فراق یار

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" تــو" ...

هـیچــ نـقـطهـ ضـعـفیـ نـداشـتـیـ...

"مـن" داشـتـمـــ .!

عـ ا شـ قـ تــ بـودمــ ...


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کجایی یار من ....


این عشق ......قلبمان را بهاری کرده است ....

در رویایی عاشقانه هستم .......چشمانم را میگشایم ........عشق را در چشمان همیشه بهاری تو میبینم ....

من ....تو را میخوانم ......به دنبال نجوای عاشقانه تو میگردم ....و نگاهت را میابم که مرا پر ازبوسه های عاشقانه میکند ...

کجایی یار من ؟؟؟ کجایی ترنم وجود من ؟؟ نفسهایم ازتوست .........تکیه گاهم از وجود پر از شعله های عشق توست ...

من را جانی دوباره ببخش ......زندگی من .....



 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فریب سکوتم را نخور

تنها برای ثانیه ای دعوتت میکنم

مهمانچشم هایم باشی بیا و ببین

چه غوغایی به پا کرده ایدر دل من


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو یادت نیستولی من خوب به خاطر دارم که برای داشتنت " دلی را به دریا زدم "

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در کوچ پرستوها
میایی یا
دوباره نمیایی
نمیدانم
اما همیشه
چشم انتظار
به جاده مینگرم
تا تو بیایی
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهم كه از يادم روي ، راهي نمي يابم چرا؟
خواهم زمن پنهان شوي ، چاهي نمي يابم چرا؟
مي خواهمت اي ماه من ، به روشني بسپارمت
در اين شب روشن ولي، ماهي نمي يابم چرا؟

خواهم كه درد عشـق را تنها شبي درمان كنم
جز تو ولي درمان غم كاهي نمي يابم چرا؟
خواهم تو را كتمان كنم ، در گوشه اي بگذارمت
غير تو ديگر ، يار دل خواهي، نمي يابم چرا؟

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میان این همه راه که به تو نمی رسد

چه سخت است

راه تو را گم کردن ...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم از فراق تو بنالم یا از غریبی خودم؟

نمیدانم تو را بخوانم که برگردی یا خودم را دعا کنم که بیایم؟
از این بسوزم که نیستی یا از آن بنالم که چرا هستم؟

هیچ میگویی اسیری داشتی حالش چه شد؟
خستهء من نیمه جانی داشت
احوالش چه شد؟
دلم تنگ است نمیدانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی.
پریشان حالم و بی تاب میگریم و قلبم بی امان محتاج مهر توست.
نمیدانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم
من به دنبال تو همچون کودکی هستم.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در همه جا به دنبالت هستم
نمیدانم
که میدانی یا نه
اما بدان
همیشه دوستت دارم
نمیدانم میدانی یا نه
اما بدان
از اینکه
بی انکه بخواهم
باعث غمت میشوم
متاسفم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
خواب دیدم از تو دور شدم
وای که عجب خواب بدی
گفتم بیا با هم بریم
گفتی که راه رو بلدی
...!​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
به اسمان و ستاره ها مینگرم
و لحظات نبودنت
را یکی یکی میشمارم
اما
میدانم
هرگز دل تنگیهایم را نخواهی دید
اشکهایم را نخواهی دید
دلواپسیهایم را نخواهی دید
چشم انتظاریهایم را نخواهی دید
اما میدانی
گاهی که
دلتنگت میشوم
تنها
با خودت حرف میزنم
تا شاید قلب بی قرارم ارام گیرد
اما هرگز نمیشنوی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زمزمه های تو در گوشم
نیمه شب
رقص ملافه ها
بوسه های کوتاه
دوستت دارم های یواشکی
خنده های کوچک
و دستانمان که یکدیگر را آرام پیدا می کنند را
.
.
عاشقانه دوست دارم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در سکوت تماشا میکنم
به اینکه
همانکه
منتظر امدنش بودم
چه زود رفت و من چقدر منتظرش بودم
و حال تنها بی صدا مینویسم
و اشکهایم را پاک میکنم
بی حرفی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدای نفسهایت مرا می برد به عالم شعر .




می برد تا " رحم کن ای نفس " جبران




می برد تا " بوسه " ی فروغ




می برد تا " ای نوش کرده نیش را ، بی خویش کن با خویش را " مولانا




می بینی ...




