خانم ها لطفا جیغ نکشن!!!

ninas20

عضو جدید
خانوم ها جیغ نکشن لطفا !!!
سؤال: چرا قانون اجازه نمیده که یک مرد دو همسر اختیار کنه؟
جواب: چون بر طبق قانون نمی توان یک نفر را بخاطر یک گناه دو بار تنبیه کرد
------------ --------- ---

چرا زن و شوهر در هنگام عقد دست یکدیگر رو می گیرن؟
این فقط یک رسمه. مثل دو بوکسور که قبل از مسابقه با هم دست میدن
------------ --------- ---

درک کردن خداوند مشکله. چنین چیز زیبائی به اسم زن را می آفرینه بعد اونو به همسر تبدیل می کنه
------------ --------- ---

راهی سریعتر از نقل و انتقال پول بوسیله سیستم الکترونیک هم وجود داره. بهش میگن ازدواج

------------ --------- ---

تلگرافی بدست مرد رسید که نوشته بود، زنت مرده. خاکش کنیم یا بسوزونیم؟
مرد جواب داد، ریسک نکنید. اول بسوزونید و بعد خاکسترش رو خاک کنید
------------ --------- ---

مرد با حالت حق بجانب: کتابی به نام "مرد، ارباب زن" دارید؟
دختر فروشنده: قسمت داستان های خیالی اون طرفه آقا
------------ --------- ---
مردی بود که به زنی گفت اونقدر دوستت دارم که بخاطر تو حاضرم به جهنم هم برم.
آنها ازدواج کردند و مرد حالا در جهنم زندگی می کنه
------------ --------- ---
حقیقت زندگی: یک زن تو رو گریان بدنیا میاره و زن دیگه کاری می کنه که تا آخر عمرت گریه کنی
 
آخرین ویرایش:

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا زن و شوهر در هنگام عقد دست یکدیگر رو می گیرن؟
این فقط یک رسمه. مثل دو بوکسور که قبل از مسابقه با هم دست میدن
:w16:
 

love.1982

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
راستی واقعا این زن چه موجودی است که تمام دعواهای عالم به خاطراون هست.ولی خدا به خاطر آرامشی که میده اون رو خلق کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
خانوم ها جیغ نکشن لطفا !!!
سؤال: چرا قانون اجازه نمیده که یک مرد دو همسر اختیار کنه؟
جواب: چون بر طبق قانون نمی توان یک نفر را بخاطر یک گناه دو بار تنبیه کرد
------------ --------- ---

چرا زن و شوهر در هنگام عقد دست یکدیگر رو می گیرن؟
این فقط یک رسمه. مثل دو بوکسور که قبل از مسابقه با هم دست میدن
------------ --------- ---

درک کردن خداوند مشکله. چنین چیز زیبائی به اسم زن را می آفرینه بعد اونو به همسر تبدیل می کنه
------------ --------- ---

راهی سریعتر از نقل و انتقال پول بوسیله سیستم الکترونیک هم وجود داره. بهش میگن ازدواج

------------ --------- ---

تلگرافی بدست مرد رسید که نوشته بود، زنت مرده. خاکش کنیم یا بسوزونیم؟
مرد جواب داد، ریسک نکنید. اول بسوزونید و بعد خاکسترش رو خاک کنید
------------ --------- ---

مرد با حالت حق بجانب: کتابی به نام "مرد، ارباب زن" دارید؟
دختر فروشنده: قسمت داستان های خیالی اون طرفه آقا
------------ --------- ---
مردی بود که به زنی گفت اونقدر دوستت دارم که بخاطر تو حاضرم به جهنم هم برم.
آنها ازدواج کردند و مرد حالا در جهنم زندگی می کنه
------------ --------- ---
حقیقت زندگی: یک زن تو رو گریان بدنیا میاره و زن دیگه کاری می کنه که تا آخر عمرت گریه کنی

خانم محترم این بخون

[h=3] فرشته ای به نام زن![/h]

از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می گذشت.
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید؟
خداوند پاسخ داد : دستور کار او را دیده ای ؟
او باید کاملا” قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.
و شش جفت دست داشته باشد.
فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد.

گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟
خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند.
-این ترتیب، این می شود یک الگوی متعارف برای آنها.
خداوند سری تکان داد و فرمود : بله.
یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید
از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان.
یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!
و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،
بتواند بدون کلام به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد.
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید .
خداوند فرمود : نمی شود !!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد.
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی .
بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام.
تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .
فرشته پرسید : فکر هم می تواند بکند ؟
خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد .
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی زیادی مواد مصرف کرده اید.
خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نیست، اشک است.
فرشته پرسید : اشک دیگر چیست ؟
خداوند گفت : اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش.
فرشته متاثر شد.
شما نابغه‌اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید، چون زن ها واقعا” حیرت انگیزند.
زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند.
همواره بچه ها را به دندان می کشند.
سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
بار زندگی را به دوش می کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.
وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.
وقتی خوشحالند گریه می کنند.
و وقتی عصبانی اند می خندند.
برای آنچه باور دارند می جنگند.
در مقابل بی عدالتی می ایستند.
وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند.
بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند.
برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.
بدون قید و شرط دوست می دارند.
وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند
و و قتی دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.
در مرگ یک دوست، دل شان می شکند.
در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند،
با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.
آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن
و بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد
کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو می بخشند
زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند
خداوند گفت : این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد
فرشته پرسید : چه عیبی ؟
خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند . .


حالا حداقل خودت قدر خودت بدون
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
برای استارتر عزیز
شبیه باد همیشه غریب و بی وطن است
چقدر خسته و تنها، چقدر مثل من است
کتاب قصه پر از شرح بی وفایی اوست
اگرچه او همه ی عمر فکر ما شدن است
چه فرق می کند عذرا و لیلی و شیرین؟
که او حکایت یک روح در هزار تَن است
قرار نیست معمای ساده ای باشد:
کمی شبیه شما و کمی شبیه من است
کسی که کار جهان لنگ می زند بی او
فرشته نیست، پری نیست، حور نیست؛ زن است
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
اینم برای استارتر عزیز
[h=2]زن ، فرشته انس _ شعري از پروين اعتصامي[/h]




در آن سراي كه زن نيست، انس و شفقت نيست
در آن وجود كه دل مرده، مرده است روان
به هيچ مبحث و ديباچه اي، قضا ننوشت
براي مرد كمال و براي زن نقصان
زن از نخست بود ركن خانه هستي
كه ساخت خانه بي پاي بست و بي بنيان؟
زن ار براه متاعب(1) نمي گداخت چو شمع
نمي نشاخت كس اين راه تيره را پايان
چو مهر، گر كه نمي تافت زن به كوه وجود
نداشت گوهري عشق ، گوهر اندر كان
فرشته بود زن ، آن ساعتي كه چهره نمود
فرشته بين ، كه برو طعنه مي زند شيطان
اگر فلاطن و سقراط ، بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردي ايشان
به گاهواره مادر ، به كودكي بس خفت
سپس به مكتب حكمت ، حكيم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالك ، چه زاهد و چه فقيه
شدند يكسره ، شاگرد اين دبيرستان
حديث مهر ، كجا خواند طفل بي مادر
نظام و امن ، كجا يافت ملك بي سلطان
وظيفه زن و مرد ، اي حكيم ، داني چيست
يكيست كشتي و آن ديگريست كشتيبان
چو ناخداست خردمند و كشتيش محكم
دگر چه باك ز امواج و ورطه و طوفان
به روز حادثه ، اندر يم حوادث دهر
اميد سعي و عملهاست ، هم از اين ، وهم آن
هميشه دختر امروز ، مادر فرداست
ز مادر است ميسر ، بزرگي پسران
اگر رفوي زنان نكو نبود ، نداشت
به جز گسيختگي ، جامه نكو مردان
توان و توش ره مرد چيست ، ياري زن
حطام(2) و ثروت زن چيست، مهر فرزندان
زن نكوي ، نه بانوي خانه تنها بود
طبيب بود و پرستار و شحنه و دربان
به روزگار سلامت ، رفيق و يار شفيق
به روز سانحه ، تيمار خوار و پشتيبان
ز بيش و كم ، زن دانا نكرد روي ترش
به حرف زشت ، نيالود نيكمرد دهان
سمند عمر ، چو آغاز بد عناني كرد
گهيش مرد و زمانيش زن ، گرفت عنان
چه زن ، چه مرد ، كسي شد بزرگ و كامروا
كه داشت ميوه اي از باغ علم ، در دامان
به رسته هنر و كارخانه دانش
متاعهاست ، بيا تا شويم بازرگان
زني كه گوهر تعليم و تربيت نخريد
فروخت گوهر عمر عزيز را ارزان
كسي است زنده كه از فضل ، جامه اي پوشد
نه آنكه هيچ نيرزد ، اگر شود عريان
هزار دفتر معني ، به ما سپر فلك
تمام را بدريديم ، بهر يك عنوان
خرد گشود چو مكتب ، شديم ما كودن
هنر چو كرد تجلي ، شديم ما پنهان
بساط اهرمن خود پرستي و سستي
گر از ميان نرود ، رفته ايم ما ز ميان
هميشه فرصت ما ، صرف شد در اين معني
كه نرخ جامه بهمان چه بود و كفش فلان
براي جسم ، خريديم زيور پندار
براي روح ، بريديم جامه خذلان(3)
قماش دكه جان را ، به عجب پوشانديم
به هر كنار گشوديم بهر تن ، دكان
نه رفعتست ، فساد است اين رويه ، فساد
نه عزتست، هوانست اين نه عزتست، هوانست اين عقيده، هوان(4) نه سبزه ايم ، كه روئيم خيره در جر وجوي
نه مرغكيم ، كه باشيم خوش به مشتي دان
چو بگرويم به كرباس خود ، چه غم داريم
كه حله حلب ارزان شدست يا كه گران
از آن حرير كه بيگانه بود نساجش
هزار برازنده تر بود خلقان
چه حله اي است گرانتر ز حليت دانش
چه ديبه ايست نكوتر ز ديبه عرفان
هر آن گروه كه پيچيده شده به دوك خرد
به كارخانه همت ، حرير گشت و كتان
نه بانوست كه خود را بزرگ مي شمرد
به گوشواره و طوق و به ياره مرجان
چو آب و رنگ فضيلت به چهر نيست ، چه سود
ز رنگ جامه زربفت و زيور رخشان
براي گردن و دست زن نكو ، پروين
سزاست گوهر دانش ، نه گوهر الوان
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرد با حالت حق بجانب: کتابی به نام "مرد، ارباب زن" دارید؟
دختر فروشنده: قسمت داستان های خیالی اون طرفه آقا
:w15::w15::w15::w15: ایول حال کردم.......
 

Similar threads

بالا