[تنظیم شرایط محیطی] اقلیم معتدل و مرطوب

amirabas_ali

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقلیم شمال ایران







تعریف هوا واقلیم :


تعریف هوا یاوضعیت جوی شرایط موقت وضعیتی كه برای مدتی كوتاه دریك مكان معین غالب میگرددكه میانگین این وضعیت جوی دردراز مدت رایك اقلیم مینماید ،طبق تعریف فرهنگ بین المللی هواشناسی تعریف اقلیم عبارت است از تغیر مجموعه شرایط جوی كه بوسیله كیفیت وتكامل وضع هوامنطقه معینی مشخص میگردد . به هرحال اقلیم یك منطقه مرتب دستخوش حوادث غیر متعرقبه ازقبیل سیل، زلزله،انفجاریا یك جنگ فرسایشی می باشد.

تعریف عناصر اقلیمی: هریك از شرایط جوی كه بتهم حالت فیزیكی وضع جوی ویا اقلیم منطقه معین رابرای لحظه بخصوصی یادوره ای اززمان معین مشخص می كند .
اقلیم شمال ایران در حقیقت یک اقلیم مدیترانه ای است که دارای آب و هوای معتدل و مرطوب است. میزان بارش سالانه بطور متوسط ‌١٠٠٠ میلی متر است که بیشترین آن در قسمت های غربی و کمترین آن د ر نواحی شرقی است. درجه حرارت متوسط سالانه بین ‌١٥ تا ‌١٨ درجه سانتی گراد است.
شمال ایران
به طور كلی جلگه مازندران در شمال ایران دارای آب و هوای معتدل و مرطوب است ، كه معروف به آب و هوای معتدل خزری است . عوامل مؤثر در آب و هوای این استان عبارتند از : وجود كوه های البرز ، جهت قرار گرفتن آنها ، ارتفع مكان ، نزدیكی به دریا ، پوشش گیاهی ، بادهای محلی ، عرض جغرافیایی و پیش آمدن توده هوای شمالی و غربی ، كه در بین عوامل فوق نقش كوه ها و دریای خزر و بادها بیش از سایر عوامل است .
به طور كلی دو جریان هوا در این منطقه تأثیر می گذارد :
جریان اول ، هوائی كه از شمال و شمال شرقی از سیبری به طرف مازندران می آید و این توده در زمستان باعث سردی هوا و ریزش برف و باران شده و در تابستان بندرت مزیده و سبب خنكی هوا می گردد .
جریان دوم ، بادهای غربی كه از طرف اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه وزیده ، كه در زمستان باعث ریزش باران شده و در تابستان بر رطوبت هوا می افزاید و همچنین باعث شرجی شدن آن می گردد .
البته بادهای محلی معروفی نیز از جمله باد سورتوك (sortock) ( از سیبری در زمستان ) باد خوش آباد دره نور ، (اوزروا) گیل وا ، باد سام به این استان می وزند . با توجه به عوامل مختلفی كه در آب و هوای این استان اثر دارند ، سه نوع آی و هوا در این منطقه وجود دارد كه عبارتند از : معتدل جلگه ای ، كوهستانی (معتدل سرد)
آب و هوای معتدل جلگه ای
جلگه های مركزی و غربی مازندران دارای این نوع آب و هوا هستند . در این مناطق به علت نزدیكی به دریا و رطوبت زیاد ، ریزش باران فراوان حدود 1200 تا 1300 میلیمتر می باشد . وجود رطوبت ، اثر آلودگی مداوم هوا و محصور بودن بین كوه و دریا ، دمای هوا را معتدل نموده كه اختلاف حداكثر و حداقل دما بسیار كم می باشد .
آب و هوای كوهستانی
این آب و هوا بر دامنه های شمالی و نواحی مرتفع البرز مسلط می باشد كه در ارتفاعات بسیار بلند از نوع كوهستانی سرد است ، و در سایر نقاط از نوع معتدل كوهستانی بوده ، به علت فاصله از دریا نسبت به ناحیه جلگه ای رطوبت كمتری داشته و در نتیجه میزان بارندگی آنهم كمتر است ولی به لحاظ افزایش ارتفاع ، میزان دما كاهش یافته و در نتیجه بخش عمده ای از ریزشهای جوی به صورت برف می باشد و زمستانهای ناحیه كوهستانی بسیار سرد همراه با یخبندان بوده و تابستان هوای معتدلی دارد كه سبب ییلاق ( مهاجرت تابستانی ) می شود .
آب و هوای نیمه بیابانی
این نوع آب و هوا بر قسمتی از جلگه گرگان ( شمال گرگان رود تا مرز شوروی سابق ) مسلط می باشد و علل ایجاد آن دوری از دریا ، كاهش ارتفاعات البرز شرقی ، مجاورت با صحرای تركمنستان شوروی سابق در سمال این نطقه است . بارندگی در این منطقه نسبت به استان مازندران كمتر می باشد تا جائیكه در نواحی گنبد كاووس به حدود 500 میلی متر می رسد و كاهش رطوبت باعث افزایش دامنه گرما می شود به طوریكه در تابستان نسبت به سایر نقاط استان ، دمای بیشتری دارد و در زمستان نیز تعداد روزهای یخبندان بیشتر است .
آب و هوای استان مازندران
استان مازندران را بر اساس خصوصیات دما و بارش و توپوگرافی منطقه می توان به دو نوع آب و هوای معتدل خزری و آب و هوای كوهستانی تقسیم كرد . آب و هوای كوهستانی خود بر دو نوع معتدل كوهستانی و سرد كوهستانی می باشد .
1- آب و هوای معتدل خزری :
این نوع اقلیم جلگه های غربی و مركزی استان تا كوهپایه های شمالی البرز را شامل می شود . در این نواحی به دلیل كمی فاصله كوهستان و دریا رطوبت تجمع می یابد كه بعنوان پیامد آن می توان بارش های قابل ملاحظه و دمای معتدل را ذكر كرد .
میانگین بارندگی سالیانه در نوار ساحلی استان برابر با 977 میلیمتر است. توزیع مكانی آن از غرب به شرق با كاهش همراه است در حالیكه توزیع زمانی آن وضعیتی كمابیش منظم دارد ( حداكثر بارندگی در پائیز و حداقل آن در بهار اتفاق می افتد)
در بررسی پارامتر درجه حرارت نیز مشاهده می شود كه به دلیل رطوبت نسبی بالا و زیاد بودن تعداد روزهای پوشیده از ابر ، دمای هوا معتدل و دامنه دمایی محدود می باشد كه این وضعیت منجر به تابستانهای گرم و مرطوب و زمستانهای معتدل با یخبندانهای اتفاقی می گردد .
2- الف) آب و هوای معتدل كوهستانی :
با افزایش تدریجی ارتفاع از اراضی جلگه ای به سوی دامنه های شمالی ارتفاعات البرز و فاصله از دریا ، تغییرات خاصی در آب و هوای استان پدیدار می گردد. در نوار ارتفاعی 1500 تا 3000 متر ، شرایط آب و هوایی كوهستانی حاكم است كه از ویژگیهای آن می توان كاهش میزان بارندگی سالیانه وهمچنین كاهش متوسط درجه حرارت ماهانه را ذكر كرد . علاوه بر آن زمستانهای سرد همراه با یخبندانهای طولانی و تابستانهای كوتاه نیز از دیگر مشخصات این اقلیم است .
2- ب) آب و هوای سرد كوهستانی :
در نوار ارتفاعی بالاتر از 3000 متر كه شامل قلل كوهستانهای دامنه شمالی البرز می شود ، دمای هوا به شدت كاهش یافته و یخبندانهای طولانی ایجاد می شود . در این مناطق ریزش ها غالبا به صورت برف است كه در دوره طولانی سرد سال روی هم انباشته شده و تا اواسط دوره كوتاه گرم سال نیز دوام دارند . در همین مناطق و در قله كوههای دماوند ، علم كوه و تخته سلیمان شرایط ایجاد یخچالهای كوهستانی و انباشت دائمی برف فراهم شده است .
توده هواهای موثر بر آب و هوای مازندران
موقعیت جغرافیایی ویژه استان مازندران بعنوان یكی از استانهای ساحلی دریای خزرسبب شده است كه در طول سال از اثرات آب و هوایی همسایگانی چون سرزمین پهناور سیبری ، دریای مدیترانه و دریای خزر و فلات مركزی ایران بهره مند شود . در طول فصول مختلف سال توده های هوای متعددی وارد استان میشوند كه عمده ترین آنها به قرار زیر میباشد :
الف) دوره سرد سال :
- توده هوای قطبی قاره ای (cP) كه ورود آن به استان از طریق گسترش زبانه سیستم پرفشار سیبری بر روی شمال شرق كشور می باشد . این توده هوا سرد و خشك بوده و با عبور از روی دریای خزر ضمن جذب رطوبت و گرما ناپایدار گشته و سبب بارشهای قابل توجه بویژه در فصل پاییز ( بدلیل اختلاف زیاد دمای آب با دمای هوا ) در استان می شود . شدت این بارندگی بدلیل طولانی بودن مسیر حركت توده هوا بر روی دریا در غرب استان بیشتر از سایر قسمتهای استان میباشد .
- توده هوای قطبی دریایی تعدیل یافته (mP ) با منشا اقیانوس اطلس كه بعد عبور از روی جنوب اروپای شرقی از طریق دریای سیاه به شرق دریای مدیترانه وارد و سپس از طریق تركیه از سمت شمال غرب وارد ایران می شود .
- توده هوای آركتیكی قاره ای (cA ) با منشا اسكاندیناوی كه بعد از عبور از روی اروپا و از دست دادن رطوبت مجددا از دریای سیاه كسب رطوبت كرده واز طریق تركیه وارد نوار شمالی كشور می شود .
ب) دوره گرم سال :
- توده هوای حاره ای دریایی تعدیل یافته (mT ) با منشا آزورس (جزیره آزورس در اقیانوس اطلس ) كه بعد از عبور از روی دریای مدیترانه و جنوب اروپا ، به شمال كشور وارد میشود و گاهی نیز از طریق شمال آفریقا و عربستان ، نواحی جنوب و مركز ایران را مورد تهاجم قرار میدهد و به شمال نیز نفوذمی كند جبهه های حاصل از این توده هوا هنگام رسیدن به دریای خزر از این دریا رطوبت كسب كرده و سبب بارندگی در سواحل جنوبی آن میشوند . بعلاوه در اوج روزهای گرم هنگامی كه جت استریم جنب حاره به شمال دریای خزر نقل مكان می كند توده هوای حاره ای قاره ای (cT ) كه در مركز ایران تشكیل می شود و بسیار گرم و خشك می باشد شمال كشور را نیز تحت تاثیر قرار می دهد .
اقلیم استان مازندران
1- بر اساس طبقه بندی هانسن ( Hansen ) این استان در مدار معتدله گرم قرار گرفته است .
2- به روش ضریب اعتدال ( Temoenatenus Index ) این استان بسیار معتدل و فوق معتدل است .(منظور از ضریب اعتدال بدست آوردن دوری یا نزدیكی یك منطقه به منطقه معتدله است )
3- بر اساس طبقه بندی دومارتن ( De Martounne ) نواحی غربی مازندران بسیار مرطوب ، نواحی مركزی مازندران مرطوب و نواحی شرقی مازندران مدیترانه ای و نواحی كوهستانی مازندران نیمه مرطوب می باشد .
4- بر اساس طبقه بندی دكتر كریمی ، نواحی غربی و مركزی دارای اقلیمی مرطوب با تابستان گرم و زمستان كمی سرد ، نواحی شرقی نیمه مرطوب با تابستان گرم و زمستان نسبتا سرد و نواحی كوهستانی مازندران دارای اقلیم مرطوب با تابستان معتدل و زمستان بسیار سرد می باشد .



