** براي من نوشتي براي تو نوشتم**
- شروع کننده موضوع گلابتون
- تاریخ شروع
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=2]دیده گر آب نمی ریخت جگر سوخته بود...[/h]
باید آهسته نوشت
با دل خسته نوشت
یا لب بسته نوشت
گرم و پر رنگ نوشت
روی هر سنگ نوشت
تا بخندد همه که اگر عشق نباشد دل نیست
من در این شهر غریبم و در این خاک فقیر
غبه کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
آتش عشق چنان در دلم افروخته بود
دیده گر آب نمی ریخت جگر سوخته بود
باید آهسته نوشت
با دل خسته نوشت
یا لب بسته نوشت
گرم و پر رنگ نوشت
روی هر سنگ نوشت
تا بخندد همه که اگر عشق نباشد دل نیست
من در این شهر غریبم و در این خاک فقیر
غبه کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
آتش عشق چنان در دلم افروخته بود
دیده گر آب نمی ریخت جگر سوخته بود
تکرار است و تکرار
تا کجا باید رفت؟
بوران است و رگبار
دل را به که باید بست؟
و اما تو...
آزاد چو گشتی
تو هم بیا
نشانی را نوشته ام
در کنج قفسی از افکار
این همه قصه برایم گفتند
و هراسم دادند
از نبودن با عشق
باز هم این منِ کودک صفتِ سربه هوا
در خم آن کوچه که بودم ،
هستم...
smart student
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
من نمیدانم
که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی ست ، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
چشمها را باید شست ، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست.
واژه باید خود باد ، واژه باید خود باران باشد.
چترها باید بست،
زیر باران باید رفت.
فکر را خاطره را ، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.
دوست را ، زیر باران باید دید.
عشق را زیر باران باید جست .....
سهراب ببین!
من بدون چترم
زیر باران رفتم
و خدا را دیدم
به گمانم که همین خواهد بود
عشق،دوست،خاطره،مردم
همه را
با خدا باید دید...
smart student
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
خواستن ،هميشه توانستن نيست
گاهي فقط،
داغ بزرگي است
كه تا ابد بر دلت مي ماند
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]در آغوش خودم هستم...[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
من خودم را در آغوش گرفته ام![/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
نه چندان با لطافت...[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
نه چندان با محبت[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif][FONT=georgia,times new roman,times,serif]...[/FONT][/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
اما وفادار[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif][FONT=georgia,times new roman,times,serif]...[/FONT] وفادار[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
من خودم را در آغوش گرفته ام![/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
نه چندان با لطافت...[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
نه چندان با محبت[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif][FONT=georgia,times new roman,times,serif]...[/FONT][/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
اما وفادار[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif][FONT=georgia,times new roman,times,serif]...[/FONT] وفادار[/FONT]
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابیدر آغوش خودم هستم...
من خودم را در آغوش گرفته ام!
نه چندان با لطافت...
نه چندان با محبت...
اما وفادار... وفادار
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
تنهایی یعنی :
دوتا هدفون.. رو یه موزیک قفل ...
تنهایی یعنی :
هروز تکراری ... غرق تو دنیای مجازی ..دور از جمع ...
تنهای یعنی :
هر کاری که می خوای بکنی .. هر قولی که میدی .تهش میگی تنهای
تنهایی یعنی....
صبحا دپ بودن شبا گریه کردن ....
تنهایی یعنی ..
همه چی و همه چی بی تفاوت ..
تـــَـــموم شــُــد ....
دوتا هدفون.. رو یه موزیک قفل ...
تنهایی یعنی :
هروز تکراری ... غرق تو دنیای مجازی ..دور از جمع ...
تنهای یعنی :
هر کاری که می خوای بکنی .. هر قولی که میدی .تهش میگی تنهای
تنهایی یعنی....
صبحا دپ بودن شبا گریه کردن ....
تنهایی یعنی ..
همه چی و همه چی بی تفاوت ..
تـــَـــموم شــُــد ....
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
گـل یا پــوچ؟
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانتــــ
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
گاهی نمایان می شوم
تا واقعیت مجازی ام را یادم نرود
و باز می کنم مشت بسته ام را...
واژگان فراری از ذهنم
بر خطوط فرضی صف می بندند...
و تصویری از من می سازند
برای آنکه شاید بخواند این خط نوشته ها را...
smart student
خنده هایت برای من عالمی دیگر است ......
عالمی که میدانم روزهایش را با تولد عشق اغاز میشود و شب هایش را با دلدادگی عاشقان به صبح میرساند .....
زیباست عشقت .......خندیدنت ......
من دیگر از خدای خود چه بخواهم ؟؟؟
همه ی زندگی من ..........خنده های توست ......
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
اینجا همه خوبند ، خیالت راحت !
من مانده ام و چهارتا هم صحبت
این گوشه نشسته ایم و دلتنگ توایم
من ، عشق ، خدا ، عقربه های ساعت …
گاهی به خنده ای
دل غم گرفته ام شاد می شود
آن شادی نهفته در غمم بیدار می شود...
اینها گلایه نیست
فقط خواهش است عزیز
گاهی به روی من
لب خنده ای بزن
smart student
حال خوبی دارم
وقت خلوت با تو
کنج این دایره تنهایی
با همه دلتنگی
با خیالت دل من آرام است...
شاد باشی بی من...
smart student
من کمی خسته ولی دل شادم
که خدایم با من
می شود همره تنهایی ها
گهگداری قلمی بی جوهر
می کشم بر تن این کاغذها
شعر نه و اژه به هم می بافم
تا بگویم که خدا هم تنهاست...
smart student
کمی انسوی باورها
خدا نیست
همین جاست
نزدیک نزدیک
دلم که میگیرد
به اغوشش پناه میبرم
و تنها در اغوش پر مهرش
خودم را
ارام میکنم
تا کمتر
هوس بودن با ادمها به سرم بزند
حالم که خوب است
مردمان
مهربان به رویم لبخند می زنند...
این را فهمیده ام که دیده هایم
بازتاب درون من است...
پس به قول سهراب:
"بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم.."
smart student
می روم
اما
بازمی گردم من ...
خاطرِدست نویسم به این صفحه تعلق دارد...
smart student
اما
بازمی گردم من ...
خاطرِدست نویسم به این صفحه تعلق دارد...
smart student
عاشقانهــ دوستت می دارم............
عاشقانهــ تو رو در قلبم خود دارم..............
عاشقانهــ تو رو چون جان خود دارم..........
عاشقانهــ تو رو به اندازه دنیا دوست می دارم.......
عاشقانهــ دوستت می دارم دوستت می دارم.............
[h=2][/h]
تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!
برای من نوشته
گذشته ها گذشته
تمام قصه هام هوس بود
برای او نوشتم
برای تو هوس بود
ولی برای من نفس بود
كاشكی خبر نداشتی
دیونه نگاتم
یه مشت خاك ناچیز
افتاده ای به زیر پاتم
كاشكی صدای قلبت
نبود صدای قلبم
كاشكی نگفته بودم
تا وقت جون دادان باهاتم
نوشته هرچه بود تموم شد
نوشتم عمر من حروم شد
نوشته رفته ای زیادم
نوشتم شمع رو به بادم
نوشته در دلم هوس مرد
نوشتم دل توی قفس مرد
كاشكی نبسته بودم
زندگیمو به چشمات
كاشكی نخورده بودم
به سادگی فریب حرفات
لعنت به من كه آسون
به یك نگات شكستم
به این دل دیونه
راه گریز و ساده بستم
گذشته ها گذشته
تمام قصه هام هوس بود
برای او نوشتم
برای تو هوس بود
ولی برای من نفس بود
كاشكی خبر نداشتی
دیونه نگاتم
یه مشت خاك ناچیز
افتاده ای به زیر پاتم
كاشكی صدای قلبت
نبود صدای قلبم
كاشكی نگفته بودم
تا وقت جون دادان باهاتم
نوشته هرچه بود تموم شد
نوشتم عمر من حروم شد
نوشته رفته ای زیادم
نوشتم شمع رو به بادم
نوشته در دلم هوس مرد
نوشتم دل توی قفس مرد
كاشكی نبسته بودم
زندگیمو به چشمات
كاشكی نخورده بودم
به سادگی فریب حرفات
لعنت به من كه آسون
به یك نگات شكستم
به این دل دیونه
راه گریز و ساده بستم
روزي هزار بار بر صفحه دل بنويس :
ميان بود و نبودش
تنها يک حرف فاصله است !
به همين سادگي.............
ومن روز و شب جريمه سنگين
رفتنت را پرداختم
وجز دل که روزي هزار بار
خراش افتاد............
کسي نفهميد که از ب بودنت
تا ن نبودنت فاصله تا بي نهايت بود
ميان بود و نبودش
تنها يک حرف فاصله است !
به همين سادگي.............
ومن روز و شب جريمه سنگين
رفتنت را پرداختم
وجز دل که روزي هزار بار
خراش افتاد............
کسي نفهميد که از ب بودنت
تا ن نبودنت فاصله تا بي نهايت بود