آیا تو دوران مدرسه فرار کردید؟

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دانشگاه ما نوبره
43تا دختر و 3 تا پسر:(
تازه همیشه حاضر در کلاس
جالب اینه ک پایان ترم همه جزوه میخوان ازمون:biggrin:

بزرگوار من در ترم 1 دچار چنین بحرانی شدم... بعدش زحمت جزوات افتاد گردن خانمهای محترمه... اخه یه ورزشگاه ازادی بودن... بودن یا نبودن ما زیاد فرقی نمیکرد. اخه دانشگاه دولتی امار دانشجوش خیلی زیاد بود... حداقل تو دانشگاه ما که چنین بود... استادم وقت نمیکرد حضورو غیاب کنه... منم تا لنگ ظهر با کسب اجازه از استاد و خانمهای فداکار به استراحت میپرداختم.:D
 

imahadi

عضو جدید
1
اما نه زیاد!
کلا بچه مثبت بودم تو مدرسه
غیر از اول و دوم ابتدایی... وای خدا نیارره به سرتون..
:biggrin:
 

chik.chik.jhik

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما پیش دانشگاهی که بودیم کلا افتاده بودیم تو کار پیچوندن:D
دیگه مدیرمونم عادت کرده بود، خودش میگفت سریعتر جمع کنین برین بچه های دیگه نبینن تون:biggrin:
 

سهراب1991

عضو جدید
نه
فرار نکردن کار عاقلتری بود
آخه مدرسمون بیرون شهر بود فرار میکردی سودی نداشت..........:smile:
 

fereshte1111

عضو جدید
نه بابا. یک بچه مثبتی بودما. الان حالم ازون موقع م بهم مبخوره:D بعد همه ار ما ک بابا مامانامون فرهنگی ان انتظار داشتن. خدایی گیوتین کمشون بود:biggrin:
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این نقل قول از بروبچ است ! به پای من نگذارید:

" میخاستیم فرار کنیم منو چندتا از بچه ها ! من واسه تک تکشون قلاب گرفتم همشون پریدن اونورد . موند خودم. خودم اول رفتم دیدم بچه ها نیم دایره حلقه زدن دور دیوار اول تعجب کردم ولی اهمیت ندادم چون در حال فرار بودیم و جای مسخره بازی و.. نبود. منم از رو دیوار چون ارتفاش بلند بود به پشت اول آویزون شدم و بعد خودمو ول کردم که بیفتم زمین 1 ثانیه قبلش یه صدای کت کلفتی شنیدم که گفت به حسابتون........... که منکه پربدم اون شخص گفت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآههههههخخخخخخخخخخ !!! بله چون جفت پا پریده بودم تو سرش
دیدم یه مرد بزرگه که وقتی با عصبانیت بلند شد اون روز فهمیدم امروز روز آخر زندگیمه قطعا!! بله من پریده بودم تو سر ناظممون که داشته پشت دیوار مدرسه اتفاقی رد میشده و فرار ما رو میبینه و...."
 

AMMARIYA

عضو جدید
کاربر ممتاز
اره یه دفعه 5جمه دبستان...اولیا زودتر تعطیل میشدن منم نرفتم نماز فرار کردم...فرداش دیگه حسابی حالمو جا اورد ناظممون...:D
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه
فرار نکردن کار عاقلتری بود
آخه مدرسمون بیرون شهر بود فرار میکردی سودی نداشت..........:smile:
خخخخخخخخخخخخخ
1
اما نه زیاد!
کلا بچه مثبت بودم تو مدرسه
غیر از اول و دوم ابتدایی... وای خدا نیارره به سرتون..
:biggrin:
نفسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو هم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نگفته بودیاااااا
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
این نقل قول از بروبچ است ! به پای من نگذارید:

" میخاستیم فرار کنیم منو چندتا از بچه ها ! من واسه تک تکشون قلاب گرفتم همشون پریدن اونورد . موند خودم. خودم اول رفتم دیدم بچه ها نیم دایره حلقه زدن دور دیوار اول تعجب کردم ولی اهمیت ندادم چون در حال فرار بودیم و جای مسخره بازی و.. نبود. منم از رو دیوار چون ارتفاش بلند بود به پشت اول آویزون شدم و بعد خودمو ول کردم که بیفتم زمین 1 ثانیه قبلش یه صدای کت کلفتی شنیدم که گفت به حسابتون........... که منکه پربدم اون شخص گفت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآههههههخخخخخخخخخخ !!! بله چون جفت پا پریده بودم تو سرش
دیدم یه مرد بزرگه که وقتی با عصبانیت بلند شد اون روز فهمیدم امروز روز آخر زندگیمه قطعا!! بله من پریده بودم تو سر ناظممون که داشته پشت دیوار مدرسه اتفاقی رد میشده و فرار ما رو میبینه و...."
خخخخخخخخخ از کی نقل قول شده که انقد دقیقه:biggrin:
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
والا اون موقع به ما میگفتن مدرسه خونه دوم بید... پس با این تفاسیر چرا بعضیا از خونه فرار میکردن:D
 

zeus.m

عضو جدید
من دوران مهد کودک زیاد فرار کردم هر دفه نگهبان منو گرفت...
 

