستان :

یونانی‌های باستان این خلیج را «پرسیکوس سینوس» یا «سینوس پرسیکوس» که همان خلیج فارس است، نامیدند. از آنجا که این نام برای نخستین بار در منابع درست و معتبر تاریخی که غیر ایرانیان نوشته‌اند آمده‌است، هیچ گونه شائبه نژادی در وضع آن وجود ندارد. چنان که یونانیان بودند که نخستین بار، سرزمین ایران را نیز «پارسه» و «پرسپولیس» یعنی شهر یا کشور پارسیان نامیدند. استرابن جغرافیدان سدهٔ نخست میلادی نیز به کرات در کتاب خود از خلیج فارس نام برده‌است. وی محل سکونت اعراب را بین دریای سرخ و خلیج فارس عنوان می‌کند. همچنین فلاریوس آریانوس مورخ دیگر یونانی در کتاب تاریخ سفرهای جنگی اسکندر از این خلیج به نام «پرسیکون کیت» که چیزی جز خلیج فارس، نیست نام می‌برد.

البته جست‌وجو در سفرنامه‌ها یا کتاب‌های تاریخی بر حجم سندهای خدشه ناپذیری که خلیج فارس را «خلیج فارس» گفته‌اند، می‌افزاید. این منطقه آبی همواره برای ایرانیان که صاحب حکومت مقتدر بوده‌اند و امپراتوری آن‌ها در سده‌های متوالی بسیار گسترده بود هم از نظر اقتصادی و هم از نظر نظامی اهمیت خارق العاده‌ای داشت. آن‌ها از این طریق می‌توانستند با کشتی‌های خود به دریای بزرگ دسترسی پیدا کنند و به هدف‌های اقتصادی و نظامی دست یابند.

در سده‌های اخیر :

تا قرن ۱۹ میلادی، تقریبا در تمامی اسناد موجود، این آبراهه در فارسی با نام خلیج فارس یا دریای فارس، در عربی با نام‌های الخلیج الفارسي یا بحرالفارسي یا بحرالعجم، و در زبان‌های اروپایی با نام‌هایی مانند Persian Gulf، Sinus Persicus، Persische Golf، و Golfo di Persia نامیده می‌شده است.

در بازه زمانی کوتاهی در قرن ۱۷ میلادی، در اسناد بریتانیایی از این آبراهه با عنوان خلیج بصره نام برده شده بود که حکایت از اهمیت بصره در تجارت آن دوران داشته است. احتمالا از آنجایی که بصره در کنار خلیج فارس واقع نشده، استفاده از این نام پس از مدت کوتاهی متوقف شد.

در زبان عربی:

آثار عرب زبان نیز بهترین و غنی‌ترین منابعی هستند که برای شناسایی و توجیه کیفیت تسمیه این دریا می‌تواند در این بررسی مورد استفاده قرار گیرد. در تمام منابع عربی تا قبل از سال ۱۹۵۸ خلیج فارس با نام بحر فارس و یا خلیج فارس ثبت شده‌است در این منابع و آثار از دریای فارس و چگونگی آن بیش از آثار فرهنگی موجود در هر زبان دیگری گفت و گو شده‌است. در آثار ابن بطوطه، حمدالله مستوفی، یاقوت حموی، حمزه اصفهانی، ناصرخسرو قبادیانی، ابوریحان بیرونی، ابن بلخی و دیگرانی که اکثر آنان کتاب‌های خود را به زبان عربی نیز نوشته‌اند، و همچنین در آثار نویسندگان جدید عرب از نام «خلیج فارس» بدون کم و کاست یاد شده‌است.

بحر فارس :

بحر فارس نامی است که عرب‌ها در قرون اولیه اسلام بجای دریای پارس بکار می‌بردند و این مفهوم شامل خلیج فارس و دریای عرب نیز می‌شد ولی در قرنهای اخیر تنها به پهنه آبی که شامل تنگه هرمز تا دهانه اروند رود می‌شود و بجای بحر فارس خلیج فارس می‌گفتند تا اینکه از سال ۱۹۵۸ به دنبال یک فراخوان از سوی رهبران قوم پرست در اتحادیه عرب مقرر شد که خلیج فارس را خلیج عربی نامند و اکنون این نام جدید در ۲۲ کشور عربی به کار می‌رود و در بعضی از رسانه‌های غربی نیز این نام جدید بکار گرفته می‌شود. که این امر اعتراض شدید ایرانیان را برانگیخته‌است. ایرانیان بر این باور هستند که نام جدید جعلی و با انگیزه سیاسی و از روی تعصب قومی بکار می‌رود و همچنان نام تاریخی خلیج فارس باید استفاده شود.



منابع:

دانشنامه ویکی پدیا

 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
پيدايش درياي پارس (خليج فارس)​
دانلود پژوهش
نویسنده : روزبه پارساپور​
خلیج فارس بازمانده گودال بزرگی است که از دوران گذشته زمین شناختی – تحت تاثیر فشار ناشی از آتشفشانهای فلات ایران بوده است و پایداری فلات عربستان در برابر این واکنشها تکتونیکی سبب ایجاد و توسعه پهنا – ژرفای آن شده است ( علی درویش زاده 1370 )​
دانشمندان زمين شناس معتقدند كه در دوران اول زمين شناسي , حدود پانصد ميليون سال پيش از اين , خشكيهاي نيم كره جنوبي به هم پيوسته بوده اند و قاره واحدي به نام گندوانا را تشكيل داده بود . اين قاره بزرگ از يك سو سراسر برزيل و آفريقاي جنوبي و از سوي ديگر قسمتي از هندوستان و گوشه اي از ايران و عربستان و تمام استراليا و قطب جنوب را در بر ميگرفته است .​
140 میلیون سال قبل در آغاز دوران دوم شکاف بین اروپا و آمریکا وسیع تر گشت و شکاف بین هند و استرالیا – زمینه تشکیل اقیانوس هند را فراهم ساخت . 45 میلیون سال قبل در آغاز دوره سوم – حوضه اقیانوس اطلس پیدا شد.آمریکای جنوبی از آفریقا جدا شد و استرالیا نیز از قطب جنوب دور افتاد و به طرف شرق حرکت کرد و سپس اقیانوس هند تشکیل شد.شکاف بین آسیا و آفریقا نیز مقدمه پیدایش دریای مکران(عمان) را فراهم ساخت.در 35 میلیون سال قبل در اواسط دوران سوم – شکاف مکران گسترش یافت و شبه جزیره هندوستان ابتدا به طرف شرق و سپس به شمال تغییر جهت داد و دنباله شکاف مکران به صورت خلیج باریکی درآمد که آغاز پیدایش دریای پارس را اثبات میکند.​
بعدها بر اثر جنبشهاي بزرگ مركزي زمين , در اين قاره شكستها و جدائيها روي داده , اقيانوس هند گستردگي بيشتر يافته و با درياي بسيار پهناوري كه تتيس ناميده اند پيوستگي يافت است . دانشمندان مي گويند درياي بسيار وسيع و گسترده تتيس سراسر منطقه وسيعي را كه اكنون جزاير مالزي و كشورهاي : هندوستان , پاكستان , تركيه , ايران و سرزمنيهاي قفقاز در آن واقع است را مي پوشانده است .​
پس از گذشت هزاران سال (در دوران سوم) چين خوردگيهاي عظيمي در زمين بوجود آمده كه بر اثر آن كوههاي آلپ , البرز و هيماليا پديدار شده اند و آن درياي عظيم قطعه قطعه شد كه حاصل آن درياي سياه , درياچه كاسپين درياچه اورال و غيره از بقاياي آن است . به دنبال اين تحولات سي و پنج ميليون سال پيش از اين زمان , در دوران سوم معرفه الارضي شبه جزيره هندوستان اول به جانب خاور , سپس به سوي شمال بالا رفت و بر اثر جنبشها در دنباله شكاف مكران (عمان ) درياي پارس پيدا شد . درياي سرخ و خليج عدن و كوههاي فلات پهناور ايران حاصل شكستگيها و جنبشهاي ديگر است .​
درياي پارس در آغاز , بسيار پهناور و وسيع بوده . به صورتيكه قسمت بيشتر جلگه هاي برازجان , بهبهان و خوزستان ايران را تا به كوههاي زاگرس تا اواخر دوره سوم زمين شناسي در زير آب بوده اند و رودهاي دجله و فرات جدا جدا به آن دريا مي ريخته اند . ( فرهانی 1372 – 21 )​
جنوب آسيا پس از چين خوردگي ها عهد سوم و متلاشي شدن قاره گندوانا بارها در معرض تهاجم و تجاوز آبهاي اقيانوس هند واقع شد . سرزمين سرانديب بر اثر جزر و مدهاي مهيب از هند جدا افتاد و مالايا , هندوستان و عربستان بر اثر تجاوز آب به شكل شبه جزيره در آمدند و درياي سرخ كه در آغاز از متلاشي شدن درياي عظيم تتيس و پيدايي آن تنها با مدينترانه راه داشت از طريق باب المندب به اقيانوس هند مربوط گرديد . درياي پارس امروزه با وسعتي در حدود 237473 كيلومتر مربع (اندازه گيري شده توسط مديريت هيدروگرافي سازمان جغرافيايي ايران، سال 1386) پس از خلیج مکزیکو و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان محسوب می‌شود.​
لازم به ذکر است که مطالعات پارسر در خلیج فارس بیش از شش سطح را نشان میدهد که آثار آن در اعماق 9 – 18 و 100 متری عمق خلیج فارس ردیابی شده اند.وی بر اساس شواهد مرفولوژیک اثبات کرده است که حداقل 3 بار خلیج فارس تا مجاورت تنگه هرمز عقب نشینی کرده و خشک شده است.اما طبق مطالعات پارسر این رخدادها همگی قبل از 17 تا 20 هزار سال پیش اتفاق افتاده است.(رامشت 1382 – 28)
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشینه تاریخی دریای پارس (خلیج فارس)​
دانلود پژوهش
خلیج فارس به لحاظ موقعیت استراتژیک و منابع طبیعی سرشار آن ، ازدوران گذشته تا به امروز مورد توجه دولتها و ملتها بوده و بسیاری از سلاطین و پادشاهان از همان زمانهای کهن به موقعیت اقتصادی آن نظر داشته اند که از آن جمله ، حمایت پادشاهان پارت از گسترش بازرگانی دراین منطقه بوده است .
پارتها دو راه تجاری را تحت کنترل داشتند که یکی از آن دو ، راه تجاریی بوده که از کنار فرات و از آسیای صغیر و سوریه و بین النهرین شمالی به سمت خلیج فارس گسترده بوده است .(1)

داریوش پادشاه هخامنشی ، برای گسترش بازرگانی در ایران دستور دادکانال سوئزایجاد شود تا کشتی های بازرگانی بتوانند از دریای پارس واز دریای سرخ به مصر و مدیترانه راه یابند .
در سنگ نبشته ای به جای مانده از آن دوره آمده است: « داریوش شاه گوید : من پارسی ام و از پارس، مصر را فتح و امر کردم این کانال رابکنند و از "پی رو" (رودنیل) که در مصر جاری است تا دریایی از پارس به آن می روند. این کانال کنده شد و چنانکه امر کردم کشتی ها روانه شدند؛ چنانکه اراده من بود »(2)

همچنانکه در تاریخ نقل شده است ؛اشکانیان بازرگانی را گسترش دادند و با رومیان رقابت شدیدی می کردند و دریای فارس رابه شکل یک راه ترانزیت درآوردند. (3)

این پیشرفت در دوران ساسانی ادامه یافت و بندر سیراف مرکز بازرگانی بزرگی شد و حتی در اسناد تاریخی چین از سده چهارم تا دوازدهم میلادی، همه جا نام پارس، فارس، پارسوا وایران به صورت گسترده دیده می شود و این نشانگروجود روابط تجاری است.(4)

پس از فتح ایران به دست مسلمانان، بازهم ایرانیان در دریانوردی از دیگر دولتها جلوتربودند و اعراب ترتیبات تجارت دریایی با هند و چین و ... را حفظ کردند. (5)

درطول تاریخ ایران نیز استعمارگرانی سودجو دیده می شوند که برای بدست آوردن موقعیت بالای خلیج فارس، همواره در کشمکش بودند. نمونه بارز، آن در عصر صفوی بود که عثمانیها تاخت و تاز به خلیج فارس را شروع کرده بودند و هرروز بر نیروی دریایی و تقویت آن می افزودند و پرتغالی ها از طرف دیگر در حدود سده 16 میلادی براین منطقه تسلط کامل داشتند و با عثمانیها درگیربودند تا آن که سرانجام در سال 1587 م شاه عباس به کمک انگلیسی ها پرتغالی ها را عقب راندند و در عوض پای انگلیسیها به این منطقه کاملاً باز شد و هلندیها در سال 1033 هـ با به دست گرفتن تنگه هرمز، سهمی از بازرگانی ایران را تصاحب کردند . این امر باعث کشمکش با انگلیسیها شد. چندی نگذشت که در سال 1075هـ شرکت فرانسوی هند خاوری تاسیس و رقیب دیگری افزوده شد. البته، باید یادآورشد در زمان حکومت افشاریان نادرشاه توانست نیروی دریایی در خلیج فارس ایجاد کند و چندفروند کشتی از انگلیس وهلندیها بخرد.(6)
در دوره قاجار بیش از هر زمان دیگر خلیج فارس مورد تاخت وتاز کشورهای استعماری قرار گرفت ؛ بویژه انگلیس که خود رافرمانروای خلیج فارس می دانست و بی تدبیری شاهان قاجار میدان را برای انگلیس ، فرانسه و روسیه هموار ساخت . امیر کبیر برای تشکیل نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای مازندران بسیارتلاش نمود، اما با کارشکنیهای رقبا، به موفقیت نرسید .

حضوربیگانگان درایران و کسب منافع تا پایان جنگ جهانی دوم ، ادامه داشت تا اینکه بار دیگر ایران بر خلیج فارس چیره شد و با تقویت نیروی دریایی خود، اداره خلیج فارس را بدست گرفت . پس از انقلاب دسیسه های امریکا باعث نزاع در منطقه شد که در شکل جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و اعمال فشارهای نظامی وسیاسی آمریکا ومتحدانش کاملاً آشکارگردید. امروزه نیز آمریکا و انگلیس با تحریک کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس، بخصوص امارات متحده عربی، درصدد ایجاد ناامنی در منطقه بوده و باترفند «خلیج عربی» ، سعی در راه اندازی جنگ روانی و به دنبال آن فشارهای سیاسی علیه ایران دارد. البته به این موارد باید افزود که مرتجعین و واپس گرایان داخلی چون احمدی نژاد وقتی به زیر پرچم خلیج می نشیند باید تو خود بخوانی حدیث مفصل . . . . .

پرونده عمل ناپسند تغییر نام خلیج فارس که در واقع توهین به هویت و تمدن یک ملت است و سودجویی و منفعت طلبی بیگانگان را درپی دارد به سال 1937م/ 1316 هـ ش ، تشکیل شده و هم اینک در وزارت امور خارجه انگلیس موجود است.(7)
براساس این پرونده جعلی اولین کسی که آشارا واژه "خلیج فارس" را جعل نمود و "خلیج عربی" رابه جای آن بکاربرد، کارگزار انگلیسی در خلیج فارس به نام « لرد بلگریو» است که که در کتاب خود می نویسد :« خلیج فارس که تازیان اینک آن را خلیج عربی گویند...» وی تلاش نمود این واژه ساختگی رادربین کشورهای منطقه خلیج فارس بویژه اعراب، رواج دهد.(8)

نام تاریخی خلیج فارس

جغرافی نویسان قدیم در نامگذاری سرزمینها ، دریاها ، رودها ، کوهها و . . . ریشه هایی را در نظر داشتند؛ مانند اینکه نام بیشتر رودها از رنگ آبها و سرزمینها و . . . برگزیده می شد، نام کوهها از همانند بودن آنها به کالبدهای دیگر گرفته شده و نام دریاچه ها ودریاها از ریشه استوارتری پیروی شده و بیشتر آنها به نام کشور و سرزمینی که در نزدیکی و پیرامون آنها قرار گرفته ، نامیده شده است ؛ مانند خلیج مکزیک ، خلیج فارس، دریای چین ، اقیانوس هند، دریای مازندران (کاسپی) و . . . (9)

ناحیه جنوب غربی ایران فارس است که ساکنان قدیم آن « پرسه ها » (پارسیان) نام داشتند که یونانیان آنها را پرشیا (persay) می گفتند و دوسلسله پادشاهی (ساسانی و هخامنشی ) از این قوم برخاستند . برخی محققان معتقدند ، پارسیان همان مردم پارسوا (parsua) هستند که ساکن دریاچه ارومیه بودند (که نام آنان در کتیبه آشوری آمده ) و به طرف جنوب رفته و در سرزمین « پارس » سکنی گزیدند .(10) به همین مناسبت دریای مجاور این منطقه، دریای پارس نامیده شد که در آن موقع هیچ یک ازکشورهای کوچک و بزرگ امروزی در سواحل خلیج فارس نبودند و اگر هم بودند ، جزیی از سرزمین پهناور ایران به شمار می رفتند .حتی کشورهای قدرتمند آن روز چون یونان و رم با اجازه ایرانیان کشتی های خود را وارد خلیج فارس می کردند.(11) یونانیان به این دریا « پرس » می گفتند.(12)

داریوش بزرگ ازاین دریا یاد کرده و عبارت « درایه تیه هچا پارسا آبی » یعنی دریای پارس را به کار برده که در کتیبه به جای مانده از وی مشهود است.(13)

اعراب نیز می دانند که این نام ( خلیج فارس ) از دیرباز نام حقیقی این دریای بزرگ بوده است. جغرافیدانان بنام عرب هم ازقرنهای نخستین اسلام آنرا می شناختند. ابی القاسم عبیدالله بن عبدالله مستوفی ، معروف به ابن خرداذبه، که کتاب خود « مسالک و ممالک » را درسال 234 – 230 هـ ق (14) نگاشته است، درباره خلیج فارس می نویسد : دجله وسط مدینه بغداد ثم تمر بواسط الی ان تصب الی البطائح و . . . تمر الی البصره و تمر الی ناحیه المذار ثم یصب الجمیع الی بحر فارس ..... (15)

مسعودی، نویسنده مشهور دیگر عرب؛ درکتاب ارزشمندخود « مروج الذهب و معادن الجوهر » زمانی که از مجموع اخبار راجع به دریاها سخن می گفته ، از خلیج فارس به عنوان دریای پارس یاد کرده است. وی می نویسد : « بحر فارس تکثر امواجه و یصعب رکوبه و ....»(16) ابن حوقل سیاح معروف و جغرافیدان بنام عرب، نقل می کند : در سال 331 هـ ق به عزم مطالعه درباره کشورها و ملتهای مختلف و به منظور تجارت از بغداد بیرون شدم و کشورهای اسلامی را از شرق به غرب پیمودم و آثار متقدمان را نیز مطالعه کردم .»(17) وی در کتاب معروف خود "صوره الارض" از خلیج فارس به نام بحر فارس یاد می کند . اصطخری ،جغرافیدان خبره عرب و نویسنده کتاب "المسالک والممالک " باز هم از دریای فارس یاد می کند : بعد دیار العرب بحر فارس فانه . . . (18)

ابوالفداء مولف کتاب "تقویم البلدان"که ازجایگاه خاصی برخوردار است، از دریای فارس یاد می کند و زمانی که حدود فارس راشرح می دهد می نویسد « حد غربی فارس خوزستان است. همه حد غربی تا شمال حدود اصفهان است و جبال و حد جنوبی آن دریای فارس است . . . »(19)

در "معجم البلدان " ، کتابی مشهور که همه جغرافیدانان آن را به عنوان یک فرهنگ جغرافیایی معتبرمیدانند از خلیج فارس به عنوان "بحر فارس "یاد شده است : « بحر فارس : هو شعبه من البحرالهند الاعظم و اسمه بالفارسیه کما ذکره حمزه زراره کما مسیر من التیز من النواحی مکران علی سواحل بحر فارس ای عبادان . . . »(20)

بنابراین ، آنچه از متون تاریخی استنباط می شود وحتی جغرافیدانان عرب به آن اذعان نمودند این است که " خلیج همیشه نیلگون فارس " در ادوار تاریخ متعلق به پارسیان و ایران بوده است .

________________
پی نوشتها :
1- میخائیلوویچ دیاکونوف ، میخائیل ؛ تاریخ ایران باستان
2- حمید طوسی مراغی ؛ کتیبه بیستون ص 563
3- ایرج افشار(سیستانی) ؛ جغرافیای تاریخی دریای پارس ص 293
4- همان ص 294
5- کراچکوفسکی، ایگنایولیانوویچ ؛ تاریخ نوشته های جغرافیایی درجهان اسلام ص 111
6- ایرج افشار ؛ نام خلیج فارس ص 41
7- همان ؛ جغرافیای تاریخی دریای فارس ص 139-138
8- همان ؛ نام خلیج فارس ص 64
9- همان ؛ نام خلیج فارس ص 64
10- عباس قدیانی ؛ فرهنگ جامع تاریخ ایران ص221
11- عبدالحسین نهچیری ؛ جغرافیای تاریخی شهرها ص 375
12- ایرج افشار ؛ جغرافیای تاریخی دریای پارس ص 127
13- همان ص118 و حمیدطوسی مراغی ؛ کتیبه بیستون ص 563
14- ابن خردادبه ؛ المسالک و الممالک
15- همان ص 233
16- مسعودی ؛ مروج الذهب و معادن الجوهر ص 166
17- ابن حوقل ؛ صوره الارض
18- اصطخری ؛ الجمهوریه العربیه المتحده ،الوزاره الشقافه والارشاده القومی ص 29
19 – ابوالفداء ؛ تقویم البلدان ص 367
20- یاقوت حموی ؛ جزء الاول ، دارالکتب العلمیه ص 400
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
خليج فارس سه هزار ساله و بدلکاران سي ساله​
● نويسنده: مهدي سليمي
آب‌هايي كه روزگاری در اقصی نقاط جهان، از شرق تا غرب، و از شمال تا جنوب، خلیج فارس نامیده می شد و در فارسی بودنش هیچ شک و شبهه ای ابراز نمی شد، امروزه درگیر تعصبات و نافهمی هایی شده است که به عمد سعی دارد، تا پیشینه ای سه هزار ساله را با دست آویز کردن مشتی اسناد و ادعاهای بی پایه، که اغلب آنها هم با ریخت و پاش های شیوخ عرب فراهم و به دست آمده، تغییر داده کلاه کج بینی و غرض ورزی خود را، بر چشمان تیز بین عقبه چند هزار ساله گاهواره تمدن، بر کشیده آن را خاموش کنند.
اما بر خلاف نیات مغرضانه برخی همسایگان ایران، اين آب‌ها، تاريخچه و گذشته دور و درازي دارند؛ گذشته‌اي كه مرور آنها، ثابت مي‌كند اين‌گونه تحريف‌ها، كه برخي آنها را ظاهري و سطحي و برآمده از تعصبات قومي مي‌دانند، پشتوانه‌اي قوي و برنامه‌ريزي كاملا حساب‌شده، در ورای آن نهفته است.
خليج فارس به انگليسي «Persian gulf» به فرانسه «golfe persique» به روسي «persidski zaliv» به تركي «farsi kavfozi» به ژاپني «perusha wan»، به يوناني «persicus sinus» و به رومي «mare persicum» ناميده شده است.
پيشينه تاريخي
در ترعه‌اي كه به دستور داريوش (518 تا 515 پيش از ميلاد) در كانال سوئز كنده شده، كتيبه‌اي به دست آمده كه داريوش هخامنشي در آن چنين گفته است: «من پارسي هستم، از پارس مصر را گشودم. من فرمان كندن اين ترعه را داده‌ام. از رودي كه از مصر روان شده است به دريايي كه از پارس آيد». در ترجمه كتيبه يادشده، داريوش آب‌هاي جنوبي ايران را «درياي پارسي» ناميده است. نامي كه امروزه و در چند دهه گذشته، به «خليج‌فارس» تبديل شده است.

در آبان ماه سال 1385 نيز يك كشتي مربوط به دوره «پارتيان» در عمق 70 متري آب‌هاي منطقه «سيراف» كشف شد كه نخستين و تنها كشتي بود كه در خليج فارس و ‌آن هم با اين قدمت به دست آمده است. پس از كشف اين محموله تاريخي، با بررسي‌هاي اوليه كارشناسان، چنين به دست آمد كه عبور و مرور اين نوع كشتي‌ها در اين منطقه، نشان از آن دارد كه خليج فارس (درياي پارسي آن زمان) در سيطره ايران و فارس بوده است. از قول «فلاريوس آريانوس»، مورخ يوناني در كتاب تاريخ جنگ‌هاي اسكندر هم نقل شده كه از اين آب‌ها با نام «پرسيكون كيت» يعني همان «خليج فارس» نام برده است.
بنا بر نقل مورخان بزرگ و آثار بر جاي مانده از ايران باستان، از زمان حكومت مادها در ايران، آب‌هاي خليج فارس و به تبع جزاير آنها جزيي از خاك ايران به شمار مي‌آمده است و در زمان هخامنشيان هم به موجب بندهاي ستون اول كتيبه بيستون، همه آب‌ها و جزاير خليج فارس، جزو استان پارس و متعلق به ايران به شمار مي‌رفته است.
«استرابون»، جغرافيدان مشهور قرن اول ميلادي، در كتاب خود و «بطلميوس» جغرافيدان مشهور قرن دوم ميلادي در كتاب «جغرافياي عالم» خود، بارها نام «خليج فارس» را به كار برده و «استرابون» محل زندگي اعراب را بين درياي سرخ و خليج فارس گفته است.
همچنين با نيم‌نگاهي به كتاب‌هاي «سفرنامه ابن بطوطه»، «تاريخ حمدالله مستوفي»، «ياقوت حموي»، «حمزه اصفهاني»، «ناصرخسرو قبادياني»، «ابوريحان بيروني» و «ابن بلخي»، مشخص مي‌شود كه نام خليج جنوبي ايران، «خليج فارس» بوده است. و به تعبير «جرجي زيدان» در كتاب «تاريخ التمدن الاسلامي»: «درياي فارس نزد متقدمان ـ همه درياهايي كه سرزمين‌هاي عرب، از مصب آب دجله گرفته تا ايله را احاطه مي‌كند، «درياي فارس» تعبير مي‌شده ـ و از آن جمله است؛ آنچه ما امروز آن را به خليج فارس، خليج عدن، درياي سرخ، درياي عرب و خليج عقبه، تعبير مي‌كنيم».
تأكيدات مؤسسات، دايرةالمعارف‌ها و اشخاص بر نام خليج فارس
در سال 1762 «كارستن نيبور»، دقيق‌ترين نقشه خليج فارس تا آن زمان را با نام خليج فارس، ترسيم و جزاير سه‌گانه محل مناقشه اعراب را نيز ثبت كرد و آنها را متعلق به ايران دانست.در اين ‌كه همه نقشه‌ها و منابع كارتوگرافي جهان تا پيش از سال 1960، خليج جنوبي ايران را «خليج فارس» مي‌‌ناميده‌اند، شكي نيست، ولي به گفته «مجدي عمر»، معاون اول سابق شوراي دفاع ملي مصر در مصاحبه با «الاهرام»: «نسل من به ياد دارد كه ما در ايام مدرسه، در همه كتب و نقشه‌ها با لفظ خليج فارس سر و كار داشتيم، ولي پس از مدتي، به آن خليج عربي اطلاق كرديم. اين غيرمنطقي و عين رذالت و پستي است. اين‌كه چند كشور عربي در اطراف آن باشد، دليل نمي‌شود كه نام تاريخي را تغيير بدهيم و براي آن كه خود را از مخمصه نجات دهيم، آن را خليج بناميم! كدام خليج؟ مگر خليج بدون نام هم مي‌شود؟».

معلوم نيست چه دست‌هايي در صددند تا واقعيتي به اين روشني را تحريف و انكار كنند!؟ معتبرترين و قديمي‌ترين نقشه‌هاي كارتوگرافي در موزه و كتابخانه سلطنتي نگهداري مي‌شود كه بيشتر آنها منتشر نشده است.
پس از سال‌هاي دهه 60 ميلادي و اوج گرفتن كارشكني برخي اعراب و هم‌فكران آنان، دبيرخانه سازمان ملل در سال 1971 ميلادي، در يادداشتي به ايران و ديگر كشورها، اعلام مي‌كرد كه نام آب‌هاي جنوب غربي ايران، خليج فارس بوده و در سندهاي رسمي همه كشورها هم بايد به همين نام، خوانده شود و پس از آن، «ويليام راجرز»، وزير امور خارجه وقت ايالات متحده، در گزارش سال 1971 ميلادي خود درباره سياست خارجي اين كشور، از نام خليج فارس، بارها استفاده كرد.
اين مكاتبات در حالي انجام شده كه در همه فرهنگ‌هاي معتبر متقدم و متأخر به زبان‌هاي گوناگون انگليسي، آلماني، فرانسوي، عربي و تركي و... خليج‌ فارس به كار برده شده است. در حالي كه بنا بر مدارك و اسناد تاريخي (در ادامه خواهد آمد)، دولت انگليس و مستشاران بريتانيايي، علت اصلي ايجاد تفرقه و انحراف در موضوع خليج فارس و جزاير سه‌گانه آن بوده‌اند. با اين حال، «لرد كردزن»، وزير خارجه انگلستان در سال 1892 در كتاب «قضيه ايران» خود، بارها از نام خليج فارس استفاده كرده است.
حتي با بالاگرفتن جو عرب‌زدگي در كشورهاي دوست اعراب حاشيه خليج فارس و اعتراضات ايرانيان، سازمان ملل در سال‌هاي 1994 و 1999، دوباره مجبور مي‌شد با انتشار دو بيانيه، استفاده از واژه «خليج عربي» را نادرست خوانده، بر صحت «خليج فارس» تأكيد كند. همچنين اين سازمان در 1991 از همه ناشران و مطبوعات مي‌خواهد از واژه «خليج فارس» به عنوان واژه اصيل و درست در نوشته‌هاي خود استفاده كنند.
چگونگي تحريف خليج فارس و مستندات آن
بنا بر اسناد موجود، تا سال 1960، هيچ‌گونه سخني درباره استفاده از واژه «خليج عربي» و يا «خليج» به جاي «خليج فارس» نبود، تا آنجا كه حتي در سرود ملي كشورهايي مانند مصر، واژه «خليج فارس» به كار رفته بود، ناگهان با ظهور پديده پان‌عربيسم، اين سرودها عوض و بيانيه‌هاي بسياري درباره مالكيت امارات بر جزاير سه‌گانه و عربي بودن خليج فارس صادر مي‌شود. از جمله در پاي بيشتر اين بيانيه‌هاي عربي، امضاي كشورهاي سوريه، فلسطين و لبنان هم ديده مي‌شود.
«سر چالز بلگريو» كه بيش از سي سال نماينده سياسي و كارگزار انگليس در خليج فارس بوده، پس از بازگشت به كشورش در 1996، كتابي درباره سواحل خليج فارس منتشر كرد كه در آن نوشته بود: «عرب‌ها ترجيح مي‌دهند خليج فارس را خليج عربي بنامند». پس از انتشار اين كتاب كه «ساحل دزدان» نام داشت، اين واژه جعلي در مطبوعات عربي رايج شد.
اما پس از رواج واژه جعلي «خليج عربي» در جهان عرب و بي‌پايگي اين نام جعلي، برخي دانشمندان عرب به تكاپو افتادند تا با دست و پا كردن شواهدي از تاريخ و گذشتگان، ادعاي خود را تأييد كنند. از همين رو، سه دليل براي اين ادعاي خود آوردند:
1ـ از «پليني»، تاريخ‌نگار رومي قرن اول ميلادي نقل شده كه آن را خليج عربي ناميده است.
2ـ از قول «كارستن نيبور» هم در 1762 نقل كرده‌اند كه گفته است: «سواحل خليج فارس، تابع دولت ايران نيست».
3ـ «رودريك اوون» هم در كتاب «حباب‌هاي طلايي در خليج عربي» نوشته: در همه نقشه‌هايي كه من ديده‌ام، خليج فارس در آنها ثبت شده، اما من با زندگي در بحرين، دريافتم كه ساكنان دو سوي اين دريا، عرب هستند، پس ادب حكم مي‌كند كه اين دريا را خليج عربي بناميم».
همان‌ گونه كه ديده مي‌شود و در خود عبارت «اوون» آمده، در همه نقشه‌هاي اين منطقه، نام «خليج فارس» به چشم مي‌خورد و برخلاف ادعاي اعراب، در نقشه تدويني «نيبور»، اين آب‌‌ها «خليج فارس» و حتي جزاير سه‌گانه متعلق به ايران ذكر شده است، اما درباره عبارت «پليني» بايد گفت كه وي در عبارت خود هم از واژه «خليج فارس» استفاده كرده و هم «خليج عربي» كه پس از دقت، مشخص مي‌شود كه منظور وي، خليج عربه (عقبه) كه گاهي به درياي سرخ اطلاق مي‌شده، بوده است.
البته دليل ديگري نيز به ميان آورده‌اند و آن اين‌كه كشورهاي عربي بيشتر از ايران هستند، اما وقتي كشوري مانند بحرين با هفتصد هزار جمعيت، امارات و قطر و كويت كه روي هم از يك استان ايران هم كوچك‌تر و كم‌جمعيت‌ترند، كشور ناميده مي‌شود، بايد در صحت چنين ادعايي ترديد كرد!
اقدامات اعراب براي تحريف خليج فارس
با وجود دلايل و شواهد فراواني كه تنها به برخي از آنها در مقدمه اشاره شد، اعراب متعصب، دست از ادعاهاي خود برنداشته، همچنان و به راه‌هاي گوناگون بر آن تأكيد ورزيده‌اند.
در سال 1337 شمسي، رژيم عراق به سركردگي «عبدالكريم قاسم»، از عبارت «خليج عربي» استفاده كرد و در يكي از سخنراني‌هاي معروف جمال عبدالناصر، رهبر معروف مصر در دهه 60 ميلادي، مي‌گويد: ما مي‌خواهيم قدرت عربي را از جبل‌الطارق تا خليج عربي بكشانيم (نقل قول به مضمون).
همچنين بعدها در 11 شهريور 1371 «حيدر ابوبكر العطاس»، نخست‌وزير جمهوري يمن، در اجلاس سران جنبش عدم تعهد كه در جاكارتا، پايتخت اندونزي، برگزار مي‌شد، از نام جعلي «خليج عربي» استفاده مي‌كند كه البته با اعتراض مقامات ايراني حاضر در آن اجلاس روبه‌رو مي‌شود.
در خرداد ماه 1384 مطبوعات، خبر از اطلاعيه‌اي دادند كه از دفتر نخست‌وزيري عراق صادر و گفته شده بود كه «گارد دريايي عراق و نيروهاي واكنش سريع اين كشور، عملياتي را در شمال خليج عربي [خليج فارس] براي محافظت از مرزهاي دريايي عراق، آغاز كرده‌اند». اين اطلاعيه دو بار نام «خليج عربي» به كار رفته بود.
«راشد عبدالله النعيمي»، وزير خارجه امارات هم در سخنراني از تريبون مجمع عمومي سازمان ملل (در شهريور 84) چندين بار از تركيب جعلي «الخليج العربي» استفاده كرده و به اعتراضات نيز توجهي نكرده بود.
اين رخدادهاي ناگهاني و در سطح مقامات بالاي كشور عربي، جداي از رخدادهاي روزمره‌اي است كه امروزه به يك عرف ديپلماتيك عربي عليه خليج فارس تبديل شده است؛ مانند بروشورهاي خطوط هوايي امارات كه استفاده از «خليج عربي» را به آيين‌نامه كاري خود تبديل كرده است. حتي در اين ميان، مراكز آموزشي و علمي كه بايد با ديد منصفانه و به دور از غرض با مسائل برخورد كنند، از غافله عقب نمانده دانشگاهي در بحرين تأسيس مي‌كنند به نام «خليج عربي».
اين‌كه در ظروف غذايي حجاج ايراني خانه خدا، عبارت «Arabian gulf» به كار برده شده و يا در سال 83 در دوحه، پايتخت قطر، نام مسابقات در حال انجام در اين كشور، «جام خليج عربي» معرفي مي‌شود و در برخي عكس‌هاي ماهواره‌اي «Google earth» از منطقه «خليج فارس» با عبارت «Arab gulf» ياد مي‌شود، از مصاديق اقدامات برنامه‌ريزي شده اعراب است.
اين موارد، جداي كار «National geographic» است كه با همه اعتبار علمي خود، در كنار نام «خليج فارس» عبارت «خليج عربي» را وارد كرده و حتي جزيره كيش را «قيس» و لاوان را «شيخ» ناميده بود كه البته بعدها اصلاح شد.
در پروژه دامن زدن به تحريفات و استفاده از خليج عربي، نقش رسانه‌ها و نشريات غربي را نبايد از نظر دور داشت.
نقش رسانه‌ها و مؤسسات غربي
خبرگزاري «سي.ان.ان» و «بي.بي.سي» تا به حال، چندين بار عبارت «خليج عربي» و يا «خليج» را به كار برده و در پاسخ اعتراضات ايرانيان گفته‌اند كه چون از دو طرف تحت فشار است، براي اقناع طرفين، از عبارت «خليج» استفاده خواهد كرد و همچنين در فروردين 84 در تلويزيون انگليس، برنامه‌اي با نام «تمدن بين‌النهرين» پخش شد كه در آن، از خليج فارس با نام «عربين گلف» نام برده شد. تلويزيون‌هاي آمريكا نيز در كريسمس، هنگامي كه هر ده دقيقه يك بار پيام تبريك سربازان آمريكايي از خليج فارس را پخش مي‌كرد، آنان در پايان تمامي پيام‌ها، مكان خود را «خليج عربي» معرفي مي‌كردند.
برنامه تحريف ‌هماهنگ شده خليج فارس، پاي بسياري از نشريات معتبر علمي از جمله «Nature» را هم به ميان كشيده آنها را نيز وادار به استفاده از «خليج عربي» كرده است.
در كنار رسانه‌ها و نشريات، شركت‌ها، اشخاص حقيقي و مؤسسات غربي هم كه مستقيم و يا غيرمستقيم از كمك‌هاي مالي اعراب بهره‌مند مي‌شدند، از پاي ننشسته، پروژه جايگزيني واژه جعلي را به جاي «خليج فارس» پيگيري كرده‌اند.
رئيس‌جمهور برزيل در بيانيه نهايي اجلاس كشورهاي آمريكاي جنوبي و اعراب كه در آن، موضوع جزاير سه‌گانه هم مطرح شده بود، از نام جعلي خليج استفاده مي‌كند و از ايران مي‌خواهد به اعراب، پاسخ مثبت دهد.
در جنجال تغيير نقشه‌هاي موزه «لوور» فرانسه كه تا چند ماه در صدر اخبار كشورها بوده، كه پس از پيگيري‌ها، كمك‌هاي ميلياردي اعراب امارات به موزه لوور سر بر آورده، علت اين كار را مشخص مي‌‌كند، اما توجيه وزارت خارجه فرانسه و قانون شكني محرز اين كشور، مهم‌تر از همه اينهاست.
اين دستگاه در پاسخ به اعتراضات مقامات ايراني مي‌گويد: هر دو اصطلاح «خليج» و «خليج فارس» مورد قبول ماست و اين سياست فرانسه را به لوور هم گفته و منتقل كرده‌ايم. تأسف‌آورتر از همه اينها، اقدام كمپاني نفتي «شل» كه سال‌هاي متمادي از سفره نفت ايراني بهره برده و سودهاي كلاني نصيب خود كرده، است.
مقاله‌اي در يكي از نشريات اين كمپاني منتشر مي‌شود كه در آن از واژه «خليج» به جاي «خليج فارس» استفاده مي‌شود و مسئولان اين كمپاني در پاسخ افكار عمومي مي‌گويند كه ما ترديدي نداريم كه اينجا خليج فارس است، ولي چون عده‌اي مي‌خواهند آن «خليج عربي» باشد، براي جلب رضايت طرفين، نامش را «خليج» گذاشته‌ايم تا از برانگيختن احساسات جلوگيري شود.
بي‌تفاوتي در اقدامات داخلي
هرچند در برنامه‌ريزي‌شده بودن اقدامات كشورهاي عربي و دوستانشان در تحريف خليج فارس شكي نيست، تعجب از مسئولان داخلي و مديراني است كه با بي‌تفاوتي و اهمال‌كاري خود بر اين وقاحت اعراب، دامن مي‌زنند.
در خبرها آمده بود كه معاون وزير ارتباطات عربستان در سفر آذر ماه خود به تهران در سال 85 در هتل لاله تهران و جلوي چشمان مسئولان گردشگري ايران، چندين بار واژه «خليج عربي» را استفاده مي‌كند، ولي هيچ واكنشي از سوي مسئولان ديده نمي‌شود. حتي در يكي از كتاب‌هاي مورد استفاده در مؤسسات دانشگاهي كشور، كه در برخي مراكز تدريس هم مي‌شود، نام «خليج عربي» به كار رفته است.
نتيجه
با وجود اين‌كه موارد و مصاديق اين نوع اهانت‌ها بسيار است، اين موارد به همراه مقدمات نقضي آنها، صرفا براي اين آورده شد تا نشان دهد هر قدر كه دستگاه ديپلماسي اعراب يكپارچه و در اقدامي هماهنگ براي تحريف خليج فارس كوشيده و مي‌كوشند، بسياري از مسئولان و دست‌اندركاران ديپلماسي خارجي كشور، اقدامات آنان را سطحي ارزيابي كرده، برخورد منطقي و ريشه‌اي با مسائل نمي‌كنند، چرا كه از چند دهه پيش تا كنون كه ماجراي دست‌اندازي به ميراث چند هزار ساله گهواره تمدن و تصرف خاك و منافع ايران به ميان آمده، روز به روز، نه تنها اين فعاليت‌ها كاهش پيدا نكرده، بلكه عميق‌تر و در عين حال گستاخانه‌تر نيز شده است
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
نبود سیستم امنیتی مشترک برای حوزه خلیج فارس​
معراج فراز
رخ دادن سه جنگ عمده در طول 25 سال در منطقه خليج فارس و تهديدهاى گروه هاى تروريستى و تکثير سلاح هاى کشتار جمعى، باعث برجسته شدن مسائل امنيتى در اين منطقه شده است. تهاجم عراق سبب شد که توجه کشورهاى کوچک عرب خليج فارس از خطرهاى خارج از منطقه نظير رقابت ابرقدرت ها و يا اسرائيل به خطر درون منطقه اى (عراق و ايران) و حتى درون کشورها جلب شود.

با اين حال به علت اختلافاتى که ميان کشورهاى حوزه خليج فارس است، تا کنون چارچوب امنيتى واحد و مورد قبول همه کشورهاى طرح ريزى نشده است.

در واقع نوعى بدبينى ميان سه قطب قدرت منطقه (ايران، عراق و شورای همکاری خلیج فارس) وجود دارد؛ و هم چنین اختلافاتی که از تفاوت در موقعيت ژئوپلتيکى، سياسى، اقتصادى و اجتماعى آنها سرچشمه مى گيرد. می توان مهمترین علل عدم شکل گیری سیستم امنیتی مشترک برای خلیج فارس توسط خود کشورهای منطقه را اینگونه بر شمرد:

1. نخستين مشکل، وجود سه قطب بالقوه قدرت در اين منطقه است: کشورهاى شوراى همکارى خليج فارس (در راس آنها عربستان)، ايران و عراق. هرچند که عربستان، بر خلاف دهه نخست قرن بيستم، به حفظ وضع موجود قدرت استراتژيک و سياسى منطقه معتقد است؛ اما ايران و عراق به آن اعتقادى ندارند، در واقع هيچ يک از سه کشور مزبور از موازنه قدرت راضى نیستند.

عربستان، از دخالت امريکا براى حفظ امنيت منطقه حمايت کامل نمى کند؛ ايران نيز معتقد است شايستگى آن را دارد که قدرت برتر منطقه باشد. عراق نيز که در گذشته مايل بود نقش اول را در جهان عرب ايفا کند، به دليل تنگناهاى ژئوپلتيک در خليج فارس، عبور خط لوله هاى صادرات نفتش از ميان کشورهاى رقيب، و مهمتر از همهمشکلات داخلی اش پس از اشغال توانايى طرح ادعاهاى قديمى خود را ندارد.

2. دومين مشکل اين است که هيچ گونه همگونى و تناسبى بين اين سه قطب وجود ندارد. مردم و جغرافياى طبيعى ايران، موقعيت برتر و عمق استراتژيک بيشترى را براى اين کشور فراهم می آورد. عراق نیز در دهه 70 براى رقابت با ايران جامعه خود را نظامى می کند.

ولى با وجود اينکه کشورهاى عضو شوراى همکارى خليج فارس و در راس آنها عربستان از توان مالى بسيار بالايى برخوردارند، اين توانايى مالى به حالت راکد درآمده و آنها نمى توانند توانايى مزبور را به برترى استراتژيک تبديل و بين خود با ايران و عراق موازنه قدرت ايجاد کنند.1
کشورهاى شوراى همکارى خليج فارس مى دانستند که با مشکل امنيتى مواجه هستند، زيرا قدرت آنها به صورت فردى يا دسته جمعى قادر به مقابله با تهديدها در سطح منطقه نبود و اين عليرغم مبالغى بود که خرج تسليحات خود مى کردند.

به عبارت ديگر به صورت تلويحى مى پذيرفتند که تاکيد آنها بر بعد نظامى آن هم به صورت خريد اسلحه به مفهوم امنيت نیست. بنيان استراتژى نظامى کشورهاى عربى حوزه خليج فارس در طول سى سال گذشته اين بوده است که مبالغ هنگفتى صرف خريد تسليحات نمايند.

اما سرمايه گذارى کمى پيرامون ايجاد نيروى نظامى بومى و ملى کرده اند. گرچه کمبود نسبى جمعيت يکى از دلايل کوچکى ابعاد ارتش در کشورهاى اين منطقه بوده است. با اين حال دلايل ديگر از جمله ساختارهاى اجتماعى، سوءظن حاکمان به شهروندان خود، محروم نمودن اقليت ها از تشکيلات دفاعى، تمايل جهت استفاده از نيروهاى خارجى به ويژه غربى، سبب عدم شرکت فراگير جوانان در ارتش ملى شده بود.2

3. اختلاف در سیستم های حکومتی کشورهای منطقه نیز باعث می شود دغدغه اصلی تمامی آنها، تنها تامین امنیت منطقه نباشد. برای کشورهاى شوراى همکارى خليج فارس مساله امنيت داخلى ارجح تر بر موضوع امنیت منطقه ای است. شوراى همکارى خليج فارس از بدو تشکيل مساله تامين امنيت داخلى را در سرلوحه کارها و اقدامات خود قرار داده و در اجلاس هاى خود اعمال خرابکارانه که هدف آن متزلزل کردن امنيت و آرامش در کشورهاى خليج فارس است را محکوم مى نماید. افزايش تقاضاهاى سياسى مردم و موج دموکراسى خواهى در کشورهاى عرب حوزه خليج فارس باعث اين نگرانى ها شده است. این در حالیست که کشور ایران بر اساس سیستم دموکراتیک اداره می شود و مسائل امنیت داخلی مدت هاست که در آن حل شده است.

4. کشورهای عرب حوزه خليج فارس بر اين ادعا هستند که سياست جمهوری اسلامی ايران در مورد دولت های منطقه، و نيز سياست تسليحاتی اين کشور، تهديدی است برای امنيت دولت های شورای همکاری.

ايران بعد از جنگ خود با عراق به برنامه توسعه قدرت نظامی خود پرداخته و از جمله هواپيماهای جنگی، زيردريايی و تانک های زيادی را به خدمت گرفته است. گسترش برنامه های تسليحاتی ايران به گونه ای است که می تواند کشتیرانی در خليج فارس و دريای عرب را تحت کنترل قرار داده و در مواقع لازم به خطر اندازد.

موضوع افزايش قدرت نظامی ايران به اضافه طرح مجدد مساله جزاير سه گانه ايرانى در خليج فارس از عوامل تنش آميز در مناسبات منطقه ای بين ايران و اعراب در دهه 1990 در آمد. اين مسائل هنگامی مطرح شده اند که صحبت از ورود ايران به ترتيبات امنيتی منطقه ای از جانب بعضی از کشورهای عرب خليج فارس به عمل می ‏آمد.3

5. از ديگر کانون‏هاى تلاقى و اصطکاک استراتژى ايران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس «عراق» است. ايران خود را طرفدار حکومتی شيعی در عراق نشان داده است اما کشورهای همسايه عراق به خصوص ترکيه، سوريه، اردن، کويت و عربستان مخالف تسلط شيعيان بر عراق هستند.

امريکا نيز برگزاری هرگونه تظاهرات و راهپيمايی به طرفداری از حکومت شيعی در عراق را از سوی ايران می ‏داند. حرکت بنيادگرايی اسلامی از طرف شيعيان نه تنها توسط امريکا و اروپا بلکه از سوی ديگر کشورهای منطقه نيز با مخالفت مواجه شده است.4

6. وضعیت کشور عراق پس از اشغال نیز بر پیچیده تر شدن ایجاد یک سیستم امنیتی مشترک در خلیج فارس افزود. کشورهای عرب خليج فارس با اين پارادوکس مواجه شوند که گرچه يک عراق قدرتمند می ‏تواند سدی در مقابل ايران تلقی گردد اما در عين حال می ‏تواند مستقيماً آنها را نيز تهديد کند همانگونه که برای کويت اين مسئله رخ داد.

ايران نیز می داند که احساسات و تعصبات عربی عراقی ‏ها بسيار قوی ست. اگر شيعيان عراق براساس جمعيت به قدرت مسلط عراق تبديل شوند آنگاه ماه عسل آنها با ايران کوتاه خواهد بود و اگر اين روابط به تخاصم تبديل نگردد به همکاری و دنبال‏روى نيز منجر نخواهد شد.5
در نتیجه هیچ کدام از دو قطب خواهان قدرتمند شدن دوباره عراق و ایجاد یک ارتش ملی قدرتمند عراقی نیستند.

7. مساله دیگر که بر عدم شکل گیری سیستم امنیتی مشترک تاثیر می گذارد، مساله "صلح خاورمیانه" است.

این موضوع از اهمیت بسیار بالایی در میان کشورهای خلیج فارس، هم ایران و هم شیخ نشین های عرب، برخوردار است. موضع ايران حمايت کامل از مردم فلسطين و غاصب دانستن اسرائيل است، تا به حدى که رئيس جمهور صراحتاً صحبت از حذف اسرائيل از نقشه جهان می ‏کند، موضع که تاکنون حتی هيچ يک از کشورهای عرب منطقه به اين صراحت آن را بيان نکرده‏اند.

وقايع اخير در جهان و نرمش‏های جهان عرب در مقابل اسرائيل نشان می ‏دهد که اعراب تصميم به حل مسأله فلسطين به هر نحو و شکلی گرفته‏اند؛ خصوصاً پس از سقوط صدام و حضور پررنگ امريکا و انگليس در منطقه شاهد تغيير موضع جدی سوريه و ديگر کشورهای عرب در قبال صلح خاورميانه هستيم.

به عنوان مثال جلال طالبانى از رهبران بانفوذ کرد در عراق می ‏گويد: «کردها در توافق‏نامه‏ای با نيروهای امريکايی اعلام کردند، که در صورت عدم خلع سلاح گروه‏های کرد روابط‏شان را با اسرائيل از سربگيرند».6

درواقع بسيارى از کشورهای عرب قوياً علاقمند به کاستن از درگيری خود در مناقشه اعراب و اسرائيل بوده و تمايل به حل مسأله از طريق مذاکره دارند. امريکا نيز از مواضع ايران در اين مساله استفاده کرده و سعى دارد ايران را در کشورهای عربی جايگزين اسرائيل کند. يعنی نگرانی از اسرائيل که يک اصل دائمى بود حالا به طرف نگرانی از ايران سوق داده ‏شود. از طرف ديگر اسرائيل نيز از اين طرح استقبال می ‏کند و با تمام قوا سعی دارد از نزديکی ايران و امريکا جلوگيرى کند.

کشورهای عرب خليج فارس در حال حاضر بر ضرورت ايجاد چهار منظومه امنيتی تاکيد می کنند. نيروی نظامی هر کشور به عنوان نخستين حلقه دفاعی.

دومين حلقه دفاعی متشکل از شش کشور عربی خليج فارس که به ظاهر زير چتر شورای همکاری خليج فارس با هم متحد می باشند. سومين منظومه از دوستان اين کشورها در منطقه خاورميانه و جنوب آسيا تشکيل شده است و منظومه چهارم دفاعی که مهمترين اين منظومه ها محسوب مى شود؛ کشورهای غربى و در راس آنها امريکا به اضافه انگليس، فرانسه، آلمان و ژاپن است.7

ولى اين سيستم امنيتى مورد قبول ايران به عنوان يک کشور پرجمعيت و قدرتمند منطقه نيست و مسلما هيچ سيستم امنيتى تامين کننده امنيت پايدار، بدون در نظر گرفتن ايران هم نمی تواند مورد قبول تهران باشد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:

1. اندرو راثمل، سيستم امنيتى جديد خليج فارس، ترجمهء پريسا کريمى نيا، نگاه، 1382، مرداد، جلد 4، شماره 37. ص. 81.
2. محمد على امامى، عوامل تاثير گذار داخلى در خليج فارس، تهران، دفتر مطالعات سياسى و بين الملل، 1380. ص. 337.
3. Shahram Chubin, Iran National Security Policy, The Carnegie Endowment for International Peace Washington, D. C. 1994, P. 137.

4. هرميداس باوند، فرصت ها و تهديدهاى جمهورى اسلامى ايران در محيط جديد روابط بين‏الملل، فصلنامه مطالعات راهبردى، سال ششم، شماره دوم، تابستان، 1382، ص 60-59.
5. اجلاس شرم‏الشيخ، معاونت سياست خارجى، گاهنامه برداشت اول، سال سوم، 1382، شماره بيست دوم و بيست سوم، ص 38.
6. هرميداس باوند، پيشين، ص. 61.
7. محمد على امامى، پيشين. ص. 335.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقتصاد خلیج فارس​
اهميّت اقتصادى
خـليـج فـارس در طـول قـرون اخـيـر، از نـظـر اسـتـراتـژيـكـى و مـسـائل مـنـطـقـه اى و بـيـن المـللى از اهـمـيـّت ويـژه اى بـرخوردار شده و بيشترين اهميّت آن به مسائل اقتصادى اقتصادى برمى گردد.

وجود منابع عظيم نفت و گاز در خليج فارس و كشورهاى همجوار آن ، علّت واقعى اهميّت اقتصادى ايـن مـنـطـقه مى باشد. كشورهاى عربى جنوب خليج فارس به تنهايى بيش از نيمى از ذخاير نفت شناخته شده جهان را دار مى باشند و ده درصد ديگر در امتداد كشور ايران وجود دارد.

مـوقـعـيـّت تـجارى مناسب اين منطقه ، باعث اهميّت آن به عنوان مركز تجارى يا راه ارتباطى بين شرق و غرب شده است .

بـازار مـنـطـقـه خـليـج فـارس ، هـمـچنان ارزش خود را به عنوان بازار فروش خدمات و كالاهاى مـثـرفـى و سـرمـايـه اى و يـا بـازار سـرمـايـه حـفـظ كـرده و نـقـش بـسـيـار حـسـّاسـى را در تـعـادل تراز پرداختهاى خارجى كشورهاى جهان (بخصوص كشورهاى صنعتى غرب و ژاپن به عهده دارد.

اهـمـيـّت ديـگـر خـليـج فـارس به وجود منابع غنىّ معدنى و غذايى اين منطقه و كشورهاى حاشيه خـليـج فـارس مـربـوط مى شود. در اين منطقه انواع و اقسام ماهيهاى خوراكى و تزئينى و همچنين منابع معدنى مانند آهن ، خاك سرخ ،گوگرد، سرب و ... فراوان يافت مى شود.

منابع نفتى
اهميّت و ارزش اصلى خليج فارس به خاطر وجود منابع سرشار نفت در اين منطقه است ، كه روز به روز بر اهميّت اين منطقه مى افزايد.

مـنابع نفتى سرشارى در كف خليج فارس به علّت ادامه طبقات نفت خيز زاگرس به سمت جنوب وجود دارد كه قسمت زيادى از آن در حال حاضر مورد بهره بردارى قرار گرفته است .

نفت حوزه خليج فارس داراى مزيّتهاى زير مى باشد:

الف ـ فـراوانـى مـنـابـع (حـدود شـصـت و چـهـار درصـد كل ذخاير شناخته شده نفت جهان در كشورهاى حوزه خليج فارس قرار دارد).
ب ـ سهولت استخراج .
ج ـ هزينه پايين توليد.
د ـ مازاد ظرفيّت توليد.
ه‍ـ سهولت حمل و نقل .
و ـ تـوان بـالاى تـوليـد چـاهـهـا (اسـتـخـراج نـفـت از هـر حـلقـه چـاه نـفـت در حـوزه خليج فارس حدود000/250تن در سال مى تواند باشد، در حالى كه رقم توليد در مورد آمريكا فقط هزار تن در سال است) .(90)
ز ـ امكان كشف ذخاير جديد وسيع در اين منطقه در مقايسه با ساير مناطق جهان .
مـنـابـع نـفـتى كشورهايى چون كويت ، ايران ، عراق ، عربستان سعودى ، قطر وابوظبى كه از بـزرگـتـريـن تـوليـد كـنـنـدگـان نـفـت جـهـان مـى بـاشـنـد، در سواحل اين خليج قرار دارد.

ذخـايـر نـفـت فـلات قـارّه خـليـج فـارس درحدود شصت ميليارد بشكه است وامارات ، شـارجـه و دوبى تمام و قطر نصفى از توليدات نفتى خود را از مناطق فلات قارّه به دست مى آورند.

منابع گاز
كـشورهاى واقع دركرانه خليج فارس علاوه بر توليد نفت ، مقدار زيادى گاز نيز توليد مى كنند كه بيشتر آن به صورت (گاز همراه) مى باشد.

گـاز طـبـيـعـى از منابع است كه به علّت فراوانى ذخاير، براهميّت خليج فارس افزوده است . كـشـورهـاى خـليـج فـارس در سـال 1985، 5/27 درصـد كـل ذخـاير جهانى گاز را دارا بوده و ايران با ذخيره فراوان ، در راءس كشورهاى خليج فارس قرار دارد.

مقدارى از گازهاى توليد شده براى توليد نيروى برق ، تصفيه مواد سوختى ، تصفيه آب ، تـوليـد كـود و تـزريـق مـجـدد داخـل مـخـازن و چـاهـهـاى نـفـت مـورد اسـتـفاده قرار مى گيرد، ولى حداقل 34كل گازهاى توليد شده بيهوده مى سوزد و از بين مى رود.

ذخـايـر گـاز طـبـيـعـى كـشـورهـاى حـوزه خـليـج فـارس در سال 1987
ايران عراق كويت قطرعربستان
744401205100014000/4135
توليد گاز طبيعى كشورهاى حوزه خليج فارس 1986
(ميليارد متر مكعب)
بحرين ايران عراق كويت عمان قطرعربستان امارات 1511771707021174336168

صنايع پتروشيمى
صـنـعـت پـتـروشـمـى ، امـروزه نـقش عمده اى در پيشرفت اقتصاد و توسعه صنايع ملتهاى جهان دارد.14 مـحـصـولات صـنـعـتـى در كـشـورهـاى پـيـشـرفـتـه از صـنـايع پتروشيمى به دست مى آيد.

آهـنـگ رشـد ايـن صـعـنـت نـسـبـت به صنايع ديگر بيشتر بوده ، بطورى كه رشد آن در توليد كـالاهـاى مـصـرفـى مـانـنـد اليـاف مـصـنوعى ، پلاستيك و لاستيك مصنوعى در سالهاى اخير بى سابقه است .

صـنـايـع پـتـروشـيـمـى در كـشورهاى خليج فارس نيز از اهميت زيادى برخوردار است . .بطور مـثال كارخانه اى براى توليد اوره و اسيد سولفوريك در نزديكى چاههاى نفت عربستان ايجاد شـده كـه به صورت اقتصادى به توليد مشغول بوده و سالانه 330000تن اوره ، صد هزار تن اسيد سولفوريك در نزديكى چاههاى نفت عربستان ايجاد شده كه به صورت اقتصادى به تـوليد مشغول بوده و سالانه 330000 تن اوره ، صدهزار تن اسيد سولفوريك و بيست هزار تن ملانين توليد مى كند.

مـجـتـمـع پـتـروشـيـمى (خليج فارس) نيز با ظرفيّت روزانه يك هزار تن آمونياك و هزار تن مـتـانـول از سـال 1985 در بـحـريـن شـروع بـه كـار كـرده است . اين مجتمع متعلق به صنايع پـتـروشـيـمـى خـليـج فـارس مـى بـاشـد كه سال 1980 توسّط كشورهاى عربستان سعودى ، بحرين و كويت بطور مشترك در بحرين تشكيل شد.

اوّليـن كـارخـانـه كـود شـيـمـيـايـى بـراى تـوليـد آمـونـيـاك و سـولفـات در سـال 1966 بـا ظـرفيّت 550 تن در روز در كويت مورد بهره بردارى قرار گرفت وهم اكنون ظرفيّت توليد آن به 950 تن در روز افزايش يافته است .

پس از انقلاب اسلامى و پايان جنگ ، صنايع پتروشيمى در ايران مورد توجه قرار گرفته و پـيـشـترفتهاى خوبى در راه توليد آن به دست آمده است . اين صنايع بطور عمده در كناه خليج فـارس مـانـنـد صـنـايـع پـتـروشـيـمـى آبـادان ، خـارك و شـيراز استقرار يافته است . صنايع پتروشيمى اراك نيز كه يكى از بزرگترين مجتمع هاى پتروشيمى ايران مى باشد، بتازگى راه اندازى شده است .

مـجـتـمـع شيميايى رازى (بندر امام ) توليد كننده كودهاى شيميايى ازُته ، فسفاته و گـوگـر بـوده و شـركـت سهماى پتروشيمى ايران ـ نيپون به توليد مواد نرم كننده پلاستيك مشغول است . كارخانه پوليكا(كرج) توليد كننده لوله هاى خشك پى وى سى ، اتصالات لوله و تـركـيـبـات نـرم مـورد نياز كابل سازى و مجتمع پتروشيمى آبادان داراى خط تولايد پى وى سى و مجتمع شيراز داراى خط توليد كود شيمياى ، كربنات و بى كربنات دوسود مى باشد.

تجارت
مـدارك مـربـوط به تاريخ دريانوردى در آبهاى جهان نشان مى دهد كه خليج فارس از زمانهاى قـديـم مود توجه اقوام و ملّتهاى مختلف بوده ، همواره به عنوان يكى از با ارزشترين آبراههاى تجارتى جهان از آن استفاده شده است .

ايـن اهـمـيـت هـر چـنـد در طـول زمان متفاوت بوده ، ولى در واقع ، از محدوده معينى خارج نشده است . مـهـمـّتـرى اهميت خليج فارس موقعيت جغرافيايى خاص آن است كه از نظر نظامى و تجارتى در طول تاريخ مورد توجه دولتها بوده است .

اهـمـيـت ديـگـر خـليـج فـارس بـه ارزشـهاى اقتصادى آن برمى گردد. وجود منابع غنى معدنى و غذاييى در آبها و كشورهاى حاشيه آن به اين منطقه اهميّت بسيار بخشيده است .

بـنـدرهـاى خـليـج فـارس و دريـاى عـمـّان ، قـرنـهـاى مـتـمادى داراى اهميّت و اعتبارى ويژه اى در بازرگانى دريايى و مبادلات تجارى دنيا قديم بوده ، هم اكنون نيز بعضى از آنها، اهميّت خود را حـفـظ كـرد و نقش مهمّى را در حمل و نقل دريايى خليج فارس ايفا مى كنند. مجتمع بندرى شهيد رجـايـى ايـران ، يـكـى از اين بندرهاى مهم مى باشد. اين مجتمع عظيم بندرى در بيست كيلومترى غـرب بندر عباس ، در دامنه كوههاى ( كشار) و (گچين) قرار گرفته است و از نظر موقعيّت دريايى در دهانه وردى خليج فارس واقع شده است . از ديگر بندرهاى مهم ايران در منطقه خليج فارس بندرهاى امام خمينى ، خارك ، آبادان ، خرمشهر، بوشهر و چاه بهار را مى توان نام برد.

بـنـدرهـاى مـهـم كـشورهاى ديگر خليج فارس عبارت از: بصره ، ام اقصر و فاو(عراق) ، راشد، زايـد، مـجـتـمـع بـنـدرى راءس الخـيمه و جَبَل عَلى (امارات متحده عربى) ، دوحه ام سعيد(قطر)، ظهران ، (عربسان سعودى) و كويت و ميناء احمدى (كويت) .

افـزايـش قـيمت نفت از سال 1973 به بعد، قدرت مالى كشورهاى توليد كننده نفت را بالا برد كـه بـه دنـبـال آن ، غـربـيـهـا كـوشيدند، كشورهاى منطقه خليج را به مصرف كنندگان خوبى براى كالاهاى ساخته شده كشورهاى صنعتى تبديل كنند. از آن وقت بودكه منطقه خليج فارس ، مـحـلّى مـنـاسب براى گردش دلارهاى نفتى و تجارت كالاهاى صنعتى و سرمايه اى شد. در بخش سرمايه گذارى صنعتى ، ايجاد كارخانه هاى مونتاژ كه خود عاملى براى وابستگى به واردات بود به اجرا درآمد.

سـهـم شـاغـليـن در تـجـارت نـسـبـت بـه كـل جـمـعـيـّت در بـعـضـى از كـشورهاى خليج فارس در سـال 1980 بـدين شكل بوده است : امارات متحده عربى ، 21 درصد كويت 19 دصد و عربستان سعودى 16.5 درصد شاغلين در بخش تجارت فعاليت داشته اند.

منابع غذايى
نـعـمـتـهـا و گـنـجـهـاى فراوانى در خليج فارس نهفته است ؛ چنانچه بيش از 150 نوع ماهى در دل آبـهـاى مـنـطـقـه يـافـت مى شود كه هر كدام ازز آنها طعم و لطافت خاص خود را دارد. آبزيان خليج فارس از نظر زندگى و شرايط محيط، وضع خاصى دارند، زيرا آبزيان خليج فارس بـه اسـتثناى يكى دو نوع از آنها وارد آب شيرين اروند رود، بهمن شير و كارون مى شوند. همه در آب شـور زنـدگـى كـرده و در هـمـان جـا تـخـم ريـزى و تـوليـد مثل مى كند. آشنايى با شرايط محيط و زندگى ماهيها، كمك فراوانى به صيد آنها به عنوان يك منبع تغذيه مى نمايد.

بـراى صـيد ماهيهايى ،از قبيل كفشك ، سنگسر، سبيتى ، شوريده ، هامور، سرخو، و غيره بايد و مـسـائل صـيـد تـعـقـيـبى عمقى به كار برد، در حالى كه با اين وسيله صيد، نمى توان ماهيهاى مهاجر سطحى مانند تون و ساردين را صيد كرد.

انواع گونا گونى از ماهيها در خليج فارس وجود دارد. گونه هايى كه ارزش تجارتى داشته ، شامل سرگروه زير مى باشند:

1 ـ درجه يك شامل ماهيهاى زبيده ، حلوا سفيد، قباد، شيرماهى و شانك .
2 ـ درجـه دوم شـامـل مـاهـيـهـاى سـنگسر، پيش ماهى ، هامور، سيكين ، كارفه ، طوطى ، حلوا سياه ، شوريده ، خبور و كفشك .
3 ـ سورخو، خارو و وسبور.
البتّه حدود 146 نوع ماهى ديگر نيز در اين منطقه يافت مى شود كه تعداد آنها چندان زياد نيست .

آبـهـاى اطـراف جـزيـره قـشـم ، يـكى از مراكز عمده صيد ماهى بوده و در حدود هشتاد درصد ماهى ساردين صيد شده در منطقه هرمزگان ، در نواحى اطراف جزيره قشم صيد مى شود.

يـكـى ديـگـر از مـحـصـولات غـذايى پر ارزش خليج فارس (ميگو) است . اين حيوان سرشار از پروتين ، فسفر، اسيدهاى آمينه و مواد غذايى انرژى زاست .

انـواع صـدفـهـاى خـوراكـى در سـواحـل و اطـراف جـزيـره هـاى جـنـوب ، مـانـنـد سـاحـل گـشـه (Gashe)، معروف به ساحل صدف (بندر لنگه) جزاير هرمز، قشم ، لارك ديده مى شود و گوشت آن بسيار لذيذ وخوشمزه است كه بين اروپاييان طرفداران فراوانى دارد.
اين صدف خوراكى در منطقه بين جزيره هاى قشم ، هرمز، بندر عباس و بندر لنگه فراوان است و در صـورت عـمـل كـشـت و پـرورش آن به صورت اقتصادى ، مى توان هزارها تن از اين صدف خوراكى را در سال به بازار مصرف عرضه كرد.

معادن
الف ـ معادن كشورهاى حاشيه خليج فارس
عربستان : طلا، نقره ، آهن ، مس ، نمك ، منگنز، سولفور، سرب و سنگ گچ .
ايـران : زغـال سـنـگ ، مـس ، سـنـگ آهن ، سرب ، روى ، كروميت ، منگنز، سنگ تزئينى ، سنگ لاشه سـاخـتـمـانـى ، سنگ آهك ، كالوئن و خاك نسوز، نيتونيت ، دولوميت ، باريت ، فلورين ، سولفات سديم ، فلدسپات ، نمك ، سيليس ، كوراتزيت ، پوكله معدنى ، تلك و سنگ كچ .
عمان : مرمر، پنبه گوهى ، كرم و مس .
امارات متحده عربى :مس .
عراق :آهن ، نقره ، سرب ، زغال
قطر: آهك و خاك رس .
ب : معادن خليج فارس

آهـن :مـعـدن آهن در بيشتر جزيره هاى خليج فارس از جمله جزيره هاى لارك ، فارور، هنگام و هرمز وجـود دارد. بـراسـاس مطالعاتى كه از سوى سازمان برنامه و بودجه در جزيره فارور انجام گرفته ،ميزان سنگ آهن اين جزيره تاپانصد هزارتن تخمين زده مى شود.

نـمـك :معدن نمك در بيشتر نقاط ساحلى ، و جزيره هايى مانند هرمز، لارك ، هنگام و قشم يافت مى شـود. مـعـدن نـمـك هـرمـز كـوهـى از نـمـك اسـت كـه در كـتـابـهـاى قـديـم آن را (جبل الملح) نام برده اند.

خـاك سـرخ : ايـن خـاك كـه از آن در رنـگ سـازى استفاده مى شود، در بيشتر جزيره ها و بندرهاى خـليج فارس از جمله لارك ، هنگام ، هرمز، سيرى ، ابوموسى وسيراف وجود دارد. ذخـيـره ثـابـت شـده خـاك سـرخ هرمز حدود شصت هزار تن و ذخيره احتمالى آن حدود 150 هزار تن تخمين زده شده است .

گوگرد: معدن گوگرد در بيشتر نقاط ساحلى خليج فارس وجود دارد.

سرب :معدن سرب نيز به فراوانى در بيشتر ناحيه هاى خليج فارس وجود دارد.
 

Mkvisual

عضو جدید
من یک چیزی رو نمیفهمم ؟!:mad:

مگه این خلیجه فارس ماله ما نیست ؟ پس هر اسمی که ما میخوایم میتونیم براش انتخاب کنیم . مثله این که ما میتونیم نامه تهران را انتخاب کنیم و بقیه ی جهان هم باید این واژه را به کار ...
اون طور که من شنیدم اوباما چند ساله پیش از واژه ی "خلیج" به جای خلیج فارس استفاده کرد که واقعا نمیدونم چی بگم ؟!:mad::mad::mad::mad::exclaim::exclaim:

پ.ن : به نظره من این کار ، فقط کاره بعضی عرب ها نیست ... :crying2: فرا منطقه ای هست ... عرب ها فقط یک وسیله اند .
 

abnoos69

عضو جدید
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی جوان آنلاین:

کنگره شعر خلیج فارس جهانی شود

.

امیدواریم سال آینده شاعران از نقاط مختلف جهان به ایران بیایند. دکتر یحیی طالبیان قائم مقام وزیر در امور شعر و ادب در اولین کنگره شعر خلیج فارس که در هندیجان برگزار شده بود، با بیان این مطلب اظهار داشت: «شعر به‌عنوان قدیمی‌ترین رسانه در طول تاریخ و در برهه‌های مختلف نقش‌آفرین بوده و پس از اسلام با رویکردی دینی در خدمت ارزش‌های اسلامی و نظام‌های اسلامی درآمد.» به گزارش روابط عمومی وزارت ارشاد وی همچنین اظهار امیدواری کرد کنگره شعر خلیج فارس در سال آینده در سطح بین‌المللی برگزار شود و شاعران از نقاط مختلف جهان بتوانند در این حرکت سهیم باشند.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرسپولیس نخستین ناو جنگی معاصر در دریای پارس​

در دوره‌ قاجار، زماني‌ که‌ ناصرالدين‌ شاه‌ با مداخلات‌ بي‌ رويه‌ دو دولت‌ متجاوز و استعمارگر روس‌ و انگليس‌ مواجه‌ گرديد، تصميم‌ گرفت‌ تا روابط خود را با دولت‌ آلمان‌ گسترش‌ دهد; شايد از اين‌ طريق‌ از نفوذ دوکشور مذکور بکاهد. ناصرالدين‌ شاه‌ در سفرهاي‌ اول‌ و دوم‌ خود به‌ اروپا در سالهاي‌ 1873 م‌ / 1290 ه' .ق‌ و 1878 م‌ / 1295 ه' .ق‌ از کشور آلمان‌ بازديد کرد و مذاکراتي‌ با ويلهلم‌ اول‌امپراتور آلمان‌ و بيسمارک‌ صدر اعظم‌ توانمند آن‌ کشور انجام‌ داد. وي‌ در ضمن‌ اين‌ مذاکرات‌، علاقه‌ خود را به‌ گسترش‌ و تقويت‌ روابط دو کشور ابراز داشت‌. در زمان‌ اقامت‌ ناصرالدين‌ شاه‌ در آلمان‌ عهدنامه‌ مودت‌ و تجارت‌ و سير کشتي‌ها بين‌ ايران‌ و آلمان‌ در 11 ژوئن‌ 1873 م‌ / 1290 ه' .ق‌ به‌ امضاء رسيد.1
در سال‌ 1883 م‌ / 1301 ه' .ق‌، عليقلي‌ خان‌ مخبرالدوله‌ عازم‌ برلين‌ گرديد. وي‌ حامل‌ نامه‌هايي‌ از طرف‌ ناصرالدين‌ شاه‌ براي‌ وليعهد آلمان‌ و بيسمارک‌ بود.هدف‌ از نگارش‌ اين‌ نامه‌ها توسعه‌ روابط بين‌ دو کشور، تأسيس‌ سفارتخانه‌ در پايتخت‌هاي‌ يکديگر، ساخت‌ راه‌ آهن‌ توسط کمپاني‌هاي‌ آلماني‌ و استخراج‌ معادن‌ ايران‌ زير نظر مهندسين‌آلماني‌ بود; که‌ متعاقب‌ ارسال‌ آن‌ نامه‌ در سال‌ 1885 م‌ / 1303 ه' .ق‌ دو دولت‌ تصميم‌ به‌ ايجاد روابط سياسي‌ و تأسيس‌ سفارتخانه‌ در پايتخت‌هاي‌ يکديگر گرفتند. متعاقبا ميرزا رضاخان‌گران‌ مايه‌ (مؤيدالسلطنه‌) از طرف‌ ناصرالدين‌ شاه‌ به‌ عنوان‌ اولين‌ سفير ايران‌ در آلمان‌ عازم‌ برلين‌ گرديد و گراف‌ فن‌ برانشويک‌ نيز به‌ عنوان‌ ايلچي‌ مخصوص‌ و وزير مختار امپراطور آلمان‌به‌ ايران‌ آمد و به‌ تأسيس‌ سفارتخانه‌ در تهران‌ مبادرت‌ ورزيد.2

شايان‌ ذکر است‌ که‌ رابطه‌ ايران‌ و آلمان‌ بعد از دومين‌ سفر ناصرالدين‌ شاه‌ به‌ اروپا گسترش‌ بيشتري‌ يافت‌، تا آنجا که‌ دو کشور روابط کامل‌ ديپلماتيک‌ برقرار کردند.3
در سال‌ 1885 م‌ /1303 ه'..ق‌ ناصرالدين‌ شاه‌ باتوجه به اینکه انگلستان و روسیه در امور داخلی ایران دخالت مستقیم داشتند و موجب تجاوزات گسترده ای به تمامیت ارضی ایران شده بودند تصميم‌ گرفت‌ تا نسبت‌ به‌ خريد ناو جنگي‌ از آلماني‌ها و استقرار آن‌ در بوشهر اقدام‌ نمايد. وي‌ صنيع‌ الدوله‌ را مأمور انجام‌ اين‌ کار کرد. آنگاه‌ ساخت‌ اين‌ کشتي‌هادر بندر برمن‌ آغاز گرديد.4
بنا بر اين‌ مدتي‌ بعد ايران‌ يک‌ کشتي‌ 600 تني‌ به‌ نام‌ پرسپوليس‌ و يک‌ کشتي‌ 250 تني‌ به‌ نام‌ شوش‌ از دولت‌ آلمان‌ خريداري‌ کرد و سفارش‌ چند کشتي‌ ديگر را هم‌ به‌ کارخانه‌هاي‌ کشتي‌سازي‌ برلن‌ داد.
مخبر السلطنه‌ مي‌نويسد که‌ برادرش‌ مرتضي‌ قلي‌ خان‌ مأمور اين‌ خدمت‌ شده‌ و کارخانه‌ آلماني‌ متعهد شده‌ بود که‌ کشتي‌ بسيار خوبي‌ در حدود سفارش‌ تهيه‌ نمايد. از اسناد و مدارک‌ تاريخي‌چنين‌ بر مي‌آيد که‌ ساختار کشتي‌، نظامي‌ ـ تجاري‌ و داراي‌ پنج‌ توپ‌ و بيست‌ و پنج‌ تفنگ‌ بود.
کشتي‌ پرسپوليس‌ اولين‌ ناو جنگي‌ بود که‌ دولت‌ ايران‌ وارد دریای پارس (خلیج فارس) نمود. در آغاز کارکنان‌ و خدمه‌ اين‌ کشتي‌ از صاحب‌ منصبان‌ نيروي‌ دريايي‌ آلمان‌ بودند. بعد از مدتي‌ چند نفر ايراني‌ که‌از امور دريانوردي‌ اطلاعاتي‌ داشتند، سکان‌ داري‌ کشتي‌ را به‌ عهده‌ گرفتند. همانگونه‌ که‌ روزنامه‌ مظفري‌ مي‌نويسد اولين‌ رئيس‌ ايراني‌ اين‌ کشتي‌ جناب‌ احمد خان‌ دريابيگي‌ بود که‌ ازروساي‌ قشون‌ و از شاگردان‌ پياده‌ نظام‌ مدرسه‌ دارالفنون‌ به‌ شمار مي‌رفت‌ و به‌ دليل‌ لياقتي‌ که‌ از خود ابراز داشته‌ بود، به‌ رياست‌ کشتي‌ پرسپوليس‌ منصوب‌ گرديد.
امور مکانيکي‌ کشتي‌ به‌ عهده‌ فردي‌ به‌ نام‌ اندروس‌ بود. اندروس‌ به‌ مدت‌ 16 سال‌ مسئوليت‌ اداره‌ مکانيکي‌ کشتي‌ پرسپوليس‌ را بر عهده‌ داشت‌، تا اينکه‌ در دوره‌ مظفرالدين‌ شاه‌ مسؤولين‌حکومتي‌ تصميم‌ گرفتند براي‌ تنظيف‌ و تعمير کشتي‌ مذکور آن‌ را به‌ بمبئي‌ روانه‌ نمايند. بر اساس‌ گزارش‌ روزنامه‌ مظفري‌ در آن‌ زمان‌ مبلغ‌ نود هزار روپيه‌ صرف‌ تعمير آن‌ کشتي‌ شد.5
بعد از احمد خان‌ دريابيگي‌ رياست‌ کشتي‌ براي‌ مدتي‌ به‌ سالار معظم‌ حکمران‌ کل‌ بنادر و در غايت‌ به‌ آقاي‌ متين‌ السلطنه‌ نايب‌ اول‌ گمرکات‌ بنادر خليج‌ فارس‌ و امير البحري‌ کشتي‌پرسپوليس‌ واگذار گرديد.
تعداد کارکنان‌ اين‌ کشتي‌ قريب‌ يکصد نفر بود که‌ شامل‌ صاحب‌ منصبان‌، ملوانان‌ و ديگر کارکنان‌ کشتي‌ مي‌شد.
شايان‌ ذکر است‌ که‌ نام‌ اين‌ اولين‌ کشتي‌ جنگي‌ ايران‌ در خليج‌ فارس‌ در اسناد و مدارک‌ تاريخي‌ دوره‌ قاجار به‌ ويژه‌ در اسنادي‌ که‌ مرتبط با فعاليت‌هاي‌ در يايي‌ حکمرانان‌ بنادر مي‌شود، به ‌وفور ديده‌ مي‌شود. در اين‌ جا به‌ نمونه‌اي‌ از آن‌ اسناد اشاره‌ مي‌نمايم‌:
در همان‌ روز خبر رسيد که‌ دريابيگي‌ از حسن‌ باکشو (بخشو) مطالبه‌ خسارت‌ و چيزهاي‌ ديگر کرد. چون‌ از او جوابي‌ نرسيده‌ ده‌ انبارک‌ را به‌ توپ‌ بسته‌ و متصرف‌ شده‌ و حکم‌ کرده‌ است‌ که‌مقدار زيادي‌ از درخت‌هاي‌ نخل‌ را که‌ قيمت‌ آن‌ تقريبا دو هزار تومان‌ بوده‌ است‌ براي‌ جريمه‌ ببرند.و نيز راپورت‌ داده‌ شد که‌ از اول‌ ماه‌ ژوئيه‌ ]ده‌ تيرماه‌[ دريابيگي‌ نظر به‌ اينکه‌ رئيس‌ علي‌ پولي‌ را که‌ دريابيگي‌ از او مطالبه‌ مي‌نمايد قبول‌ نکرده‌ خيال‌ دارد دلوار را مورد حملات‌ خود قرار بدهدو به‌ پرسپوليس‌ کشتي‌ فرمان‌ داده‌ در همان‌ روز حرکت‌ و از طرف‌ دريا با او همراهي‌ نمايد.6
کشتي‌ پرسپوليس‌ که‌ معمران‌ بوشهري‌ از آن‌ به‌ نام‌ پاچم‌پوليس‌ ياد مي‌کردند، سالها در کنار ساحل‌ عباسک‌ به‌ گل‌ نشسته‌ بود. گاهي‌ اوقات‌ صيادان‌ بوشهري‌ با قايق‌هاي‌ خود در کنار آن‌کشتي‌ بزرگ‌ پهلو مي‌گرفتند و به‌ صيد ماهي‌ مشغول‌ مي‌شدند.
پيکر عظيم‌ الجثه‌ اين‌ ناو بزرگ‌ در آن‌ زمان‌ که‌ هنوز ديوار نامتناسب‌ اداره‌ بنادر و کشتيراني‌ منظره‌ زيباي‌ ضلع‌ شرقي‌ بوشهر (روبروي‌ محله‌ جبري‌) را مسدود نکرده‌ بود، ديدني‌ و پر رمز و رازمي‌نمود. شايد کمتر شهروند بوشهري‌ اطلاع‌ داشت‌، که‌ اين‌ کشتي‌ اولين‌ جهاز شاهي‌ عصر ناصري‌ است‌ که‌ دولت‌ عليه‌ وقت‌ ايران‌ به‌ اين‌ بندر آورده‌ بود. بعد از انقلاب‌ اسلامي‌عده‌اي‌ سودجو و صاحب‌ زر و زور از غفلت‌ مسئولين‌ فرهنگي‌ وقت‌ بوشهر سوء استفاده‌ کرده‌ براي‌ فروش‌ پيکر آهنين‌ آن‌ کشتي‌ اقدام‌ به‌ انهدامش‌ کردند و متاسفانه بدينسان‌ بود که‌ اين‌ اثرارزشمند تاريخي‌ دوره‌ قاجار نيز به‌ ویران و نابود شد.
پانوشت‌:
-1 مهدوي‌، عبدالرضاهوشنگ‌ ،تاريخ‌ روابط خارجي‌ ايران‌، انتشارات‌ امير کبير، تهران‌، چاپ‌ چهارم‌، 1369، ص‌ 277.
-2 هدايت‌، محمدتقي‌ مخبرالسلطنه‌، گزارش‌ ايران‌، نشر نقره‌، تهران‌، چاپ‌ دوم‌، 1363، ص‌ 48.
-3 مخبرالسلطنه‌ هدايت‌، خاطرات‌ و خطرات‌، ص‌ 2.
-4 هدايت‌، پيشين‌، ص‌ 126.
-5روزنامه‌ مظفري‌، شماره‌ نهم‌، سال‌ 1320، ص‌ 52.
-6 کتاب‌ آبي‌، به‌ کوشش‌ احمد بشيري‌، نشرنو، 1363، ص‌ 40. ‏
http://www.artbushehr.ir/
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایرانیان، پیشتاز اختراعات دریانوردی​

برگرفته از میراث آریا
کهن‌ترین سند دریانوردی ایرانیان، مهری است که در چغامیش دزفول بدست آمده‌است. تاریخ تمدن ناحیه چغامیش به شش‌هزارسال پیش از میلاد می‌رسد. این مهر گلین، یک کشتی را با سرنشینانش نشان می‌دهد. در این کشتی یک سردار پیروز ایرانی، بازگشته از جنگ، نشسته، و اسیران زانوزده در جلوی او دیده می‌شوند. در این مهر یک گاو نر و یک پرچم هلالی شکل هم دیده می‌شوند. نقش‌های برجسته پاسارگاد نمایانگر توانمندی دریایی ایرانیان و فرمانروایی ایشان بر هفت‌دریاست.

قطب نما
در مورد اختراع قطب‌نما روایت‌های زیادی وجود دارد. تنی چند از دانشمندان آن را به چینی‌ها و یا حتی ایتالیایی‌ها نسبت می‌دهند. اما بیشتر دانشمندان همداستانند که قطب‌نما به وسیله ایرانیان ساخته شده‌است. قطب‌نمای ایرانی برخلاف قطب‌نمای چینی که ۲۴ جهت داشت، دارای ۳۲ جهت بوده‌است. عدد ۳۲ علاوه بر نشان‌دادن دقت بیشتر قطب‌نمای ایرانی، نمایانگر آشنایی ایرانیان با اعداد در مبنای ۲ و دانش ریاضی پیشرفته آنان است. در افسانه‌های کهن ایرانی آمده‌است که اسفندیار رویین به هنگام حرکت برای نبرد با اژدها از پیکانی آهنین سود می‌جسته، که همواره جهت ثابتی را به او نشان می‌داده‌است. در دوران نخستین اسلامی، قبله‌نما توسط ایرانیان به قطب‌نما افزوده شد تا همواره و در هر وضعیتی بتوان جهت درست قبله را پیدا نمود. ایرانیان از این اختراع استفاده کامل نموده و آن را به دیگر مسلمانان شناساندند. نام‌های فارسی اجزای قطب‌نما در زبان عربی شاهد تاریخی مسلمی است که کاربرد قطب‌نما از طریق ایرانیان به دست دیگر ملت‌های مسلمان رسیده‌است.

ژرفایاب
برای تعیین ژرفنای آب در دریا، به ویژه مناطق ساحلی دریای پارس و دریای مکران، ایرانیان ابزاری اختراع نموده و به کار می‌بردند که شباهت زیادی به شاقول بنایی داشته‌است. هرچند که اختراع این سوند باستانی به سندباد ناخدای پرآوازه ایرانی نسبت داده شده‌است، اما اکتشافات اخیر کشتی‌های غرق شده ایرانی در دریای اژه، که در یورش به یونان شرکت داشته‌اند، نشان می‌دهد که از دوران هخامنشیان، ایرانیان این ابزار را شناخته و به کار می‌بردند.۱
مسافت یاب و واحد سنجش دریایی گره
دریانوردان ایرانی، از زمان‌های باستان، ابزارهایی برای پیمودن مسافت‌های دریایی به کار می‌برده‌اند. یکی از این ابزارها ریسمانی بوده که دارای گره‌هایی در طول خود بوده و به تدریج باز می‌شده، که پس از رسیدن به انتها، آن را می‌پیچیدند و دوباره استفاده می‌کرده‌اند.

رهنامه‌ها
راه‌نامه‌ها، نقشه‌ها و نوشته‌هایی بودند که در آنها کلیه اطلاعات مربوط به دریانوردی ثبت و مستند شده بود. ایرانیان از روزگار باستان، مبتکر و صاحب رهنامه‌هایی بوده‌اند و به کمک آنها دریانوردی و دریاپویی می‌کرده‌اند. رهنامه‌های ایرانیان، اطلاعات و آگاهی‌هایی در مورد بنادر و جزایر، گاه‌نگاری و جهت یابی، جریان‌های دریایی، جریان‌های هوایی، ابزارهای دریانوردی و... را در بر داشته‌اند. پس از اسلام، بسیاری از رهنامه‌های دوران ساسانی به عربی ترجمه شد و دریانوردان دوران اسلامی، بهره فراوانی از آنان برگرفتند.

پیل الکتریکی
در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، باستان شناس آلمانی ویلهلم کونیک و همکارانش در نزدیکی تیسفون ابزارهایی از دوران اشکانیان را یافتند. پس از بررسی معلوم شد که این ابزارها پیل‌های الکتریکی هستند که به دست ایرانیان در دوران اشکانیان ساخته شده و به کار برده می‌شده‌اند. او این پیل‌های تیسفون را باتری بغداد یا باتری پارتیان (Baghdad Battery) نامید. جهت آگاهی بیشتر از این پیل الکتریکی می‌توانید به سایت‌های با موضوع Baghdad Battery در اینترنت مراجعه نمایید. اکتشاف این اختراع ایرانیان به اندازه‌ای تعجب و شگفتی جهانیان را بر انگیخت که حتی برخی از دانشمندان اروپایی و آمریکایی این اختراع ایرانیان را به موجودات فضایی و ساکنان فراهوشمند سیارات دیگر که با بشقاب‌های پرنده و کشتی‌های فضایی به زمین آمده بودند، نسبت دادند، و آن را فراتر از دانش متفکران و پژوهشگران ایرانی دانستند. برای ایشان پذیرفتنی نبود که ایرانیان ۱۵۰۰ سال پیش از گالوای ایتالیایی (۱۷۸۶ میلادی) پیل الکتریکی را اختراع نموده باشند. (برای آگاهی بیشتر می‌توانید به کتاب ارابه خدایان نوشته اریک‌فن‌دنیکن مراجعه کنید). ایرانیان از این پیل‌های الکتریکی جریان برق تولید می‌کردند و از آن برای آبکاری اشیا زینتی سود می‌جستند. اما در پهنه دریانوردی ایرانیان از این اختراع جهت آبکاری ابزارهای آهنی در کشتی و جلوگیری از زنگ زدن و تخریب آنها استفاده می‌کردند.[۱]

کشتی‌سازی
فرهنگ فنی و مهندسی ایرانیان از دیدگاه دریانوردی و کشتی‌سازی بسیار غنی و پربار است. آب‌های دریای پارس، دریای عمان، و اقیانوس هند، همچنین رودخانه‌های جنوب غربی ایران، از دیرباز پهنه دریانوردی و دریاپویی ایرانیان بوده‌است. در شاهنامه فردوسی، چندین بار، از کشتی‌سازی و کشتی‌رانی ایرانیان، سخن رانده شده‌است. قدمت و پیشینه این رشته از دانش و فن مهندسی ایرانیان را از سروده‌های فردوسی می‌توان دریافت. فردوسی از جمشید، پادشاه پیشدادی، به عنوان نخستین انسانی که هنر غواصی و صنعت کشتی‌سازی و دریانوردی را به دیگران آموخت، نام برده‌است. می‌توان دریافت که دانشمندان ایرانی در دوره تابندگی نژاد آریا که در شاهنامه فردوسی به نام دوره پادشاهی جمشید نام برده شده‌است، موفق به اختراع کشتی و فنون دریانوردی و دریاپویی شده‌اند. گذرکرد زان پس به کشتی بر آب ز کشور به کشور برآمد شتاب کشتی‌رانی در آب‌های ایران از دیرباز انجام می‌شده و با توجه به این سنت دریانوردی، نیاز به کشتی‌سازی و سودجستن از ابزارهای دریانوردی در ایران وجود داشته‌است. نخستین کشتی‌هایی که در رودخانه‌های میان‌رودان آمدوشد می‌کردند، به شکل‌های گوناگون ساخته می‌شدند و ابزار حرکت دادن آنها پارو بوده‌است. نبردناوهای ایرانی در زمان هخامنشیان، بزرگ‌ترین کشتی‌های جنگی زمان خود بودند که سه ردیف پارو زن و بادبان داشتند و با سرعت ۸۰ میل دریایی در روز حرکت می‌کردند. هر نبردناو شامل ۲۰۰ جنگجو بود که ۳۰ نفر از آنها سربازان زبده پارسی، تکاور، بوده‌اند. نیروی دریایی ایران در زمان ساسانیان نیز، قدرت مطلق در دریای پارس و اقیانوس هند بوده که زیر بنای فرهنگ دریانوردی و دریاپویی مسلمانان را تشکیل داد.

استرلاب
استرلاب astrolabe، ابزاری بوده که در جهان باستان برای تعیین وضعیت ستارگان نسبت به کره زمین به کار می‌رفته‌است. استرلاب، در سه گونه استرلاب خطی، استرلاب صفحه‌ای و استرلاب کروی ساخته می‌شده‌است. قطعات استرلاب نسبت به یکدیگر حرکت کرده و می‌توانستند جهت ستارگان، ارتفاع جغرافیایی آنها و فواصل نسبی را مشخص نمایند. استرلاب در دریانوردی، برای جهت‌یابی به کار می‌رفته‌است. استرلاب‌های ایرانی از برنج و آلیاژهای دیگر مس ساخته می‌شده‌اند. هرچند پاره‌ای مورخان اختراع اولیه استرلاب را به یونانیان و فنیقیان نسبت می‌دهند، اما سهم اندیش‌ورزان ایرانی در اختراع انواع گوناگون استرلاب و تکامل و افزودن بخش‌های مختلف آن، انکارناپذیر بوده و از سوی تمامی تاریخ‌نگاران ثبت شده‌است.

نقشه‌برداری
از دوران‌های پیشین در ایران‌زمین کارهای مهندسی با سودجستن از ابزارهای مساحی و پیاده کردن نقشه انجام می‌گرفته‌است. نقشه‌برداری از سواحل و تعیین مسیرهای ایمن دریایی، به ویژه در نقاط کم‌عمق، از وظایف نیروی دریایی ایران بوده‌است.

ابزارهای اندازه‌گیری
تراز (تئودولیت) تراز شاهینی، که نخستین نوع تئودولیت به شمار می‌آید توسط کرجی مخترع و دانشمند ایرانی، اختراع شده‌است. این دستگاه شامل صفحه‌ای مدرج بوده که به وسیله زنجیری از میله‌ای آویزان می‌شده‌است. با تعیین امداد افقی می‌توان مستقیم اختلاف ارتفاع بین دو نقطه را از روی درجه‌بندی آن تعیین نمود.

شاخص خورشیدی
پیشینه تعیین تغییر زمان از طریق اندازه‌گیری سایه آفتاب به زمان باستان برمی‌گردد. در آغاز، شاخص‌های خورشیدی، ویژه اندازه‌گیری زمان و حرکت خورشید، از سایه ساختمان‌ها و درختان تشکیل می‌شده‌است. به‌تدریج، با گذشت زمان از ابزارهایی که به صورت شاخص قائم بر روی صفحه‌ای قرار داده می‌شده ساخته شدند. شاخص‌های آفتابی معمولاً ارتفاع خورشید و عرض جغرافیایی روزانه را مشخص می‌نمودند. علاوه بر این شاخص‌ها شواهدی هم در دست است که ایرانیان از ابزارهای آفتابی دیگری برای مشخص نمودن طول جغرافیایی و جهت سود می‌جستند. در دوران اسلامی، دریانوردان ایرانی، برای مشخص نمودن جهت مکه، جهت انجام وظایف مذهبی روزانه، در هر نقطه شاخص‌هایی ساخته بودند. در این ابزار یک شاخص آفتابی قائم نصب شده که زمان را مشخص می‌کرده و آنگاه با گرداندن آن ابزار در امتداد مدار، جهت مکه کاملاً مشخص می‌شده‌است.

ابزار نمایش و پردازش حرکت سیارات
از جمله ابزارهایی بوده که ریشه‌های تاریخی آن را نیاز به مطالعات ستاره‌شناسی و دریانوردی تشکیل می‌دهد، این ابزارها برای نمایش حرکت سیارات، زمین و خورشید و همچنین محاسبات زاویه‌ای و طولی به کار می‌رفته‌است. اینکه ایرانیان، دست‌کم ۱۵۰۰ سال پیش از اروپاییان می‌توانستند طول جغرافیایی را، به ویژه در دریا، از نصف‌النهار مبدا (نیمروز – سیستان) حساب کنند، از سوی بسیاری از دانشمندان و تاریخ‌نگاران پذیرفته شده‌است. این محاسبات و پردازش‌های پیچیده، بدون سودجستن از ابزارهایی که در مثلثات و محاسبات زاویه‌ای به کار می‌رود، غیرممکن بوده‌است. یکی از این ابزارها که در لاتین اکواتوریوم، Equatorium، نامیده می‌شود برای تعیین مدار خورشید و سیارات به کار می‌رفته‌است.که در صنایع جنگی دریایی برای محاسبات روش حمله و نیز نحوه استفاده از تجهیزات مورد استفاده می گرفت.

مواد نفتی
مواد نفتی به صورت‌های گوناگون در جهان باستان، ایران و میان‌رودان، شناخته شده و به کار برده می‌شده‌است. گذشته از استفاده‌های سوختی و گرمائی که از آغاز عمل شناخت قیر و برداشت‌های متافیزیکی از آتش و آتش‌جاویدان بوده، در دانش و فناوری استفاده می‌شده‌است. کاربرد آن به صورت عامل چسباننده، عایق‌بندی کننده و ملات بوده‌است. ایرانیان، کف کشتی‌ها را قیراندود و نفوذ ناپذبر می‌ساخته‌اند.

استفاده از آتش در صنایع نظامی
کاربرد آتش در جنگ، برای سوزاندن کشتی‌ها و تأسیسات دریایی دشمن، از دوران باستان معمول بوده‌است. در ارتش ایران، هم در نیروی زمینی و هم در نیروی دریایی همواره گروهی به نام نفت‌انداز، نپتان یا نفات، با اونیفورم ویژه خود ماموریت پرتاب مواد قیری و نفتی را بر عهده داشته‌اند. ساده‌ترین روش، پرتاب آتش با تیر بوده‌است، این روش سپس به صورت پرتاب ظرفی از آتش، نارنجک مانند، تکامل پیدا نمود. برای پرتاب ظرف‌های بزرگ از ابزارهای مکانیکی، همچون منجنیق، سود می‌جستند. نفت یا نپتا، که در شاهنامه از آن تحت عنوان قاروره یاد شده‌است، تا مدتها جزو اسرار نظامی بود. پروکوپیوس، Preoccupies، تاریخ نگار رومی در سده ششم میلادی، از روغن مادها نام می‌برد و می‌گوید که ایرانیان، ظرف‌هایی از روغن مادها و گوگرد را پر کرده و آنها را آتش زده و به سوی دشمن پرتاب می‌کنند. پروکوپیوس می‌گوید که این ماده در روی آب شناور مانده و به محض تماس، کشتی‌های دشمن را به آتش می‌کشیده‌است. در شاهنامه فردوسی واژه قیر به صورت قار به کار رفته‌است.

چو دریای قار است گفتی جهان همه روشناییش گشته نهان یکی خیمه زد بر سر از رود قار سیه شد جهان، چشمها گشت تار خشاب (چراغ دریایی) از دوران‌های پیشین در دریای پارس ساختمان‌هایی ساخته بودند که بر فراز آنها آتش افروخته می‌شد. این ساختمان‌ها عمل برج‌دریایی و چراغ‌دریایی را برای راهنمایی دریانوردان و همچنین خبررسانی انجام می‌دادند. فاصله این چراغ‌های دریایی چنان بوده که با پدید شدن یکی، دیگری نمایان می‌شده‌است. برج‌های دریایی، با آتشی که بر فراز آنها افروخته می‌شد، به چند دلیل ساخته می‌شدند. نخست آنکه، با بالا آمدن آب در زمین‌های کم عمق این خطر وجود داشته که کشتی‌ها ندانسته به سوی آب‌های کم عمق رفته، به شن نشسته و نابود شوند. دوم آنکه، با دیدن نور در تاریکی، کشتی‌ها، در تاریکی شبانگاه و هوای ابری راه و جهت خود را بیابند. سوم اینکه، در صورت یورش دزدان و غارتگران دریایی، به پادگان‌های زمینی و رزم‌ناوها خبر داده تا به سرعت جهت مقابله با آنها اقدام کنند. دلیل چهارم این بوده‌است که دریابان‌های مستقر در این ساختمان‌ها، پدیده‌های هواشناختی و دریاشناختی را ثبت می‌کرده‌اند. دریانوردان تازه‌کار ایرانی از این اطلاعات برای رویارویی با رخدادهای هوا و دریا، به ویژه رخدادهای چرخه‌ای و دوره‌ای استفاده می‌کردند.

چکیده نویسی
در دربار پادشاهان ایرانی، گروهی از دبیران وظیفه داشتند که گزارش‌های رسیده از اطراف کشور را کوتاه‌نوشته کرده به مقامات بالاتر ارائه دهند. در امر دریانوردی و کشتی‌رانی هم نیاز دریانوردان ایرانی در به همراه داشتن چکیده‌ای از سفرهای پیشین دیگر دریاپویان در مسیرهای دریایی، باعث گسترش این فن در میان دریانوردان بوده‌است.

دوربین (تلسکوپ)
در تاریخ سلسله پادشاهی یوان در چین مندرج شده که برای تأسیس رصدخانه پکن، به سرپرستی کوئوشوچینگ منجم دربار، تعدادی ابزارهای رصدی از رصدخانه مراغه در ایران خریداری شده‌است. از جمله این ابزارها ذات الحلق، عضاده (الیداد)، دو لوله رصد، صفحه‌ای با ساعتهای مساوی، کره سماوی، کره زمین، تورکتوم (نشان دهنده حرکت استوا نسبت به افق) هستند. چینیان لوله رصد را «وانگ-تونگ» نامیده‌اند. به گفته تاریخ سلسله پادشاهی یوان ایرانیان از این اختراع نه تنها برای رصد اجرام آسمانی، بلکه برای مشاهده دوردست‌ها، به ویژه در دریا سود می‌جسته‌اند.

پزشکی دریایی
در سفرهای دریایی اکتشافی که در زمان هخامنشیان انجام می‌شد، همواره پزشکانی با کاروان‌های دریایی همراه بودند که وظیفه مراقبت‌های بهداشتی دریانوردان را بر عهده داشته‌اند. در دانشگاه جندیشاپور، دوره ساسانیان، هم بخشی به گردآوری اطلاعات در باره بیماری‌های دریانوردان و راه‌های درمان آنها اختصاص داشته‌است. اما نخستین کتابی که در این باره نوشته شد، بخشی از کتاب جامع، فردوس الحکمه، است که توسط علی بن ربان طبری (تبرستانی)، پزشک ایرانی، گردآوری و تالیف شده‌است. ربان تبرستانی، یک پزشک بود که در طی سفرهای فراوان دریایی خود اطلاعاتی در باره بیماری‌های دریانوردان و درمان آنها گردآوری نمود. او یادداشت‌های ارزشمند خود را برای پسرش علی به میراث گذاشت. علی‌بن‌ربان تبری نخستین کتاب جامع در پزشکی را نوشت که بخشی از آن به بیماری‌های دریایی و درمان آنها اختصاص داشت. هم او بود که در زمان اقامتش در شهر ری به آموزش پزشکی پرداخت و رازی پزشک نامدار ایرانی و کاشف الکل، شاگرد او بوده و اصول علم طب را از وی فراگرفته بود. ابوعلی‌سینا هم در بخش پنجم کتاب قانون، بیماری‌های کل بدن، فصلی را به بیماری‌های دریایی اختصاص داده‌است. علی بن عباس اهوازی نیز در دانشنامه پزشکی خود در سده چهارم هجری در این زمینه مطالبی را ارائه داشته‌است.

منابع
برگرفته از وب‌گاه پارس‌اسکای (برداشت آزاد).
نوشتاری از جعفر سپهری با استفاده از مآخذ زیر:
تاریخ مهندسی در ایران، مهدی فرشاد
تاریخ علم در ایران، مهدی فرشاد
تاریخ علم، جورج سارتون
تاریخ صنعت و اختراعات، موریس داماس
دریانوردی ایرانیان، اسماعیل رایین
زندگی و مهاجرت نژاد آریا، فریدون جنیدی
متفکران اسلامی، کارون دوو
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
سيطره ايرانيان بر دريانوردي و تجارت جهاني خليج فارس​
خليج فارس به عنوان يک‌ شاهراه تجاري بزرگ از گذشته‌هاي دور تا کنون مورد توجه ايرانيان بوده است. مدارک باستان‌شناسي و متون تاريخي گواهي بر اين ادعاست که ايرانيان در دريانوردي و تجارت دريايي مهارت زيادي داشتند و سيطره دريايي ايرانيان در خليج فارس و تجارت گسترده آن با بنادر باستاني هندوچين، درياي سرخ و سواحل شرق آفريقا انکار ناشدني است.
دريانوردي در خليج فارس
خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه ميراث فرهنگي ـ خليج فارس به عنوان يک‌ شاهراه تجاري بزرگ از گذشته‌هاي دور تا کنون مورد توجه ايرانيان بوده است. مدارک باستان‌شناسي و متون تاريخي گواه بر اين اداعاست که ايرانيان در دريانوردي و تجارت دريايي مهارت زيادي داشتند و سيطره دريايي ايرانيان در خليج فارس و تجارت جهاني گسترده آن با بنادر باستاني هندوچين، درياي سرخ و سواحل شرق آفريقا انکار ناشدني است.
به گزارش CHN ثبت دريانوردي ايرانيان از جمله اتفاقات اخير حوزه ميراث معنوي است. مجموعه مطالعات ميداني و کتابخانه‌اي نشان مي‌دهد که ايرانيان از ديرباز به اين موضوع توجه داشته‌اند. برخي سابقه دريانوردي و تجارت دريايي خليج فارس را به دوره‌هاي پيش از تاريخ مربوط مي‌دانند اما همگي بر اين موضوع اذهان دارند که در دوره ساساني و صدر اسلام، سيطره ايرانيان بر دريانوردي و تجارت دريايي خليج فارس انکار ناشدني است. اهميت مسير تجاري خليج فارس باعث شده بود که طي دوران‌هاي طولاني ايرانيان اهميت ويژه‌اي براي اين منطقه قائل باشند.
«محمد اسماعيل اسمعيلي جلودار»، باستان‌شناس و سرپرست کاوش‌هاي باستان‌شناسي در بندر تاريخي سيراف درباره اهميت مسير تجاري خليج فارس به CHN مي‌گويد: «شاهراه خليج فارس از جمله راه‌هاي تجاري مهمي بوده که در طول تاريخ به‌عنوان پلي بين تمدن‌ها، عملکرد داشته است. در واقع ايران و تمدن ديرينه آن به‌عنوان پلي ارتباطي بين شرق و غرب بوده که اين ارتباط، از يک‌سو توسط جاده ابريشم از شمال غربي چين به ناحيه آسياي مرکزي، خراسان، فلات ايران و بين النهرين و در نهايت سواحل درياي مديترانه و جهان رومي متصل مي‌شده است و از سوي ديگر توسط ارتباطات دريايي که برخي آن را جاده ابريشم دريايي نيز ناميده‌اند صورت مي‌گرفته است. ارتباط دريايي جهان چين و هند را به جهان رومي از طريق خليج فارس و بنادر آن برقرار مي‌کرده است.»
وي در ادامه مي‌گويد: «اين شاهراه، بنادر خليج فارس را ابتدا به درياي عمان متصل مي‌کرده و پس از آن به دو شاخه تقسيم مي‌شده است؛ يکي از اين شاخه‌ها ابتدا به سواحل پاکستان، سپس به هندوستان و سريلانکا و همچنين به مجمع‌الجزاير شرق دور (اندونزي و مالزي) و پس از ورود به درياي چين به بندر کانتون چين متصل مي شده است. شاخه دوم هم از بنادر باستاني خليج فارس به بندر سوهار عمان و سپس به بنادر درياي سرخ مي‌رسيد و از آنجا به سواحل شرق افريقا متصل مي شده است.»
بر اساس شواهد باستان‌شناسي، تجارت درياي در خليج فارس از دوران پيش از تاريخ وجود داشته است. بر همين اساس، قير و ظروفي که داراي اندود قيري بوده‌اند کارجابجايي کالاها را به عنوان يک ماده تجاري منتقل مي‌کرده‌اند که مطالعات پتروگرافي و آناليز شيميايي انجام شده روي اين سفال‌ها نشان مي‌دهد که منشا اين قيرها مربوط به، چشمه‌هاي قير موجود در ناحيه عين القير دهلران، ممتين رامهرمز و بطور کلي چشمه‌هاي قيري موجود در خوزستان، لرستان و برخي نيز مربوط به چشمه‌هاي طبيعي قير منطقه بين‌النهرين بوده است.
اسمعيلي همچنين درباره حضور ايرانيان در دوره تاريخي خليج فارس مي‌گويد: «شاهراه تجاري خليج فارس در دوران تاريخي داراي اهميت بيشتري نسبت به قبل بوده که حضور ايرانيان در آن هم از طريق منابع نوشتاري و متون جغرافيايي و هم از طريق مدارک باستان شناختي قابل اثبات است. نقش و اهميت بندر بوشهر با وجود بندر ايلامي ليان و محوطه‌هاي پيش از تاريخي شناسايي شده قابل برسي است. بدست آمدن کتيبه‌هاي ايلامي و احتمالا معبدي از اين دوره در کنار خليج فارس که محل آن امروز در محدوده پادگان هاي نظامي قرار گرفته نشان از تسلط ايلامي ها بر اين آبراهه مهم تجاري و اهميت آن در نظر ايرانيان باستان است.»
وجود کاخ‌هاي هخامنشي در پس‌کرانه‌هاي خليج فارس و در منطقه برازجان، در 20 کيلومتري بندر بوشهر نشان‌گر ارتباط تنگاتنگ هخامنشيان با حوزه خليج فارس است. در اين بين وجود کتيبه نويافته هخامنشي در خارک شاهدي ديگر از اين مدعاست. از سوي ديگر متون تاريخي نيز اشاره دقيقي به دريانوردي هخامنشيان دارد که از آن جمله مي توان به اشارات هرودوت به دريانوردي هخامنشيان ياد کرد. اين که هخامنشيان در عمر دريانوردي تبحر زيادي داشتند، امري بديهي است. بي شک لشگرکشي‌هاي خشايارشاه به يونان از طريق عبور از مجاري آبي و ساخت پل در ترعه‌هاي آبي با استفاده از کشتي بوده که شاهدي بر اين مدعا است.
اسمعيلي درباره حضور دوره‌هاي پس از هخامنشي در خليج فارس مي‌گويد: «از دوران اشکانيان نيز در حوزه خليج فارس شواهد زيادي در درست است که از جمله آنها مي‌توان به سکه‌ها، بقاياي باستان‌شناختي و نوشته‌هاي مورخين اشاره داشت. اين آثار به طور اخص در خارک و بنادر باستان و محوطه‌هاي استان هرمزگان قرار دارند. همچنين پراکندگي سفال‌هاي اين دوران در محوطه‌هاي باستاني متعدد سواحل خليج فارس قابل پي‌گردي است.»
به گفته وي يکي از دوران‌هاي درخشان ايرانيان در پهنه تجارت جهاني مربوط به دوران ساساني است که نشان‌هاي انکار ناپذيري از اين تسلط بر خليج فارس و تجارت دريايي آن در دست است.
اسمعيلي مي‌گويد: «کاوش‌هاي باستان‌شناسي در بنادر شمالي و جنوبي خليج فارس از قبيل سيراف، قلهات بحرين، راس الخيمه امارات متحده عربي، سوهار عمان و فَي‌لکه کويت بيانگر حضور ساساني‌ها در بخش‌هاي مختلف خليج فارس است. به طور مثال در قلهات قلعه‌اي ساساني وجود دارد که در آن علاوه بر شواهد معماري تعدادي سکه‌هاي ساساني نيز کشف شده است.»
هم مدارک باستان شناختي و هم متون تاريخي شاهدي بر حضور پررنگ ساسانيان در خليج فارس است. اسمعيلي در ادامه مي‌گويد:‌ «به‌عنوان نمونه متون تاريخي اشاره مي‌کنند که در دوره پادشاهان اواخر ساساني از جمله يزدگرد شورش‌هايي در منطقه بحرين به وقوع پيوست که توسط اعزام نيروي دريايي پادشاهان ساساني خنثي و اين مناطق همچنان تحت تسلط ساسانيان باقي مي‌مانند.»
ظهور اسلام در قرون شش و هفت ميلادي باعث برهم ريختن توازن قدرت در منطقه مي‌شود. در واقع در اين دوران اعراب با پشتوانه تجارب و مهارت دريانوردان ايراني وارد عرصه تجارت دريايي مي‌شوند و در اين زمينه از مهارت ايرانيان به بهترين شکل ممکن در نقش آفريني تجارت جهاني استفاده مي‌کنند.
تسلط ايراني‌ها در دريا‌نوردي انکار ناشدني است. سيطره و مهارت ايراني‌ها در دريانوردي با آمدن اعراب مسلمان تحت عنوان حکومت‌هاي مستقل در اختيار آن‌ها قرار مي‌گيرد. زماني که سلسله عباسي حکومت را بدست مي‌گيرد و پس از آن با شکل‌گيري حکومت‌هاي محلي و خاص،‌ همواره تجارت دريايي خليج فارس متعلق به مهارت ايراني‌ها بوده است.
التبه اعراب هم به دليل قدرت سياسي در تجارت حضور دارند ولي هم پراکنش جمعيتي و هم توليدات همه بايد از ايران انتقال پيدا مي‌کرده است.
شواهد تاريخي نشان مي‌دهد که در دوره آل‌بويه شورشي در عمان آغاز مي‌شود که از سيراف نيروهايي براي سرکوب شورش به آن‌جا فرستاده مي‌شود.
اسمعيلي درباره توصيف نقش پارسي‌ها در دريانوردي مي‌گويد: «هرچند مورخين سال‌هاي نخستين دوران اسلامي از تجار عرب ياد مي‌کنند اما در تمام توصيفات آن‌ها اشاره مستقيم به پارسي‌ها و دريانوردان آن به عنوان تاثيرگذارترين افراد در تجارت دريايي ياد مي‌شود. اين تسلط دريايي در دوره اسلامي و به‌خصوص حکومت‌هاي مستقل اوليه ايراني بويژه آل بويه باقي‌مانده و نقش پررنگتري به خود مي‌گيرد. به نحوي فاصله‌هاي دريايي در اين دوران که بر پايه متون قابل بازسازي است با سرعت بيشتري طي مي‌شده است.»
اشاره به کشتي‌هاي سيرافي و بازرگانان سيرافي در متون چيني، هندي، عربي، يوناني و مصري نشان از درنوردين اقيانوس‌ها و درياهاي پنج‌گانه خليج فارس، درياي عمان، اقيانوس هند، درياي سرخ، درياي چين توسط کشتي هاي ايراني و ملاحان پارسي دارد. اين تجارت عظيم دريايي را بنادر مهمي در خليج فارس هدايت مي‌کردند. اگر بخواهيم به بنادر ساساني خليج فارس اشاره کنيم نبايد فراموش کرد که منطقه خوزستان و بين‌النهرين به‌عنوان يکي از مراکز مهم حکومتي و تسلطي ساسانيان از طريق بندر بصره و اُبله که در دهانه اصلي خليج فارس قرار دارند عملکرد تجارت داخلي ساساني‌ها با تمدن‌هاي هم‌جوار‌شان مثل هند،‌چين، و سواحل غربي آفريقا را برعهده داشته اند.
اسمعيلي دراين‌باره مي‌افزايد: «تجارت در دوره ساساني و اسلامي به صورت منطقه به منطقه انجام مي‌گرفته است. اين بدان معنا نيست که وقتي کالاي تجاري با کشتي از بصره حرکت مي‌کرده و به سيراف مي‌رسيد، با تعويض کشتي به مسير خود به سمت چين ادامه مسير مي‌داده‌ است بلکه بدين معنا بوده است که کشتي‌ها در بنادر واسط که در مسير قرار داشته‌اند ضمن انجام تجارت لکه‌اي به سمت مسير خود در حرکت بوده‌اند.»
وي در ادامه مي‌گويد: «در واقع بنادر واسط وظيفه جابجايي کالاها و توشه کشتي‌ها را بر عهده داشته‌اند. اين بنادر بارانداز هستند. کشتي‌ها پس از رسيدن به آن‌ها، يا بدون انجام تجارتي به بندر بعدي مي‌رفتند و يا اين‌که يک‌سري کالاها را به مقصد آن بندر تخليه و کالاهاي ديگري که خاص آن‌جا بوده را بارگيري مي‌کردند و دوباره به راه‌شان ادامه مي‌دادند.»
اسمعيلي بنادر اصلي خليج فارس را چنين نام مي‌برد: «بنادر کليدي خليج فارس عبارتند از بندر بصره، مهروبان (حوالي بندر ديلم که ناصر خسرو در آن يک شب اقامت داشته است و بعنوان بارانداز کالاهاي شهر ساساني ـ اسلامي ارجان در بهبهان بوده است)، سي‌نيز که در جايگاه بندر امام حسن امروزي واقع شده، بندر ريگ، بنادر شبه جزيره بوشهر (که شواهدي از قبيل گورستان شغاب مربوط به دوره اشکاني و ساساني در آن يافت شده و خود ليان که ايلامي است در اين شبه جزيره قرار دارد.) بندر معروف نجيرم که هنوز جاي آن به درستي شناخته نشده است (برخي باستان‌شناسان معتقدند که در حوالي دَيِر امروزي قرار گرفته است)، در ادامه اين بنادر به بندر سيراف مي‌رسيم پس از سيراف به بندر ناي¬بند که امروز در کنار پارس جنوبي قرار گرفته است، مي‌رسيم. امروز آثار درخشاني در آن‌جا موجود است.»
وي در ادامه مي‌گويد: «در ادامه مسير بندرها به کيش و هرمز مي‌رسيم و پس از آن و در پوزه جنوبي خليج فارس، راس‌الخيمه را در عمارت، قلهات در بحرين و سوهار را در عمان داريم. دو بندر سيراف و سوهار ارتباط تنگاتنگي با هم داشتند اما سيراف بندر بزرگتر و مهم‌تري است.»
وايت هاوس گنجينه‌اي از سکه‌هاي چيني را در کاوش‌هاي باستان‌شناسي سيراف بدست مي‌آورد که قديمي‌ترين اين سکه‌ها به سال 621 ميلادي است. يعني درست اواخر دوره ساساني و اوايل صدر اسلام. همچنين 60 سکه برنزي که تاريخ‌گذاري آن بين 600 تا 900 ميلادي، يعني اواخر دوره ساساني و قرون اوليه اسلامي، نيز در سيراف کشف شده است.
اسمعيلي درباره ادامه اين مسير دريايي مي‌گويد: «در ادامه اين مسير دريايي به بمبهور مي‌رسيم که در پاکستان امروزي قرار گرفته است. پس از آن بنادر گوشه شرقي شبه جزيره هندوستان، بندر مانتايي است. در کنار اين بندر مي‌توان به آنورادهاپورا در سيلان اشاره کرد. اين مسير دريايي از آن‌جا به شرق دور شامل مجمع الجزاير جاوه و سوماترا و مالزي مي‌رفت و از اين طريق به درياي چين وارد مي‌شد و در بندر "کانتون" اتمام مي يافته است. شواهدي در دست است که برخي از ملوانان به بندري ديگر که دورتر از کانتون بوده عزيمت مي کرده‌اند.»
شواهد باستان‌شناسي به درستي حضور ساساني‌ها را در بنادري که نام‌برده شد اثبات مي‌کند. اسمعيلي دراين‌باره مي‌افزايد: «در بندر کانتون اجتماعي از تجار خارجي شامل هندي¬ها و به ويژه پارسي‌ها حضور داشته اند که تحت عنوان "پوسوها" (پارسي‌ها) از آنها ياد شده است. در صدر اسلام واژه پوسو و "تشي" با هم به کار برده مي‌شود که چيني‌ها از واژه تشي براي معرفي اعراب استفاده مي‌کردند. در اين دوره البته کشتي‌هاي پوسو که کار انتقال کالا را داشتند معروفتر بودند.»
همچنين قلعه‌هاي متعددي علاوه بر قلعه سيراف در سواحل خليج فارس تا هرمزگان از دوره ساساني وجود داشته که کار ايجاد امنيت و تسلط بر اين بنادر و مقابله با دزدان دريايي را برعهده داشته‌اند.
اسمعيلي درباره نقش اين بنادي مي‌گويد: «بنادر خليج فارس دو ويژه‌گي خاص داشتند. نخست‌ آن‌که تامين کننده کالاهاي شهرهاي داخلي ايران بودند و ديگر اين‌که کار صادرات توليدات فلات ايران را بر عهده مي‌گرفتند. به طور مثال در بالاي سيراف شهر معروف گور يا فيروزآباد قرار گرفته است. همچنين در بالاي مهروبان شهر ارجان قرار گرفته است. ما اگر بخواهيم از شواهد باستان‌شناسي کشتي‌هاي سيراف ياد کنيم مي‌توانيم به تصوير نقش‌کنده‌ کشتي‌اي با سه دکل که در يک خانه اعياني در سيراف در گچ کنده شده است و طي کاوش هاي باستان شناختي بدست‌آمده اشاره کنيم.»
مدارک سفالي هم به نوبه خود اهميت زيادي دارد. از جمله اين مدارک مي‌توان به سفال‌هاي نوک اژدري که هم در سواحل سيراف، هم داخل آب و هم در خشکي و طي کاوش‌هاي باستان‌شناسي بدست‌آمده اشاره کرد.
سکه‌ها نيز بخش ديگري از مدارک ما دال بر شواهد تجارت دريايي است. سکه‌هاي چيني بدست‌آمده هم عصر ساساني و متقابلا سکه‌هاي ساساني کشف شده در چين، هندوستان، سيلان و سواحل آفريقا گواه اين مدعاست. به نظر مي‌رسد که تجارات به صورت پاياپاي بوده و سکه نقش عمده‌اي داشته است. شمش هم نقش مهمي را در تجارت ايفا مي‌کرده است.
اسمعيلي درباره مسيرهاي دريايي توضيح مي‌دهد: «همانگونه که در بالا اشاره شد دو مسير دريايي خيلي مهم بوده است. نخست مسير دريايي که از سيراف حرکت مي‌کرده و به سوهار مي‌رسيده و البته مبدا اصلي بصره و سيراف بوده است. ديگري آن‌که کالاهايي که از سيراف به سوهار مي رسيده از آن‌جا، به سمت شرق آفريقا و بنادري چون عثر، مجمع الجزاير لامو که سه محوطه تحت عنوان ماندا، شانگا و پاته است انتقال مي يافته است. در هريک از اين محوطه‌ها سفال‌هاي خاص دوره ساساني، و صدر اسلام ايراني را به صورت وضوح مي‌بينيم. سفال‌هايي که تحت عنوان سفال نوک‌اژدري و لعاب فيروزه‌اي شناخته شده‌اند.»
در ميان سفال‌هاي بدست‌آمده از سيراف يک نمونه سفال خيلي جالب ديده مي‌شود که روي آن به صورت کنده نوشته شده برسد به دست فلان شخص. اين سفال کالايي سفارشي از سوي يک بازرگان ايراني بوده و در چين ساخته شده است. اين قطعات سفالي در کاوش هاي اوليه سيراف بدست آمده است. همچنين سفالي که در کاوش‌هاي اخير سيراف بدست‌آمده نوشته‌اي دارد که اين شي برسد و ابلاغ شود به فلان کس که نام شخص و ادامه جمله ناقص است.
اسمعيلي درباره مطالعات ميان رشته‌اي صورت گرفته روي مدارک باستان‌شناسي مي‌گويد: «علاوه بر مطالعات تاريخي و مدارک باستان شناختي مطالعات ميان رشته‌اي و آزمايشگاهي هم ثابت کرده است که ريشه آثار به‌دست آمده از سيلان، بنادر جنوبي خليج فارس و هندوستان عمدتا ايراني است. آزمايش‌هاي شيميايي انجام گرفته روي لعاب‌هاي سفال‌هاي بدست آمده از محوطه‌هاي ياد شده به طور مشخص آشکار کرده که از کان‌سنگ‌هاي سرزمين فعلي ايران فراهم و ساخته شده‌اند.»
وي در ادامه مي‌افزايد: «همچنين تجزيه‌هاي شيميايي انجام گرفته روي قير سفال‌هاي نوک اژدري آنورادهاپورا در سيلان و نمونه‌هاي ديگري از منطقه هندو چين و بنادر جنوبي خليج فارس مثل محوطه‌هاي کويت نشان داد که پوشش قيري سفال‌هاي نوک اژدري از چشمه هاي قير طبيعي ناحيه دهلران امروزي تحت عنوان عين‌القير يا محوطه‌ي ممتين در رامهرمز و مناطقي از بين النهرين بدست‌آمده و ريشه ايراني و بين النهريني آنها را تاييد مي‌کند.»
متون تاريخي هم درباره دريانوردي ايرانيان گفته است. اسمعيلي دراين‌باره مي‌گويد: «از ميان متون تاريخي مي‌توان به کتابي که نام سليمان سيرافي را آورده اشاره کرد که داستان‌هاي معروفي دارد. وي تاجري سيرافي بود که از خليج فارس کالاها را به هندوستان و چين منتقل مي‌کرده است. يا کتاب ديگري که به بزرگ شهريار رامهرمزي منسوب است. وقتي داستان‌هاي وي را مي‌خوانيم، متوجه مي‌شويم عمده اين دريانوردي در خليج فارس و سواحل ايران با هدايت ايراني و بخصوص از طريق سيراف بوده است.»
کالايي که از ايران به کشورهاي ديگر برده مي‌شد، گياهان و عطريات خوشبو، کان‌سنگ‌ها و سنگ‌هاي معدني، منسوجات و ... بوده است و در قبال آن از هندوستان ادويه‌جات مثل فلفل و مواد ديگري از جنس عاج و کالاهاي لوکس چيني را وارد مي‌کردند. عنبر و کافور و چوب صندل، يا مهره‌ها و همچنين برده از جمله مال التجاره‌هايي بودند که از هندو چين و افريفا با کالاهاي ايراني مبادله مي‌شدند.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیروی دریایی ایران در خلیج فارس
(قرن هیجدهم میلادی)​
نویسنده: ویلم فلور
مترجم: رجب علی کاوانی​

