معماری با مصالحی از جنس دل

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻋﺸﻖ ؟

ﭘﺮﺳﻴﺪی ﻭ ﺧﻨﺪﯾﺪی


ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﭘﺎﺳﺨﺖ، ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺗﺮ ﮐﺮﺩی ﻣﻌﻤﺎ ﺭﺍ !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هــزار بـار آمـدم خطــت بزنم از قلبم

خود خودت را

یــادت را

اسمــت را

امــا

فقط قلبــم پر شد از خط خطی های عاشقانـه !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـی نـویــسَـم

اِمـضـآ مـی کُـنَـم کـه دَر کَـمـالِ صِـحَـتــ و سَـلـامَـتـِـ عَـقـل

دیــوآنـه اَتـــ شُـدِه اَم . . .
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفــتي خـودت را جـاي مـن بگـذار ...
گـذاشـتم ...
مي بيـــني ...
امّـــا نــرفتــه ام
 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز

بــــاز هـــــم خیال تــــو
مــــرا
“برداشــــت”
کجــــا می بــــرد نمــــی دانــــم!
 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]او مرا دوست دارد[/FONT][FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چه شیرین![/FONT][FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ولی به وصالش نمی رسم[/FONT][FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چه تلخ![/FONT][FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خدایا خوشحال باشم یا غمگین؟!!![/FONT]​
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفت و دیگر ندارمش
تقصیر خودم بود
ته این همه شعر که برایش نوشتم
نقطه نگذاشتم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
آدما مترسک سر جالیز نیستن؛
که وقتی واسه کلاغای دلت تکراری شدن عوضشون کنی؛
پس یه کم در مورد آدما منصف باش؛
تا مترسک یکی دیگه نشی …!

فوق العاده بود

ادمهای این دوره
خیال میکنند
ادمهای اطرافشون فقط برای
این اومدند تا
بشن یه وسیله
تا به خواسته های خودشون برسند
ولی همین ادمها اگه ادمهای اطرافشون بهشون نیاز داشته باشند
غیبشون میزنه
و یادشون میره که تا دیروز اون ادم کنارش بود شد تکیه گاه تنهایهاش و غمهاش
ولی وقتی نوبت خودشون میرسه
جا خالی میدنند و یه ادم بد میشکنند
از این شکستنها زیاد داشتم
حالا هم فقط فاصله گرفتم تا یه وقت کسی خیال نکنه
میخوام بشکنمش
اما باز هم من میشکنند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
......................................................................
.........................................................................
......................................................................
سکوت
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.....................................
.....................................
.................................
حرفی ندارم
سکوت میکنم
 

sshimaa

عضو جدید
فوق العاده بود

ادمهای این دوره
خیال میکنند
ادمهای اطرافشون فقط برای
این اومدند تا
بشن یه وسیله
تا به خواسته های خودشون برسند
ولی همین ادمها اگه ادمهای اطرافشون بهشون نیاز داشته باشند
غیبشون میزنه
و یادشون میره که تا دیروز اون ادم کنارش بود شد تکیه گاه تنهایهاش و غمهاش
ولی وقتی نوبت خودشون میرسه
جا خالی میدنند و یه ادم بد میشکنند
از این شکستنها زیاد داشتم
حالا هم فقط فاصله گرفتم تا یه وقت کسی خیال نکنه
میخوام بشکنمش
اما باز هم من میشکنند

تمام پاییز و زمستان را می خواهم گریه کنم دلتنگ دیروزها باشم
شاید کمی خودم را ببخشم
بگذار بشکنم شکستنم را ببین من درس عبرتم
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
آشوب
همان حس غریبیست که وقتی
لبخند بر لبانت نباشد دارم....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

هــــمــــــه گفـــــتنــــد؛

او کـــــــه رفت...؛ زنــــــــدگــــــی کــــــن!

امــــــا نــــدانستنـــــــد...،

او...

