نامه عاشقانه من

"gole naz"

عضو جدید
دوستت دارم همسرم:love::w38:


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاهت را دوست می دارم
نگاهت چون نگاه ناز ماهی ها
پر از شوق وصال موج دریاهاست
من از چشم تو می گیرم
امید زندگانی را
و با چشم تو میبینم تمام آرزوها را
دلت را دوست می دارم
دلت همچون فضایی پر ز شور و شوق روییدن
پر از شادی
پر از آواز گنجشکان تنهایی
و در دشت دل تو بود
که عشق در من جوانه زد
تو را من دوست می دارم، تو تنها عشق من بودی، تو تنها عشق من هستی
و در قلبم تو میمانی
تو عشق جاودان هستی
تو هم باید بیاموزی ز چشمانم وفاداری و یک دم نشوی غافل تو از یادم
تو که تنهاترین و بهترین یاری

 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رویای شب فرا رسیده است...

بستری از آرامش... از امنیت... مرا در بر می گیرد...

به منتهای آرزوی خود رسیده ام...

مستانه نگاه تورا می کاوم...

غزل سرایی چشمان تورا می خواهم...

در این سکوت راز آلود

زبان نگاه، گویای همه چیز است...

نگار من، اشتیاق نگاهم را بخوان... ترنم احساسم را بدان...

این منم که تورا می خوانم... این منم که آغوش تو را می خواهم...

وتو همه هستی من... مرا به کام وصال سپار

که محتاج تسکینم...






 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
تــَمام هوا را بو می کشم
چشم می دوزم زل مـی زنم...
انگشتم را بر لبان زميـن می گذارم:
" هــــيس...
می خواهم رد نفس هايش به گوش برسد..."
اما... گوشم درد می گيرد از ايـن همـہ بی صدايی
دل تنگی هآيم را مچاله مـی کنم و
پرت می کنم سمت آسمان
دلواپس تو مـی شوم که
کجای قصه مان سکوت کرده ای که تو را نمـی شنوم !!!
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز



گفته بـــودم با دلم بازی نکن …

ببین … خرابش کردی

دیگر عاشق نمیشود.!!!
 

"gole naz"

عضو جدید
اي هميشه خوب

ماهي هميشه تشنه ام
در زلال لطف بيکران تو
مي برد مرا به هر کجا که ميل اوست
موج ديدگان مهربان تو
زير بال مرغکان خنده ها ت
زير آفتاب داغ بوسه هات
اي زلال پاک
جرعه جرعه جرعه مي کشم ترا به کام خويش
تا که پر شود تمام جان من ز جان تو
اي هميشه خوب
اي هميشه آشنا
هر طرف که مي کنم نگاه
تا همه کرانه ه اي دور
عطر و خنده و ترانه مي کند شنا
در ميان بازوان تو
ماهي هميشه تشنه ام
اي زلال تابناک
يک نفس اگر مرا به حال خود رها کني
ماهي تو جان سپرده روي خاک
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگران نباش

اگر لب های تو را سانسور می کنند

شعرهای مرا نقطه چین!

از این به بعد

در چاپخانه های زیرزمینی

تو را خواهم بوسید.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت
بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو.....از داشتن
تو...اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش
بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام
وجود قلبم وعشقم را به تو هدیه کنم اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه شوقی داره
وقتی کسی داری براش بنویسی
اما اگه نداشتی
غصه نخور
خدا خودش بهترین مخاطب هست
مخاطب نامه من خداست
خدای عزیزم
نمیدانم
چگونه
وصفت کنم
اما
بدان
تا ابدیت
دوستت دارم
و امیدوارم تا
ابدیت
در کنارم بمانی
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیــــباترین لبـــــــاسی کــــه مــــــیتواند

زن را بپوشـــــــاند
بــــــــازوهای مردیـــــــــست که
دوستــــــــــــــــــــــش دارد




 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز پستچی یک بسته برایم آورد

یک شعر عاشقانه با یک گردنبند الماس
تمام زنان شهر از حسد ناخن جویدند
وقتی من شعر ترا به گردنم آویختم !
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگارم

دلتنگ که می شوم

بی قرار نر از همیشه ... تو را در خود می کاوم...

به آغوش باران پناه می آورم...


دلم کوچ می کند به مکانی که تو هستی .... تورا درقلبم می یابم...

سکوت می کنم...

با چشمانم تورا می خوانم... با نگاهم تورا می نویسم...


عطر حضورت بر خاطراتم می نشیند...

قاصدکهای معطر نفسهایت را می ستایم...

و مستانه دل به خوشبختی ات می سپارم

من همین جا، کنار بوسه های بیکران باران برگونه های زمین منتظرت می مانم...

نیک بختی ات را دربر بگیر و بازگردد...

من چشم در راهم...






دیری است که غرق در عیشی مدام داستان را نفس می کشم.

رمان چاپ شده :"رها"
....
نشر نگيما



پرفروش ترین کتابهای داستانی در نمایشگاه کتاب


نامه عاشقانه من




 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگارم!

به موهای زیبایت که چنگ می اندازم...

دستانم قفل می شود, صورتم رنگ می بازد...

ماهی قرمز قلبم بی تابی می کند و آرامش برکه وجودم را برهم می زند!

عاشق می شوم...

لیلی می شوم...

در پیچ و تاب موهایت مجنون می شوم!

تو عاشقانه می چرخی و من به دور تو طواف می شوم!

با پریشانی موهایت پریشان می شوم!

با بند بند وجودم به طره ابریشمی ات دخیل می بندم!

و با نوازش هر حلقه که به برگ گل لطیف است...

جسمم را, روحم را, همه هستی ام را می بازم...

سمفونی محبت لایزال زنانه ام را می نوازم...

و ترانه دلدادگی ام را جاوانه می سازم!

نا روزگار دریابد

که من حتی در آخرین تپش هایم هم , حاضر نیستم یک تار موی تو را با دنیا معاوظه کنم!










 
آخرین ویرایش:

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
....

....


حالا دیگر دستم به آغوشت نمی رسد

و بوسیدنت موکول شده به
تمام روزهای نیامده...
این روزها می ترسم که مبادا غرق شوم
در رویایت...
کاش می دانستی باتمام دلتنگی هایم ...
باتمام غم هایم...
با تمام رنج هایم...
دوستت داشتم...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
درميان من وتو فاصله هاست

گاه مي انديشم
مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري
تو توانايي بخشش را داري
دست هاي تو توانايي آن را دارد
که مرا
زندگاني بخشد
چشمهاي تو به من مي بخشد
شورعشق ومستي
و تو چون مصرع شعري زيبا ،
سطر برجسته اي از زندگي من هستي



 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
هوا را هر چقدر نفس بکشی ، باز برای کشیدنش بال بال میزنی . . .
عین تو ک هرچقدر باید باشی ، باز باید باشی . . .
می فهمی چ می گویم ؟
بودنت مهم است عشق من ، همین . . .

 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز



شیـرینش بغض میکند

ناخن خوار شده است

دلگـیـر است
دستآنش میلـرزد
اتانول میبلعـد
خیرـه ی خیرس بـ….
.
.
.
بگذریـم…

اسم او دیگــر فرـهـآد نیست
جلآد استــ….
تلخـی کن شیریــنم….
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامه ایی برای تو ...

نامه ایی برای تو ...

سلام نفسم


امروز فهمیدم که مدتی است دیگر زندگی نمیکنم...

من در کنار کسانی هستم که دوستشان دارم

اما...

اما...جای خیلی خالی تو بین همه آنها در قلبم بیداد میکند...

تویی که با تمام وجودم دوستت دارم...

به اندازه جانم...

وجای خالیه تورا هیچ چیز وهیچ کس برایم پر نخواهد کرد...

امروز فهمیدم که لبهایم در کنار آنها لبخند میزند ولی قلبم اشک میریزد...

یادت نره صاحب قلبم فقط تویی

امروز فهمیدم که دیگر زندگی بدون تو برایم هیچ مفهومی ندارد...

اصلا زندگی برای من تویی...

یادت نره با گرفتن زندگیم

داری منو تبعید میکنی تو خودم...

 

یاربانو

عضو جدید
ميشه چيزي غايب است. كه بايد باشد
با كلمات سربريده نمي شود زندگي كرد
و من عاشق مردي هستم
كه همزادش مدام غرق مي شود در دريا
بوي مرد گرفته ام
بوي دريازدگي!
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
...

...

روایتی ازاحساس بی ریای یک معلول

تو را به خدا قسم آدم­هایی که سالم هستید به این باور برسید که معلولیت محدویت نیست! محبوبیت
است!



شاید توی خیلی از زمینه­ ها کسانی که معلولند از شما هایی که سالم هستید، بهتر باشند! پس چرا همیشه برایشان دل می­ سوزانید و به دید ترحم نگاهشان می­ کنید وتوانایی­هایشان را باور ندارید؟



چرا وقتی پسری عاشق همچین دختری می ­شود، ناراحت می­ شوید و دوست دارید رای­ اش را بزنید؟



یعنی فقط نقص جسمی باعث می­ شود یه زندگی مشترک نابود بشود! یعنی فقط سالم بودن
[FONT=_MRT_Khodkar]،[/FONT] شرط لازم و کافی برای تشکیل یک زندگی است؟



چرا آنقدر اما و اگر می­ آورید که مادر چنین دختری باید از ترس سرکوفت زدن به جگر گوشه ­اش بترسد به خواستگاری جواب مثبت بدهد؟



آخه چرا فکر می ­کنید شماهایی که سالم هستید حق عاشق شدن دارید، حق زندگی کردن دارید، حق قدم زدن دارید، حتی حق گریه کردن دارید و آنهایی که معلولند مستحق تنهایی هستند!



آهای آدم­های سالم توی کار خدا دخالت نکنید, پیش خدا هیچ کاری سخت نیست, توی یک چشم به هم زدن
می شود یک آدم سالم معلول شود و یا با پیشرفت علم، حتی یک معجزه یک آدم معلول، سالم!



من نمی­ گویم حق ندارید انتخاب کنید! هرکسی حق دارد از نظر ظاهری با ایدآلش زندگی کند!
اما حق ندارد کسی را تحقیر کند و یا فقط به خاطر نقص جسمی­ اش به شایسته بودنش شک کند!




آخه شماها چرا باور نمی­ کنید یک انسان معلول هم یک آدم عادی و معمولی است، مثل همه آدم­های دیگر که یک سری حسن دارند، یک سری عیب، یک سری استعداد دارند و یک سری توانایی و قطعاً یک سری هم ناتوانی! همه ما مثل هم هستیم! پس چرا شما آدم­ها فقط برای آدم­های معلول دل می­ سوزانید؟ چرا به توانایی­های­شان شک می­ کنید؟ آن هم به توانایی­های افرادی مثل من که از بچگی روی پای خودشان ایستادند و با توانایی­ها واستعدادهاشان به همه ثابت کردند که فرقی با یک آدم عادی ندارند! حالا عیب آنها ظاهری است و عیب خیلی از آدم­های دیگر باطنی!




پس چرا شما انسان­ها به آدم­هایی که عیب­هایی غیر نقص جسمی دارند مثل عیب­های اخلاقی و اجتماعی! ترحم نمی­ کنید؟ چرا به توانایی­هایی آنها شک نمی­ کنید؟ چرا فکر می­ کنید آدم باید فقط سالم باشد تا بی عیب باشد!




کسی که قاتل است، معتاد است یا دزدی می­ کند، نا نجیب است
[FONT=_MRT_Khodkar]،[/FONT] بی وفاست، یا دروغگو، غیبت می­ کند یا حتی بداخلاق و پرخاشگر است و.... از یک آدم معلول خیلی بهتراست؟ خیلی بی نقص­ تر است؟ خیلی خوشبخت­ تر است؟ آنها که دارند به همه ضرر می­ زنند!اما یه آدم معلول سعی می­ کند تا آنجایی که می ­تواند خوب باشد و مهربان و به اطرافیانش کمک کند و روی پای خودش بایستد.




آخه چرا فکر می­ کنید فقط یک آدم به ظاهر سالم تو این جامعه می ­تواند گلیم خودش را از آب بکشد بیرون و خوشبخت بشود؟ چرا چرا چرا...


نازنین فاطمه
جمشیدی
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگارم!

لمس نگاهت لکنت می اندازد بر زبانم...

دردت به جا... دردت به جا... دردت به جانم...

من اینجاهستم درست در کنار تو,ماه آسمانم!

کافی است دستانت را پیش آوری و دستانم رابگیری...

مرا در آغوشت رها کنی...

دستانت را دور پیکر من بپیچی...

و نگاهت را به چشمان منتظر من بدوزی!

آنگاه خواهی دید با چه شوری به سویت می آیم...

عطرحضورت را تضمیمی برای خوشبختی ام قلمداد می نمایم

و برای آرامشت سنگ تمام می گذارم:gol:


نازنین فاطمه جمشیدی




 

aramesh"

عضو جدید
وقتی کلِ دنیا دوره سرم میچرخید

وقتی همه ی بد بختی ها
رو سرم خراب میشد...


سرمو توی آغوشه تو قایم میکردمو


تو



(با همون لحنه دوست داشتنیت)

میگفتی همه چیز درست میشه

حالا که رفتی

وقتی دنیا و بد بختی ها سر به سرم میذارن


سرمو توی پتو قایم میکنم
و بوی عطرت آرومم میکنه


امشب انقدر روی پتویی
که عطره تو رو میده گریه کردم


انقدر گریه کردم
که میترسم بوی عطرت پاک شده باشه
 

aramesh"

عضو جدید
دیـوآنـﮧ ےِ روزْهآیـے هَسْتـ ـَم





کـﮧ مِهـربآטּ میشَوے . . .


حَتـّے اَگـ َـرْ نَـدآنمْ چـرآ . . . !
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگارم!

نه شعری دارم...نه متنی...و نه حرفی!

یک نگاه با چشمانی اشکبار...

یه دل شکسته...و یک شاخه گل:gol:

دیگر هیچ!

نو حضورت را, راه نفوذ در قلبت را, از من دریغ کرده ای...

پس همه چیز را از تندیس شکسته هستی ام بخوان...

نه تاب نوشتن ندارم... نه گلایه ای و نه فرصت دوباره ای...

غروب لحظه هایم فرا رسیده است

باید بروم ... باید بروم...

تا بینهایت تنهایی!

آنجا که من هستم و عکس تو و یک سکوت بارانی

البته
! با نگاهی که مدت هاست آرزویش را دارم...

دیگر هیچ!

نازنین فاطمه جمشیدی








 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا