زیباترین
میخواستم تو را بسرایم
خود را سرودهام
باری حدیث عشق تو میبود در میان
امّا دریغ و درد که پاداش من
خون بود
خون دلمه بسته به مژگان
منصور نیز بر اوج دار
بانگی کشید: اناالحق
سوخت
خاکستری به چشم جهان کرد
حتی مسیح هم در اوج جلجتا
یاد از تو کرد
زیباترین
----------
نصرت رحمانی _ بیوۀ سیاه
میخواستم تو را بسرایم
خود را سرودهام
باری حدیث عشق تو میبود در میان
امّا دریغ و درد که پاداش من
خون بود
خون دلمه بسته به مژگان
منصور نیز بر اوج دار
بانگی کشید: اناالحق
سوخت
خاکستری به چشم جهان کرد
حتی مسیح هم در اوج جلجتا
یاد از تو کرد
زیباترین
----------
نصرت رحمانی _ بیوۀ سیاه