.........حلالم کنین دوستان.............

dina arian

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیر سایه حق.....:smile:
.
.
.
چندان دعا کن در نهان....
چندان بنال اندر شبان...
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا.....
بانگ شعیب و ناله اش...
وان اشک همچون ژاله اش...
چون شد ز حد از آسمان...
آمد سحرگاهش ندا....
گر مجرمی بخشیدمت...
وز جرم آمرزیدمت...
فردوس خواهی دادمت...
خامش رها کن این صدا...
گفتا نه این خواهم نه آن...
دیدار حق خواهم عیان...
گر هفت بحر آتش شود من در روم بهر لقا...

.
.
.
قبول حق انشاالله....
 

مسعود140

عضو جدید
داداش یاسین میری؟ ما که ادم نیستیم یه خبری ب ما بدی. خب منم میبردی دیگه:smile:
ایشالا ک بی خطر بری و برگردی. و از همه مهمتر مقبول واقع بشه.
پیش اقا یادیم از ما کن.
التماس دعا
 

sara20012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا بهمرات باشه آقا یاسین ...
ایشالله به سلامتی بری و برگردی
التماس دعا ویژه
:redface:
 

ati3254

کاربر حرفه ای
سفرتون بی خطر ایشالا به سلامتی بریدو برگردید.............. التماس دعای شدید................
 

نفس شیمی

عضو جدید
خوشبحالتون
خیلی خیلی مراقب خودتون باشید
من2سال پیش رفتم
بری هرباربا شنیدن اسم کربلا دلت میلرزه
عربا خیلی اذیت میکنن.خیلی ی ی ی ی ی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز


بین یک مشت شغال و وولف است

دشمن از صید خودش مشعوف است

فقط انگشتر او گم نشده

چند عضو بدنش محذوف است

حجم گودال پر از خون شده است

ظرف کوچکتر از این مضروف است

سر هستی چرا پس این قدر

روضه های بدنش مشعوف است

ترسم این گرگ تو را ذجر دهد

شمر خنجر زدنش معروف است

بر شهیدان کفن اینجا جرم است

روسری داشتنش موقوف است

روی یک نیزه نشسته هستو هنوز

چشم ها نزد حرم معجوف است

و این بار قرعه به نام منه دیوانه خورد

دوستان هر خوبی یا بدی دیدن منو حلال کنین

همین هفته یه تو هفته بعد عازم کربلا شدم تا اطلاع ثانوی از همتون خداحافظی میکنم

به اون دسته از رفیقای گلم که شماره منو دارن

از اونجایی که این سفر شخصی هست و قصد رفتنم تا ادم شم چیزی نمیبرم نه عکسی میگیرم

نه گوشیی میبرم

گوشیم میدم دست خواهرم لطفا اس ندین یا اگه دادین ج ندیدن ناراحت نشین

دوستان حلالم کنید



من هم فراموش نکنید
خیلی دلم میخواست من هم برم کربلا ولی هنوز رخصت نداند
امیدوارم برای من هم دعا کنید
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در حضور خارها هم میشود یک یاس بود
در هیاهوی مترسک ها پراز احساس بود
می شود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
دست در دست پرنده بال در بال نسیم
ساقه های هرز این بیشه را داس بود
کاش میشد حرفی از ای کاش هم نبود
هرچه بوداحساس بود وعشق بودو یاس بود
 

Similar threads

بالا