گفتگوی شهرسازی شماره 4 ، تاثير محيط مصنوع بر انسان و شكل گيري شخصيت وي

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
با سلام

با اجازه از مدير گل اين تالار(هديه ) گفتگوي چهارم رو من مينويسم

همينطور كه از عنوان پيداست ميخوايم در مورد انسان و محيط مصنوع و بافت هاي شهري صحبت كنيم
منون ميشم از مشاركت شما در اين بحث

تاثير محيط( به طور عام) بر انسان و شكل گيري شخصيت و رفتارهاي وي از گذشته هاي دور مورد توجه نظريه پردازان و انديشمندان علوم مختلف ( روان شناسي-جامعه شناسي-فلسفه –زيبايي شناسي )بوده است

قصد بر آن است تا در اين تاپيك تاثير قلمرو محدودي از محيط (محيط مصنوع : شهر و معماري) بر روابط اجتماعي،انسان ها و رابطه اين مهم بر ساير رفتارهاي انساني مورد مطالعه قرار گيرد.

در واقع ميخوايم دور از تعارفات معمول و به زبان محاوره در مورد بافت شهري و شهرك هاي امروزي و اثار خوب يا ناخوشايند اون بر رفتار ها و زندگي نسل امروز و مخصوصا نسل فردا صحبت كنيم

ميخايم نظرات هم رو بشنويم و نظراتمون رو بي تعارف بگيم
در پايان نتيجه گيري كنيم و براي مطالعه ي جدي تر منابع مشخص كنيم و تاپيكو هدفدار جلو ببريم(مثل ساير همكاري هامون در تاپيك هاي گذشته) و اميدوارم اين موضوع شروعي باشه براي بحث هاي جدي تر و مهم تر.

ميدونيم در گذشته شهر و فضاهاي شهري محلي بوده براي گفتگو و ملاقات شهروندان. افراد در اين اماكن جمع ميشدن و معاشرت و ارتباط داشتن. محيط هاي شهري جايي بود كه نيازهاي اجتماعي انسان در اون پاسخ داده ميشد. در واقع محيط شهري بر طبق خواسته انسان شكل ميگرفت. با گذشت زمان و در زمان معاصر با رشد جمعيت و پيشرفت تكنولوژي و روي كار اومدن ماشين و سخت شدن زندگي(در واقع پيشرفته شدن ) فضاهاي باز شهري براي اتومبيل طراحي شدن و اينجا شروعي بود براي فراموشي نيازهاي اجتماعي انسان.

در ادامه با انبوه سازي مسكن(به علت رشد جمعيت) بدنه هاي ساختماني نيز هويت خودشونو از دست دادن و به اين ترتيب فضاها يك حس ناخوانايي و تعريف نشده پيدا كردن
نظير آپارتمانهاي پروت ايگو كه در دوران مدن توسط ياماساكي براي سياه پوستان كم در آمد ساخته شد و در انتها چون نتونست نقشش رو به عنوان خانه ايفا كنه با ديناميت منهدم شد.
و اين ادامه داشت تا اينكه خانه ادم در بلوك هاي مسكوني پشت پنجره هاي يكنواخت و هم شكل قرار گرفت كه تشخيصش نه تنها براي مهمان بلكه براي ساكنين هم از بيرون مشكل شد!
رفته رفته خانه ها تبديل شد به انبوهي از ادم در كنار هم بدون شناخت هم و بدون تعاملات اجتماعي كه در نهايت اين عامل زمينه اي شد براي بروز تخلفات و جرائم توسط افراد سودجو
به اين ترتيب كه چون كسي كسي رو نميشناخت هر ادم تازه واردي تونست به يكي از اپارتمان ها ي خالي در شب يا حتي روز هجوم بياره و نيل پيدا كنه به اهداف غير انسانيش و هيچكس اون مجرم رو نشناخت تا جلوشو بگيره چون تو محل اصلا كسي كسي رو نميشناخت و اين شروعي بود براي نا امني در خانه ها و به مرور تخليه خانه ها و در نهايت تبديل شدن اون مساكن انبوه به قوطي هايي بدون سرنشين!

ميخايم يكم بحث رو گسترده تر كنيم و ضمن مشاركت سوالهايي بپرسيم

چرا بافت هاي شهري در گذشته جواب گوي نياز ها بودن اما امروزه اينطور نيست؟
چه عاملي باعث شد در انبوه سازي به نيازهاي انساني توجه نشه؟
چرا در اين مساكن انبوه همسايه ها همديگه رو نميشناسن؟
دليل اتفاق جرائم تو اين مناطق چيه؟
چطوري ميشه جلوي اين مشكلات رو گرفت؟
ايا اگه وضع اقتصادي خانوارها بهشون اجازه بده در اين مساكن ميمونن يا ميرن؟
اگر ميرن چرا ميرن مگه چه مشكلي وجود داره ؟ و اگه ميمونن دليلشون چيه؟
آيا ميتونيم از طرح مساكن مهر به عنوان پروت ايگوي دوم نام ببريم؟(سياسي نشد؟)
چرا و چرا و چرا

منتظر حضور گرم و نظرات ارزشمند شما هستیم
 

pyramids

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست داشتم این موضوع تو تالار معماری بود تا بتونم نظر خودمو بگم اما من تو شهر سازی بدون شک اطلاعات کمتری دارم پس مجبورم اطلاعاتی رو نقل قول کنم:

یادمه پارسال تو همایش ساختمانهای نوین یکی از نفرات برتر بر روی الگوس اختمان سازی مسکن مهر تحقیقاتی کرده بود و خلاصه نتیجش این بود که ساختمان سازی به این سبک یعنی من سقف میخوام نه زندگی...
وقتی نیاز های انسان بقدری تنزل پیدا میکنه که خواستش از زندگی ، فقط زنده بودن میشه ، نباید از اون فرد و افراد انتظار پیشرفت داشت. و وقتش شعور انسانیش بکار می افته پنجره اتاقشو از میکنه و میپره پائین.... تققق.. یکی دیگه هم مرد... صدای آمبولانس.. مراسم تدفین و دوباره روز از نو روزی از نو ...
زندگی که توش پیشرفت نباشه زندگی که توش آرامش نباشه میشه همین (نتیجه خودم از حرفای بالا)
زندگی امروز زندگی بسیار سریعیه بعضیا نمیتونن با این سرعت کنار بیان و دچار سردرگمی میشن به انزوا میرن و ذره ذره محو میشن
اما تو گذشته مسیر پیشرفت به کندی صورت میگرفت و انسان بقدر نیاز خودش از دنیا میخواست و لی الان همه میخوان همه دنیا رو داشته باشن

یادمه پیرنیا آخر یکی از کتاباش با این پاراگراف تموم شده بود که میگفت کاش توی دانشگاهها بجای بیمارستانو سینما و... به معمارا یاد میدادند که خونه طراحی کنند. ولی من همیشه گفتم معمار قبل از اینکه بخواد خونه ای طراحی کنه باید خودش رو بشناسه بعد نیاز خودشو برطرف کنه بعد خونه خودشو بعد خانوادشو بعد خونه اطرافیانشو بعد بره سراغ جامعه ... اما معماران الان چنان دچار سردرگمی اند که فقط به فکر خلق آثار بدیع اند و فکر نمیکنند بعد 10 سال اون بنا چه تاثیری به روی افرادی که از اون بنا استفاده میکنند یا از کنارش گذر میکنند داره.(نتیجه خودم از این حرفا)
خونه فرد رو میسازه فرد جامعه و شهرشو و همینطور که اشاره شد اگه افراد محیطو پس بزنند باید تخریب شه چون عواقب خطرناکی داره. پس بدونیم که فرد باید چطور باشه بعد به زندگیش(معماری) فکر کنیم که چیکار کنم که اون فرد اونطور تو اون محیط رشد کنه.

