معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بادکنک من ...

تاب نفسی را که به آن داده‌ام ندارد ...

ببین ...

چگونه سر به هر کجا می‌زند
که تهی شود از اندوه . .

 

Asal-banoOo

عضو جدید
[COLOR=#NaNNaNNaN]دیوانگی بد نیستـ [/COLOR]

[COLOR=#NaNNaNNaN]هوس کرده ام [/COLOR]

[COLOR=#NaNNaNNaN]چنان گیــــــج شومـــــــ از تو [/COLOR]

[COLOR=#NaNNaNNaN]چنانـ مستــــــــــ شوی از من [/COLOR]

[COLOR=#NaNNaNNaN]که زمینـ سرگیجــــــه بگیرد [/COLOR]

[COLOR=#NaNNaNNaN]و اشتباهی سالی سیصد و شصت و شش دور بگردد [/COLOR]

[COLOR=#NaNNaNNaN]یکـــ روز اضافــــه تر دور ِ تو[/COLOR]
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می‌ارزد

پس نگو... نگو که رویای دور از دسترس، خوش نیست...

قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولی دل دریایست...

تاب و توانش بیش از اینهاست

دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم...

چون تو پاک هستی!

می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که

نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی نویسم ...

چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی

حرف نمی زنم ...

چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی

نگاهت نمی کنم ...

چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی

صدایت نمی زنم ...

زیرا اشک های من برای تو بی فایده است

فقط می خندم ...

چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام...

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی بجای سکوت
حرف بزنید
شاید روزی بیاید
که انقدر به هم غریبه شوید که دیگر
حتی نتوانید به هم سلام کنید
بگذارید راحت بگویم
اگر میخواهید کسی کنارتان بماند
حرفهایتان را بزنید وگرنه زود دیر میشود
گاهی سکوت نکنید
حرف بزنید
برای انکه دوستش دارید
شاید روزی بیاید که
دیگر هرگز او را نبینید
و تنها حسرت حرفهای ناگفته بر دلتان خواهد ماند
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی می گویم دیگر سراغم نیا؛
فکر نکن که فراموشت کردم یا دیگر دوستت ندارم.
نــــــــه!
من فقط فهمیدم وقتی دلت با من نیست،
بودنت مشکلی را حل نمی کند…
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
" تـــو "

دو حرفـــــــــ ــــــ ــــ بیشتر نیســـت ،

کلمه ی کـــوتاهی

کـــــ ـــ ـه برای گفتنش ..

جانم به لبــــــ ـــ ـ رسید و

ناتمـــــ ــــ ــام ماند ..*

 

ati3254

کاربر حرفه ای
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0]
[FONT=courier new, courier, monospace]وقتی زیاد میشی
[/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[/FONT]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0]
[FONT=courier new, courier, monospace] ادم ها ترش میکنن
[FONT=courier new, courier, monospace]حیف و میلت میکنن
[FONT=courier new, courier, monospace]باید کم باشی [/FONT]
[FONT=courier new, courier, monospace]تا مزه مزه ت کنن[/FONT]
[/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/FONT][/FONT]
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
 

ati3254

کاربر حرفه ای
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]خـــــــــــــدایـــــــــــــا......[/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] حــــــــــــواستـــــ هست...[/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] صــــدای هــــق هـــــق گـــ ـــ ـــریهـــ هایم از همان گـــــــــلـویی میاید ...[/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]کهــ تــــــ ــــ ــــو...[/FONT][FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] از رگـــ ـــ ـــ ــش بهــ مــــــن نــــزدیـــکــــ ـتری........[/FONT]​
 

madar2

عضو جدید
خانه ای باید ساخت
که در آن پنجره ها جلوه گری ننمایند
پنجره نور ندارد که بتابد بر ما
پنجره خود نتواند که بگوید همه چیز
بلکه ماه است و وجودش همه از خورشید است
خانه ی این دل من نومید است.
خانه ای باید ساخت...
خانه ها ویران است
نورها پنهان است
خانه ها را همه خالی ساختند
پاک و بی آلایش
و سپردند به ما
خشت اول را نهاده صاف معمار جهان
کج شود دیوار این تقصیر توست
خانه ها را امروز، همه کج ساخته اند
خویش را باخته اند
خانه از نور تهی
و کژی ها همه پیدا هستند
خانه ای باید ساخت
خانه ای در خور انسان نه وحوش
خانه ای با یک درب
و اتاقی که فقط جای خداست...

 

mahsa.1392

عضو جدید
همین که هستی.......
همین که لابلای کلماتم نفس میکشی راه میروی, در آغوشم میگیری...
همین که پناه ِ واژه هایم شده ای برای یک عمر آرامش...
باش!
حتی همین قدر دور...
 

mahsa.1392

عضو جدید
تو را نه عاشقانه و نه عاقلانه
و نه حتی عاجزانه
که تو را عادلانه در آغوش میکشم
عدل مگر نه آن است که هر چیزی سر جای خودش باشد!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیرگاهیست...بالهایمان را آویخته ایم به چوب لباسی!عادت کرده ایم به زمین...زمین جای گرم و نرمیست...چه خیال...!اگر چشمانمان را خواب....چه خیال اگر دلهایمان را آب برده باشد...




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهـــایـــی همیـــــن اســــت

تکــــرار نا منظــــم من
بــــی تـــو

بــی آنـــکه بــدانـی برای تو نفـــس میکشـــــم…
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمانی شعر میگفتم برای غربت باران....
ولی حالا خودم تنهاترم،تنهاتر از باران...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها بغض دارم
گریه دارم
آه دارم
تا دلت بخواهد بازیگر خوبی شده ام
می خندم حتی خودم هم باورم میشود که خوبم
خوبه خوب!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رو تـــو تعصب دارم

ولی ادعایــــــی ندارم

نمیگم خیلی خوشگلی

چون خوشگتر از تو زیاده

نمی گم خیــــــلی پولداری

چون پولدارتر از تـــو زیاده

نمی گم خیلی شیریــــــن زبونی

چون چرب زبون تر و خوش صحبت تر از تو زیاده

ولــــــــــی

می گم: تو هـــمونی که برای من بهــترینی . . .!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدتهاست
چتـــــر منطق را بر ســـــر گرفتــــــه ام!
تا باران "عشـــــق" را
تجربـــــه نکنم!
دیگر توان مقابلـــــه با
تب و لرز
برایـــــم باقی نمانــــده است!!!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادت باشد

دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا

تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش

حواست باشد ؛

دل شکسته ، گوشه‌هایش تیز است.

...مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،

مبادا که فراموش کنی روزی شادیش ، آرزویت بود...

صبور باش و ساکت ...
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق از نگاه دبیران
دبیر معارف : عشق یک موهبت الهی است .
دبیر ورزش : عشق تنها توپی است که اوت نمی شود .
دبیر شیمی : عشق تنها اسیدی است که به قلب صدمه نمی زند .
دبیر اقتصاد : عشق تنها کالایی است که ازخارج وارد نمی شود.
دبیر ادبیات : عشق باید مانند عشق لیلی و مجنون باشد .
دبیر جغرافی : از فراز کوه های بلند است که تیری به نام عشق از مشرق محبت به مغرب قلب انسان می نشیند .
دبیر زیست : عشق یک نوع بیماری است که عامل آن کمتر شناخته شده است .
 
بالا