بوسه

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه بر خاک میزنم
بوسه بر باران در حال باریدن میزنم
اری بوسه میزنم
به تما هستی
ولی بوسه میزنم
بر تابوت کوچکم
انجا
که قلبم را گذاشتم تا
دیگر
کسی ان را
نبیند
صداقت و سادگیش
دلها را بد میزند
عشقش دلها را میزند
و همین کافی بود
تا گذاشتمش
درون یک تابوت
و حال بر تابوتم بوسه میزنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دري بمان كه بي تو چه دلگير ميشوم
دارم ميان حادثه ها پير مي شوم

در بي حضور چشم تو اي طعم عاشقي
از لحظه هاي زندگيم سير ميشوم

انگشت اتهام به سويم نشانه رفت
تنها به جرم عشق تو تحقير ميشوم

سرداب هاي وحشت و سلول هاي درد
بي تو اسير پنجه زنجير مي شوم

چون عكس يادگاري ياران زمان عمر
در زير پاي كوچه زمينگير ميشوم

چون نور در ميانه منشور زندگي
در هفت رنگ دلهره تكثير ميشوم

حالا براي دفعه اخر مرا ببوس
دارم ميان حادثه ها پير ميشوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ما خانه نداریم

ماشین نداریم

ما کنج دنج هیچ جایی را نداریم

اما

تمام جزیره‌های کوچک این شهر را

برای یک بوسه کشف کرده‌ایم

منیره حسینی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قصه ی چشم من
با لب تو
قصه ی پولک ماهی هاست ,
زیر آفتاب ظهر

بوسه ندارد ,
تماشا دارد فقط .


شهریار بهروز
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.......

.......

بوسه ام تنها از ان توستتنها تو را تمنا دارم برای بوسیدن
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
من گل پزمرده ای هستم


چشمه هایم چشمه ی خشک کویر غم

تشنه ی یک بو سه ی خورشید
تشنه ی یک بوسه شبنم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو " آدم" من "حوا "
سیبی در کار باشد یا نه
با تو
در آغوش تو
بهشت همیشه جاریست...
بوسه هایت طعم سیب می دهند....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه بر لبان کسی نمیزنم
اخر کسی بوسه مرا نمیخواهد
میدانم
حتی معشوقه ام
هم
بوسه مرا
نمیخواهد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نـــــه در آغـوشــت گرفته ام...

نه تو را بوسیده ام...

نه حتی موهــایــت را نوازش کرده ام...

اما...

بــبــــیــــن

چگونه برایــــت

عـــاشــــقــــــانــــه می نویــسم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه میزنم
بر نگاهت
بر لبانت
بر تنهاییت
ارام بگیر ای
هستی من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حتــمـا مــرا بـوسـیده اے ..

قبـل از آنـکه حــس شــآعری ام گـل کــنـد ..

حتـمـا بـوسـیده اے کــه اینگــونـه ..

پیچیــده عطــر تنـت لا به لاے دلنـوشـتــه هـایـم ..!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه میزنم
بر لبان
انکه هستیم هست
انگاه
در اغوشم او را میفشارم
تا کمی دل بی تابم ارام گیرد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میبوسمت
انقدر
گرم
تا بدانی
چقدر گرم دوستت دارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه میزنم
ارام
بر دلم
اینجا
دلی مرده
به احترامش
چند دقیقه سکوت کنید
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
[h=1]آه ، اکنون دیریست

که فرو ریخته در من ، گویی

تیره آواری از ابر گران

چو می آمیزم ، با بوسه ی تو

روی لب هایم ، می پندارم

می سپارد جان عطری گذران

آن چنان آلوده ست

عشق غمناکم با بیم زوال

که همه زندگیم می لرزد

چون تو را می نگرم...
[/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرشبي گويم كه فردا يارم آيد از سفر
چون كه فردا مي رسد گويم كه فردايي دگر
آنقدر امروز و فردا انتظارش مي كشم
تا بيايد عاقبت يادگارم از سفر
گر بيايد بوسه بر خاك دم پايش زنم
تا نمايد يك دمي بر حال زار من نظر
من كه مي دانم بيايد عاقبت دلدار من
ليك مي ترسم نباشد آن زمان از من اثر
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه میزنم
بر قاصدک
میگویمش
به کنار پنجره ات بیاید
انگاه
در کنار تو بنشیند و پیامم را
در گوشت زمزمه
کند
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه بر لبانت میدهم
ای
یار من
که تو را در قلبم و اندیشه ام
تا
ایدیت
خواهم
داشت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تتق... که در زدی و دست های من وا شد
زمان به صفر رسید و چه زود فردا شد
سماور از هیجان قل گرفت بشکن زد
برای رقص سر میز استکان پا شد
همین که شانه به دستت رسید آینه جَست
همین که شانه زدی در اتاق غوغا شد
تو شانه می زدی و آبشار می شورید
شرابخانه ی چادر نمازت افشا شد
تمام پنجره ها مات روی آینه اند
که روبروی تو هر کس نشست رسوا شد


دلت گرفت که دیدی دو ماهی قرمز..
دلت بزرگ شد و تنگ نیز دریا شد
قدم زدی لب قالی گرفت پایت را
تکاند سینه ی خود را و غنچه پیدا شد
بهار داخل این خانه قدعلم می کرد
کلاغ پر زد و گنجشک گفت: "حالا شد"
حضور گرم تو محسوس بود در خانه
که قد خانم یخچال از کمر تا شد

تو خواستی که ببوسی مرا معاذالله
میان چشم و لب و گونه هام دعوا شد
غزل به خط لبت آمد و سوالی شد
غزل به روی لبت تا رسید امضا شد

تمام قدرت مشکی ِ کردگار چطور
درون دایره ی خال صورتت جا شد ؟؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گر بینی لبم لعل است ودلم گرم

از بوسه ایست كه بر اشكت زده ام
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
میبوسمت میگی خداحافظ

این قصه از اینجا شروع میشه

من بغض کردم تو چشات خیسه

دست دو تامون داره رو میشه

تو سمت رویای خودت میری

میری و من چشامو میبندم

ما خواستیم از هم جدا باشیم

پس من چرا با گريه میخندم ؟

میبینمت میری ولی میری نمیبینی

میبوسمت از من ولی دستاتو میگیری

میبینمت میری ولی میری نمیبینی

میبوسمت از من ولی دستاتو میگیری



چه قدر تنهایی بده بگو حال تو هم اینه

اگه این عشق کشته شه پای تو هم گیره

قول داده بودم به مرور زمان خوب شم

یه کم انصاف داشته باش نذار خورد شم

ببین شاید الان بگی تقصیر ما نیست

این داستان عشقه تو تقویم تاریخ

ولی مگه میشه این همه خاطره رو گور کرد

و بد نشست فقط فاتحشو خوند نه

نمیتونم توی کتم نمیره

مگه میشه عشق یک شبه عقب بشینه ؟

بدون خالیه جات تا که تو پرش کنی

واسه آدمی که یک عمر تو بتش بودی

من که هر کاری کردم كه نری یه وقت نه

نمیدونم چرا یهو زدی بهم من

عاشقتم اینو انکار نکن

مثل فیلمی که هیچوقت اكران نشد


تو فکر میکردی بدون من

دلشوره از دنیای ما میره

اینجا یکی همدرده من میشه

اینجا یکی دستاتو میگیره

گفتی كه میتونی بری اما

بغض تو دستاتو برام رو کرد

ما هر دو از رفتن پشیمونیم

جون دوتامون زودتر برگرد

جون دوتامون ...

میبینمت میری ولی میری نمیبینی

میبوسمت از من ولی دستاتو میگیری

میبینمت میری ولی میری نمیبینی

میبوسمت از من ولی دستاتو میگیری

میبینمت میری ولی میری نمیبینی

میبوسمت از من ولی دستاتو میگیری...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه میزنم
بر خاک
بوسه میزنم
بر دریا
بوسه میزنم
بر قاصدک
بوسه میزنم
بر وفاداری دلهای عاشق
بوسه میزنم
بر گویهایی از جنس دل
بوسه میزنم
بر ارامش ابدی مرگ
بوسه میزنم
بر دستان ادمهای مهربان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبهای ترانه داغ از بوسه ی توست
گل واژه ی عشق در گل خنده ی توست
لبهای تو بوسیدنی و شیرین اند
هیهات که دل بر کنم از بوسه ی تو
آغوش تو گرم و خواستنی است ای گل من
آغوش گشا که جان دهم در بر تو

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه میزنم
بر لبان داغ
بوسه میزنم
انچنان که
بتواند ارام گیرد
دلم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به قر بان نگاه مست تو

بوسه گاه لحظه هایم ،دست تو

ای غریب جاده های سرد من

ساکن پس کو چه های درد من

محو احسا س قشنگت ،مانده ام

واژه ها از چشم مستت، خوانده ام

با نگاه تو چراغان ،گشته ام

همچو چشمت، نورباران گشته ام

همدم شبهای تنها یی شدم

مثل شبهای تو یلدایی شدم

ای سر انجام تمام هستی ام

باده چشمت دلیل مستی ام

من که احساس تو را بو سیده ام

از می تلخ لبت ،نوشیده ام

مرغ رام و سر براهت ،گشته ام

غرق احساس گناهت، گشته ام

دیگر از شهر غز لهایم ،مکو چ

بی نگاهت ، مثنوی ها هیچ و پو چ

از نگاهم خوشه غم را بچین

هستی من ، مستی من را ببین...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوسه میزنم
بر تو
ای عشق من
بوسه میزنم
با این
چشمان بارانیم
که هم اکنون جاریست
و کسی را ندارم
که مرا ارام کند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرشبي گويم كه فردا يارم آيد از سفر
چون كه فردا مي رسد گويم كه فردايي دگر
آنقدر امروز و فردا انتظارش مي كشم
تا بيايد عاقبت يادگارم از سفر
گر بيايد بوسه بر خاك دم پايش زنم
تا نمايد يك دمي بر حال زار من نظر
من كه مي دانم بيايد عاقبت دلدار من
ليك مي ترسم نباشد آن زمان از من اثر
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو را میبوسم
در این
تنهایی
خویش
تو را میبوسم
در این دردی که در سینه ام دارم
تو را میبوسم
ای همیشگی دلم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب

موريانه ها ورق ورق

همه را خوردند

كتابي كه فصلي از آن –

قانون منع بوسه بود

فردا

سخت خواهمت بوسيد
 
بالا