نامه عاشقانه من

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیامی دیگر آوردم…
به مردان اینجا نگاه مکن…
اسمشان مرد است ؛ من اگر خوردم زمین به نامردی همین مردان بود…
زمین مرد بود که مرا بلند کرد …
خودت را زمین بزن ؛ اما دست مردان اینجا را نگیر …
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رویای شب فرا رسیده است...

بستری از آرامش... از امنیت... مرا در بر می گیرد...

به منتهای آرزوی خود رسیده ام...

مستانه نگاه تورا می کاوم...

غزل سرایی چشمان تورا می خواهم...

در این سکوت راز آلود

زبان نگاه، گویای همه چیز است...

نگار من، اشتیاق نگاهم را بخوان... ترنم احساسم را بدان...

این منم که تورا می خوانم... این منم که آغوش تو را می خواهم...

وتو همه هستی من... مرا به کام وصال سپار

که محتاج تسکینم...



نازنین فاطمه جمشیدی







 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساده که میشوی
ساده که میشوی
همه چیز خوب میشود
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
هوای شهرت
آدمهای اطرافت
حتی دشمنت​

یک آدم ساده که باشی
برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست
که قیمت تویوتا لندکروز چند است
فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد
مهم نیست
نیاوران کجاست
شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه
کدام حوالی اند
رستوران چینی ها
گرانترین غذایش چیست
ساده که باشی
همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود
همیشه لبخند بر لب داری
بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی
زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی
آدم برفی که درست میکنی
شال گردنت را به او میبخشی
ساده که باشی
همین که بدانی بربری و لواش چند است
کفایت میکند
نیازی به غذای چینی نیست
آبگوشت هم خوب است
ساده که باشی​
آدمهای ساده را دوست دارم
بوی ناب آدم میدهن
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم...


برگ های آقت زده زرد، دست در دست باد می خوانند... می رقصند...


برگهای نیمه جان قهوه ای طاغت نصرتی رامی سازنند...


برگهای فرسوده سرخ، فرش قرمزی را می گسترانند...


و زیر قدمهایمان...


خش خش بی امان پاییز، زیباترین ملودی عاشقانه را می نوازد...


من در آغوش تو... تو در بطن من... زیباترین رویداد عالم است...


به فراسوی آرامش می رسم... بی نیاز می شوم...


نازنین فاطمه جمشیدی










 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاص ندارم...

مخاطب خاص ندارم...

نقدیم به تمام کسانی که دل را با عقل پاسخ می دهند..

چند بار مراشکستی؟

یادت می آید؟

دیگر برایم تفاوتی ندارد...

نسیم نفسهای چه کسی دریای گونه هایت را می بوسد...

برایم اهمیت ندارد که در حصار آغوش چه کسی محصور شده ای ...

در کنار کدام اهورایی شبت را به صبح رسانده ای...

و قاصدک های دلت را به کدامین آسمان روانه کرده ای...

من دیگر تورا نمی شناسم...

تو را نمی شناسم... غریبه خودخواه


نازنین فاطمه جمشیدی





 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـــــــــرگــــــــــرد !!

اینبـــار من عاشقی میکنمــــــ تو معشوقه امـــــ باش !

مجنونتـــــــــ میشوم تو لیلی امـــــــ باش !

برای از نــــــــــو عاشق شدن تو فقط " بــــــــــــــاش " !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
""سرآغاز نامه عاشقانه ، با نام تو مینویسم صادقانه..ای هم نفس من...هم قفس من...
از عشق مینویسم ،از محبتهایت ، تا پای جان مینشینم چشم به راهت،ای همه بهانه..
مینویسم یک کلام ، عاشقانه : دوستت دارم...
یک نفس در این نامه ، بی بهانه فریاد میزنم که تا آخرین نفس همنفس تو هستم..


می نویسم تا شاید اندکی بکاهد از اندوه بی پایان قلبم را..
مینویسم این نامه عاشقانه را که بگویم همیشه به یاد ت هستم ، ای نازنین!
با قلمی از جنس محبت ، با احساسی به قشنگی عشق ، با یک دنیا حرفهای عاشقانه از قلب مهربان تو مینویسم بی بهانه ، که بی نهایت تا قیامت دوستت دارم...
اینک که از تو مینویسم ، برای تو مینویسم ،به یاد تو مینویسم... نامه از قطره های اشکم خیس خیس شده ، جای قطره های اشکم مانده و چشمهایم بهانه گیر شده ....بهانه چشمهایت را دارد..
دلتنگت هستم عزیزم ، دلتنگی را از جملاتی که برایت در نامه نوشته ام میتوان حس کرد...نامه ام پر از بهانه است.... ای تنها بهانه برای بودنم....


سراسر نامه حس کن درد دل مرا...چقدر تنهایم...بی چشمهایت تنهایم...
بهانه دستهایت را دارد این دستهایم...
ای بهونه من ....
مواظب دلت باش ای بهترینم ...

دلتنگی بد دردیست!"""
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

سلام مهربانــَم

از آخرين بار كه براي نوشتن از دلتنگي هام به تو قلم به دست گرفتم

و كاغد خشكي جلويم گذاشتم براي نوشتنت مدت ها مي گذره . .

نوشتن از تو از مردانگيت از نبودنت . . .

حس عجيبيست نوشتن از تو از نبودن تو . . .

بعد از بودنت عهد كردم فقط از خوبي ها و زيبايي هايت بنويس اما افسوس . . .

در اين شب هاي زمستاني سرد تولدت را تبريك مي گويم

مبارك تولد دوباره بودنت !

برايت آرزوي هزاران محبت و عشق دارم

نشد با گل سرخ به ديدنت بيام نشد نفستُ نفس بكشم نشد بوسه هاي مهرباني بر تو زنم

نشد كه نشد كه نشد . . .

دلم نگاه پر نوازشت را مي خواهد كه مدت هاست در سيل بي وفايي ات گم گشده ست

تو را مي خواهم تمامت را افسوس !

قلبم با نبودت با كوچك ترين زلزله اي مي شكند

گل ِ من آن خانه ي رويايي را كه در احساسمان ساختيم هنوز پا برجاست و خاك مي خورد

برگرد نازنين برگرد . . .

( شايد احساس من به زيبايي نوشته هاتون نباشه ولي خيلي متناسب حالم بود اين طرز نوشتنم )
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رویای شب فرا رسیده است...

بستری از آرامش... از امنیت... مرا در بر می گیرد...

به منتهای آرزوی خود رسیده ام...

مستانه نگاه تورا می کاوم...

غزل سرایی چشمان تورا می خواهم...

در این سکوت راز آلود

زبان نگاه، گویای همه چیز است...

نگار من، اشتیاق نگاهم را بخوان... ترنم احساسم را بدان...

این منم که تورا می خوانم... این منم که آغوش تو را می خواهم...

وتو همه هستی من... مرا به کام وصال سپار

که محتاج تسکینم...



نازنین فاطمه جمشیدی








کنار پنجره اتاقم می شینم و به ستاره های آسمون خیره می شم ...
بدون اینکه خود بفهمم اشکام گونه هامو خیس می کنه ، چشمام یه جا و دلم یه جای دیگه ....
از این زندگی خسته و دلگیر ام ....

می خوام برم ... برم به یک ناکجا آباد .... جایی که مقصدشم معلوم نیست ....

عميق ترين درد زندگي مردن نيست ...
ناتمام موندن قشنگترين داستان زندگيه که مجبوري آخرش رو با جدایي به سرانجام برسوني
عميق ترين درد زندگي مردن نیست ...

به فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگيه ....


بازم دلتنگی ... بازم گریه های شبانه ..... سخت دلتنگم ، بيقرار و بي تاب ...

كجاست اون لبخندهاي عاشقونه ات تا باز ديونه شم ....

چرا ديگه درد دلي براي گفتن نداري

چرا قلب عاشقم و در انتظار چشمهات مي سوزوني .....

اونقدر دلتنگ چشمهاتم كه نمي تونم تو هيچ چشم ديگه ای نگاه كنم ....

اونقدر بيقرارم كه هيچ اتفاقي ، دل غمگينم و شاد نمي كنه ....

براي گريه ، شونه هاتو كم دارم ، شونه هايي كه بارها و بارها تو خواب و خيال ، تكيه گاه دل عاشقم بود

براي عاشقي ، نگاههاي زيباتو كم دارم ، نگاههايي كه تنها دليل زنده موندنم شد ....

چرا ديگه براي غصه ها ، اشكها و دلتنگي هام جوابي نداري ...

شب دراز و من هنوز هم تو انتظار نسيم صبحم ....

