رویا شاه حسین زاده

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از جهانی که جای خالی زنده‌هایش هم
به اندازه‌ی جای خالی مرده‌ها عمیق است
می‌ترسم


رویا شاه حسین زاده
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



ساده بودمآن قدر ساده که باورم شده بودبچه ها را از بازار می خرند!و در ذهن من آفریدگارپیرمردی بود که زیر بازارچهبه زن های مهربانمادر شدن می آموخت،همیشه فکر می کردم که مادرکدام یک از ما را گران تر خریده است؟و هر بار دلم می گرفتدلم می خواستاو یک شبمغازه اش را که بستبه خانه ما بیاید و بگویداین یکی را ارزان فروخته ام خانم!آمده ام از شما پسش بگیرم!

 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معشوقه ی خواجه ای بوده ام شاید

روزگاری


در بلخ

یا قونیه

ویا تمام دلخوشی

تاجری

در ونیز .




سوز صدای خنیاگر پیری بوده ام شاید

در بزم پادشاهان جوان

و یا

تمام رویای یک سرباز رومی

در چکاچک شمشیر های جنگ.




به گمانم

بازرگانی

از همه ی بندر ها و

خلیج ها

و بار اندازها

عبورم داده در سینه اش زمانی.

به گمانم

چوپانی

برای همه ی بره های معصومش

در دره های دور

یادم را نی زده روزی.

شک دارم

که مرا تنها تو زاده باشی مادر.






معشوق مرا روزی

راهزنان به غارت برده اند

معشوق مرا

روزی

دریایی درخود غرق کرده است

معشوق مرا


روزی

چکاچک شمشیر ها ...


با


آخرین مکتوب عاشقانه ی من

در جیبش .


.
.
.
بی گمان یک بار سر زا رفته ام

بی گمان یک بار گرگی مرا دریده است

بی گمان یکبار به رودخانه پرتاب شده ام

بی گمان یکبار در زمین لرزه ای ...

یقین که

اینهمه دلتنگی نمیتواند

فقط

مال همین عصر باشد

غروب هجدهم دیماه .
[FONT=times new roman,times,serif]
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نو رویا شاه حسین زاده [/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
1.من هيچ‌كس را آن‌سوي ديوارها نداشته باشم شايد
اما
در اين غروب كسالت‌بار
هيچ‌چيز به اندازه‌ي تلفني از زندان
خوشحالم نمي‌كند
و مردي كه اعتراف كند
گاهي
به جاي آزادي
به من مي‌انديشد .

2.از من زنی هنوز
توی عکس‌های قدیمی
با تو خوشبخت است
به مرگ بگو
می‌تواند اگر
دستت را از دور گردن او هم باز کند

رویا شاه حسین زاده
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادرم میگوید
جای دختر اگر پسر به دنیا می اوردی؟
بی گمان
نسل خیس گونه هایمان
منقرض میشد

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیا
به شانه های زخمی هم
تکیه کنیم
زخم ها
تنها کسانی هستند
که می توانی یقین داشته باشی
دشنه نیستند!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از این عصر خسته ام
برگردیم
به هزاره های دور
من با پوست خرسی
که زمستان هایمان را خوابیده
برای تو بالاپوشی بدوزم
و تو
با شاخ گوزن پیری
که شکار کرده ای
عکسم را
روی دیواره ی غارمان بکش!
مرا به هزاره هایی ببر
که غروب ها
با شکاری تازه به خانه می آمدی
و قلب من
تنها آتشی بود که کشف کرده بودی!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

موهایت
که با دست خودت بافته ای
حرف های پشت سرت می شوند
فرشته هایی که عمری ست به دوش می کشی
پلک که می بندی
پشت سرت
چه ها که نمی گویند
چه ها که نمی نویسند،
تو یک زنی
و همین کافی ست !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]مرا به گریه نینداز
می شکنم

مثل فنجانی
که وقتی شکست
نفهمیدیم
بوته ی نقاشی شده ی گل سرخش
کجا ست.

#رویا_شاه_حسین_زاده
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می توانی از دوست داشتنم برگردی ؟!
دوست داشتن که خیابان نیست،
تاکسی بگیری
بنشینی
پیشانیت را به شیشه بچسبانی،
آه بکشی
وبرگردی به پیش از آن
نه...نمی شود!
با دوست داشتنم کنار بیا
مثل پیرمردها
که با لرزش دست هایشان...


| رویا شاه حسین زاده |

 

Similar threads

بالا