معماری با مصالحی از جنس دل

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
به سلامتي مگس كه

يادمون داد زياد كه دور كسي بگردي اخرش ميزنه تو سرت
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
هـــــیـــــچ وقــــت
اشــــک اونــــی
که دوســـــش داری رو درنــــــیار...
چـــــون ممــــکنه هـــــــمراه اشــــــکاش
از چشماش بیفتی...
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
ای ثانیه های خاکستری
دریابید مرا که دیگر تمام لحظه هایم خاکستریست
این چه دردی است
بر من چه شده؟
حس بلاتکلیفی حس شکننده ای است
آه به من بگویید با ثانیه هایم چه کنم؟
خدایا تنها پناهم تویی بگو تا چه کنم؟
مرا دریاب
من هم میخواهم در کنارش پیش تو بیایم
این خواهش را از من بپذیر
زیرا فقط تو میدانی که بدون او نمیتوانم
نمیتوانم
خدایا نمیتوانم
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
(( من پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوس مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام ، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یه بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد .))

 

Elham*92

کاربر بیش فعال
دل گمان دارد که پوشیده است راز عشق را
شمع را فانوس پندارد که پنهان کرده است !

 

Elham*92

کاربر بیش فعال
حالا برایم از مهربانی آدمها بگو !

اما، من که

گوش نمی دهم !

میدانی چرا ؟!

من احمقم !

و با این همه دروغ

باز

عادت به شنیدنش نکرده ام ...!

 

Elham*92

کاربر بیش فعال
همیشه بی‌تو همینم،هر آینه تکرار!
و باز پشتِ سَرم در،مقابلم دیوار
دوباره عکسِ قشنگت که شد رفیقِ غزل
و دستِ سردِ تو و سازِ خسته ی گیتار...
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
خدایا چه گم کرده ام
به دنبال توام
ولی هنوز نیافتمت
خداوندا ثانیه های زندگیم را لبریز از وجودت کن
دیگر هیچ نمی خواهم!
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
وقتی که گل در نمیاد
سواری این رو نمیاد
کوه و بیابون چی چیه ؟

وقتی که بارون نمیاد
ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه ؟

حالا تو دست بی صدا
دشنه ما شعر و غزل
قصه مرگ عاطفه
خواب های خوب بغل بغل
انگار با هم غریبه ایم ، خوبی ما دشمنیه ، کاش من و تو می دونستیم
اومدنی رفتنیه
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
می خواهم بمیرم ،

نه اینکه قلبم از کار بایستد و تنم سرد شود و با خاک یکسان شوم

می خواهم بمیرم ،

نه اینکه هیچ صدایی به گوشم نرسد و هیچ خورشیدی بر من

نتابد و از دیدن ماه وستارگان کور باشم

می خواهم به مرگی کاملأ غیرعادی بمیرم

مرگی شبیه بخار شدن آب

روییدن دانه

غروب خورشید

ابری شدن آسمان

می خواهم نیست شوم تا در دنیایی دیگر ظاهر شوم :

دنیایی که مزه ی آن را کاملأ نچشیدم

دنیایی که در آن همه چیز عادی باشد

جز وحشت از نیستی

جز درماندگی

جز تنهایی ......
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
تمام آرزوهای خود را ورق می زنم

و در کمینگاه امید...

به ابهام یخ بسته ای مبدل شده ام!

به کدامین گناه هنوز هم

باد، فریادهای عصیان مرا زوزه می کشد.......!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

[h=2] http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon1.png تنهايي [/h]
شبی غمگین ، شبی بارانی وسرد..

مرا در غربت فردا رها کرد

دلم در حسرت دیدار او ماند

مرا چشم انتظار کوچه ها کرد

به من می گفت: تنهایی ، غریب است

ببین با غربتش با من چه ها کرد

تمام هستی ام بود و ندانست..

که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

او هرگز شکستم را نفهمید

اگر چه تا ته دنیا صدا کرد




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما

برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما

با چون خودی درافکن اگر پنجه می‌کنی
ما خود شکسته‌ایم چه باشد شکست ما

جرمی نکرده‌ام که عقوبت کند ولیک
مردم به شرع می‌نکشد ترک مست ما

شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد
باشد که توبه‌ای بکند بت پرست ما

سعدی نگفتمت که به سرو بلند او
مشکل توان رسید به بالای پست ما
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه دلتنگم برای چشمهای مهربانت
چه دلتنگم برای خنده ای روی لبانت

دوباره پر شدم از عطر شیرینت شبانه
دوباره گیرد این قلبم نبودت را بهانه
منم تنهاترین عاشق زعشق تو چه شدحاصل
به جز بیرحمی وآزار تو خودگو که چه شدبادل
شدم بازیچه ی قلبت عزیزم خوب میدانی
مرا خواهی دمی زان پس دم دیگر زخود رانی
شریک لحظه های بی پرو بالی
بگو آن دم که تنهایی تو با یادم آرام میباری.. :cry:
 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
هوایت که به سرم می زند

دیگر در هیچ هوایی،

نمی توانم نفس بکشم!

عجب نفس گیر است

هوایِ بی توئی!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگــذار بیـــاید

بگـذار بیــاید، از در ، دیـــوار، کنــج و کلیــد

از هـــر طـرف که می خواهــــــــــد

درد، درد اسـت

دل خـــوش مکـن به وارونــــــــــــه خـوانـدنـش

تنهـا تـــویی و تنهـــایی ات

تـویی و بـــــــارانِ پشــت ِ پنجــــره

دوربیــــــــن را بچرخــان

کلیــد را لمــس کـن

حـــرکـت...