اي دل ديوانه ي من با غم هات بساز و با اشك هات بسوز ،

ولی ..... دم نزن ........


 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
از تو چه پنهان بعضی روزها هوایی خانه کودکی هایم می شوم..
دلم برای حیاطی که نیست... مادربزرگی که نیست..
برای بوته یاس و درخت شمشاد و آب و جاروهای بعد از ظهرها تنگ می شود...
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
ورق پاره های دیروزم را برمی دارم...

تمامی سطرها پر از دلتنگی من است...

جایی میان کلماتم باز می کنم ونام تازه تورا می نویسم...

تورا همه می می شناسند... حتی سنگ هایی که قلبی ندارند...

همه گلها بوی تورا می دهند و عطر نفس های تورا تداعی می کنند...

حتی باران به عشق دیدن تو درخیابان ها قدم می زند و برای تو دلربایی می کند...

من از وقتی خودم را شناختم مشقهایم پر از نام تو بود...

انسانی به پاکی ورلالی فرشته و خاص بودن ماه...

آری نگارم...

تو سالهاست که همدم همیشگی رویاهای من هستی و حال به واقعیت پیوستی

دوستت دارم...


نازنین فاطمه جمشیدی


 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
.. نمیدانی چقدر دلم برای درد دل های مادر بزرگم پر کشیده.
.. چقدر برای وقتی که صدایم می زد تا موهایش را برایش ببافم..
چقدر دلم می خواهد دوباره صدایم بزند..
. نه پنجره ای نیست...
مادر بزرگی نیست...
من هستم و پیاده رویی که انگار او هم قدم های مرا از یاد برده...
 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر روزی داستانم را برای کسی نقل کردی بگو:
بی کس بود،اما کسی رو تنها نذاشت.

دلشکسته بود،اما دل کسی رو نشکست.

کوه غم بود،ولی کسی رو غمگین نکرد.

و شاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست…

 

"gole naz"

عضو جدید
گروهی از مردم به عشق می خند ند آن ها به ازدواج می خندند
آن ها به شادکامی می خندند
و این بدان خاطر است که از خاطرات تلخ
در زرفای وجود خود رنج می برند
آت ها به هر چیز زیبا در زندگی
بدگمان و شکاکند
به ایشان گوش مده
عشق نیاز یک زندگی شاد است
پس خطر را قبول کن
با تمام قلب عاشق باش
با تمام ذهن عاشق باش
ارزش عشق بیش از این هاست
 

"gole naz"

عضو جدید
سلام عزیزم، دلم برات تنگ شده. دلم می خواد با تو باشم، کنارت باشم. دلم می خواد دستات تو دستام باشه در حالی که سرم رو می ذارم رو شونه هات. دلم می خواد تو چشای خوشگلت زل بزنم و دنیا تو این لحظه متوقف بشه برا همیشه. دلم می خواد تمام خیابون های شهر رو باهات قدم بزنم در حالی که از خودمون برا هم می گیم. دلم می خواد تو رستوران روی میز دستات رو بگیرم. دلم می خواد هر کی تو رستورانه از عشقی که به هم داریم حسودیش بشه. دلم می خواد بدونی از نظر من چقدر خوشگلی. دلم می خواد بدونی چقدر عاشقتم و دوستت دارم. دلم می خواد قلبم رو پیشت جا بزارم و دلت مال من باشه برا همیشه. دلم همه ی اینارو می خواد و از همه بیشتر تو رو
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


برای نگارم

کاش من نسبت به تمامی کبوتران عالم تملک داشتم...

آن وقت می توانستم تا بی نهایت نامه بنویسم...

به پای هر کدام شان ببندم و همه را به سوی تو روانه کنم...

افسوس...من قاصدی ندارم ...

تو ممکن است هیچ زمانی نامه های مرا نخوانی...

و من در حسرت دیدار تو بمانم...

نازنین فاطمه جمشیدی





 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش می دانستی که روزهایم بی تو چه سوت و کور است

کاش می دانستی که چشمانم مدت هاست حریری از شبنم اشک

بر روی خود کشیده است تا پس از تو دنیا را تار ببیند

کاش می دانستی که قلبم چگونه سرگردان کوچه پس کوچه های تنهایی شده

هر صبح تا غروب چشمان خسته ی من دوخته به قاب پنجره...

منتظر امدن تو خیره به بیرون است

تا که شاید صدای قدمهایت در گوش کوچه بپیچد

منتظرم تا که بیایی

چرا که می توای با لبخندی تمامی این فاصله ها را از میان بر داری...
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم


امروز مرگ تنهایی منه٬ از غریبی دل کندنه




لحظه عاشق شدن و لحظه دل سپردنه




دلمو می سپارم به تو٬ قبلتو پس می گیرم



تو می شی شاهزاده من٬ منم واسه تو میمیرم



میمیرم و زنده میشم تا تو هم بگی دوستت دارم




محبوب دلم تویی ٬ از تو چیزی کم ندارم




وقتی دستت توی دستمه٬ وقتی فقط تورو دارم


وقتی دستت توی دستمه
٬ وقتی فقط تورو دارم


نازنین فاطمه جمشیدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

یک برگ دیگر از تقـــویـــم عمــــــرمــ را پاره می کنم

امــــروز هم گذشت

با مرور خـــــــــــاطــــــــرات دیروز

با غــــــم نبـــــــودنت
..

و سکـــوتی سنگین

و من شتـــــابــــــان در پی زمان بی هدف

فقط میـــــــــرومــ

..
فقط میــــدومــ

یاسها هم مثل من خستــــــه انــــد از خزان و سرما

گـــرمــی مهـــر تو را میخواهند

غنچه های باغ هم دیگر بهــــــــــــانــه میگیرند

میان کوچه های تاریک غربت و تنهـــــــــــایــی

صدای قدمهایت را می شنوم اما تــــــــو نیستــــی

فقط صــدایـــی مبهـــــم

و مـــن بــــــاز فـــــــــــــرو میـــــریـــــزمــ
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم


خورشید تن طلایی معشوقش را...جاده سبز را... در آغوش دارد ... و من تورا...



هر دو مستانه، همچون پیچکی به دور نگار خود پیچیده ایم...


دلمان رهن عشق است


ونگاهمان کتیبه احساسی، از جنس نوازش... از سکوتی پر از خواهش...


نگاهم را بخوان... احساسم را بدان...


این منم که در آغوش تو می لغزم... و تو... شاهزاده امارت شیشه ای قلبم...


محسور شده ام...دیگر خودم نیستم...تو زیباترین احساس منی.. نه، تو خود منی...


ومن لیلی قصه های تو...


همه هستی من...


در این پایکوبی نور و احساس, مرا رها کن در اعجازخوشایند عشق...



که قصر حریرتنم... جز تو، کسی را شاهزاده خود نمی داند...


نازنین فاطمه جمشیدی





 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی من ....

من از شب تمام دنیا را خواستم .....دنیای من که همان اغوش توست ....
منتظر لحظه اي هستم که دستانت را بگيرم

در چشمانت خيره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاري کنم

منتظر لحظه اي هستم که در کنارت بنشينم

سر رو شونه هايت بگذارم....از عشق تو.....

از داشتن تو...اشک شوق ريزم

منتظر لحظه ي مقدس که تو را در اغوش بگيرم

بوسه اي از سر عشق به تو تقديم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه کنم

اري من تورا دوست دارم

و عـــاشقـــــانـــه منتظرت میمانم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام عـــزیـــزمـ کاغذی که برایت نوشتم پاک کن حـــــرفهـــــای گفتنـــی کم نیست

ولی من گفتنی هارو نوشتم نخواستم لـــــرزش کــلامم قلبـــت را به رحـــم بیاورد

که تــــــرحـــم پـــایـــان عشـــق است از بهترین دلم گذشتم

شاید قسمـــت مـــن یهتــــریـن نبـــاشـد دیگر دنبال خاطره ها نمی گردم

من گذشته را به قلـــــم دلــــم و با آهنگ روزگار رنگ کرده ام

رنــگ سیــــــاه نمی دانم چرا اندیشه ام فراتر از تو نمی رود دلم را جادو کرده ای

باور نمی کنم این همه تنهــــا شــدن را دفترم را ورق می زنم

همه اندوه و بی صفایی توست؛؛؛ نبـــود تــــو سوزاند باغچه گل رز دلم را

رهــــایی از تــــو رهـــایــی از زنــدگیســـت؛؛؛ عکس چشمهایت را بر می دارم

و همین یک یادگار برای "روزهـــــای تنهــــاییــم" کافیست

خدا نخواست به آنچه آرزو داشتم برسم

نم نم آرزوهایم چه زود قطع شد و اون همه شادی دل من

چه غریبانه مــــــــرا تــــرک کـــرد توی جنگ امید

چه پرو بالی می زدم و حال چطور رســوای آرزوهــــا شده ام

نگو بی خیال دنیا باش که من از همان آغاز خیــــــال دنیا را نداشته ام

آن روزها...قصــه جـــدایــی را که می شنیدم

میخنــدیــدمـ...اما حالا بـــــاور میکنــمــ

تو هیـــچ وقـــت ندانستی...