ای بابا آخه این چه موضوعیه خیلی گستردست:D
 

mbarsen

عضو جدید
هروقت که یه جایی و اومدیم بی برنامه و بی فکر و بی شناخت از محیط تو مناطقه حاشیه ای شهر ها ایجاد کردیم . این شد که این مناطق میشن مرکز فساد.. به جای اینکه بیاییم کساییو که مشکل دارن راه حل بدیم از هم جدا بموننن .. ما خودمون یه جاهایی و ایجاد میکنیم که قشنگ مث تیم کنار هم جمع بشن
حالا چون دوست ندارم پست طولانی باشه فعلا تا اینجا بسه
 

soh-rab

عضو جدید
چرا بافت هاي شهري در گذشته جواب گوي نياز ها بودن اما امروزه اينطور نيست؟چون مسکن درست طراحی نمی شه وقتی همسایه من از شهرداری پارکینگ می خره و شهرداری هم وظیفه داره که در قبال این پول در اون منطقه پارکینگ بزنه ولی نمی زنه وقتی هم بزنه همسایه ما که حاضر نیست دو قدم اون طرف تر ماشینش رو پارک کنه حالا شهرداری پارکینگ هم بزنه بازهم جواب نمیده پس دلیل اصلی طراحی بد مسکن به عنوان واحد سازننده شهر هست که بافت شهر رو خراب می کنه و متاسفانه این یه سری مشکلات دیگه به همراهش میاره و من هم که پارکینگ دارم می گم ماشینم رو توی کوچه می ذارم که همسایه جلوی درم پارک نکنه و یه دور غلط شکل می گیره و الان همه همسایه های ما همه همین کار رو می کنند پس نتیجه می گیریم شهر حتی برای ماشین هم درست طراحی نمی شه بلکه مدیران فقط به فکر پر کردن آمار و رزومه کاری خودشون هستن برای آینده

چه عاملي باعث شد در انبوه سازي به نيازهاي انساني توجه نشه؟ رشد جمعیت ، تقاضا و هزینه های سنگین که بسمت ماشینی شدن ساخت مسکن پیش می ره و با تصور اینکه ما در انبوه سازی زمین کمتری نیاز داریم و همچنین یکسری به ساز و بفروش ها و یکسری قشر محترم روزنامه چی ها که توسط همین بساز و بفروش ها شارژ می شن و در نهایت فراموش کردن و جدان و اینکه این خونه که مال من نیست .مهندس عمران برای همه خودش خونه طراحی می کرد ولی وقت خواست برای خودش خونه بسازه داد یه معمار طرح بده این یعنی بی وجدانی و بی شرفی و ..... هیچ وقت در طراحی هام خونه طراحی نکردم مگر اینکه همیشه فکر کردم این خونه مال خودم هست

چرا در اين مساكن انبوه همسايه ها همديگه رو نميشناسن؟چون افراد این محله ها مسکن براشون شده محلی برای خواب و چون حیاط ندارن نمی تونن توی حیاطشون تفریح کنند پس بعد از ساعت کار و مدرسه همه میان یه استراحت می کنند و بعد دوباره برای خرید یا تفریح می رن بیرون و چون ما در سازماندهی فضایی خیابان رو مکانی عمومی و حیاط رو مکانی نیمه عمومی و بنای خانه رو محیط خصوصی می دونیم وقتی که این حیاط و محیط نیمه عمومی حذف می شه یا محلی می شه برای پارکینگ پس روابط همسایگی هم کم می شه ولی چیزی که عجیب هست رفتارهای اجتماعی هست با اینکه ما حیاط بزرگی داریم ولی نسبتا به گذشته روابطمون با همسایه هامون قدری کمتر شده شاید به دلیل بالا رفتن سن همسایه ها هم باشه و همچنین تکثر عقاید هم باشه

دليل اتفاق جرائم تو اين مناطق چيه؟ عدم روابط همسایگی ...... و همه جا جرم اتفاق می افته ولی وقتی پتانسیل کاری وجود داشته باشه این جرم افزایش پیدا می کنه

چطوري ميشه جلوي اين مشكلات رو گرفت؟ تغییر الگوی زندگی و ساخت مسکن و تقسیم عادلانه فرصت ها در شهر های کوچک شهرهای کوچک نمی خوان مترو مثل تهران داشته باشن ولی می خوان یه سیستم حمل و نقل خوب داشته باشن نگاهی به بندر لیورپول بندازیم هیچ چیزی کم از لندن نداره ولی نگاهی به بندر عسلویه و بوشهر بندازیم و بعد هم تهران بوشهری ها روی ذخایر عظیم گاز و نفت نشستن ولی متاسفانه بعضی از روستاها اونجا گاز ندارن ولی بعد می بینیم قبل از انقلاب بعضی از مناطق تهران لوله کشی گاز داشتن پس دلیل نمی مونه که اون بوشهری بلند نشه و نیاد تهران و خودش باعث معضل نشه و در واقع با عدالت می شه جلوی این رو گرفت


ايا اگه وضع اقتصادي خانوارها بهشون اجازه بده در اين مساكن ميمونن يا ميرن؟ مطمئنن می رن این خوی انسانی هست که انسان همیشه می خواد بهترین رو داشته باشه

اگر ميرن چرا ميرن مگه چه مشكلي وجود داره ؟ و اگه ميمونن دليلشون چيه؟ یکی از آنها به دلیل برنامه ریزی اشتباه هست و دیگر عدم وجود زیر ساخت های اجتماعی در این مناطق و عدم مشارکت ساکنین در ساخت و کالا شدن مسکن پدر خودم خونه رو خرد خرد ساخت ولی با عشق ساخت و الان هم به دلیل مشکلات بافت شهری و معضلات شهری در محله حاضر نیست اون گذشته رو به فراموشی بسپارد و اینکه در مسکن ما خاطره و خاطره انگیزی وجود دارد ولی در این مسکن ها چنین چیزی وجود نداره(از بس سعی می کنم فارسی حرف بزنم معادل کلمه خاطره انگیزی یادم رفت)

آيا ميتونيم از طرح مساكن مهر به عنوان پروت ايگوي دوم نام ببريم؟(سياسي نشد؟)مطمئنن این اتفاق می افته اگه اگوی زندگی ما به سمت الگوی زندگی غرب پیش بره و بخشی هم از الگوی زندگی به مسکن ربط داره پس به احتمال زیاد اتفاق می افته ولی دلیل ندارهمنفجر بشه بلکه دوباره محلی می شه برای انسان های کم بضاعت اجتماع و این خودش مشکلات رو ایجاد می کنه اما لازمه یادآوری کنم که در هر قشری انسان های شریف وجود دارند و کم بضاعت بودن نمی تونه نمادی از مجرم شدن افراد در جامعه ی آینده باشه

این بحث خیلی گسترده هست و اینکه من در حد فهم خودم بحث کردم و مطمئنن نظرات دیگه هم قابل تامل هستن
موفق باشید


 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
قصد بر اسپم نيست ولي تا به اينجا كلي استفاده كردم
فقط لازمه كه چنتا نكته رو بگم
اول اينكه بعد از مكاتبه با هديه جان مدير اين تالار تصميم اين شد كه اين تاپيك تو تالار شهرسازي زده بشه چون بنا بر اين بود كه بچه هاي شهرسازي بيشتر مشاركت ميكنن
ربطي به جا نداره
حتي شايد عمراني ها رو هم دعوت كنيم بيان
در واقع ما به تعامل نياز داريم
خونه رو معمار طراحي ميكنه و وقتي ما به خانه ها نگاه ميكنيم ميبينيم كه در دل يك بافت شهري جاي گرفتند پس لطفا نظراتتونو بنويسيد

در قدم بعدي من ميخوام كه اگه منابع خاصي يا مقالات خاصي پيرامون اين مسئله داريد اينجا به اشتراك بزارين
خودمم بيشتر مطالعه ميكنم
بابت نظرات دوست اي عزيز متشكر
منتظرم كه اين بحث به صفحات كشيده بشه
6 7 تا صفحه كافي نيست ميخايم از هم بپرسيم و از هم پاسخ بگيريم
ممنون
 
آخرین ویرایش:

ReD_CoDE

متخصص REVIT
کاربر ممتاز
دوست داشتم این موضوع تو تالار معماری بود تا بتونم نظر خودمو بگم اما من تو شهر سازی بدون شک اطلاعات کمتری دارم پس مجبورم اطلاعاتی رو نقل قول کنم:

یادمه پارسال تو همایش ساختمانهای نوین یکی از نفرات برتر بر روی الگوس اختمان سازی مسکن مهر تحقیقاتی کرده بود و خلاصه نتیجش این بود که ساختمان سازی به این سبک یعنی من سقف میخوام نه زندگی...
وقتی نیاز های انسان بقدری تنزل پیدا میکنه که خواستش از زندگی ، فقط زنده بودن میشه ، نباید از اون فرد و افراد انتظار پیشرفت داشت. و وقتش شعور انسانیش بکار می افته پنجره اتاقشو از میکنه و میپره پائین.... تققق.. یکی دیگه هم مرد... صدای آمبولانس.. مراسم تدفین و دوباره روز از نو روزی از نو ...
زندگی که توش پیشرفت نباشه زندگی که توش آرامش نباشه میشه همین (نتیجه خودم از حرفای بالا)
زندگی امروز زندگی بسیار سریعیه بعضیا نمیتونن با این سرعت کنار بیان و دچار سردرگمی میشن به انزوا میرن و ذره ذره محو میشن
اما تو گذشته مسیر پیشرفت به کندی صورت میگرفت و انسان بقدر نیاز خودش از دنیا میخواست و لی الان همه میخوان همه دنیا رو داشته باشن

یادمه پیرنیا آخر یکی از کتاباش با این پاراگراف تموم شده بود که میگفت کاش توی دانشگاهها بجای بیمارستانو سینما و... به معمارا یاد میدادند که خونه طراحی کنند. ولی من همیشه گفتم معمار قبل از اینکه بخواد خونه ای طراحی کنه باید خودش رو بشناسه بعد نیاز خودشو برطرف کنه بعد خونه خودشو بعد خانوادشو بعد خونه اطرافیانشو بعد بره سراغ جامعه ... اما معماران الان چنان دچار سردرگمی اند که فقط به فکر خلق آثار بدیع اند و فکر نمیکنند بعد 10 سال اون بنا چه تاثیری به روی افرادی که از اون بنا استفاده میکنند یا از کنارش گذر میکنند داره.(نتیجه خودم از این حرفا)
خونه فرد رو میسازه فرد جامعه و شهرشو و همینطور که اشاره شد اگه افراد محیطو پس بزنند باید تخریب شه چون عواقب خطرناکی داره. پس بدونیم که فرد باید چطور باشه بعد به زندگیش(معماری) فکر کنیم که چیکار کنم که اون فرد اونطور تو اون محیط رشد کنه.

ای بابا آخه این چه موضوعیه خیلی گستردست:D

حرفاتون کاملا صحیح بود، لپ کلام اینه که اول باید زندگی رو شناخت و از طریق معماری (حالا میخواد خونه باشه یا هر بنای دیگه ای) پاسخ صحیح به این زندگی که باید جریان داشته باشه داد، از طرفی معمارها و شهرسازها میتونن با اثرشون (خونه، بنا، شهر) یه سری هنجارها رو گسترش بدن و از یه سری ناهنجارها جلوگیری کنن
من تو تعریف معماری و اینکه اصلا معماری چیه خیلی با نظر دکتر حجت همراستام، وقت داشتید معماری چیست امضام رو بخونید، خیلی مفید و آموزنده اس
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
ممنون از take off عزیز برای شروع این گفتگو و تشکر از بقیه دوستان عزیزی که تا الان شریک شدن تو این بحث .

دوستان به یه نکته اشاره کنم برای ادامه بحث . اون چیزی که مد نظره اثرات محیط مصنوع بر انسان و شکل گیری شخصیت اون هست. محیط مصنوع رو محدود به بنای خانه ها یا ساختمان ها نکنیم که محدود شه به معماری بنا.
محیط مصنوع علاوه بر این شامل معابر ، دیواره های شهر ، فضاهای عمومی ، بافت محلات ، سیستم حمل و نقل و.....هم میشه که به نظر من اثرات اونها بر روی انسان میتونه خیلی بیشتر از تاثیرات خانه و یک تک بنا بر روی انسان ها باشه. علاوه بر این باید روابطی که نحوه قرارگیری و ساخت این محیط بر انسان تحمیل میکنه رو مد نظر قرار بدین. این که شکل ساخت یک شهر تا چه حد میتونه در تقسیم عادلانه خدمات و کالاهای اجتماعی نقش داشته باشه و ... .
البته قبول دارم که مبحث خیلی خیلی گسترده ایه اما میتونیم یک قسمت رو روش زوم کنیم و در ادامه روی اون بحث کنیم.

ممنون از همگی
 
آخرین ویرایش:

pyramids

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم چرا دلم نیست که اینجا چیزی بنویسم.
در کل شاید بخاطر اینکه هنوز نتونستم یه اتاق برا خودم بسازم چه برسه به یک شهر:que:
ولی خب وظیفه خودم دونستم و تو هاردم 4تا مقاله پیدا کردم. چندتا دیگه هم هست اما تو کتاب مجموعه مقالات همایشاست که س فرصت اسکن میکنم;)
 

پیوست ها

  • mani tarahi shahri.pdf
    294.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • mayadine shahri.pdf
    95.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
ممنون از take off عزیز برای شروع این گفتگو و تشکر از بقیه دوستان عزیزی که تا الان شریک شدن تو این بحث .

دوستان به یه نکته اشاره کنم برای ادامه بحث . اون چیزی که مد نظره اثرات محیط مصنوع بر انسان و شکل گیری شخصیت اون هست. محیط مصنوع رو محدود به بنای خانه ها یا ساختمان ها نکنیم که محدود شه به معماری بنا.
محیط مصنوع علاوه بر این شامل معابر ، دیواره های شهر ، فضاهای عمومی ، بافت محلات ، سیستم حمل و نقل و.....هم میشه که به نظر من اثرات اونها بر روی انسان میتونه خیلی بیشتر از تاثیرات خانه و یک تک بنا بر روی انسان ها باشه. علاوه بر این باید روابطی که نحوه قرارگیری و ساخت این محیط بر انسان تحمیل میکنه رو مد نظر قرار بدین. این که شکل ساخت یک شهر تا چه حد میتونه در تقسیم عادلانه خدمات و کالاهای اجتماعی نقش داشته باشه و ... .
البته قبول دارم که مبحث خیلی خیلی گسترده ایه اما میتونیم یک قسمت رو روش زوم کنیم و در ادامه روی اون بحث کنیم.

ممنون از همگی
ممنون هديه جان
خيلي قشنگ گسترده بودن بحث رو تذكر دادي
منظور منم بيشتر همينه كه تاپيك تو تالار شهرسازي زده شد
توجه به بافت شهر ،بدنه ها،شهرك ها،معابر،گذر ها واحد هاي همسايگي و غيره
كه البته اميدوار بوديم رد اين مبحث دوستان تالار شهرسازي بيشتر به كمكمون بيان كه ميبينيم عزيزان معماري حضورشون پررنگ تره
به هر حال ما بعد از شنيدن نظرات هم دنبال كسب منابع و رسيشه يابي هستيم
ممنون از پاراميدز عزيز بابت مقاله ها
 

milad-karimi

عضو جدید
جناب سهراب جوابارو تا حدودی نوشتن... و نظراتشونم قابل قبوله منم میخوام یه جواباییی بدم شاید تکراری باشه شایدم جدید... چرا بافت هاي شهري در گذشته جواب گوي نياز ها بودن اما امروزه اينطور نيست؟ ببینید به نظر من بافت های شهری گذشته بر اساس نیاز انسان ها و رفع بحران بشر درست میشدن و شکل میگرفتن... حتی واسه آسایش مقیاس انسانی بنا ها و بافت ها بدنه بافت شهری و خود بافت شهری طراحی شده بر اساس اقلیم میشد....مث ساباط ها واسه سایه اندازی... یا کوچه های بیچ در پیچ واسه رفع مشکل باد و بوران و مزاحمت سواره نظام... یا هر فضای دیگه ای که سراغ دارین میشه گفت واسه رفع نیاز آسایشی مردم بود... همون نقش جهان...: چون اصفهان داشت تبدیل به یه مرکز اقتصادی بزرگ میشد و توی کوچه های تنگ بازار جایی واسه عرضه عام نبود... اومدن یه میدان بزرگ شهری رو ایجاد کردن تا دادو ستد در فضایی به مراتب بازتر صورت بگیره که شتر و گاریو اینام بتونه بیاد اون قسمت... یا مثلا سپاه شاه اونجا بتونن همایشاتی داشته باشن... یا بشه قلب تپنده شهر... توش ورزشو تکاپو (چوگان) بشه... ولی امروزه میبینیم که تمامی طراحی های بافت شهری بر اساس مکانیسم سواره و ماشین آلاتو خطای لوله کشیه برقو گازو آب و ایناس و دیگه احترامی به انسان و انسانمداری قایل نمیشن... برای مثال میادین شهری تبدیل به فلکه میشن و حضور مردمو کم میکننو..... گره های شهری تبدیل به زیرگذر و روگذر میشن و از تکاپوی مردم میکاهه.... بعدش... کوچه ها و خیابان های محلی... بر اساس مقیاس انسانی کار نمیشه...... میدو نین چطوری... مثلا تو شهر ما شهرداری کوچه 8متری رو تبدیل به 6متری میکنه... واز هر طرف 2تا 80 سانت میاره واسه پیاده رو و 440 میمونه واسه سواره.... جایی هم واسه نوار سبز باقی نمیمونه... یعنی وقتی که دوتا ماشین کنار هم نگه میدارن 3ومین ماشین نمیتونه رد شه.... این یه نفع مالی واسه شهرداری داره اینم اینه که میتونه متراژبیشتری رو با خدمات کمتر بفروشه و پول نگه داری از درختم کم میشه.... امروزه تو خیلی از جاها دیگه کوچه هارو درختکاری نمیکنن و میگن که واسه عبور لوله های تاسیساتی ضرر داره... و شهرا تبدیل به دشت هایی از آهن شدن.... ایجاد میادین سبز شهری و پارک ها هم کم شدن و شایدم بگیم دیگه نیست.....این نوع افول به نظرم کاملا جنبه اقتصادی برای سردمداران تاسیس خدمات شهری داره... و تکاپوی مردم رو بردن تو پاساژا... و جون کار کردنو از مسیرای عابر گرفتن....
 

pyramids

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوشحالم که نزدیکی نظرات رو بهم میبینم این نشون میده که فکرها با اصول مشخصی داره شکل میگیره و خوشبینانه ترش اینکه داریم مسیر درستی رو میریم;)

43صفحه از کتاب اصول و مبانی شهر سازی
http://www.4shared.com/get/iVtWUfrz/osool_va_mabani_shahr_sazi.html
 

milad-karimi

عضو جدید
چرا در اين مساكن انبوه همسايه ها همديگه رو نميشناسن؟ این خیلی سوال خوبیه...دلیلشم که درست یا غلط من نظر خودمو میگم... قدیما که حس همزیستی و باهم بودن مردم قوی بودو مردم همدیگه رو میشناختنو هوای هم دیگه رو داشتن تا حدودی بر میگرده به همین شهر های امروزی البته دوستان شهرساز دلخور نشن هااا مقصر شما ها نیستین... شماهم مث معمارا گیره یه عده کارفرمای پولدار افتادین که نفعو سود مادیو بیشتر در نظر دارن و خودشونو از ماها در این موارد باسواد تر میدونن.... البته قسمتیشم بر میگرده به جامعه که امروزه میبینیم به صورت انفجاری مهاجرت ها زیاد شد و همسایه ها دیگه همدیگه رو خوب نمیشناختن.... یه هجومی ایجاد شد که بعد از انقلاب میبینیم خونه ها واسه مردم موقتی شد... یعنی قسمت هایی از شهر که مردمش همسایه های خوبین اینا خانه های دایمی داشتن و اجاره نشین نبودن که هر 2 یا 3 سال به خاطر افزایش بها خونه رو ترک کنن... و دیگه اون محله جزیی از خونه شون نمیشه..ولی تو مناطق قدیمی چون یارو 40 ساله اونجا هست پشت به پشت دیگه این رسم منطقل میشه ولی به محض اینکه یکی از اعضای خانواده از اون بافت بیاد بیرون و به بافت های مدرن و انبوه برسه دیگه این مشکل برای اونم پیش میاد....آپارتمانا مثل محله ها فضای جمعی زیادی ندارن... فضای مشترک بین واحد هارو ندارن... جایی رو براشون پیشبینی نشده که خانواده ها بیان و جمع بشن... البته به صورت خودمونی.... بچه هایی که قراربود بیان تو کوچه ها یا پارکا بازی کنن دیگه تو مهدا هستن پا پشت رایانه... خانوما بیشتر روزو سر کارن میان خونه خسته... بیشتر پاسخای این سوال میشه جنبه های جامعه شناسی ولی ما معمارا و شهرسازا میتونیم با همین تحلیلای جامعه شناسی و با مساعدت کارفرماها یه جورایی رفع بحران کنیم ... در کل وظیفه ماها اینه که بلوک های آپارتمانی در طبقات تبدیل به محله محله بشن و هر م2یا 3 طبقه یه فضای میانی جمعی داشته باشه همیشه میگن که این معماریه که از فرهنگ به وجود میاد ولی خیلی وقتا این فرهنگه که از معماری به وجود اومده مث همین تغییر شیوه زندگی آدما با رویکرد مدرن...
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار

دوستان تا اینجا که تقریبا نظرات همگی در یک راستاست اگه مایل باشین بریم روی یه مبحث خاص تر از تاثیر محیط مصنوع بر شکل گیری شخصیت انسان صحبت کنیم. اگه پیشنهادی دارین که بحث رو تو محور خاص تری ادامه بدیم ، همینجا بگین.

ممنون

********************
پ.ن. بچه ها حرفای جالبی زدین ولی یادمون باشه که نیاز های امروز، با نیاز های گذشته خیلی فرق کرده . دیگه نمیشه شرایط پیچیده امروز رو با شرایط ساده تر حتی 15 سال گذشته مقایسه کرد. راه حل های ما باید متکی بر این واقعیت باشه که به هر حال فرهنگ توی کشور ما در حال گذاره و نمیتونیم نسخه گذشته رو واسه امروز بپیچیم.
شاید این حرفا و این مشکلات به نظر ساده بیاد اما واقعا برنامه ریزی کردن برای یک شهر تو این مقطع زمانی کار بسیار مشکلیه. الان تو یه خانواده هم هرکس یه سلیقه خاص داره که توقع داره نیازش بر مینای اون سلیقه رفع بشه. توی شهر هم همین مساله با عمق بیشتر مطرحه. شاید همونقدر که برای عده ای وجود محلات شلوغ و پر تحرک یکی از آرزوهاست برای عده ای زندگی تو این محلات کابوسه. همین پیچیدگی های زندگی باعث شده خیلیا نخوان بفهمن در زندگی درونشون چی میگذره .

با وجود این سرعت تغییرات ما نمیتونیم با جهانی شدن بجنگیم و با فرهنگی که از طریق انواع رسانه بهمون هجوم آورده ، اما میتونیم فعلا در قدم های اول این سرعت از هم گسیختگی جامعه شهری رو کم کنیم .
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز

دوستان تا اینجا که تقریبا نظرات همگی در یک راستاست اگه مایل باشین بریم روی یه مبحث خاص تر از تاثیر محیط مصنوع بر شکل گیری شخصیت انسان صحبت کنیم. اگه پیشنهادی دارین که بحث رو تو محور خاص تری ادامه بدیم ، همینجا بگین.

ممنون

********************
پ.ن. بچه ها حرفای جالبی زدین ولی یادمون باشه که نیاز های امروز، با نیاز های گذشته خیلی فرق کرده . دیگه نمیشه شرایط پیچیده امروز رو با شرایط ساده تر حتی 15 سال گذشته مقایسه کرد. راه حل های ما باید متکی بر این واقعیت باشه که به هر حال فرهنگ توی کشور ما در حال گذاره و نمیتونیم نسخه گذشته رو واسه امروز بپیچیم.
شاید این حرفا و این مشکلات به نظر ساده بیاد اما واقعا برنامه ریزی کردن برای یک شهر تو این مقطع زمانی کار بسیار مشکلیه. الان تو یه خانواده هم هرکس یه سلیقه خاص داره که توقع داره نیازش بر مینای اون سلیقه رفع بشه. توی شهر هم همین مساله با عمق بیشتر مطرحه. شاید همونقدر که برای عده ای وجود محلات شلوغ و پر تحرک یکی از آرزوهاست برای عده ای زندگی تو این محلات کابوسه. همین پیچیدگی های زندگی باعث شده خیلیا نخوان بفهمن در زندگی درونشون چی میگذره .

با وجود این سرعت تغییرات ما نمیتونیم با جهانی شدن بجنگیم و با فرهنگی که از طریق انواع رسانه بهمون هجوم آورده ، اما میتونیم فعلا در قدم های اول این سرعت از هم گسیختگی جامعه شهری رو کم کنیم .

