معماری با مصالحی از جنس دل
- شروع کننده موضوع mohammad azizi
- تاریخ شروع
عاشـق شدن چیز ساده ایست ...
مهم عاشـق ماندن است
بی انتـــــــها ...
بـــــــی زوال ...
تــــــــــا ابد ... ...
بی منـّــت....!
موجود بی آزاری هستم
کار می کنم
قصه می خوانم
شعر می نویسم
و گاهی
دلم که برایت تنگ می شود
تمام خیابانها را
با یادت پیاده می روم!
کار می کنم
قصه می خوانم
شعر می نویسم
و گاهی
دلم که برایت تنگ می شود
تمام خیابانها را
با یادت پیاده می روم!
مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق
بـــرای تـــویــی کـــه همیــشـــــــه ...
تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــ‌ه‌هــــای ِ منــــی!!!
بــــرای تــــو کـــه بـخـوانـــی!!! بـــدانـــی!!!
دوستـــــ داشتـنـتــــــ در مــــن بــــی‌انتـــهـاستـــــــ ...
بـــرای تـــویــی کـــه همیــشـــــــه ...
تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــ‌ه‌هــــای ِ منــــی!!!
بــــرای تــــو کـــه بـخـوانـــی!!! بـــدانـــی!!!
دوستـــــ داشتـنـتــــــ در مــــن بــــی‌انتـــهـاستـــــــ ...
[FONT=times new roman,times,serif]
براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست
[/FONT]
براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،
چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم
براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود
مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست
نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم
و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم
مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند[FONT=times new roman,times,serif]
چشم انتظاری
عشق و هر انچه
که به عشق ختم شود
دیگر
باعث لبخندم و یا ارزوی داشتنش
ختم نمیشود
که خوب تجربه کردم لحظات تلخ انتظار را
که خوب تجربه کرده ام عشق که تنها خودت طرف مقابلت را دوست داری چه دردی دارد
که خوب تجربه کرده ام با وجود کلی ادم کنارم باز کسی را ندارم
عشق و هر انچه
که به عشق ختم شود
دیگر
باعث لبخندم و یا ارزوی داشتنش
ختم نمیشود
که خوب تجربه کردم لحظات تلخ انتظار را
که خوب تجربه کرده ام عشق که تنها خودت طرف مقابلت را دوست داری چه دردی دارد
که خوب تجربه کرده ام با وجود کلی ادم کنارم باز کسی را ندارم
سلام.
کجایی مهندس دلم واست یه ذره شده بود
اقای مهندس
اینجا یه
تایپک هست که توش مطلب میذارن نه خوش و بش کردن با کسایی که میشناسیم
تشکر همین اطراف هستم
دیدم نوشته معماری از جنس دل .................واست نوشتم اخه دلم واست یه ذره شده بود
بهتم که نمی شه پیام داد................همه را هارو بستی که.............خوبی حالا؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
دیدم نوشته معماری از جنس دل .................واست نوشتم اخه دلم واست یه ذره شده بود
بهتم که نمی شه پیام داد................همه را هارو بستی که.............خوبی حالا؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
تشکر اقای مهندس
بله بستم چون یه مدت میخوام برم
و نباشم همین
بودی حال!!!!!!!!!!
کجا می خوای بری؟؟؟؟؟؟
بر می گردی دوباره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....
از دوستت چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بودی حال!!!!!!!!!!
کجا می خوای بری؟؟؟؟؟؟
بر می گردی دوباره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....
از دوستت چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از اون دختره هیچ خبری دیگه ندارم خیلی وقته از زندگیم گذاشتمش کنار ولی هنوز هم جای زخمی که تو دلم گذاشته درد میکنه
معلوم نیست باید ببینم زمان چه برایم در نظر گرفته
تشکر اقای مهندس
خانوم مهندس من اگه بخوام بدونم که حرفای mf درست یا شما به نظرت باید چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من نمیدونم چی گفته و اینجا هم جاش نیست که بخوایم در مورد کسی که دیگه به یادش نیستم اما خوب یادگاری برام گذاشت حرف بزنیم
البته دلمو هنوز کسی زخمی نکرده...................اخه دلمو نشون کسی ندادم حتی شما دوست عزیز!!!!!!!!!!!
پیام خصوصی من باید برم بازش میکنم شما سریع بگید حرفتون اقای مهندسخب جاشو تو بگو......
باشه یه وقت دیگه....
باشه هر جور صلاح میدونید اگه بودم میشنوم حرفتون
تا پشمون شدم اومدم پیام بدم دوباره درشو بستی که؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اخه چرا در پیاماتو می بندی ..............شاید یکی کاره مهمی داشته باشه!!!
لیاقت می خواهد واژه “ما” شدن
لیاقت می خواهد “شریک” شدن
تو خوش باش به همین “با هم ” بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت . . .
لیاقت می خواهد “شریک” شدن
تو خوش باش به همین “با هم ” بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت . . .
دنبال بهانه نگرد عزيزکم ...!!!
چشم که گذاشتم؛
برو ...!!!
هر وقت خواستي برگرد ...!!!
من ...
تا بي نهايت شمردن را بلدم !
چشم که گذاشتم؛
برو ...!!!
هر وقت خواستي برگرد ...!!!
من ...
تا بي نهايت شمردن را بلدم !
آنقدر پیش این و آن از خوبــــــــی هایش گفتم که....
وقتی سراغش را می گیرند...
شرمـ دارم بگویم تنهایــــــــم گذاشت...!!
وقتــی کســی می گویــد : خوبی؟!
نگـــــو "مـــمـنـون"
نگـــــو "خوبـــــــم"
نگـــــو "بهتــــــرم"
فقـــط یک جـــوری بگـــــو "مــــرسی"
که طرف بدانــد سئـــوال احمقـــانه ای پرســـیده!!
دست مرا بگیر که طوفان گرفته است
با من بمان که غربت من جان گرفته است
شالی برای سوز پریشانی ام بباف
این فصل سبز رنگ زمستان گرفته است
آواره نگاه تو مانده است سالها
این دل که راه کوه وبیابان گرفته است
يك عمر زیر سقف نگاه تو بوده ایم
امشب خبر رسید که باران گرفته است
باورمکن اگرچه ببینی به چشم خویش
دل-دوره گرد چشم تو- سامان گرفته است
این آسمان که تکیه به لبخند داده است
از ما ستاره های فراوان گرفته است
جاریست خون رگ رگ من در رگ غزل
این بودن من است که پایان گرفته است
با من بمان که غربت من جان گرفته است
شالی برای سوز پریشانی ام بباف
این فصل سبز رنگ زمستان گرفته است
آواره نگاه تو مانده است سالها
این دل که راه کوه وبیابان گرفته است
يك عمر زیر سقف نگاه تو بوده ایم
امشب خبر رسید که باران گرفته است
باورمکن اگرچه ببینی به چشم خویش
دل-دوره گرد چشم تو- سامان گرفته است
این آسمان که تکیه به لبخند داده است
از ما ستاره های فراوان گرفته است
جاریست خون رگ رگ من در رگ غزل
این بودن من است که پایان گرفته است