رفتن...

baran92

عضو جدید
در خيال ديگري مي رفت .......

و من چه عاشقانه كاسه آب را پشت سرش خالي مي كردم.............!!!!!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهم اینبار
من "بروم"!
تا...
کمی هم
"تو"
بچشی
طعم انتــــظار را..!
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
جان آمده رفته ، هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
احیا نگرفتم تو بگو چند فرشته
صف از پی صف تا به اذان آمده رفته ؟
تا پلک زدم خواب ، مرا آمده برده
تا پلک زدم نامه رسان آمده رفته
امسال نبرده ست مرا روزه فقط گاه
بر لب عطشی مرثیه خوان آمده رفته
من در به در او به جهان آمده بودم
گفتند کجایی ؟! به جهان آمده رفته
ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
آن قدر به عمرم رمضان آمده رفته …
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بوی رفتـــــن می دهی ![/FONT][FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در را باز می گذارم ...[/FONT]


[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقتی برو که گنجشک ها و ستاره هـا خـوابنـــد ![/FONT]

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بشکن روزه ات را

چتر ها تشنه ی دیدارند


ببار بر پیکره ی این شوره زار

گناهت پای من

ای آسمان..!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مثل همیشه فقط از دور تماشات میکنم
هیچی نمیگم
ولی میدونی
چه دردی داره
کسی همه
دنیات باشه
ولی تو هیچ کجای دنیای اون جا نداری
تنها
میتونم
تماشات کنم
بهت لبخند میزنم
و دلم میخواد همیشه بخندی و شاد باشی
دوست دارم
تو ارامش داشته باشی
من کمتر حرف میزنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من رفتـــــــــــم ...

و تو فقط گفتــــــــــی :

برو به ........... !

مدت هـــــــــاست که بی تابم

بی تاب بازگشت و کلام آخــــــــــر َت

راستــــــــــی ...

" به سلامتـــــــــــ "

بود یــــــــا

" به درک " ... ؟!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیخواهم
بروی
نمیخوام از رفتن سخن بگویی
به کدامین دیار بروی
حتی نمیتوانم بگویم
از رفتن سخن بگویی
چه راحت مرا
محکوم میکنی
باشد
مثل همیشه
تو برنده
من بازنده
تو همیشه حق داری
من حقی ندارم
 

70arezu

عضو جدید
همیشه حرف از رفتن هاست....

کاش.....

کسی با آمدنش غافلگیرمان کند.....
.
.
.
.

پرنده ای که رفت بگذار برود


هوای "سرد" بهانه است


هوای "دیگری" به سر دارد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دُرشکِـه ای مــی خـــواهـــمـ سیــــاه

کِــه یـــاد تــو را بــا خــود بِبـــرد

یــــــا نـَـه

نــَــه

یــــــاد تــــو بـــاشــد

مـَــــــــرا بـــــــا خـــــود ببـــــرد !!


....​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه بازیگوش میشود
انانی که
خوب بلدند
از رفتن
حرف بزنند
اما هرگز از ماندن
سخن نمیگویند
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش می شد مصدرهای درد آور را بازنویسی می کردند
مصدرهایی که در هر صرف آنها غمی زاییده می شود
مصدرهایی که در پی هم می آیند
رفتن،سوختن،شکستن
رفتی ،سوختم،شکستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر چمدانم را بسته ام
از من ملیت نخواهید
برای تک تک خانه ها و پنجره ها
دست تکان داده ام
مرا به میهمانیتان دعوت نکنید

همه می دانند
خدا ابتدا رفتن را آفرید
بعد پای رفتن را !

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــــم

برای خودم ســـوخت

وقتـــی

شــــما صدایـــم کردی..

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می شنوی ؟ دیگر صدای نفسم نمی آید ، به دار کشیده مرا بغض نبودنت !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخرین نشانه ات را که زدودم
دیدم دلم برایت تنگ شده است ...
هرچند
من اگر رفتم
از تو هم خبری نشد !
.
.
.
 

eelhamm

عضو جدید
دیگر سفارشی نیست...
تنها جان تو و جان پرندگان پر بسته ای که...
دی ماه به ایوان خانه می آیند... خداحافظ
سید علی صالحی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
رفتنت آغاز ويراني است حرفش را نزن
ابتداي يک پريشاني است حرفش را نزن
گفته بودي چشم بردارم من از چشمان تو
چشم هايم بي تو باراني است حرفش را نزن
آرزو داری که ديگر بر نگردم پيش تو
راهمان با اينکه طولاني است حرفش را نزن
دوست داري بشکني قلب پريشان مرا
دل شکستن کار آساني است حرفش را نزن
خورده اي سوگند روزي عهد ما را بشکني
اين شکستن نا مسلماني است حرفش را نزن
حرف رفتن مي زني وقتي که محتاج توام
رفتنت آغاز ويراني است حرفش را نزن

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانم از رفتن سخن نمیگویم
بلکه میخواهم بگویم
ماندنم
بخاطر دلم هست
نه فقط بخاطر تو
که تو همیشگی دلم هستی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهی بروی ؟؟ بهانه می خواهی ؟؟

بگذار من بهانه دستت دهم...

برو و هر کس پرسید بگو :

لجوج بــــــــــود ،

همیشه سر سختانه عاشق بود

بگو فریاد می کرد

همه جا فریاد می کرد

کــــــــــــه

فقط " مــــرا " می خواهد

بگو دروغ می گفت

می گفت هرگز ناراحتم نکردی

بگو درگیر بود

همیشه درگیر افسون نگاهم بود

بگو بی احساس بود

بگو او نخواست

کسی جز مـــن در دلش خانه کند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ادمها چه برای رفتن چه مادن بهانه نیاز
ندارند
اگر بخواهند
بمانند
میمانند
اگر هم بخواهند
بروند
هزار بهانه هم
دستشان بدهی
میروند
پس خیلی وقت میشود
که دیگر میدانم
اگر کسی بخواهد
بماند بی بهانه کنارم میماند
و اگر کسی بخواهد برود
هزار بهانه دارد
برای رفتن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتن سوغات غریبی ست
و دستها
که در هوا معلق می مانند
غریب تر !

یادم باشد
در این سفر
هر کجا چشم می بندم
تو را به یاد بیاورم !
 

70arezu

عضو جدید
به خیال دیگری داشت می رفت

و من

چه عاشقانه

کاسه ی آب پشت سرش می ریختم....!!!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادته وفتی برات ترانه ی عشق و سرودم به تو گفتم مثل روحی توی بند بند وجودم
من بت غرور بودم

یادته زدی شکستی به فدای تار موهات گرچه راه عشق و بستی
قلب من پر از غمت بود

قدر ماهی های یک رود کاشکی که نمیشکستیش
آخه اون جای خودت بود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میگویند
رفتن زیباست
میگویند
ماندن زیباتر و من
همیشه ماندن
را برگزیدم
 
Similar threads

Similar threads

بالا