یک نفست مرا تا کجاها می برد ...!
 

darya25

عضو جدید

شب فِراق که داند که تا سحر چندست؟مگر کسی که به زندانِ عشق دربندست
گرفتم از غمِ دل راهِ بوستان گیرمکدام سرو به بالای دوست مانندست؟
پیام من که رساند به یار مهرگسل؟که: «بَرشکستی و ما را هنوز پیوندست»
قسم به جانِ تو گفتن طریق عزت نیستبه خاک پایِ تو، وآن هم عظیم سوگندست
که با شکستنِ پیمان و برگرفتنِ دلهنوز دیده به دیدارت آرزومندست
بیا که بر سر کویت بَساطِ چهره‌ی ماستبه جایِ خاک، که در زیرِ پایت افکنده‌ست
خیال روی تو، بیخِ امید بنشاندستبلای عشق تو، بُنیاد صبر بَرکَندست
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنیبه زیر هر خمِ مویت دلی پراکندست
اگر بِرَهنه نباشی که شخص بنماییگمان برند که پیراهنت گُل آکندست!
ز دست رفته، نه تنها منم در این سوداچه دست‌ها که ز دست تو بر خداوندست
فراق یار که پیش تو کاهِ برگی نیستبیا و بر دل من بین، که کوه اَلوَندست»
زِ ضعف، طاقتِ آهم نماند و ترسم خلقگمان برند که سعدی ز دوست خُرسَندست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام ارام
میشمارم
لحظات دل تنگیم را
و بی صدا سخن میگویم
بی انکه
کسی
صدایم را بشنود
تنها گاهی نامت را با صدای بلند
بیان میکنم
بی ترس
اخر ان
لحظات
لحظاتیست که
میتوانم
بی نگرانی نامت را بگویم
دوستت دارم
همیشگی دلم
نمیدانی چقدر
دل تنگم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینــــ بـــــار ڪــــہ آمــــدے



دستــانتــ را روے قلبمـــ بـــگـذار


تـــــا بفهمــے اینــــ دلــــ …


بــــا دیــــد نــــ تــــــــو


نــمــے تــپـــد


مــے لـــــــرزد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در دوریت ارام
مینشینم
تماشایت میکنم
اما
حواست نیست
که میبینمت
و حتی
حواست نیست
که چقدر دوستت دارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام میشمارم
تمام دل تنگیهایم را
میدانی
خیلی دل تنگت هستمو نمیدانی چه سکوتی
بر لبانم حکمرانی میکند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در ميان بازوان تو
ماهي هميشه تشنه ام
اي زلال تابناک
يک نفس اگر مرا به حال خود رها کني
ماهي تو جان سپرده روي خاك

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم سخت تنگ هست
و تنها
رای دلم
تو هستی
تنها
تو را دوست میدارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معجزه ای به نام بوسه
هر بار طعمی نو دارد
تکراری نمی شود
کلی حرف دارد
و حرف ندارد
پـس ببـوس
آنهم عاشقانه
هر بار تازه باش
گویا بار اولتان است
و طوری جدید ببوسش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگذار همه تا ابد بگویند که نمی آیی؛
مهم نیست...
تقویم قلب من برای انتظار آمدنت
ابد ندارد
تا بی نهایت ورق میزنم روزهای
بی تو بودن را...
و اطمینان تنها حسی ست که دارم...

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در لحظات
زندگیم
تنها نام تو حمک فرمایی میکند
و من
تمام
دوست داشتنم
را تنها
تقدیم تو میکنم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشقم

عشقم

عشق من

در ساحل رویا

چشمانم را برهم میگذارم ....

وتو را ...

از انسوی دریا ها نزد خود می اورم ...

دستانت را میگیرم ...

تنت را لمس میکنم ...

و در اغوشت عاشقانه هایم را زمزمه میکنم ....

این توئی که در وجود من نهفته ای ......

من تو را دارم .....

توئی که عشق منی ...

زندگی ام را ...

توئی که زندگی منی ...



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در لحظات نبودنت خیلی سخت میگذرد
لحظات بودنت هم
زود
تنها
لبخند میزنم به لحظات بودنت
حتی
زمانهایی که
کنارم نیستی
در قلبم حضور داری
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اشکهایم را بی صدا پاک میکنم
بی حرف تماشایت میکنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خیال نکن دوریت ساده میگذره
کلی شاد هستم
یا اینکه بیخیال بیخیالم
فقط بودن لحظات دلتنگی
پر از درد هست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه بی‌تابانه می‌خواهمت ای دوری‌ات آزمونِ تلخِ زنده‌به‌گوری!
چه بی‌تابانه تو را طلب می‌کنم!

بر پُشتِ سمندی
گویی
نوزین
که قرارش نیست.
و فاصله
تجربه‌یی بیهوده است.

بوی پیرهنت،
این‌جا
و اکنون.

کوه‌ها در فاصله
سردند.
دست
در کوچه و بستر
حضورِ مأنوسِ دستِ تو را می‌جوید،
و به راه اندیشیدن
یأس را
رَج می‌زند.

بی‌نجوای انگشتانت
فقط.
و جهان از هر سلامی خالی‌ست"
احمد شاملو
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیدانم
در لحظاتی که
دلم صدایش میزند
در لحظاتی که میگویم با صدای بلند
دوستت دارم
اصلا او
به من میاندیشد یا نه
تنها
بی صدا گاهی
مینویسم
اما پر از فریادی
خاموشم
دوستت دارم
 
بالا