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
[تنظیم شرایط محیطی] اقلیم معتدل و مرطوب

نويسنده: فاطمه يزدي /عکس: مرتضي رفيع زاده


سفر به اولين موزه فضاي باز ايران موزه ميراث روستايي گيلان


چوب وفيروزه

اينجا خانه اي در موزه روستايي گيلان است با فيروزه اي تند و زنده. نردهايش كه هم حشرات مزاحم را از ايوان خانه دور مي كند و هم شادابي خيره كننده اي به خانه مي آورد. گيلاني ها شمعداني را هم براي همين كار لب ايوان هايشان مي گذارند. ايواني كه بيشترين استفاده را در خانه هاي آنها دارد و هوايش معمولاً مطبوع است و البته اجازه مي دهد صاحبخانه در حال استراحت يا كار، هواي خانه و كاشانه نيمه محصورش را داشته باشد تا نه كسي دست درازي كند و نه كسي در انجام كارهايش كوتاهي.
بوي نان و چوب

زير سقف چوبي و روي حصير، روبه روي منظره درخت هاي تمام نشدني، خوردني ها، خوردني تر مي شوند و دلچسب تر. گيلاني ها مثل همه ايراني ها، نان و شيريني مخصوص به خود دارند. بيشتر خوردني هاي گيلان را مي شود زير آسمان موزه پيدا كرد و چشيد. عطر نان و شيريني تازه برگ ها و شاخه ها مي پيچد و راه رسيدن به طعم متفاوت گيلاني را نشان مي دهد.



موزه چوبي

گزارش اختصاصي از موزه اي كه فرهنگ و تاريخ گيلان قديم را در خود حفظ كرده است.

ماجرا از يک زلزله آغاز شد؛ از فكر بكري كه نتيجه ويراني هاي آن بود. 21 سال پيش، زلزله اي مهيب چندين بار منجيل تا رودبار را لرزاند، خانه هاي بسياري را ويران كرد و عدّه بسياري را بي خانمان. نمايش تلخي كه پايانش مصادف شد با شكل گيري ستاد بحران. نظام مهندسي و يک فکر بکر. 24 ساعت بعد از اين واقعه، دکتر محمود طالقاني به کانون زلزله اعزام شد تا به عنوان جامعه شناس اثرات زيانبار آن را بررسي کند. حجم انبوه خانه هاي ويران شده روستايي، او را دچار ترس کرد. ترس از نابودي ميراث، جرقه يک فکر بکر را در ذهن او زد؛ فکر احداث موزه براي انتقال و نگهداري ميراث چوبي ارزشمند گيلان. ميراث روستايي ارزشمندي که حتّي اگر از بلاياي طبيعي جان سالم به در مي برد، طعمه اشتياق ساکنانش براي امروزي بودن مي شد. رايزني ها شروع شد و پاي فرانسه و دانشگاه تهران و گيلان و اکوموزه آلزاس به ماجرا باز شد و در نهايت عمليات اجرايي ساخت موزه شروع شد. انواع و اقسام خانه هاي روستايي گيلان شناسايي، خريداري، پلاک گذاري و واچيني شده اند تا در ميان درختان بلند قامت سراوان دوباره چيني شوند و در اولين موزه فضاي باز ايران خود نمايي کنند. حالا شش سال است که موزه ميراث روستايي، خاطره هاي آغشته به بوي چوب و دود و کاهگل گيلاني ها را روايت مي کند.

همه چيز از همان سردر چوبي مثلثي شکل شروع مي شود؛ اولين موزه فضاي باز ايران و سرک کشيدن هاي ما. به دنبال موزه ميراث روستايي گيلان از شهر رشت راهي سراوان شده ايم و حالا از سردر وارد نشده، در موزه هستيم؛ موزه اي پوشيده از درخت و برگ هاي سبز تازه باران خورده. سردرِ طراحي شده موزه، اولين نشانه خوش سليقگي طراحان موزه را پشت سر مي گذاريم تا نگهبان موزه را راضي کنيم قبل از آمدن راهنما اجازه گشتزني در موزه را صادر کند. راهنما هر روز صبح ساعت ده مي آيد و ما يک ساعت زودتر رسيده ايم. نامه و کارت شناسايي کار خودشان را مي کنند و ما پا روي سنگريزه هاي مسير گردش در موزه مي گذاريم؛ مسير منحني مواجي که از ميان انبوه درختان گذشته و پشت هر پيچ چيزي براي پنهان کردن دارد. هنوز به لغزيدن سنگريزه زير پايمان عادت نکرده ايم که ساختمان زرد رنگ تازه ساز جلويمان سبز مي شود.




تالار چوبي

ساختمان زرد «تلنبار» قرار بود تالار اجتماعات باشد و حالا انبار است. شکل تلنبار دارد؛ شکل انبارهاي روستايي؛ اما قرار نيست انبار محصولات کشاورزي يا محل نگهداري کرم ابريشم باشد، قرار است تالار اجتماعات موزه باشد که کم و بيش هست و بيشتر انبار موزه است و گاهي هم محل نمايش هاي زنده زندگي گيلاني. ديوارهاي کاهگلي تالار مستطيل شکل را رنگ زرد گل و پنجره هاي آبي شاداب کرده اند. رديف پنجره هاي آبي تالار زير سقفي از «گالي» از آفتاب تند ظهر درامانند. «گالي» گياه همسايه تالاب است و گيلاني ها دسته دسته اش مي کنند و به تيرهاي چوبي بام هاي شيب دارشان گره مي زنند. خانه هاي روستاهاي گيلان از شرق تا غرب بوي چوب مي دهند و برنج.

تنه هاي باريک و قطور و الوار شده چوب و ساقه هاي کاه شده يا ريسمان شده برنج، مصالح تکراري همه اين خانه ها هستند. تالار هم با تيرهاي چوبي برپا و با کاهگلي از کاه برنج پوشانده شده؛ امّا بر خلاف ديگر همسايه هايش از جاي ديگر نيامده و متعلّق به موزه است. اينجا طراحي، اجرا، ساخته و پرداخته شده است. جوان تر از موزه است امّا نشانه تمام تلنبارهاي گيلاني را در خود دارد؛ تلنبارهايي که زماني پرورشگاه کرم ابريشم بودند و توليدي پيله هاي ابريشمين. تخم هاي «نوغان» روي برگ هاي سبز توت و زير سقف تلنبار، تبديل به کرم مي شدند و 40 روز بعد شروع به بافتن پيله به دور خود مي کردند. صاحب تلنبار ساقه برنج روي کرم ها مي گذاشت تا پيله ها به آن بچسبند و چند روز بعد با اسپند و صلوات از کاه جدا شوند و آماده خشک شدن. گيلاني ها پرورش کرم ابريشم را منسوب به حضرت ايوب (ع) مي دانند و صبر او؛ اما ازوقتي آفت به برگ هاي توت راه پيدا کرده، نوغان داري سنتي دارد فراموش مي شود. حالا يا ديگر تلنباري نيست يا اگر هست، انبار است تا تالار اجتماعات! پياده روي سنگ پوش موزه از کنار تالار رد مي شود و بين درخت هاي جاندار سرسبز راه کج مي کند تا به خانه اي پر مهر برسد.



خانه پر مهر

تاجر قند و شکر لاهيجاني، 186 سال پيش دست به کار شد و تير روي تير گذاشت تا خانه اي امن براي خانواده اش بسازد. خانه اي در «رودبنه»، جايي در شرق گيلان و نه در سراوان. خانه «ابولقاسم پُر مهر» از بلاهاي طبيعي و غير طبيعي جان سالم به در برده و حالا در موزه نگهداري مي شود. شش سال پيش گروه دست اندرکار موزه تک تک اجزاي خانه را پلاک گذاري کردند و از تمام اجزا عکس و نقشه برداشتند و واچيني شروع شد. از نوک بام شروع کردند و قطعات را يکي يکي برداشتند و دسته بندي کردند و انبار. کمي بعد، قطعات را به موزه آوردند و طبق نقشه و عکس، دوباره چيدند تا خانه «پرمهر» ميان جنگل سراوان زندگي را از سر بگيرد. خانه تمام چوبي ابوالقاسم خان، دو طبقه دارد و سه اتاق و ايوان ستون داري که دور تا دور خانه گشته، تا همه طرف جايي براي نشستن زير سقف و لذت بردن از جريان هوا باشد؛ جريان هوايي که در هواي پُر از رطوبت گيلان هميشه غنيمت است. هوا و زمين مرطوب و احتمال هميشگي جاري شدن سيل، ساکنان شرق گيلان را وادار کرده، خانه هايشان را روي پي هاي چوبي و بالاتر از سطح زمين بسازند.

الوارهاي چوبي روي هم سوار شده اند تا ستون ها و کف خانه رويشان بنشيند و از رطوبت و آب هاي جاري در امان باشد. گيلاني ها اين پي را «شکيلي» مي گويند. سقف خانه هم شيب تندي دارد تا باران هاي سيل آساي شمال ايران را روانه زمين کند و خانه را حفظ. تدبير گيلاني و ستون هاي چوبي و سقف گالي پوش، 186 سال خانه را سرپا نگه داشته تا نواده هاي ابوالقاسم خان هر چند وقت يک بار بيايند و زير سقف خانه کودکي هايشان بنشينند و ياد ايام کنند. موزه براي بسياري از گيلاني ها يادآور خاطرات و گذر زمان. زمان به سرعت گذشته و ساعت از ده هم گذشته است. خانه پرمهر را ديده، نديده رها مي کنيم و مسير رفته را بر مي گرديم. راهنما آمده و گروه بازديد کنندگان هم جمعند. به جمع بازديد کننده ها اضافه مي شويم و به دنبال راهنما راهي.

انبار برنج

روي پايه هايي بلند با گرده قطور و سنگين و زير سقفي با شيب تند، جايي در نزديکي خانه و تحت نظر، برنج هاي عطرآگين گيلاني از باد و باران و حيوان و دست نامحرم حفظ و انبار مي شوند تا اين محصول گران قيمت و با کيفيت گيلاني در همه جاي ايران بچرخد و عطرپراکني کند. کندوج هاي گيلان هم شکل و شمايلي شبيه به خانه هاي گيلاني دارند. گاهي تماماً چوب و گاهي آغشته به گل، گاهي بسيار بلند و گاهي کوتاه، گاهي لته و سر و گاهي پوش.





بازار چوبي

بامبوهاي به هم بافته شده، حصيرهاي در هم تنيده، پارچه هاي گلدوزي و سفال هاي آويزان شده و تمام صنايعي که رنگ و بوي گيلان دارند را مي شود در بازار موزه روستايي پيدا کرد. بازاري که جمعه ها شلوغ است و باقي روزها خالي و ساکت. بازار موزه هم با مصالحي برپا شده که از نقاط مختلف گيلان آمده اند و با سليقه طراحان موزه، شکل و رنگ بازار به خود گرفته اند.




ميراثِ بافتني

زنان گيلاني، هيچ وقت بيکار نمي ماندند. کار شاليزار که تمام مي شد، نوبت طباخي بود و بعد، سفالگري يا پارچه بافي. زنان گيلاني با لباس هاي پر از رنگشان پشت دستگاه هاي چوبي مي نشستند و چادر شب و شال و گليم و مروار مي بافتند و چموش و رشتي مي دوختند. بافته هايي که حالا رنگ ميراث گرفته، در موزه احيا شده اند و نفس نفس زنان تلاش مي کنند تا زنده بمانند و ميراث روستايي گيلان را کامل کنند.



ميدان شالي

دامن پر چين و بلند راهنما روبان دوزي و با شال قرمز و پيراهن آبي، لباس قاسم آبادي شده و از پل تازه ساز کنار نگهباني عبور مي کند و وارد سالني تازه ساز مي شود. سالن پر است از تابلوهايي که با برگ گياهان موجود در محوطه پر شده اند. يک طرف هم نيمکت هاي چوبي پشت سر هم و روبه روي تلويزيون رديف شده اند تا هر که خواست به تماشاي نمايش «عروس بَران» ي بنشيند که چند سال پيش همين جا برگزار شده است. دود اسپند همه جا را پر کرده، مادرشوهر به زبان گيلکي تبريکي مي گويد و به عروسش هديه مي دهد. پدر عروس هم دخترش را روانه خانه شوهر مي کند و ما راهي ميدان بيجار مي شويم؛ ميداني که ميدان نيست، شاليزار برنجي است ميان جنگل، تا هر که کاشت و داشت برنج را نديده، اينجا ببيند. نشانه هاي برنج در انتظار وقت وجين شدن هستند و بذرها در مرکز شاليزار، در انتظار کاشته شدن.

کارگاه آهنگري موزه هم کمي جلوتر قرار دارد و در نزديکي اش قهوه خانه جلگه مرکزي گيلان تعطيل است و سوت و کور. قهوه خانه جمعه ها از بوي چاي لاهيجان و سر و صداي بازديد کننده ها پر مي شود اما امروزجمعه نيست و قهوه خانه تعطيل است. روزهاي تعطيل موزه شلوغ است و رفت و آمد در موزه آزاد. خانم ها با لباس هاي سنتي نان و شيريني محلي مي پزند و محصولات محلي مي فروشند و موزه پر مي شود از لباس هاي رنگي پرچين و صنايع دستي رنگارنگ و گل دوزي هاي پُر نقش و نگار و مشتري هاي مشتاق نان و سبد و چاي. نيمکت هاي چوبي خالي و اجاق خاموش انتظار ايام تعطيل سال را مي کشيدند و به فاصله چند قدم از قهوه خانه، خوش نشين «بيالوا» انتظار ما را مي کشيد.

خوش نشين ها

فقيرترين ساکنان گيلان، صاحبان ساده ترين خانه هاي موزه ميراث روستايي گيلانند؛ خانه هايي در کمال سادگي با يک اتاق که کنار زمين هاي ارباب برپا مي شدند تا از آنها محافظت کنند. شايد کوچ اجباري آنها از يک جا به جايي ديگر به خوش نشيني تعبير مي شد که حالا نام اين خانه هاي تک اتاقه، خوش نشين است.«خوش نشين بيالوا» از جلگه مرکزي گيلان، شهر شفت و روستاي بيالوا به اينجا آمده و 76 سالي قدمت دارد. پي شکيلي ندارد و روي زمين ساخته شده و يک طبقه است امّا مثل همه خانه هاي روستايي با حصير فرش شده، دور تا دور ايوان دارد و البته ظرف هاي سفالي آويزان از ايوان. گيلاني ها مواد خوراکي و گاهي حتي خربزه و هندوانه را هم از سقف ايوان آويزان مي کردند، آويزان براي دور ماندن از رطوبت سطح زمين. رطوبت در جلگه مرکزي گيلان کمتر از شرق است و باران ها آرام تر. شيب سقف خانه ها هم کمتر و درصد استفاده چوب در بنا هم قدري کمتر است اما همچنان رطوبت حکومت مي کند و خانه هاي گيلاني را وادار به اطاعت. خانم راهنما چاه آب جلوي خانه را نشانمان مي دهد و کمي دورتر در پشت خانه، توالت ساخته شده از چوب و کلوش را. توالت از خانه فاصله دارد تا چاه آب آلوده نشود والبته بوي ناخوشايند هم به خانه نرسد.

در خانه هاي بزرگ تر شمعداني هاي لب ايوان و ريحان هاي باغچه و رنگ آبي تند نرده ها هم وظيفه دارند پشه و مگس را از خانه دور کنند؛ خانه هاي بزرگ تري مثل خانه «اميني» که اهدايي وارث «اميني» ها به موزه است؛ خانه ايي دو طبقه از روستاي «ويشکاننک سنگر.» اتاق هاي طبقه بالا يا همان «تلار» ها تابستان نشين بودند و مخصوص مهمان. اتاق هاي پايين يکي نشيمن و ديگري محل دودي کردن برنج بودند. خوشه هاي برنج از تيرهاي روي سقف اتاق آويزان مي شدند و آتش در ظرف سفالي بزرگي روشن مي شد و در کوچک اتاق بسته، تا برنج ها 15 روزي دود بخوردند و دودي بشوند. گرمخانه پنجره نداشت و تنها درش هم کوچک بود و البته به آساني گرم مي شد و محل نشست و برخاست خانواده در زمستان بود. ايوان ها البته بيشترين سهم را در ميزباني اعضاي خانواده داشتند. زندگي از شاليزار تا خانه در آمد و شد بود.

فضاي نيمه باز ايوان، هم به بيرون از خانه تسلط داشت و هم کمتر رطوبت نفسگير در خود داشت. ظهر که نزديک مي شود، رطوبت و گرما روي آزاردهنده شان را نشان مي دهند و راهنما هم راهي خانه پر مهر مي شود و ما گروه را ترک مي کنيم تا خانه هايي را که نديده ايم، ببينيم. مسجد سبز پوش سپيد روديها، بازار چه خالي از فروشنده و قهوه خانه سوت و کور و کوره زغال سازي خاموش و خانه هاي رفيعي، ميرسيار و منتظري را با عجله مي بينيم و مسير رفته تا ميدان بيجار را بر مي گرديم و بعد از ميدان، تابلوهاي راهنما را دنبال مي کنيم. تابلوي مجموعه مسکوني «محتشم طلب» بعد از چند دقيقه جنگل پيمايي بين درخت ها علم مي شود.



رنگ طبيعت


طبيعت تنها منبع صنايع روستايي گيلان است. خاک با آب مخلوط مي شود و با دست هايي که با رطوبت آشنايند، شکل مي گيرد و مي شود اسباب بازي کودکان و زينت طاقچه و ظرف غذا. سفال هاي گيلاني لعاب ندارند مگر وقتي که پاي ضرورت در کار باشد که آن وقت هم سبز مي شوند تا ظرف هاي لعابي هم، رنگِ سبزِ گيلاني به خود بگيرند.
يکي مثل همه

با همان شکل و همان رنگ و جايي در همان نزديکي، تنه هاي درختان گيلاني مي شوند ستون خانه هاي گيلاني. ستون هايي که خانه هايي را سر پا نگه مي دارند که نيازي به ميخ و آهن و سيمان ندارند و ميان درختاني سبز، رشد کرده اند و جز خشت و گل و رنگ، آن هم از نوع گياهي اش غريبه اي را به ميانشان راه نداده اند. خانه پرمهر، يکي از چند خانه تماماً چوبي موزه است و 18 دهه روي شکيلي اش سرپا مانده است/عکس:محمد مهدي بهمني
از جلگه هاي غربي

خشت و گل، خانه هاي غربي را از تسخير چوب خارج و خانه هاي غرب گيلان را خاکي تر کرده اند. بارندگي و رطوبت کمتر، خاک و گل را وارد خانه هاي چوبي غرب گيلان کرده اند و کار واچيني و دوباره چيني را سخت تر و پيچيده تر. شايد همين خشت و خاک 200 سال اتاق مياني خانه را سر پا نگه داشته اند. ايوان خانه سه طرفه است و پل ها خشتي. خانه دو دودخانه دارد؛ يکي مخصوص دختر خانواده و آن يکي پدر خانواده. محتشم طلب کشاورز مرفهي بوده است، اين را تزئينات و تعداد اتاق هاي خانه تأييد مي کنند. خانه موسوي هم کمي آن طرف تر با نرده هاي آبي رنگ و تزئينات و انبار برنج گلي، خانه مفصلي است. اما خانه محمودي تنها يک اتاق دارد و سقفي لته پوش؛ سقفي پوشيده با تخته هاي نازک چوبي که با سنگ نگه داشته شده اند. پياده روي سنگي، خانه پوشيده با کاهگل محمودي را با فاصله کمي به خانه مفصل موسوي مي رساند؛ خانه اي با دو راه پله، هر کدام براي يکي از زن هاي خان خليف آباد اسالم. هر کدام از پله هاي ورودي خانه يک در کوچک هم دارند. «سگ در» ها درهاي کوچکي هستند که روي پله کار گذاشته مي شوند تا حيوان وارد خانه نشود و جيرجير مي کنند تا صاحبخانه بداند کسي قصد وارد شدن دارد. چوب بالا و پايين و قاب در به سختي روي هم حرکت مي کنند و مسبب جيرجير کردن «سگ در» هستند. پي خانه خان سنگي است و ديوارها از خشت و چينه و سقف از چوب پوشيده با «کلوش.» کلوش ساقه برنج است و برنج هم مهمان هميشگي خانه هاي گيلان. مهماني که براي خودش جاي مخصوص دارد و انباري مخصوص. کُندوج يا کَندوج انبارهاي مخصوص برنجند؛ انبارهايي که براي درامان ماندن خوشه هاي برنج از رطوبت و سيل در ارتفاع ساخته مي شوند و سقفي با شيب تند دارند؛ انبارهايي روي پايه هاي بلند و قطور از چوب. روي پايه ها هم تخته گرد قطور و بزرگي مي گذارند تا موش نتواند سراغ برنج هاي معطر گيلان را بگيرد. صاحبخانه هم هر وقت برنج لازم داشت، نردبان مي گذارد و داخل انبار مي شود و برنج بر مي دارد. کندوج هاي غرب گيلان روي ديوار سوارند و شرقي ها روي ستون هاي چوبي قطور. بام غربي ها از کلوش پوشيده شده و بام

شرقي ها از گالي. گيلاني ها در خانه هايشان هم صندوق هايي مخصوص نگهداري برنج مصرفي شان دارند؛ صندوق هايي محکم با نام «قرصه صندوق» که از چوب هاي مقاوم ساخته مي شد و از آنها براي نگهداري اشياي قيمتي هم استفاده مي شد. حالا اشياي قيمتي موزه روي طاقچه هاي پوشيده از طاقچه پوش هاي گلدوزي نگهداري مي شوند تا گوشه اي از خاطره و ياد گيلاني ها را زنده کنند؛ خاطراتي پر از بوي چوب و دود وکاهگل؛ بويي که از تمام خانه هاي موزه به مشام مي رسد. تمام خانه هاي موزه اين بو را در خود دارند، با تلار يا بدون آن، گلي و چوبي، گالي پوش و لت پوش، شرق، غرب و مرکز فرقي ندارد، خانه هاي روستايي گيلان هنوز بوي خاطره مي دهند و موزه روستايي گيلان قرار است از اين بوها پر شود و ميراث گيلاني هاي سده هاي اخير را زنده دارد.

منبع: سرزمين من، شماره 3
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
[تنظیم شرایط محیطی] اقلیم معتدل و مرطوب

"کندوج ها" نمونه ای از معماری بومی ایرانی در منطقه شمال کشور هستند که در معرض فراموشی قرار دارند.




به گزارش خبرنگار مهر در رشت، "کندوج" اتاقکی چوبی با ابعاد سه در چهارمتر مربع و ارتفاع دو متر که در استانهای شمالی کشور به عنوان انبار برنج کاربرد داشته است، این اتاقک های چوبی را روی پایه های بلند به ارتفاع یک تا یک و نیم متر می ساختند تا موش ها به درون آن راه نیابند.

این روزها دیگر روستاییان از کندوج برای ذخیره سازی برنج استفاده نمی کنند و کندوج ها نمونه ای از معماری بومی ایران هستند که بدون استفاده مانده اند و در معرض تخریب و نابودی قرار دارند.

"کندوج ها" ارزش تاریخی دارند!

با وجود اینکه "کندوج ها" ارزش تاریخی دارند، هیچ اقدامی برای نگهداری از این بناهای ارزشمند به عمل نیاورده و بسیاری از کندوج ها در طول سال های اخیر تخریب شده اند.




"کندوج" واژه‌ ای گیلکی که با نامهای دیگر محلی کوندوج، کوندیج، کوروج، کوتی و کوتامدر نقاط مختلف گیلان و غرب مازندران از آن نام برده می‌ شود و سازه ‌ایست که شالیکاران شمالی از آن برای نگهداری و انبار کردن ساقه ‌های شالی استفاده می ‌کردند.

سکوی چهارگوش کندوج، مربعی شکل و به طول و عرض سه تا چهار و نیم متر به ارتفاع یک و نیم متر فقط از یکسو باریکه راهی برای ورود دارد، پهنای این سکو نسبتا زیاد است و از چهار گوشه آن، چهار ستون مخروطی به ارتفاع دوونیم متر بالا می ‌رود. بر روی این ستون‌ها که از گل خام و رسی است، چهار قطعه از تنه درخت که به صورت منشور بسیار قطور تراش داده شده، کار گذاشته می ‌شود و واشان ‌های قطور چهار سویه ساختمان بر روی این منشورها استوار شده، بر روی آنها چوب ‌های قطور میخ می ‌کنند تا خوشه ‌ها را بتوانند روی آنها انبار کنند.

بام کندوج ها به شکل منشور کله قندی است

بام این بنا هم که از گیاه مخصوصی به نام "لی" پوشیده شده به شکل منشور کله قندی است، بیشتر پوشش سقف کندوج را کلوش ساقه برنج، گالی نوعی گیاه مردابی و به ندرت لت پوش، تخته تبر تراش خورده و نیز امروزه سقف کندوج را از شیروانی حلب می ‌سازند، برای رفتن به بام فقط از نردبان استفاده می‌ شود، از کف کندوج نیز برای دانه کردن خوشه ‌ها بهره وری می‌ شود.


در بالای بام پوشالی و مخروطی شکل کندوج، گمج (نوعی ظرف لعابی از جنس خاک رس) را وارونه می ‌گذارند و بدین وسیله مانع ورود آب باران از انتهای سقف به داخل کندوج می ‌شوند.

از مهمترین مزایایی کندوج بالاتر بودن آن از سطح زمین است که باعث می شود، آب باران یا طغیان رودخانه و رطوبت زمین به محصول برنج آسیبی وارد نسازد و باعث فاسد شدن برنج نگردد و از سوی دیگر از نفوذ حیوانات موذی به خصوص موش به داخل انبار برنج پیشگیری می کند.

عدم نفوذ حیوانات موذی و رطوبت به داخل انبار برنج

همچنین از ویژگی‌ های بارز معماری بومی در ساخت کندوج این است که بنای آن را به گونه ‌ای می‌ سازند تا کندوج ‌ها از پائین تا بالا و در میانه هواکشی برای جریان هوا تعبیه می ‌شود که سبب خشک کردن برنج می شود، بنا به تجربیات و شنیدارها اگر شلتوک برنج در کندوج بماند، پخت و طعم جالبی خواهد داشت.




برای کشیدن برنج به کندوج از چوب دو شاخه شبیه دوخالنگ یا چنگک که به شکل عدد هفت است، استفاده می ‌شود که یک سرش وصل بر طناب است و سر دیگر را برنج دَرز فرو می ‌کنند و از زمین به بالای کندوج می ‌کشند.

یک کارشناس معماری مهمترین عنصر سازنده کندوج را چوب دانست و گفت: این سازه بومی دارای پی شکیلی بود به این صورت که ابتدا "ریت" و بعد ازآن "زی" از جنس توسکا را روی هم قرارمی دادند، قبل ازگذاشتن چوبها سنگی در زیر آنها می گذاشتند تا رطوبت وارد کندوج نشود.

علی محمدی افزود: بعد از آن تخته کندوج را روی چوبها و چهار ستون از جنس درخت های بادوام منطقه مانند آزاد، پلت یا لی را در چهار گوشه تخته که به آن پای کندوج می گفتند، نصب می کردند، روی پاها که ستون کندوج بود تخته ای گرد به نام "پَر" که بین پا و "لار" قرار می گرفت، می گذاشتند.

کارکرد "پر" مانع ورود موش ها به خزانه برنج بود

وی خاطرنشان کرد: کارکرد "پر" این بود که مانع از ورود موش ها به خزانه برنج می شد.
این کارشناس معماری گفت: "لار" چوبی بود که به طرز افقی روی پای کندوج قرار می گرفت و هر لار پوشاننده سطح دو ستون یا پای کندوج است، بعد از آن واشان ها را بصورت عمودی روی آنها قرار داده و روی آن را کاه گِل می ریختند و کف کندوج ساخته می شد.


وی در تعریف "واشان" عنوان کرد: تیرهای چهار تراشی که معمولا به گونه ای موازی زیر بام و روی لار با فواصل برابر چیده می شود و تخته یالمبه بر آن میخ می شود، واشان می گفتند.

محمدی اظهارداشت: برای ساختن تخته، شاخه های ضخیم درختان ( زگال ) را در کنار هم قرار می دادند و بوسیله ویریس آنها را به هم متصل می کردند، سپس شروع به ساخت مخزن کندوج می کردند و پس از تمام شدن دیواره های آن سر چوب ها و بعد آجار را قرار می دادند و توسط ویریس به یکدیگرمتصل می کردند این کار باعث استحکام بیشتر می شد و می توانست پوشش گالی سقف را تحمل کند.

به هر حال کندوج مکانی که در گذشته محصول برنج پس از برداشت در آنجا نگهداری می شد و از معماری منحصر بفردی برخوردار بود متاسفانه امروزه به ورطه فراموشی سپرده شده است.

منبع:gilannews.ir
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
مسکن و معماری در روستاهای جلگه شرقی گیلان

مسکن و معماری در روستاهای جلگه شرقی گیلان

(نمونه موردی: بخش رودبنه)

این متن خلاصه ای از پژو هش مردم شناختی در مورد، فرهنگ، آداب و رسوم، سنن و ... در بخش رودبنه از توابع شهرستان لاهیجان می باشد. تهیه و تنظیم :رضا قربانی


مسکن و معماری


از عناصر موجود در محوطه خانه هامی توان به موارد زیر اشاره کرد:



1-بنای اصلی


2-چاه


3-حوض



4-تلمبه آب



5-کندوج


6-توالت



7-ورودی



پوشش گیاهی محوطه در حال حاضر پوشیده از صنوبر می باشد و در کنار این درختان، درختان میوه به تعداد انگشت شمار وجود دارد. (انار، بادرنگ و ...)



برای راحت شدن و فهم دقیق موضوع نمونه ای از خانه های این منطقه(منزل ابوالقاسم پرمهر) بررسی می شود.



- بنای اصلی



بنای پرمهر دو طبقه است که طبقه اول دو اتاق و طبقه دوم دارای یک اتاق بوده است.



درطبقه اول بناي پرمهر دو اتاق وجود دارد. در قسمت جنوبي طبقه اول اتاقي به نام كهنه درين / Kohne drin / قرار دارد.



از اين اتاق به عنوان مكاني براي خشك كردن شالي استفاده مي شد كه بوسيله كله اي كه در اصل بخاري شومینه ای شکل بود و در كنج سمت چپ ورودي قرار داشت انجام مي گرفت و ارتفاع آن تقریبا 2 متر و ضلع روبروی آن 20/1 متر بود. بالاي كله / Kale / جاي پا بود كه از آن بالا مي رفتند و از دريچه اي مستطيل شكل كه روي سقف اتاق بود و ابعاد آن 30×30 سانتي متر بود وارد اتاقهاي تلاري مي شدند. برنجها را در اين اتاق در فاصله نيم متري از سقف و بر روي تيرهاي افقي آويزان مي كردند (بين 500 تا 600 درز برنج) كه به آن چوبها، خرك / Kharak / مي گفتند.



جاي خرك نيز بر روي ديوارها مشخص است كه تعداد آن 4 تا است، برنج را ابتدا با اسب از مزرعه، به خانه مي آوردند. هر اسب 25 درز را مي آورد و بعد با چوبي كه دو طرفش سوراخ بود و به آن برنج له Berenj leh / / مي گفتند به بالا و داخل اتاق مي بردند. (10درز Darz// برنج را روي برنج له مي گذاشتند.) و برنج را خشك مي كردند



و در حدود 2 تا 3 هفته برنج روي خركها آويزان بود و بعد برنج را از اتاق بيرون آورده و از ايوان به پايين مي انداختند و در حیاط با چوب دستي جو را از كاه جدا مي كردند و در چاله پادنگ / Padang / مي گذاشتند و آنرا مي كوبيدند. درسه مرحله 1- گيشيل / Geisheil / ، 2- دوباره / Dubareh /،3- صاف شده (برنج آماده) ، برنج درشت را از برنجهاي خرد شده (شكور/ Shokor /) آسياب كرده و با آن خلفه نان Kholfenan / / درست مي كردند.
اين اتاق محلي براي پخت و پز و انجام برخي از فعاليتهاي اقتصادي خانه نظير: گلدوزي، خياطي ، زنبيل بافي و... بود.
در سه جناح شمالي ، جنوبي و غربي (پشت خانه) فاكون ساخته شده كه براي جلوگيري از نفوذ باران و برف به فضاي داخل خانه است.



كله پخت و پز در قسمت كنج سمت راست ورودي اتاق قرار داشت. از سال 1342 اين اتاق دارای دو پنجره شد كه هر دوي آنها رو به شرق باز مي شوند در اين اتاق دو لنگه اي ، و طول و عرض هر لنگه آن 40×60/1 مي باشد.
در اين اتاق پنج رب / Rab / (طاقچه) وجود دارد كه محل قرارگيري قرآن ، شانه و... بوده است و روي آنها را با پارچه هاي سفيد گلدوزي شده كه كار دست خانم خانه بود و به آن سن / Sen / مي گفتند مي پوشاندند.



به اتاق شمالي طبقه اول تازه درين / Taze drin / مي گويندکه یکسره و همردیف با اتاقهای سمت چپ امتداد داشته و در حقیقت خانه سه اتاقه بوده است و از سال 1342 این اتاق از محل بر خورد تیر های تلار به دیوار به دو قسمت تقسیم شده است .
در اتاق تازه درین دو کله وجود داشت که هر دوی آنها کوچک بوده و برای گرم کردن و پخت و پز استفاده می شده است.



ابعاد اين اتاق تقريبا 5/4×5 متر است اين اتاق داراي يك پنجره در جناح شمالي اتاق مي باشد. در اين اتاق دو در وجود داشته که در شمالی دو لنگه ای( که جای خود را به پنجره داده است) و در نمای A نیز دو لنگه اي از جنس چوب است باد توسط پنجره چوبی شمالي وارد فضاي اين اتاق شده و باعث خنك شدن اين اتاق در تابستانها مي شود.
ايوان خانه نيز به عنوان مكاني براي كارهاي خانم خانواده بود از ايوان بيشتر در فصل تابستان استفاده مي شد و در آن فعاليتهايي نظير كارهاي هنري و صنايع دستي و حصير بافي و پخت و پز انجام مي گرفت.



در پشت اتاقها در طبقه اول از راست به چپ ابتدا حمام ، در كنار آن توالت كه ضايعات آن توسط لوله اي به پايين انتقال مي يابد و در كنار آن انباري ديده مي شود كه لوازم اضافي منزل را در آن مي گذاشتند.



درورايوان جنوبي جايي براي گذاشتن ظرفها وجود داشت كه به آن كاسه چين/ Kase chein / یا کاسه دچین مي گفتند در كنار آن قفسه هايي از چوب ساخته بودند كه روي آن ديگ ، گوشت كوب و... را مي گذاشتند.



از ايوان بوسيله تلارسردي / Talar sardy / وارد قسمت تلاري خانه (طبقه دوم) مي شويم، تلار نيز مكان استراحت افراد خانواده در تابستانها بود. در قسمت تلاري 2 اتاق وجود دارد كه به آنها بالا اتاق مي گفتند اتاقي كه در جناح جنوبي قرار دارد ابعادش 40/4×5/4 متر است اتاق طاقچه ندارد اما يك پنجره دارد. (اتاق دوم(شمالی) در سال 1342 ایجاد شده است.



در سمت چپ اين اتاق و در گوشه آن (در كف اتاق) دريچه مستطيل شكلي قرار دارد كه براي انتقال گرما از اتاق كهنه درين به اتاق بالا و پرورش كرم ابريشم نیز از آن استفاده مي شد. اتاق دوم در جناح شمالي تلار / Talar / قرار دارد و ابعاد آن 55/4×60/4 متر است اين اتاق 9 طاقچه دارد. سقف اتاقهاي بالا از 7 چوب موازي به هم و يك تیر سرتاسري بزرگ كه روي چوبهاي موازي قرار دارند و زير آنها كاه گل گرفته شده، درست شده است در سقف اين اتاقها اثري از لمبه كوبي Lambe cooby // ديده نمي شود.



به دوگوشه تلار، ورتلارVar talar/ / مي گويند در انتهاي تلارچه شمالي از فاكون/Fakon/ به سمت بيرون تخته چوبي ديده مي شود به نام كت /Kat/ كه روي آن ظروف مخصوص آب را قرار مي دادند وبراي شستن دست و صورت و وضو گرفتن مورد استفاده قرار مي گرفت. درست در پشت اين طبقه سوراخي مستطيل شكل وجود دارد كه بعنوان توالتي براي استفاده كودكان و كلا ً ادرار كوچك بود. در زمانی که (اغلب شبها) کودکان و حتی بزرگسالان نیاز به توالت داشته اند و حوصله رفتن به طبقه پایین را نداشتند، می توانستند از این توالتها استفاده نمایند.



اتاقهاي خانه در ابتدا فاقد پنجره بودند شايد دو دليل براي نساختن پنجره وجود داشت: اول اينكه اکثر فعالیتهای تابستانی در تلار و ایوان و فعالیهای زمستانی نیز به علت سرما در داخل اتاقها انجام می گرفت. بنابراین برای جلوگیری از هدر رفتن گرما نیازی به ساخت پنجره احساس نمی شد، چون پنجره ها باعث هدر رفتن گرمای ایجاد شده در اتاقها می گردید. دوم اینکه شاید در رودبنه درآن زمان شيشه هنوز در اين منطقه وجود نداشت و استفاده ازآن مرسوم نبود و ديگرآنكه بخاطرامنيت بيشترافراد خانواده و جلوگيري از تهاجم و دزدي اتاقها را بدون پنجره درست مي كردند.



- بناهای فرعی



1) كندوج / Kondoj / :
به عنوان سازه اي بسيار مهم براي نگهداري محصول يكساله كشاورز است و معمولا ً آن را جلوي خانه ها مي سازند، اما اين خانه در ابتدا فاقد كندوج بود و بعد از سال 1342 اين بنا ساخته شد و ظرفيت 1000 درز /
Darz / برنج را دارد و ابعاد آن 60/3×60/3 متر است. و در فاصله تقریبی 15 متری از بنای اصلی قرار دارد. درگذشته این کندوج همانند کندوج های رایج دارای zi, Rit ، پایه، پر و پوشش گالی بوده، اما از سال 1351 پایه های آن آجری شده و سقف آن حلب پوش شده است.



2) توالت جدید:
اين بنا بعد از سال 1342 در محوطه ساخته شد و در ابتدا جنس آن از چوب بود اما در حال حاضر چوبها جاي خود را به آجر و سيمان دادند ابعاد آن 80/1×90/1 متر است اين توالت مخروبه است و از آن استفاده نمي شود. این بنا در فاصله تقریبی25 متری از بنای اصلی قرار دارد.



3) چاه ثانويه :
اين چاه در سال 1338 در فاصله تقریبی10 متری از بنای اصلی حفر شده كه هنوز هم باقي است. قطر چاه در بخش آجري
cm80 و در بخش سيماني 1 متر است آب چاه مورد نظر در حال حاضر براي آشاميدن مناسب نيست.



4) حوض آب:
ابعاد اين حوض 40/1×80/1 متر مي باشد و مصالح بكاررفته در ساخت آن از آجر و سيمان مي باشد و در فاصله یک متری از چاه قرار گرفته است.



5) تلمبه آب :
تلمبه آب از جنس آهن و درست روبروي چاه ثانويه قرار دارد و آب چاه بوسيله اين تلمبه دستی به سطح زمين مي رسيد كه هم اكنون خراب است.



- سایت قدیم



در محوطه قديم به جز بناي اصلي بناهايي فرعي وجود داشت كه اکثراً در سال 1342 ایجاد شده اند و با گذشت زمان از بين رفته و هم اكنون اثري از آنها باقي نمانده است(اسطبل- خشك كن- طويله و تلمبار در حدود سال 1364 خراب شدند و در مورد ابعاد آنها ذكر اين نكته ضروري است كه از ديگران نقل قول شده است. ) اين بناها عبارتند از :



1- اسطبل:



اين بنا در جنوب بناي اصلي و در قسمت غربي محوطه قرار داشت و فاصله آن تا بناي اصلي 2 متر بود. ابعاد آن بنا به گفته صاحب خانه 3×35/8 متر بود و يك رأس اسب در آن نگهداري مي شد. دیوار آن زگالی و پوشش آن گالی بوده است.



2- خشك كن برنج:



در فاصله اي تقريبا ً 9 متري از بناي اصلي و در جناح غربي محوطه قرار داشت و ابعاد آن 5×5 و ظرفيت 200 درز برنج را داشت. دیواره های آن زگالی و با کاهگل پر شده بود و پوشش سقف آن از گالی بوده است.
3- طويله:
اين بنا در فاصله 16 متري از بناي اصلي و در كنار خشك كن برنج قرار داشت محل قرار گيري آن در محوطه جناح غربي مي باشد ابعاد آن 50/2×50/3 و ظرفيت 3 رأس گاو را داشت. طویله نیز کاهگلی و پوشش آن گالی بوده است.



4- تلمبار:


اين بنا در جناح شمالي محوطه و در فاصله اي تقريبا ً 16 متري از ورودي اوليه قرار داشت و ابعاد آن 3×4 بود. پایه هیا آن چوبی به ارتفلاع 3 الی 4 متر بوده و با گالی سقف آن پوشیده شده است.



5- چاه اوليه:



اين چاه گلي بود و در فاصله اي حدود 12 متري از بناي اصلي قرار داشت محل قرارگيري اين بنا در شمال غربي محوطه مي باشد. عمق آن حدود 4 الی 5 متر بوده است.



6- ورودي اوليه:



در قسمت شمال غربي محوطه بود و اندازه ورودي 3 متر بود.
پوشش گياهي محوطه در قديم درختان ميوه نظير : گردو، به( توج دار Toj dar / / )، پرتقال، انجير، خج و به پيوندي، خج / Khoj / ( گلابي وحشي )، انار، ازگيل ( كونوس / Konos / )، بادرنگ / Bad rang / (بالنگ) بود كه بيشتر در قسمتهاي شرقي و غربي و مركز محوطه وجود داشتند.
درختاني كه ازچوب آنها استفاده مي شد مثل: چنار، آزاد، توسه /Toseh )توسكا (و توت بيشتر در قسمت شرقي و غربي و شمالي محوطه پراكنده بودند. ني زار نيز در جناح شمالي محوطه قرار داشت.
لازم به ذكر است كه دور تا دور حياط خندق وجود داشت و محوطه با پرچين / Par chein / حصار شده بود.



- روش ساخت



1- پي ساختمان:

براي ساختن پي اين خانه ابتدا پاكه /
Pake / آنرا درست مي كردند. ارتفاع پاكه در اين خانه cm65 بود ، زيرا سازنده خانه شخص متمولي بود و پاكه بلند نشانه ثروتمند بودن صاحب خانه است.

پاكه را پر از خاك و خاکستر ذغال مي كردند در محلهايي كه قرار بود پايي پي را بسازند ، توده هايي ازخاکستر و زغال قرار مي دادند اين زغالها مانع نفوذ رطوبت به سطح بالايي خانه و نشست شكيل šakil مي شد. براي سفت كردن پاكه زغالها را بوسيله چوب مخصوصي مي كوبيدند. لازم به ذكر است كه براي ساختن پاكه ، گل و کولوش و خاكستر(زغال) را كوبيده و با آب مخلوط مي كردند. رویه شکیل را با ترکیبی از سبوس برنج و گل زرد تزئین می نمودند.



- شكيل / Shakeil / :



ساختمان پر مهر بر روي 10 پايه (5 پايه در دو رديف) از چوبهايي كه بر روي هم و بصورت افقي و عمودي بنامهای ریت، زی، کتل و فیک قرار گرفته اند و در مجموع ترکیبی بنام پی شکیلی را ایجاد می نمایند.
براي ساختن شكيل و چيدن چوبها بر روي هم ابتدا ريت / Rit / بصورت افقي قرار مي گرفت.گاهی هم ريتها بر روي تخته سنگها قرار مي گرفت .در این خانه به علت محکم کاری و جلوگیری از پوسیدگی ردیف ریتها دو ردیف ریت وجود دارد.



لازم به ذكر است كه معمولا اين قطعه بصورت يك رديف قرارمي گرفت ولي در خانه پرمهرريت در تمام پايه ها بصورت دو رديف به چشم مي خورد جنس چوب بكاررفته در آن از نوع چوب توت است.
زي / Zi / بصورت عمودي و روي ريتها قرار داده مي شدند جنس چوب زي نيز از درخت توت بود زيرا اين نوع چوب مقاوم بوده و مي تواند تمام سنگيني خانه را تحمل كند.پس از آن كتل /Katal / بر روي زی ها گذاشته مي شود بعد از آن فیک بطور افقي روی کتل ها قرار مي گيرد،كه تعداد آن در هر پايه پی يك عدد مي باشد.



بعد ازاينكه در دو رديف تعداد 10 پايه ساخته شد نوبت به قرار دادن چوبهايي مي رسد كه پايه ها را به هم متصل مي كند نام اين چوبها طبق گفته صاحبخانه، شوشه /Shosheh/ (بنه دار) و تعداد آنها در اين ساختمان 4 عدد است كه به فاصله c.m120 از هم و به درازای عرض ساختمان قرار دارند و جنس آنها از لي مي باشد. بر روي شوشه ها نال /Nal/ پايين و روي آن نال بالا كه به ترتيب جيرنال /Jir nal / و جور نال / Jor nal / ناميده مي شوند ، قرار مي گرفت. فضاي خالي بوجود آمده بالاي شكيل را با تكه چوبهايي به نام زگال / Zegal / پر مي كنند و سپس روي زگالها را با كاه گل پوشانده و صاف مي كنند و به اين ترتيب سطحی صاف برای ایجاد ایوان و اتاقهای خانه ساخته مي شود.


- پلكان :


اين ساختمان 2 پلكان دارد كه يكي حياط را به ايوان و ديگري ايوان را به تلار متصل مي نمايد. به پلكان اول حياط سردي / Hayat sardy / و به دومي تلارسردي / Talar sardy / مي گويند.
پلكانهايي كه در حال حاضر در اين بنا مشاهده مي شود از چوب ساخته شده اند و از جنس چوب درخت لي / Le / مي باشند.
اما در قديم پله اي كه حياط را به ايوان خانه متصل مي كرد از جنس گل بوده است و در جناح شمالي خانه قرار داشت كه به آن گل سردي / Gel sardy / مي گفتند در وسط پلكان حاضر(حیاط سردی) دري وجود دارد كه بقيه پلكان را از حياط خانه جدا مي کند و به آن سگ در / Sag dar / مي گويند. علت اين نام گذاري اين است كه با بستن آن در، از ورود سگ يا حيوانات ديگر به داخل ايوان جلوگيري مي شود.



- ديوارها :



براي ساختن ديوارها ابتدا چهار طرف محدوده مشخص شده براي هر اتاق را با بر روي هم قرار دادن الوارهايي ازجنس چوب درخت لي و پلت / Palat / و بنام ز گمه / Zagmeei / مي ساختند. پس از قرار دادن قطعات چوب برروي هم آنها را بوسيله طنابهايي كه توسط زنان از ساقه هاي برنج بافته مي شود و به آن ويریس / Viris / مي گويند، مي بستند. فضاي خالي بوجود آمده بين چوبها را با مخلوط كاه، گل رس و آب كه به آن چوغال گل /Choghalgel/ مي گفتند، پر مي كردند.



پس از 5 تا 10 روز كه گلها خشك مي شدند، دوباره مخلوطي ازفل/Fal/ و گل و آب را بوسيله ماله بر روي ديوارها مي كشيدند و سطح آنرا صاف مي نمودند.
در مرحله آخر براي زيباتر شدن و سفيدتر شدن سطح ديوارها از آهك استفاده مي كردند كه اين كار معمولا توسط زنان خانه به اين ترتيب كه در ابتدا آهك را با نمك و آب مخلوط مي كردند و آنقدر مي زدند تا به اصطلاح بميرد. بعد جاروي کولوشي / Koloshi / را داخل طشت مي زدند و ديوارها را به اصطلاح محلی پيپ / Peap / مي زدند. (رنگ مي كردند.)



- شيرواني :



پس از ساخت طبقات اول و دوم ساختمان و تعیین کردن جای در و پنجره ها، سربندی (شيروانی) آغاز می گردد . در ساخت شيروانی از چوبهای سمد- توت و توسکا بهره فراوان می بردند و نوک تقريبا ً مخروطی شکل شيروانی مجموعه ای است از چهار چوب به ارتفاع 9متر که در يک نقطه به هم رسيده اند . در اين حالت با استفاده از طنابهايی که از ساقه برنج بافته شده است چوبهای نازک بنام آجار //Ajar بصورت شبکه ای به سر چوب ها وصل می گردد. و روی چوبها را با گالی پوشاندند ، پوشش شيروانی در حال حاضر از حلب روسی می باشد.
نحوه قرارگيری سرچوبها در سقف شيروانی در تصاویر نشان داده شده است .



روی شيروانی محلی برای تردد به پشت بام تعبيه می کنند که به گفته صاحبخانه، در اين منطقه به آن چوشنه گير / choshneh gir / می گويند ( لوجنک يا روزنه ).



- بناهاي فرعي:



براي ساختن بناهاي فرعي از مصالحي استفاده شده كه ارزش مادي زیادی دارند مثل گل و چوب كه در بناهاي فرعي زير استفاده مي شود. این مصالح در عین فراوانی می توانند نقش کلیدی را در ساخت و عناصر بناهای فرعی ایفا نمایند.



1- كندوج / Kondoj / :
در منطقه رودبنه كندوجها را بر روي پايه هاي چوبي مي ساختند زيرا در فصول پر باران سال رودخانه ها طغيان مي كردند و سيل جاري مي شد .


مردم منطقه براي جلوگيري از آب گرفتگي كندوجها را در فاصله اي بلند تر از سطح زمين مي ساختند. در خانه پرمهر جنس چوبهاي بكاررفته در ساخت كندوج از نوع آزاد / Azad / بود ، ولي به مرور زمان و در اثر پوسيدگي ، آجر و سيمان جايگزين چوب شده است.



2- تلمبار / Talambar / :
روي سطح زمين و با ستونهاي چوبي در فواصل منظم ساخته شده است و ارتفاع شيرواني تلمبار زياد مي باشد. عناصرساخت تلمبار (ديوار) از چوب و پوشش سقف آن از گالي مي باشد.


لازم به توضيح است تلمبار از چند جهت باز بود يعني دو طرف عرض تلمبار و جلوي آن تا اندازه اي باز و قابل ديدن از بيرون بود و علت امر اين بود كه از تلمبار بعنوان مكاني براي پرورش كرم ابريشم استفاده ميشد،



3- چاه :
براي حفر چاه ابتدا نقطه اي دايره وار در حياط را كه براي حفر چاه مناسب مي دانستند به قطر 1 تا 50/1 متر پيدا مي كردند و بعد ، ازسطح زمين شروع به كندن زمين و رسيدن به آب تا اعماق 5 تا 6 متر مي شدند.


جنس ديواره چاه از آجر بوده است. البته لازم به ذكر است كه قبل از حفر اين چاه ، چاه ديگري وجود داشته كه جنس آن گلي بوده و مكان آن در محوطه مشخص است.



4- طويله و اسطبل :
شكل ساخت اين بنا، بجز دیوارها مثل تلمبار است بدین صورت که در فاصله بين ستونها كاملا ديوار كشي شده و براي پوشش ديوارها از زگال /
Zegal / استفاده شده و فضاي خالي بين چوبها با كاه گل پر شده است. درِ آن نیز چوبی و یک لنگه بوده است و هم اکنون اثری از آن در محوطه دیده نمی شود.



5- خشك كن :
عناصر ساخت خشك كن نيز مثل طويله است با اين تفاوت كه داخل خشك كن قفسه هايي با چوب درست مي كردند و روي اين قفسه ها كالبي ها را كه در آن جو مي ريختند ، مي گذاشتند در وسط خشك كن گودالي حفر مي كردند و وسط آن با هيزم آتش درست مي كردند تا دود و گرمای حاصل از چوبها باعث خشك شدن و دودی شدن جوها شود.



6- توالت :
براي ساختن توالت داخل محوطه از تخته هاي چوبي پهن استفاده مي كردند، توالت داخل خانه نیز از تخته نیز از تخته ه ای چوبی تشکیل می شود. معمولا اين بنا را در ايوان پشتي مي ساختند و توسط يك لوله مدفوع به داخل چاهي در پشت خانه منتقل می شد.



7- خندق :
دور تا دور محوطه پرمهر خندقي کوپک حفر كرده بودند كه براي تعيين مرز و حدود محوطه و ديگر اينكه از آن بعنوان مكاني براي جمع شدن آبهاي زائد و جلوگيري از ورود آنها به داخل حياط منزل بود.


8- شاخصهای فرهنگی


- کارکردها( اقتصادی – تولیدی)



در كهنه درين دو كله / Kale / وجود داشت، كله اي كه در سمت چپ در ورودي بود از كله ديگر بزرگتر بود و در واقع حكم بخاري را داشت ارتفاع اين كله در حدود 20/1 متر است. در قسمت بالاي اتاق 4 خَرَك / Kharak /قرارداشت كه برنجها را براي خشك كردن بر روي آن آويزان مي كردند. با ساختن خشك كن در محوطه خانه خَرَكها از ديوار اين اتاق برداشته شد.
درسقف اين اتاق درست بالاي كَلِه ( بخاري بزرگ) دريچه اي كوچك به ابعاد 30×30 وجود دارد كه بوسيله 2 الي 3 پله كوچك كه بالاي اين كله وجود داشت، براي بالا رفتن به اتاقهاي تلاري در مواقع ضروري از آن استفاده مي شد.
كله دوم كه در سمت راست ورودي بود براي پخت و پز استفاده مي شد به همين دليل اين قسمت از اتاق يعني به فاصله 50/1×50/1 متر به عنوان آشپزخانه بود ، كتري ، قوري ، ظرف و ظروف آشپزي و شيشه نفت دركناراين كله قرار داشت.لازم به توضيح است كه اين كَلِه ها در حال حاضر وجود ندارند و كاركرد خود را از دست داده اند.



اتاق ديگر كه در قسمت شمالي قرار دارد تازه درين / Taze drin / ناميده مي شود. در قسمت بالاي اين اتاق نيز 4 خَرَك وجود داشت كه آثار كمي از آنها بر روي ديوارهاي اتاق موجود ميباشد. این خرکها با ایجاد خشک کن در محوطه در سال 1342 برداشته شدند. این خرکها كَلِه در اين اتاق در سمت چپ درِ ورودي قرار داشت. لازم به توضيح است كه در قديم برادر ابوالقاسم (صاحب خانه) باهمسرش در اين اتاق زندگي مي كرد اما بعد از رفتن او كَلِه خراب ودرحال حاضر جاي كَلِه كمدي چوبي ديده مي شود. این کله نیز بزرگ بوده و تقریباً 20/1 سانتی متر ارتفاع داشته است.
سال1334 درورايوان جنوبي/Var aivan/ جايي براي شستن ظرفها ساخته شد بعد از درست كردن لوله كشي آب وآمدن آب به ورايوان ظرفشويي در گوشه ورايوان جنوبي ساخته شد كه در حال حاضراز آن استفاده نمي شود. لازم به ذكراست كه ظرفشويي جديد تر درسمت راست ايوان پشتي قرار دارد.



از دو اتاق طبقه بالا به عنوان اتاق مهمان استفاده مي شد و معمولا ً به معلمان و بهياران (مروجان بهداشت) اجاره داده مي شد. وقتي پسران خانواده بزرگ شدند براي درس خواندن و استراحت به اتاقهاي طبقه بالا مي رفتند.
در تلار پشتي سوراخي مستطيل شكل بود كه از آن به عنوان توالت استفاده مي شد بعدها وقتي توالت جديد ساخته شد اين سوراخ كاركرد خود را ازدست داد.



-اشیا و محل قرار گیری آنها



به فضاي بين شكيلها، شكيل داري مي گويند اين مكان مانند انباري بود ومحل قرارگيري هيزم، سيروپيازبود. كركِ لانه / Carke laneh / (لانه مرغ) را ته شكيل مي گذاشتند. در ستون وسطي چوبهاي شكيل،روي نوك كتل / Katal / سوراخهايي ديده مي شود كه جاي گذاشتن داس / / Das بود. پاتنگ /Patang / را جلوي طويله اسب گذاشته بودند. سال1332 درورايوان جنوبي جايي براي شستن ظرفها درست شد كه به آن كاسه چين /Kaseh chin / مي گفتند دركنارآن قفسه هايي با چوب درست كرده بودند و روي آن ديگ ، گوشت كوب و ... را قرارمي دادند. بالاي قفسه چوبي جايي تخته اي وجود داشت كه روي آن شيشه هاي ترشي را مي گذاشتند .



نمكار/ Namkar / كه جنس آن از سفال و براي سابيدن گردو، سبزيجات وادويه هاي مختلف بود، ساطورتخته / Sator takhteh / و تشت مسي كه براي شستن لباسهاي افراد خانواده بود، خم / Khom / (كوزه سفالي براي شور كردن ماهي) ونيره /Nireh / (ظرفي كه دوغ درآن درست مي كردند) جايشان زير تلار سَردي بود.
جوقال دوز/ Joghal doz / را كه براي دوختن سركيسه هاي برنج بود به زگال پشت خانه فرو داده بودند.
در كهنه درين پنج رَب وجود دارد يكي از ربها كه روبروي دَر ورودي مي باشد، شكل ظاهري آن با بقيه متفاوت و به شكل طاق است [1]. چون اين رَب بزرگتراز بقيه بود ازآن زمان به بعد چراغ نفتي را روي آن گذاشتند.



دو تا كله در كهنه درين وجود داشت، كله اول دركنج سمت چپ درورودي قرارداشت كه دراصل براي گرم كردن اتاق، خشك كردن برنج و گرم كردن اتاق بالاي كهنه درين (ازطريق دريچه اي كه بالاي آن بود) از آن استفاده مي شد. ارتفاع كله20/1 متر و بالاي آن برآمدگي گلي ، به شكل جاي پا (2تا3 نقطه ) وجود داشت كه ازآن براي رفتن به اتاق بالا درشب كه دَرتلاربسته مي شد ، استفاده مي كردند.
كله دوم نيزدركنج سمت راست ورودي اتاق قرارداشت كه به آن كله پخت و پزمي گفتند دركنارآن قوري، كتري،ظرفها،ادويه جات، وسايل آشپزي وشيشه اي كوچك كه حاوي نفت بود، گذاشته مي شد.كفِ كهنه درين را با حصيرمعمولي فرش مي كردند.



در تازه درين در سمت راست ورودي فعلي صندوق وجود داشته كه اختصاص به وسايل شخصي مادر خانواده داشت. روي صندوق رختخواب بود. درست بالاي صندوق دركنج ديوارميله آهني قراردارد كه روي آن پياز را آويزان مي كردند تا عَمل بيايد و براي كاشت آماده شودكه در اصطلاح مي گفتند،اخته شود.



شكاف در سمت چپ ورودي اتاق قرارداشت بالاي آن طاقچه كوچكي وجود داردكه به آن كوچته طاقچه / Kochte tagche / مي گفتند و روي آن نمك و فلفل مي گذاشتند. اين اتاق4 تا رَب دارد كه روي آنها آينه و شمعدان و چراغ سيتكا / Seitka / (چراغ زنبوري) مي گذاشتند،زماني كه برق نبود چراغ را روشن و وسط اتاق مي گذاشتند .
در چهارضلع خانه زگمه ها ازديواربيرون زده اند كه درقديم لابه لاي آنها پولها را پنهان مي كردند.



در حال حاضر در قسمت تلارخانه دواتاق وجود دارد اتاقي كه درجناح جنوبي است، ورودي آن رو به شرق و داراي يك پنجره در سمت راست در ورودي است.دراين اتاق دردو سمت غرب و شمال با تخته هاي چوبي رَب درست كردند وازآن به عنوان كتابخانه استفاده مي كردند و كتابهايشان را روي آنها مي گذاشتند.



اتاق دوم تلاردرقسمت شمالي قراردارد ورودي آن روبه شرق و فاقد پنجره مي باشد اتاق داراي9 رَب مي باشد. رختخوابهاي جديد خانه را دراين اتاق مي گذاشتند.
كف تمام اتاقهاي خانه گلي بود به غيراز كهنه درين بقيه اتاقها را با حصيري مرغوبترواعياني تربه اسم انزلي حصير/ Anzali haseir / مي پوشاندند اين نوع حصيراز جنس گياهي به نام سوف / / Soof بود كه در فارسي به آن جَگن / Jagan / [2] مي گويند .



در روي ديوار بيروني اتاق شمالي يعني درقسمت سمت راست ورودي يك طاقچه بود كه چراغ نفتي يا فانوس را شبها درآنجا مي گذاشتند .
كفِ تلارها چوبي بوده و روي آنرا با حصيرمي پوشاندند. جاي برنجي درابتدا دروسط تلاربود بعدها به وَرتلارشمالي انتقال يافت.
ردیف جلویی چوبهای تلار به علت برخورد باران پوسیده شده اند که در سال 1342 تعمیر شده اند.



خانه داراي دو ورتلاراست، درورتلارشمالي كت / Kat / وجود داردكه جاي گذاشتن ظرفهاي آب براي شستن دست و صورت و وضو گرفتن بود .
روي ستونهاي چوبي جلوي تلاربا چوب رَبهايي ساختند و روي آنها سيرترشي، آب كنوس /Konoos /، انارپته /Anar pate /،(مرباي انگور) ، دوشاب /Dooshab / مي گذاشتند. روي ستونهاي جلوي رَبها گركهايي / Garak / آويزان مي كردند ودرآن خربزه ، هندوانه ، كدو و... مي گذاشتند.
درتلارپشتي سيروپيازرا آويزان مي نمودند، ظرف مخصوص آبغوره ،هفتايي /taye Haf /كه شيشه اي بود وانواع ترشيجات خود مثل: سيرترشي، هفتِ بيجار / Hafte beijar / و... درتلارپشتي قرارداشت.



-محیط شناسی فرهنگی



فرم این بنا از لحاظ تاثیر محیط زیست بر انسان می توان از دیدگاه وسیع فرهنگی و کالبدی مورد بررسی قرار داد.



دامنه ی گسترهء فرهنگ زیستی مردمان رودبنه از جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تا جنبه های تاریخی و زیبایی شناختی را دربر می گیرد.



زمینه فیزیکی شامل اقلیم (جهت استقرار قطعه زمین، زاویه تابش خورشید و شدت آن، حداکثر نزولات آسمانی جهت بادهای غالب و توپوگرافی و زمین شناسی ( پوشش گیاهی، عارضه های خاص، امکان بالقوه سیل گیری، ظرفیت باربری خاک و . . . ) ظرفیت و محل استقرار تسهیلات طبیعی ( آب، غذا و. . . ) و اکولوژی ( تاثیر ساختمان و محیط مسکونی بر محیط زیست ) همگی در شکل گیری بنای صدا پشته مؤثر بوده اند.



در طراحی بنای رودبنه با توجه به صرفه جویی در انرژی گرمایی ( در زمستان ) و استفاده از سرما( در تابستان ) تأثیر اقلیم بخوبی خود را در ضخامت زیاد دیوارها ، کم بودن تعداد پنجره ها، باز بودن فضای ایوانها و. . . نمایان ساخته است.



روبروی این خانه به طرف شرق است بنابراین کمال مطلوب، جهت شکل و اندازه، این ساختمان به گونه ای است که به بهترین وجهی نور روز را در فضای داخلی پخش می نماید اما آفتاب آسمان را به خود راه نمی دهد. و محافظی در برابر بادهای سرد است که شدت بادها را تعدیل و پناهگاهی در برابر باد ایجاد می نماید.
از مهمترین ویژگیهای زیست محیطی این فلسفه وجود رطوبت است. ارتفاع دادن به ساختمان و ایجاد پی های مرتفع ( پی های شکیلی)و استفاده از زغال و خاکستر در پی راهی برای جلوگیری از ورود رطوبت به ساختمان بنا می باشد.



[1]- به علت كاه گل كردن خانه بوسيله خلخاليها گل اين طاقچه ميريزد آنها اين طاقچه را هلالي درست مي كنند .
[2]- جَگن : گياهي از تيره جگنها و جزء تك لپه ايها كه داراي ساقه سه گوش و برگهاي مقطع و گلهاي منفردالجنس است و معمولاً در نقاط مرطوب و باتلاقي مي رويد. (معين- ج اول – صص 5- 1234)

منبع :rezaghasempoor89.blogfa.com
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
اقلیم بارانی گیلان و عجایب معماری اش

اقلیم بارانی گیلان و عجایب معماری اش



اقلیم گیلان که در منطقه معتدل و بارانی قرار دارد و این سالها برف را هم به خود می بیند دارای معماری منحصر به فرد خویش است .. در نواحی مرطوب و بیشتر در کرانه دریا کاسپین برای محافظت از رطوبت بیش از حد زمین خانه ها بر روی پایه های چوبی ساخته می شد و یا اینکه بمنظور حفاظت از باران بالکن ( تالار یا بهار خواب ) های عریض و سرپوشیده ای در اطراف اتاق ها ایجاد گردیده که این شرایط تا چندی پیش در اغلب خانه های روستایی به وضوح قابل مشاهده بوده است .

به این دلیل که در فصول پر باران سال وزش باد از سمت شمال غرب و غرب ، گاهی همراه با رگبار تند به ساختمان ها می خورد ضلع غربی کاملا بسته می باشند زیرا آب بندی پنجره همواره با مشکلات جدی روبرو بوده است .


بنای ساختمان ها همیشه رو به آفتاب ( سمت جنوب ) قرار می گیرد تا بتواند از نورخورشید نهایت استفاده را ببرد .
پوشش سقف


سقف های شیب دار با پوشش گالی کش ازنی یا به زبان محلی ( لی ) و ساقه های برنج عناصر اصلی تشکیل دهنده پوشش سقفها هستند که به دلیل شدت و تداوم بارندگی همیشه به صورت دو یا چهار شیبه ساخته می شوند .

در برخی از نقاط گیلان که امکان استفاده از سفال موجود است , پوششی از سفال بر روی زیرسازی از نی و توفال وظیفه جمع آوری آب باران از بام و هدایت آن به آبروها و ناودان ها را به عهده دارد .


فاکون

بعلاوه برای جلوگیری از نفوذ باران به داخل ساختمان توسط باد معمولا سقف شیبدار تا نزدیکی کف زمین در یک یا دو جناح ساختمان که رو به باد قرار دارند ادامه می یابد که معمولا پنجره ای از این دو جناح باز نمی شد .


کُرسر

ایوان مسقف به طول نمای اصلی بنا که فضای ارتباطی اتاق‌ها را فراهم می‌کند. این ایوان در همکف قرار داشته و یا با چند پله از زمین فاصله می‌گیرد.


تلار،کتام

این فضا در طبقه های بالاتر قرار دارد و چون ایوان مکانی برای انجام فعالیت های بسیار است که در مقایسه با فعالیت هایی که در ایوان انجام می گیرد در ارتباط کمتری با محیط خارج و حیاط می باشد . فعالیتهایی از جمله پذیرایی از مهمان ( در فصولی که هوا مطبوع است ) صرف غذا ، استراحت و خواب در این تلار رخ می دهد .

ور تلار/ ور کتام/پس تلار

ایوان مسقف طبقه‌ی اول درنمای کناری بنا.
منبع : karkan.ir
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
[تنظیم شرایط محیطی] اقلیم معتدل و مرطوب

گیلانیان با توجه به اقلیم و پوشش گیاهی سرزمینشان،خانه هایی با معماری مختص آن منطقه جهت سکونت احداث میکردند.بنابراین در ساخت این خانه ها سعی بر آن بود که ازمصالحی استفاده کنند که در دسترسشان باشد.این مصالح شامل سنگ ، چوب ،گِل و ساقه های برنج (کولوش) می باشند. برای ساخت این خانه ها تمامی موارد آب هوایی را در
نظرمی گرفتند،مثلا جهت کم کردن اثررطوبت بر ساکنین خانه ،این خانه ها را روی سکویی که با سنگ و ملاط گِل بود،احداث می کردند.معمولا ارتفاع سکو ها در حدود نیم تا یک متر بود و یا به دلیل بارندگی زیاد سقف خانه را شیب دار می سازند تا آب باران به راحتی دفع گردد.

پس از اتمام ساختن سکو،الوارهایی به نام نال روی سکوقرار می دهند((ابعاد این الوارها به نسبت بزرگ و قوی هستند، زیرا که وزن کل ساختمان بر روی این الوارهاقرارمیگیرد)).به کمک این نالها ،نقشه اولیه را پیاده میکنند یعنی تعداد اتاقها و محل اتاقها را به کمک این نالها مشخص میکنند.نحوه قرار دادن این نالها طوری هست که درزیرهردیوار یک نال قرار میدهند،حال اگر طبقات خانه بیشترباشد،این نالها هم به نسبت قوی تر خواهند بود.

درمرحله بعد،ستونها را نصب میکنند، انتخاب ستونها هم خیلی مهم می باشد.دونوع ستون داریم ، ستونهای اصلی و ستونهای غیر اصلی .ستونهای اصلی به نسبت ستونهایغیر اصلی،ضخیمتر و بزرگترمی باشند.

چنانچه نقطه ای ازخانه محل تلاقی دیوارها باشد،ستونهای اصلی دیواردر کنار هم قرار می گیرند.فاصله بین ستونهای اصلی رابا ستونهای کوچکتر(ستونهای غیراصلی) با فاصله تقریبا نیم متر، پر میکنند .همچنین در ساختن چارچوب درب وپنجره ازستونهای غیر اصلی استفاده میکنند.جهت نگهداری ستونها و اتصال آنها به نال از چوب و یا تخته هایی که به اصطلاح ((چپ دست)) می نامند ، استفاده میکنند، وظیفه این ((چپ دستها)) محکم کردن ستونها به نال وجلوگیری از انحراف وکج شدن ستونهای اصلی و فرعی می باشد.چنانچه ساختمان را برای دو طبقه در نظر گرفته باشند،روی ستونهانیز نال اندازی کرده و تمام مراحل مربوط به طبقه همکف رابرای طبقه دوم نیز اجرا می کنند.به همین دلیل اگر در ساختمانهای گلی دقت کنیم،نمای ساختمان طبقه اول ودوم نسبت به هم قرینه هستند. برای خانه های گلی، ایوان و تلار طراحی می کردند.

در گوشه ای از ایوان محلی را برای ساخت اجاق جهت آشپزی در نظر می گرفتندو از تلار هم برای استراحت روزانه و خواب شبانه در تابستان استفاده می کردند. از آنجاییکه هوا در تابستان گرم و شرجی است، خانوادهها در این فصل به طبقه دوم نقل مکان کرده و فصل گرما راسپری میکردند.
برای پوشش شیروانی ساختمان نیز از ساقه های به هم بافته شده برنج ( گالی)،لت (تخته های چوبی که در اندازه های متفاوت ساخته می شد و روی سقف شیروانی قرار می گرفت)،
سفال و یا از ورقهای گالوانیزه استفاده می شود.

با توجه به اینکه میزان بارش و رطوبت در گیلان زیاد است به مرور زمان گِل دیوار توسط باران شسته شده ویا در اثررطوبت تغییر رنگ می دهدبنابراین برای مرمت دیوارها،سالی یکبار آنها را ((گِل کار))میکنند.چنانچه میزان خرابی زیاد باشد مجددا مخلوط گِل و کولوش را آماده کرده و محل خرابی را ترمیم می کنند و چنانچه میزان خرابی کم باشد وصرفا جهت رفع تغییر رنگ ایجاد شده ازمخلوط سبوس برنج با آب استفاده کرده و روی دیوار می مالند تا رنگ تازه به دیوار ها بدهند.

از خصوصیات منحصر به فرد خانه های گِلی خنک بودن در فصل تابستان و گرم کردن فضای اتاق با حداقل انرژی در فصل زمستان می باشد.به طوریکه مصرف انرژی به حداقل ممکن می رسدهمچنین با توجه به نحوه اتصال ستونها با زگالها ، حالت ارتجاعی به آنها می دهد،که همین عامل این خانه ها را در مقابل زلزله بسیار مقاوم کرده و تخریب این خانه ها به سختی انجام میگیرد .متأسفانه ساخت خانه های گلی سنتی رو به فراموشی رفته وخانه های آجری با ملاط سیمان جای خانه های گِلی راگرفته وامروزه شاهد نابود شدن خانه های گلی میباشیم.
منبع: گیلان-رانکوه
 
بالا