آنکه لحظه هــــایش بــی تــو...می ایستاد

مـــــــن بــــودمــ
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم


در جاده های باران زده عشق...
درختان در هم می پیچند...


پرندگان شورمندانه می خوانند... زمین جای پای عشاق را می بوسد...


ابرآلاچیقی از آرامش... از نوازش می سازد..


و من درمیان جشن باشکوه باران...در میان اعجازی از آسمان...


هم پای تو می شوم... به آغوش تو تکیه می زنم...


آرام می شوم...


نازنین فاطمه جمشیدی




 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لحظه های دلتنگی ام ...

من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ...

سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ...

سکوت میکنم نگاهم را ...

وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم.......
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

برای نگارم

عطش هم اغوشی تو به وجد می آورد قاصدک های دلم را...





نگاهم را بخوان... از باده احساس تو مست شده ام




و لیلی وار تو را می خوانم...




مرا در حصار دستانت محصور بدار که بی تو ماندن را تاب ندارم...


نازنین فاطمه جمشیدی







 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی من ....

دستانم بگیر عشق من .......

تو را برای ابدیت میخواهم ....

نفس کشیدنم ازنفسهای تو و ازوجود توست

زندگی من ...






:gol:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب از آن شب هایی ست
که تمام نیازت میشود
اشک
و گوشه چشمانت به تماشا مینشیند
تماشای تمام داشتنت از دنیا!!!!
.
.
هرچه چشم میگردانی هیچ نمیبینی
جز دیدن حجم خیالی او .. ،
همانی که در رویایت تمام داشتنت از دنیاست !!!
چشم میبنیدی بر این رویای شیرین
تا نگاهش را پشت پلک هایت حبس کنی
دریغ از مهمان ناخوانده
که عزم رفتن کرده است
چشمانت خیس میشود،
پلک میزنی،
و عسلی نگاه اش را گم میکنی
میان اشک های رفته ات...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی من ....

دستانم بگیر عشق من .......

تو را برای ابدیت میخواهم ....

نفس کشیدنم ازنفسهای تو و ازوجود توست

زندگی من ...






:gol:
تو با منی و من تنها هستم ، در قلب منی و من به عشق تنهایی زنده هستم،
تو همنفسم هستی و نفسهایم عطر تنهایی را میدهد
توهمسفرم هستی و جاده زندگی رسم غریبگی را به من یاد میدهد.
تو مال منی و من مال تو نیستم، باران منی و من کویری بیش نیستم،
انگار نه انگار بامنی ،نشسته ای برای خودت حرف از عشق میزنی!
همیشه به یاد توام و در حسرت داشتنت،دلگیر و سردم در روزهای نداشتنت
یک بار عاشق شدم و یک عمر برای تو ،یک بار هم نگفتی دستهایم مال تو!
آن رویا از خیالم رفت و قصه آغاز شد،همه چیز به نفع تو تمام شد
دیدی که در آینه ی چشمان خیسم ،چشمان تو حتی یک ذره هم خیس نشد
من پر از درد بودم و خسته ،اما دل تو حتی یک ذره هم دلگیر نشد
تو با منی و افسوس که من بی تو هستم،انگار نه انگار که عشق تو هستم!
بودن و نبودنت فرقی ندارد،اینکه سرد هستی و با تو بودن تنها برایم عذاب دارد
هستی و انگار نیستی ، گاهی حتی فراموشم میکنی و از من میپرسی که تو کیستی؟
هزار درد دل ناگفته در دلم مانده و همدلم نیستی،
آنقدر اشک ریخته ام که چشمانم نمیبیند که دیگر نیستی!
نیستی و من تنها مانده ام ، آنقدر دلم گرفته که اینجا با غمها جا مانده ام
تو با منی و من تنها نشسته ام، تو در قلبمی و من اینک یک دلشکسته ام!
 

Similar threads

بالا