حسینیه باشگاه مهندسان ایران

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از شرطهایى كه در قرارداد صلح آمده بود؛ اینهاست :
معاویه موظف است در میان مردم به كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص ) و سیرت خلفاى شایسته عمل كند و بعد از خود كسى را بعنوان خلیفه تعیین ننماید و مكرى علیه امام حسن (ع ) و اولاد على (ع ) و شیعیان آنها در هیچ جاى كشور اسلامى نیندیشد. و نیز سب و لعن بر على (ع ) را موقوف دارد و ضرر و زیانى به هیچ فرد مسلمانى نرساند. بر این پیمان ، خدا و رسول خدا (ص ) و عده زیادى را شاهد گرفتند. معاویه به كوفه آمد تا قرارداد صلح در حضور امام حسن (ع ) اجرا شود و مسلمانان در جریان امر قرار گیرند. سیل جمعیت بسوى كوفه روان شد.

ابتدا معاویه بر منبر آمد و سخنى چند گفت از جمله آنكه : (هان اى اهل كوفه ، مى پندارید كه به خاطر نماز و روزه و زكات و حج با شما جنگیدم ؟ با اینكه مى دانسته ام شما این همه را بجاى مى آورید. من فقط بدین خاطر با شما به جنگ برخاستم كه بر شما حكمرانى كنم و زمام امر شما را بدست گیرم ، و اینك خدا مرا بدین خواسته نائل آورد، هر چند شما خوش ندارید. اكنون بدانید هر خونى كه در این فتنه بر زمین ریخته شود هدر است و هر عهدى كه با كسى بسته ام زیر دو پاى من است ).
و بدین طریق عهدنامه اى را كه خود نوشته و پیشنهاد كرده و پاى آنرا مهر نهاده بود زیر هر دو پاى خود نهاد و چه زود خود را رسوا كرد!
سپس حسن بن على (ع ) با شكوه و وقار امامت - چنانكه چشمها را خیره و حاضران را به احترام وادار مى كرد - بر منبر بر آمد و خطبه تاریخى مهمى ایراد كرد.
پس از حمد و ثناى خداوند جهان و درود فراوان بر رسول اللّه (ص ) چنین فرمود:
(... به خدا سوگند من امید مى دارم كه خیرخواه ترین خلق براى خلق باشم و سپاس و منت خداى را كه كینه هیچ مسلمانى را به دل نگرفته ام و خواستار ناپسند و ناروا براى هیچ مسلمانى نیستم ...) سپس فرمود: (معاویه چنین پنداشته كه من او را شایسته خلافت دیده ام و خود را شایسته ندیده ام . او دروغ مى گوید. ما در كتاب خداى عزوجل و به قضاوت پیامبرش از همه كس به حكومت اولیتریم و از لحظه اى كه رسول خدا وفات یافت همواره مورد ظلم و ستم قرار گرفته ایم ). آنگاه به جریان غدیر خم و غصب خلافت پدرش على (ع ) و انحراف خلافت از مسیر حقیقى اش ‍ اشاره كرد و فرمود: (این انحراف سبب شد كه بردگان آزاد شده و فرزندانشان - یعنى معاویه و یارانش - نیز در خلافت طمع كردند).
و چون معاویه در سخنان خود به على (ع ) ناسزا گفت ، حضرت امام حسن (ع ) پس از معرفى خود و برترى نسب و حسب خود بر معاویه نفرین فرستاد و عده زیادى از مسلمانان در حضور معاویه آمین گفتند. و ما نیز آمین مى گوییم .
امام حسن (ع ) پس از چند روزى آماده حركت به مدینه شد.
معاویه به این ترتیب خلافت اسلامى را در زیر تسلط خود آورد و وارد عراق شد، و در سخنرانى عمومى رسمى ، شرایط صلح را زیر پا نهاد و از هر راه ممكن استفاده كرد، و سخت ترین فشار و شكنجه را بر اهل بیت و شیعیان ایشان روا داشت .
امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشید، در نهایت شدت و اختناق زندگى كرد و هیچگونه امنیتى نداشت ، حتى در خانه ، نیز در آرامش نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریك معاویه بدست همسر خود (جعده ) مسموم و شهید و در بقیع مدفون شد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همسران و فرزندان امام حسن (ع )
دشمنان و تاریخ نویسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن (ع ) داستانها پرداخته و حتى دوستان ساده دل سخنانى بهم بافته اند. امّا آنچه تاریخ ‌هاى صحیح نگاشته اند همسران امام (ع ) عبارتند از:
(ام الحق ) دختر طلحة بن عبیداللّه - (حفصه ) دختر عبدالرحمن بن ابى بكر - (هند) دختر سهیل بن عمر و (جعده ) دختر اشعث بن قیس .
بیاد نداریم كه تعداد همسران حضرت در طول زندگیش از هشت یا ده به اختلاف دو روایت تجاوز كرده باشند. با این توجه كه (ام ولد)هایش هم داخل در همین عددند.
(ام ولد) كنیزى است كه از صاحب خود داراى فرزند مى شود و همین امر موجب آزادى او پس از مرگ صاحبش مى باشد.
فرزندان آن حضرت از دختر و پسر 15 نفر بوده اند بنامهاى : زید، حسن ، عمرو، قاسم ، عبداللّه ، عبدالرحمن ، حسن اثرم ، طلحه ، ام الحسن ، ام الحسین ، فاطمه ، ام سلمه ، رقیه ، ام عبداللّه و فاطمه .
نسل او فقط از دو پسرش حسن و زید باقى ماند و از غیر این دو انتساب به آن حضرت درست نیست .