تــــــــمــام زنــــــــدگـــــــــــی امــــ بــــــــــود...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کــاش مـیدانستــــم

حکمــــت ایــــن روزگـار چـیست،

کـه روز بــه روز

تـو یـوسـف تــر مـیشـوی و مـن یـعــقــوب تــر!!؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تمام پاییز و زمستان را می خواهم گریه کنم دلتنگ دیروزها باشم
شاید کمی خودم را ببخشم
بگذار بشکنم شکستنم را ببین من درس عبرتم

گاهی تنها به این میاندیشم کاش کمی
لبخند مهمان دلم بود
یا شادی
اما راستش خسته ام
از لبخندهایی که
به اجبار میزنم
مخصوصا وقتی که دلم هوای گریه داشته باشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خوآهی بـــــــروی؟
بـَهآنه می خــــــواهی؟
بگذار مـَن بهانه رآ دستت بدهم
برو و هر کس پرسید چــــــــــــرآ
بگو : لجــــــوج بود , همیشـــــه سـَرسختآنه عآشــــــقم بود
بگو : فـَریآد می کرد , همه جآ فریـاد می کرد که مرآ می خوآهد

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خیلی راحت از رفتن
حرف میزند
اما کاش
میفهمیدهمین
گفتن ساده از رفتنت
مرا
غمگین تر میکند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اینجا از احساس مینویسنند اما من میخوام بجای شعر حرف بزنم

ادمهای عزیز لطفا به ادمها دیگه احترام بذارید چرا بعضیهاتون نمیتونید راست حرفتون بزنید و با احساسات ادمها بازی میکنید دیشب یکی یه حرف خوب زد جوانهای این دوره اکثرا خودشیفته شدند و بجای اینکه به فکر هم باشند به خودشون فکر میکنند برای همین هم غمگین تر میشند چرا چون وقتی با یکی رابطه برقرار میکنند عوض تموم کردند رابطه فقط خطشون عوض میکنند تا طرف پیداشون نکنه اونوقت اون جوان عاشق بیچاره هاج و واج میمونه طرفی که اینقدر دوستش داشته کجا رفته و کلی چشم انتظار میمونه میدونید چرا فقط چون نمیخواسته خودش اذیت بشه چون نمیخواسته تنها بشه چون به غرورش برمیخورد که از طرف مقابلش عذرخواهی کنه تازه هر وقت به طرفش نیاز پیدا کنه مطمئن باش با شماره دیگه ای به وان زنگ میزنه و دوباره میره سراغش ولی اگه طرف مقابل زنگ بزنه جواب نمیده فقط خطش عوض میکنه
این حرف خیلی روم تاثیر گذاشت
دیدم حق با اون شخص بود
اگه تو رابطه دختر و دختر این دوره دقت کنی سعی میکنند زیراب هم بزنند و فقط اگه طرف با یه کیس خوب اشنا بشه با هر ترفندی اونا رو از هم جدامیکنه تا به اون کیس دست پیدا کنه یا اگه اون خوشگلترا ز خودش باشه بهش از روی حسادت تهمت میزنه
اگه پسر با پسر باشه کافیه یکی دوست دختر پولدار پیدا کنه حسابی کیف میکنه
اگه هم پسر ودختر باشه فقط با احساسات طرف مقابلشون بازی میکنند بی اهمیت به عاطفه طرف مقابل و تازه بی اهمیت به شخصیت طرف مقابل و خیلی راحت ولش میکنند بدون اینکه اهمیتی به سرنوشت طرف مقابلشون بدند
کاش یاد میکرفتیم
به ارزش انسانی هم اهمیت بدیم
اینقدر شعار ننویسیم بلکه عمل داشته باشیم
اینقدر به دروغ نگو دوستت دارم اگه مردی مردونه بگو اگه نامردی بذار تصورات یه ادم از بین نره بذار بشه به ادمهای دیگه اعتماد کنه
اینقدر هم الکی از کسی بت نسازید ادمها هیچ کدومشون خدا نیستند بلکه پر از ایراد هستند
در ضمن وقتی کسی بهتون نارو زد غصه نخورید زمانه خوب درسی مید بهش
اونقدر بد از زمونه بخوره که خودش نفهمه از کجا خورده فقط بدون اون موقع تو خوشبخت تر از اون هستی پس حسرتش نخور
 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا روزی کــه بــود،
دســت هــایــش بــوی گــل ســرخ مــی داد
!
از روزی کــه رفــت

گــل هــای ســرخ

بــوی دســت هــای او را مــی دهنــد
. . .
 

sshimaa

عضو جدید
اینجا از احساس مینویسنند اما من میخوام بجای شعر حرف بزنم

ادمهای عزیز لطفا به ادمها دیگه احترام بذارید چرا بعضیهاتون نمیتونید راست حرفتون بزنید و با احساسات ادمها بازی میکنید دیشب یکی یه حرف خوب زد جوانهای این دوره اکثرا خودشیفته شدند و بجای اینکه به فکر هم باشند به خودشون فکر میکنند برای همین هم غمگین تر میشند چرا چون وقتی با یکی رابطه برقرار میکنند عوض تموم کردند رابطه فقط خطشون عوض میکنند تا طرف پیداشون نکنه اونوقت اون جوان عاشق بیچاره هاج و واج میمونه طرفی که اینقدر دوستش داشته کجا رفته و کلی چشم انتظار میمونه میدونید چرا فقط چون نمیخواسته خودش اذیت بشه چون نمیخواسته تنها بشه چون به غرورش برمیخورد که از طرف مقابلش عذرخواهی کنه تازه هر وقت به طرفش نیاز پیدا کنه مطمئن باش با شماره دیگه ای به وان زنگ میزنه و دوباره میره سراغش ولی اگه طرف مقابل زنگ بزنه جواب نمیده فقط خطش عوض میکنه
این حرف خیلی روم تاثیر گذاشت
دیدم حق با اون شخص بود
اگه تو رابطه دختر و دختر این دوره دقت کنی سعی میکنند زیراب هم بزنند و فقط اگه طرف با یه کیس خوب اشنا بشه با هر ترفندی اونا رو از هم جدامیکنه تا به اون کیس دست پیدا کنه یا اگه اون خوشگلترا ز خودش باشه بهش از روی حسادت تهمت میزنه
اگه پسر با پسر باشه کافیه یکی دوست دختر پولدار پیدا کنه حسابی کیف میکنه
اگه هم پسر ودختر باشه فقط با احساسات طرف مقابلشون بازی میکنند بی اهمیت به عاطفه طرف مقابل و تازه بی اهمیت به شخصیت طرف مقابل و خیلی راحت ولش میکنند بدون اینکه اهمیتی به سرنوشت طرف مقابلشون بدند
کاش یاد میکرفتیم
به ارزش انسانی هم اهمیت بدیم
اینقدر شعار ننویسیم بلکه عمل داشته باشیم
اینقدر به دروغ نگو دوستت دارم اگه مردی مردونه بگو اگه نامردی بذار تصورات یه ادم از بین نره بذار بشه به ادمهای دیگه اعتماد کنه
اینقدر هم الکی از کسی بت نسازید ادمها هیچ کدومشون خدا نیستند بلکه پر از ایراد هستند
در ضمن وقتی کسی بهتون نارو زد غصه نخورید زمانه خوب درسی مید بهش
اونقدر بد از زمونه بخوره که خودش نفهمه از کجا خورده فقط بدون اون موقع تو خوشبخت تر از اون هستی پس حسرتش نخور

