باران

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران
میبارد
اینجا
بر دل تنها و کوچک من
چه ذوقی میکنم
وقتی
قطرات
باران بر چهره نم دارم
میخورد
و من
چه بیصبرانه
چشم انتظار
هستم
چشم انتظار
نم باران
چشمانم
که میدانم
به زودی
میبارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دمش گرم ...
باران را می گویم....
به شانه ام زد و گفت خسته شدی امروز را تو استراحت کن ....
من به جای تو می بارم....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق ؛
چیز مبهمی نیست .
همین
بارانی ست ؛
که از چشم تو می بارد ؛
وقت دلتنگی دستهای من.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آسمان
همیشه
باران را نمی‌نویسد
باران
همیشه رود را،
رود
باغ را،
باغ
گل را،
و من
همیشه شعر ... شعر بزرگ خود را ... !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ابر دارد قفسم
نت دلتنگی من باران است.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتـــــــــــــــی که باروون میباره , هوایم رو به راه توســت...
امروز هوایم ، هوای توست !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بارون
ببار
شاید کسی نداند
در درونم
چه خبر هست
اما تو خود
میدانی
چه در دل دارم
گاهی
دل را باید
فهماند
دل تنگی بد دردیست
کمتر
دل تنگ شود
کمتر
ببارد
اه
که دوباره
بغض کرده ام
و این بغض که
نمیبارد چه دردی دارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک ساعت که افتاب بتابد
خاطره ان شبهای بارانی از یاد میرود
این است حکایت انسانها
فراموشی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوســـت داشتنت بوی ِ بــــــاران می داد

همــآن قدر بی مقدمــه

همـــآن قدر بی دغدغــه

فــــــــــقـــــــــــــ ط

یادت باشد مثل ِ بــــــــاران

مـــَرا بـــی واسطه

دوســـت داشته باشـــی !

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

**بی تــو حَــتی بآرآن هــَم

** * * * *بوی تشنـــگی *میدهد...
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
مـی گــویــنــد بــاران رســانــاســت!!!

شــایـد دســتــهــای مــرا هــم به دســتــهــای تــو بــرســانــد. . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبـــــــــــــ جمعه

هوای بارانی

کنج یه اتاق

پشت سیستم

منتظر یه لایک از یه غریبه!

همشو بیخیال با جای خالیت چه کنم.........؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

باران کـه میبـارد دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود،
راه می افـتم بـدون ِ چـتـر .
من بـغض می کنـم، آسمـان گـریـه .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران
ببار
تو میدانی
چقدر
دل تنگ میشوم
ان لحظه که
دوستت دارم
را فریاد میزنم
و تو
نمیشنوی
ان لحظه که
دلم
میخواهد
گاهی
دستانم
را بگیری
اما
همیشه
باران
مرا در اغوش خویش میفشارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک پیاده رو...

یک هوای بعد از باران

یک تو

یک دستت

جفت لبهایت

پیاده رو را به آتش میکشم


براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 650x495 مي باشد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران
میخواهم
در صدایش
گم شوم
و ارم
صدای
قدمهایت
را بشنوم
که نزدیک میشوی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش باران بگیرد
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند
و من همه ی دلتنگیهایم را رویش “ها” کنم
و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم
و خلاص

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران
که میگیرد
کمی
کم
دل تنگیم
اندک میشود
اما
نمیدانی
چقدر دلم
میخواست
اهسته
در کنار ت
در
یک روز بارانی
قدم میزدم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

فیزیک ،*

بعدترها ثابت می کند ...


در « روزهای بارانی » ؛


جای خالی آدم ها ،*

بزرگتر می شود !!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در روز
بارانی
هر
لحظه
تو
در قلب و ذهنم حضور داری
شاید
فیزیک
نتواند
ثابت کند
ولی میدانم
یه روزی
ثابت میشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخش باران....

ببخش....

که تو می باری و ما ...

شسته نمی شویم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران
میبارد
اما
تو همیشه
در قلبم
حضور داری
همین مرا
ارام میکند
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شیشه ی پنجره را بَاران شست.
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ ،من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.می پرد مرغ نگاهم تا دوروای باران بارانپرمرغان نگاهم را شست.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
...دوست دارم درآن بارانی که رنگ حیات به بودن زمین میبخشد

در آن لحظه های ناب… دستانت رابگیرم و تا اوج بودن پرواز کنیم…

خیس از یاد تو اوج عاشقی…

چقدر لذت بخش است بوسیدن عشق ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

چقدر این دوستــــــــ داشتن های بی دلیل

خوب است

مثل همین بــاران بی سوال

که هی می بارد

که هی اتفاقا آرام و

شــمرده

شـــمرده

می بارد

 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را, خاطره را, زیر باران باید برد
با همه مردم شهر, زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت, حرف زد, نیلوفر کاشت.
سهراب سپهری

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ولی باران نمی داند که من دریایی از دردم به ظاهر گر چه می خندم ولی اندر سکوتی تلخ می گریم
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوردست خیال من است


که کشیده‌است جاده را تا جایی که چشم کار نمی‌کند

گوش کار نمی‌کند

هوش کار نمی‌کند

پشت این شعرها، لبخندها، بغضی ست؛


ورق بزن.


باران بگیرد.


امید مثل نمک است.

شاید غذای اصلی نباشد اما طعم آن را بهتر میکند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

برای تو ...

برای تو که باران را در پشت پنجره زمزمه می کنی !

برای من ...

برای من که در بغض آسمان پنهانم تا زمزمه شوم در لبهای تو !

برای ما می نویسم !

من تمام هستی ام را آغوشی خواهم ساخت

برای پریشانی های گاه و بی گاه تو !

من تمام روحم را آفتابی خواهم کرد

برای روزهای زمستانی دل تو !

تو ...

لحظه ای با من باش ...!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران میبارد
بر پنجره اتاقم
و من
چه سخت
منتظر روزی
بارانی
مینشنم
تا هر گاه
دلم میگیرد
زیر باران
قدم بزنم
 
بالا