زندگـــی آغــــــــــاز می شـود دیگـر بـار

در شکـوه ِ چشمــانت

وجـــودِ پـر مهــرت

و دســت هـــای تــــــــو

بـرای گشــودن ِ درهـــــــایِ دردنـــاک ِ جهــان

کافـــی اسـت

بــــــــــــــــــــــاو ر کـن

چونــان همیشــه

خـــدا را، صبــــــــــــــورانه بــــاور کـن

خدایــا ...

دلـــــــــــــــــم عجیب گرفتـــه

صبـورانه بـاورت کـردم

تنهــــــــــــــــــــــ ــایم مگــذار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ﻋﺸــــﻖ ” ﯾﻌﻨﯽ...

حـــــتی اگه …

ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩﺕ !!

بدونی نمیشه !!



ﺍﻣﺎ ﻧـﺘــﻮﻧـﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ!

ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ…

ﻧﻪ ﻓﮑﺮﺷﻮ…
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پیشانی ام سینه ات را میخواهــــــــــــــد




و چشمانم"""


خیس کردن پیراهنت را..!


عجب دل پر توقعی دارم من!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺩﻟﻢ ﺷﻮﺭ ﻣﯿﺰﻧﺪ
ﻧﮑﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺷﺒﻬﺎ
ﮐﺴﯽ ﻫﻢ
ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺁﺭﺯﻭ ﮐﻨﺪ،
ﻧﮑﻨﺪ
ﺩﻋﺎﯾﺶ
ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ
ﺷﻮﺩ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیاهی سرد شب چونان پرده سنگینی بر خانه دلم سایه افکنده و من در قعر گرداب ارزوهای بی فرجام دلم اسیر افتاده ام......

دو چشم خسته ام را خواب می گیرد.... اما من سودی نیافتن از خفتن و باز برخواستن من امشب باز بیدارم و دوباره غم ساربان قافله روزگار سیاه من است....

میان خواب و بیداری خاطرات خوش دوران دور کودکی ام دوران شور شادمانیها در چشمم نقش می بندد...

رویای شیرین کودکی لبخند تلخی بر لبهای همیشه بسته ام هدیه میکند.... کاش میشد دوباره از نو اغاز کرد ایکاش میشد تمام فرصتهای سوخته را دوباره احیا کرد....

اما دریغ....

سرگردانتر از همیشه ام ....بی هدف- بی امید-خسته و تنها چونان تک درختی در بیابانی داغ و مرده لحظه شماری میکنم که فرشته مرگ در اغوشم گیرد.... دیگر مجالی نمانده روزهای دلهره رو پایان است من همان عاشق دیروزی ام دلشکسته امروز و گویا فراموش شده فردا میشناسی مرا؟ گمان نمیکنم..

نشسته ام و باز به سرابی می اندیشم... هنوز هم می نویسم چه کنم؟ سفره پردرد دلم را برای که باز کنم؟ گوش شنوایی نیست تا پذیرای غمزده های من باشم لاجرم مینویسم .......برای تو که اوج ارزوهایم هستي . خاطرات غبار زده ذهن خسته ام چونان شهاب جوانمرگی! سوسو میزندمن نمیدانم چرا غصه نميکشد مرا..... شاید منتطر امیدی ارزویی.....نه میدانم خیالی بیش نیست....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نداشتنـ تو یعنیـ اینکهـ دیگریـ تو را دارد…
نمیدانمـ نداشتنتـ سختـ تر استـ..

یا تحملـ اینکهـ دیگریـ تو را دارد…
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز


[FONT=arial, helvetica, sans-serif] جا برای منِ گنجشک زیاد است ولی [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] به درختـانِ خیـابـانِ تو عـادت دارم[/FONT]
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل کشیدن کبریت در باد

دیدنت دشوار است

من که به معجزه ی عشق ایمان دارم

می کشم آخرین دانه ی کبریتم را در باد

هر چه بــــــادا بــــــــــاد!



 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز اومده بود دیدنم با یه شاخه گل سرخ و لبخندی که همیشه آرزوشو داشتم

گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاش کردم… وقتی رفت…

سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود…
 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشقانه دوست دارم
اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم میان عشق
و زیبایی تو را دوست می دارم
تو را عاشقانه دوست دارم
مثل گلهای بهاری
مثل پنجره های باز رو به دریا
مثل گلهای عاشق در باغچه های انتظار
تو را مثل خودت پاک و معصوم دوست دارم
من عاشقم
عاشق صدای شرشر بارن
عاشق پنجره های خیس باران خورده
و عاشق کوچه های نمناک انتظار
من عاشقم
عاشق شبهای پر ستاره و مهتابی
در کوچه پس کوچه های دلواپسی در انتظار دیدار یک آشنا
من عاشقم
عاشق پاکی و معصومیت
عاشق نگاهی پاک و بی ریا
عاشق سبزی بهار و عاشق تمام شقایق های دنیا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

مدتی است دیگر از تهِ دل نمیخندم

فقط لب هایم

نقشی به نام لبخند را بازی میکنند

تا کسی نفهمد بی تو چه میگذرد

 
بالا