به کوشش مسعود رضایی
مرکز مطالعات خلیج فارس​
دانلود کامل پژوهش
در قرن هیجدهم میلادی/ دوازدهم هجری قمری،ایران نیروی دریایی نسبتا ً چشمگیری را تشکیل داد. تا آن زمان پادشاهان ایران برای حفظ امنیت در خلیج فارس به قدرت های خارجی متکی بودند.طی قرن شانزدهم میلادی/دهم هجری،نیروی دریایی پرتغال در خلیج فارس مسلط بود؛در حالی که در قرن هفدهم واوایل قرن هجدهم میلادی هلندی ها و،تا حدودی کمتر،انگلیسی ها برتری داشتند.امن بودن مرزهای جنوبی ایران بعد از فتح هرموز، در 1622 م / 1031 ه ق ، کشور را از نیروی دریایی بی نیاز می کند؛باوجود این،برای حفظ امنیت،درخلیج فارس گاهی به هلندی ها وانگلیسی ها متکی بود.کمک نیروی دریایی انگلستان به ایران در فتح هرموز سرمشقی برای قرن بعد شد.آشکار بود که اتکا به قدرت های دیگر برای حفظ امنیت،تا زمانی که تهدیدی واقعی برای مرزهای ساحلی ایران در جنوب وجود نداشت، سیاست کارآمدی بود.با این حال،این رویکرد ایران را درموقعیت وابسته و آسیب پذیری درمقابل هلندی ها وانگلیسی ها قرار داد.هرچند دراین زمینه میان هلندی ها وایرانی ها مذاکراتی شد،هرگز قدرت های اروپایی رسما ً قراردادی را برای حفاظت از قلمرو ایران در خلیج فارس منعقد نکردند.قدرت های دریایی نه اصولا ً،بلکه عمدتا ً به حفاظت از راه های تجاری خویش علاقه مند بودند.در تنیجه، حمله به سواحل ایران،اگر مانع فعالیت های تجاری شان نمی شد، به آنان ربطی نداشت.نه انگلیسی ها ونه هلندی ها،به عملیات نظامی در خلیج فارس تمایلی نداشتند.درنهایت،هدف اصلی آنها به دست آوردن پول بود نه جنگ کردن.هنگامی که ایران نیاز به نیروی دریایی داشت تا با حملات مسقط مقابله کند،معلوم شد که سیاست اتکا به هلندی ها وانگلیسی ها کارآمد نیست.این سیاست در زمان منازعه با خود این قدرت های دریایی هم ثمربخش نبود.زیرا،وقتی چنین منازعاتی به عملیات نظامی منتهی می شد،مثل آنچه در 1645 م/ 1055 ه ق و 1685 م / 1097 ه ق درمقابله با هلندی ها اتفاق افتاد،ایران نمی توانست از بسته شدن بنادر جنوبی خود جلوگیری کند.علاوه براین، فقدان نیروی دریایی؛ جلو سیاست های توسعه طلبانه ایران در خلیج فارس را می گرفت.تمام این ملاحظات به کوشش هایی برای تشکیل یک نیروی دریایی ایرانی در سال های 1718 م / 1131 هق و 1734 م / 1147 ه ق ، منجر شد؛هرچند فقط اقدام سال 1734 م موفقیت آمیز بود.بعد از فتح هرموز که نقطه پایانی بربرتری پرتغالی ها در خلیج فارس بود،دولت ایران علاقه بیشتری به گسترش نفوذ خود درمنطقه نشان نداد.احتمالا ً حاکم فارس،امامقلی خان،هنوز در اندیشه اخراج پرتغالی ها از مسقط بود.شاهبندر بندرعباس در پایان سال 1624 م /1033 ، هق برای هلندی ها شرح داد که انگلیسی ها با سه کشتی در 1625 م / 1034 هق از چنین عملیاتی حمایت خواهند کرد.او از هلندی ها نیز خواست که با نیروی دریایی خود به او کمک کنند،اما پذیرفته نشد.ویسنیخ،نماینده هلندی ها در بندرعباس،برای مدیران فی.یو.سه. یا همان شرکت((هند شرقی هلند)) گزارش داد که پرتغالی ها هنوز در تجارت خلیج فارس مداخله می کنند واین برای هلندی ها بیشتر از ایرانی ها سودمند است که در رابطه با دخالت های پرتغالی ها اقدامی کنند.با وجود این،وی تصمیم گیری مثبت را به عهده مدیران فی.یو.سه گذاشت.(1)
به احتمال قوی،امامقلی خان این نماینده را به منظور سنجش تمایل هلندی ها وانگلیسی ها برای درگیرشدن در یک عملیات نظامی در خلیج فارس نزد آنها فرستاده بوده است.ایران در این زمان درگیر جنگ با عثمانی ها وامامقلی خان در منطقه بصره سرگرم بود.شایعاتی به آمستردام می رسد مبنی براینکه ویسنیخ با مهیا کردن نیروی دریایی هلندی ها برضدعثمانی موافقت کرده است،اما مدیران صراحتا ً آن را ممنوع کردند(2) برتری نیروی دریایی اروپاییان در خلیج فارس آشکارا از سوی شاه صفی اول به رسمیت شناخته شده بود،زیرا وی، درپایان سال 1629 م / 1039 ه ق، درنامه ای به شاهزاده فردریک هندریک، ستادهاودرهلند، (1625-1647) از او خواست که به دور نگاه داشتن پرتغالی ها ادامه دهدو، در مقابل، ایرانیان بدون استثنا راه را برای تمام مسافران دریایی باز خواهند گذاشت.(3).
در اواخر سال 1632 م /1042 ه ق، امامقلی خان باردیگر پیشنهاد کرد که انگلیسی ها و هلندی ها مشترکا ً فتح مسقط را بر عهده بگیرند.هلندی ها عقیده داشتند که ممکن است انگلیسی ها برای خوش خدمتی نزد امامقلی خان وشاه با چنین کمکی از جانب نیروی دریایی خودموافقت کنند؛درحالی که انگلیسی ها معتقد بودند که هلندی ها چنین انگیزه ای دارند.چون هردو کشور در حال انعقاد قرار داد صلحی با پرتغالی ها بودند،نمی خواستند بیش از این درگیر این ماجرا شوند واز آنجا که امامقلی خان به تازگی امتیاز گشودن یک دفتر تجاری را در بندر کنگ به پرتغالی ها داده بود،هلندی ها نسبت به انگیزه های وی بدگمان بودند.ازاین رو،به کارگزار هلندی دستور داده شد که تصمیم گیری در این مورد را به فرماندار کل در باتاویا(جاکارتا)محول و در مورد هرنوع قول یا امتیاز داده شده از سوی امامقلی خان به انگلیسی ها اطلاعاتی جمع آوری کند.با وجود این،این طرح،اگر هم واقعا ً وجود داشت،با اعدام امامقلی خان به فرمان شاه صفی اول در 1633 م / 1042 ه ق، لغو شد(4).
ایران همچنان به حفاظت هلندی ها از بنادر جنوبی خود متکی بود.مثلا ً در پنجم آوریل 1639 م / 1049 ه ق ،شاهبندر (شهبندر)بندر عباس ازهلندی ها درخواست یک کشتی برای دستگیری یک یاغی می کند.در 25 آوریل کشتی دسان فورت بدون کسب موفقیت بازگشت، زیرا شورشی نام برده با آگاهی ازعملیات به بصره فرار کرده بود.دراوایل 1640 م / 1050 ه ق ،شاهبندر بندرعباس از هلندی ها درخواست اقدامی بر ضد دخالت پرتغالی ها در تردد دریایی محلی در حوالی قشم و لارک کرد.اما پرتغالی ها قبل از هرگونه اقدامی از طرف هلندی ها رفته بودند.بنابراین ،ادعای خلینسن مدیر فی.یو.سه. در ایران در 1641 م / 1051 ه ق ،که می گفت هلندی ها مرزهای جنوبی ایران را برضد عثمانی ها حفاظت می کنند و،در نتیجه،میرزا تقی اعتمادالدوله {لقب افتخارآمیز وزیران دردوره صفویه} باید این خدمت را در ارزیابی منافع روابط ایران با هلندی ها درنظر بگیرد، مبالغه آمیز نبوده است.(5)
بی علاقگی پادشاهان صفوی به تشکیل یک نیروی دریایی ایرانی تا حد زیادی ناشی از آرامش نسبی مرزهای جنوبی ایران در مقایسه با مرزهای غربی،شمالی و شرقی بود که ،به ترتیب، در جریان منازعاتی با عثمانی ها ،ازبک ها ومغولان هندوستان مورد هجوم قرار می گرفتند.حتی منازعه نظامی با هلندی ها در 1645 م / 1055 ه ق با باعث بسته شدن خلیج فارس ومتوقف شدن کشتی های تجاری ایران شد،به تغییری در این مورد منتهی نگردد.دولت ایران دریافته بود که هلندی ها به تسخیر قلمرو ومنازعه طولانی که به تجارت وسود آنان لطمه خواهد زد،علاقه مند نیستند.(6) طی مذاکرات متعاقب آن،هلندی ها درمیان چیزهای دیگر پیشنهاد کردند که ،در قبال تجارت آزاد وبدن مانع،قلمرو ایران را در مقابل هرنوع حمله دریایی دشمنان ایران حفاظت کنند.اما این مذاکرات در 1647 م / 1057 ه ق بدون نتیجه متوفق شدند وچنین پیشنهادی در هیچ یک از مذاکرات بعدی دوباره مطرح نشد.(7)
درمعاهده بازرگانی سال 1652 م / 1063 هق ،هم به آن اشاره ای نشد.(8) آن طور که گفته اند، فقط در سال 1664 م / 1075 ه ق ، به دستور شاه عباس دوم،شاهبندر بندر عباس دوباره به هلندی ها برای گرفتن کمک دریایی بر ضد مسقط نزدیک شد.نیروهای عرب،پرتغالی ها را در 1650 م / 1061 ه ق از شهر اخراج کرده بودند.مسقط،تحت حکومت سلسله یعربی،رونق یافت و قدرت دریایی مقتدری شد.تعرفه های سنگین در بندرعباس ورفتار ستمگرانه مقامات گمرکی باعث گردید بسیاری ازبازرگانان،برای انجام امورتجاری خود،مسقط را،به دلیل شرایط مناسب آنجا،ترجیح دهند.دولت ایران از کاهش درآمدهای بندرعباس نگران بود ومی خواست که وضعیت را به حالت قبل بازگرداند.به درستی معلوم نیست که آیا شاه عباس دوم واقعا ً می خواست بر ضد مسقط عملیات نظامی اجرا کند یا نه.به هرروی،در 1666 م / 1077 ه ق ، به سبب افزایش تعرفه ها در مسقط که احتمالا ً نتیجه تهدید ایران بود،وضعیت تغییر کرد.هلندی ها هم که از اوضاع جاری در بندرعباس رضایت نداشتندو،علاوه بر آن،از طرف امام مسقط بن سیف(وفات:1091 ه ق)دعوت شده بودند که یک بنگاه تجاری در مسقط بازکنند،درسرگردانی به سرمی برند.درحالی که مدیران فی.یو.سه. به حمایت از شاه عباس دوم با نیروی دریایی خود بی میل بودند،فرماندار کل در نظر داشت که پیشنهاد مسقط را بی جواب نگذارد.با وجود این،تغییرات بعدی در مسقط ،مرگ شاه عباس دوم در 1666 م / 1077 ه ق ،و آغاز جنگ دوم هلند – انگلستان (1664 – 1666 م / 1075 – 1077 ه ق ) به این فعالیت ها خاتمه داد.(9) در همان حال که قدرت مسقط به طور قابل ملاحظه ای درخلیج فارس افزایش می یافت،تسلط ایران برعرب های ساکن در سمت خاک ایران در خلیج فارس کمترمی شد. درهمین زمان،ازآنجا که مسقط عمدتا ً برجنگ با پرتغالی ها در خلیج فارس،هندوستان وافریقا تمرکز کرده بود،ایران مشکلات کمی با قدرت فزاینده مسقط داشت.(10)
اما جنگ مجدد با هلندی ها درسال 1685 م / 1096 ه ق ،که به بمباران وفتح و اشغال جزیره قشم انجامید،دوباره بر ضعف نظامی ایرانی ها در خلیج فارس وبه خصوص فقدان نیروی دریایی آن صحه گذاشت.(11) در ژانویه 1695 م / 1107 ه ق ،اعراب مسقط با تظاهربه اینکه هدف آنان فقط بیرون کشیدن دشمن بزرگشان یعنی پرتغالی ها از خلیج فارس است به بندر کنگ حمله کردند.دولت ایران که از این تجاوز به قلمرو خود بسیار نگران شده بود،نیروی نظامی به فرماندهی علیمردان خان فراهم می آورد واز هلندی ها خواسته می شود تابا نیروی دریایی خود از او حمایت کنند،اما آنها نمی پذیرند.(12) با وجود این،شاه از آنها می خواهد که درمورد این تصمیم بازنگری کنند.وی درقبال حمایت نیروی دریایی هلند،علاوه بر سپاسگذاری وامتنان خویش،قول می دهد که آنان بتوانند تجارت آزاد در ایران با معافیت از تمام مالیات ها وعوارض داشته باشندو،همچنین، سالانه 1000 تومان به آنان پرداخت شود.در 14 ژوئن 1647 م / 1057 ه ق ، فرماندار کل درباتاویا تصمیم می گیرد که با شش کشتی به ایرانی ها کمک کند.کشتی ها فقط برای رساندن نیروهای ایرانی به مسقط وحفاظت از آنان درمسیر به کارگرفته می شوند.به دریاسالار هلندی دستورهای اکید داده می شود که از کشتی های خودبرای بمباران قلعه ها یا مواضع مسقط استفاده نکند.به او حتی این اجازه هم داده نمی شود که با نیروی پیاده از تهاجم ایرانی ها حمایت کند.اما وی،طبق دستور،می توانست در صورتی که ایرانیان درخواست کمک کردند،آنان را با تدارکات نظامی وچند مستشار نظامی برای به کاراندازی توپ ها یاری کند.ناوگان به موقع به خلیج فارس می رسد؛اما از آنجا که ایرانی ها اجرای نقشه خود را برای حمله به مسقط متوقف کرده بودند،قادر به انجام هیچ کاری نبود.(13)
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
طی سلطنت شاه سلطان حسین،حملات اعراب مسقط به قلمرو ایران هم شدت گرفت وهم افزایش یافت.تا هنگامی که حملات مسقط فقط به صورت تاخت و تاز بود،دربار اصفهان نگرانی چندانی نداشت.دربار همچنین چندان توجهی به تهاجمات سالانه بلوچ ها در جنوب ایران نشان نمی داد.حتی غارت بندر کنگ در 1714 م / 1127 ه ق به سختی توانست دربار بی رمق اصفهان را به جنبش درآورد.دربار که از این واقعه برای یک هفته تکانی خورده بود،دوباره به حالت عادی بازگشت.ولی،از دست دادن قسمتی ازقلمرو واحتمال از دست رفتن قسمت های بیشتر،چیزی نبود که،بتوان در موردش بیش از آن غفلت کرد.اولین باری که امام سلطان بن سیف دوم کوشید که قلمرو ایرانی ها را به خاک خود ضمیمه کند، دربهاروتابستان 1715 م / 1128 ه ق بود.دراین زمان او به حمله وسیعی به بحرین دست زد.(14) اعراب در این حمله شکست خوردند و،با وجود فعال بودن ناوگان مسقط در 1716 م / 1129 ه ق در خلیج فارس،آنان تنها در سال 1717 م / 1130 ه ق دوباره به بحرین حمله کردند که این بارحملاتشان با موفقیت بیشتری همراه بود.تصرف بحرین اصفهان را وحشت زده می کرد.شاه سلطان حسین ازسفیرهلند،یوان یوسوا کتلار که اتفاقا ً برای گفت وگو درباره یک قرارداد جدید بازرگانی در دربار اصفهان بود،تقاضا می کند که نیروی دریایی هلندی ها برای بازپس گیری بحرین کمک کند.کتلار که برای اعطای چنین کمکی اختیاراتی نداشت،از امانت دادن کشتی های هلندی امتناع کرد.(15)
به فتحعلی خان اعتمادالدوله نیز در پاسخ به چنین درخواستی برای حمایت از برادرزاده اش لطفعلی خان جواب مشابهی داده می شود.لطفعلی خان به مقام بیگلربیگی فارس و آذربایجان وسپهسالاری ایران منصوب شده بود و عملیات بر ضد اعراب مسقط را فرماندهی می کرد.گرچه شاه و صدر اعظم او از اینکه کتلار درخواست آنان را پذیرفته بود چندان ناخشنود نبودند،لطفعالی خان از این امر راضی نبود.دربازگشت به بندرعباس یعقوب سلطان یکی از سرکرده های لطفعلی خان همین درخواست را از کتلار کرد.زیرا عرب های مسقط نه تنها بحرین،بلکه جزایر لارک و قشم را نیزتصرف وقلعه هرموز را هم محاصره کرده بودند.هم هلندی ها وهم انگلیسی ها تقاضای یعقوب سلطان را رد می کنند.او از سر ناامیدی بنگاه های تجاری آنان را محاصره می کند تا کشتی های خود را امانت بدهند،ولی سرانجام مجبور به ترک محاصره می شود ولطفعالی خان وی را به خاطر عملیات ظاهرا ً بدون اجازه وی تنبیه می کند،با این همه،لطفعلی خان صراحتا ً اعلام می کند که بر کمک نیروی دریایی آنان اصرار دارد.هلندی ها پاسخ می دهند که شاه سلطان حسین و هم اعتمادالدوله دلایل آنان را برای فراهم نکردن وسایل چنین حمایتی پذیرفته اند و سوال می کنند که چرا مقامات پایین تر به چنین پاسخی رضایت نمی دهند.هلندی ها همچنین خاطرنشان می کند که در فوریه 1718 م / زمستان 1130 ه ق به یک نماینده ایرانی به نام تهمورث بیگ برای رفتن به گوآ {مستعمره سابق پرتغال،غرب هند} اجازه عبور داده اند.مأموریت او درخواست کمک از پرتغالی ها برای یاری رساندن با نیروی دریایی بود.(16)
لطفعلی خان مجبور به پذیرش چنین پاسخی بود و این امر با بازگیری بحرین برای وی آسان تر شد.در پنجم ژویه 1718 م / تابستان 1130 ه ق،وی با شناورهای کوچکی که به وسیله اعرابی که حاکمیت ایران را به رسمیت می شناختند فراهم شده بود،شش هزار نیرو در ساحل بحرین پیاده می کند.نیروهای مسقط با شروع محاصره هرموز،به سازمان دهی مجدد برای جنگ در لارک و قشم پاسخ می دهند.(17) با وجود این،پیروزی ایرانیان کوتاه مدت بود.در نوامبر 1718 م / آبان 1130 _ 1131 ه ق، اعراب مسقط بحرین را مجددا ً گرفتند وتقریبا ً تمام نیروهای رهایی بخش ایران را نابود کردند. نه تنها بسیاری از نیروهای لطفعلی خان،بلکه تعداد زیادی ازشناورهایش نیز از بین رفتند و،از آنجا که نیروی دریایی وعده داده شده از سوی پرتغالی ها هنوز نرسیده بود،ایرانیان شدیدا ً به کشتی نیاز داشتند.در نتیجه،لطفعلی خان،با ارسال نامه ای به پادشاه،برای خرید ده کشتی بزرگ ساحلی دو دکله غراب کاملا ً مسلح،از او درخواست پول میکند.((زیرابدون کشتی کار زیادی نمی توانیم برضداعراب مسقط انجام بدهیم.))لطفعلی خان درنوشته خود به یان اوتس،مدیر هلندی دربندرعباس،از این واقعیت اظهار تأسف می کند که هلندی ها قبلا ً با یاری رساندن به وی دوستی خود را نشان ندادند،اما امیدوار است که آنها دوستی مورد ادعای خود را با فراهم کردن حداقل پنج کشتی برای وی که پول آنها را نقدا ً خواهد پرداخت،ثابت کنند.به علاوه،اگر سی کشتی برای وی به دست بیاورند،بهتر خواهد بود و پول آنها در عرض چهار ماه پرداخت خواهد شد.(18)
اوتس که به تازگی از باتاویا رسیده بود،پاسخ می دهد که کتلار در این مورد با پادشاه واعتمادالدوله مذاکره کرده است.او با خود پاسخ فرماندار کل را به درخواست شاه آورده بود،وآن را به شاهبندر داد که برای شاه ارسال شود.بنابراین،اوتس ناگزیر بود که طبق این پاسخ عمل کند.علاوه بر این،در آن موقع هیچ کشتی هلندی برای کمک به لطفعلی خان در دسترس نبود.(19)نامه فرماندار کل هنوز به دست شاه سلطان حسین نرسیده بود،که وی،در اکتبر 1718 م / 1130 ه ق ،به هلندی ها دستور داد تا سه کشتی را که به تازگی از باتاویا رسیده بودند برای حمایت از لطفعلی خان و پرتغالی ها که وعده داده بودند پنج کشتی ارسال کنند،بفرستند.اگر هلندی ها به این کار رضایت نمی دادند،به خاطر سرپیچی از دستور تنبیه می شدند.اعتمادالدوله نیز نامه ای به همین مضمون به اوتس نوشت و افزود که لطفعلی خان نامه ای جداگانه به هلندی ها می نویسد واز آنها می خواهد دستورات شاه را به اجرا بگذارند تا وی بتواند بحرین را بازپس گیرد وعرب های شورشی را تنبیه کند.او اضافه می کند که بعد از رسیدن کشتی های پرتغالی وفتح دوباره بحرین،قصد دارد طرح دیگری را با ناوگان مشترک هلندی – پرتغالی به مورد اجرا بگذارد. هر چند لطفعلی خان به موضوع این طرح اشاره نکرد،احتمالا ً در نظر داشت که به خود مسقط حمله کند.(20) اوتس به شاه واعتمادالدوله پاسخ می دهد که کشتی های هلندی قبلا ً رفته اند. وی در نامه خویش به اعتمادالدوله افزوده بود کف،از آنجا که فتحعلی خان نوشته است بحرین ودیگر جزایر مجددا ً باز پس گرفته شده اند – امری که در زمان رسیدن نامه اوتس دیگر صحت نداشت-،نیازی به حمایت کشتی های هلندی نیست.لطفعلی خان نیز پاسخ مشابهی دریافت می کند.(21)
تنها با کمک چهارکشتی پرتغالی لطفعلی خان توانست ضد حمله ای را بر ضد نیروهای مسقط به مرحله اجرا بگذارد.پس از چندین نبرد بی نتیجه بین دو ناوگان،پرتغالی ها توانستند ناوگان مسقط را از آب های بحرین بیرون برانند.(22) در نتیجه این تحولات و مشکلات داخلی مسقط،دو گروه متخاصم مذاکرات صلح را آغازکردند که در 1721 م / 1133 ه ق به انعقاد قرارداد صلح انجامید.مسقط قول داد که تمام سرزمین های اشغال شده را در قبلا امتیازات بازرگانی در بندر کنگ و حمایت ایرانیان در صورت حمله پرتغالی ها به مسقط بازپس دهد.اما وقتی که لطفعلی خان نیروهایی به بحرین فرستاد تا حاکمیت ایران را دوباره در آنجا برقرار سازند،انان برگردانده شدند.ازآنجا که بعضی از رهبران مسقط از پذیرفتن شرایط معاهده امتناع داشتند،مشاجره ای نیزدربین آنان درگرفته بود.(23)
ادامه در دانلود...
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
دریانوردی در دوره پیش از هخامنشیان​
دانلود کامل پژوهش

نگارنده : سورن یوسفی
در اين نوشتار تلاشمان بر آنست كه دريانوردي را در پيش از زمان هخامنشيان بكاويم و گستره بي چون و چراي اين هنر را در نزد نياكانمان بپيماييم. با نگاه به دوره آشوريان و بابليان و دوره پس از آن كه نيروي دريايي آنان در نيروي دريايي هخامنشي آميخته شد و با نگر به درونمايه جهاني بودن پادشاهي هخامنشي ، بنابر برخي گمانها ، سه شاخة نژادي از مردمان باستاني در كرانه هاي درياي پارس مي زيسته اند ، كه از اين شمارند:
*درآويديها؛ در كرانه هاي مُكران و بلوچستان ، نزديك به12000سال پيش. دوازده هزار سال پيش ، درآويدها که در كرانه هاي مُکران زندگى مى‌کردند و با فشار نژاد بلوچ ، توانستند از تيلمون ابركاوان(قشم) به بهترين گونه بهره برند و زمانى که سد درسد از بلوچ‌ها شکست خوردند و در كناره هاي سيستان و بلوچستان و مکران در نژاد بلوچ آميختند ، توانستند سال‌هاى پرشمار در تيلمون ابركاوان زندگى کنند و نژاد خود را نگاهداري نمايند. همچنين با آنكه ساليان دراز نيز در تاخت و تاز نژاد سامى كرانه ي بيابان تازيان(عربستان) بودند ، ولي با بكارگيري از جايگاه دريايي ويژه تيلمون ابركاوان ، همواره در برابر آپندهاي (حمله هاي) آنها ايستادگي و پداپند(دفاع) نمودند تا اينکه ايلامى‌ها از راه درونرو درياي پارس تا بوشهر را در دست خود درآورده و درآويدها را از سوى تنگه‌خوران به زير پرچم خود كشاندند. سرانجام نيز نژاد درآويدها كه كار كشتيراني را بويژه در ميان تيلمونهاي درياي پارس انجام مي دادند در نژاد ايلامى‌ها ناپديد شد.
* سامي هاي بيابان تازيان(عربستان) كه سامي هاي سياه و بومي (اور نِگريتو) را در درون خود آميختند.

* ايلاميان در نيمروچ باختري(جنوب غربي) ايران.
برخي نوشته ها نيز از زيستن تيره هاي سومري، پونيكي(فنيقي ، لبنان امروزي) و بابلي نيز در همسايگي درياي پارس ياد كرده اند كه به آنها خواهيم پرداخت. سامي ها نژادي بودند كه شاخه هايي از آنها پس از آن در تيلمون تازي(جزيره عربي) به نام آرامي ، در خاور به نام بابلي و آشوري ، و در كرانه هاي مديترانه به نام پونيكي و يهودي نامور شدند.

همگي اين نژادها در سرزمينهايي كه امروزه دربردارنده؛ بابِل(عراق امروزين كه به چَم؛ كرانه رود و تازی شده‌ي واژه‌ي پارسي " اراك" است و اين واژه با واژه " ايران" هم ريشه مي‌باشد و به چم؛ سرزمين" ايرها" يا " آرين‌ها" است) ، اردن ، سورستان(سوريه) ، لبنان ، پالستين( فلسطين تازي شده اين نام است) ، تيلمون مانند تازي(شبه جزيره عربي) و هاماوران(يمن) است مي زيستند.
پهنه درياي پارس در دوره سومريان و آكاديها
بيش از 6000 سال پيش سومريان در آغاز در بخش بالايي درياي پارس و دو سوي اروندرود زندگي مي كرده اند. آنان نخستين كساني بودند نوشتار ميخي را ساختند. داتهاي كشوري(قوانين مملكتي) و برون مرزي را نخستين بار آنها پديد آوردند و هنرها از ايشان به ديگر سرزمينها رفت.
آنها سه ايزد داشتند به نامهاي؛
* آنو (خداي آسمانها )
* اِآ ( خداي درياهاي ژَرف )
* بل ( خداي زمين ).
چنانكه در گزارش پنجاه سال باستان شناسي فرانسه در ايران آمده است، سومريان ، پيش از بپا خواستن ايلام در پيرامون شوش مي زيسته اند و با چيرگي ايلاميان بر آنجا به كارگزاري آنان در آمدند. از سوي ديگر نبشته هاي سومري و اكدي براي اين دوره كم و بيش به بودن بازرگاني دريايي درياي پارس در بيش از 5000 سال پيش نشان دارد. تا آنجا كه مردم ميانرودان(بين النهرين) از اين راه مس ، چوب ، آج(عاج) و سنگهاي پربها و همچنين ، پياز نياز خود را نيز از اين راه مي آورده اند. فهرست نامهاي شاهان باستاني سومر ، تاختن آنان را به ايلام يادآور مي شود.

اكدي ها هم در در 4300 سال پيش زماني را بر ايلام فرمانراني نمودند.
سومريها داراي نيروي درياي گسترده اي بودند و بازرگاني دريايي در نزد آنان چشمگير بود. ولي از گونه كشتيها و از چگونگي بكارگيري كشتيها در جنگهاي دريايي هنوز آگاهي درستي در دست نيست. ولي مُهرها و آنچه كه از اين دوره يافت شده است ، بر دريانوردي اين مردمان نشان دارند. سيماي مهرهاي پيش از ايلامي شوش كه يافت شده ، نشانه هايي از دانش ستاره شناسي آماري و ريزبينانه بودن آنرا در نزد اكديها و سومريها دربردارند و دور از گمان نيست كه اين يادمان ،مانند بسياري ديگر از نمادهاي فرهنگي به ايلاميان داده شده باشد.

پهنه درياي پارس در دوره ايلاميها

نمايي از سرزمین ایلام باستان (بخش سرخ) و همسایه هاي آن. درياي پارس در دوره برنز گسترش بیشتری رو به اَپاختر باختري(شمال غربی) داشت.
ايلاميان از كوههايي كه دشت سوزيانا(شوش) را از اَپاختر(شمال) و خاور(شرق) دربرمي گرفت فرود آمده ، در نزديك به 5200 سال پيش دودماني را برپا كرده بودند كه بر بخش گسترده اي از دشتها و كوهها ، دربرگيرنده بخش بزرگي از كرانه هاي درياي پارس و بوشهر فرمانداري مي كردند. فرهنگ ايلام ، در كنار رود كارون پديدار گشت و كشور ايلام(كشور برآمدن خورشيد) از اين سرزمينها ساخته شد؛خوزستان ، لرستان ، پشتكوه(كه گور دختر در آنجاست) و كوههاي بختياري.

مرزهاي كشور ايلام از باختر(غرب) به رود اَروَند يا تيگره (به چم؛ تیزرو ، به تازي؛دجله) ، از خاور(شرق) بخشي از پارس ، از اَپاختر(شمال) در راستاي راهي كه از بابل به همدان مي رفت و از نيمروچ(جنوب) ، درياي پارس تا بوشهر را دربرمي گيرد. يافت يادمانهاي ايلاميان در خارگ و ديلمون(سرزمين پرستشگاه ايزد آبها ، نام كهن بحرين) نيز نشانگر آن است كه اينان مردمي دريانورد بوده اند كه بر پهنه درياي پارس كشتيراني مي كرده اند.
چنانكه كاوشهاي باستان شناسي نشان مي دهد ، ارزشمندترين كانون دريانوردي ايلاميان بندرليان(ريشهر يا بوشهر) به نام ميانجي راه دريانوردي هند به شوش و تيلمون(جزيرة) خارگ بوده است.
م.و.ژ پزار فرانسوي دركاوشهايش در96 سال پيش ، ساختمانهاي آگُري(آجري) نوشته داري از دوره شوتروك ناخونته ايلامي را در پيرامون بوشهر يافت كه به گماني پرستشگاهي براي ايزد ايلامي كيويرشا نامور به * بانوي ليان * بوده است. تيلمون خارگ نيز بنا به گمانهاي گيرشمن ، از 5000 سال پيش بخشي از سرزمين ايلام بود و بازه(فاصلة) ليان(بندر بوشهر) تا آنجا با يك كشتي بادي بيش از سه تا چهار تَسوك(ساعت) نبوده است. دامنه سرزمين ايلام تا استان پارس(تپة ژاليان) در دشت پسا(فسا) مي رسيد. از فرهنگ ايلام در آن بخشها سفالينه هايي بزرگ با نگارهاي ماهي بدست كسي به نام توللي يافت شده است. ايلاميان بندر ليان را به كانون بازرگاني گيرايي براي بازرگاني با مُدراي(مصر) و هندوستان دگرگون نمودند. تا آنجا كه ليان توانست با بندرهاي نامي آن روزگار مانند؛ گرا(جرا) ،خاراكس(شايد خارگ امروزين)، ديلمون(بحرين) و تردون هماوردي نمايد. كالاهاي باارزش اين دوران بسيار گوناگون و دربردارنده دستآوردهاي كشاورزي از ميانرودان وخوزستان ، بز وگوسپند و فرآورده هاي دامي از دشت ايران ، مس، سنگ آتش زنه و نمك از مگان(عمان)، آج(عاج نادرست است)و چوب از خاور آفريگا بوده است.

در آن روزگار دو راه در بازرگاني جهاني بود ، يكي راهي كه هند را از راه بزرگ درياي هند ، درياي مُكران(درياي عمان) ،درياي پارس ، رودهاي نيمروچ باختري(جنوب غربي) ايران ، ميان رودان ، كرانه باختري تيلمون مانند تازي(شبه جزيره عربي) و درياي سرخ ، به كرانه هاي خاوري درياي مديترانه پيوند مي داد. و ديگري راهي كه بندرهاي خاور درياي مديترانه را به اَپاختر آفريگا(شمال آفريقا) و نيمروچ اروپا پيوند مي داد. از اين گزشته راهي بود كه از راه كرانه هاي خاوري درياي مديترانه به درياي سياه و اروپا مي رفت.

ادامه در دانلود...
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیر تحول قشر دریانوردان در نظام اجتماعی ایران زمین
دانلود کامل پژوهش

علی بحرانی پور
هدف مقاله حاضر شناسایی منشاء دریانوردی ایران و سیر تحولات در قشر دریانوردان ایرانی می باشد. برای رسیدن به چنین هدفی، روش تحلیل و تبیین تاریخی با دیدی جامعه شناختی (از منظر طبقاتی) به كار گرفته شده است. منابع تحقیق نیز عمدتاً منابع كتابخانه ای از جمله كتب تاریخی همچون تألیفات هرودت، گزنفون، توسیدید و…، یافته های باستان شناسی از جمله مهرها و كتیبه های و نیز منابع اسطوره ای ایران است. متن مقاله گرچه براساس ترتیب زمانی وقایع است، محدودة جغرافیایی آن در اصل پیرامون خلیج فارس، به عنوان هستة پیدایش دریانوردی ایران، است. اما به كشورهایی كه توسط هخامنشیان تحت تابعیت درآمد، بعنوان بخشی از نیروی دریایی چند ملیتی هخامنشی نیز نظر دارد و از این رو به سابقة دریانوردی در آنها اشاره می شود. و چون در منابع تاریخی اشارات مستقیم اندكی به اقشار دریانورد شده است، این مقاله خواهد كوشید از لابلای وقایع عصر هخامنشی كه مرتبط با دریا بوده است، فراز و نشیب زندگی این اقشار را استخراج واستنباط نماید. از این رو جنگها و وقایع مربوط به دریا از مسائل مورد توجه در این مقاله بوده است.


