****حجاب فاطمی****

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از شما حمایت می کنم

من از شما حمایت می کنم

با یاد خدا

کلیپ کوتاه صوتی از امام خامنه ای
 

پیوست ها

  • أمربالمعروف.rar
    922 کیلوبایت · بازدیدها: 0

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا اسلام حجاب را در جاهاي به خصوصي محدود كرده مثلا فرق مو و صورت چيست

وي اشاره مي كرد كه اگر قضيه‏ء تحريك باشد لب و دهن و چشم و ابرو كه بيشتر از مو مردها را تحريك مي كند پس چرا دستور به پوشانيدن صورت نيز نيست.
لازم است براى پاسخ شما به مطالب زير توجه فرمائيد:


1- آن چه مسلم است اين كه حجاب زن و يا به تعبير صحيح تر پوشش آن با هدف حفظ پيوند خانوادگى و استحكام روابط زن و شوهر، استوارى اجتماع و اخلاق عمومى و مهمتر از همه ارزش و حرمت نهادن به شخصيت زن، مورد تاكيد اسلام قرار گرفته است.


2- اين حجاب كه در واقع مصونيت و سلامت است نه محدوديت(1) با همه اهميتى كه از نظر دينى دارد ولى در عين حال نبايد به گونه اى باشد كه سبب گرفتارى و يا مانع فعاليت صحيح زن شود. علت واجب نبودن پوشش دست و صورت (وجه و كفين) به خاطر جلوگيرى از بروز سختى و دشوارى براى زن بوده است.(2)


3- اين كه در سوال آمده كه چشم و صورت و بيش از موى سر محرك است، اما چرا در يكى (موى سر) پوشش واجب است و در ديگرى (دست و صورت) واجب نيست، پاسخ آن است كه اولا زحمت و سختى كه پوشش صورت و دست براى زن ايجاد مى كند، در پوشش موى سر نيست ثانيا صورت و دست زن در حالى كه ساده و عادى و طبيعى بوده و با هيچ آرايشى همراه نباشد معمولا جلب توجه نمى كند و تنها در اين صورت است كه شرع مقدس پوشش آن را واجب نكرده است. اما اگر زنى بخواهد با دست و صورت آرايش شده در محيطى عمومى ظاهر شود، حتما بايد صورت خود را بپوشاند.


در پايان اين مطلب را يادآور مى شويم كه واجب نبودن پوشش قرص صورت و دست (از مچ تا سر انگشتان) بدين معنا نيست كه زن مى تواند صورت خود را به ديگران بنماياند و يا مرد غير محرم مجاز به نگاه آن باشد. از اين رو همانگونه كه در توضيح المسائل مراجع تقليد آمده است، نگاه كردن زن و مرد نامحرم به صورت يكديگر با قصد لذت حرام و گناه است ولى نگاه معمولى و بدون دقت مانعى ندارد.(3)


خلاصه اينكه اصل دستور پوشش به عنوان يك راهكار مصونيت بخشى و نه محدوديت زائى، نبايد به گونه اى طرح شود كه به انزواى زنان و ركود فعاليت اجتماعى آنان منجر گردد. پوشش به عنوان مانعى در برابر زياده طلبى ها و ابتذال اخلاقى قرار داده است و اين مصونيت بخشى گرچه طبيعتا محدوديت زاست اما بايد تا آنچا كه ممكن است اين دو هدف را (مصونيت بخشى و حضور زنان در عرصه فعاليت هاى اجتماعى) با هم جمع كرد. از اين رو مواضعى از بدن به عنوان قاعده اوليه از حكم پوشش استثنا شده است گرچه در صورتى كه در همين مواضع نيز اگر خوف ريبه باشد و يا به قصد تحريك كنندگى آرايش شود و مشمول حكم پوشش است.


پى‏نوشت‏
(1)) تعبير زيباى شهيد مطهرى (
(2)) ر. ك: مسئله حجاب، شهيد مطهرى، ص 902)
(3)) ر. ك: رساله مرجع تقليد خود، بحث نگاه كردن (
 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز

لینک دانلود رایگان کتاب زن در آینه ی جلال و جمال آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)


الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
پیوسته متعادل و متعالی
یاحق



بسیار ممنونم چقدر خوب شد این کتاب برای دانلود گذاشتید
دفعه ی قبل که رفته بودم کتابفروشی مرکز اسرا نتونستم چندتااز کتابهاشونرو بخرم یکیش همین بود
الان که دیدم خوشحال شدم بسیار تشکر
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
صرفا جهت یادآوری
https://plus.google.com/u/0/116015914297310302459/posts/CU63xJ6X4oS?cfem=1
بدون هیچ گونه قصد توهینی
خواهر من !
وقتی تو پای نوشته های من :) می زنی،
من دقیقا یک نفر را تصور می کنم که سرش را کج کرده، خیره شده به من و دارد لبخند می زند!
وقتی می نویسی: مچکرم! من یک نفر را تصور می کنم
که عین بچه ها لوس می شود و دلنشین لبخند می زند
و با صدای نازک تشکرش را می ریزد توی قلب من.
وقتی عکس آواتارت سر کج کرده و خندیده جوری که دندان هایش هم معلوم باشد،
من همیشه قبل از این که مطالبت را بخوانم صدایت را می شنوم
که دارد رو به دوربین می گوید سیب و بعد هم ریسه می رود.
وقتی عکس دختر بچه شیر می کنی و بالایش می نویسی:
عجیجم، نانازم، موش کوچولو، الاااااااااهی قربونش برم و ...
من همین حرف ها را با صورت آواتارت و صدای خیالی ات می سازم
و از این همه ذوق کردنت لبخند می زنم.
من مریض نیستم! حتی قوه ی خیالم هم بالا نیست!
من پسرم و تو دختر!
من آهنم و تو آهن ربا!
من آتشم و تو پنبه!
یادت نرود خصوصی ترین رفتارت را عمومی نکنی!
یادت نرود لبخندی که با آن باید دل محرمت را آب کنی نریزی توی دل نامحرم!
یادت نرود مواظب حرف زدنت باشی!
یادت نرود دستور داری که حرف زدن با نامحرم در حد ضرورت!
یادت نرود بالاترین و بزرگترین سرمایه ات حیاست!
یادت نرود ... *یادت نرود ...* *یادت نرود ...* *یادت نرود ...* *یادت نرود ...*

نظر

دلم روشن شد... آفرين!
آنچه در دل ما بود را خوب به زبان آورديد


ان شاءالله که خودم عامل باشم


دمت گرم داداش. بالاخره یکی پیداشد حرف.دلمو بزنه

ممنون
البته این متن فقط مورد خطاب خواهران نیست


فرزند انقلاب
احسنتم ...
قلمتان پر برکت....
دقیقا حرف دل ما بود این ....
آقا و یا خانم هیچ فرقی بین این دو نیست !!!
نکات روانشناسانه ی مهمی را درج نمودید!!!
به گمانم که هر یک از بزرگواران دغدغه مند و ارزشی برای آغاز جنبش حیا در فضای مجازی باید بسم الله ... بگویند
یا زهرا"علیک السلام"


 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چند حجاب در طول تاریخ، فراز و نشیبهای بسیاری را طی کرده و بر اساس بافت فرهنگی، آداب، سنت ها و یا با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته، ولی هیچ گاه به طور کامل از بین نرفته است. این امر، بیان گر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت می کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن ها ایجاد نشده است، بلکه نخستین انسان ها نیز به طور فطری بدان گرایش داشته اند .

در داستان حضرت آدم و حوا آمده است ((زمانی که آن دو از شجره ممنوعه خوردند، پوشش خود را از دست دادند و عورت آنها آشکار شد و به سرعت، خود را با برگ درختان بهشتی پوشاندند)). از این داستان، به خوبی مشهود است که گرایش فطری بشر به پاکی و عفت و حجاب، موجب شده پوشش در میان همه اقوام وجود داشته باشد.

استاد شهید مطهری می نویسد. (( اطلاع من از جنبه تاریخی ، کامل نیست. اطلاع تاریخی ما آن گاه کامل است که بتوانیم درباره همه مللی که قبل از اسلام بوده اند اظهار نظر کنیم. قدر مسلم این است که قبل از اسلام در میان بعضی ملل، حجاب وجود داشته است. تا آن جا که من در کتاب های مربوطه خوانده ام در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالا در هند، حجاب وجود داشته و از آن چه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است. اما در جاهلیت عرب،حجاب وجود نداشته است و بوسیله اسلام در عرب پیدا شده است.))
تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده اند، زیرا لزوم پوشش، به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده و احکام و دستورهای ادیان الهی، هم آهنگ و هم سو با فطرت انسانی تشریع شده است.

ویل دورانت می گوید: ((چون انسان تنها به این خشنود نبود که با پوست حیوانات خود را بپوشاند، با پشم گوسفند و الیاف گیاهان برای خود لباس تهیه کرد و همین لباس ساده است که جامه هندی، شنل یونانی، لنگ مصری قدیم و سایر اقسام گوناگون و جذاب لباس انسان را در عهدهای مختلف تشکیل داده است. در این هنگام است که بافندگی از مهمترین هنرهای مخصوص زن گردیده است. ))

اما نکته مهم این است که، حجاب به دلیل آن که نقش اساسی در ایجاد آرامش روانی، حفظ کرامت زن، استحکام خانواده و جلوگیری از نا هنجاری ها دارد، مورد توجه قرار گرفته است. در حقیقت، حجاب در جهت حمایت از حقوق واقعی زن و ارزش بخشیدن به اوست، نه تحقیر و کم بها شمردنش. تحقیر زن، وقتی است که ابزار و وسیله ای تبلیغی برای به دست آوردن سودهای بزرگ اقتصادی باشد، چنان که در فرهنگ غربی این گونه است .

وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است ، بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند. زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خود نمایی نپردازد.

اسلام نیز آفرینش زن و صلاح و خیر جامعه را در نظر گرفته و حجاب را لازم شمرده تا عفت برونی زن با عفت درونی او هماهنگ گردد، و بنیان خانواده مستحکم گردیده، زیبایی و دلارام زن، از آن همسرش باشد و دیگران از آن بهره ای نگیرند. بنابراین، الزام پوشش فقط و فقط برای حفظ عفت اوست نه زنجیر اسارتی بر دست و پای او، و نه سدی در برابر تکامل فکری و علمی و هنری زن، بلکه وسیله ای است برای تعالی روح و ایفای مسوولیتهای فردی و اجتماعیش.
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانم ایفیلین کو بالاد نویسنده انگیلیسی، که به اسلام گروید، در کتاب (( به سوی خدا)) می گوید:

در مقام و بزرگی زن در اسلام همین بس که مسلمین او را ((حرم)) که از احترام و حرمت گرفته شده می خوانند. بر این اساس حجاب وسیله ای است در خدمت زن تا موفقیت خویش را در جامعه تحکیم کرده و شخصیت و احترام خویش را فزونی بخشد .
قرآن می فرماید:

(( یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلبیبهن ذالک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما.))
ای پیامبر به همسران و دخترانت و همه زنان مسلمان بگوی : که روسری ها را به خویش نزدیک سازند تا ((به عفاف)) شناخته شوند و مورد آزار اوباشان قرار نگیرند. خداوند آمرزنده و مهربان است.
ویلیام جمیس روانشناس معروف در تایید این مطالب چنین می گوید: زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند .


امام صادق (ع) می فرمایند: ((حجاب المریه انعم لحالها و حجالها))

حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد.
امام صادق می فرمایند: (( کفی بالمرء خذیا ان یلبس ثوبا شهره))
در خذلان و پستی (( عقده حقارت)) فرد همین بس که لباسی می پوشد تا بوسیله آن مشهور گردد.( توجه دیگران را جلب کند.)
قرآن مجید حجاب را عامل طهارت قلب و روح معرفی می کند و چنین می فرماید: (( و اذا سالتموهن متعا فسیلوهن من وراء حجاب ذالکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن . ))

از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک می کند . و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می گردد، و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع می گردد، و از نظر زن در برابر مرد ، سبب می گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود .
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
با توجه به بحثهای گذشته می توان از حجاب و فساد تصویر ذیل را ارایه نمود :

1- پاسخی است به ندای درونی فطرت.

2- نشانه تمدن است نه ارتجاع.
3- در همه ملل رواج داشته و فرهنگ ملی است.
4- شخصیت و احترام زن را فزونی می بخشد .
5-مایه سلامت جسم و آرامش روانی است.
6-مجوز ورود زن به جامعه است نه مانع آن.

7-باعث استحکام و افزایش نهاد خانواده می باشد.

8-عامل استواری جامعه و زمینه ساز ترقی آن می باشد.
9-احیاگر ارزشهای متعالی است.
10-جاذبه زن را بالا برده و استعدادهای ادبی را شکوفا می سازد.
11-اجرای قانون الهی است و رضایت خداوند را بهمراه دارد.

بی حجابی و فساد


1- با فطرت و تمایلات درونی انسان توافقی ندارد.

2- مایه سقوط ارزش و جاذبه جنس زن می باشد.
3- شخصیت انسانی زن را بفراموشی سپرده و تنها اذهان را به زیباییهای جسمی او متوجه می سازد.
4- زن را تا حد یک کالا تنزل داده و او را ابزاری برای تبلیغ کالاهای بنجل قرار می دهد .
5- یکی از نمودهای عقده حقارت بوده و موجب بسیاری از بیماریهای جسمی و التهابات روانی می باشد.
6- فرهنگ برهنگی ، برهنگی فرهنگی است و از علایم توحش محسوب می شود.
7- باعث فرسایش استعدادها و مانع استفاده از نیروی زنان است.
8- اذهان را به شهوترانی متوجه و از ارزشهای متعالی و تربیت صحیح منحرف می سازد.
9- بنیان خانواده را سست کرده و آمار طلاق را افزایش می دهد.

10- بازار مصرف کالاهای شرکت های چند ملیتی را گسترش می دهد .
11- از حربه های خطرناک استعمار است که بارها برای سقوط جامعه ها از آن استفاده شده است .
12- زمینه ساز تسلط همه جانبه بیگانگان می باشد.
13- زیر پا نهادن قانون واجب الهی است که عواقب خطرناکی را به دنبال دارد.
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنام خدا
خواهرم

قبل از هر چیز حیا و عفت و حجاب تو را هدف گرفته اند...


عکس: نقاشی دیواری لانه ی جاسوسی سابق آمریکا



 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

DONYA16822

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهت عکس نشون میدن می گن نگاه کن چه خوشگله ... [FONT=arial,helvetica,sans-serif]- کیه؟[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- خیلی " املــــــی" نمی شناسیش؟ خواننده ی معروفیه...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- بیا این اهنگ رو گوش کن تازه ریختم خیلی باحاله [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- نه بابا آهنگ چیه؟ اهلش نیستم گوش نمی دم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- حتما تو هم مثل فلانی نوحه گوش می دی... " املـــــی " دیگه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]روز پنجشنبه است زنگ می زنی بچه ها پایه اید بریم بهشت زهرا؟[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- نه با بچه ها قرار پارک داریم تو هم بیا بریم امروز پاتوق پسرا هم هست این قدر " امل " بازی درنیار دیگه.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]می گه : گوشیتو بده ... بهش می دی سر یه دقیقه نشده بهت پس می ده بابا تودیگه کی هستی همش عکس خامنه ای و شهید و نوحه تو گوشیت که خیلی " املی "[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]توی خیابون عین بچه ی آدم داری راهتو می ری اومده دستتو می کشه می گه بیا از اونور بریم ...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- چرا؟[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- بابا پسرا نشستن یکم حال کنیم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- یعنی چی خجالت بکش [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- " املــــــی " دیگه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- بابا اون چادر و یکم بکش عقب یکم موهات معلوم باشه خدا می بخشه ها...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- این جوری راحت ترم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]- " املــــــــی " دیگه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]و هزاران قصه ی دیگر[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آره ما املیم چون اهنگ گوش نمی دیم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]املیم چون عکس مبتذل تو گوشیمون نداریم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]املیم چون چادر سرمون می کنیم و چه تو گرما وچه تو سرما حفظش می کنیم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]املیم چون پاتوقمون بهشت زهراست!!!![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چون حرمت نگه می داریم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]جون حیـــــــــــــــا داریم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]و ... و ... و ...[/FONT]
 

Esmaeilpoor

عضو جدید



هوا، ممنونتم ..

گرم که میشوی تازه میفهمم لذت حجاب را..

لذت بندگی را ..

چند درجه حرارت پخته ترم میکند ..
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سیر تاریخ پوشش در ایران

سیر تاریخ پوشش در ایران

سیر تاریخ پوشش در ایران





پیش از آریایی ها
ویل دورانت: تجلیات پوشش در میان زنان ایرانی چنان چشمگیراست که برخی تمدن نگاران و اندیشمندان ، ایران را منبع اصلی ترویج حجاب معرفی کرده اند[SUP]1[/SUP].
جیمز لیور مینویسد: در نقش برجسته هایی که در نینوا یافت شده است چهره زنها به ندرت دیده میشود در حالی که لباس مردان فراوان به چشم میخورد. به موجب قانونی که 1200 سال پیش از میلاد وضع شده بود زنان شوهر دار آشوری در ملا عام نقاب (روبنده) به چهره داشتند. تن پوش های آزاد مانند تن پوش مصری ها، آشوری ها، رومی ها و یونانی ها نشانه ای از بزرگی و تمدن در آن دوره بوده است و تن پوش های چسبان نوعی توهین و بی تمدنی تلقی می شده است[SUP]2[/SUP].


هخامنشیان
ویل دورانت میگوید: در زمان داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع جز در تخت روان و روپوش دار از خانه بیرون نمی آمدند... در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده است هیچ صورت زن دیده نمیشود[SUP]3[/SUP].


اشکانیان
زنان اشکانی علاوه بر استفاده از شلوار های چین دار و پیراهن های دراپه و بلند در پوشش سر و استفاده از چادر نیز بسیار پیشرفته تر از زنان هخامنشی بودند؛ و کلاه عمامه دار آنان تقریبا بیشتر موهای آن ها را میپوشانید[SUP]4[/SUP].





ساسانیان
حاصل پژوهش و بررسی بشقاب های نقره نشانگر این است که چادر برای زنان ساسانی از عناصر مهم پوشش تن و سر بوده است.
شنل نیز از عناصر مهم پوشش زنان ساسانی از نظر اجتماعی بود که شبیه چادر است و ما آن را بردوش آناهیتا (الهه ایرانی) به عنوان یک مقام والا و حیات بخش در طاق بستان مشاهده کرده ایم[SUP]5[/SUP].








از ابتدای اسلام تا دوران صفویان


تن پوش زنان در قرون اولیه ادامه ی همان تن پوش زنان دوره ساسانی است..... ولی مقنعه و چادر از عناصر اصلی و مهم پوشش زن در خارج از خانه در این دوران بوده است[SUP]6[/SUP].
حجاب اسلامی برای زن ایرانی لباس جدیدی نبود.


صفویان، افشاریان و زندیان
لباس اندرونی:
زن ها در خلوت حرم ، تن پوش های تنگ با یقه باز و بی آستین (دکولته) و چین دار که از زیر آستین های بلند دیده می شد، به تن میکردند[SUP]7[/SUP].
لباس بیرون از خانه:
اولئاریوس می نویسد: زنان ... آنگاه که آهنگ بیرون رفتن می کنند با چادر سفید سراسر اندام خود را از سر تا پا می پوشانند و رویشان را چنان زیر نقاب پنهان می دارند که جز مردمک چشمان چیزی دیده نمی شود[SUP]8[/SUP].




قاجاریان
به طور کلی پوشش اصلی زنان قاجاریه در خارج از خانه چادر بود و علاوه برآن خود را صورت خود را نیز با روبنده می پوشانیدند[SUP]9[/SUP].
برهنگی سوغات فرنگ:
مسافرت ناصرالدین شاه به فرنگ و دیدن لباس بالرین های پطرزبورگ که شلوار چسبان نازکی به پا می کردند و زیر جامه ی بسیار کوتاهی به اندازه یک وجب روی آن پوشیده و میرقصند، شاه هوس باز را برآن داشت که زن های حرم خود را به این لباس در آورد. تا بالاخره هوس شاه تمام شد و زیر جامه ی کوتاه منسوخ گشت و نیم تنه و چادر نماز، جای این لباس جلف را گرفت[SUP]10[/SUP].





دوران پهلوی
نفوذ نامرئی:

برای زمینه سازی کشف حجاب ، اقدامات زیر صورت گرفت: 1) آوردن زنان اروپایی به ایران وحرکت دادن آنها در شهرها. 2) آزادی اقلیت های مذهبی در پوشیدن لباس. 3) استفاده از مراکز تعلیم و تربیت به سبک اروپا. 3) وضع قوانین غیر شرعی. 4) متحدالشکل کردن لباس و رواج پوشاک اروپایی.
جای پای استعمار:
رضا خان خود را مقید به اصول مذهب نشان داد ولی کم کم به کمک جریان روشن فکری همت خود ر ا در تغییر لباس ملی به کار گرفت و پس از یک سری اقدامات دیگر نظیر محدود کردن مجالس عزاداری و ممنوع کردن لباس روحانیت و... با سفری چهل روزه به ترکیه نزد آتاتورک در 12/3/1313 چندین سوغات برای مردم ایران آورد از جمله کشف حجاب بود[SUP]11[/SUP].
روز مرگ حیا
سرانجام پس ازسال ها زمینه سازی برای کشف حجاب رضاخان در 17 دی 1314 با بی اعتنایی به علما و مردم در مراسم جشن فارغ التحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی با زن و دخترانش و همه مسولان کشوری با همسرانشان بدون حجاب حاضر شدند و شاه در مذمت حجاب سخنرانی کرد[SUP]12[/SUP].
در تمام طول سخنرانی شاه ، بعضی از بانوان چنان از بی حجابی خود ناراحت بودند که رو به دیوار ایستاده واز گریه خود نمیتوانستند جلوگیری کنند. از فردای آنروز برسرکردن چادر در خیابان های تهران ممنوع گردید[SUP]13[/SUP].
زنان بدنام : یکی از اقدامات عجیب ، برای پست نشان دادن حجاب وچادر ؛ فشار وزور برای چادر سرکردن زنان بدکاره وفواحش بود تا در نتیجه چادر به پوششی پست وشرم آور وضد ملی بلکه ضد دینی تبدیل شود[SUP]14[/SUP].
تمدن عریان: به نقل از روزنامه تایم شمار زنان شوهر دار تقلیل یافت ولی زنان منحرف ایرانی افزوده گشت[SUP]15[/SUP].
کار به جایی رسید که حتی مجبور به وارد کردن لباس های ته مانده ، کهنه و نیمدار غربی از آمریکا واروپا شدند[SUP]16[/SUP].



1- تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج2، ص78
2- تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص42و43
3 - تاریخ تمدن، ج1، ص552
4- تاریخ پوشاک اقوام ایرانی، ص191 و192
5 - همان، ص243-245
6 - همان، ص338

7- همان، ص457
8 - همان، ص465
9 - سفرنامه از خراسان تا بختیاری ص415
10 - پوشاک در ایران زمین، ص220

11- حکایت کشف حجاب،ج1،ص7
12 - همان ص9
13 - همان ص 26
14- تغییر لباس وکشف حجاب به روایت اسناد، ص 222
15- کشف حجاب مهدی صلاحی، ص162
16- همان ، ص13
منبع: حریم ریحانه 2
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر خانم محترم ؛ خواهر گرامی ؛ خانم با کلاس

آیا حاضرید بدنتان را در اختیار این مرد ..؟...؟...؟.. قرار دهید؟


این جملات را دختری به نام رشیده، جوانی 26 ساله ساکن : واشنگتن دیسی که جزو مبلغان عفاف در آمریکاست در میان نوجوانان یک مدرسه تعریف می کند

یک آدم بسیار خوش تیپ را تصور کنید - همه حاضران با تصور چنین شخصی به هیجان می آیند پسرها معمولا به یاد بازیگر یا خواننده معروف می افتند و دختران به یک پسر با حال و مورد علاقه شان فکر می کنند - نظم جلسه کمی به هم می خورد به گونه ای که آرام کردن دانش آموزان تقریبا غیر ممکن بود

رشیده ادامه می دهد

حالا تصور کنید این شخص به شما نزدیک می شود تا با شما صحبت کند - بچه ها هیجان زده تر می شوند - رشیده ادامه می دهد : حالا تصور کنید به تازگی حقوقتان را دریافت کرده اید و در حسابتان مقداری پول است و حس خوبی نسبت به این مساله دارید

این شخص خوش تیپ به شما می گوید : آیا ممکن است کارت خودپرداز خودت را به همراه رمز عبورش به من بدهی ؟ در این صورت چه می کنید ؟

! بچه ها فریاد می زنند و می گویند : نه اصلا نمی شود . امکان ندارد ! حتما دیوانه شده ای

هر کدام از آنها می گویند : به هیچ وجه پولم را به او نمی دهم ! به هیچ وجه ! نه ، نه کارتم را در
اختیارش نمی ذارم

... سر و صدا زیاد شد

: می دونی رشیده چی گفت

خوب اگر حاضر نیستید پولتان را به او بدهید ، چرا حاضرید بدنتان را در اختیار او بذارید. بدن شما بسیار با ارزش تر از تمام پولهای دنیا است . پول ثروتمندترین افراد آمریکا روی هم حتی یک درصد ارزش بدن شما را ندارد . با این مطلب بحث به پایان رسید اما دیگه از سر و صدا خبری نبود همه متعجب بودند و در فکر فرو رفته بودند

به نظر تو چی ؟ بدنت بی ارزش تره یا پولهات ؟


منبع
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
پوشش زن در اديان بزرگ الهى

پوشش زن در اديان بزرگ الهى

پوشش و به عبارتي حجاب در كليه اديان الهي به شکل بسيار با اهميتي وجود داشته است به گونه‌اي كه بعد از ظهور اسلام، اصلاح و تلطيف گشت.



حجاب در شريعت حضرت ابراهيم(عليه‏السلام)
در آئين مقدس حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) مسأله پوشش زنان، حائز اهميت بوده است. در كتاب تورات چنين مى‏خوانيم: «"رفقه" چشمان خود را بلند كرده و اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمد، زيرا از خادم پرسيد: اين مرد كيست كه در صحرا به استقبال ما مى‏آيد؟ خادم گفت: آقاى من است. پس برقع خود راگرفته، خود را پوشانيد. »
از اين بيان روشن مى‏شود كه پوشش زن در مقابل نامحرم در شريعت حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) وجود داشته است؛ زيرا «رفقه» در مقابل اسحاق كه به او نامحرم بود، از شتر پياده شد و خود را پوشاند تا چشم اسحاق به او نيفتد
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
حجاب در آيين يهود
در اصول اخلاقى «تلمود» كه يكى از كتاب‏هاى مهم دينى و در حقيقت فقه مدون و آيين نامه زندگى يهوديان است، آمده: «اگر زنى به نقض قانون يهود مى‏پرداخت، چنانچه مثلاً بى‏آنكه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مى‏رفت و يا در شارع عام نخ مى‏رشت يا با هر سنخى از مردان درد دل مى‏كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مى‏نمود، همسايگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد. »
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
حجاب در آيين مسحيت
در كتاب انجيل آمده است: پولس در رساله خود به قدنتيان تصريح مى‏كند:
«اما مى‏خواهم شما بدانيد كه سر هر مرد، مسيح است و سر زن، مرد و سر مسيح، خدا. هر مردى كه سرپوشيده دعا يا نبوت كند سر خود را رسوا مى‏نمايد. اما هر زنى كه سربرهنه دعا كند، سر خود را رسوا مى‏سازد؛ زيرا اين چنان است كه تراشيده شود. زيرا اگر زن نمى‏پوشد، موى را نيز ببرد و اگر زن را موى بريدن يا تراشيدن قبيح است، بايد بپوشد؛ زيرا كه مرد را نبايد سر خود را بپوشد چون كه او صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است؛ زيرا كه مرد از زن نيست، بلكه زن از مرد است و نيز مرد به جهت زن آفريده نشده، بلكه زن براى مرد. از اين جهت زن مى‏بايد عزتى بر سر داشته باشد، به سبب فرشتگان.. . در دل خود انصاف دهيد آيا شايسته است كه زن ناپوشيده نزد خدا دعا كند. »( باب11، آيه 3تا14)


پس در جايى كه براى دعا بايد سر زن پوشيده باشد، به هنگام روبه رو شدن با نامحرم پوشش سر لازم‏تر خواهد بود.
نيز در انجيل، در رساله پولس، به تيموتاوءس مى‏گويد: «و همچنين زنان خود را بيارايند به لباس حيا و پرهيز، نه به زلف‏ها و طلا و مرواريد و رخت گران‏بها، بلكه چنان كه زنانى را شايسته است كه دعواى ديندارى ‏كنند به اعمال صالحه. »

 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
حجاب در اسلام
حدود پوشش براي زنان در احکام اسلامي ولايت دارد بر اينکه: پوشاندن غير وجه و كفين بر زن واجب است و پوشش بدين نحو جزء ضروريات و مسلمات است و از نظر قران، حديث و فتاوي هيچ اختلاف و تشكيكي در اين باره وجود ندارد. در قران و روايات ائمه هدي عليه السلام كلماتي دربارة مسئله پوشش بيان شده كه شناخت دقيق آن در تبيين موضوع كمك شاياني مي كند از اين رو به بررسي اين واژه ها مي پردازيم:


تبرج : در لغت به معاني بروز و ظهور مي باشد و معناي اصطلاحي تبرج، آشكار كردن و جلوه گري زينتهاي زن مي باشد. در جاي ديگر تبرج را خودنمائي در مقابل مردان معنا كرده و نوشته «تبرجت: اظهرت زينتها للرجال» بدحجابي يكي از مصاديق تبرج است.
حجب (حجاب): يكي از معاني حجاب پرده و پوشش و حائل است. كلمه «حجاب» هم به معناي پوشيدن است هم به معني پرده و پوشش و بيشتر استعمالش به معني پرده است. اين كلمه از آن جهت معني پوشش مي دهد كه پرده وسيله پوشش است. شهيد مطهري در اين باره مي فرمايد: «همين امر موجب شده كه عده زيادي گمان كنند اسلام خواسته زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود در حالي كه وظيفه پوششي كه اسلام براي زنان مقرر كرده است بدين معني نيست.»


جلباب: در قران كريم جلباب يكي از پوششهاي لازم براي زنان مومنين معرفي شده است.
يا ايهاالنبي قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيهن ذلك ادني ان يعرفن فلايؤذين و كان الله غفورا رحيما


اي پيغمبر به زنان و دختران خود و زنان مومنين بگو كه خويش را به چادر فرو پوشند كه اين كار براي اينكه انها به عفت و حرمت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان ازار نكشند بسيار بهتر است و خدا در حق خلق بسيار آمرزنده است.


خمار: يكي ديگر از پوششهايي كه درقرآن كريم براي زن معرفي شده است خمار مي باشد.


قل للمومنات ... و ليضربن بخمر هن علي جيوبهن ...
به زنان با ايمان بگو سرو سينه و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.


در كتب لغت درباره اين لغت چنين آمده است كه خمر و خمار به معني ستر و پوشش است؛ شراب را خمر ميگويند زيرا حواس ظاهري و باطني را مي پوشاند؛ به روسري زن نيز خمار مي گويند زيرا به وسيله ان سرش را مي پوشاند.


زينت: مفهوم زينت در عربي از زيور در فارسي گسترده تر مي باشد زيرا زينت هم به زيورهايي گفته مي شود كه از بدن جدا مي شوند مثل جواهرت و هم به آرايشهايي گفته مي شود كه به بدن متصل است نظير سرمه و ...
عفت: عفت يك بينش، منش و يك صفت و خوي عالي است. العفة حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة»



منبع:وومن گاورمنت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
زنان ایرانی با چادر راه نمیروند، با چادر پرواز می کنند








مصاحبه چارقد با خانم مصطفوی (اولین رایزن فرهنگی ایران)



شما با حجاب و پوشش اسلامی در یونان و مراکز علمی کشورهای دیگر حاضر بودید، از عکس‌العمل مردم آنجا بگویید
.
سوال خیلی قشنگی است. از ابتدای انقلاب، برخی مسئولین ما که از کشور خارج شدند، واقعا به انقلاب جفا کردند. یعنی نتوانستند یک اصل ساده‌ی منطقی اسلامی را به دیگران نشان بدهند؛ تفهیمش بماند. چون باور ما قوی نبوده است، در مقابل یک کلام و نگاهی کوتاه آمدیم. من در مدتی که خارج از کشور بودم نسبت به چادرم نه تنها هیچ سخن و نگاه نامناسبی نشنیدم و ندیدم، بلکه کلمات و نگاه‌های احترام‌آمیزی دیدم که برای من همیشه خاطره‌ای شیرین است.

من یادم است که موسیقی‌دان بسیار بزرگ یونان از من خواست تا تماسی داشته باشم با ایران که به ایشان اجازه بدهند در ایران اجرای موسیقی داشته باشند و برای اینکه سطح کارشان را به من نشان بدهند به بزرگترین تالار موسیقی یونان دعوتم کردند و بلیتی داده بودند برای دیدن کنسرت‌شان. من با یکی از کارکنان سفارت رفتم. دو ایرانی زن و شوهر هم غیر از ما آنجا بودند که وضعیت حجاب‌شان مناسب نبود. بخش اول کنسرت که تمام شد، در بخش میانی که قسمت استراحت کوتاهی بود خواستم برای تشکر پیش جمع موسیقی بروم. یکی از مدیران این کنسرت از من پرسیدند شما اهل کجا هستید؟ گفتم ایران. شروع کردند با انواع بیان‌ها و اشارات به تشکر کردن که شما قدر خودتان را بدانید که فرهنگ خودتان را نگه داشتید. خیلی که تقدیر کردند گفتند من به این لباس شما احترام می‌گذارم چون شما هم به اعتقاد و نگاه‌تان احترام گذاشتید. وقتی به بخش دوم کنسرت می‌رسیدیم، من خواستم برگردم که آمدند برای دست دادن که گفتم این هم جزو فرهنگ ما نیست که با مردان دست بدهیم. گفتند این هم خیلی زیباست. این فقط یک نمونه‌ی برخورد از یک خواننده بود.

