شعر بگوو

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته و پریشانــــم،،،، در غم تو گریانــــم،،،، از همه گریزانــــم،،،، تا رود زتن جانــــم
تو که گفتی زپیش من بمان،،،، چرا چنین نهان،،،، مرا به حال خود رها کــــردی
چرا ندیده ایی،،،، که از غمت بهار،،،، رود به آسمان،،،، چه گویمت مرا فدا کــــردی
مگر که جان به لب رسد،،،، که یادت از نظر رود،،،، چرا تو بی خبر زما رفتـــــی
چه می شود عیان شوی،،،، مرا عزیز جان شوی،،،، بگو چرا بگو کجا رفتــــی
دیده بر رهت دارم،،،، در دل شب تــــارم،،،، در غم تو بیمــــارم،،،، تا دوباره برگــــردی
به هر کرانه رفته ای،،،، به یک بهانه رفته ای،،،، دلم نشانه رفته ای،،،، بجویمت زبی نشان هــــا
دوباره پیش من بیا،،،، ببین که می شود به پا،،،، نوای شور و نغمه ها،،،، به کوه و دشت و آسمان هــــا
ببیــــن که دل شکسته ام،،،، بگــــوشه ای نشسته ام،،،، به جز تو دل نبسته ام،،،، دمی بمان ز پیش من عزیز جانم
ز دیده خون شود روان،،،، بیادت ای امید جان،،،، به چشم من مشو نهان،،،، که در فراز روی تو به صد خزانــــم
دیده بر رهت دارم،،،، در دل شب تــــارم،،،، در غم تو بیمــــارم،،،، تا دوباره برگــــردی
 
خسته و پریشانــــم،،،، در غم تو گریانــــم،،،، از همه گریزانــــم،،،، تا رود زتن جانــــم
تو که گفتی زپیش من بمان،،،، چرا چنین نهان،،،، مرا به حال خود رها کــــردی
چرا ندیده ایی،،،، که از غمت بهار،،،، رود به آسمان،،،، چه گویمت مرا فدا کــــردی
مگر که جان به لب رسد،،،، که یادت از نظر رود،،،، چرا تو بی خبر زما رفتـــــی
چه می شود عیان شوی،،،، مرا عزیز جان شوی،،،، بگو چرا بگو کجا رفتــــی
دیده بر رهت دارم،،،، در دل شب تــــارم،،،، در غم تو بیمــــارم،،،، تا دوباره برگــــردی
به هر کرانه رفته ای،،،، به یک بهانه رفته ای،،،، دلم نشانه رفته ای،،،، بجویمت زبی نشان هــــا
دوباره پیش من بیا،،،، ببین که می شود به پا،،،، نوای شور و نغمه ها،،،، به کوه و دشت و آسمان هــــا
ببیــــن که دل شکسته ام،،،، بگــــوشه ای نشسته ام،،،، به جز تو دل نبسته ام،،،، دمی بمان ز پیش من عزیز جانم
ز دیده خون شود روان،،،، بیادت ای امید جان،،،، به چشم من مشو نهان،،،، که در فراز روی تو به صد خزانــــم
دیده بر رهت دارم،،،، در دل شب تــــارم،،،، در غم تو بیمــــارم،،،، تا دوباره برگــــردی

مرسی که اومدی
ممنون
 

نفس شیمی

عضو جدید
تو رو کجا گمت کردم ... بگو کجای این قصه
که حتی جوهر شعرم ... همینو از تو میپرسه
که چی شد اون همه رویا ... همون قصری که میساختیم
دارم حس می کنم شاید ... من و تو عشق و نشناختیم

میون قلبای امروزی ما ... نیمدونم چرا نمیشه پل بست
مثل دو ماهی افتاده بر خاک ... به دور از چشم دریا رفتیم از دست

به لطف و حرمت خاطره هامون ... نگو همیشه یاد من می مونی
که نه مثل اون روزای دورم ... نه تو دیگه برای من همونی
بذار جز این سکوت سرد لبهات ... برام چیزی به یادگار نمونه
بذار تا نقطه پایان این عشق ... مثل اشکی بشینه روی گونه

میون قلبای امروزی ما ... نیمدونم چرا نمیشه پل بست
مثل دو ماهی افتاده بر خاک ... به دور از چشم دریا رفتیم از دست

تحمل می کنم غیبتو ماهو ... میدونم نیمه همدیگه هستیم
نشد پیدا بشیم تو متن قصه ... به رسم عاشقی هر دو شکستیم

میون قلبای امروزی ما ... نیمدونم چرا نمیشه پل بست
مثل دو ماهی افتاده بر خاک ... به دور از چشم دریا رفتیم از دست
 

نفس شیمی

عضو جدید
اي كاش نفسم بودي ... حتي نفس آخر

اي كاش كه عشقت بود تنها هوسي در سر

اي كاش كه قلب تو از جنس دلم مي شد

يا ذره اي در قلبم از عشق تو كم مي شد

من اون بغضم كه پيش غم سر تعظيم نمي يارم

من اون ابرم كه بر هيچكس به جز محرم نمي بارم

من اون رازم كه با هركس سر صحبت نمي شينم

من اون دردم كه غير از تو كسي هم درد نمي بينم

اي كاش نفسم بودي ... حتي نفس آخر

اي كاش كه عشقت بود تنها هوسي در سر

اي كاش كه قلب تو از جنس دلم مي شد

يا ذره اي در قلبم از عشق تو كم مي شد

اگر خاموش و بي نورم اگر دلگير دلگيرم

من آن كوهم كه جز خورشيد در آغوشم نمي گيرم

اگر خوابم بدون در خواب به روياي تو بيدارم

من آن عشقم كه بر هيچكس به جز تو رو نميارم
 
اي كاش نفسم بودي ... حتي نفس آخر

اي كاش كه عشقت بود تنها هوسي در سر

اي كاش كه قلب تو از جنس دلم مي شد

يا ذره اي در قلبم از عشق تو كم مي شد

من اون بغضم كه پيش غم سر تعظيم نمي يارم

من اون ابرم كه بر هيچكس به جز محرم نمي بارم

من اون رازم كه با هركس سر صحبت نمي شينم

من اون دردم كه غير از تو كسي هم درد نمي بينم

اي كاش نفسم بودي ... حتي نفس آخر

اي كاش كه عشقت بود تنها هوسي در سر

اي كاش كه قلب تو از جنس دلم مي شد

يا ذره اي در قلبم از عشق تو كم مي شد

اگر خاموش و بي نورم اگر دلگير دلگيرم

من آن كوهم كه جز خورشيد در آغوشم نمي گيرم

اگر خوابم بدون در خواب به روياي تو بيدارم

من آن عشقم كه بر هيچكس به جز تو رو نميارم

تو رو کجا گمت کردم ... بگو کجای این قصه
که حتی جوهر شعرم ... همینو از تو میپرسه
که چی شد اون همه رویا ... همون قصری که میساختیم
دارم حس می کنم شاید ... من و تو عشق و نشناختیم

میون قلبای امروزی ما ... نیمدونم چرا نمیشه پل بست
مثل دو ماهی افتاده بر خاک ... به دور از چشم دریا رفتیم از دست

به لطف و حرمت خاطره هامون ... نگو همیشه یاد من می مونی
که نه مثل اون روزای دورم ... نه تو دیگه برای من همونی
بذار جز این سکوت سرد لبهات ... برام چیزی به یادگار نمونه
بذار تا نقطه پایان این عشق ... مثل اشکی بشینه روی گونه

میون قلبای امروزی ما ... نیمدونم چرا نمیشه پل بست
مثل دو ماهی افتاده بر خاک ... به دور از چشم دریا رفتیم از دست

تحمل می کنم غیبتو ماهو ... میدونم نیمه همدیگه هستیم
نشد پیدا بشیم تو متن قصه ... به رسم عاشقی هر دو شکستیم

میون قلبای امروزی ما ... نیمدونم چرا نمیشه پل بست
مثل دو ماهی افتاده بر خاک ... به دور از چشم دریا رفتیم از دست

قشنگ بودن
مرسی
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
از این شب های بی پایان،
چه می خواهم به جز باران
که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم
نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم
و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...
به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،
دریغ از لکه ای ابری که باران را
به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند
نه همدردی،
نه دلسوزی،
نه حتی یاد دیروزی...
هوا تلخ و هوس شیرین
به یاد آنهمه شبگردی دیرین،
میان کوچه های سرد پاییزی
تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن
که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم
ببار امشب!
من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.
ببار امشب
که تنها آرزوی پاک این دفتر
گل سرخی شود روزی!
ودیگر من نمی خواهم از این دنیا
نه همدردی،
نه دلسوزی،
فقط یک چیز می خواهم!
و آن شعری
به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...
 
از این شب های بی پایان،
چه می خواهم به جز باران
که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم
نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم
و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...
به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،
دریغ از لکه ای ابری که باران را
به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند
نه همدردی،
نه دلسوزی،
نه حتی یاد دیروزی...
هوا تلخ و هوس شیرین
به یاد آنهمه شبگردی دیرین،
میان کوچه های سرد پاییزی
تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن
که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم
ببار امشب!
من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.
ببار امشب
که تنها آرزوی پاک این دفتر
گل سرخی شود روزی!
ودیگر من نمی خواهم از این دنیا
نه همدردی،
نه دلسوزی،
فقط یک چیز می خواهم!
و آن شعری
به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...

مرسی که اومدی
بازم سربزن
 

نفس شیمی

عضو جدید
میدونم دلت گرفته حالا که ازم تو دوری

یه گوشه تنها نشستی چه اتاق سوت و کوری
میدونم دلت گرفته از شبای بی ستاره

از سکوت توی خونه از یه عشق پاره پاره
بخدا منم خرابم دیگه طاقتی نمونده
جای خالی تو عشقم همه دنیامو سوزونده
ای همه دلخوشی من عشقت از یادم نرفته
از نبودن تو مردم شاهدن روزای هفته
گریه های من دوباره تورویاد من میاره
یه روزی میام کنارت اگه این دنیا بزاره
تو تمام آرزومی به تموم دنیا حرومی
تو دلم یه حسی میگه که همیشه روبه رومی
میدونم دلت گرفته حالا که ازم تو دوری
یه گوشه تنها نشستی چه اتاق سوت و کوری
میدونم دلت گرفته از شبای بی ستاره
از سکوت توی خونه از یه عشق پاره پاره
بخدا منم خرابم دیگه طاقتی نمونده
جای خالی تو عشقم همه دنیامو سوزونده
ای همه دلخوشی من عشقت از یادم نرفته
از نبودن تو مردم شاهدن روزای هفته
گریه های من دوباره تورویاد من میاره

یه روزی میام کنارت اگه این دنیا بزاره

تو تمام آرزومی به تموم دنیا حرومی
تو دلم یه حسی میگه که همیشه روبه رومی
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست …
 
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست …

میدونم دلت گرفته حالا که ازم تو دوری

یه گوشه تنها نشستی چه اتاق سوت و کوری
میدونم دلت گرفته از شبای بی ستاره

از سکوت توی خونه از یه عشق پاره پاره
بخدا منم خرابم دیگه طاقتی نمونده
جای خالی تو عشقم همه دنیامو سوزونده
ای همه دلخوشی من عشقت از یادم نرفته
از نبودن تو مردم شاهدن روزای هفته
گریه های من دوباره تورویاد من میاره
یه روزی میام کنارت اگه این دنیا بزاره
تو تمام آرزومی به تموم دنیا حرومی
تو دلم یه حسی میگه که همیشه روبه رومی
میدونم دلت گرفته حالا که ازم تو دوری
یه گوشه تنها نشستی چه اتاق سوت و کوری
میدونم دلت گرفته از شبای بی ستاره
از سکوت توی خونه از یه عشق پاره پاره
بخدا منم خرابم دیگه طاقتی نمونده
جای خالی تو عشقم همه دنیامو سوزونده
ای همه دلخوشی من عشقت از یادم نرفته
از نبودن تو مردم شاهدن روزای هفته
گریه های من دوباره تورویاد من میاره

یه روزی میام کنارت اگه این دنیا بزاره

تو تمام آرزومی به تموم دنیا حرومی
تو دلم یه حسی میگه که همیشه روبه رومی
مرسی از شما
بازم سربزنید
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیمکته کناره فواره ی نور،،،،یه بهونه واسه از تو گفتنه

جای خالیه تو گریه آوره،،،،مرگ لحظه های شیرینه منه

یادته به روی اون نیمکته نور،،،،از توی واژه ها غمو خط میزدیم

دست من به دور گردن تو بود،،،،وقتی که تکیه به نیمکت میزدی

دورمون پرنده ها بودن و عشق،،،،با نگاهه منو تو یکی شدن

من میخواستم با تو پرواز کنمو،،،،برسم به عاشقی اما نشد

یه سبد خاطره داره یاده تو،،،،وقتی که تنها رو نیمکت میشینم

شکر رؤیا که هنوزم میتونم،،،،توی رؤیا روی ماتو ببینم

از خدا میخوام که عطر دلخوشی،،،،هرجا باشی به مشامت برسه

ممنونم از شبه رؤیا که بازم،،،،وقته دلتنگی به دادم میرسه
 

نفس شیمی

عضو جدید
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
کنار تو درگیر آرامشم
همین ازتمام جهان کافیه
همین که کنارت نفس میکشم
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
تو پایان هر جست و جوی منی
تماشای تو عین آرامشه
توزیباترین آرزوی منی
منو ازاین عذاب رها نمیکنی
کنارمی به من نگاه نمیکنی
تموم قلب تو به من نمیرسه
همین که فکرمی برای من بسه
ازاین عادت باتو بودن هنوز
ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه
همین عادت باتو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه
یه وقتایی اینقدر حالم بده
که میپرسم از هرکسی حالتو
یه روزایی حس میکنم پشت من
همه شهر میگرده دنبال تو
منو ازاین عذاب رها نمیکنی
کنارمی به من نگاه نمیکنی
تمام قلب تو به من نمیرسه
همین که فکرمی برای من بسه...

 

سرسخت

عضو جدید
ﮔﻔﺘﻢ ای دل، ﻏﻢ ﻣﺨﻮر از ﺑﯽ وﻓﺎﯾﯽ ﻫﺎی ﯾﺎر / رَﺳﻢ دﻧﯿﺎ اﯾﻦ ﺑُﻮَد، ﺑﺮ رﺳﻢ دﻧﯿﺎ ﺻﺒﺮ دار ﮔﻔﺖ دل، ﻏﻢ ﺧﻮردﻧﻢ از ﺑﯽ وﻓﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﻮد / آﻧﭽﻪ آﺗﺶ ﻣﯽ زدی ﺑﺮ ﻣﻦ، ﻓﺮاغ ﯾﺎر ﺑﻮد آری از دورﯾﺶ ﻣﺎ را دردﻫﺎﺳﺖ / ﮐﯽ ﺷﻮد روز وﺻﺎﻟﺶ، ﺑﺎ ﺧﺪاﺳﺖ
 
نیمکته کناره فواره ی نور،،،،یه بهونه واسه از تو گفتنه

جای خالیه تو گریه آوره،،،،مرگ لحظه های شیرینه منه

یادته به روی اون نیمکته نور،،،،از توی واژه ها غمو خط میزدیم

دست من به دور گردن تو بود،،،،وقتی که تکیه به نیمکت میزدی

دورمون پرنده ها بودن و عشق،،،،با نگاهه منو تو یکی شدن

من میخواستم با تو پرواز کنمو،،،،برسم به عاشقی اما نشد

یه سبد خاطره داره یاده تو،،،،وقتی که تنها رو نیمکت میشینم

شکر رؤیا که هنوزم میتونم،،،،توی رؤیا روی ماتو ببینم

از خدا میخوام که عطر دلخوشی،،،،هرجا باشی به مشامت برسه

ممنونم از شبه رؤیا که بازم،،،،وقته دلتنگی به دادم میرسه

برام هیچ حسی شبیه تو نیست
کنار تو درگیر آرامشم
همین ازتمام جهان کافیه
همین که کنارت نفس میکشم
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
تو پایان هر جست و جوی منی
تماشای تو عین آرامشه
توزیباترین آرزوی منی
منو ازاین عذاب رها نمیکنی
کنارمی به من نگاه نمیکنی
تموم قلب تو به من نمیرسه
همین که فکرمی برای من بسه
ازاین عادت باتو بودن هنوز
ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه
همین عادت باتو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه
یه وقتایی اینقدر حالم بده
که میپرسم از هرکسی حالتو
یه روزایی حس میکنم پشت من
همه شهر میگرده دنبال تو
منو ازاین عذاب رها نمیکنی
کنارمی به من نگاه نمیکنی
تمام قلب تو به من نمیرسه
همین که فکرمی برای من بسه...




در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده ای کردن واز باد خزان افسردن
همه اینست نصیبی که حیاتش نامی پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن

ﮔﻔﺘﻢ ای دل، ﻏﻢ ﻣﺨﻮر از ﺑﯽ وﻓﺎﯾﯽ ﻫﺎی ﯾﺎر / رَﺳﻢ دﻧﯿﺎ اﯾﻦ ﺑُﻮَد، ﺑﺮ رﺳﻢ دﻧﯿﺎ ﺻﺒﺮ دار ﮔﻔﺖ دل، ﻏﻢ ﺧﻮردﻧﻢ از ﺑﯽ وﻓﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﻮد / آﻧﭽﻪ آﺗﺶ ﻣﯽ زدی ﺑﺮ ﻣﻦ، ﻓﺮاغ ﯾﺎر ﺑﻮد آری از دورﯾﺶ ﻣﺎ را دردﻫﺎﺳﺖ / ﮐﯽ ﺷﻮد روز وﺻﺎﻟﺶ، ﺑﺎ ﺧﺪاﺳﺖ

مرسی از همتون
بازم سربزنید
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبـــدار با پنجره داشت

یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

چک چک،چک چک،چکار با پنجره داشت؟


 

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواستم بهت چیزی نگم///تا باچشام خواهش کنم/
درارو بستم روت تا/////احساس آرامش کنم////
باورنمیکنم ولی//////انگار غرور من شکست////
اگه دلت میخواد بری...اسرار من بی فایدست

شادمهرعقیلی
قربون دهنت نیما جون حرف دلههههههه
 

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
چی تو چشاته که تو رو اینقدر عزیز می کنه این فاصله داره منو بی تو مریض می کنه
این که نگات نمیکنم یعنی گرفتار تو ام رفتن همه ولی نترس من که طرفدار تو ام
هر چی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت
منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتی هیچ وقت نخواستم ببینیم تو لحظه ی ناراحتی
میخواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد دیدن تنهایی تو منو بلا تکلیف کرد
شادمهر جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونمممممم
 

12q

عضو جدید
[FONT=&quot]نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست[/FONT][FONT=&quot][/FONT] [FONT=&quot]بشنو از دل ، دل حریم کبریاست[/FONT][FONT=&quot][/FONT] [FONT=&quot]نی بسوزد خاک و خاکستر شود[/FONT][FONT=&quot][/FONT] [FONT=&quot]دل بسوزد خانه ی دلبر شود[/FONT][FONT=&quot][/FONT] :gol:
 
[FONT=&quot]نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست[/FONT][FONT=&quot][/FONT] [FONT=&quot]بشنو از دل ، دل حریم کبریاست[/FONT][FONT=&quot][/FONT] [FONT=&quot]نی بسوزد خاک و خاکستر شود[/FONT][FONT=&quot][/FONT] [FONT=&quot]دل بسوزد خانه ی دلبر شود[/FONT][FONT=&quot][/FONT] :gol:
می گویند:عشق خدابه همه یکسانَ ستــولی من می گویم:مرا بیشتر از همهدوستــ داردوگرنهـبهـ همهـیکی مثل تو می داد .
دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسی آبـــدار با پنجره داشت یکریز به گوش پنجره پچ پچ کردچک چک،چک چک،چکار با پنجره داشت؟
مرسی بچه ها.واقعا ممنون
 
چی تو چشاته که تو رو اینقدر عزیز می کنه این فاصله داره منو بی تو مریض می کنه این که نگات نمیکنم یعنی گرفتار تو ام رفتن همه ولی نترس من که طرفدار تو امهر چی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشتمنو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتی هیچ وقت نخواستم ببینیم تو لحظه ی ناراحتیمیخواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد دیدن تنهایی تو منو بلا تکلیف کردشادمهر جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونمممممم
قربون دهنت نیما جون حرف دلههههههه
مرسی آجی.ممنون.عاشق انتخاب شادمهرم
 
چی تو چشاته که تو رو اینقدر عزیز می کنه این فاصله داره منو بی تو مریض می کنه این که نگات نمیکنم یعنی گرفتار تو ام رفتن همه ولی نترس من که طرفدار تو امهر چی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشتمنو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتی هیچ وقت نخواستم ببینیم تو لحظه ی ناراحتیمیخواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد دیدن تنهایی تو منو بلا تکلیف کردشادمهر جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونمممممم
بیا و معذرت بخواه از جشنی که خراب شد.....از اون که واسه انتقامم از تو انتخاب شدهرچی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت........بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت
 

malihe68

عضو جدید
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
 

malihe68

عضو جدید
تو باور نکن اما من عاشقم
به یادم هست آن سوز زمستان را عزیزا...
که چون خورشید بر یخبسته جان من دمیدی.
بیادم هست آن پاییز غمزا را که....
... تنها بودم و تنها ، تو اما ناگهان از راه رسیدی ...
...کبوتر وار از این شاخه به آن شاخه پریدی.
مقصد، از مقصود ماهم دور تر
راه ناهموار بود و همسفر ناجورتر
در نهایت ،بی نهایت خفته بود
دل مردد بود ،و هم آشفته بود
آسمان تاریکتر هر لحظه شد
گفتگوها از جنس باران شد
جز جدایی چاره ایی بهتر نبود...؟؟؟
یا لحظه ایی شیرینتر از آخر نبود...؟..
 

Similar threads

بالا