1- مدخل
1-1 زمینة جغرافیایی آب و هوایی خلیج فارس
موقعیت جغرافیایی جنوبی ترین نقطة خلیج فارس بر حسب فاصله از خط استوا حدود 26 درجه و 30 دقیقه عرض شمال می باشد. بنابراین خلیج فارس تماماً در منطقة معتدلِ شمالی زمین قرار دارد. فاصله بین جنوبی ترین نقطة آن تا مدار رأس السرطان، كه حد فاصل منطقة استوایی و معتدل زمین است، بیش از 3 درجه نیست و حتی شمال نقطة خلیج فارس كمتر از 7 درجه با مدار رأس السرطان فاصله دارد پس به این ترتیب تمام خلیج فارس در طوقة بسیار گرم و جنوبی منطقه معتدل شمالی است، كه از نظر عرضی جغرافیایی شبیه به مصر، لیبی و نواحی شمال صحرای آفریقا است.1


وضع ناهمواری در نوار ساحلی به فاصله 200 كیلومتر از ساحل چنین است كه بدنة پله مانندِ فلات ایران در برخی مناطق از ساحل آغاز می شود و در برخی نواحی داخلی تا 3000 متر ارتفاع می یابد. عمقِ خلیج نیز از سمت شمال به جنوب كاسته می شود. از این رو كار كشتیرانی در بنادر ایران آسانتر، مساعدتر و كم خطر تر (خطر برخورد كشتی با سنگهای ساحلی) از بنادر ساحل جنوبی خلیج فارس است.2


در سمت شمال غربی خلیج فارس (خوزستان) معادن نفت وجود دارد كه در گذشته به صورت تراوش قیر طبیعی مورد استفادة مردم و كشتی سازان آن نواحی بود.
در چنین نواحی درختان جنگلی تنومندی كه به كار ساخت كشتی های بزرگ بیاید، در حد قابل اعتنایی وجود نداشت. موقعیت جغرافیایی خلیج فارس، وضع ناهمواریهای آن و واقع شدن در كنارِ بیابان شبه جزیرة عربی، موجب پیدایش وتثبیت آب و هوای خاصی در منطقة خلیج فارس شده است. كه از میان اجزای متنوع آن، از جهت ارتباط به بحث این مقاله، به بادهای این منطقه اشاره می‌شود. خلیج فارس از نواحی بسیار گرم دنیا است كه بی شك در میان نواحی هم عرض خود از حیث گرما نظیر ندارد. متوسط دمای سالیانة آنجا از 24 تا 28 درجه سانتیگراد متغیر است. و حداكثر گرمای آن به حدود 53 درجه می‌رسد. گرمترین ماههای سال تیر و مرداد و خنك ترین ماهها در آنجا دی و بهمن است. در خلیج فارس تحت تأثیر هسته های هوای كم فشار دریای مدیترانه كه پس از عبور از صحرای سوریه و عراق به ایران می رسند، در ماههای آبان تا فروردین بطور متوسط هر 5 روز یك بار باد می آید (بادهای شمال غربی و جنوب غربی). در ماههای گرمِ سال نیز طوفانهای موسمی هندوستان از جهت جنوب شرقی رسیده وهوای خلیج فارس را تحت تأثیر قرار می دهند ولی اثر آنها به هیچ وجه به پای طوفانهای غربی مدیترانه ای نمی‌رسد. بطور كلی بادها دو گونه اند: یكی بادهای محلی، و دیگری بادهای منظم و فصلی. مهمترین بادهای محلی خلیج فارس عبارتند از: باد شمال كه از اواسط خرداد تا اواخر تیر با نظم و شدت بسیاری از سمت سوریه و عراق می وزد و برای سفرهای كوتاه دریایی مناسب است. باد شنی (باد شمال شرقی)، كه در ناحیه هرمز می وزد و معمولاً باران آور است. و باد شرجی (باد جنوب شرقی) كه زمستانها به سمت مدیترانه می وزد و در تابستان رطوبت دریا را به سواحل شمال می آورد و بنابراین نامطلوب است. اما بادهای منظم و فصلی، كه معمولاً شدید نیستند، در زمستان كه هوای مجاور آبهای گرم خلیج فارس از هوای مجاور فلاتهای عربستان و ایران گرمتر است، از شمال و جنوب به طرف داخل خلیج و از آنجا از سمت شمال غربی به جنوب شرقی به موازات ساحل می وزند. اما همین كه هسته های كم فشار مدیترانه ای به خلیج فارس برسد، نظم بادها به هم می خورد و از سمت جنوب شرقی، شمال غربی یا جنوب غربی به سمت مدیترانه می وزند.3 بنابراین احتمال می رود كه دریانوردان سواحل، مثلاً فنیقی ها در فصل زمستان به راحتی می توانسته اند از شمال خلیج فارس به سمت بحرین و عمان و هندوستان مسافرت كنند و شاید این یكی از دلایل رونق دریانوردی در این مناطق بوده است.


2-1 زمینة تاریخی واقتصادی دریانوردی در خلیج فارس
علت آوردن آشوریان و بابلیان در مقدمه این است كه بعدها نیروهای دریایی آنان در نیروی دریایی هخامنشی هضم شد با توجه به تعریف جهانی بودن بر امپراتوری هخامنشی بر طبق برخی نظریه ها، سه شاخة نژاد انسان باستانی در كرانه های خلیج فارس می زیسته اند، كه عبارتنداز: دراویدیها Dravidians در كرانه های مكران و بلوچستان،‌ سامی های شبه جزیره عربستان كه حامی های سیاه و بومی Eur- Negrito را در درون خود حل كردند. و ایلامیان در جنوب غربی ایران. برخی منابع از سكونت اقوام سومری، فنیقی و بابلی نیز در مجاورت خلیج فارس یاد كرده اند.4
سامی ها نیز اقوامی بودند كه شاخه هایی از آنها بعدها در شبه جزیرة عربی به نام آرامی، در مشرق به نام بابلی و آشوری، در جنوب به غرب و در مغربِ شبه جزیره (یعنی در سواحل مدیترانه) به نام فنیقی و یهودی مشهور شدند. همگی این اقوام در سرزمینهایی كه امروزه شامل عراق، اردن، سوریه، لبنان، فلسطین،‌شبه جزیره عربی و یمن است و هلال اخضر نامیده می شد می‌زیستند.5


چنانكه در گزارش پنجاه سال باستان شناسی فرانسه در ایران آمده است برخی از این اقوام سامی، از جمله سومریان، قبل از استقرار دولت ایلام در اطراف شوش می زیسته اند و با استیلای ایلامیان بر آنجا سامیان به خدمتِ آنان در آمدند.از سوی دیگر متون سومری و اكدی كما بیش منسوب به این دوره،‌به حیات تجارت دریایی در خلیج فارس در اوایل هزارة 3 ق.م. اشاره دارد. تا آنجا كه مردمِ بین النهرین از این طریق مس، چوب، عاج و سنگهای قیمتی و حتی پیاز مورد نیاز خود را وارد می كرده اند. لیست نامهای شاهان افسانه ای، نیمه افسانه ای و تاریخی سومر، حملة آنان را به ایلام یادآور می شود. اكدی ها هم در قرن 23 ق.م. مدتی را بر ایلام حكمرانی نمودند.6 اما فنیقی را باید مشهور ترین قوم معاصر را كه در همسایگی ایلام به دریا نوردی و تجارت مشغول بودند دانست كه به امر دریانوردی اشتغال داشتند.


بنا به گفتة هرودت آنان منشأ خود را از سواحل خلیج فارس می دانستند. اما شواهدی آنان را به بحرالمیت منتسب می سازد. درهر حال قبرستانِ منطقة‌ ابوعلی در نزدیكی بندر منامه در بحرین كه به فنیقیان منسوب است، نشان می‌دهد كه آنان در خلیج فارس بازرگانان ماهر و فعالی بوده اند. علاوه بر این آنان در 1100 ق.م. پاپیروسی را از مصر به سواحل شام بردند. تورات نیز به تجارتِ وسیع دریایی آنان اشاره نموده است. روایات كتاب كهنِ گنزاربا (كتاب مقدس صائبین = مندائیان) نیز مهارتِ نجاران وكشتی سازان شهر حران در ساحل فرات در میانة‌ راه موصل و شام را تایید نموده است.7 فنیقیان در سواحل شرقی مدیترانه بنادر مشهور صور (تیر) Tyre، صیدا و بیبلوس Byblos را بنا نمودند و حتی مستعمراتی در كارتاژ (تونس فعلی) و احتمالاً قبرس پدید آورند. و علاوه بر تجارت میان هند و عربستان، تجارت دریایی شرق مدیترانه را نیز به دست گرفتند. و با استفاده از منابع محلی چوب چنار و سرو، كشتی های بزرگی ساختند. به طوری كه در قرن 9 ق.م. در كنار كشتی های بادبانی هندی كه به گروهی مردان پاروكش مجهز بودند و ادویه، حریر،‌شال، انواع چوب، آبنوس و پارچه های زری را با خود می آوردند. فنیقی ها نیز در كرانه‌های شرقی مدیترانه كالای مزبور را از راه فرات به دولت های حوضة‌ مدیترانه واروپا می رساندند. آنان از افریقا عاج،‌ از تونس مرجان، از اسپانیا نقره،‌از بریتانیا قلع، از بالتیك عنبر، از قبرس مس و چوبِ سرو و از كرانه های دریای سیاه آهن و برده به خلیج فارس می آوردند.

برخی محققین معتقدند كه فنیقی‌ها تجربیات خود در دریا نوردی، تجارت و روابط بین المللی دریایی را به كمك قوم مِینوئن (مینوسی)، كه پیش از ایونی ها در یونان واطراف جزیرة كرت می‌زیستند، تكمیل نموده بودند.8 فنیقی ها به چنان ثروتی و نیروی دریایی وسیعی دست یافتند كه بعدها به خدمت نیروی دریایی هخامنشی در آمدند. و نیز قرنها بعد سلطة خود بر تجارت مدیترانه را حفظ نمودند. تا اینكه رومیان آنان را در جنگهای پونیك شكست دادند و بر اقتدار آنان در حوضة مدیترانه ضربات مهلكی وارد ساختند.

ادامه در دانلود...
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشینه دریانوردی در ایران زمین​
دانلود کامل پژوهش

نگارنده : سورن یوسفی
پیشینه دریانوردی ما از زمانهای بسیار دور و شكوفایی اندیشه نیاكانمان در سرزمینهای دریای بزرگ پارس ،دریای سرخ، دریای مُكران(عمان) و بزرگ دریای هند ساخته شد بنابراین ما دارای یك گزشته چشمگیر و درخشان و چندین هزارساله دریانوردی هستیم.
ایرانیان از زمانی كه در كنار دریا زیستند به سوی آن كشش پیدا كردند و با ساخت شناورهای گوناگون ، در آن به رفت و آمد پرداختند به زودی راه‌های بسیاری را در دریا یافته و به كناره ها(سواحل) ، بندرها و تیلمونهای(جزایر) دور و نزدیك دست یافتند و در گریز زمان نماد برتری در دریاها شدند و سرآمد دریانوردان گردیده و پیشینه شكوهمندی از دریانوردی برجای گذاشتند.

همچنین ایرانیان در گزر سده ها دریانوردی و رهپیمودنهای دریایی ، دارای یافته ها و نوآوریهایی شدند كه هنوز هم شماری از آنها كاربرد دارند ، با این همه پیشینه و گزشته سربلند ، بیشتر گاه نگاران و نویسندگان گزشته كشور ، از گستره دریانوردی ما چیز درخوری به نوشت در نیاورده‌اند و یا آنچه نوشته‌اند كوتاه و شایسته نیست و ما هنوز یك كاوش همه سویه درباره دریانوردی خود نداریم و دریغ كه با گزشت زمان برروی همه چیز گرد فراموشی كشیده شده است و روز‌به‌روز هم بر ژرفای این تیرگی اپزوده(افزوده) می‌شود.

ایرانیان نخستین مردمانی بودند كه همچون دیگر هنرها ، در دریانوردی نیز پیشتاز بوده اند. پیشینه دریانوردی در ایران بسیار كهن است. کهن‌ترین بُنچاك(سند) دریانوردی ایرانیان، مُهری است که در چُغامیش دزفول بدست آمده است پیشینه زمانی بخش چغامیش به بیش از 8000 سال پیش می‌رسد. این مُهر گلین، یک کشتی را با سرنشینانش نشان می‌دهد. در این کشتی یک سردار پیروز ایرانی، بازگشته از جنگ، نشسته، و دربندان(اسیران) زانو زده در جلوی او دیده می‌شوند. در این مُهر یک گاو نر و یک پرچم كمانی(هلالی)هم دیده می‌شوند.

کشتی‌سازی
فرهنگ مهندسی ایرانیان از دیدگاه دریانوردی و کشتی‌سازی بسیار پربار است. آب‌های دریای پارس، دریای مُكران(دریای عمان)، و بزرگ دریای هند(اقیانوس هند)، همچنین رودخانه‌های نیمروچ باختری(جنوب غربی) ایران، از دیرباز پهنه دریانوردی و دریاپویی ایرانیان بوده است. در شاهنامه فردوسی بزرگ ، چندین بار از کشتی‌سازی و کشتیرانی ایرانیان سخن رانده شده ودیرینگی و پیشینه این رشته از دانش و شگرد مهندسی ایرانیان را از سروده‌های فردوسی می‌توان دریافت.
فردوسی از جمشید، پادشاه پیشدادی، به نام نخستین كسی که هنر شناگری و هنر کشتی‌سازی و دریانوردی را به دیگران آموخت ، نام برده است. می‌توان دریافت که دانشمندان ایرانی در دوره تابندگی نژاد ایر یا آریا که در شاهنامه فردوسی به نام دوره پادشاهی * جمشید * نام برده شده است ، پیروز به یافتن و ساختن کشتی و شگردهای دریانوردی و دریاپویی شده‌اند؛

گذرکرد زان پس به کشتی بر آب ز کشور به کشور برآمد شتاب
فردوسی بزرگ​
دهم امردادماه روز جهانی دریانوردی ایرانیان
در كرانه های دریای پارس از زمان‌های دور تا سال‌های نزدیك به زمان ما روزهایی بوده كه نیاكانمان آن روزها را گرامی می‌داشته‌اند و در آغاز آن روزها به برگزاری آیین ویژه ای می‌پرداخته‌اند و یا به دریا می‌رفته‌اند و چیزهایی را به دریا هدیه می‌كرده‌اند و برای آغاز راه دریایی و یا شكار بیشتر به درگاه خداوند نیایش می‌كردند. سازمان جهانی دریانوردی ، در 31 سال پیش (1978زادی،1357خورشیدی) روز 7 مهر برابر با 29 سپتامبر را به نام روز جهانی دریانوردی برگزیده است.

و این در هنگامیست كه ایرانیان باستان روز دهم امرداد(مرداد نادرست است) هرسال را به نام ** نوروز دریا ** می‌نامیدند و آن را روز آغاز دریانوردی نامیده بودند و در این روز كه آغاز آرامش آب‌ها و بهار دریا و وزش بادهای موسمی است جشن می‌گرفتند و با گل و گیاه و شاخه سبز درختان بویژه با موز و نارگیل و میوه‌های گرمسیری به میانه دریا می‌رفتند و پس از سپاس به درگاه خداوند كه دریا را برای آنها آپریده(آفریده) و آن را رام و در دسترس آنان ساخته است گل و گیاه و میوه‌ها را به سرنام ایزدبانوی آبها و دریاها و نگاهدارنده و پاسبان همه آبهای گیتی * آناهیتا * ، به پیشگاه خداوند هدیه می‌كردند و به آب‌های بیكران دریای پارس كه به باور ایرانیان دربرگیرنده؛ دریای سرخ ، دریای پارس ، دریای مُكران ، دریای هند و دریای چین می‌شد می‌ریختند و به شادی می‌پرداختند و پس از یك روز شادمانی به بندرها و تیلمونهای(جزایر) و كرانه های زندگی خود باز می‌گشتند و از فردای آن روز با امید بسیار به مهر خداوند راه پیمودنهای دور و دراز دریایی خود را آغاز می‌كردند. آیین روز دریانوردی در میان دریانوردان و دریاورزان و مردمان كناره های دریاهای سرخ ، پارس ، مُكران و هند كه با گاهشمار(تقویم) نوروزی و دریایی ایرانیان آشنا بودند انجام می شده است.

با نگاه به آنچه آمد باید گفت كه ایرانیان نخستین مردمانی هستند كه روز جهانی دریانوردی كه روز راستین آرامش دریا و آغاز دریاپیماییهای بدون بیم است را با خِرَد و هوش خدادادی ساخته اند و جایگاه بلند این روز جهانی نیز برای ایرانیان است.
اسمعیل رایین می‌نویسد؛(در كرانه های ‌هند ، دریانوردان روز 10 اَمُرداد را جشن می‌‌گیرند و در این روز هر یك از دریانوردان هر اندازه نارگیل داشته باشند ، به دریا می‌ریزند و با خواندن سرودها چند روزی را با شادی برگزار می‌كنند.)

نوروز دریایی و روز آغاز دریانوردی ایرانیان از 1000 سال پیش به این سو در نَسكهای(كتاب‌های) زیر آمده است؛ در نسك شگفتیهای هند یا عجایب‌الهند از ناخدا بزرگ رامهرمزی(در 1009 سال پیش)، نسك الفواید‌فی‌اصول علم البحر و القواعد نوشته احمد بن فاجد(نزدیك 500سال پیش)، نوشته‌های سلیمان مهری ، نسك سرگزشت كشتیرانی ایرانیان از هادی حسن‌دانشمند هندی (81سال پیش) و دیگر. در تیلمون ابركاوان(قشم) در میان مردم آیینی با نام " نوروز شكار(نوروز صیادی) برپاست كه بیگمان ریشه در نوروز دریایی باستان دارد.
شكارگران آنجا یكم امرداد هر سال را نوروز شكار می‌نامند و درست 10روز به آغاز نوروز دریایی ، آنها آیین نوروز شكار را برگزار می‌كنند.
کشتیرانی در آب‌های ایران از دیرباز انجام می‌شده و با نگر به این كهن روش دریانوردی ، نیاز به کشتی‌سازی و سودجستن از اپزارهای دریانوردی در ایران بوده است. نخستین کشتی‌هایی که در رودخانه‌های میان‌رودان آمد و شد می‌کردند ، به نما‌های گوناگون ساخته می‌شدند و اپزار جابجایی آنها پارو بوده است. در زیر به برخی از پرشمار یافته ها و ساخته های ایرانیان در زمینه دریانوردی نگاهی می اندازیم؛

ادامه در دانلود..
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
ریشه نام گذاري دریای پارس​
دانلود کامل پژوهش
انگليسي «Persian gulf»
فرانسه «golfe persique»
روسي «persidski zaliv»
تركي «farsi kavfozi»
ژاپني «perusha wan»،
يوناني «persicus sinus»
رومي «mare persicum»

نویسنده : محمد عجم
خليج فارس در طول تاريخ با نام سرزمين ايران توصيف می شده است . آثار باستاني برجاي مانده از شهرهاي ساحلي خليج فارس همانند بوشهر، خارك ، سيراف و بند طاهري حكايت از وجود يك تمدن 6000 ساله در سواحل خليج فارس مي كند.
آثار مكتوب و نوشتاري برجاي مانده حدود كمتر از3000سال قدمت دارند بنابر اين از بسياري از مسايل و حوادث دوره تمدن ايلاميها ، مادها، آشوريها، دراويديان و پيشداديان و تاقبل از حكومت پارسها اطلاع دقيق و روشني وجود ندارد و اين دوره از زندگي ساكنان منطقه هنوز در پرده اي از ابهام وجود دارد. تنها در دوره امپراتوري قدرتمند و پهناور پارس است كه خليج فارس شهرت بين المللي مي يابد.

نامهاي سرزمين ايران
برابر اسناد تاريخي و شواهد ، قراين و فرهنگ شفاهي مي توان گفت 4 نام براي كشور ايران و همچنين درياي جنوب ايران بكار رفته است:

1- كشورجم شيد 2 - مملكت عجم 3- پارس ( فارس) 4- ايران اريان ايراك، عراق معرب شده ايراك ، ايلام .
اينكه كدام اسم قديمي تر و حدود جغرافيايي هركدام چه محدوده اي بوده است مورد اختلاف است از آنجا كه در داستانهاي كهن ايراني كه البته با ابهاماتي به نسلهاي هزاره اول ميلادي منتقل و بخشي از آن در بعضي كتب موجود است، جم كه در اوستا، يم و در زبان پهلوي و كردي جمشيد و جمشير و جم و گاهي هجم بيان شده است از اولين پادشاهان و پيامبران ايراني ثبت شده كه بر اساس نوشته ها و داستانهاي شفاهي و كتب خداينامه ها، اختراع لباس، نگارگري، كشف فلز، ساختن گرمابه، پزشكي و جشن نوروز را به او نسبت داده اند صفات اين پادشاه شباهت زيادي به نوح در قران دارد و بعضي وي را با حضرت سليمان يكي دانسته اند.
در اوستا آمده است در زمان جم شيد 300 سال مرگ و بيماري نبود اهورا مزدا از او خواست كه پيامبرش در روي زمين باشد ولي او شهرياري را پذيرفت. در يكي از سالها سرما بشدت فزوني يافت او دژي بنام جم كرات ( ورجمكرت) ساخت و حيوانات را در آن جاي داد در دوره او حيوانات فزوني يافتند. او جامي داشت كه در آن تمام اسرار نهان را مي ديد نگاه كردن به گوي شيشه اي و اسرار گفتن از اين دوره رايج شده است، سرانجام او ادعاي خدايي كرد و گمرا شد پس ضحاك بر او چيره شد و به تعبير فردوسي:

مني كرد آن شاه يزدان شناس زيزدان بپيچيد و شد ناسپاس​
ادامه در دانلود...​
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
خليج فارس
حمید اسداللهی


فريدون به ايرج که ايران بداد
جهان را بکردا پر از عدل و داد
شمالش خزر آب هاي زلال
جنوبش خليجي چو ماه هلال
خليجي که نامش فارسي بدان
خدايا نيندازش او را به دست بدان
خليجش ز اعراب عاري بود
اگر غيرت مرد جاري بود
نبايد که بيگانگان را جرات بود
که نامش به اعراب نسبت بود
جهان را همه خاک ويران بود
اگر نام ايران ايران بود
 

abnoos69

عضو جدید
خليج فارس در آينه تاريخ

(قسمت اول)
در طول تاريخ، خليج فارس نه تنها بخشي از خاك ايران محسوب مي‌شده و حاكميت آن در دست ايراني‌ها بوده است، بلكه به اذعان تمام منابع تاريخي موجود اين پهنه آبيبا عناويني نظير خليج فارس، خليج عجم، درياي فارس و يا بحر فارس شناخته شده است.
نام خليج فارس از جمله نام‌هاي تاريخي است كه از گذشته بسيار دور تاكنون در اسناد، قراردادها و مكاتبات مورد استفاده همه اقوام و ملت‌ هاي دور و نزديك آن، از فارس و عرب، ترك و هندي تا اروپاييان قرار داشته است. از اين رو خليج فارس به عنوان مهمترين گذرگاه نفتي جهان با موقعيت تمدني ايران پيوندي تنگاتنگ داشته و دارد.

در اين نوشتار ضمن تشريح موقعيت استراتژيكي خليج فارس، به بررسي تبارشناسانه نام خليج فارس و چگونگي شكل‌گيري ادعاهاي واهي اعراب در استفاده از نام جعلي خليج يا خليج عربي خواهيم پرداخت.

جغرافياي طبيعي و راهبردي خليج فارس :
خليج فارس، شيار هلالي شكلي است كه بيش از يك چهارم ذخاير فسيلي جهان را در خودجاي داده و از طريق درياي عمان به اقيانوس هند و آب‌هاي آزاد راه مي‌يابد. اين خليج طولي نزديك به 900 كيلومتر و پهنايي نزديك به 240 كيلومتر دارد و در كشاله و چين‌خوردگي‌هاي پست و فرو افتاده جنوب زاگرس پديد آمده است.
خليج فارس به عنوان شعبه‌اي بزرگ از اقيانوس هند كه بر سر راه كليه خطوط دريائي در مشرق عدن واقع شده است، مانند دالاني است كه بين 24 دقيقه 30 درجه عرض شمالي و 48 دقيقه 50 درجه طول شرقي واقع شده است. حدود آن از شمال و شمال خاوري به سواحل ايران، از شرق به درياي عمان، از جنوب و غرب به شبه جزيره عربستان محدود است. رودخانه‌هاي دجله و فرات و كارون و كرخه كه از جبال ارمنستان و تركيه سرچشمه گرفته‌اند، به انضمام رودخانه‌هاي جراح، هنديان و رودهاي كوچك ديگر به اين دريا مي‌ريزند.
آبهاي خليج فارس كم عمق و زير بستر آن داراي منابع نفت و گاز (هيدروكربن) فراوان است. اين عمق در دهانه خليج 70 تا 90 متر است و هر قدر به طرف بالاي خليج مي‌رود كمتر مي‌شود و به مسافت 90 كيلومتري تا دهانه شط به 30 متر مي‌رسد. عمق خليج فارس در بيشتر موارد از 50 متر تجاوز نمي‌كند و حداكثر عمق آن به حدود صد متر مي‌رسد. اين امر به سادگي امكان حفاري و استخراج منابع آن را فراهم مي‌سازد. در صيدگاه‌هاي مرواريد عمق خليج فارس كمتر از 36 متر است. مساحت خليج فارس 97 هزار مايل مربع است و طول آن از سواحل عمان تا رأس دريا در حدود 50 مايل و عرض آن در مناطق گوناگون ميان 29 تا 180 مايل است.1
حاشيه خليج فارس شامل كشورهاي ايران، عراق، كويت، بحرين، عربستان، قطر، امارات و عمان مي‌شود و در اين بين بيشترين ساحل خليج فارس كه قابليت كشتيراني نيز دارد، تحت حاكميت ايران مي‌باشد.
خليج فارس به مثابه يك راه آبي و دريايي از آغاز تاريخ موقعيت برجسته سياسي داشته است و به نوعي خاستگاه تمدن‌هاي بزرگ خاور باستان با پيشينه‌اي چند هزار ساله است. از قرن‌ها پيش عيلامي‌ها از بندر بوشهر و جزيره خارك براي سكنا و كشتيراني و حكمفرمايي بر سواحل خليج فارس و بازرگاني با هند غربي و دره نيل استفاده مي‌كردند.
اكثر مورخان يوناني ـ از جمله هرودوت ـ معتقدند كه بابلي‌ها وسائل مورد نياز خود را كه از عربستان و هندوستان تهيه مي‌كردند، از طريق خليج فارس حمل مي‌نمودند. به لحاظ موقعيت سوق‌الجيشي نيز بابل در حوالي خليج فارس در كنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه درياي فارس، هند و اسود را به هم مرتبط مي‌ساخت. همچنين هرودوت و استرابون تأكيد مي‌كنند كه در اين نواحي مراكز مهم تجارتي وجود داشته است. 2
هم اكنون نيز خليج فارس مهم‌ترين آبراه بين‌المللي جهان است كه بيش از 50 درصد انرژي جهان در آن نهفته است . 3 خليج‌فارس و كشورهاي ريز و درشت پيرامون آن (ايران، عراق، كويت، عربستان سعودي، بحرين، قطر، امارات متحده عربي و عمان) نزديك به 10 درصد ازگستره 44 ميليون كيلومتر مربع قاره ‌آسيا را در بر مي‌گيرند.
خليج فارس در مقام محل و معبر مبادله كالا و تجارت ميان شرق و غرب؛ نه تنها از زمان‌هاي دور صحنه رقابت و كشمكش‌هاي ملل ذينفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است بلكه هميشه و بيش از هر درياي ديگري مورد توجه علماي معرفه‌الارض و باستان‌شناسان و مورخان و جغرافيا نويسان قرار داشته است.

 

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا یه تشکر ویژه ویژه تقدیم
ZEUS83
عزیز که هر بار به تاپیک خلیج فارس سر میزنیم ایشون کلی مطالب جالب برای مطالعه در رابطه با خلیج همیشگی فارس گذاشتند...واقعا ممنون و خسته نباشی
:gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

abnoos69

عضو جدید
(قسمت دوم)
پيشينه تاريخي:
بنابر مدارك متقن، خليج فارس از هزاران سال پيش نه توسط ايرانيان، بلكه توسط ملت‌هايي كه با ايرانيان مراوده داشته‌اند، از جمله يونانيان و روميان با عنوان «درياي پارسي» ناميده شده است. عرب‌هانيز قرن‌ها آن را «خليج‌فارس» يا «بحر فارس» ناميده‌اند. خليج فارس با همين نام طي هزاران سال گذشته شناخته شده و تمامي كشورها و اقوام مختلف از جمله اعراب از اين نام استفاده كرده‌‌اند.
تمام متون قديمي جغرافي جهان از نقشه‌هاي هكاتايوس و بطلميوس تا آثار جغرافيدانان و جهانگردان مسيحي و مسلمانان، شعبه‌‌اي بزرگ از اقيانوس هند را كه از جنوب ايران به موازات بحر احمر تا قلب دنياي قديم پيش رفته است، خليج فارس يا درياي فارس ناميده‌اند.
از سده‌هاي هفتم و هشتم پيش ميلاد تمام عالمان از جمله آناكسي ماندر، هكاتوس، هرودوت، اراتوستن، هيپارك، پومپوني مله، كراتس مالوس، استرابون، بطلميوس، مايكروپيوس، ايزيدورسويلي، محمد‌بن موسي الخوارزمي، ابوزيد بلخي، ابن سرابيون، ابن رسته، ابن فقيه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودي، استخري، ابن حوقل، مقدسي، ناصرخسرو، ادريسي، جيحاني، فرازي، بيروني، ابن جبير، ياقوت، قزويني، مستوفي، ابن بطوطه، حافظ، شرف‌الدين علي يزدي، ابوالغازي و ... درياي جنوبي ايران را تحت اسامي و عناويني نظير خليج فارس، خليج پارس، درياي فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سينوس پرسيكوس،4 ماره پرسيكوس،5 گلف پرسيك،6 پرژن گلف (گالف)، 7 پرزشير گلف، پرسيس8 ياپرسيكوس،9 ناميده‌اند.
بررسي و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعي،‌سياسي و اقتصادي خليج فارس و جزاير آن پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغالي‌ها و تشريح وضعيت آن از عصر صفويه تا امروز مبحثي عظيم مي‌طلبد كه از حوصله اين نوشتار خارج است. در ادامه به بررسي سنديت نام خليج فارس از ميان منابع تاريخي ـ جغرافيايي ايراني، يوناني، اسلامي، غربي و اسناد حقوقي خواهيم پرداخت.

1ـ منابع ايراني:
خليج فارس طبق اسناد موجود از هزاره هشتم پيش از ميلاد مورد استفاده تجاري و نظامي ملل دنياي قديم قرار گرفته است. در سنگ نبشته داريوش هخامنشي در مصر متعلق به سال 518 تا 505 پيش از ميلاد، كه هنگام حفر كانال سوئز به دست آمده است، در عبارت «درايه تپه هچا پارسا آيي تي هني» به معناي دريايي كه از پارس مي‌رود يا سر مي‌گيرد، نام درياي پارس آمده است.
ايرانيان در روزگار هخامنشي اين دريا را «پارسا درايا» يا درياي پارس مي‌خواندند. در كتيبه‌هايي كه از داريوش در تنگه هرمز نيز يافت شده، عبارتي پيرامون دريايي كه از «پارس‌رود» سرچشمه مي‌گرفته است به چشم مي‌خورد.
در كتاب حدود العالم به عنوان قديمي‌ترين كتاب جغرافيا به زبان فارسي كه حدود هزار سال قبل تأليف شده است آمده است: «خليج پارس از حد پارس برگيرد، با پهناي اندك تا به حدود سند.»
مي‌توان گفت از هنگامي كه بشر تاريخ‌نويسي را آغاز كرد درياي جدا كننده فلات ايران از شبه جزيره عربستان را «درياي فارس» يا «خليج فارس» ناميده است. و در هيچ يك از اين ادوار تاريخي نام ديگري به آن نهاده نشده است.

2 ـ منابع يوناني :
طبق نوشته مورخان و جغرافي نگاران يوناني كه پيش از ميلاد مسيح مي‌زيسته‌اند چون هرودت (484 ـ 425 ق. م) كتزياس (445ـ 380 ق. م)، گزنفون (430 ـ 352 ق. م) استرابن (63 ق. م ـ 24 م)، يونانيان نخستين ملتي هستند كه به اين دريا نام پرس و به سرزمين ايران پارسه، پرساي، ‌پرس‌پوليس، يعني شهر يا مملكت پارسيان داده‌اند.
نئارخوس، سردار مقدوني نيز موجب اشتهار درياي مكران و پارس شده است.وي در سال 326 ق . م به دستور اسكندر مقدوني‌، از رود سند گذشت و درياي مكران و خليج فارس را با كشتي طي كرد و تا دهانه آن پيش رفت.
«هكاتيوس هلطي» از علماي قديم يونان و ملقب به پدر جغرافيا در سال 475 قبل از ميلاد از نام درياي پارس استفاده كرده است. در نقشه‌هاي باستاني از قول هرودوت و گزنفون به اين دريا، درياي پارس10 اطلاق شده است.
كلوديوس پتوله مااوس (بطلميوس)، جغرافي‌نگار، نقشه‌نگار و رياضي‌‌دان مشهور قرن دوم ميلادي، در كتاب جغرافياي عالم كه به زبان لاتين نگاشته شده، و هم‌چنين در نقشه‌اي كه كشيده، از خليج فارس با نام پرسيكوس سينوس ياد كرده است.
«كوين توس كوروسيوس روفوس» مورخ رومي كه در قرن اول ميلادي مي‌زيسته اين دريا را درياي پارس يا آبگير فارس خوانده است. همچنين در كتاب‌هاي جغرافيايي لاتين، آب‌هاي جنوب ايران (درياي مكران و خليج فارس) را ماره پرسيكوم يعني درياي پارس نوشته‌اند.
بنابراين مورخان و جغرافي‌نگاران يوناني پيش از ميلاد در شرح وقايع تا سده 7 ق. م يعني سقوط حكومت عيلام و تشكيل حكومت ماد و روي كار آمدن هخامنشيان درياي مكران و خليج فارس را درياي پارس مي‌خواندند.

3ـ منابع اسلامي :
پس از فتح ايران توسط اعراب در سده هفتم پس از ميلاد، تلاشي براي تغيير نام «درياي پارسي» صورت نگرفت. اعراب مسلمان، عموماً اين خليج را«بحرالفارسي» (درياي پارسي) مي‌ناميدند و اين نام از سوي امپراتوري‌هاي ايراني، ترك و عربي هم كه در 1200 سال بعد منطقه را تحت سلطه خود داشتند مورد احترام قرار گرفت.
محققان اسلامي نظير استخري، مسعودي، بيروني، ابن حقول، مقدسي، مستوفي، ناصرخسرو، الطاهرين مطهر المقدسي (بشاري)، ابوالقاسم بن محمدبن حوقل و ... كه مطالعه در اطراف اين درياي ايراني را تا قرن 15 ادامه دادند، در اثار و نوشته‌هاي خود از آب‌هاي جنوب ايران به نام‌هاي بحر فارس، البحر الفارسي، بحر مكران، الخليج الفارسي و خليج فارس ياد كرده‌اند. حتي از اين جغرافي‌دانان نقشه‌هايي موجود مي‌باشد كه اقيانوس هند را البحر الفارسي نام گذارده‌اند.
جغرافي‌دانان عرب و اسلامي اين نام را از دو تمدن باستاني گرفتند و همزمان مورد استفاده قرار دادند. بدين ترتيب كه «پارسا دراياي» ايراني را «بحر فارس»11 و «سينوس پرسيكوس»12 يوناني را «خليج فارس» مي‌ناميدند و حتي منظور از دو دريا در سوره‌الرحمن قرآن مجيد را نيز همان درياي فارس و درياي متوسط مي‌‌دانستند.
ابوعلي احمد بن عمر معروف به ابن رسته در كتاب الاعلاق النفسيه كه در سال 290 هجري به رشته تأليف درآورده،‌ تصريح مي‌كند: «فاما البحر الهندي يخرج منه خليج الي ناحيه فارس يسمي الخليج الفارسي». «اما از درياي هند خليجي بيرو مي‌آيد به سمت سرزمين فارس كه آن را «خليج فارس» مي‌نامند.» 13
به گفته جرجي زيدان تاريخ‌دان عرب، «بحر فارس» محدود به آب‌هايي مي‌شود كه دنياي عرب را دور مي‌زند. جرجي زيدان مي‌گويد: «بحرفارس ـ ويراد به عندهم كل البحور المحيطيه ببلاد العرب من مصب ماء دجله في‌العراق الي ايله فيدخل فيه مانعبر عنه اليوم بخليج فارس و بحرالعرب و خليج عدن و البحر الاحمر و خليج العقبه...». «درياي فارس ـ نزد آنان مقدم بر همه درياهايي كه سرزمين‌هاي عرب از مصب آب دجله گرفته تا ايله را احاطه مي‌كند، به عنوان درياي فارس تعبير مي‌شده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير مي‌شده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير مي‌كنيم».14
محمد عبدالكريم صبحي نيز در كتاب «علم‌الخرائط» در نقشه‌هايي كه با ترجمه عربي نقل كرده است، درياي جنوب ايران را «الخليج الفارسي» و «بحر فارس» ناميده است. 15
نقشه‌هاي فراواني كه از اين قرون در دست است، علاوه بر تأكيد و تأييد نام خليج فارس، دگرگوني ياد شده در تغيير نام بحر فارسي و دگرگوني در دايره شمول اين نامها را ترسيم مي‌كنند.

4ـ منابع غربي:
بيشتر كساني كه در مورد درياي پارسي و درياي مكران مطلب نوشته‌اند بيگانگان و به ويژه انگليسي‌ها بوده‌اند، زيرا به لحاظ موقعيت ويژه‌اي كه در اين منطقه داشته‌اند كوشيده‌اند تا حقيقت نهفته بماند و نام‌هاي جعلي و ناقص جاي اسامي درست را بگيرد. اما منابعي از ‌آن‌ها بجاي مانده است كه بر صراحت نام خليج فارس تكيه مي‌كنند.
در سال 1892، لرد كرزن، وزير خارجه انگلستان، در كتاب «ايران و قضيه ايران» مكرراً به نام خليج فارس اشاره كرده است.
ويليام راجرز، وزير امور خارجه وقت ايالات متحده آمريكا، در گزارش مورخه 1971 ميلادي خود در مورد سياست خارجي اين كشور از نام خليج فارس استفاده كرده است.
در فرهنگهايي كه به زبانهاي مختلف تدوين و چاپ شده است، از جمله فرهنگهاي آلماني، انگليسي، امريكايي،‌فرانسوي، تركي و ... خليج فارس نيز به همين نام آورده شده است.
امروزه در ميان‌آثار اعراب نيز بحر فارس به فراموشي سپرده شده و از تركيب خليج فارس استفاده مي‌شود. يكي از معروف‌ترين دايره‌المعارف‌هاي دنيا يعني المنجد، سند قاطعي براي مراجعه است كه از تركيب خليج فارس بهره برده است.
 
آخرین ویرایش:

abnoos69

عضو جدید
(قسمت سوم)
5ـ اسناد حقوقي :
الف ) اسناد
دلايل و مستندات حقوقي معتبري درباره اصالت نام خليج فارس وجود دارد كه به قرن 16 ميلادي باز مي‌گردد. طي سالهاي 1507 تا 1560 در كليه موافقت‌هايي كه پرتغال، اسپانيا، بريتانيا، هلند، فرانسه، آلمان با دولت ايران داشتند حتي در متون عربي نيز از عبارت «خليج الفارسي» و در متن انگليسي «پرشين گلف» استفاده شده است.
از جمله اين اسناد استقلال كويت است كه ميان امير اين كشور ونمايندگان بريتانيا منعقدشده است. اين سند كه توسط عبدالسالم الصباح نيز امضا شده است، چنين آغاز مي‌شود: «حضرت صاحب الفخامه الفخيم السياسي لصاحبه اجلاله من الخليج فارسي المحترم ...»

ب ) سازمان ملل متحد:
سازمان ملل متحد تا به حال دو بار نام تاريخي و اصيل اين آبراه را «خليج فارس» اعلام كرده است. سازمان ملل خليج فارس را نامي تازه مي‌داند كه از آغاز قرن بيستم جانشين نام كهن درياي پارس شده و بيش از درياي فارس مورد استفاده قرار گرفته است.
دبيرخانه اين سازمان در سند مورخ 5 مارس سال 1971 ميلادي و يادداشت (AD311/GEN) به دولت ايران يادآور مي‌شود كه بنابر عرف جاري در دبيرخانه سازمان ملل متحد در اسناد و نقشه‌هاي جغرافيايي، منطقه آبي بين ايران از سمت شمال و خاور و تعدادي از كشورهاي عربي از سوي جنوب و باختر به نام خليج فارس ناميده مي‌شود،‌و اين بنا بر عرف قديمي انتشار اطلس‌ها و فرهنگهاي جغرافيايي است.
دومين بيانيه به تاريخ دهم آگوست 1984 ثبت شده است و در هر موقعيت، همه 22 كشور عربي نيز اسناد سازمان ملل را امضا كرده‌اند.
اين دبيرخانه همچنين بابت اشتباهاتي كه سازمان ملل در برخي اسناد در به كار بردن نام خليج فارس مرتكب شده، عذرخواهي كرده آن را اشتباه سهوي دانسته (سند 26 ژوئن 1991 ميلادي در سازمان ملل) و از كارگزاران سازمان خواسته است كه همواره اين موضع ايران را در نظر داشته باشند. ضمن اينكه كنفرانس ساليانه سازمان ملل درباره هماهنگي در مورد نام‌هاي جغرافيايي نيز هر سال بر نام خليج فارس تأكيد كرده است.

ادعاهاي واهي :
چندين دهه از كوشش‌هاي برنامه‌ريزي شده اعراب براي تغيير نام تاريخي خليج فارس مي‌گذرد. آبراهي كه ايران را از شبه جزيره عربستان جدا مي‌سازد بر اساس تمام اسناد تاريخي‌ـ جغرافيايي، نقشه‌هاي موجود از يونان باستان تا دوره معاصر و همچنين بيانيه‌هاي سازمان ملل متحد، «خليج فارس» نام دارد و حتي در تمام نوشته‌ها و نقشه‌هاي عربي كه پيش از دهه 1960 به چاپ رسيده است از عنوان «الخليج الفارسي يا بحر فارس» استفاده شده است. صحت ادعاي فوق حتي در بخشي از سرود ملي قديمي مصر نيز ديده مي‌شود كه در آن از خليج فارس ياد شده و مرزهاي اعراب را از خليج فارس تا درياي مديترانه ترسيم نموده است: «حدود نامن الخليج الفارسي حتي بحر الابيض.»
موضوع تغيير نام خليج فارس از دهه سوم قرن بيستم به دنبال سياست فارسي‌زدايي انگليسي‌ها در منطقه خليج فارس مطرح شد. هدف اصلي سياست ياد شده توسعه سرزمين انگلستان در منطقه خليج فارس بود مانع اصلي اين سياست را بايد هويت ايراني دانست كه ساليان دراز بر منطقه خليج فارس سايه افكنده بود. 16
اصطلاح «خليج عربي» براي اولين بار از سوي يك ديپلمات بريتانيايي در منطقه خليج فارس عنوان شد. «سرچارلز بلگريو» كه بيش از سه دهه نماينده سياسي دولت بريتانيا در خليج فارس بود، پس از مراجعت به لندن درسال 1345 هجري خورشيدي كتابي درباره سواحل جنوبي خليج فارس منتشر كرد و در آ‌ن براي نخستين بار از عنوان تازه و جعلي خليج عربي استفاده نمود. چارلز بلگريو در كتاب خود با عنوان «ساحل دزدان» ـ نامي كه پيشتر به سواحل جنوبي خليج فارس اطلاق مي‌شد ـ ادعا نموده بود كه اعراب علاقه‌مندند خليج فارس را خليج عربي بنامند. بدين ترتيب بلافاصله پس از انتشار كتاب،‌استفاده از اصطلاح جعلي خليج عربي در مطبوعات آغاز شد و پس از چندي در مكاتبات رسمي كشورهاي حاشيه خليج فارس،‌ نام خليج عربي17 به جاي خليج فارس18 نشست.
اگر چه دولت ايران در همان زمان در قبال اين عمل واكنش نشان داد و از قبول محموله‌هايي كه نام «خليج عربي» را به خود داشت خودداري مي‌نمود، اما ديپلمات بريتانيايي ـ در راستاي سياست قديمي تفرقه بيانداز و حكومت كن ـ كار خود را كرده بود و اعراب را با واژه تازه‌اي آشنا نموده بود كه بيش از پيش به جنگ لفظي عرب و عجم دامن مي‌زد. از اين رو دولت‌هاي حاشيه‌اي خليج فارس تبليغات سياسي، مكاتبات ديپلماتيك و محور برنامه‌هاي آموزشي خود را بر نام خليج عربي متمركز نمودند.
در اقدامي ديگر از سوي انگليسي‌ها، روزنامه تايمز لندن در سال 1962 در يكي از مقالات خود از خليج عربي به جاي خليج فارس استفاده كرد و از آن زمان به بعد برخي از دولت‌ها و شيخ‌نشينان عرب با خريدن روزنامه‌نگاران و خبرنگاران خارجي و يا با پرداخت مبالغ هنگفت به چاپ نقشه‌هايي كه خليج فارس را خليج عربي نشان مي‌داد مبادرت نمودند. اين تحركات ابتدا از سوي چهره‌هايي چون عبدالكريم قاسم در عراق و سپس توسط جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر ادامه يافت.
در سال 1958 سرهنگ عبدالكريم قاسم با كودتايي در عراق به حكومت رسيد و پس از مدتي داعيه‌دار رهبري جهان عرب گرديد. در راستاي چنين انديشه‌اي از تاكتيك دشمن‌تراشي براي تحريك احساسات عمومي ملي سود جست و براي نخستين بار «خليج فارس» را به نام جعلي «خليج عربي» خواند. قاسم كه با اين عمل قصد داشت با مطرح نمودن ايران به عنوان دشمن اصلي اعراب، توجه جهان عرب را از قاهره به بغداد جلب كند و به رهبري خود در جهان عرب دامن زند، با شكست مواجه شد. به شهادت اسنادي كه در همان دوران در عراق و حتي از سوي دانشگاه بغداد چاپ و منتشر شد، ‌قاسم حتي نتوانست توجه مقامات رسمي دانشگاهي عراق را نيز به خود جلب نمايد.
سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر كه در نظريه وحدت عربي خود، دنياي عرب را از اقيانوس اطلس تا خليج فارس «من المحيط الاطلسي الي الخليج الفارسي» ناميده بود، ديري نپائيد كه با اوج‌گيري هياهو و جنجال پان عربيسم خود،19 و براي سرپوش گذاشتن بر شكست‌‌هاي اعراب از اسرائيل20 از نام ساختگي خليج عربي سود جست. ناصر با طرح چنين سياستي دو هدف عمده را پيگيري مي‌كرد. نخست زنده كردن تعصبات نژادي اعراب و سپس رويارويي با شاه ايران كه با اسرائيل روابط خوبي برقرار كرده بود.
دولت ناسيوناليست مصر كه با دامن زدن به چنين مسائلي سعي در قوام و دوام بخشيدن به اتحاديه عرب داشت، از شيخ نشين‌هاي بحرين، قطر، دوبي، ابوظبي، شارجه و سلطان‌نشين عمان نيز درخواست نمود كه در راه ‌آرمانهاي مشترك ملت عرب و رفاه عمومي منطقه با جمهوري عربي متحده21 همكاري نمايند. از اين رو در 23 مرداد 1342 كميسيون اتحاديه عرب در شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس براي نخستين بار نام خليج عربي را در يك سند رسمي ذكر نموده و به دنبال آن اتحاديه عرب تصميم گرفت اين نام مجعول را در برنامه‌هاي درسي كليه كشورهاي عضو اتحاده و مكاتبات رسمي به كار گيرد. 22
با اين حال مقاصد اعراب از تغيير نام خليج فارس فراتر مي‌رفت و شامل استان نفت‌خيز خوزستان نيز مي‌شد كه آن را عربستان مي‌ناميدند. اعراب خوزستان را بخشي از سرزمين عربي مي‌دانستند كه رضاشاه با حمايت و پشتيباني انگلستان از چنگ اعراب خارج ساخته است در اين راستا در 11 دسامبر 1964 كنفرانس حقوق دانان عرب، خوزستان را جزو لاينفك ميهن عربي دانست و در 10 نوامبر 1965 رژيم بعثي سوريه اين ادعا را پذيرفت و از آن پشتيباني كرد. 23 در واقع پشت كلمه خليج عربي، جزاير عربي، خوزستان عربي (عربستان)، حكم فرمايي بر تنگه هرمز و تبديل كردن ايران به زائده جهان عرب نهفته بود.24
اگر چه تلاشهاي ناصر برخي از سياستمداران عرب را نيز با وي همراه كرده بود اما در نهايت نتيجه دلخواهي در پي نداشت. زيرا رستاخيز عرب آنطور كه ناصر در روياي خود مجسم كرده بود، با واقعيات فاصله‌هاي زيادي داشت. علت اصلي آن نيز عدم انسجام و يكپارچگي دولت‌هاي عربي بود. در واقع ملتي كه ناصر از آن دم مي‌زد، چيزي جز تخيل نبود.25
تلاش‌هاي قاسم و ناصر در جهان عرب با قدرت يافتن صدام حسين در عراق بار ديگر توسط او ادامه يافت. صدام كه در وهله نخست صدها ميليون دلار هزينه كرده بود تا با كمك گروهي روزنامه‌نگار، دانشگاهي، ناشر و مركز نقشه‌سازي، نام خليج فارس را تغيير دهد؛ در پي وقوع انقلاب اسلامي در ايران دست به تجاوز به خاك ايران زد. هشت سال جنگ تحميلي كه با ادعاهاي واهي صدام مبني بر حاكميت بر اروند رود و عربي خواندن خوزستان و شهرهاي ديگر ايران آغاز شده بود، در نهايت با شكست عراق خاتمه يافت. در واقع نتيجه عملي اين تجاوز، افزايش حساسيت ايرانيان بر نام خليج فارس بود كه در پي آن ايرانيان استفاده از نام خليج عربي را نوعي ستيز با ايرانيت و تجاوز به تاريخ ايران قلمداد نمودند.
پس از جنگ دوم خليج فارس و تهاجم عراق به كويت در سال 1991، نفوذ نظامي ايالات متحده بر منطقه بيشتر شد و ديري نپائيد كه امريكايي‌ها براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران به رودر رويي كشورها و شيخ‌نشين‌هاي ساحل جنوبي خليج فارس با ايران دامن زدند. از اين رو شيخ‌نشين‌هاي شارجه و ابوظبي در مقابل ايران قرار گرفتند و به طرح ادعاهاي واهي نسبت به مالكيت جزاير سه گانه (ابوموسي، تنب كوچك و تنب بزرگ) پرداختند. شيخ زايد بن سلطان آل نهيان، صدها ميليون دلار براي تغيير نام خليج فارس و ترديد آفريدن بر مالكيت مطلق ايران بر جزاير سه گانه هزينه كرد ولي گذشت زمان به او نشان داد كه در اين زمينه به موفقيتي دست نخواهد يافت. اگر چه ادعاي «شوراي همكاري خليج فارس» در بيست و پنجمين نشست سران كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس در بحرين نام شوراي همكاري كشورهاي خليج فارس را به شوراي همكاري كشورهاي خليج عربي (مجلس التعاون لدول الخليج العربيه) تغيير دادند؛26 اما به نظر مي‌رسد سياست ايراني‌زدايي و فارسي ستيزي اعراب، با توجه به تعلق بيش از نيمي از خليج فارس و حساس‌ترين نقاط استراتژيك و ژئواكونوميك آن به ايران راه به جايي نخواهد برد. در واقع همانگونه كه تلاش براي كنار گذاردن و يا ناديده انگاشتن ايران از ساختار امنيتي منطقه بي‌ثمر مي‌باشد، تغيير نام خليج فارس نيز ناممكن مي‌نمايد.
با اين حال نبايد از خاطر برد كه اعراب در طول ساليان و دهه‌هاي اخير تبليغات گسترده‌اي را به منظور تغيير نام خليج‌فارس آغاز كرده‌اند. آنها در حالي نام شركتهاي هواپيمائي، روزنامه‌ها، مجلات، شركتها و بسياري از چيزهاي ديگر را بنام خليج يا خليج عربي تغيير داده‌اند كه نام «خليج پارس» در برگيرنده هزاران سال تاريخ است و عدم استفاده از آ‌ن، بي‌ارزش ساختن پيشينه و تمدن‌هايي است كه پيرامون آن باليده‌اند.
به كار بردن نام جعلي «خليج عربي» به جاي «خليج فارس»،‌عنوان «شيخ شعيب» براي «جزيره لاوان»، «قيس» براي جزيره‌ي «كيش» ـ و «شط‌العرب» براي «اروند رود» از جمله مواردي است كه عليرغم مسلمان بودن مردم منطقه، به منازعات هويتي و قومي ميان كشورها دامن مي‌زند. زيرا تغيير نام‌هاي كهن جغرافيايي، تحريف واقعيت‌هاي تاريخي و جعل هويت‌هاي موجود است.
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا