مشاعرۀ سنّتی

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
مرهمی نه بر دل افگار من، بهر خدا

پیش ازان روزی که کار دل ز مرهم بگذرد


هر که از روی ارادت پا نهد در راه عشق

عالمی پیش آیدش کز هر دو عالم بگذرد
در طلبم خیال تو دوش میان انجمن // می‌نشناخت بنده را می‌نگریست رو به رو
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرهمی نه بر دل افگار من، بهر خدا

پیش ازان روزی که کار دل ز مرهم بگذرد


هر که از روی ارادت پا نهد در راه عشق

عالمی پیش آیدش کز هر دو عالم بگذرد

دیر جوشی تو در بوته‌ی هجرانم سوخت
ساختم اینهمه تا وارهم از نامیها
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزم // که خلاص بی تو بندست و حیات بی تو زندان
نگذرد، گر سال*ها باشم به راهش منتظر

ور دمی غایب شوم، آن دم چو ماهی بگذرد


با وجود آن که آتش زد مرا در جان و دل

دل نمی*خواهد که سویش دود آهی بگذرد
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگذرد، گر سال*ها باشم به راهش منتظر

ور دمی غایب شوم، آن دم چو ماهی بگذرد


با وجود آن که آتش زد مرا در جان و دل

دل نمی*خواهد که سویش دود آهی بگذرد
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم
ماه شهر آشوب من هر گه به راهی بگذرد

شهر پرغوغا شود چونان که ماهی بگذرد


روزم از هجران سیه شد آفتاب من کجاست؟

تا به سویم در چنین روز سیاهی بگذرد
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماه شهر آشوب من هر گه به راهی بگذرد

شهر پرغوغا شود چونان که ماهی بگذرد


روزم از هجران سیه شد آفتاب من کجاست؟

تا به سویم در چنین روز سیاهی بگذرد

در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
 

z_elect

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماه شهر آشوب من هر گه به راهی بگذرد

شهر پرغوغا شود چونان که ماهی بگذرد


روزم از هجران سیه شد آفتاب من کجاست؟

تا به سویم در چنین روز سیاهی بگذرد

در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
افت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش
دیده که جوینده بود عشوه‌ی ممتاز را
تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد
پرده در محتشم نرگس غماز را

آمدم با خنجري از جنس الماس بر کمر
مردِ ميـدانم، چه باکي دارم از جنگ وخطر
گرچه مي ‌دانم به گوش کر سخن گفتن خطاست
باز هم گفتــــم که شـــايد گــوش گيــــرد يک نفـر

 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
رخ نفسی بر رخ این مست نه // جنگ و جفا را نفسی پست نه
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست؟:D

نتـهايي و سكــوت هردم دراين وجـود
گرديـده پايه و بنيان اين ســرود
تنـها و خسـته ام در كنج بي كسي
حرفم سكـوت شد ،چون ياوري نبود
ديگر براي من از عاشقي مگـو
اكنون زبي كسي بگسـسته تـار و پـود
غمگين و غرق غم اميد حرف پـوچ
نفـرين به زندگي ، بر مـرگ صد درود

 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نتـهايي و سكــوت هردم دراين وجـود
گرديـده پايه و بنيان اين ســرود
تنـها و خسـته ام در كنج بي كسي
حرفم سكـوت شد ،چون ياوري نبود
ديگر براي من از عاشقي مگـو
اكنون زبي كسي بگسـسته تـار و پـود
غمگين و غرق غم اميد حرف پـوچ
نفـرين به زندگي ، بر مـرگ صد درود


در ظلمت حقیقتی جنبشی کرد
در کوچه مردی بر خاک افتاد
در خانه زنی گریست
در گاهواره کودکی لبخندی زد.

آدم‌ها هم‌تلاشِ حقیقت‌ند
آدم‌ها همزادِ ابدیت‌ند
من با ابدیت بیگانه نیستم
.
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ظلمت حقیقتی جنبشی کرد
در کوچه مردی بر خاک افتاد
در خانه زنی گریست
در گاهواره کودکی لبخندی زد.

آدم‌ها هم‌تلاشِ حقیقت‌ند
آدم‌ها همزادِ ابدیت‌ند
من با ابدیت بیگانه نیستم
.

ما هم شکسته خاطرو ديوانه بوده ايم
ما هم اسير طره جانانه بوده ايم
ما نيز چون نسيم سحر در حريم باغ
روزي نديم بلبل و پروانه بوده ايم

 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ما هم شکسته خاطرو ديوانه بوده ايم
ما هم اسير طره جانانه بوده ايم
ما نيز چون نسيم سحر در حريم باغ
روزي نديم بلبل و پروانه بوده ايم


من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گويی که بيگه شد ، سحرشد ، بامداد آمد؟
فريبت می دهد ، بر آسمان اين سرخی بعد از سحرگه نيست.
حريفا ! گوش سرما برده است ، اين يادگار سيلی سرد زمستان است.

 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

مشتاقي و صبوري از حد گذشت يارا

گر تو شکيب داري طاقت نماند مارا


….............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`,
’`,•’

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب/ مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند.

Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ….... (
)......……`’•,(
),•
’ .........…(
)
.....Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


دلم بجو که قدمت همچو سرو دلجو است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

….............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`,
’`,•’
............……....`’•,,•’` ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ

 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ….... (
)......……`’•,(
),•
’ .........…(
)
.....Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


دلم بجو که قدمت همچو سرو دلجو است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

….............…,•’``’•,•’``’•,
...........…...…’•,`,
’`,•’
............……....`’•,,•’` ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ


ترسم که اشک در غم ما پرده در شود// وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا