اگر عداوت و جنگست در میان عربتا بود بار غمت بر دل بی هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
اگر عداوت و جنگست در میان عرب
میان لیلی و مجنون محبتست و صفاست
تو در کنار من می آیی من این طمع نکنم
که می نیایدت از حسن وصف در اوهام
نه هر که چشم و گوش دارد آدمیست
پس دیو را که صورت فرزند آدمست
تو را در آینه دیدن جمالِ طلعتِ دوست
بیان کند که چه بودست نا شکیبا را
ماصلاح خویشتن در بی نوایی دیده ایمدو هفته می گذرد کان مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
آنک از جنت فردوس یکی میآیدماصلاح خویشتن در بی نوایی دیده ایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را
آنک از جنت فردوس یکی میآید
اختری میگذرد یا ملکی میآید
هر شکرپاره که در میرسد از عالم غیب
بر دل ریش عزیزان نمکی میآید
تا مگر یافته گردد نفسی خدمت او
نفسی میرود از عمر و یکی میآید
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ استدگرش چو باز بینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
زعشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری
چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت
تا مصور گشت در چشمم خیال روی دوست
چشم خودبینی ندارم روی خودراییم نیست
آنک از جنت فردوس یکی میآیدتا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2075 | ||
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 441 |