پُرم امروز من،
از هوای دلتنگی...
از هوای دلتنگی...
درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)
- شروع کننده موضوع PATRIOT
- تاریخ شروع
مدتهاست حرفهایم تلمبار شده است ،
اما
ساده میگویم
بی هیچ احتیاطی :
دل هوای تورا کرده ،
در انتظارم تا بیایی ...
اما
ساده میگویم
بی هیچ احتیاطی :
دل هوای تورا کرده ،
در انتظارم تا بیایی ...
حاضرترین
مخاطبِ
غایبِ
دنیا
لحظه لحظه ندیدنت پیرم می کند
رخ نمی نمایی؟
مخاطبِ
غایبِ
دنیا
لحظه لحظه ندیدنت پیرم می کند
رخ نمی نمایی؟
بغضِ نیامدنت چشمانم را می سوزاند،
بیا که به شوقِ آمدنت، بشکند این بغض ...
بیا که به شوقِ آمدنت، بشکند این بغض ...
مولا دلم گرفته...از این شهر لعنتی
شهر ِ بی تو سوت و کور...شهر قفس های قیمتی.....
شهر ِ بی تو سوت و کور...شهر قفس های قیمتی.....
خدایا،
ما که هیچ!
نبی ات را به آمدنش مسرور نمی کنی؟
اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ...
ما که هیچ!
نبی ات را به آمدنش مسرور نمی کنی؟
اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ...
تا نیایی،پایان نمی گیرد
این بی قراری
دلتنگی
بی پناهی
...
این بی قراری
دلتنگی
بی پناهی
...
آقاجان
مولایم
بـــــــــوی مهربـــــانی می آیــــد،
کجــا ایستـــــــاده ای؟
در مسیر بــــاد؟؟؟...
مولایم
بـــــــــوی مهربـــــانی می آیــــد،
کجــا ایستـــــــاده ای؟
در مسیر بــــاد؟؟؟...
کجایی؟؟.
کی میایی؟؟
الا يا اَيُها المَهدي مُداوم الوَصل ناولها
كه در دوران هجرانت بسي افتاده مشكلها
صبا از نكهت كويت نسيمي سوي ما آورد
ز سوز شعلة شوقت چه تاب افتاد در دلها
چو نور مهر تو تابيد بر دلهاي مشتاقان
ز خود آهنگ حق كردند و بربستند محملها
دل بي‌بهره از مهرت حقيقت را كجا يابد
حق از آئينه رؤيت تجلي كرد بر دلها
بكوي خود نشاني ده كه شوق تو محبّان را
ز تقوي داد زاد ره، ز طاعت بست محملها
بحق سجّاده تزيين كن مهل محراب و منبر را
كه ديوان فلك صورت از آن سازند محفلها
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حائل
ز غرقاب فراق خود رهي بنما به ساحلها
اگر دانستمي كويت بسر مي‌آمدم سويت
خوشا گر بودمي آگه از راه و رسم منزلها
چو بيني حجت حق را بپايش جان فشان اي فيض
مَتي ما تَلْقَ مَنْ تَهْوي، دَعِ الدُّنيا وَ اَهْمِلها
(مرحوم ملّا محسن فیض كاشانی)
Click here to view the original image of 896x717px.
كه در دوران هجرانت بسي افتاده مشكلها
صبا از نكهت كويت نسيمي سوي ما آورد
ز سوز شعلة شوقت چه تاب افتاد در دلها
چو نور مهر تو تابيد بر دلهاي مشتاقان
ز خود آهنگ حق كردند و بربستند محملها
دل بي‌بهره از مهرت حقيقت را كجا يابد
حق از آئينه رؤيت تجلي كرد بر دلها
بكوي خود نشاني ده كه شوق تو محبّان را
ز تقوي داد زاد ره، ز طاعت بست محملها
بحق سجّاده تزيين كن مهل محراب و منبر را
كه ديوان فلك صورت از آن سازند محفلها
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حائل
ز غرقاب فراق خود رهي بنما به ساحلها
اگر دانستمي كويت بسر مي‌آمدم سويت
خوشا گر بودمي آگه از راه و رسم منزلها
چو بيني حجت حق را بپايش جان فشان اي فيض
مَتي ما تَلْقَ مَنْ تَهْوي، دَعِ الدُّنيا وَ اَهْمِلها
(مرحوم ملّا محسن فیض كاشانی)
Click here to view the original image of 896x717px.
نَفُسم می گیرد،
اشک کم می آورم،
به رفتن پیش از آمدنت که می اندیشم...
آمدنت را جلو بیانداز!
من نمی توانم مُردن را عقب بزنم...
اشک کم می آورم،
به رفتن پیش از آمدنت که می اندیشم...
آمدنت را جلو بیانداز!
من نمی توانم مُردن را عقب بزنم...
وجب به وجب از بَر شدم تمام کوچه های دلتنگی را...
عزیزترین بهانه زیستن،
نمی آیی؟
عزیزترین بهانه زیستن،
نمی آیی؟
به آمدنت که می اندیشم
پر می شوم از احساس
خرجشان می کنم به نیت سلامتیت...
لباس شوق می پوشم
اسفند بر آتش می ریزم...
لبخند به لب چشم به راه آمدنت هستم...
بیا که غروب جمعه از حسرت به درآید...
پر می شوم از احساس
خرجشان می کنم به نیت سلامتیت...
لباس شوق می پوشم
اسفند بر آتش می ریزم...
لبخند به لب چشم به راه آمدنت هستم...
بیا که غروب جمعه از حسرت به درآید...
هر جمعه به جاده آبی نگاه می کنم و در انتظار قاصدکی می نشینم
که قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد ،
گامهای استوار و دستهای سبزت را.
اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم کرد.
طوفان گل و جوش بهار است ببینید
اکنون که جهان بر سر کار است ببینید
این آینه هایی که نظر خیـره نمایند
در دست کدام آینـه دار است ببینید
که قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد ،
گامهای استوار و دستهای سبزت را.
اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم کرد.
طوفان گل و جوش بهار است ببینید
اکنون که جهان بر سر کار است ببینید
این آینه هایی که نظر خیـره نمایند
در دست کدام آینـه دار است ببینید
بگذار تا به لهجه باران بخوانمت
مانند عشق از دل و از جان بخوانمت
تا کوهها صدای مرا منتشر کنند
همراه بادهای پریشان بخوانمت
چشمم سفید گشت و تو از ره نیامدی
یعقوب وار، یوسف کنعان بخوانمت
بگذار تا به یمن ظهورت، بهار محض
بر گوش شاخه های زمستان بخوانمت
آهنگ التهاب سراب است در دلم
بگذار تا به لهجه باران بخوانمت
مانند عشق از دل و از جان بخوانمت
تا کوهها صدای مرا منتشر کنند
همراه بادهای پریشان بخوانمت
چشمم سفید گشت و تو از ره نیامدی
یعقوب وار، یوسف کنعان بخوانمت
بگذار تا به یمن ظهورت، بهار محض
بر گوش شاخه های زمستان بخوانمت
آهنگ التهاب سراب است در دلم
بگذار تا به لهجه باران بخوانمت
يك شب بيا ستاره بريزم به پای تو
ای آفتاب من همه چيزم فدای تو
يك شب بيا به ما برسد ای اذان صبح
از پشت بام مسجد كوفه صدای تو
ما مدتیست خانه تكانی نكرده ايم
شرمنده ايم در دل ما نيست جای تو
غير از همين دو قطره اشكی كه مانده بود
چيزی نداشتم كه بيارم برای تو
از روزهای هفته سه شنبه برای من
شبهای پنجشنبه و جمعه برای تو
روزی به خاطر سفر جمكران من
روزی به خاطر سفر كربلای تو
ای آفتاب من همه چيزم فدای تو
يك شب بيا به ما برسد ای اذان صبح
از پشت بام مسجد كوفه صدای تو
ما مدتیست خانه تكانی نكرده ايم
شرمنده ايم در دل ما نيست جای تو
غير از همين دو قطره اشكی كه مانده بود
چيزی نداشتم كه بيارم برای تو
از روزهای هفته سه شنبه برای من
شبهای پنجشنبه و جمعه برای تو
روزی به خاطر سفر جمكران من
روزی به خاطر سفر كربلای تو
این هفته هم گذشت تو اما نیامدی
خورشید خانواده ی زهرا نیامدی
از جاده ی همیشه ی چشم انتظارها
ای آخرین مسافردنیا نیامدی
صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم
" آمد غروب، رفت و تو آقا نیامدی"
امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم؟
آقای من ! اگر زد وفردا نیامدی
غیبت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم
تا روبرویمان نشدی ، تا نیامدی!
خورشید خانواده ی زهرا نیامدی
از جاده ی همیشه ی چشم انتظارها
ای آخرین مسافردنیا نیامدی
صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم
" آمد غروب، رفت و تو آقا نیامدی"
امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم؟
آقای من ! اگر زد وفردا نیامدی
غیبت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم
تا روبرویمان نشدی ، تا نیامدی!
صدای زمزمه های حضور رادر میان بغض های هر شبم می شنوم.
ولی تمام جعه های خوب من تهی زآمدنت.
غروب شد،سحر برفت،سکوت آمد و برفت ونم نم سپید اشک روی گونه ام روان،
آمد وبرفت تو باز هم نیامدی .
خسته ام!
ز بهر سالهای بی امان سالهای سبز انتظار وخسته از ستم،از گناه های شیعیان وباز هم...
وجمعه جمعه ندبه ام وندبه ندبه اشک وآه وباز هم ...وبازهم...وباز هم نیامدی.
بیا وبا دوباره بودنت تمام کاش های کاش من تمام کن بیا وباز هم بپاش رنگ عشق
رنگ آبی حقیقتی را به روی ای کاش های کاش من. دلم بسی گرفته است...بهر سالهای باتو بودن ونبودنت،
از تو خواندن وندیدنت،از تو گفتن و... .
خواندنی ترین سروده ی من تا ابد به یاد ماندنی. سخت ومبهمی انتهای انتها.
در جواب وحل تو وامانده ام.هر کجا می روم هرچه می روم باز هم حضور می باید و ظهور.
بوی عطر سبز پیرهنت عطر خوب آمدنت حسرت دلهای بی قرارمان شده است.
امید روح خفته ام بیا و روشنی بده به قلب های بی قرار. به بغض های بی امان
به انتظار، انتظار وانتظار.
ولی تمام جعه های خوب من تهی زآمدنت.
غروب شد،سحر برفت،سکوت آمد و برفت ونم نم سپید اشک روی گونه ام روان،
آمد وبرفت تو باز هم نیامدی .
خسته ام!
ز بهر سالهای بی امان سالهای سبز انتظار وخسته از ستم،از گناه های شیعیان وباز هم...
وجمعه جمعه ندبه ام وندبه ندبه اشک وآه وباز هم ...وبازهم...وباز هم نیامدی.
بیا وبا دوباره بودنت تمام کاش های کاش من تمام کن بیا وباز هم بپاش رنگ عشق
رنگ آبی حقیقتی را به روی ای کاش های کاش من. دلم بسی گرفته است...بهر سالهای باتو بودن ونبودنت،
از تو خواندن وندیدنت،از تو گفتن و... .
خواندنی ترین سروده ی من تا ابد به یاد ماندنی. سخت ومبهمی انتهای انتها.
در جواب وحل تو وامانده ام.هر کجا می روم هرچه می روم باز هم حضور می باید و ظهور.
بوی عطر سبز پیرهنت عطر خوب آمدنت حسرت دلهای بی قرارمان شده است.
امید روح خفته ام بیا و روشنی بده به قلب های بی قرار. به بغض های بی امان
به انتظار، انتظار وانتظار.
مولانـــــــــــــــا یا مهــــــــــــدی (عج)
هر شبـــــــــ چشمـــــــــــ ـامون به آسمـــــــ ونه
پســــــــ کی می آیــــــــــــــــ ـی خدا می دونـــــــــــــــــــ ه
عزیـز زهــــــــــــرا امید آخـــــــــ ر
تویی ایــــــــــــ مولا تویی ایـــ ـ ـ ـ ـ سرمد
مهربــ ـ ـ ـ ـــونی کن
مولا جــــــــــان برگرد
سر پناهیــــــــ کن
دستاتو ایــــــــــ مرد
فدای اســــــ مــــــــ تــــــــــ
یوســــــــــــف زهرا
دلامــــــون تنــــگه
براتــــ یا مــــــولا
مولانـــــــــــا یا مهــــــــــــدی (عج)
اگه برگـــــــــ ر د ی
به پاتـــــــــــ میمیــــــــــریم
هر شبـــــــــ چشمـــــــــــ ـامون به آسمـــــــ ونه
پســــــــ کی می آیــــــــــــــــ ـی خدا می دونـــــــــــــــــــ ه
عزیـز زهــــــــــــرا امید آخـــــــــ ر
تویی ایــــــــــــ مولا تویی ایـــ ـ ـ ـ ـ سرمد
مهربــ ـ ـ ـ ـــونی کن
مولا جــــــــــان برگرد
سر پناهیــــــــ کن
دستاتو ایــــــــــ مرد
فدای اســــــ مــــــــ تــــــــــ
یوســــــــــــف زهرا
دلامــــــون تنــــگه
براتــــ یا مــــــولا
مولانـــــــــــا یا مهــــــــــــدی (عج)
اگه برگـــــــــ ر د ی
به پاتـــــــــــ میمیــــــــــریم
مولا جــــــان از تو
نفســـــــ ـ ـ ـ می گیـــــــریم
عزیز زهـــــــرا امید آخــــــر تویی ایـــــــ مــــــولا تویی ایــــ سرمــــــد
نفســـــــ ـ ـ ـ می گیـــــــریم
عزیز زهـــــــرا امید آخــــــر تویی ایـــــــ مــــــولا تویی ایــــ سرمــــــد
این ظهر جمعه هم نیامدی و این بغض دوباره جان می گیرد...
باز هم می شکنم پا به پای بغضم...
ومی دانم
آرام نمی شود عصر جمعه...
خدایا در فراقش ناله تا کی؟
به سینه داغ ها چون لاله تا کی؟
خدایا راز ها در پرده تا کی؟
ز غیبت قلب ها آزرده تا کی؟
بنال ای دل بگو با شور و فریاد
که یا مهدی جهان پر شد ز بیداد
کجایی ای گل زهرا کجایی؟
تو ای مهر آفرین لطف خدایی
این دلِ دردمندِ من،
با همه سیاهی اش
شبی است به انتظار سپیده دم ...
که با کلاف سردرگمِ زندگی به خرید یوسف می آید...
smart student
با همه سیاهی اش
شبی است به انتظار سپیده دم ...
که با کلاف سردرگمِ زندگی به خرید یوسف می آید...
smart student
آخرین ویرایش:
Similar threads