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:biggrin:... آواتار نو مبالک

ممنون دوستم....
یه بار تو دوران راهنمایی داشتیم مثلا برا مدرسه یه کار هنری انجام میدادیم... که دست به غافلگیری زدم و در حرکتی زیبا به بهانه خرید چند عدد مداد HB از خونه دوم جیم زدم... طوریکه کسی متوجه غیبت من نشد.:D
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون دوستم....
یه بار تو دوران راهنمایی داشتیم مثلا برا مدرسه یه کار هنری انجام میدادیم... که دست به غافلگیری زدم و در حرکتی زیبا به بهانه خرید چند عدد مداد HB از خونه دوم جیم زدم... طوریکه کسی متوجه غیبت من نشد.:D
خخخخخخخخخخ خاطراتت داره کتاب میشه :biggrin:
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما زیاد از این کارا میکردیم. سال اخر هنرستان. چهارشنبه ها یک هفته در میان ساعت 1تا 2 عربی داشتیم. باهم قرار گذاشتیم چون حال نداریم کلاس رو بپیچونیم. 21نفر توی کلاس 14 نفرمون فرار کردیم رفتیم خونه 7نفر دیگه عجله نکردن گرفتنشون به زور نشوندنشون سرکلاس.... کلی فوشمون دادن.....خخخخخخخخخ یادش بخیر
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما زیاد از این کارا میکردیم. سال اخر هنرستان. چهارشنبه ها یک هفته در میان ساعت 1تا 2 عربی داشتیم. باهم قرار گذاشتیم چون حال نداریم کلاس رو بپیچونیم. 21نفر توی کلاس 14 نفرمون فرار کردیم رفتیم خونه 7نفر دیگه عجله نکردن گرفتنشون به زور نشوندنشون سرکلاس.... کلی فوشمون دادن.....خخخخخخخخخ یادش بخیر
جاااالب بود:biggrin:
 

Naanzin7119

عضو جدید
آره
پنجم ابتدایی چونکه ریاضی 11 شده بودم ولی این فرار باعث شد که دبیرستان ریاضی بخونم والانم عشق ریاضی ام
 
  • Like
واکنش ها: imah

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدرسه چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مدرسه چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کلمه مدرسه :
مخفف عبارت ( مرگ در سه حالت ) ( وقتی درس بلد نیستی )( وقتی زنگ استراحت رو میگیرن ) ( وقتی میگن جمعه بیاین کلاس)..
کلمه کلاس :
مخفف عبارت ( کلن سوال ) ... از زمانی که معلم میاد با ( حالتون خوبه؟؟) سوالا شروع میشه تا زمانی که میره با ( جلسه بعدی چند شنبه است؟؟؟ ) تمام میشه..
کلمه حیاط مدرسه :
مخفف عبارت ( نمیدونم ) ولی کارایی که توش انجام میدن رو خوب میدونم . (جلوی یه نفر رو میگیری میگی مردی زنگ آخر بایست ) یا ( در بوفه می ایستی پول بچه ها رو میگیری میندازی تو صندوق صدقه ).
ناظم :
مخفف عبارت ( نزن اگر ظدی میکشمت ) از زمانی که زنگ میخوره مثل عجل معلق میوفتن تو حیاط هر کی قلدر بازی در آورد ( تق توق ) میزنن . بچه قلدراش محبت ناظم رو بی جواب نمیذارن . ( بالاخره بیرون مدرسه میگیرمت ).
معلم :
با یه جمله معرفیش میکنم : ( مئلم اظیظم اذ طو ممنونم که به من صواد یاد دادی و من هالا خوب میخانم و مینویصم .).
مدیر :
مخفف عبارت ( من دیر میام ) یا بهتره بگم ( من نمیام ) .. هر موقع کارش داری واسه یه کار خیلی مهم رفته بیرون ( واسه زنش سبزی بخره ).
دفتر دار :
( از اسمش معلومه ) هر کی دفترش گم میشه میتونه پیش آقای دفتر دار پیداش کنه.
معلم پرورشی :
مخفف عبارت ( پر رو بشی جهنمی ) سر کلاس اینقدر میگن دین و اسلام و از این حرفا که آدم آیت الله از کلاس میاد بیرون ( ساعت 12:30 هم از تو بلندگو میگن) بچه های عزیز نمازه لطفا سریعتر مراجعه کنید.
بابای مدرسه :
بهترین آدمی که تو مدرسه پیدا میشه ( اونم که مامان مدرسه رو کشته ) چون بعد از 9 سال درس خوندن تا حالا تو هیچ مدرسه ای ندیدمش. بچه هم نداره .
زنگ ورزش :
( همه لباس دارن ) بععععععععله .. خب برید ... بازی در بیارید ( آزاد ترین زنگ مدرسه )
زنگ ریاضی :
( a2 + b2 = ab2 ) همش چرتو پرته .
زنگ فیزیک :
( همه مسئله های جلسه قبلو بذارن جلوشون ) آقا ما ننوشتیم ( برو با ولیت بیا )
زنگ شیمی :
( عشقمه ) واقعا شیمی برای زندگی)
زنگ زیست شناسی :
دیگه از یه آقای دکتر مثل من نباید بپرسی خوبه یا نه ( معلومه که خوبه ) خوراکم زنگ زیسته مخصوصا آزمایشگاه
زنگ استراحت :
( بچه ها بریم سر مسیر مدرسه ی ...الان زنگشون میخوره ) آخه اونا زنگشون زودتر از ما میخوره و اما
زنگ آخر :
( زییییییییییییینگ ... زیباترین صدای زندگی من تا به این لحظه ... با قیافه ای جن زده سوار سرویس میشویم و پشت سر معلمان گرامی غیبت میکنیم تا برسیم خونه
 
