'nobody'
کاربر بیش فعال
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد که گذشت اختیار عمر
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بیگمان از مرگ ما پروا نداشت
مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بیگمان از مرگ ما پروا نداشت
mohsen067
عضو جدید
maryam72
عضو جدید
تا دل شب از امید انگیز یک اختر تهی گردد.
ابر می گرید
باد می گردد...
OMID ALAIE
عضو
در دل تاریک این شب های سرد
ای امید نا امیدی های من
برق چشمان تو همچون آفتاب
می درخشد بر رخ فردای من
jungle bird
عضو جدید
نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز، بسته است
زبانم در دهان باز، بسته است
maryam72
عضو جدید
'nobody'
کاربر بیش فعال
ديگران سر مست در آغوش جانان خفته اند
آنکه بيدار است هر شب ، مرغ شبگير است و من
نوجوانی که غم دوری او پیرم کرد // باز پیرانه سرم بخت جوان بازآورد
دید بردانش بود غالب فرا
زان همی دنیا بچربد عامه را
یاد تو شب و روز قرین دل ماست
سودای دلت گوشه نشین دل ماست
از حلقهٔ بندگیت بیرون نرود
تا نقش حیات در نگین دل ماست
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن
سایه ها رنگ سیاهی
وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم
مرحبا ای نسیم عنبر بوی
خبری از دیار یار بگوی
صبر دیدیم در مقابل شوق
آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی
یکی درد و یکی درمان پسندد ... یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران ... پسندم آنچه را جانان پسندد
ز دستم بر نمی خیزد که یکدم بی تو بنشینم ... بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من ......... دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
نکهت باغ گل و نزهت نارنجستان
از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز
نرگسم سوی چمن خواند و سروم سوی باغ
من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز
ز دست دیده و دل هردو فریاد ....... که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد ..... زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
arc_saba
عضو جدید
دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش / که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس
OMID ALAIE
عضو
سری از بوی گلها، مست داری
کتاب و ساغری در دست داری
دلی را هم اگر خشنود کردی
به گیتی هر چه شادی هست داری
jungle bird
عضو جدید
یعقوب امیدش همه پیراهن توست
ای یوسف گمگشته ی کنعان برگرد
ای یوسف گمگشته ی کنعان برگرد
OMID ALAIE
عضو
تو را دارم ای گل،جهان با من است
تو تا با منی،جان جانان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران،آسمان با من است
تو ترجم نکنی بر من مخلص گفتم
ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام
ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |