دست‌نوشته‌ها

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی وفا تاوان دارد
به هر کسی وفادار نباید ماند
هر کسی لیاقت ندارد
 

سمیه نوروزی

عضو جدید
دفترا و دلنوشته هامو ورق میزدم. یه جمله ای دیدم که همیشه تو سختیام یه زمزمه ی دلنشینم بوده و هم واقعا جمله ی دلنشینیه. حیفم اومد اینجا ننویسمش.
"الهی با خاطری خسته.....دلی به تو بسته ..... دست از غیر تو شسته.... در انتظار رحمتت نشسته ام.
می دهی،کریمی... نمی دهی، حکیمی... می خوانی، شاکرم.... می رانی صابرم"
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم بی تاب که میشود ...........زمین و زمان را به هم میریزد ........

هر روز به دنبال نگاهت به کوچه های انتظار میرود .........فاصله را مایوس میکند و تو را میخواهد .......

اغوشت را .........لمس نگاهت را .......

تو نیز فاصله ها را بردار و دلم را در اغوش بکش .......
 

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
انسانیت ها رو به نیستی می رود

صداقت ها با زنجیرهای پوسیده از جنس اعتماد نابود می شوند
و
انسانها دیگر تنها سکوت میکنند,سکوت! ...

و

دیگر نقطه چین های اخر حرفها همانهایی که بی مفهومند! دریایی از حرف پشت آنها موج میزند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شوق پریدن دارم به کدامین سرزمین همانجا که
در ان
دیگر نه کسی به صدای قلب شکسته میخندد
نه کسی
قلبی را میشکند
به سرزمینی که
جرم شکستن دل
بی حرمت کردن ادم خیلی
سنگین تر از قتل هست
اری
من مرده ای هستم
نه با تیر سربی
با تیری از جنس احساس
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در ساحل دریا ....قدم زنان ...

ارامم و همراه با نسیم دریا ..... به تو می اندیشم .....به تو که دوستت دارم .....

ارامم و پر از احساس .........احساسی که همیشه به تو تعلق داشته .........

زنده ام در حسرت اغوش تو و دلنوشته های احساس تو .......

میبارم از عاشقانه هایم برای قلب پر از مهر تو ...........

دلم نزد توست .....فاصله را با اغوشت رهایی ببخش ......زندگی من......
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر موقع از تنهایی هات خواستی شاکی بشی، دلت یه پشت گرمی خواست
بیاد بیار همه با هم بودن هایی را که بعد تنهاترت کرد، همه دل گرمی هایی که محکم تر زمینت زد
اون موقع با آغوش باز همه تنهایی هات را بغل می کنی نه حاظر می شی با کسی شریکشون بشی و نه حتی به کسی فکر کنی...
فقط کافیه بگی این نیز بگذرد:smile:
 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خسته ام

از خیلی چیزها

از خیلی آدم ها

از رفتن ها

از نداشتن ها

از جای خالی ها

از ترسِ از دست دادن ها

خسته ام از آدم هایی که نه میتوانند خوشی ات را ببینند نه ناخوشی ات را!

خسته ام از تظاهرها

اصلا من از همه چیزِ این دنیا خسته شده ام

گذشته یِ دنیا بهتر بود

خیلی بهتر
.
.
.
.
کاش میشد هوای گذشته ها را با خود به حال می آوردیم!مثل سوغاتِ سفر!

بعد

هرازچندگاهی رایحه اش را به حال میدادیم تا "حال" بیاید از هوای گذشته!

پ.ن:کسی نمانده از گذشته ی دنیا تا سوغاتمان دهد؟:w05:
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بزرگترین راز زندگی
یعنی اینکه
دوست داشتن
یعنی لبخند به تمام مشکلات
یعنی
ارامش
یعنی قضاوت شدن
یغنی فراموش شدن از جانب کسانی که هر روز ادعا میکنند فراموشت نمیکنند
 

babak fd

عضو جدید
فصل درد

فصل درد

من، خاکستر آتش جنگل سبز،
من، زخم دهن باز کرده چند سال پیش،
چیزی نیست ولی
می خراشد روحم را
می برد هوشم را
پیغام مترسک سیاه پوش شب؛
جان رسیده بر لب،خسته از غضب؛
خسته از تکرار،خنده از روزای سخت،غرق در آینده بی رنگ
سیاه وسفید،جای خالی امید،روزای پوشیدن خورشید،
زمین به حال وارثت گریه کن،ناله بکن،سرشار از بغض گلو
فصل درد،فصل تکرار،فصل دلهای بیقرار
((فصل کندن از ریشه،فصل توهم بیشه))
(بابک 11/3/92)
 

"Coral"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز هم پَنجـــــره را خواهَم گُشود
هَمـــان پَنجـــــره ای که مدتها
به اُمیـــــدی پــــوچ و عبث میگُشودمش
به اُمیـــــدی که همچون خَـــــزان، باغِ رویاهایم را زرد کرد
اینبار میگشایمش تا به اُمیـــــدِ او که زیستن را به من هدیه داد
باز هَم بَهــــار میهمان رویاهایم شود
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوبه باز تو هستی آره تو همونی که خیلیا بهت میگن یک تیکه آهن پاره

می گن آخرش به کشتنم می دی

اشکال نداره بازم مرام و معرفت تو

که سنگ صبور و رفیق تنهاییامی
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک جایی در زیر باران ایستاده ام ......

باران میبارد ....همراه تمامی قطره هایش صورتم را نوازش میکند ......

باران نیز .....نگاهم را با نوازش خود ..........تسلیم تماشای سکوت اواز درونش کرده است .......

باران مینوازد همه ی خاطرات را ........پس خوب اوازش را بشنو ........زیرا خاطرات تو در باران است .........






 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مکان ارام بخش وجود من دریاست ...........دریایی که تو را همراه خود داشته باشد و با بی قراری هایش از تو برایم میگوید .....

این دریاست که نوشته هایم را راز دار است ........

در ساحل منتظر باش ......

من دریا را کاغذی برای نوشته هایم خوانده ام .... دلم را قلم .....و تو را دیوان نوشته هایم .........

امواج را بشنو ........دریا اوای نوشته های من از وجود توست ......



 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدای دل .......صدای فصل ها ......صدای دلتنگی های گاه و بی گاه ..........انسان را از همیشه بی تاب تر میکند ........

ارام ..........نوشتن .......از قلب .............برای تسکین دلتنگیت ...........از یارت ........به مانند گرفتن جانی دوباره است ......


 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در میان خاطراتم ...........

درمیان انبو هی از شادی ها ........دلدادگی ها ..........قهر ها .........اشتی ها ..........و عاشقانه ها ....تمامی صفحات دلم را ورق میزنم ....

هریک از ورق ها حاوی زمانی از تپش قلب من برای توست ........

قلبی که عاشقانه هایش .......بی قراری هایش ........بهانه گیری هایش .......برای نگاه دل تو بود و هست......


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

راضیه (ت)

عضو جدید
از جایی که الان هستم راضیم . میدونی چرا ؟
چون نه کسی تو زندگیمه نه کسی رو دوس دارم .اونایی هم که دوستم دارن مشکل خودشونه.:biggrin:
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز هم سکوت ...........باز هم یاد تو مرا تسخیر خود کرده است ..........باز هم نگاهت .......بازهم گرفتن نفس از بازدم نفسهایت ......

یادگاریهایت ..........بوسه هایت ..............دلتنگی ام را درمن می امیزد ........

باز هم نگاه تو را می‌طلبم...............نگاه آسمانی تو را..........میطلبم ......
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزهــا زیــاد ذکــر می گم:
-بــی خیال!... بــــی خیـــال!... بــــــی خیــــال!... بـــــــــــی خیـــــــــــــال!... بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــی خیــــــــــــــــــــال!...
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به هر سو که مینگرم تو را میبینم .......

در ائینه که مینگرم تو را میبینم ......

همه چیز برای من خود تو شده است .....

و احساس میکنم کوچه های را که با قدم میزدیم ......

باران می امد ........

نگاهمان درنگاه هم بود .......دستانم را گرفتی .......

سخن دلت از جنس سکوت ......عشق را دانستم ..........


 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساعت ها...

بی وقفه از تو می نویسم

با قلبم می نویسم

تو می خوانی...شاید هم...

سکوت می کنی...نادیده می گیری

برای دیگری می نویسی

اشک می ریزم...سکوت می کنم

با قاصدک ها همراه می شوم

با قلبم می نویسم

وتو باز هم برای دیگری...

این است تسسل عشق نافرجام مان

نازنین فاطمه جمشیدی
 
بالا