  • Like
واکنش ها: imah

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طنز بسیار زیبای داستان مدرسه...

طنز بسیار زیبای داستان مدرسه...

# خروج از مدرسه:فرار ازاردوگاه جهنمی
# غیبت معلم:روز فرشته
# حضور معلم:بازگشت گودزیلا
# دعوابا مبصر کلاس:بازی با مرگ
# دانش آموزی که به درس صدا نشده:لوک خوش شانس
# ثلث سوم:شلیک نهایی
# سر امتحان:چشمانم برای تو
# پای تخته:قتلگاه

نیامدن دانش آموز به مدرسه:گریز ازمرگ

.مدیر مدرسه :پدرسالار
# گذشتن ازکنار ناظم:عبور ازمیدان مین
# اولین کسی که به درس صدا زده می شود:قربانی
# نمره صفر:دایره سرخ
# بهانه ای برای فرار از مدرسه:دسیسه
# معلم ادبیات:مجنون
# امتحان:آتش در خرمن
# خجل شدن دانش آموز در برابر معلم:به رنگ صدف
# جواب دانش آموز در برابرمعلم:می خواهم زنده بمانم
# دفتر مدرسه:بازداشت گاه
# نگاه دانش آموز به ساعت زنگ تفریح:در پناه تو
# زنگ تاریخ:افسانه سلطان وشعبان
# اخراج از مدرسه:یکبار برای همیشه
# دیپلم:شاید وقتی دیگر
# خواستن یک نمره برای رسیدن به ده:در قلب من
# وقتی به سر تخته می رود:کمکم کن.
 
  • Like
واکنش ها: imah

"ALIREZA & M"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچه‌هاى کلاس عکس یادگارى بگیرد. معلم هم داشت همه بچه‌ها را تشویق می‌کرد که دور هم جمع شوند.
معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سال‌ها بعد وقتى همه‌تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگوئید : این احمده، الان دکتره. یا اون مهرداده، الان وکیله
یکى از بچه‌ها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مُرده!!
:D
 
  • Like
واکنش ها: imah

mahmood.A

عضو جدید
شاید باورش سخت باشه ولی واقعیه!!!

اول دبیرستان بودم من و داداش دوقلوم و سه تا از رفیقای گلم به جرم کشیدن پرچم یوونتوس رو لپامون دم دفتر بودیم
اما طبق معمول واسه فوتبال از مدرسه ج زدیم:cool:
مدیرمون که از دستمون کلافه شده بود دوید دنبالمون!!!... تا ما به پارک کنار مدرسمون (پارک مرداویج) پناه اوردیم
قیافه مدیرمون وقتی با کت و شلوار از رو شمشادای اطراف پارک میپرید که برسه به ما واااااااااااقعا دیدنی بود!!!:biggrin:
یادش بخیییییییییییر...:gol:
 
  • Like
واکنش ها: imah

cora

عضو جدید
کاربر ممتاز
معلممون نیومده بود مدیرمونم نمیذاشت بریم خونه .در مدرسه رم قفلیده بودن کسی نره بیرون منو دوستمم از دیوار رفتیم بالا و ...
 
  • Like
واکنش ها: imah

Similar threads

بالا