پنجره

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
پنجره را
باز کن
قاصدکی در راه هست
اینجا
قاصدکها
همیهش
حقیقت را
میگویند
قاصدک من
نیز
حقیقت
دلم را میگوید
به تو
باورش کن
با قلبت
نه فقط منطقت
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
قاصدکی نزدیک پنجره ام امد
فرستادمش
به سوی
پنجره اتاقت
میدانم
پنجره ات
به روی
قاصدکهای من
همیشه
بسته هست
پس بگذار اسود بگویم
در گوشش
گفته
دوستت دارم
مراقب خودت باش
دلم تنگ هست
 

paria.z68

عضو جدید
دیشب تمام ستاره های پشت پنجره را

با دست خاموش کردم

وقتی

شنیدم...

ماه را به اتاقت برده ای...!
 

eelhamm

عضو جدید

پنجره ـها کلافه اند از سنگینی نگاه منتظرمــ
اگر نمی آیے
اینقدر پنجره ـها را زجر ندهم
چشم ـهایم به جهنم.....!
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
روزی یک قدم جلو می‌آیم روزی یک آجر بالا می‌روی
ما هیچ‌وقت به هم نمی‌رسیم.
تو؛
همیشه فراموش می‌کنی برای قلعه‌ات پنجره بگذاری!
 
بالا