من کتابی نوشته بودم درخصوص حکمت متعالیه به زبان انگلیسی که وقتی به یونان رفتم، با آقای پروفسور اونگلوس موچوپلس؛ افلاطون شناس قرن، رییس سابق دانشگاه آتن که الان عضو آکادمی یونان هستند و رییس انجمن دوستی یونان و فرانسه، ملاقاتی داشتم و برای اینکه خودم را معرفی کنم این کتاب را به ایشان دادم. بعد از گفتگومان، در وقت دیگری ایشان به همکارم آقای شفیق گفتند من ۱۷ بار این کتاب را خواندم و هر بار مطلب نویی یاد گرفتم و می‌دانم دستان زن ایرانی را نمی‌شود بوسید اما من دست کرمانی را از پشت چادر می‌بوسم.

می‌خواهم بگویم ما کم گذاشتیم. ما کوتاهی کردیم. کنفرانس ادیان در اسپانیا بود که فقط ۵۰ تا ورک‌شاپ قدیمی کنفرانس را باید رسیدگی می‌کردم. در آنجا از بس با سرعت با چادرم از این ورک‌شاپ به آن ورک‌شاپ می‌رفتم، روزنامه‌های آنجا نوشتند که «زنان ایرانی با چادر راه نمی‌روند؛ با چادر پرواز می‌کنند.» ما بد کردیم. با خودمان بد کردیم. ما قدر خودمان را ندانستیم. نتوانستیم بگوییم اگر یک یهودی یک نیمچه کلاهی سرش می‌گذارد و کسی ایراد نمی‌گیرد، این هم لباس ماست. البته چادر، لباس ملی ماست. وگرنه لباس اسلامی ما پوشش است.

تازه یک ماهی بود که وارد یونان شده بودم. یکی از دختران محقق و مترجم مجله‌ای که برای وزارت فرهنگ آن کشور بود، با من قرار مصاحبه‌ای گذاشت. بعد از اتمام سوالاتش، یک سوالی از من کرد، گفت: این چادر، اجباری بر شما نیست؟ گفتم من یک سوال از شما دارم: شما از زنان کلیسانشین‌تان اینچنین سوالی می‌کنید؟ گفت نه. گفتم چرا؟ گفت چون این لباس برای ما لباس تقدس است. گفتم خب برای ما هم همین‌طور است. بعد هم در مجله‌‌اش به همین مطلب اشاره کرد.


پس به همین دلیل است که بین اقلیت‌های مذهبی این کشورها ادبیات پرحرارت و پرمعنایی دررابطه با حجاب وجود دارد.

بله. اشاره داشتم که خودمان بد کردیم. وقتی مسئولین ما و همسران‌شان اینچنین پوششی را ارائه کردند و یا وقتی زنان ما تا وارد هواپیما می‌شوند با یک بغضی این پوشش را برمی‌دارند، خب دلیل اولی ا‌ست که تقابل ناپسندی داشته باشند.
یادم نمی‌رود که من کنفرانسی داشتم که در آنجا نویسنده‌ای که ناشر بزرگ کشور یونان هم بودند، مقاله‌ای به کنفرانس ما ارائه داد که بی‌نظیر بود، خلاصه‌اش این بود که دنیای غربِ لجام گسیخته، کاری کرده است که برهنگی و بی‌پوششی، هنجار و مطلوب باشد و متانت، نابه‌هنجار و نامطلوب جلوه بدهد. البته فقط یکی از بحث‌هایش حجاب بود و آنقدر این را زیبا گفت که هنوز به‌ خاطر دارم.

خیلی تعجب نکنید. وقتی کشورهای غربی، با استفاده از اینترنت و رسانه، مدام برهنگی را معرفی می‌کنند و به چشم و نظر بیننده می‌رسانند، بیننده هم که چشمانش به غیر از این عادت ندارد، بنابراین حق دارد هر چیزی غیر از این برایش ناپسند جلوه کند. یک بار کشورهای غربی، لباس زنان‌شان را با اپل بزرگ نشان می‌دهند و گشاد می‌دوزند. یک مدت بعد هم اپل را برمی‌دارند و تنگ می‌کنند، حالا که اپل‌گذاری از مد رفت، شما اگر به مانتویتان اپل بگذارید و خودتان را جلوی آینه ببینید، خودتان بدتان می‌آید. به این دقت کنیم که هنجارها را به چه راحتی و سهولت تبدیل به نابه‌هنجار می‌کنند.


واقعا وقتی قرآن به یک سری امور که اصلا کاری به جرم هم ندارم، نفس گناه اطلاق می‌کند و می‌گوید دزدی گناه ا‌ست، شراب‌خوری و گوشت خوک‌ خوردن گناه ا‌ست، بی‌حجابی گناه ا‌ست اما چرا اینچنین اتفاقی افتاده است؟ به خاطر این است که قبح برخی از مسائل را برای ما شکاندند. اگر به همان دختری که بی‌حجابی می‌کند بگویند برو دزدی کن، نمی‌رود چون قبحش هنوز از بین نرفته است و هنوز این کار را گناه می‌داند. پس معلوم است یک‌سری حرکت‌هایی از طرف خودی و بیخودی و ناخودی اتفاق افتاده است که این ناهنجار را تبدیل به هنجار کرده است.

خدا بیامرزد شهید آیت‌الله دستغیب را که می‌گفتند چرا گناه را بزرگ و کوچک می‌کنید؟ گناه بزرگ و کوچک هر دو در قبیحبودن مشترکند و اگر کسی به صرف اینکه این گناه کوچکی‌است برود نزدیکش، همقبحش از دست می‌رود و هم به گناه بزرگتر دست می‌زند.

یک حدیث معروفی داریم از رسول اکرم “ص” که می‌گوید: افضل‌ الأعمال أهمزها؛چه کسی گفته است چادر سر کردن سخت نیست؟ سخت است. هر کسی هم می‌گوید سختنیست، دروغ گفته است. اما همیشه سوال‌ها و امتحان‌های سخت را دانشجوهای برجسته جواب می‌دهند. به همین دلیل می‌گویند که سوالات را آسان ندهید که حق شاگرد و دانشجوی زرنگ هدر می‌رود.
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]چادر الگانس سَر می کنی یا میتسوبیشی![/h] باوجود آنکه پوشش چادر در ایران سابقه فراوانی دارد و بر اساس باورهای دینی زنان ایرانی مناسک و مراسم مذهبی خود را با چادرهای مشکی و رنگی به جای می آورند، اما کشورمان هنوز که هنوز است توان تکنولوژی ساخت پارچه آن را ندارد.

"الگانس سرت می کنی یا میتسو بیشی؟ "فروشنده می پرسد و من به این فکر می کنم که چشم بادامی ها اینجا را هم تسخیر کرده اند. راسته چادرفروشیهای بازار تهران سرزمین نخ مشکی و چادرهای رنگی است و عجبا که در این راسته ي رنگارنگ خبری از چادر ساخت وطن نیست.
برای وارد شدن به راسته چادرفروشی های بازار تهران باید وارد سبزه میدان بشوی و سراغ بازار "کیلویی"ها را بگیری. سرزمینی که مملو از پارچه های مشکی و رنگی است و زینت هر مغازه توپ های رنگ به رنگ چادرهای کره ای و ژاپنی است که توصیه اول و آخر فروشندگان این راسته به مشتریان جور و واجور را رقم می زند.
حتی اگر برای اولین بار در اینجا پا بگذاری با کمی گشت و گذار و پرس وجو از بزازان به این نتیجه می رسی که چادر خود را از چه جنس و مارکی خریداری کنی چون تمام آنها یک تکیه کلام مشترک دارند. " اگر پول داری ژاپنی بخر وگرنه به کیفیت کره ای شک نکن! "
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز






[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]من شکایت دارم...[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
از آن ها که نمی فهمند چادر مشکی من یادگار مادرم زهراست
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] [/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]

از آن ها که به سخره می گیرند قـداسـتِ حجابِ مادرم را ؛
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] [/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]

چـــــرا نمی فهمی؟
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] [/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]

این تکه پارچه ی مشکی، از هر جنسی که باشد
[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif] [/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]

حـــُرمــت دارد !
[/FONT]
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
رضاخان در ۱۷ دی ۱۳۱۴ قانون کشف حجاب را ابلاغ کرد. این عکس بر اساس پایگاه خبری مطالعات تاریخ معاصر ایران مربوط به قبل از این تاریخ میباشد







 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
همگونی «جلباب» قرآنی و چادر مشکی

پدید آورنده : حسین مهدی زاده ، صفحه 6

درآمد

از نظر قرآن شکل خاصی از حجاب و پوشش که تأمین کننده حجاب حداکثری است «جلباب» نام دارد که در آیه زیر بیان شده است:
«یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیِبِهنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّه ُ غَفُورا رَحیما؛
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب های خود را بر خویش فرو افکنند. این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»

مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ جلباب

1ـ مفهوم جلباب

اصل ریشه لغوی جلباب، «جیم»، «لام» و «باء» است که طبق نقل برخی کتاب های لغت مثل معجم مقاییس اللغه دارای دو معناست:
معنای اوّل آوردن شی ء از جایی به جایی،
و معنای دوم چیزی که شی ء دیگر را می پوشاند.
جلباب از معنای دوم مشتق شده است. واژه جلباب (با کسر جیم) در اصل مصدر فعل رباعی «جلبب» است که از مصدر اسم ذات اراده شده، نام پوشش ویژه ای قرار گرفته است. تعبیر از اسم ذات به وسیله مصدر، باعث شده است که مبالغه در پوشاندن را بفهماند، به گونه ای که دلالت بر معنای پوشش بزرگ و کامل کند.
یکی از واژه های قرآنی که اختلاف در تفسیر معنای آن وجود دارد، واژه جلباب است. چه بسا خاستگاه اختلاف، اختلاف آداب و رسوم و نوع پوشش ها براساس زمان ها و مکان های مختلف باشد.
گفته شد که جلباب نام پوشش ویژه ای است؛ این پوشش چیست و ویژگی های آن چه می باشد؟ یکی از واژه های قرآنی که اختلاف در تفسیر معنای آن وجود دارد، واژه جلباب است. چه بسا خاستگاه اختلاف، اختلاف آداب و رسوم و نوع پوشش ها براساس زمان ها و مکان های مختلف باشد. مهم این است که بررسی شود جلباب هنگام نزول آیه به چه معنا و مفهومی بوده است. به رغم وجود اختلاف در تفسیر معنای جلباب حتی کسانی که تصریح کرده اند در معنای آن اختلاف است نیز قبول دارند که در اصل لغت به معنای پوشش گسترده و فراگیر است که ظاهر و روی همه بدن را می پوشاند.
گرچه در اسم گذاری برای بیان پوشش گسترده از واژه ها و تعبیرهای همانند و نزدیک به هم مثل ملائه، عبائه، رداء، ازار و کساء استفاده کرده اند ولی همه الفاظ مختلف بیان کننده معنای پوشش سرتاسری و کامل است که قسمت های بیرونی و ظاهری بدن را می پوشاند و روی لباس های دیگر پوشیده می شود.
در ادامه ملاحظه خواهید کرد که بسیاری از همین الفاظ و تعابیر در مورد نحوه پوشش زنان اهل بیت به کار رفته است.
در ایران و در زبان فارسی و فرهنگ های لغت عربی به فارسی، پوشش گسترده قرآنی (که برای حجاب و پوشش بانوان مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل به کار می رود) با لفظ و اسم «چادر» شناخته می شود.
در دوره اسلامی چادر (Cador)یا چادَر (Cadar) (به عربی: Sader) به شکل تن پوشی رویی، بی آستین، گشاد و چیره بر بدن، توسط زنان در ایران با توجه به ضوابط پوشش اسلامی انتخاب گردید. در آیه 59 سوره احزاب، حکم شرعی این است که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می باید تن پوش های رویی را به دور خود بپیچند. جلباب، تن پوشی رویی بزرگ بوده که سر و بدن را می پوشانده، به نظر می رسد به معنای چادر امروزی باشد.
چادر (به عنوان یکی از کامل ترین انواع تن پوش های مورد قبول براساس معیارهای اسلامی) شکل یکسانی نداشته است. آثار ادبی این احتمال را می رساند که چادر در اصل روبنده یا تن پوشی بوده که کل بدن و صورت را در بر می گرفته است. چادر احتمالاً از پوشش مخصوص نماز که تن پوشی یکپارچه و کاملاً پوشاننده بوده، به جامه هم شکل زنان ایرانی در بیرون از خانه تبدیل شده است.
زنان طبقات متوسط سنتی تمایل به استفاده از دو چادر داشتند: یکی برای بیرون از منزل (که تیره رنگ و اغلب از جنس کرپ چینی بوده) و دیگری که برای نماز خواندن، روشن تر بوده و داخل جانماز به صورت تاکرده قرار می گرفته، اکنون نیز چنین است.
برخی فرهنگ نامه های ویژه لغات قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ لسان التنزیل،
2ـ فرهنگ نامه قرآنی،
3ـ الدّرّ فی الترجمان،
4ـ تفسیر مفردات قرآن نسخه کهن،
5ـ نثر طوبی،
6ـ قاموس قرآن،
7ـ واژه های دخیل در قرآن مجید.
برخی تفسیرهای قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ تفسیر نسفی،
2ـ تفسیر شریف لاهیجی،
3ـ تفسیر ابوالفتوح رازی،
4ـ مخزن العرفان،
5ـ مواهب علّیه (تفسیر حسینی)،
6ـ تفسیر سورآبادی،
7ـ تفسیر شریف البلابل و القلاقل،
8ـ تفسیر اثنی عشری،
9ـ منهج الصادقین فی الزام المخالفین،
10ـ اطیب البیان فی تفسیر القرآن.
برخی رساله های علمی در باره حجاب که جلباب را چادر معنا کرده اند:
1ـ سدول الجلباب فی وجوب الحجاب (1291ش) آیت اللّه سیدعبداللّه بلادی بوشهری.
2ـ رساله شریفه لزوم حجاب (1293ش)، مؤلف: چند نفر از مسلمین مشروطه خواه.
3ـ رساله ردّ کشف حجاب (1296ش) سیداسداللّه خرقانی.
4ـ صواب الخطا فی اتقان الحجاب (1304) میرمحمد هاشم مرندی خویی.
5ـ جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب (1306ش) زینب بیگم شیرازی.
6ـ وسیلة العفاف یا طومار عفت (1306ش) شیخ یوسف نجفی گیلانی.
7ـ سرادق دوشیزگان و سعادت ایرانیان در وجوب حجاب و لزوم نقاب (1307ش) سیدمحمدعلی مبارکه ای.
8ـ رساله حجابیه (1317ش) شیخ فیاض الدین زنجانی.
9ـ رساله در اثبات وجوب حجاب (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.
10ـ حجاب و پرده داری (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.
نویسندگان همه رساله های ذکر شده در ذیل بحث از آیه 59 سوره احزاب تصریح کرده اند که جلباب به معنای چادر است. به عنوان نمونه عبارت رساله حجاب و پرده داری را بیان می کنیم: «جلباب یعنی لباس سرتاسری؛ لباسی که تمام بدن را می پوشاند و به عبارت فارسی یعنی چادر.»
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
[h=4]2ـ اندازه جلباب[/h]بسیاری از نگارندگان کتاب های لغت و تفسیر در اینکه جلباب به معنای پوشش فراگیر است اتفاق نظر دارند ولی در باره اندازه دقیق جلباب دیدگاههای متفاوتی دارند. از مجموع کلمات لغویان و مفسران در مورد اندازه جلباب پنج دیدگاه قابل اشاره است:
اوّل: جلباب پوششی فراگیر مثل چادر بوده که از بالای سر تا پا را می پوشانده است. این دیدگاه از کتاب های فراوانی استفاده می گردد.
دوم: جلباب پوششی بزرگ تر از خمار و مقنعه بوده که کمتر از مقدار رداء یعنی تقریبا تا زانوها را می پوشانده است. این دیدگاه از برخی کتاب های لغت استفاده می شود. براساس این قول به نظر می رسد که جلباب روسری های بزرگی بوده که تا روی زانوها را می پوشانده است.
سوم: جلباب همان خمار و مقنعه است، یعنی پوششی که فقط سر و سینه ها را می پوشانده است.
بسیاری از نگارندگان کتاب های لغت و تفسیر در اینکه جلباب به معنای پوشش فراگیر است اتفاق نظر دارند ولی در باره اندازه دقیق جلباب دیدگاههای متفاوتی دارند.
چهارم: جلباب به معنای قمیص و پیراهن بلند و چیره بر انسان است که بدن را می پوشاند.
پنجم: جلباب به معنای مانتو است. این دیدگاه اخیرا مطرح شده است: «جلباب نیز که در قرآن آمده و بر آن در عرف عرب اطلاق جُبّه هم می شود در فارسی به معنای مانتو است.»
همانندی سه دیدگاه اوّل این است که جلباب سر را می پوشاند، با این تفاوت که در دیدگاه اوّل، سر و همه بدن پوشانده می شود.
در نگرش دوم، علاوه بر سر، مقدار زیادی از بدن تا روی زانوها پوشانده می شود.
براساس دیدگاه سوم، سر و اطراف گردن و سینه ها فقط پوشانده می شود.
وجه اشتراک دو دیدگاه آخر این است که مربوط به پوشش بدن غیر از سر هستند. شواهد مختلفی وجود دارد که صحت دیدگاه اوّل و مخدوش بودن دیدگاههای دیگر را اثبات می کند که بعضی عبارتند از:
شاهد اوّل: در برخی گزاره های تاریخی تعابیری آمده است که اثبات می کند دیدگاه پنجم و چهارم (که جلباب را به معنای پیراهن بلند و مانتو دانسته اند) درست نیست، مثلاً از عایشه نقل شده است: «خمّرت وجهی بجلبابی؛ صورتم را به وسیله جلباب خود پوشاندم.» از این گفته به خوبی استفاده می شود که جلباب به معنای پیراهن بلند و یا مانتو نیست چون پوشاندن صورت به وسیله پیراهن و مانتو انجام نمی شود. همچنین آمده است: «سدلتْ أحدانا جلبابها مِن رأسها علی وجهها؛ یکی از ما جلباب خود را از روی سرش به صورتش افکند.» از این تعبیر نیز معلوم می شود که جلباب به معنای پیراهن بلند و مانتو نبوده بلکه پوششی بوده که روی سر قرار می گرفته، از این رو قرار دادن آن روی صورت ممکن بوده است؛ برخلاف پیراهن بلند و مانتو که پوشاندن صورت با آن انجام نمی شود.
گواه دوم: از آمدن لفظ «علی» که دلالت بر استعلاء و احاطه می کند در آیه جلباب و همچنین برخی شعرها مثل شعر دختر عمرو ذی الکلب استفاده می شود که جلباب پوششی بوده محیط بر همه بدن به گونه ای که سر را نیز می پوشانده است.
شاهد سوم: در باره پوشش حضرت فاطمه زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک نقل شده است:
«لاثتْ خمارَها علی رأسها و اشتملتْ بجلبابها؛ مقنعه اش را محکم بر سر بست و جلباب که تمام بدنش را می پوشاند بر تن کرد.»
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
[h=3]برداشت ها[/h]از نحوه پوشش حضرت چند نکته استفاده می شود:
اوّل: پوشش حضرت فاطمه(س) در بیرون منزل همان دو پوشش قرآنی مستقل از یکدیگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است. بر این اساس نظر طرفداران دیدگاه سوم که جلباب را به خمار (مقنعه) معنی کرده اند، ردّ می گردد.
دوم: از عبارت «اشتملت بجلبابها» استفاده می شود جلباب پوششی سرتاسری مثل چادر بوده که تمام بدن حضرت را فرا می گرفته است، بنا بر این نظر طرفداران دیدگاه دوم که معتقد بودند جلباب تقریبا تا زانوها را می پوشاند نیز پذیرفته نمی شود.
شاهد چهارم: زمخشری در تفسیر «کشاف» و آلوسی در تفسیر «روح المعانی» از ابن عباس صحابی پیامبر اکرم(ص) و شاگرد امام علی(ع) در تفسیر قرآن نقل کرده اند: «جلباب پوششی است که از بالا تا پایین بدن را می پوشاند.» که با این شاهد، بطلان دیدگاه دوم اثبات می گردد.
گواه پنجم: احادیثی همچون حدیث نبوی: «لغیر ذی محرم أربعة أثواب: درع، خمار و جلباب و ازار؛ حجاب زن در برخورد با نامحرم چهار پوشش است: پیراهن، مقنعه، چادر و شلوار». در این حدیث از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل و در عرض هم نام برده شده است، که بطلان دیدگاه دوم استفاده می شود. همچنین در برخی کتاب های لغت مثل «مصباح المنیر» فیومی آمده است: «الجلباب ثوب أوسع مِن الْخمار؛ جلباب لباس گسترده تر از خمار است» که ناهمگونی و مستقل بودن جلباب و خمار استفاده می شود.
نتیجه اینکه، با شواهد و قراین ذکر شده اثبات می گردد که از بین دیدگاههای پنج گانه، دیدگاه اوّل صحیح است.
[h=4]3ـ کارکرد جلباب[/h]برای فهمیدن کارکرد جلباب و چگونگی پوشش آن لازم است به این پرسش پاسخ داده شود که معنای «یدنین» در آیه جلباب چیست؟
«یدنین» از ریشه لغوی «دنو» و مصدر اِدناء؛ به معنای نزدیک کردن در مقابل دور کردن است.
دور نمودن هر چیز، مناسب با آن است، مثلاً دور کردن دشمن یعنی فاصله انداختن بین دشمن و خود؛ دور کردن اخلاق زشت یعنی آراسته شدن به صفات نیک و نابود کردن اخلاق ناشایست؛ دور کردن لباس یعنی کَندن و بیرون آوردن آن؛ در مقابل نزدیک کردن لباس یعنی پوشیدن آن. اما چرا قرآن از «دنو» و معنای نزدیک کردن استفاده کرده، ریشه های لغوی مثل ستر به معنای پوشاندن و پوشیدن را به کار نبرده است؟
کلمه چادر واژه ای است پهلوی که به دو صورت «چادُر و چادَر» به کار رفته است. در کتاب های لغت به خاستگاه فارسی و ایرانی بودن این واژه اشاره شده است.
جلباب پوششی فراگیر مثل چادر بوده که از بالای سر تا پا را می پوشانده است. این دیدگاه از کتاب های فراوانی استفاده می گردد.
پاسخ: به قرینه تقابل معنوی بین معنای نزدیک و دور کردن به نظر می رسد علت این باشد که دور کردن و کَندن لباس، همراه و ملازم با نوعی تنفّر و انزجار است، مثل وقتی که انسان هنگام خستگی، انزجارآمیز لباسش را دور می افکند. در مقابل، نزدیک کردن لباس به بدن، همراه و ملازم با قرابت و ارتباط معنوی می باشد.
قرآن مجید با استفاده از تعبیر «دنو» و نزدیکی در آیه جلباب به بانوان دستور داده است که جلباب را با علاقه بپوشند، تا با نوعی محافظت و دقت همراه باشد، نه مانند کسی که به صورت اجبار، لباسی را به تن می کند.
با این همه برخی تفسیرها از جمله تفسیر معتبر المیزان علامه طباطبایی، ادناء در آیه را به ستر و پوشاندن معنا کرده اند.
استاد مطهری نیز تصریح کرده است که مقصود از نزدیک ساختن جلباب، پوشاندن با آن می باشد، یعنی زنان وقتی می خواهند از خانه بیرون بروند، روسری بزرگ خود را بردارند؛ البته معنی لغوی «ادناء» و نزدیک ساختن چیزی، پوشانیدن با آن نیست بلکه از مورد چنین استفاده می شود.
وقتی به زن بگویند جامه ات را به خود نزدیک کن، مقصود این است که آن را رها نکن. آن را جمع و جور کن و خود را با آن بپوشان.
استفاده زنان از پوشش های بزرگ که بر سر می افکنده اند دو نوع بوده است:
یک نوع جنبه تشریفاتی و اسمی داشته است، همچنان که در عصر حاضر چادر داشتن بعضی بانوان صرفا جنبه تشریفاتی دارد و با چادر بدن خود را نمی پوشانند بلکه آن را رها می کنند. وضع چادر سرکردن شان نشان می دهد که اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند و از اینکه مورد بهره برداری چشم ها قرار بگیرند ابا و امتناعی ندارند.
نوع دیگر بر عکس بوده، زن چنان با مراقبت جامه های خویش را به خود می گیرد و آن را رها نمی کند که نشان می دهد اهل عفاف و حجاب است، که ناپاک دلان را نومید می سازد. تعلیل دنباله آیه جلباب «ذلِکَ أدْنی أنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» مؤید نوع دوم است.
حال که آشکار گشت «یدنین» و «ادناء» در آیه به معنای پوشاندن است، در مورد کیفیت پوشش بدن با جلباب، برخی از تفاسیر از ابن سیرین نقل کرده اند: مراد قرار دادن جلباب و رداء بالای ابرو و گرد کردن و قرار دادن گوشه های جمع شده آن بالای بینی است.
کیفیت پوشش بیان شده برای جلباب همان کاری است که امروزه بسیاری از دختران و زنان مؤمن و مسلمان چادرپوش (که حساسیت بیشتری نسبت به رعایت حجاب دارند) انجام می دهند.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
[h=4]4ـ رنگ جلباب[/h]شواهد و قراین متعدد لغوی و تاریخی اثبات می کند رنگ جلباب مشکی بوده است. در بحث معنای جلباب بیان شد که در اصل ریشه لغوی به معنای سوق دادن و پوشاندن است. معجم الوسیط نقل کرده است: «الجلب من کل شی ء غطائه و من اللیل ظلامه؛ جلب از هر چیزی به معنای پوشش و پرده آن است و مراد از جلب لیل نیز پرده سیاه و تاریک شب است.»
ابن منظور در لسان العرب گفته است: «جلابیب اللیل: استاره المظلمة؛ مراد از جلباب های شب، پرده های تاریک شب است.» بعضی دیگر از نویسندگان کتاب های لغت مثل فیروزآبادی، شرتونی و صفی پور ذکر کرده اند که جلب به معنای سواد و سیاهی است. برخی کتاب های لغوی معتبر و اصیل مانند «تهذیب اللغه» و «لسان العرب» این مصراع از شعر عربی را آورده: «و جلب اللیل یطرده النهار؛ روز پرده سیاه شب را از بین می برد.» سپس تصریح کرده اند: «اراد بجلب اللیل: سواده؛ شاعر از «جلب لیل» تاریکی و سیاهی شب را قصد کرده است.»
[به نظر می رسد در استدلال یاد شده خلط واضحی صورت گرفته است. در تمام موارد یاد شده وصف رنگ از کاربرد کلمه «لیل» در کنار «جلب» فهمیده می شود نه اینکه در اصل مفهوم «جلب» رنگ سیاه نیز لحاظ شده باشد. ـ سردبیر]
علاوه بر قراین و شواهد فوق در برخی از کتاب هایی که در باره انواع لباس های اسلامی نوشته شده، جلباب به پوشش گسترده مشکی (که بانوان روی لباس های دیگر می پوشند) معنا شده است. بنابراین جلباب از ریشه لغوی «جلب» است که در آن رنگ سیاه نیز لحاظ شده است.
علاوه بر شواهد ذکر شده، قراین تاریخی نیز اثبات می کند که رنگ جلباب قرآنی مشکی بوده، با این توضیح که قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است تا برای همه خصوصا مردم عرب عصر نزول قابل فهم باشد. بنابراین باید بررسی کرد زنان مؤمن عصر نزول و مخاطب آیه، از واژه جلباب چه برداشتی داشته اند و تبادر ذهنی آنها از این واژه چه بوده است؟ یعنی چه معنا و مفهومی از جلباب به ذهن آنها سبقت و پیشی گرفته است؟ در «سنن ابی داود»
لغت نامه دهخدا پس از ذکر این تعابیر،
لفظ چادر را این گونه معنا می کند:
چادر پارچه ای است که زنان برای پوشانیدن چهره، دست ها و سایر اعضا و البسه
بر روی همه لباس ها پوشند.
از ام سلمه، همسر گرامی پیامبر اکرم(ص) قضیه تاریخی نقل شده که بیانگر تبادر ذهنی زنان عرب است و آن قضیه این می باشد: وقتی آیه جلباب «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبیبِهِنَّ» نازل شد، زن های انصار از خانه هایشان خارج شدند در حالی که پوشش های مشکی داشتند. گویی کلاغ بالای سر آنها نشسته است.
در کتاب «عون المعبود شرح سنن ابی داود» در توضیح قضیه یاد شده نیز آمده است: پوشش هایی که زنان انصار به عنوان جلابیب از آن استفاده کرده بودند، دارای رنگ مشکی بوده است، آنان به کلاغ که رنگ آن مشکی است تشبیه شده اند. و به نظر می رسد این تشبیه به خاطر این است که اساسا در ریشه واژه غراب (کلاغ) معنای سواد و مشکی اخذ شده است.
تفاسیر مهمی مانند «المیزان»، «الدر المنثور» سیوطی، «روح المعانی» آلوسی و بسیاری از تفسیرهای دیگر در ذیل آیه جلباب جریان تاریخی بالا را نقل کرده اند. سکوت پیامبر(ص) در باره رنگ مشکی پوشش زنان انصار، دلیل بر تقریر و تأیید حجاب با چادر مشکی است. علاوه بر قضیه ذکر شده، گزارش های تاریخی زیر نیز ادامه حجاب و پوشش چادر مشکی در قرن های پس از صدر اسلام در بین بانوان مسلمان را اثبات می کند:
«دزی» صاحب کتاب معتبر «فرهنگ البسه مسلمانان» (که تحقیق های زیادی در زمینه نحوه پوشش مسلمانان انجام داده است) به نقل از «تورنر» در کتاب «یادداشت های یک سیاحت در شرق» می گوید:
«زنان طبقه بالاتر چه مسلمان و چه مسیحی هنگام بیرون شدن از خانه، خود را در یک روپوش ابریشمی سیاه می پوشند.»
وی همچنین به نقل از «بوکینگهام» در کتاب «مسافرت هایی در بین النهرین» می نویسد: «زنان دیار بکر گاهی چادر بزرگی از ابریشم مشکی همان طور که در میان زنان توانگر قاهره مرسوم است می پوشند.»
پس از بررسی مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ جلباب، اکنون مناسب است چادر را نیز از نظر مفهوم، اندازه، کارکرد و رنگ بررسی کنیم تا مقایسه آن دو با یکدیگر آسان تر شود.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
[h=3] دلیل و حکمت استفاده از جلباب و چادر[/h]در کتاب های تفسیر و کتاب های مربوط به حجاب در مورد فلسفه و حکمت پوشش جلباب و حجاب حداکثری دو احتمال بیان شده است:
اوّل: پوشش جلباب و حجاب حداکثری برای تمایز و جدایی زنان آزاد از زنان کنیز و برده بوده است. این احتمال در برخی شأن نزول هایی که در ذیل آیه بیان شده این گونه آمده است:
گاهی اوقات جوانان مزاحم و فاسد متعرض زنان آزاد نیز می شدند، سپس مدعی می شدند که نفهمیدیم آزادزن است و پنداشتیم کنیز است، از این رو به زنان آزاد دستور داده شد که بدون جلباب و بدون حجاب کامل از خانه خارج نشوند تا از کنیزان تشخیص داده شوند و مورد مزاحمت و اذیت قرار نگیرند.
این احتمال اشکال دارد زیرا می فهماند که مزاحمت نسبت به کنیزان مانعی ندارد و منافقان آن را به عنوان عذری مقبول برای خود بیان می کردند، در حالی که چنین نیست زیرا اگر چه پوشاندن موی سر بر کنیزان واجب نبوده (شاید دلیل آن بوده که وضع ظاهری کنیز معمولاً جالب و تحریک آمیز نیست و مورد رغبت کسی واقع نمی شود) ولی مزاحمت حتی در مورد کنیزان گناه است و منافقان نمی توانسته اند کنیز بودن را عذر بدانند.
یکی از قراین و شواهدی که نادرستی احتمال اوّل را اثبات می کند این است که تعبیر فراگیر «نساء المؤمنین» در آیه جلباب هم شامل زنان مؤمن آزاد و هم شامل زنان مؤمن کنیز می شود. بنابراین خارج کردن کنیزان از عموم آیه نیازمند دلیل واضح و روشنی است، که چنین دلیلی وجود ندارد.
شواهد و قراین متعدد لغوی و تاریخی اثبات می کند رنگ جلباب مشکی بوده است.
احتمال دوم: دستور پوشش جلباب و حجاب حداکثری چادر مشکی برای تمایز و شناخته شدن زنان عفیف از غیر عفیف است، چون زن مسلمان باید چنان میان مردم رفت و آمد کند که نشانه های عفاف، وقار و پاکی او هویدا باشد و به عفت شناخته شود چون در این وقت است بیماردلانی که دنبال شکار می گردند از آنان نومید می گردند و فکر بهره کشی از آنها در خیال شان خطور نمی کند. معمولاً جوانان ولگرد متعرض زنان جلف و سبک و عریان می گردند. وقتی به آنها اعتراض می شود که چرا مزاحم می شوی؟ می گویند اگر دلش این چیزها را نخواهد با این وضع بیرون نمی آید.
با استفاده از آخر آیه جلباب «ذلِکَ أدْنی أنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» پوشیدن جلباب «چادر» نزدیک تر است که به عفت شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند می توان گفت که یکی از فلسفه ها یا حکمت های حجاب حداکثری چادر این است که چون چنین پوشش حداکثری، نشانه صلاح و پاکدامنی باطنی است، بازدارنده مهمی در مقابل آزار مزاحمان و در نتیجه باعث صیانت و حفظ زنان می گردد.
مطلب ذکر شده با مبحث روانشناسان در مورد کنترل محرکی Cantrol) (Stmulus و دادن سرنخ (Prompting)برای رفتار با دیگران همخوانی دارد، چون پوششِ بیشتر به اصطلاح روانشناسان رفتارگرا، محرک افتراقی (Discriminative Stimulus) بر تمایلات درونی ایشان می شود که بیانگر عفاف و صلاح و رستگاری درونی است. البته نکته فوق لزوما به این معنا نیست: آنان که حجاب را دقیقا رعایت نمی کنند عفاف و صلاح درونی را ندارند، بلکه منظور این است: آنان که از چنین تفکیکی استفاده نمی کنند رفتارشان می تواند کج فهمی باشد، یعنی بدحجابی آنها به منزله چراغ سبزی باشد تا توسط افراد مزاحم مورد اذیت قرار گیرند. حداقل یکی از فلسفه های حجاب حداکثری چادر در اسلام، راندن افراد لاابالی و مزاحم است، تا فکر متلک گویی و چشم چرانی و اذیت کردن زنان را در خیال خود نپرورانند.
آنچه در ابتدای این فصل از علی ابن ابراهیم در مورد سبب نزول آیه جلباب نقل شد، مؤید مطلب بالا است. علامه طباطبایی(ره) پس از ذکر دو احتمال یاد شده احتمال دوم را پذیرفته اند.
وقتی آیه جلباب نازل شد، زن های انصار از خانه هایشان خارج شدند در حالی که پوشش های مشکی داشتند. گویی کلاغ بالای سر آنها نشسته است.

[h=3] چادر مشکی حجاب هم شکل بانوان مسلمان[/h]از آنجا که معمولاً از نوع لباس می توان پایگاه اجتماعی و خودآگاهی افراد، نیز ارزیابی آنها از خود را حدس زد، در مدارس سعی می شود کودکان از لباس و روپوش هم شکل استفاده کنند تا به این ترتیب فردیت زدایی شود و احساس فردیت (Individualise) در آنان کم گردد. یونیفرمها مثل لباس خلبانان، غوّاصان، آتش نشان ها و رانندگان علاوه بر اینکه افراد را در برابر صدمات و آسیب ها حفظ می کند، عامل شناسایی است، زیرا هویت افراد را فاش می سازد.
در اسلام در موسم حج، افراد از لباس هم شکل احرام استفاده می کنند که نشانه ترک دلبستگی های دنیوی و کنار گذاشتن لباس های رنگارنگ است.
بر اساس آیه جلباب می توان گفت که چادر مشکی پوشش متحدالشکل زن مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل است، تا نشانه ای باشد برای شناخته شدن زن مؤمن و مسلمان به پارسایی، عفت و پاکی. در واقع همان گونه که لباس متحدالشکل و یونیفرم در دیگر اصناف و اقشار، ماهیت افراد را مشخص می کند، جلباب و چادر مشکی معرّف شخصیت روحی و معنوی و پاکدامنی بانوان مسلمان به عنوان قشر بزرگ جامعه است. همین نکته مهم به شکل ظریفی در آیه جلباب آمده است:
«ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو (هنگام خروج از منزل) چادرهای مشکی خود را بپوشند. این کار برای اینکه (به تقوا و عفت) شناخته شوند و مورد اذیت و آزار (هوسرانان) قرار نگیرند بهتر است.»
بخش دوم مقاله را در شماره بعد خواهیم آورد.
سکوت پیامبر(ص) در باره رنگ مشکی پوشش زنان انصار، دلیل بر تقریر و تأیید حجاب با چادر مشکی است. علاوه بر قضیه ذکر شده، گزارش های تاریخی زیر نیز ادامه حجاب و پوشش چادر مشکی در قرن های پس از صدر اسلام در بین بانوان مسلمان را اثبات می کند.

منبع...
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز


حجاب تاج بندگی من است !


گفتگویی خواندنی با سهیلا آرین



علی رضا قربانی




شاید آنچه که بیش از هر چیز سهیلا آرین را در دل ایرانی ها برد، صداقت در گفتارش بود، بانویی که قرآن را به مثابه یک عضو حیاتی بدن خویش در کنارش حس و لمس می کند. آیات قرآن را آیات زندگی می داند و ساعات عمر را تنها به حضور یگانه کتاب زندگی و سعادت بشر، با برکت می خواند. در تحویل نگاه تازه متولد شده این بانوی متحول شده که خود پناه به خدا و قرآن را رمز این صعود زیبا می داند، نگاه جالبی موج می زند و آن این است که؛ برای حضور در بیکران معنویت و بیداری قلب باید برخاست؛ فرصت حرکت های لاک پشتی گذشته است و باید انقلابی حرکت کرد...




این ندای زنی است که اسلام، حجاب و پایبندی به دین پیامبر اعظم (ص) را با معرفت برگزیده است. امید است متولیان و مسئولان فرهنگی تبلیغی ما نیز این شتاب در بیداری قلب ها را درک کنند که اگر امروز ما برای نسل های انقلاب حرکتی نکنیم، دشمن فردا را برایمان خیلی دیر می کند


خانم سهیلا آرین از کودکی به آمریکا رفته، آنجا تحصیل و همانجا ازدواج کرده است. خودش می گوید همیشه متمول بوده اند و در زندگی اش چیزی کم نداشته است. یک روز که برای ورزش در پایین تپه ای که منزلش در آن قرار گرفته بود می رفته، نوار موسیقی هر روزه اش را برمی دارد تا در حین پیاده روی گوش کند.
نوار مذهبی با نوار موسیقی اشتباه شده بوده است. آیه ای از قرآن به گوش او می رسد و... و این ابتدای تحول شگرف در او بود. او اکنون در ایران است و بی قرار آموختن و دانستن و رسیدن. برنامه تلویزیونی کوله پشتی برای نخستین بار وی را به مردم معرفی کرد و گرایش او به معنویت، در سرزمینی که این نوع نگرش مجال کمتری برای ظهور دارد، مورد توجه جدی مردم قرار گرفت.
همراه همسرش به سازمان تبلیغات اسلامی آمده بود. یک جلد کلام الله مجید در دست داشت و آیاتش ورد زبانش بود. وقتی از نهج البلاغه می گفت، می شد رعشه شوق را در تمام جوارحش احساس کرد و انسان بی اختیار یاد کلام مولا در خطبه همام می افتاد که: «هکذا تصنع المواعظ البالغه باهلها»، حکمت های راستین با اهلش اینگونه می کنند...
از حضورتان در تلویزیون و تاثیر آن برنامه بر مردم بگویید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله. اگر در برنامه تلزیویونی «کوله پشتی» جرقه ای به وجود آمد، خواست خدا بود در آن شب عزیز که میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها بود. من چیزی ندارم. خیلی فقیرم. کوچک تر از آنم که بتوانم چیزی پیشنهاد بدهم که باعث حرکت دیگران بشوم. ولی من بعد از صحبت هایم در تلویزیون فقط به یک نتیجه رسیدم و آن این بود که متاسفانه آنقدر قرآن در خانه های ما غریبه است و آنقدر ما با آن ناآشناییم که وقتی کسی پیدا می شود که کلام خدا را برای دیگران بیان می کند باعث می شود چیز جدیدی تلقی بشود. من آن شب حرفی از خودم نزدم چون می دانستم «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام»، خداوند در سوره الرحمن فرموده اند همه چیز فناپذیر است. من از خودم «منیتی» ندارم. من همه چیز را با آیات قرآن جواب دادم. اگر حرفی دنیایی زده بودم هیچ وقت این طور تاثیر نمی گذاشت. خداوند مرا وسیله قرار داد که ما با قرآن، این کتابی که کاتالوگ زندگی ست بیشتر آشنا شویم.
من دنیا را به یک «کوچه دلربا» تشبیه می کنم و برای اینکه ازاین کوچه دلربا به سلامت به آخر کار در روز قیامت برسیم باید قرآن در دل و جان و پوست و گوشت ما رفته و غریب نباشد. حرف های من به دل نشست چون فطرتی توحیدی در وجود همه ماهاست.
کمی هم درباره جامعه فعلی آمریکا و وضعیت مذهبی مردم در این جامعه بگویید.
زندگی من در آمریکا در وادی دیگری بود. من د رآن محیط رشد پیدا کردم. در آنجا خداپرستی و توحید محور زندگی نیست. در آنجا اومانیسم بیشتر محور است. حالا یک ضرب المثل من به شما بگویم (myself and i me) همه چیز دور محور خود انسان می گردد؛ خانمی خیلی به راحتی می تواند به خودش اجازه بدهد که بعد از 66 سال زندگی چون دیگر از زندگی کردن با شوهرش لذتی نمی برد مثلاًبا او fun ندارد و به وی خوش نمی گذرد، خیلی راحت بیان بکند که من از عشق با شوهرم بیرون آمدم، یعنی دیگر عاشقش نیستم. و این برایش ملاکی می شود برای طلب طلاق و خیلی راحت طلاقش را هم می گیرد. حالا فرزند 17 ساله یا 30 ساله هم داشته باشد برایش هیچ مشکلی نیست. خداوند در قرآن می فرمایند که در مکان پاک گیاه پاک و طیب رشد می کند، اگر مکانش پاک نباشد نمی تواند رشد بکند. در چنین جامعه ای انسان از دوران بچگی تحت فشارهای جامعه است که ارزش های توحیدی را نشناسد و به جای آن انسان محور باشد. البته در آمریکا، هستند ایرانی ها و آمریکایی هایی هم که مشکلی ندارند، با اینکه در آن وادی بوده اند و بزرگ شده اند، ولی متاسفانه خیلی اندک اند. با این حال الحمدلله این افراد ]مصداق [ «ثم استقاموا...» هستند.
به نظر شما آیا می توان در جامعه ای که محورش اومانیسم است به گرایش های معنوی عمیق و گسترده امیدوار بود؟
والله اعلم. نمی دانم. مطمئناً این امیدواری هست. باید یادمان باشد دوره ما دوره آخرالزمان است. الله یهدی من یشاءالی صراط مستقیم. من چیزی از خودم نداشتم که این ندا را بشنوم.
مطمئنم هر روز خداوند منادیان را می فرستد که به سویش دعوت بکنند. این هدایت قطعاً می تواند از این بیشتر هم باشد، چون برای خداوند که کاری ندارد. «کن فیکن.» دلش بخواهد تمام جامعه را هدایت می کند ولیکن این ضد خواست خداست، چون دنیا دارالامتحان است، به یک سالن بزرگ می ماند که ما را آورده اند و بر روی یک صندلی تکنفره نشانده اند، یک کتاب هم به دستمان داده اند، یک معلم هم به نام حضرت محمد صلی الله علیه و آله برایمان تعیین کرده اند. معلوم هم نیست چقدر وقت و اجازه داریم بر روی این صندلی ها در این سالن بنشینیم. به ما گفته اند در این سالن اجازه دارید بنشینید و این کتاب را بخوانید. ما به جای اینکه مشغول مطالعه بشویم، کتاب بخوانیم، در آن تدبر و تعقل بکنیم (افلا تعقلون؟) متأسفانه فقط فکرمان به این است که «صندلی» این رنگی مال من است...، دیوار اینجا نم دارد...، دیوار آنجا صاف است... سالن چقدر بزرگ است!...» با این فکرها دوره امتحان هم تمام می شود و به ما درحالی که دست خالی هستیم می گویند پاشو!
خانم آرین! علاقمندی های شما قبل از اینکه این تحول در شما صورت بگیرد شاید برای بعضی ها جالب باشد. آیا واقعاً از کودکی تان تا سن تحول دغدغه های مذهبی نداشتید آیا فقط مسایل روزمره زندگی را دنبال می کردید؟ یا اینکه از اول این گرایش در شما وجود داشت؟
یادم می آید که 12-13سالم بود یک بار در مجلسی کتاب خدا باز شد و شدیداً احساس نزدیکی کردم. ولی این امکان برایم فراهم نبود که این طور پرورش پیدا کنم یا بفهمم چرا احساس نزدیکی کردم.
درد جهل خیلی دردناک است؛ «درد ندانستن که نمی دانم.» من در سن 16 سالگی سال دوم دانشگاه را گذرانده بودم. 18 ساله شده بودم که لیسانس گرفتم. در تمام زندگیم دویدم برای برتری دنیایی؛ برای رسیدن به هیچ. دلم از این می سوزد که برای اینکه ربم و پروردگارم را پیدا کنم هیچ ندویدم. از پیامبر حدیثی داریم کسی که در جوانی به خدا روبیاورد آینده اش گارانتی شده است. خوب این حدیث هیچ وقت شامل حال من نمی شود. من چیزی نداشتم به غیر از همین نماز که معنی اش را هم نمی فهمیدم، ولی تنها باند اتصال من با خدا همین بود. دلم می سوزد که دوران بارداریم قرآن بلد نبودم تا برای بچه هایم بخوانم.
گویا قرآن همیشه همراهتان است. این یک توفیق است که شما در اولین آشنایی جدی تان با این مسیر، با متون اصلی اسلام آشنا شدید. برایمان بفرمایید با چه متونی مأنوس هستید؟
روزی که فهمیدم هیچ ندارم یک دفتر و یک قلم نو (برایم خیلی مهم بود که نو باشد) خریدم و رفتم پارک نیاوران و شروع کردم با خداوند صحبت کردن. حس می کردم که همه چیز باید ثبت شده باشد. همه چیز باید نوشته شده باشد. به خدا نوشتم: «آمدی همه چیز مرا از من گرفتی، زندگی مرا تکان دادی، همه چیزم شکست، من مردم، حالا مرا زنده کن، روش زندگی را به من یاد بده.» هیچ وقت یادم نمی رود چقدر سریع نوشتم. فارسی من در سطح پایین بود. اصلا توان کتاب خواندن نداشتم. یعنی یادم می آید اولین کتاب ایرانی که قبل از این موضوع دستم گرفتم یک پاراگراف 5-4 خطی بود، 5 دفعه آن را خواندم تا بتوانم درک کنم، تا اینکه خداوند نهج البلاغه را در دامن من گذاشت و مرا دگرگون کرد.
اولین کتاب بود
بله اولین کتاب.
این کتاب چگونه به دستتان رسید؟
اتقواالله یعلمکم الله. من اصلا نه کسی را در ایران داشتم نه احساس نزدیکی به کسی می کردم. نه کسی را داشتم که این راه را رفته باشد که از او سؤال بکنم. از ایران هم بیزار بودم، قرار بود ما بیاییم ایران که فقط به همسرم ثابت کنم اینجا جای ما نیست، برگردیم. بنابراین در حال خوبی نبودم. همه چیز غریب بود. زبانم شده بود فارسی. مثلا «پوند» شده بود کیلوگرم، «مایل» شده بود کیلومتر.
یک روز یکی از دوستان من به من زنگ زد و گفت: من یک جا رفتم که ایشان فقط از عشق حرف می زد، جای تو را آنجا خالی دیدم، بیا بریم به این کلاس ها. گفتم: کجاست؟ گفت: حسینیه ارشاد. من هیچ شناختی از این کلاس ها نداشتم، همین طوری رفتم. اولین بار آنجا نهج البلاغه به من معرفی شد. من نمی دانستم که اصلا کتاب نهج البلاغه چی هست. همه علل و اسباب را خداوند خودش پیش پای انسان می گذارد. این اولین استاد من مادر یک شهید بود. انگار که خدا گفت تو خواستی من هم در اختیارت گذاشتم...
هر وقت یاد گذشته ام می افتم این جمله قرآن به ذهنم می آید که «ساءت مصیرا.»
با قرآن کی آشنا شدید؟
وقتی نهج البلاغه تمام شد. من وقتی نهج البلاغه را می خواندم با تمام وجود به من تزریق می شد. فارسی من خیلی ضعیف بود. کلام مولا خیلی تدبر می خواهد. خیلی قوی است. خیلی تفکر می خواهد تا آن را درک کنید که چه فرموده اند. ولی من می خواندم و با ماژیک زرد قسمت هایی را برجسته می کردم. چون فکر می کردم دیگر از این جمله قشنگ تر وجود ندارد. می آمدم سطر پایین آن را هم مشخص و برجسته می کردم. تمام کتاب من زرد شده بود، چون همه اش شیرین بود. نامه امام علی علیه السلام به پسرشان امام حسن علیه السلام همه اش درس بود برای من. حکمت ها هم همینطور بود و حس می کردم که تمام وجودم را گرفته است. خیلی برایم شیرین بود. دقیقاً وقتی نهج البلاغه تمام شد قرآن به من معرفی شد. (با لبخند می گوید:) فقط خدا.
در کشور ما افراد از سنین پایین آموزش های معارف اسلامی می بینند. برای شناخت نهج البلاغه و قرآن، هزینه و برنامه ریزی می شود. ویژگی و اهمیت کار شما در این است که بدون هیچ پیش زمینه و آموزش های قبلی به چنین دریافتی رسیده اید. این ویژگی از کجا حاصل شد و دلیلش چه بوده است؟
یکی از کارهایی که خیلی دقت داشتم این بود که هیچ کس دیگر را به این رابطه زیبا راه ندهم. وقتی حجاب را انتخاب کردم خیلی برای من سخت بود. اسماعیلم را ذبح کردم. در آمریکا وقتی اولین بار با حجاب شدم، همسرم از من دلیل کارم را پرسید. خیلی جدی به او گفتم: این رابطه بین من و خداست، به شما هیچ ربطی ندارد، نه می خواهم مرا تحسین کنی، نه می خواهم به من بگویی دوست داری یا نداری. باور کنید به این قرآن قسم می خورم وقتی کسی از من تعریف می کند من تمام وجودم مورمور می شود. آنقدر که از «نفس»ام می ترسم نمی خواهم یک لحظه حس بکنم که کسی دارد او را چاق می کند. اعوذ بالله
من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم، تریهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا، سیماهم فی وجوههم من اثر السجود...
شما در خارج از کشور بودید و با مفاهیم عادی مسلمانی برخورد داشتید که یک دفعه متحول می شوید و یکسری مفاهیم مثل مبارزه با «نفس»، «منیت» و... برایتان برجسته می شود و می گویید من به اینها رسیده ام. خب اینها کلماتی کلیدی است که در تمدن اسلامی شکل گرفته و مدت ها زمان برده تا مفهومی مثل مبارزه با نفس در این فرهنگ جا بیفتد. شما می گویید این دریافت را با یک حادثه کاملا تصادفی (اشتباه شدن نوار موسیقی با نوار قرآن) به دست آوردید و به این حقیقت رسیده اید که مثلا باید منیت خودتان را کنار بگذارید و یک خود دیگر بسازید، خود «مرده»تان را کنار بگذارید و خودتان را یک بار دیگر زنده کنید. من می خواهم بپرسم که برای اولین بار خودتان به این مفاهیم پی بردید؟ اصلا نشنیده بودید چیزی به نام «نفس» و چیزی به نام «منیت» وجود دارد؟ یعنی در همان اتفاق به آنها رسیدید یا به مرور آشنا شدید؟
نه، در همان اتفاق بود.
یعنی یک دفعه متوجه شدید که خواهش های این «نفس» را باید کنار بگذارید؟
همانجا در سکوت بود. من کلماتی را که از نوار پخش می شد نمی فهمیدم. ناراحت بودم. ولی خدا را شکر که تنبلی کردم از تپه برگردم بالا نوار را عوض کنم و نوار درست را بردارم. و این بزرگ ترین رحمت خدا برای آغاز تحول در من بود.
خانم آرین هیچ وقت احساس کرده اید ممکن است روزی خداوند این توفیق را از شما بگیرد و باز شما به گذشته برگردید؟
بله خیلی. هر روز فکر می کنم. هر روز دعا می کنم. ولی همان اولین روزی که حجاب را انتخاب کردم دعا کردم که خدایا اگر یک روزی خواستی این حجاب دومرتبه از سر من برداشته شود آن روز را آخرین روز عمر من قرار بده که دیگر اقلا با جهل از این دنیا نروم. هر روز دعا می کنم که مرا ثابت قدم نگه دارد. نفس من 24ساعته در دستم است. قلاده اش را گرفته ام.
در زمینه تفسیر قرآن هم مطالعه دارید؟
بله این روزها دارم می خوانم.
چه تفسیر هایی می خوانید؟
من در منزل تفسیر نور، تفسیر بانو امین و تفسیر نمونه را دارم. دوست دارم المیزان را هم بفهمم ولی هیچ وقت نگرفتم چون می دانم کلامش خیلی سخت است. در این دوره جدید تفسیر آقای بهرامپور را کار می کنم. تفسیر ایشان را خیلی دوست دارم چون نظر همه تفسیرهای دیگر را هم mention می کند مثل تفسیر فخر رازی را. نکته هایی که فخر رازی داشته و نیز نظرات مفسران اهل سنت را هم ذکر می کند بعد آنالیز و تحلیل می کند که خیلی برای من شیرین است. ولی بیشتر روی تفسیر نمونه کار کرده ام. وقتی آیه ای خیلی به قلبم نزدیک می شود و دلم آن را لمس می کند، تفسیر بانو امین را هم مطالعه می کنم.
تمدن اسلامی مانند درختی بود که شاخه های مختلفی پیدا کرد. «مثل کلمه طیبه کشجر طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء.» اصلش قرآن است ولی معارف این قرآن وقتی در تمدن اسلامی رشد کرد مانند درختی شاخ و برگ گرفت که از جمله آن شاخه ها عرفان اسلامی است. عرفان اسلامی شاخه های فراوان دارد که یکی از این شاخ و برگ ها در شعر و ادب فارسی تجلی پیدا کرده است و یکی از زیباترین شکل های بیان عرفانی در ادبیات ما جلوه گر شده است. به طور خاص با حافظ و بخصوص مولانا که ادبیاتش در آمریکا در دهه اخیر شناخته شده است، چه مقدار ارتباط دارید؟
بله، حافظ خیلی از چیزهایی را که قلب من لمس می کند بیان می کند.
به پیچیدگی مفاهیمش می رسید؟
بله. من نمی دانم چه کسی یادم می دهد ولی می فهمم. تفسیر کار راحتی نیست که شما اصل مطلب را بگیرید. حالا حافظ و مولانا جای خودش، ولی تفسیر قرآن که من به طور روزمره با آن سروکار دارم کار راحتی نیست.
اشعار حافظ را قبل از تحولتان هم می خواندید؟
نخیر، اصلا نمی خواندم. من فارسی را خوب بلد نبودم. می شناختم ولی اصلا هیچ وقت کتاب فارسی نمی خواندم، چون من خیلی کوچک بودم که از ایران رفتم.
می خواهم جواب این آخرین سؤال در واقع حرف دل شما باشد. مخاطبان شما شاید احساس کنند که ویژگی ای را که در شما وجود دارد، ندارند. یعنی به هر حال در شما یک چیز ویژه ای وجود داشته که یک اتفاق و الهام درونی ای در شما اتفاق افتاده یا یک ندای قلبی به وجود آمده است. بین مردم این اتفاق خیلی به ندرت ممکن است پیش بیاید. یک جمله موثر بگویید که احساس می کنید می تواند برروی کسانی که صحبت شما را می خوانند تأثیر بگذارد.
تنها توصیه من این است که واقعا بیدار بشویم. من به قلبم اتکا می کنم و می دانم همیشه حقیقت را می گوید. به من دروغ نگفته است. می دانم دوره آخرالزمان است. من قشنگ سرعت را لمس می کنم. لمس می کنم ساعت را که همینطور سپری می شود، حتی حین قرآن خواندن. اصلا برکت ساعت ها خیلی کم است. مواظب باشیم. بیدار باشیم. دنبالش برویم. به حرف های دلمان گوش بدهیم. اینها حجت های حقیقی است. خدا با تمام وجودش دارد همه را صدا می کند. ممکن است ندانیم چه جور شروع بکنیم، ولی کسانی هستند که دارند خدمت می کنند، مردم را دعوت می کنند، باید انقلابی حرکت کرد. دیگر نمی تونیم لاک پشت وار حرکت کنیم. وقت نیست. می دانید چه می خواهم بگویم؟دیگر وقتی نیست


منبع:کیهان

http://ghorbani1234.parsiblog.com/Posts/101/گفتگويي+خواندني+با+سهيلا+آرين/
 
بالا