به جون مادرم من اینجوری نیستم
اگه هم باکسی باشم فقط با اونم اگه هم تموم کنیم قبلش کل سنگامو وا میکنم و تمومش میکنم
حالا اگه طرف منطقی نباشه و ول نکنه مجبوری جواب ندی
بله هرکس بد کرد بد می بینه
گااهی دلتنگی از نبودن کسی نیست برای از دست دادن ارزشهاته
از اینکه اشتباه کردی و جای جبران نیست
زمان میخواد تا بشه خودتو ببخشی
زمان...
گاهی هیچ حس عاشقانه ای در دلت نیست
فقط از خودت از رفتارت دلگیری...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
به جون مادرم من اینجوری نیستم
اگه هم باکسی باشم فقط با اونم اگه هم تموم کنیم قبلش کل سنگامو وا میکنم و تمومش میکنم
حالا اگه طرف منطقی نباشه و ول نکنه مجبوری جواب ندی
بله هرکس بد کرد بد می بینه
گااهی دلتنگی از نبودن کسی نیست برای از دست دادن ارزشهاته
از اینکه اشتباه کردی و جای جبران نیست
زمان میخواد تا بشه خودتو ببخشی
زمان...
گاهی هیچ حس عاشقانه ای در دلت نیست
فقط از خودت از رفتارت دلگیری...

مخاطب این نوشته تمام ادمهاست
نه فقط شما خانوم عزیز یا هر کس دیگه ای

هر وقت یخ کردی بیا سراغم
اونوقت معنی حرفهام میفهمی
اونوقت وقتی کسی از دل تنگیش برای خندیدن گفت میفهمی
اونوقت وقتی یکی گفت عشقم یه بازیچه بود براش و فقط نگاهم کرد براش سوختم ولی اون نمیسوخت بلکه فقط سوختنم تماشا کرد
اونوقت معنای دردهای من خواهی فهمید
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چند روزه که هوا ابريه اما خبري از بارون نيست. از پنجره بيرون رو نگاه ميکنم به آسمون چشم ميدوزم و به ابرها خيره ميشم. ابرها من رو ياد روياهام ميندازن و ياد دلنوشته‌هام.
الان آسمون پر از ابره بدون قطره‌اي بارون، منم گاهي دلم پر از گفته‌هاي سرگردانه، بدون اينکه واژه‌اي بر زبون بيارم يا حتي بر روي کاغذ، گاهي هم همين ابرها شروع به باريدن ميکنن مثل من که گاهي شروع ميکنم به نوشتن دلم.
اونقدر که انگار هيچوقت تمومي نداره .
آسمون براي زمين خشک ميباره ،و من براي دلم .
نه نه
و دلم براي من .......
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم، قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا مرا نميفهمي؟ من به سادگي اين واژه‌ها هستم درين گفتار.
من به سادگي اشک ميريزم ، به سادگي مي خندم ،

به سادگي قهر مي کنم و به همان سادگي آشتي.
من به سادگي زندگي ميکنم ، عاشق ميشوم .
من به سادگي عشق ميورزم .
سادگي مرا بفهم! سادگي مرا ببخش !
مرا به سادگي بخواه!



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه تلخ میگذرد
اسمان ابریست
منتظر بارانم
اما دلم
سخت بی تاب هست
چه خسته ام امروز
انقدر که
دلم میخواست
بخوابم
از همان خوابهایی
که بیدار شدنی پشتش نیست
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من بيشتر از اين چيزي ندارم .........
يک پيک غم سفيد و چند تکه شعر و به اندازه‌ي غروب غربت ، دلتنگي ....
با سر کشيدن اولين پيک غم، خيالم را در دست بادي سرگردان رها ميکنم و او هم مرا ميبرد و ميبرد تا ديار مهربان و اميدوار خداوند....
تکه‌اي سيب و تکه‌اي شعر و تکه‌اي خيال ، جرعه‌اي باده‌ و جرعه‌اي اشک و جرعه‌اي آه ....
بيشتراز اين من چيزي ندارم............

 
بالا