آبرو جنبه بیرونی وجود ما و شخصیت جنبه درونی آن است؛ معمولا به همین دلیل خیلی از آدمهای باشخصیت بی آبرو و خیلی از آدمها آبرودار موجوداتی بیشخصیت هستند.
آمار در ایران مثل مایوی دوتیکه است؛ همه چیز را نشان میدهد، جز چیزهای اصلی
ریاکاری وقتی اتفاق میافتد که یک آدم بیشخصیت میخواهد آبرویش را حفظ کند.
اغلب کسانی که تو را ستایش میکنند، اطلاعات کافی از تو ندارند، اغلب کسانی که از تو متنفرند هم معمولا شناخت درستی از تو ندارند. اکثر آدمهای بزرگ همینطورند؛ با تعداد زیادی هوادار بی اطلاع و تعداد زیادی دشمنان بی اطلاع
دانستن توهمی است که به آن نیاز داریم تا از شر فهمیدن و دیدن و خواندن راحت شویم.
کسانی که میگویند « خوش به حال کسی که کره خر آمد، آلاغ رفت» میخواهند خریت خودشان را طبیعی و نوعی خوشبختی قلمداد کنند.
خنده صدای پاره شدن نقابی است که خودت را پشت آن پنهان کردهای.
نابغهها غالبا با هم فرق دارند، درست برعکس احمقها که مثل هم هستند.
تنها ماندن آدمی که با خودش دعوا دارد خطرناک است، معلوم نیست اگر برگشتیم کدام یکیشان زنده مانده باشد.
هیچوقت کسی که خودخوری میکند تنها نگذارید، ممکن است وقتی برگشتید تمام شده باشد.
فرق بیشعور و احمق این است که بیشعور ببرودارهای بیشعور