منتظر بودم بحث يكم پا بگيره تا يكم تخصصيش كنيم
من پيشنهاد ميكنم در مورد انبوه سازي و جرائم صحبت كنيم با توجه به اينكه به قصد همين هدف شروع كردم
 

pyramids

عضو جدید
کاربر ممتاز
منتظر بودم بحث يكم پا بگيره تا يكم تخصصيش كنيم
من پيشنهاد ميكنم در مورد انبوه سازي و جرائم صحبت كنيم با توجه به اينكه به قصد همين هدف شروع كردم

جرائمی که در ساخت صورت میگیره یا پس از ساخت؟؟:biggrin:
من همیشه این مثال رو میزنم که خونه ای که یه معلم میخواد با خونه ای که یک پزشک میخواد باید فرق داشته باشه. و ادامه میدم که پزشکی که 2تا دختر داره با پزشکی که 2تا پسر داره باید خونه هاشون فرق داشته باشه. ولی انبوه سازی یجورایی تحقیر معماریه یجورایی حلبی آباد مدرنه.
امه انبوه سازی متاسفانه هنوز ادامه داره و مثل ازدواجهای دانشجویی تا 70 درصد ساکنین خودکشی نکنن انبوه سازی ادامه خواهد داشت چون منافع خیلیا رو تامین میکنه و ما نمیتونیم بگیم که به هر دلیلی این موضوع اشتباهه پس تمومش کنید. یعنی قدرتشو نداریم چون این موضوع سایاستهایی رو پشت سر داره که اتمامش موجب خصارتهایی به خیلی از افراد منافع طلبیه که نه خونه براشون مهمیه نه فرد نه جامعه
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
جرائمی که در ساخت صورت میگیره یا پس از ساخت؟؟:biggrin:
من همیشه این مثال رو میزنم که خونه ای که یه معلم میخواد با خونه ای که یک پزشک میخواد باید فرق داشته باشه. و ادامه میدم که پزشکی که 2تا دختر داره با پزشکی که 2تا پسر داره باید خونه هاشون فرق داشته باشه. ولی انبوه سازی یجورایی تحقیر معماریه یجورایی حلبی آباد مدرنه.
امه انبوه سازی متاسفانه هنوز ادامه داره و مثل ازدواجهای دانشجویی تا 70 درصد ساکنین خودکشی نکنن انبوه سازی ادامه خواهد داشت چون منافع خیلیا رو تامین میکنه و ما نمیتونیم بگیم که به هر دلیلی این موضوع اشتباهه پس تمومش کنید. یعنی قدرتشو نداریم چون این موضوع سایاستهایی رو پشت سر داره که اتمامش موجب خصارتهایی به خیلی از افراد منافع طلبیه که نه خونه براشون مهمیه نه فرد نه جامعه

خيلي لطيف كنايه زدي
ما ميدونيم اگه صدها مقاله و كتابم در اين مورد منتشر بشه بازم بي فايدس چون از قول تو منافع يه سري تامين ميشه و اون يه سري زورشون زياده اما مهم اينه كه ما حرفمونو بزنيم
حالا چه زورمون برسه چه نرسه
 

shahab.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جرائمی که در ساخت صورت میگیره یا پس از ساخت؟؟:biggrin:
من همیشه این مثال رو میزنم که خونه ای که یه معلم میخواد با خونه ای که یک پزشک میخواد باید فرق داشته باشه. و ادامه میدم که پزشکی که 2تا دختر داره با پزشکی که 2تا پسر داره باید خونه هاشون فرق داشته باشه. ولی انبوه سازی یجورایی تحقیر معماریه یجورایی حلبی آباد مدرنه.
امه انبوه سازی متاسفانه هنوز ادامه داره و مثل ازدواجهای دانشجویی تا 70 درصد ساکنین خودکشی نکنن انبوه سازی ادامه خواهد داشت چون منافع خیلیا رو تامین میکنه و ما نمیتونیم بگیم که به هر دلیلی این موضوع اشتباهه پس تمومش کنید. یعنی قدرتشو نداریم چون این موضوع سایاستهایی رو پشت سر داره که اتمامش موجب خصارتهایی به خیلی از افراد منافع طلبیه که نه خونه براشون مهمیه نه فرد نه جامعه


می خواستم جواب سوال هارو بدم ولی نخواستم این شکلی که بحث گرفته منحرف بشه کاملا با حرف شما موافقم که ساخت خانه برای هر فرد در هر شرایط فرق میکنه ولی اینجا یه سوال پیش میاد ما میخوایم خانه های ساخته شده پاسخگوی نیاز ها و خواست های همه اقشار جامعه باشن ولی آیا این خواسته که چیز جدیدی نیست یک موضوع قابل دسترسه یا فقط یک آرزو یا چیزی شبیه به این آیا واقعا میشه ساخت خانه ها مطابق میل ساکنینش باشه به نظر من این مورد فقط برای افراد با در امد بالا صادق هست ما نمیتونیم یک خانه ای بسازیم که همه توش احساس آرامش کنن چون سلیقه یک دکتر با فرزندش فرق میکنه پس همه اعضای خانواده هم نمیتونن از زندگی در یک خانه احساس آرامش کنن شاید با توجه به روند رشد جمعیت و همچنین وضع اقتصادی مردم رسیدن به جایی که هر کس بتونه تو خانه ای زندگی کنه که دوست داره کمی دور از دسترس باشه به نظر من در حال حاضر انبوه سازی با وجود مشکلات زیاد بهترین راه برای پاسخ گویی به حجم خواست مسکن در کشوره.
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
خوب همونجور که دوستان هم گفتن ، اصالتا واژه انبوه سازی عدم توجه به سلایق افراد رو درون خودش داره. یه جورایی مسکن فله ایه دیگه. البته اینم توجه کنیم که تقریبا قشری که از این نوع مسکن استفاده میکنن گروهی با درامد متوسط به پایین هستن. هیچوقت کسی با درامد بالا نمیاد دنبال این نوع مسکن. پس تا یه حدی گروه استفاده کننده مشخصه.

منم موافقم که ساخت بنا با توجه به شغل یا فرهنگ تک تک اعضای جامعه یه توع ایده ال گراییه. امیدوارم که به اونجا برسیم.

ولی حالا که به این موضوع رسیدیم میتونیم رو این بحث کنیم که چه نوع ساخت و سازی افزایش یا کاهش جرایم رو به دنبال داره.حالا که گریزی از ساخت این مجموعه ها نیست چگونه میتونیم اثرات منفی جرم خیزی این نوع مساکن رو کاهش بدیم.
ما نظریات قوی در شهرسازی داریم که روی میزان امنیت محلات و این نوع شهرک ها یا مجموعه ها بحث کرده. یکی از این نظریات چشم های ناظر بر خیابان است. یه جورایی به طور خلاصه میگه که اگر ما نحوه ساخت مساکن و معابرمون جوری باشه که افراد بتونن بر همه قسمت های محلشون دید داشته باشن ، یعنی خود مردم ناظر بر محلشون باشن ( مثلا باز شدن پنجره ها به معابر یا وجود بالکن ها در سمت خیابون ، جلوگیری از به وجود اومدن نقاط کور در ساخت معابر و فضای سبز ، ایجاد کاربری هایی که بتونه در طول شبانه روز پویایی محله رو تامین کنه ... ) میتونیم تا حد زیادی کاهش جرایم رو داشته باشیم. البته این عوامل به دنبال علت یابی جرایم نیستند و ربطی هم به ما نداره . اون دیگه حیطه مسئولیت جامعه شناسان و روانشناسان و ...


 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
يه كتابي هست به نام محيط و رفتار اجتماعي نوشته التمن
برم مطالعش كنم و بيام
بعدش مطمئنا كلي حرف دارم
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینو همه میدونن که محیط شهری و مسکونی بر روی شخصیت افراد تاثیر گذاره. بنابراین کیفیت طراحی شهری باید اولا نیازهای ابتدایی نظیر نیازهای اکولوژیک و ایمنی را تامین کنه ثانیا به ایجاد، تقویت و اعتلای هویت فردی و اجتماعی فرد کمک کنه و در ارتقاء امنیت شهروندان موثر باشه.

کیفیت و نحوه زندگی افراد و امنیت در محلات مختلف در واقع مؤثر از کیفیت خدمت رسانی سازمانهای خدمات عمومی مانند شهرداریها و .. است. در محلات شلوغ و پر جمعیت مانند انبوه سازان و مسکن های مهر که پر از ناهنجاریهای اجتماعیه ، بی توجهی به این محلات، که خود به دلیل وجود بافت اجتماعی ضعیف، وجود شبکه های پنهان و آشکار فساد، و ... ایجاد میشه باعث میشه اینگونه محلات رو منبع ناهنجاریهای موجود در جامعه شهری بدونیم. دلیل عمده اش هم اینه که در این مجموعه های شهری هیچ راهکاری مبنی بر کنترل امنیت و پیشگیری از جرایم صورت نگرفته و در واقع ما یه سری قوطی رو کنار هم گذاشتیم و از قشرهای مختلف جامعه با سلایق و فرهنگ های متفاوت از هم توو این فضاها آوردیم که با هم مثلأ زندگی کنن و
نتیجش هم همین جرایم زیاد و ناامنی ها در این مناطقه که به وفور هست....
متأسفانه ما در این محلات هیچ امکانات جانبی ملاحظه نمیکنیم و قشر کم درآمد که ساکنان اصلی این مجموعه ها هستن مجبورن با این شرایط کنار بیان....