منبع سایت بیتتوته
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
از شرطهایى كه در قرارداد صلح آمده بود؛ اینهاست :
معاویه موظف است در میان مردم به كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص ) و سیرت خلفاى شایسته عمل كند و بعد از خود كسى را بعنوان خلیفه تعیین ننماید و مكرى علیه امام حسن (ع ) و اولاد على (ع ) و شیعیان آنها در هیچ جاى كشور اسلامى نیندیشد. و نیز سب و لعن بر على (ع ) را موقوف دارد و ضرر و زیانى به هیچ فرد مسلمانى نرساند. بر این پیمان ، خدا و رسول خدا (ص ) و عده زیادى را شاهد گرفتند. معاویه به كوفه آمد تا قرارداد صلح در حضور امام حسن (ع ) اجرا شود و مسلمانان در جریان امر قرار گیرند. سیل جمعیت بسوى كوفه روان شد.

ابتدا معاویه بر منبر آمد و سخنى چند گفت از جمله آنكه : (هان اى اهل كوفه ، مى پندارید كه به خاطر نماز و روزه و زكات و حج با شما جنگیدم ؟ با اینكه مى دانسته ام شما این همه را بجاى مى آورید. من فقط بدین خاطر با شما به جنگ برخاستم كه بر شما حكمرانى كنم و زمام امر شما را بدست گیرم ، و اینك خدا مرا بدین خواسته نائل آورد، هر چند شما خوش ندارید. اكنون بدانید هر خونى كه در این فتنه بر زمین ریخته شود هدر است و هر عهدى كه با كسى بسته ام زیر دو پاى من است ).
و بدین طریق عهدنامه اى را كه خود نوشته و پیشنهاد كرده و پاى آنرا مهر نهاده بود زیر هر دو پاى خود نهاد و چه زود خود را رسوا كرد!
سپس حسن بن على (ع ) با شكوه و وقار امامت - چنانكه چشمها را خیره و حاضران را به احترام وادار مى كرد - بر منبر بر آمد و خطبه تاریخى مهمى ایراد كرد.
پس از حمد و ثناى خداوند جهان و درود فراوان بر رسول اللّه (ص ) چنین فرمود:
(... به خدا سوگند من امید مى دارم كه خیرخواه ترین خلق براى خلق باشم و سپاس و منت خداى را كه كینه هیچ مسلمانى را به دل نگرفته ام و خواستار ناپسند و ناروا براى هیچ مسلمانى نیستم ...) سپس فرمود: (معاویه چنین پنداشته كه من او را شایسته خلافت دیده ام و خود را شایسته ندیده ام . او دروغ مى گوید. ما در كتاب خداى عزوجل و به قضاوت پیامبرش از همه كس به حكومت اولیتریم و از لحظه اى كه رسول خدا وفات یافت همواره مورد ظلم و ستم قرار گرفته ایم ). آنگاه به جریان غدیر خم و غصب خلافت پدرش على (ع ) و انحراف خلافت از مسیر حقیقى اش ‍ اشاره كرد و فرمود: (این انحراف سبب شد كه بردگان آزاد شده و فرزندانشان - یعنى معاویه و یارانش - نیز در خلافت طمع كردند).
و چون معاویه در سخنان خود به على (ع ) ناسزا گفت ، حضرت امام حسن (ع ) پس از معرفى خود و برترى نسب و حسب خود بر معاویه نفرین فرستاد و عده زیادى از مسلمانان در حضور معاویه آمین گفتند. و ما نیز آمین مى گوییم .
امام حسن (ع ) پس از چند روزى آماده حركت به مدینه شد.
معاویه به این ترتیب خلافت اسلامى را در زیر تسلط خود آورد و وارد عراق شد، و در سخنرانى عمومى رسمى ، شرایط صلح را زیر پا نهاد و از هر راه ممكن استفاده كرد، و سخت ترین فشار و شكنجه را بر اهل بیت و شیعیان ایشان روا داشت .
امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشید، در نهایت شدت و اختناق زندگى كرد و هیچگونه امنیتى نداشت ، حتى در خانه ، نیز در آرامش نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریك معاویه بدست همسر خود (جعده ) مسموم و شهید و در بقیع مدفون شد.

داد فرصت دشمنان را صلح آرام حسن .................. تا حسین آن قهرمان انقلاب آمد پدید
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

اللهم ارزقنا زیارت الحسین ع فی الدنیا وشفاعة فی الآخرة




 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
نیایش های امام رضا علیه السلام



بارالها!
در پيشگاه تو ايستاده ام،
و دستهايم را بسوى تو بلند كرده ام،
آگاهم كه در بندگى ات كوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى كرده ام،
اگر راه حيا را مى پيمودم از خواستن و دعا كردن مى ترسيدم...
ولى … پروردگارم!
آن گاه كه شنيدم گناهكاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،
و آنان را به بخشش نيكو و ثواب وعده مى دهى ،
... براى پيروى ندايت آمدم،
و به مهربانى هاى مهربانترين مهربانان پناه آوردم.
و به وسيله پيامبرت كه او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشيدى ،
و به وسيله برترين زن،
و به فرزندانش، كه پيشوايان و جانشينان اويند،
و به تمامى فرشتگانى كه به وسيله اينان به تو روى مى كنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را كه خاصان درگاه تواند، وسيله قرار مى دهند، به تو روى مى آورم.
... پس بر ايشان درود فرست،
و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار،
و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،
پيشاپيش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و ديدن تو مى شود قرار دادم
اگر با اين همه، خواسته ام را رد كنى ، اميدهايم به تو به يأس مبدّل مى گردد،
همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى ديده و او را از درگاهش رانده،
و آقايى كه از بنده اش عيوبى ديده و از جوابش سر باز مى زند.
واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگيرد،
اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟
اما... اگر براى دعايم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهايم شادمان گردانى ، چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده، و دوست دارد آن را به انجام رساند، و مولايى را مانى كه لغزش بنده اش را ناديده انگاشته و به او رحم كرده است.
در اين حالت نمى دانم كدام نعمتت را شكرگزارم؟
... آيا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته هايم را بر من مى بخشايى ؟
... يا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت مى افزايى ؟




 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
علی شیر خدا امشب به جنت می نهد پا را ...... پیمبر آورَد از بهر استقبال زهرا را

ملاقات علی و فاطمه باشد تماشایی ........ ز مظلومی کند مظلومه ای امشب پذیرایی

نشان بر هم دهند از چشم احمد دور و سر بسته .... علی فرق شکسته فاطمه پهلوی بشکسته

http://www.www.www.iran-eng.ir/customavatars/avatar155200_7.gif
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ای نخل‌های کوفه! امام شما چه شد؟
آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟
محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چیست؟
سجادۀ علی! علی مرتضی چه شد؟
هم صحبت غریب تو ای چاه کوفه کو؟
فریادهای آن دل درد آشنا چه شد؟
ای صحنه‌های بدر و احد کو امیرتان؟
ای ذوالفقار، بازوی شیرخدا چه شد؟
ای کوچه‌های شهر مدینه خبر دهید
صاحب عزای حضرت خیرالنسا چه شد؟
ای کودک یتیم که خالی است سفره‌ات
آورد آنکه بهر تو هر شب غذا چه شد؟
ای بام کوفه بانگ اذان علی کجاست؟
آن صوت دلنشین و صدای رسا چه شد؟
پیر مریض! یار غریبی که نیمه شب
می‌ریخت در دهان تو هر شب دوا چه شد؟
ای کوفه آن امیر غریبی که سال‌ها
دیده است از رعیتش آزارها چه شد؟
«میثم» بخوان ز سوز جگر روضۀ علی
با ما بگو به آن شه ارض و سما چه شد؟

 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند
دم زدند از تو ولی یکدم تو را نشناختند
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]با تو قومی محرم و قومی دگر نامحرمند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ای عجب نامحرم و محرم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هم به تخت جاه، هم ویرانه، هم دامان چاه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هم به شادی هم به موج غم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]انبیا بودند از آدم همه در سایه ات[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]با وجود آنکه یک آن با تو نشکستند عهد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بوذر و مقداد و سلمان هم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو حجر تو جان کعبه تو حیات زمزمی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هم حجر هم کعبه هم زمزم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عرشیان کز صبح خلقت با تو ساغر می زدند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فاش گفتم فاش می گویم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چون کتاب آسمانی حرمتت شد پایمال[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ای یگانه آیت محکم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]با دو دسته بسته می بردند سوی مسجدت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گوئی آنجا بودم و دیدم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چون فقیری کو تو را دشنام داد و نان گرفت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ای علی جان مردم عالم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ای شجاعت از تو تا صبح قیامت سر فراز[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ای قدت از هجر زهرا خم تو را نشناختند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بارها در نخل میثم دوستان کردند سیر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حیف کآخر همچنان «میثم» تو را نشناختند


[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آیا شیعه هستم؟

آیا شیعه هستم؟


مردى به همسرش گفت : برو خدمت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام از او بپرس آيا من از شيعيان شما هستم يا نه ؟

آن زن خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام رسيد و مطلب را پرسيد. حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود:
- به همسرت بگو اگر آنچه را كه دستور داده ايم بجا مى آورى و از آنچه كه نهى نموده ايم دورى مى جويى از شيعيان ما هستى وگر نه شيعه ما نيستى .


زن به منزل برگشت و فرمايش حضرت زهرا عليهاالسلام را براى همسرش ‍ نقل كرد. مرد با شنيدن جواب حضرت سخت ناراحت شد و فرياد كشيد:
- واى بر من ! چگونه ممكن است انسان به گناه و خطا آلوده نباشد؟
بنابراين من هميشه در آتش جهنم خواهم سوخت ، زيرا هركس از شيعيان ايشان نباشد هميشه در جهنم خواهد بود.
زن بار ديگر محضر فاطمه عليهاالسلام رسيد و ناراحتى و سخنان همسرش ‍ را نزد آن حضرت بازگو نمود.


حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:
- به همسرت بگو؛ آن طور كه فكر مى كنى نيست . چه اينكه شيعيان ما بهترين هاى اهل بهشتند ولى هركس ما را و دوستان ما را دوست بدارد و دشمن دشمنان ما باشد و نيز دل و زبان او تسليم ما شود، ولى در عمل با اوامر و نواهى ما مخالفت كرده ، مرتكب گناه شود، گرچه از شيعيان واقعى ما نيست اما در عين حال او نيز در بهشت خواهد بود، منتهى پس از پاك شدن گناه .
آرى ! به اين طريق است كه به گرفتاريهاى (دنيوى ) و يا به مشكلات صحنه قيامت و يا سرانجام در طبقه اول دوزخ كيفر ديده ، پس از پاك شدن از آلودگيهاى گناه به خاطر ما از جهنم نجات يافته ، در بهشت و در جوار رحمت ما منزل مى گيرد

بحار: ج 68، ص 155
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
یا علی . . .

با ناله های حیدر محراب گریه می کرد


از عمق زخم آن سر محراب گریه می کرد

در اوج بی قراری همراه اشک مولا

با سوز آه مادر محراب گریه می کرد

از تیغ ابن ملجم فرق علی دو تا شد

چون لاله گشت پرپر محراب گریه می کرد

می دید در مقابل تصویر غرق خونی

گودال و تیغ و حنجر محراب گریه می کرد

خون جگر روان شد محراب غرق خون گشت

با ناله های آخر محراب گریه می کرد

مرد یگانهء جنگ مظلوم بود و تنها

با داغ آن دلاور محراب گریه می کرد

عمری بدون زهرا با چاه درد دل کرد

می گفت کوچه معجر محراب گریه می کرد

می دید در نگاه غرق به مولا

تصویر آتش و در محراب گریه می کرد



آجرک الله یا بقیة الله..............
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قلب ماه رمضان
شب های قدر فرصتی است برای بازگشتن به سوی حضرت حق و توبه کردن از گناهان و پیمودن راه درست. شب قدر، فرصتی است برای پاک کردن ظاهر و باطن از هر آلودگی. شب قدر شب زاری و سبک شدن روح از بار گناهان ورهایی از دوزخ است. فرصتی دوباره برای اظهار شرمساری و پشیمانی از گذشته ها است. مبادا این فرصت را از دست دهیم و در این شب روحانی، از امور معنوی غافل شویم. مبادا شب قدر بگذرد و ما همچنان غرق در ناپاکی ها باقی بمانیم و خود را از عمق منجلاب به معراج پاکی و وارستگی نرسانیم. مبادا شبِ نماز و تلاوت بگذرد و ما از برکات این لحظه های شکوهمند و شیرین بی بهره بمانیم.
حیف اگر...
صفحه دفترِ گسترده آفاق جهان را،
گاهیپیش چشمت بگشایپنجه در پنجه ابلیس فکنتا کی و چند، اسارت در «خویش»؟می توانی که گریبان برهانی از «نفس»می توان ز «خود» آزاد شوی.تو، فروغ سحریموج بی آرامیجویباری جاریخنده صبحی و مهتاب شبیتو فروزنده تر از خورشیدیحیف اگر وصله ناجور و کج جامه «هستی» باشی!درد و افسوس اگر مشتری زشتی و پستی باشی.حیف اگر در «شب قدر»«قدر» خود نشناسی؛...
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام حسن سلام الله علیه:

لَقَد فارَقَكُم رَجُلٌ ... لم يَسبِقهُ الأوَّلونَ و لايُدرِكُهُ الآخِرونَ

مردى شما را ترك كرد كه پيشينيان بر او پيشى نگرفتند و پسينيان به او نمى رسند .

خصائص الائمه: ص80 / دانش نامه امیر المؤمنین سلام الله علیه: ج8، ص 416
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب قدر و نزول قرآن
برخی از زمان ها و مکان ها در نگاه ما از جایگاه ویژه ای برخوردارند. شب قدر نیز از این قبیل است؛ زیرا حوادث مهمی در این شب رخ داده است. از جمله این رویدادها، نزول قرآن است که خداوند درباره آن می فرماید: ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم.
شب قدر و نزول ملائکه
از ویژگی های مهم شب قدر فرود آمدن فرشتگان آسمان بر امام و حجت خداست. بر اساس روایات متعدد و معتبر شب قدر به زمان پیامبر اکرم(ص) اختصاص ندارد؛ بلکه هر سال تکرار می شود و در آن شب، فرشتگان الهی بر قلب امام فرود می آیند و آنچه خداوند فرمان داده است با او درمیان می گذارند.
شب قدر و آزادی روح
از ویژگی های شب قدر، آزادی روح آدمی است. انسان در لحظه لحظه زندگی اش هدف وسوسه ها است. دام های گوناگون شیاطین و وسوسه نفس امّاره همیشه بر دست و پای روحش تنیده شده و مجال پرواز و رهایی از آن کمتر وجود دارد. اما خداوند اراده کرده است که در شب قدر این سلطه و سیطره را از شیاطین بگیرد و برای بندگانی که به او رو آورده اند، فرصت عروج فراهم آورد.
شب قدر و تعیین سرنوشت
از رویدادهای مهم شب قدر، تعیین سرنوشت آدمی است. در این شب، حوادث و امور نیک و بد سال آینده انسان، تعیین می شود و سرنوشت سال آینده او در آن شب رقم می خورد. او ابزاری در اختیار دارد که می تواند با استفاده از آن در این شب، چگونگی سرنوشت خود را تا حدّی تعیین کند و همین مسأله است که شناخت و بهره گیری از «شب قدر» را ضروری می سازد. بدون شک، آن ابزار چیزی جز دعا نیست.
شب قدر، شب نیایش
دعا، فرصتی برای تطهیر روح آدمی است. امام سجاد(ع) که زین العابدین، یعنی زینت پرستندگان لقب یافته است، برای دعا کردن در «شب قدر» اهمیت ویژه ای قائل است. آن بزرگوار که در دعاهایش هر آنچه موجب سعادت و صلاح است درخواست می کند، از خدا توفیق نیایش کردن در شب قدر می طلبد. بنابراین شایسته است که همه ما به شب قدر به عنوان شب سرنوشت ساز بنگریم و خود را آماده کنیم تا با دعا و نیایش، در تعیین سرنوشت و وارستگی روح خویش بکوشیم.
شب قدر لحظه های نورانیت دل ها
برای بهره وری از رحمت های پروردگار باید از زمان، به ویژه شب ها و روزه های فرخنده سود جست که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ایام روزگار را نفحات قدسی و نسیم هایی از رحمت الهی است، به هوش باشید و خود را در معرض این نسیم ها قرار دهید». ماه رمضان از این جهت رتبه اول را داراست؛ چرا که ماه خدا است و بندگان خدا در آن به میهمانی او می روند. در این میان، شب قدر از منزلت ویژه ای برخوردار است.
شب قدر، کانون نورانیت دل ها و جلای جان هاست. در این شب، زمزمه دعا، جلوه روحانی و معنوی ویژه ای به بندگان می بخشد و نسیم دلکش مناجات با ربّ العالمین، طراوت زا و نشاط آور است.شب قدر برتر از هزارماه
در باور دینی ما برخی از زمان ها و مکان ها، ارزش ویژه ای دارند. از جمله زمان هایی که ارزش فوق العاده دارد، شب های ماه مبارک رمضان، به ویژه «شب قدر» است؛ زیرا شب قدر، شب تعیین سرنوشت، آزادی روح، فرود آمدن فرشتگان و فرو فرستادن قرآن است. در قدر و منزلت شب قدر، همین بس که به تصریح قرآن کریم، این شب از هراز ماه برتر است؛ لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر
 
بالا