معماری با مصالحی از جنس دل

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز




گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد...



 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم...
در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا 足ااااااااده






 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز




خیــــلی تنــــــــد رفــــت!
کـــــودکــــی هــــایــم
بـــا آن دوچرخـــــه قراضــــه اش
کــــاش همیـــــشه
پنچـــــر می مــــاند...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو کجایی و.......................................منِ ساده ی درویش کجا؟

تو کجایی و .................................................. .....................من بی خبر از خویش کجا؟

دل خزانسوز بهاریست.......بهاریست که نیست

روز وشب منتظر اسب و سواری ست ....که نیست

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدانی
برای گذر از
دوســـتت دارم به دوســـتت داشــتم
چه زجری باید بکشم ؟!
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز

آدمها با دلایلِ خاصِ خودشان به زندگی ما وارد میشوند
و با دلایلِ خاصِ خودشان از زندگی ما میروند
نه از آمدنها زیاد خوشحال باش ،

نه از رفتنها زیاد غمگین

تا هستند دوستشان داشته باش
به هر دلیلی که آمده اند
به هر دلیلی که هستند


بودنشان را دوست داشته باش ... بی هیچ دلیلی
شادمانی های بی سبب ،
همین دوست داشتن هایِ بی چون و چراست


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتیـــــ نباشیـــــ...

فرقیـــــ نمیکند کهـــ شنبهـــ استـــــ ... یا سهـــــ شنبهـــ ..!

تمامـــــ روز ها ..

جمعهـــــ استـــــ ...

و
زنـــدگـــــــــیــــ تعطیـــــــــــــ ...!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی بدون بغضـــــ و گریهـــــــ ...

بایـــ ـد قبول کنیــ فراموش شدیـــــــــــــ....

مثــــــــــل الان منـ....

گاهیــــــــ فکر میــــــــکنم اصلا واستــــــــ ارزش ندارمـ....

هیچیـــــــــ....

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر بدانی ؛ چه قــــدر دلتنگم !
اگر بدانی ؛ چه قــــدر دوستت دارم !
اگر بدانی ؛ دلم برای دیدنت ,
برای شنیدن ِ صدایت پر می زند !
اگر بدانی ؛ جز تو , کسی را نمی خواهم !
اگر ..
اگر بدانی ؛ می آیی ؟





 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترک کردن ِ آدمها هم آدابی دارد!
اگر آداب ِ ماندن نمیدانید
لااقل
درست ترکشان کنید
تا تَرَک برندارند...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به كوه گفتم عشق چيست ؟ لرزيد ،
به ابر گفتم عشق چيست ؟ باريد ،
به باد گفتم عشق چيست ؟ وزيد ،
به انسان گفتم عشق چيست ؟ پوزخندي زد ،
اشك از گوشه ديدگانش جاري شد ،
و گفت عين ديوانگيست . . .





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرامشی ملیح در گوشه چشمانم..
مانند بارانی بروی شیروانی..
اما…
ناودان ندارد..!!
غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهایی هست که تلفنم را جواب نمی‌دهم،
چون که قبل از برداشتن تلفن باید
صدایم را عوض کنم و شادترش کنم
و من حوصله‌ی عوض کردن صدایم را ندارم
به همین
سادگی
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی که سخــــت نیســـــت
تنها بدون مــــــــــن ؟!!
دیدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن !!
این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…
فرقی نمی کند
با مــــــن …بدون مــــــن…
دیــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم هم گذشت …!!!
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن !!!…
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
کابوس امشبم شده ای تو؛
دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد
و حال میگوید برو...
تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گریه ام می گیرد...
وقتی که می بینم کسی که تمام دنیای من بود اکنون..

منت دیگری را می کشد...!!!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است...
مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.
هر سلام
سرآغاز دردناک یک خداحافظی است .




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته
شکسته و
دلبسته
من هستم
من هستم
من هستم
***
از این فریاد
تا آن فریاد
سکوتی نشسته است.
لب بسته
در دره های سکوت
سرگردانم.
من میدانم
من میدانم
من میدانم
***
جنبش شاخه ئی از جنگلی خبر می دهد
و رقص لرزان شمعی ناتوان
از سنگینی پا بر جای هزاران جار خاموش.
در خاموشی نشسته ام
خسته ام
درهم شکسته ام
من دلبسته ام.

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست هایم دلشوره می گیرند
وقتی که ذل می زنی به اعماق خاطره های من
و آرامش واژه هایم را بر هم می زنی
آن وقت است که حرف هایم غرق می شوند
در دفتر شعری که قبل از آمدنت؛آبی بود




 
بالا