خودتو با یه شعر وصف کن...!

Aghrab Khatoon

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند

معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین

قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا غم تلخ گوارش نخوری یکچندی

کام شیرین نکنی از لب شکربارش


عشق دردی*ست که چون کرد کسی را بیمار

گر بمیرد نخوهد صحت خود بیمارش
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم...

نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه

نمک را بگذار برای من...

که می خواهم این زخم همیشه تازه بماند !
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گاهی می گیرد

گاهی می سوزد

گاهی تنگ می شود

و حتی گاهی...

گاهی نه...

خیلی وقت ها می شکند

خیلی وقت ها دلم

می شکند


اما هنوز می تپد...


 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]قلبی دارم كه می خواهد بنویسد
برای دل خودم...
خسته ام...
چه شبها كه پشت ديوار مه آلود دلم به تنهایی گریستم تا اشکهايم دیده نشود
غمها پنهان باشد

[/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
.
هی ( ر ا ه ) آمدم با تو …
هی (ه ا ر ) تر شدی با من …
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی ......... درِ خزانه به مُهر تو و نشانه ی توست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل تنگیهام با ستاره ها میگم
غمهام با باد
و اروم مینشینم بر سر یک جاده تنها
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی,

یـــک نقطـــــه,
یـــک لبخنـــــد,
یـــک نگــــــــاه,
یـک عطر آشنـا,

یــک صــــــــدا,
یــک یـــــــــــاد,
از درون داغونـــت می کــــند,


هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی…!
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد ........ نوبت خاموشیه من سهل و آسان می رسد
من که می دانم که تا سرگرم بزم هستی ام ........... مرگِ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد
پس چرا عاشق نباشم ................................................................... پس چرا عاشق نباشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر ساعتی بر دست های من نخواهی دید!

مِن بعد، عبور ِ ریز ِ عقربه ها را مرور نخواهم کرد!

وقتی قراری ما بین ِ نگاهِ من

و بی اعتنایی ِ نگاهِ تو نیست،

ساعت به چه کار ِ من می آید؟

می خواهم به سرعتِ پروانه ها پیر شوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی که خیلی غمگین میشوم گریه نمیکنم فقط لبخندی کش دار و تلخ به گذر زمان و مختصات مکان حواله میدهم و بی مهابا پاهایم را تکان میدهم و خیره به دیوار سفید همیشگیِ روبه رویم میشوم و پوست لبم را می کنم تا خون بیاید و موهایم را دور انگشتانم حلقه میکنم و کنج اتاق می شود خلوتگاهم !
گاهی که خیلی غمگین میشوم خودم را نوازش می کنم در اوج تنهایی و خود را در آغوشِ خود رها میکنم ، دستانم را لمس میکنم تا بدانم که هستم و فراموش نشده ام ، نمرده ام !
گاهی که خیلی غمگین میشوم مدتها خود را در آینه مینگرم !
امروز از آن گاهی هاست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو "آدم" و من "حوا" ، سیبی در کار باشد یا نه ، در آغوش تو بهشت جاریست ، بوسه هایت طعم سیب می دهند .
 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
با هر چشــم بهم زدنِ تو...
قلبــم ریتم میگیره...
نباشه روزی که سمفونیِ قلبــم
مـــرگــــ
بزنه!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم
کــ ــه دیــدم مترسکـــــ

بـه کــلاغ میــ ــگویــد:

هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن
فقـــط تنهــام نــذار!!
 

Azar.099

عضو جدید
[h=5][FONT=&quot] بایــد بِچـِشـد عـذابِ تنهــایـی را[/FONT][FONT=&quot]
فردی که ز عصـرِ خـود فـراتـر باشـد !


شفیعی کدکنی[/FONT][/h]
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
رفتـــــم ، رفتـــــی ، رفتـــــــــ . . .

چقدر ساده صرف شدیم!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…

کمی سکـــــــــــوت…

کمی دل بریدن میخواد…

کمی اشک…

کمی بهت…

کمی آغوش آسمانی

کمی دور شدن از این آدمها…!

کمی رسیدن به خدا…

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه صدایی میاید
اه بله
صدای
تنهاییم میاید
اینجا
تنهایی پر از صداست برایم
یاد خاطرات گذشته میاید سراغم
خاطرات تلخ دوباره امدند و مرا باخود بردند
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعواست این جا

خودم امّا نمی خواهد!!!

بیا دلم را با خودت به گوشه ای ببَر و آرامش کن ...
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
בلـــَم گرفتــﮧ...
از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ...
از همــﮧ فــَرآموشی هآ...
از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ...
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت...
"روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟
 

dejbanan

اخراجی موقت
بسی حالم عجیب و آس گونس!
درونم پر شدست از هرچه بونَس!
چو بالن پر شدم از گاز O2
درونم گرگرفت از مشعل تو
برونم یخ زدست و نیست عیبی
توهم در اوج آسمان باشی همینی!!
نبین آن شور و شوق ظاهریـَم
نبین آن خنده های ساختگیـَم
به پشت این نقابم کوه درد است
چه دانی که درون من چه حال است
بیا و اندکی مرحم من باش , نمکدان بر زمین بگذار و خوب باش




----------------------------------------------------------------------------------------------------------مزخرفات از " تکش "
:D---------------
;)
 

Similar threads

بالا