مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این منم در آینه یا تویی براربرم
ای ضمیر مشترک ای خود فراترم
من در تو گشتم مرا در خود صدا می زن
تا پاسخم را بشنوی پژوک سان ای دوست
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش
شراب را بدهید
شتاب باید کرد
من از سیاحت در یک حماسه می ایم
و مثل آب
تمام قصه سهراب و نوشدارو را
روانم
سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاهد ان نيست كه مويي و مياني دارد
بنده طلعت ان باش كه اني دارد
دلم آرام نمی گیرد

کاش یقین داشتم که آسمان آنجا هم همین رنگ است

اما همین رنگ نیست

این را هزاران بار می دانم و احساس می کنم

که این روزها . . . آسمان هیچ کجا یک رنگ نیست

 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم آرام نمی گیرد

کاش یقین داشتم که آسمان آنجا هم همین رنگ است

اما همین رنگ نیست

این را هزاران بار می دانم و احساس می کنم

که این روزها . . . آسمان هیچ کجا یک رنگ نیست


تو رفتی و مرا همراه بردی
به زندان خانه عشقم سپردی
 

Shahab

مدیر تالار عکس
مدیر تالار
کاربر ممتاز
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار ميبرند كه زنداني ات كنند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک دم گمان مبر ز خیال تو غافلم
گر مانده ام خموش خدا داند و دلم
ميگفتي كه دوستم نداري!

به اندازه ي تمام قطره هاي باراني..

كه بر صورتت مي ريزد
و من نيز دوستت دارم

بدون توجه به چتري كه.... بر روي سرت گرفتي..
ميلـــاد تهــــرانـــي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آفتاب گرم و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
من...

تو...

چاي شيرين...


تو هم ميزني

من حل ميشوم!!

عشق ميماند و ليوان و تو

همين....
میلاد تهرانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من که در هیچ مقامی نزدم خیمه انس
پیش تو رخ بیافکندم و دل بنهادم
من به هیچ چتـــری عادت نداشتم !ـ

باران این را خوب می دانست

و نیـــز چشمت
...
آنگاه که از آسمانش ...ـ

مــــــی افتــــــادم !!!

میلاد تهرانی
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به هیچ چتـــری عادت نداشتم !ـ

باران این را خوب می دانست

و نیـــز چشمت
...
آنگاه که از آسمانش ...ـ

مــــــی افتــــــادم !!!

میلاد تهرانی
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره!
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به هیچ چتـــری عادت نداشتم !ـ

باران این را خوب می دانست

و نیـــز چشمت
...
آنگاه که از آسمانش ...ـ

مــــــی افتــــــادم !!!

میلاد تهرانی
من ،
با کناری ات
کنار نمی آیم !
کنار می روم ……

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر ايد
گفتم كه ماه من شو گفتا اگر برايد
دل من هیچکسو غیر تو نمیخواد
با دل هیشکی به جز تو به نمیاد
آخه تو عشقمی جز تو کیو دارم
که شبا سر روی شونه هاش بزارم
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل من هیچکسو غیر تو نمیخواد
با دل هیشکی به جز تو به نمیاد
آخه تو عشقمی جز تو کیو دارم
که شبا سر روی شونه هاش بزارم

من چه شایسته آنم که ترا خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من چه شایسته آنم که ترا خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
من از مجاورت یک درخت می ایم
که روی پوست آن دست های ساده غربت
اثر گذاشته بود
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از مجاورت یک درخت می ایم
که روی پوست آن دست های ساده غربت
اثر گذاشته بود
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی

یا چو دیدارم نمودی دل نبایستی شکست
یا نبایستی نمود اول مرا دیدار خویش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا