خلوتی با خدا

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا به خاطر همه ی کوتاهیهایی که در حقت کردم منو ببخش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستای مهربونتو بده به دست خستم

من زیر سنگینی غم , بدون تو شکستم

با من بمون , نذار که این تنهایی عادتم بشه

با این ترانه می خونم : من عاشق تو هستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداي مهربونم يادم دادي تو حظه هاي سخت عاشق باشم يادم دادي بذارم ترس از وجودم عبور کنه يادم دادي تو هر زماني و هر مکاني
بتونم عشق رو ببينم گمونم لحظه هاي سخت رسيدن به چيزهايي نگاه ميکنم که تا يک سال پيشو قبل از اون همه روياي هام بودن
يادمه اگه کم و کاستي توي مورد هايي که ميخواستم مي افتاد چه کاراها که نمي کردم
از اينکه تونستم موفق باشم خيلي خوشحالم اما هيچ چيز جاي خوشحالي بودن با تو رو نميگيره
اومدم بگم دوس دارم تموم لحظه ها تو باشي دوس دارم توي سکوت شناور باشم نميدونم چرا؟ اما مطمينم تو بهتر ميدوني
لذت و شادي ام در اينه که به هرچي نگاه کنم جز تو نبينم هيچي نميخوام از اين دنيا شادي که
در اون قلبم حضورت رو حس نکنه رو براي چي بخوام ؟ غمي که بي حضورت باشه ارزش گريه کردن نداره
يادمه دوست مهربون گفت استاد ميگه لحظه اي که خواستي گريه کني وقتي اشک از چشمات ميخواست جاري بشه
اون لحظه رو به ياد خدا گره بزن تا اون اشک براي خدا باشه ياد گرفتم تنها چيزي که ارزش اشک ريختن رو داره تو هستي يکتاي زندگي
چقدر از اينکه تو رو يکتا ميخونم حس خوبي بهم دس ميده رو شونه هام باري حس ميکنم و باز يادم مياد تو هستي
تو دسم رو گرفتي و نمي دوني از اينکه هستي نمي دوني نه ميدوني خوب ميدوني از اينکه محبتت تو سختي ها همراهمه
از اينکه با نشونه ها اشکارا باهام حرف ميزني خوشحالم و ازت ممنونم باز زبونم قاصر از بيان و گنجوندن محبتي که بهم داري
توي لحظه هاي سخت توي لحظه هاي خوب از اينکه باور ازرگ گردن به تو نزديک ترم تو رگ هام جاري ميشه
گرم ميشم شور ميشم و اندازه چشماي معصوم قو اروم ميشم
ممنونم از از اينکه در اين هستي قرارم دادي تا بتونم خلق کنم و تجربه کنم که من کي هستم؟
باز خداي مهربونم من کي هستم؟ من کي هستم خالق مهربون خالق يکتا خالقي که ذره ذره وجودم رو افريدي
خالقي که وجود و سرپاي هستيم و تمام لحظه هايي که در اون قرار گرفتم و مي گيرم مالک و صاحب ان هستي من که هستم؟
پاسخش را بي شک روز ازل برام گفتي بهم نشون بده تا به ياد بيارم بشتر و بيشتر به ياد بيارم
و در اون قرار بگيرم زندگي کنم نفس بکشم
خداي مهربونم خداي که سراسر احساسم تويي حتي زماني که از ياد ميبرم خداي مهربونم اي مالک قلبم صاحب تک تک نفس هام
دارم احساس ميکنم که داري منو ميبني اي از رگ گردن به من نزديکتر هميشه مالک قلبم هستي
تو بهتر ميدوني فقط پيش تو ارووم ميگيرم گاهي فکر ميکنم چقدر تشنه روزي هستم که اپتداي خلقتم بود روزي که
محرم اسرارم کردی و تو گوشم رازهای زیبایی گفتی حتما خیلی لذت داشت وقتی توی گوشم زمزمه میکردی
خدای مهربونم تو بهتر از هرکسی میدونی احساسم فکرم وووووجودم تنها وقتی با تو بودم سیر شد پر شد بی نیاز شد جز اون لحظه ها به یاد ندارم لحظه ای که نفسم عطر زندگی رو بگیره مگر اونکه مهر تو

تمام رگ هام رو داغ کرده باشه وقتی گناهی کردم وقتی از خودم ناخوشنود شدم وقتی بیزار شدم تو صبورانه نگاهم کردی و با یک نفس دیگه عاشقانه منو بخشیدی لحظه ای که حتی به خودم

از فرط ناراحتی نمی تونستم به خودم نگاه کنم بخشیدی این عشق تو رو خیلی دوس دارم این محبت رو تنها تو میتونی به من بکنی مهربونی هات اسرارت بزرگ بودنت رو هیچ وقت نمی تونم توی ذهنم بگنجونم سلسه ذهنم از هم گسسته میشه تنها قلبم گوشه ای از اون رو حس میکنه خدای مهربونم خدای محبوبم قلبم تنها میخواد کنار تو ارووم بگیره یکتای زندگیم
 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا منو ببخش از گناهایم بگذر
منو تواین دنیا تنها نذار جز تو کسی روندارم
منوببخش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سبحانک یا لااله الا انت

الغوث الغوث الغوث

خلصنا من النار یا رب

خدایا تو این شبها ما بنده های گناه کارتو هم از یاد نبر!! ما امیدی جز تو نداریم، تویی پناه بی پناهان!! تویی فریاد رس بیچارگان!!

به فریادمون برس!!

اللهم فرج عن کل مکروب

اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک



دوستای خوبم ما رو از دعاهای خیرتون بی نصیب نکنید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خدايا!

گاهي حجم دنياي درونم؛از وجودت تهي مي شود٬آن وقت من مي مانم

و تنهايي و دلتنگي٬درها ديوار مي شوند نگاه ها سنگين.

دلخوشي٬يك آرزوي دور از دسترس مي شود و اميد٬نا اميد.

پروردگار خوبم!

روزنه قلبم را به رويت باز كن!

تنها نور وجود توست كه دلم را زنده نگاه مي دارد
:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم: چقدر احساس تنهايي مي*کنم
گفتي: فاني قريب
.:: من که نزديکم (بقره/186) ::.

گفتم: تو هميشه نزديکي؛ من دورم... کاش مي*شد بهت نزديک شم
گفتي: و اذکر ربک في نفسک تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پيش خودت، با خوف و تضرع، و با صداي آهسته ياد کن (اعراف/205) ::.

گفتم: اين هم توفيق مي*خواهد!
گفتي: ألا تحبون ان يغفرالله لکم
.:: دوست نداريد خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشي
گفتي: و استغفروا ربکم ثم توبوا اليه
.:: پس از خدا بخوايد ببخشدتون و بعد توبه کنيد (هود/90) ::.

گفتم: با اين همه گناه... آخه چيکار مي*تونم بکنم؟
گفتي: الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمي*دونيد خداست که توبه رو از بنده*هاش قبول مي*کنه؟! (توبه/104) ::.

گفتم: ديگه روي توبه ندارم
گفتي: الله العزيز العليم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولي) خدا عزيزه و دانا، او آمرزنده*ي گناه هست و پذيرنده*ي توبه (غافر/2-3 ) ::.

گفتم: با اين همه گناه، براي کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتي: ان الله يغفر الذنوب جميعا
.:: خدا همه*ي گناه*ها رو مي*بخشه (زمر/53) ::.

گفتم: يعني بازم بيام؟ بازم منو مي*بخشي؟
گفتي: و من يغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کيه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.

گفتم: نمي*دونم چرا هميشه در مقابل اين کلامت کم ميارم! آتيشم مي*زنه؛ ذوبم مي*کنه؛ عاشق مي*شم! ... توبه مي*کنم
گفتي: ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين
.:: خدا هم توبه*کننده*ها و هم اونايي که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.

ناخواسته گفتم: الهي و ربي من لي غيرک
گفتي: اليس الله بکاف عبده
.:: خدا براي بنده*اش کافي نيست؟ (زمر/36) ::.

گفتم: در برابر اين همه مهربونيت چيکار مي*تونم بکنم؟
گفتي:

يا ايها الذين آمنوا اذکروا الله ذکرا کثيرا و سبحوه بکرة و اصيلا هو الذي يصلي عليکم و ملائکته ليخرجکم من الظلمت الي النور و کان بالمؤمنين رحيما
.:: اي مؤمنين! خدا رو زياد ياد کنيد و صبح و شب تسبيحش کنيد. او کسي هست که خودش و فرشته*هاش بر شما درود و رحمت مي*فرستن تا شما رو از تاريکي*ها به سوي روشنايي بيرون بيارن . خدا نسبت به مؤمنين مهربونه (احزاب/41-43) ::.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تَهْتِکُ الْعِصَمَ




خدايا!



من وضعم خيلي خرابه.