تاريخ پر اعتبار معماری و شهرسازی منو مجبور مي كنه كه نگارنده منتقد سکونتگاه هايي باشم كه هر چند زماني با سلايق مختلف برخي از مسئولان شهري به مانند عروسك هاي خيمه شب بازي رنگ عوض مي كنن و تنها عنصري كه بي توجه در زمينه اين تغييرات هست انساني است كه درآن زندگی میکنه .

اینا واقعأ نگاه هاي به ظاهر نآاگاهی است ( مردم ) كه هر روز شاهد جولان افرادي هستن كه نفع سرمايه داريشون ؛ شرافت ، انسانيت ، زندگي ، فرهنگ و هنر ( معماري) نسل خود را به بهايي ارزان مي فروشن و با نثار فاتحه ايي براي نسل آینده جيب خودشونو انباشته از پولهايي مي كنن كه مالياتي است از من و شما ي دلسوز كه منتظر ايجاد محله هايي هستيم كه گاه به بهانه هاي خوش گذراني و كار و زندگی براي رسيدن به مقصدي است ؛به بهانه ساختن محیطی برای کسب آرامش که دیگر سلب شده و خبری ازش نیست؛
آیا این واقعأ همان آرمان شهری است كه هر بار زيبايي را از فضايي فرياد مي زنه؟؟؟
اما دريغ از نيم نگاهي از طرف ... !
متاسفانه متأسفانه شاهد فضاهای شهری و مسکونی بسیار بی ریختی هستیم که هیچ شباهتی به سکونتگاه ندارند....
اما در نهايت تاريكي اين عملكرد ها ، اميد است سوسوي چراغ مسئولان دلسوز هر روز شعله ورتر شود و ما به آنچه كه نياز داريم دست يابيم يعني شهر و محله ای خوانا ، زيبا ، امن ، سبز و روشن براي ايجاد فضاهاي شهري امن و محیطی سالم در روز و شب .
 

arch 1 teh

عضو جدید
موضوعی که شما شروع کردید،خیلی بحث به روزی درجامعه امروزی ما به شمار میرود که برای خیلی از افراد جامعه هم سوالی بی جواب یاجوابی امید وار کننده را نخواهد داشت

سیر تکامل معماری ایران تا دوره زندیه و اواسط قاجاریه طبق معیارها و ملاک هایی از جمله سنت(الگو از صفویان) به روند خود ادامه میداد و مردم ایران پس از گذراندن دوره های مختلف، هماهنگ شدن با زمانه از جمله در دوره های تیموری و صفوی هم عصر رنسانس(تغییر مذهب،احداث بناهای عمومی و....)جهت پیشرفت و توسعه آبادانی کشور در برنامه خود داشت،در دوره ناصرالدین شاه قاجار پیدا شدن فردی به نام محمد علی باب که خود را امام زمان یا نائب امام تلقی داد و با افکاری پیش به سمت جهانی شدن و ایجاد مدارس و دانشگاه وپیشرفت تکنولوژی و...و از طرفی رفت وآمدهای حکومت ناصری و شیفته معماری و شهرسازی غرب از جمله پاریس،همه دست به هم دادتا عناصر بیگانه غربی و نا آگاهانه حضور پیدا کنند،با روی کار آمدن حکومت پهلوی وهمکاری با ذکائ الملک فرغی(افکار ماسونی) وافکاری جهانی شدن و پیشرفت کشوروظهورمدرنیته، ایجاد شهرسازی هاوسمنی،اتفاقات مهمی در تاریخ ایران رخ داد که ازبعدهای مختلف میتوان راجع به آن بحث کرد،تا قبل از این شهرهای ما دارای حصار و دروازه بودکه هرکس برای ورود و خروج باید از این دروازه ها عبور میکرد،و افراد زاغه نشین(حاشیه حصار و اطراف دروازه و...)و روستاها وعشایر و...اجازه زندگی در شهر را نداشتهاند،بجز مراحلی که اگر آنها پیشرفتی در زمینه های مختلف داشتند ویک سری قوانین آنها این اجازه را پیدا کرده وزندگی کنند،ایجاد شهرسازی هاوسمنی و بافت های تاریخیما از بین رفت یا بهتر است بگوییم پدیده ای به نام بافت تاریخی بوجود آمد،و زاغه نشین ها به شهرها هجوم آوردند،با افزایش جمعیت در شهرها و ایجاد اشتغال و مسکن،(وبه اعتقاد بعضی افراد تفکر دیکتاتوری)بلند مرتبه سازی ها شروع شد و در ادامه دوره پهلوی 2 و طرح اصلاحات عرضی افزایش جمعیت چشم گیری از روستاییان در شهرهای ایران دیده شد و بلند مرتبه سازی گسترش پیدا کرد،و...تا مسکن مهرهای دولت 10، راه حلیبرای افزایش جمعیت و نیاز مسکن

یک بررسی کلی،

کدام یک از اینا رو میشه گفت که در وضع حال مسکن و شهرسازی ما بیشتر دخیل هستند؟

قاجار ناصری؟افکار بابی؟رضا خان؟ماسونها؟مدرنیته؟ورود زاغه نشین ها؟اصلاحات عرضی؟ و......؟؟؟

در دوره پهلوی دنیای سنت کمرنگ شد ومدرن به روی کار آمد

دنیای سنت اعتقاد و هدف خود را دارد اما دنیای مدرن دنیای شک و تردید است،دنیای سنت معنویات و دنیای مدرن مادیات،دنیای سنت آخرت طلبی ست و دنیای مدرن برنامه ریزی برای امروز،این 2 جهان معماری متفاوت دارند،و بحث فرهنگ به وسط می آید که خود معماری و شهرسازی زاییده ی یک بستر فرهنگی است.چرا مدرن در ایران خوب جوابنداد؟چرا ما مثل غربی ها و آمریکایی ها،معماری و شهرسازی خوبی نداریم؟

ثمره کار آنها از فرهنگی است که داشته اند،معماری ما زاییده همین فرهنگ ماست.

اگر معماری ما صداقت ندارد،رفتار اجتماعی وزندگی و رانندگی و.... ما هم صداقت ندارد،در حقیقت این فرهنگ ماست که این گونهاست،در مقابل دنیای سنت دنیای مدرن است.

در کلان شهرهای ایران از جمله تهران و مشهد وکرج و...روزانه خبرها و اتفاقات ناگورای را مطلع میشوید،که این آمار سیر صعودی داشته است،دلیل چیست؟

خیلی از این اتفاقات ریشه در مجتمع های مسکونی ومحل سکونت افراد دارد،در مجتمع هایی که افراد با گروههای سنی مختلف،مشاغل مختلف همهدر کنار یک همسایگی زندگی میکنند،مجتمع هایی که برای زندگی در آن نیازمند هیچگونه فاکتوری نخواهید بود،همه مشاغل(دکتر و مهندس،مکانیک و معتاد و......)هم در کنارهم،آیا رابطه ای بین این افراد اتفاق نمی افتد؟بین خانواده های این افراد چهطور؟بین فرزندان این افراد چه طور؟

آیا شما حاضرید در مسکن مهریا مجتمع هایی مسکونیکه فردا همه گروه های افراد جامعه از مهندس گرفته تا اون افراد حاشیه نشین بدون درنظر گرفتن سطح تحصیلات و..... در یک جا زندگی کنید؟آیا برای فردای ما و فرزندانمان خطر آفرین نخواهد بود؟آیابه سرنوشت مجتمع های درفرانسه وپروت ایگوی دچار خواهیم شد؟

مشارکت ها و ایده های مردمی یکی از مهمترین واولین موضوع در طراحی شهری محسوب میشود،به امید آن روز....
 
آخرین ویرایش:

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
اینو همه میدونن که محیط شهری و مسکونی بر روی شخصیت افراد تاثیر گذاره. بنابراین کیفیت طراحی شهری باید اولا نیازهای ابتدایی نظیر نیازهای اکولوژیک و ایمنی را تامین کنه ثانیا به ایجاد، تقویت و اعتلای هویت فردی و اجتماعی فرد کمک کنه و در ارتقاء امنیت شهروندان موثر باشه.



موضوعی که شما شروع کردید،خیلی بحث به روزی درجامعه امروزی ما به شمار میرود که برای خیلی از افراد جامعه هم سوالی بی جواب یاجوابی امید وار کننده را نخواهد داشت

مشارکت ها و ایده های مردمی یکی از مهمترین واولین موضوع در طراحی شهری محسوب میشود،به امید آن روز....

ممنون از شما دو دوست گرامي
حرفاتون خوب و بجاست و در تاييد حرفاي بقيه
ما ميخايم راهكار ارائه بديم
مفهوم فضا ها رو تعريف كنيم و ريشه يابي كنيم علت رو
چه پيشنهادي دارين؟منبعي؟ماخذي؟ همچون نوشته ها و مقالاتي؟؟؟براي گستردن بحث و يا حتي زوم كردن روي يه قسمت خاص؟؟؟
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
خوب
تا اينجا حرفاي خوب و جالبي گفته و شنود شد ما هم استفاده كرديم اما هنوز به جايي نرسيديم يني به هدفممون نرسيديم
قول دادم كه كتاب رفتار اجتماعي التمن رو مطالعه كنم
فصولي از اين كتاب توسط يكي از دوستان به دستم رسيد و برداشت هاي خودمو از اين كتاب مي نويسم
بحث ،بحث ازدحاو انبوه سازي و غلبه بر جرائم هست
تو اين كتاب گفته شده كه پژوهشگران ميگن كه ژاپن كشوري هست كه تونسته بر ازدحام پيروز بشه و شيوه هاي منعطفي رو براي اين كار برگزيده
مثلا يك اتاق در يك خان ژاپني چند عملكردي هست ،يعني يه اتاق ميتونه محل بازي بچه ها،اتاق خواب و يا نشينمن باشه و از طريق ديواراي متحرك اون اتاق ميتونه اتاق پذيرايي هم باشه! كه به اين خانه ها ميگن خانه هاي متابوليسمي، در حالي كه تو يك خانواده ي امريكايي يك اتاق فقط يك اتاقه!
دو پژوهشگر در تحقيقاتشون ميگن كه در محله اي شلوغ مثل هنگ كنك ميزان اسيب شناسي اجتماعي مثل بيماري،مرگ و مير و حتي از هم پاشيدن خانواده خيلي كمه كه بيان ميكنن دليلش شيوه زندگي جامعه و مرگ و ميره.
در واقع در ادامه ي اين تحقيقات گفته ميشه كه گروه يا گروه هاي پر ازدحام كه ميتونن اينطوري خودشونو رونق ببخشند،گروه هايي هستند كه بر اساس عادات فرهنگي خود نوعي سازماندهي معقول ايجاد كردن و اين دليل اينه كه اونا بر اسيب ها غلبه ميكنن. و قطعا اگر كه چندين گروه از هر صنف و اعتقاد بخان گرد هم بيان روشنه كه همچين نتيجه اي نميده.
در تحقيقات ديگر هم نشون ميدن حتي حلبي نشين هايي كه از يك گروه و از يك دسته هستند با اينكه تسهيلات زندگيشون خوب نيست اما فرهنگ زندگيشون يكي هست،ميتونن به مشكلات غلبه كنن. اين گروه ها به تجاوز ديگران به حريم خصوصيشون به شدت واكنش نشون ميدن و با تازه وارد ها برخورد ميكنن.
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
در جايي ديگه چنتا پژوهشگر سه جامعه ي شرق رو مورد بررسي قرار ميدن كه از لحاظ تراكم با بقيه تفاوت دارن و از طريق پرسشنامه به اين نتيجه رسيدن كه در مقايسه بين پرتراكم و كم تراكم ترين ها ،در پر تراكم ترين ها،دوستان حتي از دست دادن به هم اجتناب كردن،و حتي خانواده ها از خانواده هاي ديگر به شكل منفي تر ياد كردن و در نهايت گروه پرتراكم از نظر فرهنگي طوري رفتار كرد كه دوس نداره با بقيه ارتباط برقرار كنه!
چيزي كه من از اين دو پژوهش فهميدم اينه كه به فرض اگه ما يه شهرك بسازيم كه تراكم و ازدحامش خيلي هم بالا باشه فقط در صورتي جواب ميده كه افرادي از يك گروه و دسته ي خاص از لحاظ فرهنگي در اون زندگي كنن
و شرايط بهتر وقتي به وجود مياد كه اونا نسبت به هم واكنش مثبت دارن و حضور غريبه رو در شهرك حس ميكنن و بهش واكنش ميدن و اين باعث ميشه 1-فضاي صميمي بين خانواده ها ايجاد بشه
2- كسي اجازه ي ارتكاب به جرم رو به خودش نده
3حضور غريبه رو بفهمن
4- افراد يك طبقه با هم تعامل كنن و كسي كسي رو تحقير نكنه
5- رضايت از زندگي بوجود بياد
6-ارتباط پر رنگ تر بشه
7-ايجاد مشاغل مورد نياز در همون شهرك براي رفع نيازهاي روزمره و ايجاد اشتغال
8-نظارت بر امد و شد و عئدم هرج و مرج
9- پاكي محيط زيست به دليل شفافيت زندگي (كسي اگه اشغال بريزه زود تابلو ميشه)
10-احساس مسئوليت هر فردكه در شهرك زندگي ميكنه نسبت به محل زندگيش
11-و در انتها تربيت فردي==< تربيت گروهي ==< تربيت شهري==< و در انتها تربيت جامعه

 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]در تحقييات ديگري در مورد قبيله ي كونگ(روستايي در افريقا)[/FONT]
[FONT=&quot]افرا به صورت قبيله اي و در تعامل بسيار نزديك با هم زندگي مي كنند.هر گروه ميتونه به راحتي زا گروه خودش جدا شه و به گروه ديگري بپيونده .وابستگي به گروه الزامي نست و شبكه هاي خانوادگي طوري شكل ميگيرند كه دوري يا عدم ان از گروه ها اسيب زا نيست[/FONT]
[FONT=&quot]افراد همسايه ها را در كنار خود لمس ميكنند.در روز بيش از نصف امسانهاي قبيله در ميداني جمع ميشوند و تعاملات بسيار بالاست و در مقايسه با شهرنشيني، در شهر زندگي شهري الگو گرفته از تحريكات ديگران،روابط اجتماعي گذرا،و دوري و جدايي افراد است.[/FONT]
[FONT=&quot]پژوهشگر ميگه كه شهرنشينان ضمن اينكه با سايرين درگيري عاطفيشون كمتر هست،جدايي بين گروه هاي اجتماعي رو قائل ميشن .[/FONT]
[FONT=&quot]در نهايت اينكه فردي كه در شهر زندگي ميكنه مياد يه سري روشها رو در پيش ميگيره تا در برابر اسيب هاي اجتماعي روزانه از خودش محافظت كنه[/FONT]
[FONT=&quot]و در ادامه گفته شده كه ما داستان همسايه هايي رو شنيديم كه در يك مجتمع زندگي ميكنن و هم رو نميشناسن.يا ازمترو روزانه هزاران نفر استفاده ميكنن اما كسي كسي رو نميشناسه، دخالت نكردن در كار ديگران از اصول معمول در شهرهاي بزرگ هست و تا اونجا پيش ميره كه افراد به قربانيان يك تصادف و يك دزدي هم بي توجه هستند.[/FONT]
[FONT=&quot]و گفته ميشه كه افراد در جاهاي پرازدحام با سرعت بيشتري قدم برميدارن[/FONT]
[FONT=&quot]در ادامه پژوهشگران ازمايشات ويژه اي رو روي گروه هاي سني مختلف از لحاظ پر و كم تراكمي انجام دادن كه ديدن گروه هايي با تراكم كمتر از لحاظ پرخاش،انزوا،فعاليت اجتماعي سالم تر عمل مي كنند[/FONT]
[FONT=&quot]يعني اينه هر چي گروه بزرگتر بشه انسان بيشتر حس پوچي ميكنه و منزويتر ميشه[/FONT]
[FONT=&quot]چون ازش كمتر حمايت ميشه[/FONT]
[FONT=&quot]اهميتش كمتره[/FONT]
[FONT=&quot]به خودش ميگه هر چي كردم كردم كي مي فهمه[/FONT]
[FONT=&quot]همه چيز مبهمه و اين تضاد چيزيه كه مي ميخوايم[/FONT]
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
يه كار جالبي كه روي 5 زوج جوان انجام ميشه اينه كه از اونها ميخوان به مدت 12 هفته در يك اتاق 9*6 زندگي كنند كه حمام و دستشويي مستقل داره
و 5زوج هم در همون تايم در هتلي مجهز و در اتاقهايي زنديگ كردن كه سرويس بهداشتي مجزا داشت
در انتها نتيجه اين شد كه اونايي كه گروهي زندگي كردن ،زندگي رو اسان تر گرفتن و سعي كردن از خلوت زندگيشون در مقابل ديگران محافظت كنند ،هنگام انجام كاراي شخصي به ساير زوج ها نگاه نكردن،بد دهني نكردند ،لطيفه هاي وقيح تعريف نكردن و در نتيجه افراد سعي كردن به مرز پيرامون خودشون نظارت كنن و به مرز ديگران تجاوز نكردن.
يني اينكه ادمها اومدن يه نوع رفتار سازشي رو در پيش گرفتن و براي حرف زدن در مورد مسادل خصوصيشون كلمات رمزي ابداع كردن.

در ادامه گفته شده كه يكي از پيامدهاي تمركز جمعيت ،جنايت و بزهكاري نوجوانان هست.مشخص شده كه در محله هاي پر تراكم جنايت بالاتر از حومه ي شهرهاست.البته ذكر شده كه پيشينه ي قومي،وضعيت حرفه اي،تحرك،سطح سواد و ... هم دخيله
گفته شده خانواده هايي كه پر جمعيت هستند،تماس اجتماعي كمتره،خلوت كمتره،و احتمال تجاوز افراد به حريم هم بيشتره و چون والدين نميتونن به كاراي بچه هاشون نظارت داشته باشن بچه ها بيشتر به طرف گروه همسن سوق پيدا ميكنن و در نهايت جرم و جنايت بيشتر ميشه
 

HOTT

عضو جدید
کاربر ممتاز
من میخوام کمی جسارت کنم و کمی مسیر بحث رو عوض کنم رو شاخه ای که کدوم در واحد درسی ام بهش پرداخته ام
دوست ندارم در مبحثی که در مورد مطالعه ای نداشتم صحبت کنم
حرف های شما منو خیلی یاد الکساندر عزیز توی کتاب راه بی زمانش انداخت. من از علاقه شدیدم به این نویسنده خودم کتابشو برای خودم تایپ کردم
قسمت هایشو که به درد این تیتر شما میخوره میگذارم
یک کیفیت محوری وجود دارد که مبنای اصلی حیات و روح هر انسان، شهر، بنا، یا طبیعت بکر است. این کیفیت عینی و دقیق است، اما نمی­توان نامی بر آن گذاشت
به ما آموخته ­اند که بناهای خوب یا بناهای بد، و شهرهای­ خوب یا شهرهای بد هیچ تفاوت عینی ندارند.
حق این است که تفاوت میان بنای خوب و بد، یه شهر خوب و بد امری عینی است. این تفاوت همان تفاوت میان سلامت و بیماری، انسجام و آشفتگی، خود بانی و خود ویرانگری است. در عالمی سالم و منسجم و زنده و خودبان، خود مردم می­توانند زنده باشند: خودشان ناگریز خود ویرانگر و بدبخت­ اند.
اما فهم اینکه چرا مردم با اطمینان می­پندارند مبنای واحد و استواری برای تفاوت میان بنای خوب و بد وجود ندارد آسان است.
این کیفیت در هیچ ­جا یکسان نیست؛ زیرا همیشه شکل خود را از مکان خاصی می­گیرد که در آن روی می­دهد.
این کیفیت در یک جا آرامش است و در جای دیگر خروش؛ در یک شخص نظم و ترتیب است و در دیگری بی­دقتی؛ در یک خانه نور است و در خانه­ای دیگر تاریکی؛ در اتاقی ملایم و آرام است و در اتاقی دیگر زرد. در خانواده­ای علاقه به گردش است و در خانواده­ای دیگر علاقه به رقص؛ در دیگری ورق­بازی؛ و در جامعۀ دیگر اصلاً فقدان زندگی خانوادگی است.
این نوع کیفیت نوع ظریفی از رهایی از تضادهای درونی است.
واژه­ای که اغلب در بیان کیفیت بی­ نام به کار می­بریم واژۀ «زنده» است.
آتشی که خوب افروخته باشد زنده است. یک عالم فرق است میان آتشی که کپه­ای هیزم شعله­ ور است با آتشی که کسی آن را افروخته که واقعاً می­فهمد آتش چیست. او هر تکۀ هیزم را طوری جای می­دهد که هوا را درست در میان هیزم­ها هدایت کند.
چیز بس مهمی که برای شما می­ماند این است که آتش زنده است که استعاره­ای بیش نیست. ما خوب می­دانیم که گیاهان و جانوران زنده­اند، و آتش و موسیقی غیر زنده. اگر مجبورمان کنند توضیح دهیم که چرا آتشی را زنده می­شماریم و دیگری را مرده، در می­مانیم. این استعاره به ما چنین القا می­کند که واژه­ای برای نامیدن کیفیت بی­نام پیدا کرده­ایم. اما حقیقت این است که اگر قبلاً آن کیفیت را درک کرده باشیم، از آن واژه صرفاً برای نامیدن آن کیفیت استفاده کرده­ایم.
واژۀ دیگری که معمولاً در بیان کیفیت بی­نام به کار می­بریم واژۀ منسجم است.
هر چیزی بسته به شیوۀ خلاصی از تضادهای درونی خود منسجم است. اگر چیزی با خود در جنگ باشد و نیروهایی را که برای متلاشی شدنش عمل می­کنند تقویت کند، منسجم نیست. هر چه از تضادهای درونی عاری گردد، منسجم­تر و شاداب­تر و بی­ عیب­ تر می­شود.
جنبۀ دیگری از کیفیت بی­نام با واژه «راحت» ادا می­شود.
فرض کنید در عصر یک روز زمستانی دو سه متکای بزرگ دارید، و فنجانی چای و کتابی و چراغ مطالعه­ای. به هیچ وجه نمی­توانید این حال را برای دیگران بیان کنید و بگویید چقدر دوستش دارید. منظورم این است که شما واقعاً این حال را دوست دارید، به خاطر خودتان.
واژه­ای که ضعف توسّع معنایی دو واژۀ «منسجم» و «راحت» را جبران می­کند واژۀ «آزاد» است.
کارخانۀ نورد فولاد هم می­تواند دارای این کیفیت باشد، زیرا وقتی شعله­هایش در شب زبانه می­کشد آزادی و یلگی را به نمایش می­گذارد.
 

HOTT

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه جای دیگه میگه
کیفیت­هایی که پاریس را به فضای خاصی تبدیل می­کند، و خیابان بردوی و میدان تایمز را به فضاهای جالب بدل می­کند، کیفیاتی که ونیز را فضایی ویژه می­کند، کیفیاتی که میدانی متعلق به لندن قرن هجدهم را این­قدر آرام و نشاط­آور می­سازد – به راستی کیفیات هر محیطی، که به آن هویتی می­بخشند که به خاطر همان دوستش می­دارید – همان الگوها هستند.
طویله ساختار خود را از الگوهایش می­گیرد.


[1] Broadway : خیابانی که شمال و جنوب نیویورک را به هم می­پیوندد و مرکز تفریحی معروف این شهر است.



طویله شکلی کلی دارد؛ تقریباً مستطیلی کشیده؛ در وسط آن جایی است که علوفه را در آن انبار می­کنند، و در طرفین آن راهروهایی که گاوها در آن می­ایستند؛ بین قسمت میانی و راهروهای جانبی یک ردیف ستون قرار دارد؛ آخور گاوها کنار همین ستون­ها واقع است؛ در یک سر طویله در امتداد راهرو جانبی درهای بزرگ یا درهای دو لنگه­ای قرار دارد؛ و گاهی درهای کوچک­تری هم در سر دیگر آن، تا گله بتواند داخل و خارج شود... .

الگو، اتم جهان مصنوع ماست.


بعد در فصل شش که من خودم تا اونجا مطالعه کردم میگه

پسر جوان می­خواهد به خانواده­ اش نزدیک باشد، امور عالم را بفهمد و لمس کند. اما در شهری که کار و خانواده جدا هستند، او نیز مجبور است حالت­های نامطلوبی برگزیند. مجبور است یکی از این دو را انتخاب کند ، محبت به خانواده یا هرزه­گردی برای شناخت عالم را. هیچ راهی وجود ندارد که این دو نیاز متضاد خود را با هم آشتی دهد؛ و سرانجام قاعدتاً یا جوانی بزهکار می­شود که به کلی علقۀ خانواده را بریده، یا چون طفلی می­شود که سخت به دامن مادرش چسبیده است.
به همین ترتیب، حیاطی که شکلی مناسب دارد به انسان کمک می­کند که در آن زندگی را دریابد.

من معذرت میخوام در روند فکری شما حرکت نکردم
ولی ناخوداگاه ام یاد الکساندر و افتادم و از خود بی خود شدم
داشتم همه کتابشو براتون میگذاشتم که یه هو به خودم اومدم
در مورد این مطالبی که براتون گذاشتم خیلی مفصل صحبت کرد که من تناه تیکه هایی از اون رو براتون گذاشتم;)
 
بالا