معماری با مصالحی از جنس دل

مهندس خرده پا 2

کاربر بیش فعال
اجازه آقا
من تازه آمده ام
هنوز نمی دانم روی کدام نیمکت بنشینم
توی کدام کتاب دنبال ردپای صداقت بگردم!
من جا مانده ام در اولین برگ
در اولین سطر"ای نام تو بهترین سرآغاز"
شعر عاشقی هیچ حفظ نکرده بودم
یک بار سالها دور، از رو خوانده بودم
که پر از غلط های املایی بود
نتیجه اش یک صفر بزرگ
اجازه آقا
من دوباره آمدم
تا مهربانی دلم را با زندگی جمع بزنم
ضرب در بی نهایت
با دلهای شما تقسیم کنم
من آمده ام
تا یک مثنوی بلند عاشقانه را
برای این کلاس از حفظ بخوانم
فرصتی دوباره می خواهم
 

مهندس خرده پا 2

کاربر بیش فعال
بشمار دانه به دانه اشکهایی را که میریزی..

*کاین اشکها..خون بهای عمر رفته ی من است ..


زمزمه ایی ست مداوم روی لبهایی..


که مدام روی هم میفشارمشان..


تا این بغض لعنتی سر فاش نکند و همچنان تظاهر کنم:من خوبم
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمانت را که به من می دوزی
دامنم پر از پولک شعر می شود
پری ماهی کوچک تو می شوم
ساکن در اقیانوس آرام دلت
که با یک بوسه
عاشقت می شوم ...
فهیمه صفاریه
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاه که دلم می گیرد
به غروب پنجره اتاق خاطراتم خیره می شوم
گاه که دلتنگ می شوم
به نظاره عمق خود میروم
آنگاه که تنهایی مرا فتح میکندتنها،
به خودم سفر میکنم
کاش میدانستم دلیل اینهمه بی قراری و دلتنگی چیست...
شاید تو بدانی فقط شاید !
 

مهندس خرده پا 2

کاربر بیش فعال
هیچ چیز بیشتر و بدتر از این ...

مغز استخوان آدمو نمی سوزونه که...

اطرافیانت بهت بگن:

اگه ...دوستت داشت نمیرفت...!!!
 

مهندس خرده پا 2

کاربر بیش فعال
نمي دانــم

چــرا بيــن ايــن همــه ادم


پــيــله کــرده امــ

بــه تــو
شــايد فــقط با تــو

پــروانــه مي شـــوم

ســنـگـيــنــي گـفــتــه هــايــم

بــه سـنــگـيــنـي گــوش هــايـتــ دَر . . .!


 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـــاز هـم مثـل همیـشه کـه تنهـــا میشـوم ...

دیـوار اتـــاق پنــاهم میـدهـد ...

بـی پـناه کـه بـاشی قـدر دیـــوار را میــدانی !
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستت‌ می‌دارم‌!
تو به‌ زندگی‌ می‌مانی‌ !
به‌ نوشیدن‌ جرعه‌ای‌ آب‌ در فاصله‌ی‌ دو رؤیا !
به‌ بوییدن‌ عطرِ یکی‌ نامه‌ْ پیش‌ از گشودنش‌ !
به‌ سلام هر سپیده‌دم‌ !
به‌ فرونشاندن‌ عطش‌ اطلسی‌ها !
به‌ زنگ‌ بی‌هنگامِ تلفن‌ ،
با خبری‌ گوار یا ناگوار !




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به یاد عاشقی رسوا به نام عشق می خوانم


برای یک دل شیدا به نام عشق می خوانم


اگر چه مستی عاشق شدن از یادها رفته


ولی من مست و بی پروا به نام عشق می خوانم


به دورانی که لیلی ها و مجنون ها همه افسانه ایی در قصه ها هستند


چو مجنون در پی لیلا به نام عشق می خوانم


به جای تیشه ی فرهاد با ساز صدای خود


فرو ریزم ستون بیستون قلب های خفته در خواب خوش شیرین


و جای این همه دلدادگان خفته ی خاموش، من تنها به نام عشق می خوانم


در این بیداد بی دردی در این دنیای نامردی


در این دنیا که دیگر از صفای عشقبازان رد پایی نیست


به یاد پاکی دل ها به نام عشق می خوانم


زمانی شاعران در وصف شور انگیز دلداران


غزل ها می سرودند و به مجلس های بزم و عیش می خواندند


و من اکنون به یاد آن همه دلدادگی ها، دلربایی ها


به نام عشق می خوانم


.


.


.





 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
مداد به دست می گیرم....

صفحه ی سفید کاغذ....

می خواهم از تو نقشی بکشم...

چشم چشم دو ابرو.....

تا همین جا کافیست.....

می نشینم.....

سیر نگاهت می کنم...

 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز




بگذار سر به سينه ي من تا كه بشنوي

آهنگ اشتياق دلي درد مند را

شايد كه بيش از اين نپسندي به كار عشق

آزار اين رميده ي سر در كمند را

بگذار سر به سينه ي من تا بگويمت

اندوه چيست، عشق كدامست، غم كجاست

بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان

عمريست در هواي تو از آشيان جداست

 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی که
عجیب می گیرد
دیگر ول نمیکند . .
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلگیر که می شوی دوست دارم تمام جاده ها چالوس من باشند !
مسیرت را به گردنم بیندازند ...
تا بی آنکه از کوله ات، قدم به قدم برایم نشانی بیفتد
ادامه ات دهم
من، رد پایت را از سر راه نیاورده ام !
که با پاشنه هر سیندرلایی پایکوبی کنم

من تو را با تمام بی کسی ام کشف کرده ام
وقتی که چشم هایت
نگهبان ِرشوه نگیر و خواب آلود ناشناخته هایت بود

تو را دزدیدم از تقدیر
و پیش خدا انکار کردم داشتنت را تا
به بهانه ی عدالت خنده هایت را به مساوات تقسیم نکند ....







 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخت بود

[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سخت بود فراموش کردن کسی که با او[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همه کس و همه چیز را فراموش میکردم [/FONT]
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل نده....


به ادمها دل نده...



تو که از خدایشان عاشقتر نیستی...




انها خدای خود را به نیمه نانی میفروشند...



وتو را به نیمه شبی.........
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز

از انســــان هـــای احســـاساتــی بـیشتـــر بـتـــرسیـــد

آن ها قـــادرند ناگهــــــانی،

دیگــــر گــریـه نکـننــد؛

دوسـت نــداشتـــه بــاشـنـــد؛

و قـیـــدِ همـــه چـیــز را بــزننــد،

حتـــی زنــدگــــی







 

Elham*92

کاربر بیش فعال
من عاشقی نمیدانم،اما گمان میبرم که میدانم!

***
با من عاشقی میکنی


گمان میبرم خواستنت اوج عاشقی من است،اینگونه عاشقی میکنم!


عشقم را با زیبایی کلام و معجزه مکان تقدیمت میکنم


آیا من واقعا عاشقی میکنم؟


من به ظن خویش عاشقی میکنم و تو در کمال متانت و عاشقی پاسخ میدهی

اینگونه به من عاشقی می آموزی

اینگونه با من عاشقی میکنی.

این عشق زمینی من کجا و عشق آسمانی تو کجا........

من در پوسته خود ترک میخورم.ای کاش اینبار میوه بهتری باشم....
 
بالا