به گناهام عادت کردم.



يه سرياشون بلايي سرم آوردن که ديگه نتونم جلوشونو بگيرم.



نمي ذارن پاک باشم.



خداي من!



اون گناهامو ببخش.


اَللّـهُمَّ اغْفِـرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ النِّقَمَ



خ داجون!



اون گناهاييم که باعث مي شن تا عقوبتت به سرم بباره رو ببخش.



اون گناهايي که به خاطرشون چوب مي خورم،... ببخششون.



اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُغَيِّـرُ النِّعَمَ



خدا!



خيلي بدبختم.



بهم نعمت مي دي، حاليم نمي شه.



با بعضي کارام، بعضي گناهام، نعمتات رو ازم مي گيري، عوضشون مي کني.



خدا!



اون گناهاييمو که به خاطرشون نعمتهاتو تغيير مي دي، ببخش.



اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لي الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاءَ



خدايا!



خدايا!



چي بگم؟



چي کار کنم؟



ديگه بيچارگي از اين بيشتر؟



يه گناهايي دارم که دعاهامو زنداني مي کنن.



يه کارايي کردم که نمي ذارن، دعا از حد دهنم بالاتر بياد.



حتي بعضي وقتا يادم مي ره که دعا هم مي تونم بکنم.



دعاهام تو دلم زنداني شدن.



خدايا!



چي دارم مي گم؟



دعا يعني صدا کردن تو.



بعضي گناهام يه بلايي سرم آوردن که نتونم صدات کنم.



خدايا!



ببخش...



اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ الْبَلاءَ



خداي من!



خودت که مي دوني من جز تو کسي رو ندارم که بهش پناه ببرم.



خودت مي دوني که اگه بلايي هم سرم بياد، هيچ جايي رو ندارم که فرار کنم، جز در خونه ات.



خداي من!



يه سري گناهام، دارن بلا سرم ميارن.



بدترين بلا هم که دوري از خودته.



خداي من!



نذار از تو دور شم.



اين گناهارو هم ببخش.



اَللّهُمَّ اغْفِرْ لي کُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ، وَکُلَّ خَطيئَة اَخْطَأتُها



خداي مهربون!



تو که کريمي، بزرگي، بخشنده اي.



همه گناهامو ببخش.



هر کاري رو که کردم، نديده بگير.



راهم بده بيام در خونه ات.



خدای مهربونی!



حالا که می بخشی، همه اشتاباهام رو هم ببخش.



خدای مهربونا!



از قدیم یاد گرفتم که از بزرگی مثل تو باید چیزای بزرگ خواست.



منم کار کوچیکی نکردم، گناهام خیلی بزرگن. چون در برابرت گناه کردم.



به بزرگی خودت، گناهای منم ببخش.




اَللّهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْکَ بِذِکْرِکَ



خدایا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در یکی روز عجیب،
مثل هر روز دگر،
خسته و كوفته از كار، شدم منزل خويش،
منزلم بي غوغا، همسر و فرزندان، چند روزي است مسافر هستند، توي يك شهر غريب،
فرصتي عالي بود، بهر يك شكوه تاريخي پر درد از او .........
پس به فرياد بلند، حرف خود گفتم من:
با شما هستم من!
خالق هستي اين عالم و آن بالاها ...... !

من چرا آمده ام روي زمين؟
شده ام بازيچه ، كه شما حوصله تان سر نرود؟
بتوانيد خدايي بكنيد؟ و شما ساخته ايد اين عالم ،
با همه وسعت و ابعاد خودش ، تا به ما بنمائيد ،
قدرت و هيبت و نيروي عظيم خودتان ؟؟؟؟
هيبتا ، ما همگي ترسيديم ! به خداونديتان ،
تنمان مي لرزد ...... !
چون شنيديم ز هر گوشه كنار ، كه شما دوزخ سختي داريد ، ......
آتش سوزنده و عذابي ابدي !
و شنيديم اگر ما شب و روز ، ز گناهان و ز سر پيچي خود توبه كنيم ،
چشممان خون بارد ، و بساييم به خاك درتان پيشاني ، و به ما رحم كنيد ، و شفاعت باشد
و صد البته كمي هم اقبال ، حور و پرديس و پري هم داريد ......
تازه غلمان هم هست ، چوت تنوع طلبي آزاد است !
من خودم مي دانم كه شما از سر عدل ، بخت و اقبال مرا قرعه زديد ، همه چيز از بخت است !
شده ام من آدم ، اشرف مخلوقات ، (راستي حيوانات ، هر چه كردند ندارد كيفر؟)
داشتم خدمتتان مي گفتم ، قسمتم اين بوده ، جنس من مرد شده ! آمدم من دنيا ،
پدرم اين بوده ، كه به من گفت : پسر !
مذهبت اين باشد ، راه و رسم و روشت اين باشد !
سر نوشتم اين بود ، جنگ و تحريم و از اين دست نعم ..... !
هر چه قرعه من آمد !
راستي باز سوالي دارم ، بنده را عفو كنيد .
توي آن قرعه كشي ، ناظري حاضر بود ؟
من جسارت كردم، آب هم كز سر من بگذشته، پاسخي نيست ولي مي گويم:
من شنيدم كه كسي اين مي گفت:
چشم ز خودش بي خبر است. چشم را آينه اي مي بايد، تا خودش در يابد،
تا بفهمد كه چه رنگي دارد ، تا تواند ز خودش لذت كافي ببرد.
عجبا فهميدم ، شده ام آينه اي بهر تماشاي شما !
به شما بر نخورد ..... ! از تماشاي قد و قامتتان سير نگشتيد هنوز ؟
ظلم و جور و ستم آينه را مي بينيد؟ شايد اين آينه ، معيوب و كج است ،
خط خطي گشته و پر گرد و غبار ! يا كه شايد سر و ته آينه را مي نگريد !
ورنه در ساحتتان ، اين همه زشتي و نا زيبايي؟
كمي از عشق بگوييم با هم.
عرفا مي گويند : كه تو چون عاشق من بوده اي از روز ازل ، خلق نمودي بنده !
عجبا ! عشق ما يك طرفه است ؟ به چه كس گويم من ؟ مي شود دست ز من برداري ؟
بي خيالم بشوي ؟ زوركي نيست كه عاشق شدن ما بر هم ! من اگر عشق نخواهم چه كنم !
بنده را آوردي ، كه شوم عاشق تو ،
كه برايت بشوم واله و حيران و خراب ،
مرحمت فرموده ، همه عشق و مي و ساغر خود را تو زما بيرون كش؟
عذر من را بپذير ! اين امانت بده مخلوق دگر !
مي روم تا كپه ام بگذارم. صبح بايد بروم بر سر كار ،
پي اين بد بختي، پي يك لقمه نان!
به گمانم فردا ، جلوه عشق تو را مي بينم ، در نگاه غضب آلود رئيسم كه چرا دير شده ...... !
خوش به حالت كه غمي نيست تو را ،
نه رئيسي داري ، نه خدايي عاشق ، نه كسي بالا دست !
تو و يك آينه بي انصاف ، كج و كوله است و پر از گرد و غبار ، وقت آن نيست كمي آينه را پاك كني ؟
خواب سنگين به سراغم آمد. كم كمك خواب مرا پوشانيد.
نيمه شب شد و صدايي آمد. از دل خلوت شب، از درون خود من ،

من خدايت هستم
هر چه را مي خواهي، عاشقانه به تو تقديم كنم.
تو خودت خواسته اي تا باشي ! به همان خنده شيرين تو سوگند كه تو ، هر چه را مي بيني .
ذهن خلاق خودت خلق نمود.
هر چه را خواسته اي آمده است. من فقط ناظر بازي توام.
منتظر تا كه چرا يا كه كه را خلق كني!
تو فقط يك لحظه و فقط يك لحظه ، ز ته دل ، ز درون ،
خواهشي نا محسوس ، نه به فرياد بلند ، بلكه از عمق وجود ، ز براي عدم خود بنما ،
تو همان لحظه دگر نا بودي ، به همان سادگي آمدنت .
خواهش بودن تو ، علت خلق همه عالم شد . تو به اعماق وجودت بنگر، ز چه رو آمده اي روي زمين ،
پي حس كردن و اين تجربه ها ، حس اين لحظه تو ، علت بودن توست .
تو فقط لب تر كن ، مثل آن روز نخست ، هر چه را مي خواهي ، چه وجود و چه عدم ،
بهر تو خواهد بود ، در همان لحظه خواستنت ، و تو را ياد نباشد كه چه با من گفتي ،
دلبرم حرف قشنگت اين بود :
شهر زائيده شدن اين باشد تا توانم كه فلان كار كنم و در اين خانه ره عشق نهان گشته و من مي يابم.
پدرم آن آقا، خلق و خويش ، روشش ، ميراثش ، همه اش راه مرا مي سازد.
بنده مي خواهم از اين راه از اين شهر به منزل برسم.
همه را با وسواس تو خودت آوردي ، همه را خلق نمودي همه را ،
تو از آن روز كه خودت خواسته پيدا گشتي ، من شدم عاشق تو ، دست من نيست ،
تو را مي خواهم ، به همين شكل و شمايل كه خودت ساخته اي ،
شر و بي حوصله و بازيگوش ، مثل يك بچه پر جوش و خروش ، نا سزا گفتن تو باز مرا مي خواند،
كه شوم عاشق تر، هر چه معشوق به عاشق بزند حرف درشت ،
رشته عشق شود محكمتر .........................!
دير بازي است به من سر نزدي !
نگرانت بودم، تا كه آمد امشب و مرا باز به آواز قشنگت خواندي !
و به آواز بلند ، رمز شب را گفتي :
من چرا آمده ام روي زمين؟
باز هم بادم باش ! مبر از ياد مرا
همه شب منتظر گرمي آغوش توام .
عشق بي حد و حساب من و تو بهر تو باد ............................ !
خواب من خواب نبود ! پاسخي بود به بي مهري من ،
پاسخ يك عاشق ..................................
به خداوند قسم ، من از آن شب ،
دل خود باخته ام بهر رسيدن
به عزيزم به خدا
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فرمانروای هستی

تورا از فراسوی آرامش... در سجاده عشق...

در قتوت محبت می خوانم و سر تعظیم فرو می آورم

تاهمیشه های حمایت بی شابیه ات را به من... مخلوق بی پناه ات ببخشی
...

نازنین فاطمه جمشیدی
 
آخرین ویرایش:

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

chinir

عضو جدید
خدا عاشقتم که اینقدر هوامو داری.........
همیشه با من باش تا از هیچی نترسم.
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
خدایا خودمم نمیدونم چی میخوام ، خودت یه راهیو بزار سر راهم
 

jafarkheiri

عضو جدید
خداوندا بار الها ملكا مرا با حقيقت وجود آشنايم كن توفيق ده تا نهايت ظرفيتم در شناخت وجود مطلق شكوفا گردد.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدای مهربان
بینشی ارزانیم ده تا بدانم راه راست را از راه نادرست تشخیص دهم
خدایا به بزرگیت قسم که تنها تو همدم تنهایی من هستی و بندگانت تنها میایند و میروند بعضی درد دادند و بعضی به من چیزهایی فرادادند
همشان را حفظ کن چه انان که دردی دادند چه انان که مرا چیزی فرا دادند اخر بندگانت هستند
خدایا پاکی فاطمه انقدر عمیق هست که تنها میخواهم فقط گوشه ای از پاکیش را به من ارزانی دهی و همانگونه که از فاطمه ات حفاظت میکردی از من نیز حفاظت کنی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدایا دم غروب که میشه حس تنهایی بد میاد سراغم
این حس از من بگیر تنهایی درد داره که کسی درکش نمیکنه
وقتی کسی نیست که بغض صدات بفهمه
وقتی کسی نیست
که درک کنه چرا پر از سکوت شدی
انوقت که دلم بد میگیره
و تنها قضاوتها تحمل میکنم و با یه لبخند میگم این هم میگذره
من باید قوی باشم
نباید بهراسم از چیزی چون تو کنارمی
ولی گاهی این تنهایی کلافه ام میکنه
گاهی میگن مگه نمیگی برای هر کسی یه همدم و مونس افریدی پس چرا
مونس من در ودیوار هستند
و همدم هم هیچ کس
کاش بهم صبر بدی تا بفهمم بعضی بنده هات تنها افریدی شاید من هم جز بنده های تنهات هستم
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
کم آوردم...
حالا چه کارکنم؟
میخوای شک کنم؟ شک نمیکنم...من به بزرگی تو شک نمیکنم خدا..میشنوی/؟
تنهام...خیلی...
نگام کن..آخه تو که خبرداری...
مهمونت داره فریادمیزنه...
مگه میشه دستی به سمتت دراز بشه و دست خالی برگرده؟
خدابودنت رو دارم داد میزنم میشنوی؟؟؟؟؟
کم آورده بنده ات..
بنده ای که جزتو کسی رو نداره کم اورده خدا
تو بگو چ کنم؟هان؟چ کنم...؟
 

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بار الها ! .....

تو بر لحظه لحظه ی زندگی ام ناظر هستی .حقایق را می دانی و از نیتم آگاهی .

بر حالات درونی ام شاهدی و می دانی که چه وقت در مانده ام .

خدایا به تو پناه می آورم .اگر مرا به حال خود رها کنی , در سفر زندگی هرگز به مقصد نمی رسم .

چرا که گاهی صفات ناپسند , نیت های ناپاک و .... به من روی آورده و در قلبم جای می گیرند .

آنگاه که هر لحظه از هدف زندگی دورتر می شوم از تو می خواهم که مرا در آغوش امن خودت پذیرا باشی ....
 

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خدايا مگر من جز تو كسي ديگر رو دارم كه بخوام تورو فراموشت كنم؟!
اما تو بنده هاي زيادي داريم...يك وقتي منو فراموش نكني اي خدا كه بي كس و كار ميشم...
 

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بگذار بی توجه به پرستش های تعریف شده چهارچوب دار
بی اعتنا به تقدس های مبلغان هزارچهره هزار رنگ
رقص رو حمان را به صدای سازخدا بسپاریم .
من هم یقین دارم نوری هست و همین کافیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

كاش اين دل مرده را خدا جان مي داد

آ شفتگي ام را سر و سا مان مي داد


اي كاش سوار عشق در عرصه دل

مي آمد و فاتحانه جولان مي داد



خدايا بخاطر داده و نداده وگرفته ونگرفته ات شكر

كه داده ات جز نعمت

نداده ات جز حكمت

گرفته ات جزمصلحت

ونگرفته ات جزفرصت نيست.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم میخوام یه چیزی بگم!
خدایا نشد! نمیدونم چرا, نمیدونم تو چی کم گذاشتم, ولی اینو میدونم که حتما تو نخواستی شاید اینجوری واسم بهتره مگه نه؟ عیب نداره منم دیگه گریه نمیکنم, مثل همیشه صبر میکنم, دوباره شروع میکنم ولی خدا جون هر چند وقت به یه نیم نگاهتم راضیما باشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا ترس از آن روزی دارم که دستت رو از روی سرم برداری و تنها بمونم .

پس تنهام نزار .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
]خداوند، اون کساني رو که ازش ميخواهي کنارت باشن بهت نميده، بلکه اون کساني رو کنارت قرار ميده که بهشون نياز

داري، بهشون نياز داري تا کمکت کنن (تا کمک کردن رو ياد بگيري)، باعث رنجش تو بشن (چون تا گچ درد سمباده خوردن

روتحمل نکنه، يک مجسمه زيبا نميشه)، تو رو ترک کنن (تا يادبگيري روي پاي خودت بايستي)، عاشقانه دوستت داشته

باشن (تا بدوني که تو هم بايد عشق بورزي)، تا از تو انساني ساخته بشه که خداوند ميخواد تو اونطور باشي.


خداي عزيزم، اون کسي که همين الان مشغول خوندن اين متنه، زيباست (چون دلي زيبا داره)، درجه يکه (چون تو

دوستش داري بهش نظر کرده اي)، قدرتمند و قوي و استواره (چون تو پشت و پناهش هستي) و من خيلي دوستش

دارم.

خدايا، ازت ميخوام کمکش کني زندگيش سرشار از همه بهترين ها باشه. خواهش ميکنم بهش درجات عالي (دنيائي و

اخروي) عطا بفرما و کاري کن به آنچه چشم اميد دوخته (آنگونه که به خير و صلاحش هست) برسه انشاا... .

خدايا، در سخت ترين لحظات ياريگرش باش تا هميشه بتونه همچون نوري در تاريک ترين و سخت ترين لحظات زندگيش

بدرخشه و در ناممکن ترين موقعيت ها عاشقانه مهر بورزه.


خداوندا، هميشه و هر لحظه او را در پناه خودت حفظ بفرما، هروقت بهت احتياج داشت دستش رو بگير (حتي اگه خودش

يادش رفت بياد در خونت و ازت کمک بخواد) و کاري کن اين رو با تمام وجود درک کنه که هر آن هنگام که با تو و در کنار تو

قدم برميداره و گنجينه يه توکل به تو رو توي دلش حفظ کرده، هميشه و در همه حال ايمن خواهد بود.

دوستت دارم دوست عزيزم !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا ...

نمی دانم!
در این دنیای وانفسا
كدامین تكیه گه را تكیه گاه خویشتن سازم
نمیدانم
نمی دانم خداوندا.

خداوندا تو راهم ده.
پناهم ده .
امیدم خداوندا
 

Similar threads

بالا